چشم اندازی از جهان
روندهای عمده و گره گاه های خاورمیانه


مجید سیادت


• چرا ما نتوانیم با همسایگان خود به تفاهم مشابهی برسیم؟ طبیعی است که این چشم انداز پیش شرطهائی دارد که شامل استقلال کشورها، استقرار دموکراسی و جدائی دین از دولت است و علاوه بر آن نیازمند کار فرهنگی دراز مدت است که پلشتی های شووینیتسی موجود را، در دنیای ایران، عرب و ترک بزداید ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۷ بهمن ۱٣۹٣ -  ۶ فوريه ۲۰۱۵


دنیای ما در دهه دوم قرن بیست و یکم بیش از هر زمان دیگری "جهانی" شده است. نگاهی به تحولات عمده و مسائل حاد این دنیا با تحولات و موضوعات عمده قرن بیستم به راحتی نشان می دهند که ما در دهکده کوچک جهانی زندگی می کنیم. عوامل فرامرزی هر روزه نقش مهمتری در روندهای درون مرزی کشورهای مختلف بازی می کنند. در روزهای نگارش این سطور سرنوشت یونان توسط بانکداران آلمان رقم زده می شود.پارادیمهای این جهان تازه با جهان کهن متفاوت هستند و همگی آنها چندان روشن و آشنا نیستند. با تمام این ناروشنی ها سیاست موفق آن سیاستی خواهد بود که بتواند این دنیای تازه را هضم کند و منطق حرکت خود را باآن روندها هماهنگ نماید.
در زیر به چند روند عمده در سطح جهان اشاره می کنم که به نظرمن برای همه مردم جهان اهمیت خواهند داشت. اینها روندهائی هستند که دربرخورد به هر موضوعی و از هر زاویه ای، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و ژئوپولتیک، تاثیر خود را می گذارند وباید در نظر گرفته شوند. سپس به روندهای آینده و گرهگاههای موجود در کشورهای همسایه مان، همسایه های شمالی و جهان عرب اشاره می کنم.
محیط زیست - آلودگی محیط زیست به خاطر فعالیتهای صنعتی انسانها جهان را به سوی فاجعه ای دردناک می برد. ابعاد واقعی این فاجعه هنوز روشن نیستند ولی باید هوشیارانه و مسئولانه عمل کنیم و بسته به تحولات مشخص سیاستهای مناسب را با حساسیت به این روند به پیش بریم.
البته می توانیم و باید در صحنه ملی برنامه های مناسب برای ادای و ظیفه خود داشته باشیم ولی آلودگی محیط زیست امری ماهیتا بین المللی است. ما از تمام کوششهای بین المللی در این راستا پشتیبانی می کنیم و می خواهیم ایران در این زمینه به وظائف بین المللی خود وفادار باشد. مشکلات ناشی از گرمای هوا هر روزه بیشتر می شوند و باید انتظار داشته باشیم که این مقوله در سالهای آتی هر روزه نقشی بارزتر در زندگی مردم و در عرصه سیاست بین المللی پیدا کند.

جابجائی قدرت – ژئوپولتیک – ما در دورانی از جابجائی قدرت در سپهر جهانی بسر می بریم. در سال ۲۰۱۴ اقتصاد چین از امریکا پیشی گرفت و این تحول در عرصه های دیگر – سیاسی و نظامی – هم در راه است. سالهای آتی ما شاهد تنشهای جدیدی بین امریکا و چین خواهیم بود. قدرت امریکا منظما در روندی از کاهش قرار دارد. ولی امریکا به سادگی از منافع خود دست نخواهد کشید. امریکا به تفوق بی تردید نظامی خود تکیه می کند و دیگر ابزار مهیا شده بین المللی، مخصوصا صندوق بین المللی پول ، بانک توسعه و سازمان جهانی تجارت را به کار می گیرد.
مبارزه مردم در کشورهای مختلف برای بدست آوردن شرایط و قرارهای عادلانه تر عمدتا در مقابل قدرت و سیاست امر یکا قرار می گیر د ولی در همین روند دیگر قدرتهای جهانی هم خواهند کوشید که سهمی برای خود بدست آورند. نظم کنونی جهان که تحت تاثیر یک ابر قدرت قرار دارد منظما به نظم جدیدی تبدیل خواهد شد که در طی آن چندین قدرت بزرگ منطقه ای و جهانی نقش بازی خواهندکرد. ایران و دیگر کشورهای کوچکتر نمی توانند به این تحولات بی اعتنا باقی بمانند. هیچ کشوری جزیره تنها نیست. باید یارگیری های بین المللی داشته باشیم ولی در عین حال باید آگاه باشیم که همه قدرتها منجمله چین برای منافع خودشان حرکت می کنند.
