اقتصاد ایران و مذاکرات ۵+۱ *


سیامک طاهری


• بطوری که روند حوادث خود را نشان داد ایران در موقعیت اقتصادی بسیار ضعیفی مذاکرات را آغاز کرد. در شرایط تورم افسار گسیخته، رکود کامل اقتصادی و پایین آمدن توان خرید مردم و این دلیلی نداشت به جز اینکه دولتمردان ما از پیش آمادگی لازم را جهت شرکت در یک نبرد دیپلماتیک و اقتصادی را نداشتند و خود را برای چنین شرایطی آماده نکرده بودند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲٨ بهمن ۱٣۹٣ -  ۱۷ فوريه ۲۰۱۵


پیش از ورود به بحث اصلی ذکراین نکته را ضروری می دانم که من اساسا با کاربرد انرژی هسته ای در همه جهان مخالف هستم. اما سخن در اینجا صرفا به امر مذاکره و چگونگی آن محدود می گردد و از سخن گفتن و ابراز دلایلم برای این مخالفت به علت عدم ارتباط با موضوع سخنرانی خود داری می کنم.
در هر مذاکره ای برای دوطرف مذاکره کننده سه نکته مهم است

۱- موقعیت مذاکره کننده گان
همانگونه که در مذاکره بین دوطرف در گیر در یک جنگ نظامی موقعیت آنان را توان نظامی وشمار ومیزان قدرتمندی دوستان ودشمنانش در صحنه جهانی مشخص می کند ، در چنین مذاکراتی نیز آنچه که چنین موقعیتی را تعیین می کند عبارت است از قدرت اقتصادی و ساختار این اقتصاد ودر درجه بعد دوستان ودشمنان کشور در عرصه جهانی.
بطوری که روند حوادث خود را نشان داد ایران در موقعیت اقتصادی بسیار ضعیفی مذاکرات را آغاز کرد. در شرایط تورم افسار گسیخته، رکود کامل اقتصادی و پایین آمدن توان خرید مردم و این دلیلی نداشت به جز اینکه دولتمردان ما از پیش آمادگی لازم را جهت شرکت در یک نبرد دیپلماتیک و اقتصادی را نداشتند و خود را برای چنین شرایطی آماده نکرده بودند. خطاهایی که تا پیش از مذاکرات از طرف ایران انجام شده بود عبارت بود از
الف : دپو کردن پول های ایران در بانک های خارجی – این خطای بزرگ که ناشی از القائات امیدوار کننده نو لیبرال های وطنی نسبت به سیستم حاکم بر جهان بود از سوی تمام دولتمردان ما انجام گرفت . شایدبتوان گفت این خطا یکی از بزرگترین خطاهای انجام یافته بود .این در حالی بود که کشور ما تجربه دپو کردن پول ها ی خود ، در پیش از انقلاب در بانک های خارجی را داشت وما دیدیم که با وجود موافقت نامه الجزایر بین ایران وآمریکا ، پس از گروگان گیری ، چگونه آمریکا یی ها با ترفند های حقوقی تمام پول های ایران را مصادره کردند اعتماد به چنین سیستمی یک خطای غیر قابل بخشش است
ما می توانستیم بخش اعظم این پول را به صورت طلا در کشور نگه داری کنیم .همانگونه که روسیه وچین وحتا آمریکا چنین کاری را انجام داده اند . در اینصورت امروز می توانستیم در شرایط سقوط قیمت نفت از آن ها استفاده کنیم و در ضمن کارت برنده ای را هم از آمریکاییان بگیریم . به طوری که به جای آنکه آنان در ازای امتیازات داده شده از طرف ایران مقدار بسیار ناچیزی از پول های ما را آن هم به صورت ماهیانه آزاد کنند ، از آنان امتیازهای دیگری بگیریم .
ب - دومین خطای ناشی از نا آمادگی در آنجا بود که پیش از را ه اندازی مجدد سانتریو فوژ ها ، ایران می بایست خود را برای یک تحریم گسترده آماده می کرد . ما زمان زیادی تا اجرای تحریم ها داشتیم ومی توانستیم با مانورهایی تحریم ها را باز هم به تعویق بیندازیم وآمادگی کافی برای تحریم ها به دست آورده وبا برنامه ریزی پاره ای از اقدامات را انجام می دادیم .مثلا پالایشگاه یا پالایشگاه های لازم برای تولید بنزین مورد نیاز مان را در داخل راه اندازی می کرد یم .
