اسپانیا پس از یونان؟ - اصغر نصرتی (چهره)



اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۲ بهمن ۱٣۹٣ -  ۱ فوريه ۲۰۱۵


در تظاهراتی که به تازگی در اسپانیا رخ داد و صدها هزار نفر انسان را به خیابانها کشاند، آغاز همان اعتراضی است که یونانی ها از چندی پیش برای مقابله با دستورنامه های اقتصادی بانک مرکزی اروپا از خود نشان دادند و عاقبت منجر به آمدن چپها به قدرت شد.
اینکه در یونان مردم و دولتش به نحو دیگری کار و برنامه ی اقتصادی را تدوین و اجرا می کنند، شکی در آن نیست! اما این پرسش که ثروت کشور در کجا مانده و چرا روز به روز مردم فقیرتر می شوند، هنوز به جای خود باقی ست! برای این پرسش پاسخ کشورهای اروپای غربی، همچون آلمان، روشن است: اتهام (؟) ولنگاری در امر تدوین برنامه ی منسجم و اجرای آن به دولت یونان! و اینکه در ضمن چندین و چند سال هم در بیلان های مالی کلان خود دروغ را جای راست به خورد رسانه ها و بانک مرکزی اروپا داده اند. بماند که خود این امر نشان میدهد که اروپای بزرگ تا آن زمان معیار و اهرمی برای کنترل صحت یا عدم صحت روند و رشد اقتصادی این کشورها نداشته است و فقط به سخنان دولتمندان کشورها اعتماد کرده است. و اما اتهام مردم یونان از نوع دیگر است: تقسیم نابرابر ثروت کشور و دزدی های کلان!
گرچه پرداخت وام ها به یونان و رعایت اجباری دستورنامه ها در نحوه ی خرج کردن آن و صرف جویی های فوق العاده خشن دولت که عمدتن متوجه مردم عادی بود، امیدی را در ابتدا برپا کرد، اما گذشت زمان نشان داد که باز گره ای از مشکلات جدی یونان باز نشد! در چنین شرایطی بود که حزب چپ یونان از نارضایتی عمومی حداکثر بهره را برد و کشتی سیاست را به سوی دیگری شتاب داد. اینکه این تغییر مسیر کشتی به راستی به ساحل خوشبختی مردم بیانجامد، هنوز امیدی قطعی بدان نیست. چرا که همین چند قلم اقدامات اولیه ی دولت جدید نه تنها نیاز به بودجه (وام؟) بسیار دارد، بلکه از کسری بودجه جدیدی هم خبر میدهد.
تازه اگر اروپا در پرداخت باقی وام تعلل عمدی به خرج دهد، عملن دولت چپها را با همان نارضایتی روبرو خواهد کرد که دولت قبلی با آن روبرو بود! از همه مهمتر نکته باز پس دادن بدهی ها ست! از سوی دیگر اگر دولت یونان در باز پرداخت بدهی ها که صحبت از میلیاردها یورو در سال است و فعلن در چند سال نخست هم فقط شامل بهره ی وامها می شود، تعلل عمدی به خرج دهد، میتواند اروپای قدرتمند را به فکر جریمه ها و تحریم ها بیاندازد. در نیتجه قلدری یونان را در عدم بازپرداخت وامها با قلدری تحریم اقتصادی پاسخ دهد. در این صورت احتمالن یونان مهمترین بازار فروش و جذب ارز خارجی (یورو؟) و منبع درآمد را از دست بدهد!(؟)
اروپای بزرگ امروز با جدایی یونان از خود تا حدی آشتی کرده است، این موضوع که تا دیروز از حرفهای مگوی سیاسی محسوب می شد، امروز حتی راه چاره ی نجات اروپا دانسته می شود! اما عدم پرداخت وامها از سوی یونان می تواند بانکها و دولتهایی چون آلمان را با بحران جدی روبرو کند که این دیگر شوخی بردار نیست!
پرسش این نوشته اما در درجه اول این نکته اساسی ست که آیا در اسپانیا نیز در حال شکل گیری همان راه و چاره ای ست که در یونان چندی پیش آغاز شده بود و امروز به ثمر رسیده است؟ گرچه اسپانیا در مجموع از سنت مبارزاتی شکل گرفته ای چون یونان برخوردار نیست و احزاب چپ آن چندان بسان یونان قدرت بسیج مردم را ندارند، اما بحران و مشکلات مشترک مردمش با آن کشور (گرچه نه بدان شدت)، میتواند این شکل گیری را سرعت و جدیت بخشد!
آیا درد مشترک مردم فقیر اروپا منجر به بحرانهای بیشتری در اروپای بزرگ خواهد گشت؟! آینده پاسخ روشن تری بدین پرسش خواهد داد. اما یک نکته از ابتدا روش است: عدم تقسیم عادلانه ی ثروت همواره در دراز مدت به بحرانهای بزرگ اجتماعی منجر گشته و این بار هم استثنایی در کار نخواهد بود.