دولت چین هنوز اصرار دارد به اسم چین کمونیست شناخته شود ولی در واقع ما با یک قدرت نوین سرمایه داری روبرو هستیم که منافع سرمایه را به تمامی دیگر ارزشها ترجیح می دهد.
تکنولوژی ارتباطات – تکنولوژی و مخصوصا ارتباطات – دستاوردهای بشر در زمینه تکنولوژی ارتباطی در همه زمینه های صنعتی ، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی تاثیر محسوس و غیر قابل انکاری دارد. جنبش سبز در ایران و تحولات موسوم به بهار عربی نشان می دهند که این ابزار به اشکال نوینی بر روند وقایع تاثیر می گذارند.
دیکتاتوریهائی که به بی خبر نگاه داشتن مردم خود تکیه دارند به لرزه می افتند. تکنولوژی مدرن فر صتهای فراوانی برای خبر دهی و خبر گیری بدست می دهد. تجربه جنبش سبز ایران و تجارب بهار عرب نشان می دهند که این تکنولوژی حربه قدرتمندی در اختیار مردم دیکتاتوری زده قرار می دهد که به نوبه خود نیاز به نظم نوینی را بیشتر می کند. تجربه مصر نشان داد که بخشهای آشنا با ابزار ارتباطی نوین بمراتب فعالتر از بخشهای دیگر جامعه به حرکت می افتند . زمانی که شرایط آماده باشند و موضوع اعتراض کاملا روشن باشد ابزار ارتباطی جدید می توانند در مدت کوتاهی اقشار معینی از جامعه رابه خیابان بکشند. در عین حال همین تجارب نشان داده که برای حرکت منظم و مداوم در مقابل دستگاههای سرکوب، به سازماندهی دراز مدت نیاز داریم. این تجربه نشان داد که "عامل اجتماعی" و جامعه مدنی که جایگزین جامعه توده وار است، در همه دنیا نقشی بارزتر از گذشته دارند.
نفت به مثابه انرژی فسیلی– به نظر می رسد که نفت در روندی قرار گرفته که اهمیت استراتژیک آن هر روز کاهش می یابد.
درنیمه اول دهه هفتاد قرن گذشته میلادی تولید نفت امریکا به اوج رسید و پس از آن با دوره ای روبرو هستیم که نفت تنها یک کالای گرانقیمت نبود بلکه در معادلات ژئوپولتیک اهرم مهمی بود که طرفین درگیر در حنگ سرد برای ضربه زدن به طرف مقابل از آن سود می بردند. در دوران ریاست جمهوری ریگان، امریکا با کمک عربستان سعودی قیمت نفت را آنچنان پائین آوردند که اقتصاد اتحاد جماهیر شوروی را از هم پاشید وپس از آن هم ایران از همین حساسیت نفتی، به مثابه حربه مهمی، فرصت یافت امریکا را به چالش بکشد. این اهمیت استراتژیک رو به کاهش دارد. هنوز هم از نفت به مثابه یک حزبه ژئوپولتیک استفاده خواهد شد ولی اهمیت استراتژیک نفت کاهش می یابد.
دو عامل مختلف به کاهش اهمیت استراتژیک نفت می انجامند. اولین عامل که در کوتاه مدت عمل می کند توان استخراج نفت در امریکا است. در چهار سال اخیر تولید امریکا روند افت تولید را پشت سر گذاشته و بخش مهمی از مصرف خود را در داخل کشور بدست می آورد. موفقیت جدید امریکا بخاطر دستیابی به تکنولوژی نوین فراکینگ است که چندین مشکل مختلف، مخصوصا احتمال زلزله های بشر ساخته در نواحی استخراج نفت و نیاز به منابع وسیع آب،و به طور کلی مشکلات جدی در زمینه های محیط زیستی، دارد. ولی اگر موانع جدی ، به خاطر این مشکلات، برای رشد تولید به وجود نیاورند و امریکا بتواند به همین سرعت جند ساله اخیر تولیدش را بالا نگاه بدارد و یا لا اقل مصرف داخلیش را تامین کند، در آن صورت، و به همان نسبت، اهمیت استراتژیک نفت کاهش می یابد.
عامل دوم که در دراز مدت عمل می کند، به خاطر نگرانی های جدی در مورد محیط زیست است. می توان انتظار داشت که سوختهای پاکیزه و دائمی ( خورشیدی، باد، موج دریا و غیره ) تدریجا رقم بزرگتری از سوخت دنیا را به خود اختصاص دهند. این مسئله هم به جای خود در کاهش تدریجی اهمیت استراتژیک نفت موثر می افتد.