ج – سومین خطا ، خطای ناشی از این نکته بود که ما عامل زمان را درک نکرده بودیم .واقعیت این است که بطور کلی عامل زمان به شدت به نفع ایران عمل می کرد ومی کند اقتصاد غرب در سراشیبی نسبتا تندی قرار گرفته است .این کشورها برای برون رفت از این وضعیت چاره ای جز کم کردن بودجه نظامی خود ندارند - نگاه کنید به کم شدن مدام بودجه نظامی آمریکا وانگلیس ودیگر کشورهای اروپایی در سال های اخیر - چنین شرایطی امکان مداخله نظامی آنان را در کشورها ومناطق گوناگون جهان به شدت تضعیف می کند .البته نباید در بررسی وضعیت بیش از حد غلو کرد. ناتو هنوز از قدرت نظامی بسیار گسترده ای برخوردار است ولی ناچار است در هر امکان مداخله ای با خست بسیار برخورد کند . از سوی دیگر موقعیت ژئو پولیتیک ایران در منطقه موقعیتی یگانه است .نفوذ ایران فرهنگی – ونه ایران سیاسی ومحدود در جغرافیای مشخص این کشور – در منطقه بسیار گسترده است ودوستداران بسیاری دارد . در بحرین ، د رافغانستان ، در تاجیکستان ،لبنان ، یمن ، پاکستان وحتا هندوستان و...ایران جایگاه کم نظیری دارد . موقعیت ژئو پولیتیک ایران در منطقه نیز بی نظیر است ،ایران از جمعیت نسبتا کافی ، از منابع زیر زمینی کم نظیر ، موقعیت آب وهوایی متنوع ، جایگاه جغرافیایی مناسب در بین دو دریای عمان وخلیج فارس و خزر همسایگی تنگاتنگ با شاهراه های عبور انرژی وکالا و...برخوردار است . در چنین شرایطی عقب انداختن در گیری – به فرض آنکه ناگزیر باشد – شرط عقلانیت است .از این فرصت از یکسو می توانستیم در جهت سامان دادن اقتصاد ایران سود بریم واز سوی دیگر طرف ما در موقعیت ضعیفتری قرار می گرفت .متاسفانه در آن شرایط سیاستمداران حاکم غره از دلارهای باد آورده نفتی ، سرگرم نزاع قدرت بر سر چگونگی خرج کردن این دلارها بودند .در چنین شرایطی خطای دیگر، تحریک بی دلیل طرف های درگیربا ما کاری بود . بزرگترین خطایی که از سوی طرف ایرانی انجام شد نطق رییس جمهور وقت در سازمان ملل در مورد هولوکاست بود .
سخن بر سر این نیست که از نظر تاریخی حق با رییس جمهور ایران بود یاطرفداران وقوع حادثه هولوکاست ، بلکه سخن بر سر این است که این تنها صهیونیست ها وحتا یهودیان نیستند که نسبت به عاملان حادثه مورد نظر یعنی حاکمان وقت آلمان هیتلری حساسیت دارند . بلکه نازی ها علاوه بر یهودیان به کشتار سیاهان ، کولی ها وکمونیست ها ودیگر دگر اندیشان نیز دست زده بودند . میزان قتل عام آنان درجمهوری های اروپایی شوروی حیرت انگیز است .سخنران محترم حتا اگر اصرار داشت که در این مورد سخنرانی کند خوب بود به جای تکیه صرف بر واقعی بودن یا نبودن کشتار یهودیان به مسائل بالا اشاره می کرد تا دستکم بخشی از مخالفان را از صفوف بقیه جدا کرده و این صف را تضعیف می کرد . درست پس از این سخنرانی بود که اولین قطعنامه علیه ایران در شورای امنیت سازمان ملل به تصویب رسید.وزمینه لازم برای اقدامات بعدی در شورای امنیت علیه ایران فراهم آمد. این قطعنامه می توانست اساسا صادر نشود .

۲- حمایت افکار عمومی
این حمایت شامل دوبخش افکار عمومی داخل وخارج از کشور می شود .
در زمان مذاکره افکار عمومی داخل کشور بطور عمده از تیم مذاکره کننده حمایت می کرد واین برگ برنده مهمی در دستان دولتمردان ما بود . جمهوری اسلامی با برکشیدن آقای روحانی به ریاست جمهوری موقعیت خود را در این مذاکرات تا اندازه ای تحکیم کرده بود .او به مثابه دولتمردی که از سابقه عضویت در شورای امنیت ملی برخوردار بود مورد حمایت رهبری وبخش های بزرگی از اصولگرایان قرار داشت وبه علت حمایت اصلاح طلبان از او مورد تایید این دسته نیز قرار داشت .به عبارت دیگر آقای روحانی با برنامه قبلی یا بدون آن به ارگان سازش جناح های سیاسی اصولگرا واصلاح طلب تبدیل شد. هرچند که گروهی از مردم که آقای خاتمی شمار آنان را بیش از ٣۰درصد برآورد می کند در این انتخابات شرکت نکردند ،اما اینان نیز یا به طور ضمنی نظری مثبت به انجام مذاکرات داشتند ویا بی طرف بودند . تنها دسته محدودی از اصولگرایان تند روبا این مذاکرات مخالفت می کردند که آنان نیز به علت حمایت رهبری جرات کارشکنی در این امر رانیافتند.

