زهرا امیر ابراهیمی:
من زنم، انسانم و اهل سرزمین ناموس و کیان


عرفان قانعی فرد


• پاییز امسال برایم یاد آور بدترین خاطره هاست ، تلخ و وهن آور. به قول اخوان " ابرهای همه عالم در دلم می گریند "... چون من از این اتفاق غیر انسانی در رنجم و خدای هنر را شاهد می گیرم نه برای خودم و فردیت خودم، بلکه برای آنکه حرمت یک انسان و یک زن چنین لگد مال شد... بار سنگین تهمت و بی حرمتی را به یک انسان تحمیل کردن، گناهی بس گران و درد آور است. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۴ آبان ۱٣٨۵ -  ۵ نوامبر ۲۰۰۶


 
خانم زهرا ابراهیمی ، با این اتفاق غیر انسانی – پخش تصاویر سکسی شما -  که در پائیز امسال رخ داده است  چگونه برخوردی داشتید ؟
 
پاییز امسال برایم یاد آور بدترین خاطره هاست   ، تلخ و وهن آور . به قول اخوان " ابرهای همه عالم در دلم می گریند "...چون من از این اتفاق غیر انسانی در رنجم و خدای هنر را شاهد می گیرم نه برای خودم و فردیت خودم ، بلکه برای آنکه حرمت یک انسان و یک زن چنین لگد مال شد ....بار سنگین تهمت و بی حرمتی را به یک انسان تحمیل کردن ، گناهی بس گران و درد آور است.
 
به نظر شما ، چرا این اتفاق تلخ  رخ داده است ؟
 
ببینید در جامعه ما من اولین و آخرین قربانی این گونه تهمت های ناروا و برچسب های غیر انسانی نیستم و نخواهم بود . چون تا زمانی که حس بی مسئولیتی و لاقیدی در بعضی انسانهای کوته فکر و کوچک وجود داشته باشد این اعمال شبه روانی هم رخ خواهد داد ، و جالب اینکه در ایران – ملقب و مشهور به سرزمین ناموس و کیان – چرا باید چنین شهروندانی   غیر ایرانی و بدون حمیت و تعصب داشته باشیم .
این اتفاق صرفا به خاطر کسب پول و شاید هم نوعی تفنن غیر اخلاقی باشد و به خیال خامشان دیگر قانون و چارچوبی نیست و جامعه افسار گسیخته و بی اصول شده است .
 
وقتی خبر را شنیدید چه عکس العملی نشان دادید ؟
 
بعضی وقت ها بد نیست ما مدعیان آزادی و انسانیت ؛ خود را لحظه ای به جای دیگر ی بگذاریم و این در هر دین و  کیش و آئینی مر سوم است  . من هم بنا به این رسم ادیان ، دقیقا خودم را به جای سه نفر گذاشتم  . اول به جای پدری گذاشتم  که هر روز چهره ی زرد و غمگین دخترش را می بیند و شاید هم برای دلسوزی بر رخ سردش بوسه ای بزند و شاید هم نمی دانم در خفا و کنج خلوت از تیشه برداشتن مدعیان به سوی ناموسش بگرید  و مردانه بار غم بر د وش کشد و یا خود را جای مادری میگذارم که با شنیدن خبر خودکشی  جگر گوشه اش همان لحظه قلبش باز ایستد ... که در آرزوی مادر شدن دخترش روزگار را می گذراند .
و یا خود را به جای دوستی می گذارم  که شرمش را با غیرت  و شرف ایرانی می خورد تا که شاید دست به کاری زند که حقی را باز ستاند . در هر سه حال ، هر انسانی که بویی از انسانیت به مشامش رسیده باشد ؛ ناراحت می شود .
 
شایعه خود کشی شما هم بر رسانه ها رفت و بعد تکذیب شد ، در این باره توضیحی دارید  ؟
 
من خودم را جای تمام وجود خودم گذاشتم که برای اثبات این بی حرمتی  به شخصیت زن  و انسان به سان اشرف مخلوقات . رفتاری کالائی داشتن با آن ، فقط تصمیم گرفتم  که بایستم و به حرمت شرف و کیان قهرمانی ایران تاریخ ، بگویم و فریاد بزنم که من " زنم و انسانم " و علاوه بر آن به عنوان یک هنرمند باید به جلا و صلابت زن ایرانی فکر کنم و از حرمت زنان و دختران هم کیش و زبانم دفاع کنم ... و تنها وسیله و ابزار من همان هنر من است  .
تکذیب  من دردی را دوا نمی کند ، چه را تکذیب کنم  ؟ وجود بلاهت را ؟.... من خود عین انکارم ! و می دانم نسل نو و جوان و هم نسل خودم در ایران  چنین عرصه را برای جولان بی غیرتان  و عدوهای ابله کیان و ناموس ایران ، فراهم نمی کنند .
 
الان چه برنامه دارید ؟

 من ساکن کوچک وادی هنرم . عزمم را جزم کردم تا بیشتر از پیش در زمینه کاری ام فعال تر باشم و با نوجستن و تکاپو در عرصه هنر ، به عنوان یک زن ایرانی حرکت کنم . حرکتی برای نو جستن و زیستن و آموختن . .... فعلا قصد هیچ گفتگویی با رسانه ای را ندارم  و فقط به مردمان سرزمین قمر و پروین  و فروغ و بزرگان هنر و ادب می گویم من زنده ام .
 
 
www.erphaneqaneeifard.blogfa.com