لازم به تذکر است که قیمت نفت جدا از مسئله استراتژیک آنست و تا زمانی که راههای ارزان بر ای استخراج نفت بدست نیامده اند تولید نفت می تواند سود فر اوانی بر ای استخراج کنندگان داشته باشد. در سال ۲۰۰۹ قیمت نفت به اوج خود در حدود ۱۴۵ دلار در بشکه رسیده بود و سپس در طی چند سال این قیمت به حدود ۱۲۰ دلار در بشکه افت کرد. اما در اواخر ۲۰۱۴ د ر ظرف پنج ماه قیمت نفت به زیر ۵۰ دلار در بشکه سقوط کرد. این سئوال مطرح شد که آیا این افت قیمت تنها به همان عوامل بازار تکیه دارند و یا تصمیمات سیاسی (امریکا و عربستان) در کار هستند. اگر افت قیمت با همان آهنگ سالهای قبل ادامه می یافت این سئوال پیش نمی آمد. مسلما بورس بازی (خرید نفت "آینده" در بورس نفت) در سرعت افت قیمت تاثیر داشته است ولی این عامل به تنهائی نمی تواند جوابگو باشد و باید منتظر اطلاعات بیشتر باشیم.

در هر صورت دراوائل فوریه ۲۰۱۵ روندافت قیمت نفت ، یک بار دیگر،معکوس شد . قیمت نفت که به بشکه ای تقریبا ۴۵ دلار سقوط کرده بود در زمان نگارش این سطور به بشکه ای ۵۶ دلار(نفت برنت) رسید. این رشد قیمت باید به مخارج استخراج و نیاز سرمایه داری به سرمایه گذاری در این زمینه مربوط باشد ولی می تواند نشان بدهد که افت قیمتسال گذشته تنها به عامل بازار مربوط نبوده است .
تذکری در مورد انرژی هسته ای هم در این نقطه ضروری به نظر می رسد. این منبع تولید انرژی بخشی از منابع پایان ناپذیر به شمار می رود و چندین کشور مخصوصا فرانسه (همراه ژاپن و امریکا) در حال توسعه نیروگاههای هسته ای هستند. تولید انرژی هسته ای در کوتاه مدت از دیگر انرژی های جایگزین انرژی فسیلی ارزانتر است ولی احتمال حوادث خطرناک ( از قبیل چرنوبیل) و مشکلات دراز مدت آن ( مخصوصا چگونگی دفن فضولات هسته ای) از عواملی هستند که آینده ی کاربرد انرژی هسته ای را مورد سئوال قرار می دهند.
افراطی گری اسلامی - افراطی گری اسلامی با کوته بینی امریکائیها در اطراف ما شکل جدی به خود گرفت و امروزه یک خطر بزرگ برای خود امریکا محسوب می شود. اکنون شعله های جنگ افراطی گران در عراق، سوریه و یمن، در افغانستلن و پاکستان برای مردم این کشورها فاجعه آفریده است. اخبار پراکنده ای از رشد تدریجی همین نوع گر ایشات درآسیای میانه( مخصوصا تاجیکستان و ازبکستان) و جمهوری آذربایجان و جمهوریهای مسلمان در چارچوب فدراسیون روسیه( مخصوصا درچچن و داغستان) حکایت می کنند. تا زمانی که این حرکات پایان نگیرند، مردم ناحیه ما نمی توانند به صلح و آرامش دست بیابند.
نکته اصلی در مورد افراطی گری اینست که راه حل قاطع و نهائی این مشکل، یک راه حل سیاسی است. خود مردم این منطقه باید با این گرایش وحشیانه خط کشی کنند. بدین ترتیب شعار جدائی دین و دولت باید یکی از شعارهای محوری برای اتحاد همه نیروهای صلح طلب و آزادی خواه منطقه باشد.
از طرف دیگر همین گرایش در اروپا و امریکا هم به ترورهای وحشیانه دست می یازد که کار را برای اروپا و بخصوص امریکا بسیار مشکل می کند. افراطی گران خطر جدی برای امریکا و برای ناحیه ما می باشند. در این مورد ما منافع مشترکی با امریکا داریم . اکنون مدتی است که ایران و امریکا در این زمینه با هم همکاری نسبتا علنی دارند. نیروهای جنگ طلب در ایران و امریکا، همراه اسرائیل، با این تفاهم و همکاری مخالفند و عملا مانع جدی در جلوگیری از گسترش افراطی گری هستند.
جهان عرب – جهان عرب آکنده از نیروی تغییر است. حاکمیتهای فاسد و دیکتاتور، با نیروی هر روز قویتر مردم روبرو می شوند. بهار عرب از فاز اول بیرون می آید و به شکلی نوین و منسجمتر از گذشته خودنمائی می کند.