٣- سومین مساله ، مسائله کارشناسی در جریان مذاکره است.
واقعیت این است که تا این لحظه نمی توان ایراد جدی ای به تیم مذاکره کننده ایران گرفت . تاکید می کنم این برآورد بر اساس کار کار شناسی وتا آن حدی است که از نتیجه مذاکره برما مکشوف است . وزمان مناسب برای نتیجه گیری قطعی از کار این هیات هنوز فرا نرسیده است .بر خلاف تیم مذاکره کننده در جریان گفتگوی الجزایر برسر گروگان ها که هیچ اطلاعی از مسائل وروابط بین الملل وقراردادهای حقوقی نداشتند وبه راحتی بر سر شان کلاه گشادی رفت ،بطوریکه کلمات وجملات قابل تفسیر وتاویل بسیاری در متن گنجانده شده بود که بعدها علیه ایران از آن استفاده شد .این تیم تا اینجای کار نشان داده که از این تبحر برخوردار است .اما جاده ای که درآن مذاکره انجام می گردد بسیارلغزنده است . وزمین بازی بسیار کوچک .بر خلاف نظر نولیبرال های وطنی که می کوشند در هر موردی وازجمله در این مورد مسائل کارشناسی را عمده کننده این مسائله با وجود اهمیت بسیار زیاد در جایگاه سوم پس از موقعیت اقتصادی وسیاسی وژئوپولیتیک وحمایت افکار عمومی قرار می گیرد .
وضعیت اقتصاد ایران
مذاکرات در شرایطی آغاز شد که اقتصاد ایران از پاره ای نظرها در شرایط اسفناکی قرار داشت.بر خلاف نظراکثر کارشناسان لیبرال واصلاح طلب که عامل اصلی بحران اقتصادی در آن زمان را سیاست های دولت آقای احمدی نژادوتحریم ها معرفی می کنند باید گفت که هیچ یک از این دو مورد عامل اصلی وبنیادین مشکلات اقتصادی ایران نبوده ونیست واین دومورد فقط نقش تشدید کننده دروخامت اقتصادی را بازی کردند.
به عبارت دیگر اصلی ترین عامل در پیدایی این وضعیت سیاست های کلی اقتصادی کشور - که به کمک کارشناسان لیبرال پس از پایان جنگ برنامه ریزی شده بود – است وقتی که در کشور اتوموبیل سازی –آن هم اتوموبیل سازی مونتاژ که وابسته به قطعات یدکی خارجی است – به عنوان یکی از ستون های اصلی صنعت مورد توجه قرار می گیرد وبرنامه ریزان اقتصادی به هیچ وجه توجه نمی کنند که رشد بی رویه و تولید بیش از یک میلیون خود رو در سال ، کشور را به یک پار کینک بزرگ تبدیل می کند ونیاز به بنزین را هر روز بیشتر از روز پیش می کند . وقتی که برنامه ریزان لیبرال ما توجهی به عواقب این مساله ندارند که با این وضعیت کشور بزودی با کمبود جاده وخیابان مواجه می شود و وقتی که این بزرگواران برج عاج نشین استدلال می کنند که خرید بنزین از خارج برای ما ارزانتر از تولید آن تمام می شود ، طبیعی است که با تحریم بنزین ، مسوولان کشور در برابر یک دوراهی قرار بگیرند که یا اجازه دهند که میلیون ها اتوموبیل از حرکت باز بایستند – که با توجه به وضعیت اسفناک حمل ونقل عمومی در ایران این امرلاجرم منجر به عدم حضور بخش کثیری از نیروی کار بر سرکار خودوعدم توزیع کالا در کشور منجر می شد – ویا با طرحی ضربتی بنزین سرطان زا تولید کنند .که هر دومورد عواقب وخیمی به دنبال داشت . وبا تحریم قطعات اتوموبیل ناگهان چرخ یکی از ستون های اصلی صنعت کشور وهمچنین صنایع جنبی آن مانند قطعه سازی به ناگهان از حرکت باز می ایستد .
