•
شراب دخت رز در جام جان بِه
ز پیران جهان پیر مغان بِه
به جان یک جرعه از قند لبانش
خِضِر داند ز عمر جاودان به
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱۵ بهمن ۱٣۹٣ -
۴ فوريه ۲۰۱۵
شراب دخت رز در جام جان بِه
ز پیران جهان پیر مغان بِه
به جان یک جرعه از قند لبانش
خِضِر داند ز عمر جاودان به
در آن میدان که جان از عقل لافد
حدیث عشق او اندر میان به
ز تیر غمزه اش زنهار زنهار
که بر آماج جان نوک سنان به
چو بلبل نغمه در عشّاق سازد
گل از الحان او جامه دران به
هلا بَربَد که اندر دورِ پرویز
نکیسای زمان مشکاتیان به
نگنجد در وجوب عارف امکان
وجود او به ملک لامکان به
گرانجانی مکن در کار ساقی
گرانجان را بسی رطل گران به
اگر نصف جهان بر من گمارند
به چشمم زنده رود و اصفهان به
از آن بارم ز چشمان گوهر عشق
که بر مرداب جان آب روان به
چو شهوت اینچنین باشد به کردار
مرا در کوی عشقش آنچنان به
درین کهنه رباط ایوان چه بندی
سبک بارت روان در کاروان به
مرا خود شمّه ای از کوی عطّار
ز بوی خالق کون و مکان به
بگفتی خوش یکی صورتگر چین
که نقش چین زلفش در جهان به
خطاپوشا کریما دستگیرا
ز فضل خود مرا آن ده که آن به
چه آری عنبرِسارا بر عرفان
ورا یادی ز گیسویِ فلان به
سخن اندر دهان دوست شکّر
ولیکن گفته ی حافظ از آن بِه
|