کودتای مصر تلاش کوته بینانه ژنرالهای مصری بر ای جاوگیری از وقایعی بود که به هر حال اتفاق می افتند. تفاوت در اینست که در فاز اول شکلی نسبتا مسالمت آمیز داشت و در دور بعدی حالتی خشن و همراه خونریزی فراوان خواهد داشت. گزارشهائی که از مصر می رسند نشان می دهند که این فاز شروع شده است. این تحولات به مصر ختم نمی شوند. هیچ دلیلی ندارد که مشابه آنها و یا حتی خونین تر از آنها در اردن و عربستان (حتی کویت و بحرین) تکرار نشوند.
یکی از نتایج کاهش نفوذ امریکا استقلال بیشتری است که حاکمیتهای عقب مانده و دیکتاتور از خود نشان می دهند. حاکمیتهائی که استقلال کشور و رفاه مردم برایشان اهمیتی ندارد و فقط بدنبال دراز کردن عمر حاکمیت فاسد خود هستند و در زمانی که از ضعف نسبی امریکا و سیاستهای ملایمتر او نگران می شوند ا ز هیچ جنایتی ابا ندارند.
اسرائیل - تنشهای حاصله از اقدامات اسرائیل یکی از گرهگاههای عمده خاورمیانه است. تا زمانی که اسرائیل به سیاستهای تجاوزکارانه اش ادامه می دهد، اسرائیل و جنایتهایش منبعی برای احساسات ضدامریکائی و خواستهای انقلابی در خاورمیانه باقی می ماند.
مشکل اصلی مهاجرت یهودیان به خاورمیانه نیست. جمعیت بسیاری از کشورهای جهان عمدتا از مهاجرین نشات می گیرد. در طی همین شصت و چند سالی که از اعلام موجودیت اسرائیل می گذرد رقمی بزرگتر از کل جمعیت اسرائیل به کشورهای ساحل خلیج فارس رفته و در آنها سکنی گزیده اند. ملیونها ایرانی، هندی و پاکستانی، اروپائی و امریکائی به کویت، قطر، امارات متحده و عربستان سعودی رفته اند و هر چند می توان انتظار داشت که این مهاجرتها بالاخره به تنشهای اجتماعی بیانجامند ولی بسیار بعید است که بتوانند نقشی نزدیک نقش اسرائیل در برپاکردن تنش و مناقشه، جنگ و خونریزی بیابند. بالاخره توجه داشته باشیم که همراه رشد ارتباطات بین المللی می توان انتظار مهاجرتهای وسیعتر داشته باشیم و بنابراین "مهاجرت" به تنهائی نمی تواند و نباید مورد اعتراض باشد.
آنچه که در مورد اسرائیل مورد اعتراض تمامی انسانهای آزادی خواه جهان است کاربرد زور ، در مقابل مردمی بی دفاع است. باید این جنایتها را محکوم کرد و باید در نظر داشت که تا مصالحه ای عادلانه بین مردم فلسطین و اسرائیل روی ندهد، منطقه خاورمیانه همچنان در حالت تنش ، همراه با جنگهای ریز و درشت درگیر خواهد بود.
یک آرزو؟ -    در دنیائی زندگی می کنیم که کشورهای همسایه، به هم پیوسته و نزدیک با هم جمع می شوند. مرزهای میان کشوری را کنار می گذارند و از بازار مشترکی استفاده می کنند که امکانات وسیع رفاهی را در اختیار ساکنان همه آنها قرار می دهد. پیشرفته ترین این نوع از همکاری در اتحادیه اروپا مشاهده می شود ولی تلاشهای جدی ای در آسیای جنوب شرقی و در قاره افریقا هم در همین راستا انجام گرفته و ادامه دارند.البته این راه ساده ای نیست. پیشر فته ترین این تجارب در اتحادیه اروپا اتفاق افتاده اند که بعد از پنجاه سال هنوز هم از بحرانی به بحرانی دیگر می رود ولی راه حلها - با کندی فراوان و پس از تحمل درد و زجر فراوان – به دست می آیند.
چرا ما نتوانیم با همسایگان خود به تفاهم مشابهی برسیم؟ طبیعی است که این چشم انداز پیش شرطهائی دارد که شامل استقلال کشورها، استقرار دموکراسی و جدائی دین از دولت است و علاوه بر آن نیازمند کار فرهنگی دراز مدت است که پلشتی های شووینیتسی موجود را ، در دنیای ایران، عرب و ترک بزداید.

مجید سیادت
۱۶ بهمن ۱٣۹٣