وقتی که آقای روحانی سخن از این می کند که هرگاه اسلحه وپول ورسانه را در اختیار یک نهاد قرار دهیم حتا اگر ابوذر هم باشد فاسد می شود ، طبیعی است که نباید ریشه یابی چنین وضعیتی را ،تنها وتنها به تحریم ها ویا سیاست های دولت آقای احمدی نژاد محدودکرد ، بلکه ارزیابی وبررسی بسیار عمیقتری لازم است.
آقای سردار جعفری در این مورد می گویند :
"پس از جنگ ،سازندگی در عرصه های مختلف درکشور نیاز اصلی بود و از طرفی تحریم ها اقتصادی کشور را با مشکل مواجه کرده بود . ... با نظردولت وقت و با مجوز رهبر معظم انقلاب ، سپاه پاسداران حدود ۲۵ سال پیش با امکانات خود وارد عرصه سازندگی شد ."
بنابراین انداختن همه تقصیر ها به گردن دولت گذشته کار چندان درستی نیست.
اگردخالت سپاه در امور اقتصادی غلط بوده است، آنگاه دستکم باید گفت سیاست های اقتصادی همه دولت های ۲۵ ساله اخیر غلط بوده است ونه فقط یک دولت.
اینجا جای چند پرسش دیگر نیز خالی است و آن اینکه وقتی کشوری مورد تحریم اقتصادی قرار می گیرد بنا به دلایلی کاملا آشکار است که باید کارخانجات آن با حداکثر ظرفیت کار کنند اما چرا در چنین وضعیتی کارخانه های ما یکی پس از دیگری تعطیل می شوند. چرا بودجه کشور این همه به نفت وابسته است به طوری که با یک تحریم نصفه و نیمه نفتی و یا پایین امدن قیمت آن تمام ارکان اقتصاد ما به لرزه در می آید.
تا زمانی که دلار در اقتصاد ما چنین نقش برجسته ای ایفا می کند نه از استقلال اقتصادی می توان سخن گفت و نه در این مذاکرات و یا هر مذاکره دیگری دولتمردان ما از قدرت و توانایی کافی برخوردار می شوند که از منافع ملی ما به طور کامل دفاع کنند. باید بتوان بودجه ای بدون پشتوانه دلارهای نفتی در کشور برنامه ریزی کرد و درآمدهای نفتی را به عنوان سرمایه، با سرمایه های دیگری همچون خطوط آهن و مترو و... جابجا کرد. واقعیت این است که کشورما با وجود درآمدهای هنگفت نفتی در سال های گذشته از نظر زیر ساخت اقتصادی بسیار ضعیف است خطوط آهن ما بسیار کم، فرسوده و تک ریلی و غیربرقی است. خطوط متروی ما هنوز تا شرایط ایده آل فاصله بسیاری دارد. خطوط انتقال برق و لوله کشی آب های ما فرسوده است کشاورزی ما بطور عمده به شکل سنتی است. صنعت ما به شکل جزایر پراکنده ای هستند که به یکدیگر متصل نیستند وبه جای اتصال به هم به خارج متصل هستند .سرمایه داری مالی در ایران غوغا می کند و شعب بانک ها به شکل باور نکردنی ای گسترش می یابند. سرمایه داری تجاری نیز در کنار آن بخش باقیمانده درآمدهای جامعه را می بلعد. سرمایه داری املاک و ساختمان سازی های لوکس که گرهی از درد مردم را نمی گشایند، اختاپوس دیگر اقتصاد ما است.
مشکل دیگر اقتصاد ایران نوخاستگانی است که به کمک رانت های دولتی به ثروت های آنچنانی دست یافته اند. اینان نه تنها باعث فساد در کشور شده اند ونه تنها با ایجاد فاصله های عظیم طبقاتی به مشکلات اجتماعی مانند دزدی، اعتیاد، طلاق و کودکان کار و زنان خیابانی و... به شدت دامن می زنند بلکه با مصرف بی رویه جلوی استقلال اقتصادی را نیز می گیرند.

کافی است تا دریکی از خیابان های اصلی شهر پرسه بزنید وتعداد بانک های آن خیابان را بشمارید. دومین بررسی را هم هر کس می تواند با یک پرسه زدن در خیابان ولی عصر تهران از تقاطع جمهوری تا تجریش و محاسبه سر انگشتی قیمت سرقفلی های فروشگاه های رنگارنگ آن در یابد. پس از آن کافی است تا کمی از قوه تخیل استفاده کنید و خیابان های بزرگ تهران و فروشگاه های گوناگون آن را در نظر بگیرید و بدنبال آن به تمام شهرها و روستاهای این کشور پهناور بیندیشید و فروشگاه های بزرگ آن مانند هایپر استار و غیره را که هر روز در گوشه و کنار تهران در حال روییدن هستند را در نظر بگیرید تا از توان سرمایه داری تجاری ایران آگاه شوید.
اجازه بدهید تا برای آنکه مستدل تر سخن گفته باشم به آمارهای بانک مرکزی مراجعه کنم :
"حدود چهار تا پنج هزار صندوق قرض الحسنه داریم و تعدادی در حدود ۱۷۰۰ تا ۱٨۰۰ تعاونی اعتبار سالم، یعنی تعاونی هایی نظیراعتبار کارمندی، کارگری و صنعتی که بیرون از محیط کار خودشان دیده نمی شوند. بر این اساس با احتساب حدود ۵۰ تا ۶۰ تعاونی اعتبار آزاد که مورد پذیرش نبوده و باید مراحل انحلال، تبدیل و یا ادغام را طی کنند حدود ۷۰۰۰ موسسه مالی اعتباری در کشور وجود دارد."
این آمار درحالی است که اطلاع دقیقی از فعالیت تمامی موسسات غیر مجاز وجود ندارد و هیچ کسی نمی‌داند که با سپرده‌های مردم در حال چه کاری هستند. چگونه می‌توان انتظار داشت، اقتصادی که در آن حدود ۷۰۰۰ موسسه مالی و اعتباری با وضعیتی نامشخص فعالیت می‌کنند، با رشد و ثبات کیفی مواجه شود؟!. نظارت حلقه مفقوده فعالیت‌های اقتصادی ماست..."
این فقط بخش کوچکی از فعالیت های غیر رسمی ونیمه رسمی فعالیت های سرمایه داری مالی در ایران است .برآن فعالیت های صرافی های مجاز وغیر مجاز وبانک گوناگون مجاز ، چک خرد کن ها ونزول خواران بازاروسفته بازی های رایج در بورس را افزون کنید ،تا دریابید که سرمایه داری مالی در ایران از چه حجم عظیمی از قدرت مالی برخوردار است .
حال به خانه های لوکس متری چند صد میلیون تومانی خالی وبرج های این شهر از بیرون آن نگاهی بیندازید تا حجم سرمایه داری املاک وساختمان سازی را ببینید . وسپس به صندوق های خالی سرمایه در گردش کارخانه های گوناگون که به شکل سریالی در حال ورشکست شدن هستند نیز سری بزنید تا وضع سرمایه داری کژ دیسه شده ایرانی را بهتر بشناسید مقایسه ای دیگر بین قیمت یک مترزمین کشاورزی ویک متر زمین مسکونی در هر نقطه ایران هم ، به خوبی نشان می دهد که چرا کشاورزان ما با طیب خاطر از زمین آبا واجدادی خود که طی قرن ها به آن وابسته بوده اند وبرایش جنگیده اند ،چشم پوشی می کنند وآن را برای ویلا سازی در اختیار سرمایه داری املاک قرار می دهند .
آقای سعید لیلاز که در دوره ای خود از برنامه ریزان اقتصادی کشور بوده است در نشست بررسی اقتصاد ایران و تحریم‌های بین‌المللی که در دانشکده مدیریت دانشگاه تهران برگزار شد ، می گوید :
"در مرداد سال ۱٣۹۲ تورم به ۴۵ درصد و نرخ رشد سرمایه‌گذاری به منفی ۲۵ درصد رسید، ما تلاش کردیم سوء مدیریت گسترده را پشت درخت نازک تحریم‌ها پنهان کنیم و این موضوع قابل باور هم شده است. این موضوع کاملا صحیح است که جامعه جهانی اصلا وجود خارجی ندارد. حتی در حال حاضر در تحریم روسیه، آلمان همکاری نمی‌کند اما کسی نباید بپرسد که چرا فقط این جامعه جهانی جلوی ایران موضع گرفت و آیا دلیلش جز این بوده که عده‌ای در ایران خودشان کمک می‌کردند، به طوری که ابتدا اقتصاد ایران را به اوج وابستگی رسانده و بعد آن را وارد تحریم‌های شدید کردند. "
اگر در نظر بگیریم که در هنگام آغاز مذاکرات بنا به گفته مسوولان ۱۰۰میلیارد دلار پول ایران در بانک های خارجی بلوکه بوده است واگر بر آن حجم عظیم ریالی پول های سرگردان وسرمایه مالی وسرمایه تجار وسرمایه پنهان در املاک ودلالی را درنظر بگیریم به خوبی بر ما آشکار می شود که کشور ما بر خلاف پاره ای گفته های بلند سخن گویان ، برای راه اندازی اقتصاد کشور به هیچ وجه با کمبود سرمایه مواجه نیست . آنچه که ما فاقد آن هستیم یک سیاست همه جانبه وبرنامه ریزی شده ویک اراده سیاسی واجرایی قوی برای پیشبرد نقشه توسعه همه جانبه وعدالت محور در کشور است . واین ضعف اراده با توجه به قدرت سرمایه داری انگلی ایران به هیچ وجه تعجب برانگیز نیست
سرمایه های سرگردان مانند ملخ هرچند وقت یک بار به یک نقطه مانند مسکن ، سکه طلا ،ارز ویا اتوموبیل حمله می کنند
آقای یوسفیان ملا عضو ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی کشورونماینده مردم آمل و لاریجان در مجلس شورای اسلامی با اعلام اینکه از ۲۲۰ هزار میلیارد تومان نقدینگی کشور، بیش از ۵۰ هزار میلیارد تومان آن در دست بخش خاصی است، گفت: ۵۰ هزار میلیارد تومان یک چهارم نقدینگی کشور است. وی افزود : ٣هزارو۴۰۰میلیارد تومان در اختیار ۴٣ نفر از یک بانک بوده و همچنین ۲ هزار میلیارد تومان دیگر در اختیار ۴۱ نفر است که یا شخص خاص یا شرکتی آن را در اختیار دارند.
حالا به این گزارش توجه کنید :
" علاوه بر طبقه مرفه پیشین، مرفه‌هایی با ویژگی‌های جدید شکل گرفته‌اند که تفریحات ویژه خود را دارند، به رستوران‌های متفاوتی می‌روند و از پاساژهای خاص طبقه خود خرید می‌کنند؛ بی‌آنکه نگران پولی باشند که خرج می‌کنند. این گروه نوپدید، با پیروی از سبک زندگی و الگوی مصرفی متمایز؛ درصددند دیگران را متقاعد کنند که افراد ممتاز و متفاوتی هستند تا به این طریق، منزلت و اعتبار اجتماعی بیشتری کسب کنند. هرچند ریشه‌یابی این طبقه نوظهور، ما را به سالیانی دورتر می‌رساند، اما واقعیت آن است که پس از استقرار دولت احمدی‌نژاد، تعداد افراد این طبقه، افزایشی جهش‌گونه داشته‌اند و دامنه تفریحات و اقدامات پرهزینه آنان ابعاد گسترده‌تری یافته است.    " (روزنامه شرق)

وآقای غلامحسین دوانی می گوید:
"عده‌ای با نفوذ در انقلاب به‌همراهی عده‌ای از انقلابیون، از سال‌های جنگ از همان شب‌های بمباران و شهادت جوانان کشور، با احتکار چراغ‌قوه و با استفاده از رانت‌های دولتی اقدام به واردات کالا و صادرات عتیقه‌جات، فرش، کالاهای لوکس مصادره‌ای و... شروع به زراندوزی کردند و از فردای پایان جنگ موضوع تقسیم مجدد ثروت در محافل اینان مطرح بوده است. ...   و ... آنان سرمایه‌داری دولتی همراه با اقتدارگرایی، چنگ‌انداختن به منابع دولتی از طریق رانت و کنترل گذرگاه‌های ورود و خروج کالا و محصولات چه از طریق «گمرک»و چه از طریق اسکله‌های خاص بوده که تاسیس مناطق آزاد تجاری و مناطق ویژه صنعتی- تجاری سرعت این فرآیند را به‌مراتب افزایش داد. اینان هوشمندانه قدرت سیاسی -اقتصادی را از طریق «فهرست خودی‌ها» به‌کار گرفتند. مروری بر خاطرات مسوولان ارشد و نوشته‌های رسانه‌های جمعی از سال‌های ۱٣۶۵ نشان از وجود چنین علایمی دارد. دستیابی به معاملات سوآپ نفت، قاچاق نفت، گازوییل و قیر که از طریق افراد مرتبط با نهادهای خاص صورت گرفته و با این منابع گزاف می‌توانستند افراد ذی‌مدخل کشوری و محلی را جذب و یارگیری و فرآیند دارودسته‌سازی (Clientelisme) را تسریع کنند. این فرآیند به‌ویژه پس از پایان دوره جنگ و شروع دوره سازندگی که بحث توسعه اقتصادی در اولویت محض قرار گرفته در پشت شعار «فساد روغن چرخ توسعه است» و همچنین خودکفایی مالی بودجه‌ای وزارتخانه‌ها و نهاد‌های خاص به‌عنوان «شاه کلید» ...   و... نهادهایی که اساسا در هیچ کشور پیشرفته‌ای به‌دلیل خاصی وارد حوزه کسب‌و‌کار نمی‌شوند، در ایران به کسب‌وکار مشغول شدند که همین امر باعث تسریع در زادو‌ولد نومانکلاتورها (آقازاده- عروس‌خانم) شد به‌طوری که بخش قابل‌توجهی از نومانکلاتورهای ایرانی در ساخت‌و‌سازهای مناطق خاصی از کشور، خریدوفروش تراکم سیار، تاسیس شبکه‌های آموزش غیرعالی و کاملا انتفاعی، داروخانه‌های تک‌نسخه‌ای، تحصیلات ترددی و مکاتبه‌ای، ماشین‌های وارداتی لوکس (حتی از طریق سرقت از مناطق در محدوده جنگ آمریکا و عراق و جنگ کویت)، کنترل بازار ارز، طلا، سهام و... وارد شدند. تاثیر تحولات زراندوزی به ‌تدریج در رفتار و طرز لباس‌پوشیدن نومانکلاتورها هویدا شد و پیکان‌سواران دیروز، حالا دیگر با انتقال محل سکونت به مناطق شمال‌شهر و سوارشدن بر ماشین‌های لوکس با راننده و محافظ و اعزام فرزندان (آقازاده‌ها و عروس‌خانم‌ها) به خارج کشور به هر طریق و دست‌یازیدن به مدارک دانشگاهی که بعضا وجود خارجی هم نداشتند و استفاده از عناوین دکتر و مهندس به‌جای حاج‌آقا شتاب گرفت. از دیگر علایم این دوران تاسیس شتابزده ده‌ها بانک، موسسه مالی- اعتباری در پس شعایر مذهبی و با استفاده از اسامی قابل‌احترام جامعه مذهبی بود که با ظهور دولت پاک بر بستر دولت اصلاحات، فرزندان نومانکلاتورهای قدیمی یا نسل نویی که مدعی سهم‌بری کمتری از غنایم شده بودند با شدت در فرآیند خصولتی‌مردن اقتصاد و چنگ‌اندازی بر همه امکانات سیاسی- اقتصادی تلاش کردند یک انحصار ویژه در سایه «امنیت قضایی» به وجود آورند که حاصل آن ظهور افرادی با شناسنامه جمشید، شهرام، بابک، به‌جای اسامی سنتی بود. گسترش شبکه‌های تجاری، صرافی‌ها، پاساژها، سام‌سنتر و هایپراستار و برند‌های بین‌المللی با وجود تحریم، برگزاری مجالس عزا و عروسی در باغ‌ها و سالن‌های تازه‌ تاسیس، همه‌و‌همه موید تغییرات اساسی رفتار اقتصادی نومانکلاتورها شد به‌طوری که حتی عده‌ای از مداحان سنتی نیز با تکنیک‌های جدید پشت جبهه و بعضا نقش سخنگوی رسانه‌ای آنان را عهده‌دار شدند. (بازهم روزنامه شرق )

حاصل این رفتار اقتصادی را از زبان آقای دکتر راغفر بشنوید :

"بعد از جنگ‌تحمیلی شاهد یک‌تغییر رویکرد و تغییر نگاه به ارزش‌های زندگی هستیم.
نوعا از ناحیه همین گروه از افرادی که درآمدهای یک‌شبه و بادآورده بسیار بزرگی کسب‌ کردند از اعمال نفوذ در قوانین و مقررات و نفوذ در تصمیم‌گیری‌ها ابایی نداشته و از این محل بر درآمد خود افزودند. افرادی که مطلع بودند قیمت دلار قرار است سه‌برابر شود با ارتباطات و دسترسی‌ای که به منابع بانکی داشتند؛ از این اعتبارات استفاده کرده و با خرید دلار یک‌شبه درآمدی سه‌برابری برای خود فراهم کردند. این دسته از افراد دچار عدم تعادل‌های جدی در زندگی شدند. این را در اشکال مختلف زندگی آنها به صورت مصرف جنون‌آمیز می‌توان دید. پیش از انقلاب هم نابرابری‌ها در جامعه وجود داشت و طبقات مرفه و متوسط و فقیر به چشم می‌خورد. اما طبقه‌ای با چنین روند مصرف‌گرایی جنون‌آمیزی مشاهده نمی‌شد. هرچند پس از جنگ این طبقه که گروهی نامولد و با درآمدهای بدون فعالیت اقتصادی هستند، شکل گرفت ." ( دکتر حسین راغفر)

وآقای حجت‌الاسلام‌‌محمد‌رضا یوسفی
این طبقه صرفا به قصد تامین نیاز فیزیکی، روانی و به تعبیری برای رفع احتیاج نسبت به داشتن کالایی اقدام به خرید آن کالا نمی‌کنند، بلکه آنان از طریق تقاضا برای این کالاها قصد خودنمایی و تفاخر را دارند. از این رو مصرف آنان به صورت مصرف نمایشی یا تظاهری تلقی می‌شود. چه‌بسا ثروت نشانه قدرت، فخر و موفقیت در فرهنگ جامعه باشد. در واقع آنان می‌خواهند خود را به رخ جامعه بکشند و از این طریق احساس تمایز و برتری می‌کنند و به همین دلیل هم به مصرف به افراط رو می‌آورند" (روزنامه شرق )
یک نمونه
پاساژی که کت ۱۵تا۲۰میلیونی می‌فروشد، باید هم جایزه قرعه‌کشی‌اش هواپیمای دونفره باشد. احتمالا صاحب پاساژ
چک را با خودکار یک‌ونیم‌میلیونی یا خودنویس ۱۱میلیونی امضا و در حالی که سعی می‌کند ساعت ٣۰۰میلیونی‌اش معلوم‌تر باشد، از زیر کت‌وشلوار ۲۲میلیونی آن را به برنده خوش‌شانس می‌دهد؛ برنده‌ای که نمی‌داند این هواپیمای لوکس را چه‌جوری به کلکسیون قایق‌های لوکس‌تر وصله کند. کسی که درآمدهای چندهزارمیلیاردی دارد، میلیون برایش پول خرد است.(شرق)

بازهم به یک نمونه دیگر توجه کنید :
" با گشتی در نمایشگاه های فروش خودروهای وارداتی برخی از این خودروهای لوکس را می توان پیدا کرد که قیمتی بیشتر از یک میلیارد تومان دارد . به گزارش «پرشین خودرو»، قیمت های آنچنانی بیشتر مربوط به خودروهای بالاتر از ۲۵۰۰ سی سی است که وارداتشان ممنوع است اما هر طوری هست وارد بازار می شود . یکی از نمایشگاه داران می گوید به تازگی ۱۰ دستگاه بنز مرسدس اس ال اس مدل ۲۰۱۴ با مجوز خاص وارد کشور شده که حدود ۴ میلیارد تومان قیمت خورده است . آمار گمرک نشان می دهد در چهارماه امسال نسبت به مدت مشابه پارسال واردات خودرو بیش از ۲ ونیم برابر شده است. ... یکی دیگر از نمایشگاه داران خیابان بهشتی تهران می گوید مدل خاصی از خودرو مازراتی ۵۰ دستگاه تولید شده که۱۵ دستگاه آن وارد ایران شده است.از اول سال حدود ۷۰۰ میلیون دلار پول، پای خودروهای وارداتی هزینه شده است و اگر همین طور پیش برود تا آخر سال بیشتر از ۲ میلیارد دلار برای این واردات از کشور خارج می شود ... اما به نظر می رسد غیر از بحث فرهنگی این مسابقه تجمل، واقعاً برای این پول بی زبان که همین طور در حال خارج شدن از کشور است هم باید فکری کرد. (اطلاعات)

اجازه دهید پایان کار را از زبان آقای وزیر کار ورفاه اجتماعی بشنویم :
"شناسایی ۱۲ میلیون فقیر در کشور وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی از شناسایی ۱۲ میلیون فقیر در کشور خبر دادبه گزارش «مهر»، علی ربیعی با بیان اینکه مهم‌ترین ابعاد توسعه، توسعه انسانی است، .... اظهارداشت: اگر بخواهیم برای ایرانیان زندگی بهتری تدارک ببینیم همین سه شاخص است که آن را مشخص می‌کند. درآمد اقتصادی و معیشت مناسب و پایداری سلامت از مهم‌ترین وجوه آن است. وی افزود: اگر همه می‌خواهیم با فقر مقابله کنیم باید حداقل چند فقر را از بین ببریم. معتقدم مهم‌ترین فقر بعد از فقر درآمدی، فقر سلامت است. .. سعی ما بر این است که با فقر غذایی هم مقابله کنیم. بیش از ٨ میلیون نفر را در این رابطه شناسایی کرده‌ایم، علاوه بر این نظام شناسایی، با کمک مرکز آمار و سازمان‌های آماری دیگر تا حدود ۱۲ میلیون نفر را شناسایی کرده‌ایم "
اینگونه مصرف گرایی قشر معینی در جامعه فقط وفقط به گسترش فساد ،اعتیاد ، کودکان کار ، زنان خیابانی و... نمی انجامد . ، بلکه ثروتمند شدن آنان ومصرف بی رویه کالاهای خارجی اساس وپایه استقلال اقتصادی کشور را هم هدف قرار می دهد
وطبیعی است که با چنین کارنامه اقتصادی ای نتوانیم انتظار چندانی از مذاکرات نداشته باشیم.

* متن سخنرانی در نشست ماهانه ی سرای محله