«زبان مادری و اهمیت آن در زندگی انسان» - احد واحدی

نظرات دیگران
  
    از : امیر ایرانی

عنوان : زبان مادری وحق پنداشتن آن،وفلسفه بافی پیرامون آن
فرض میکنیم انسانهایی درسرزمینی زندگی می کنند،گروهی بیابانی باخلق وخوی.... برآنان هجوم می برند و مردان را می کشند وزنان رابه کنیزی وبچه ها رابه اسارت می گیرندو خود جایگزین آن مردمان می شوند وباتجاوز به زنان وبه کنیزی گرفتن آنان ناخواسته زبان غالب به آنان تحمیل میشودو ازآن به بعدبچه هایی که متولد می شوند دیگر زبان مادریشان می شود زبان همان قوم حاکم شده.اگربه گذشته بر گردیم و وقایع رخ داده شده درسرزمین ایران راپیش روی آوریم، می بینیم دو قوم که براین سرزمین تاختند و ویران کردند وجنایات وحشتناکی از خودبجای گذاشتند که شرمندگی تاریخی را برای انسانهای انسانمدار که خواسته یا ناخواسته هویتهای آن قومها را هم بر خود دارند، ایجاد کرده است!.این دو قوم :یکی عربها می باشند که با کشت وکشتار وغارتگری وچپاول توانستند در سرزمینهایی مناطقی عرب زبانی ایجاد کنند وجالب است بدانیم در قرن ۲۱داعشیان به شیوهءاسلافشان عملمی کنند. قوم دیگری که چنین کردند ، گروهی از ترکان بودند ،که آنان به منطقهء آذربایجان آمدند تعداد زیادی آذری را کشتند غارت کردند و در محل هم اسکان یافتند ! حال نوادگانِ مأمورمأب آنان آصلا" منکر آذری و زبان آذری هم میشوند وپلیدانه مظلوم نمایی هم می کنند .حق یادگیری وآموزش هر فرد که نیازش می باشد را فقط می خواهد گره بزند به چیزی که شاید اگر شرایطی پیش آید که آن افراد متوجه شوند که آن زبانی که بعنوان زبان قومیش شده چگونه با نسل کشیها بر مردمان در گذشته تحمیل شده ، قطعا" از هرروش قوم وقوم بازی متنفر و به .... مدافعشان خواهند خندید!.
۶۶۹۲۰ - تاریخ انتشار : ۶ اسفند ۱٣۹٣       

    از : البرز

عنوان : زدن برچسب
یوسف گرامی، تعبیر نه چندان شایسته ای، در حق هموطنانت، با اعجوبه خواندنشان، بکار گرفته ای.
آری حق به جانب شماست، در بین هموطنانمان متأسفانه عدد قابل توجهی از افراد یافت میشوند، که هنوز به ارزش احترام به عقاید دیگران باور ندارند. و یکی از این افراد شخص شما است، که به جای طرح بحثی معقول، به زدن برچسب به دیگران مشغول است، آنهم برچسبهایی که به راحتی قابل الصاق به وجود مبارک و نازنین شما نیز هستند
۶۶۹۱۵ - تاریخ انتشار : ۵ اسفند ۱٣۹٣       

    از : یوسف آذربایجان

عنوان : برابر حقوقی ملل
انسان وقتی این کامنت ها را میخواند متوجه میشود که جامعه ما از چه عجوبه هایی تشکیل یافته حتی اگر این طرز تفکر ها که مدافع دو آتشه شونیزیم هستند و با کوچکترین حقوق ملل غیر فارس مخالف هستند اگر حاکمیت را بدست گیرند وضع ما ملل غیر فارس از امروز نیز بدتر خواهد بود چرا که با دشمنی آشکار با ملل غیر فارس از رژیم خونخوار کنونی ایران نیز مواضع بغایت ارتجاعی دارند یعنی رک و راست بگویم حل حقوق ملل غیر فارس در کشوری که ایران نامگذاری شده غیر ممکن است من شخصا هیچ امیدی ندارم که حتی آموزش بزبان مادری نیز در ایران عملی بشود چه رسد بخواست برابر حقوقی ملل .
۶۶۹۱۱ - تاریخ انتشار : ۵ اسفند ۱٣۹٣       

    از : امیر ایرانی

عنوان : یاد آوری «زبان مشترک:طایفه ای، ایلی، قومی ،زسمی مشترکی»
نگرشی [کامنتی]به شماره ۶۶۸۰۵ تاریخ انتشار ۲۸/۱۱/۹۳تحت عنوان«زبان مشترک:طایفه ای و قومی ، رسمی مشترک»نگرشگاه مربوط به نوشتار جناب آقای وحید قاراباغلی تحت عنوان«تجربهای شخصی در مبارزه برای حقوق زبانی» جهت نگریستن ارائه گردید که دراینجا، آوردنش بی مناسبت نخواهد بود. « اگر بخواهیم به زبان ارتباطی مورد نیاز هر فرد اشاره ای داشته باشیم، چاره ای نیست ! که به شرایط زیست جمعی فرد هم نظری افکنده شود ، فرض می کنیم آن انسان در دورانی ، در کشوری زندگی می کند که حیطه ارتباطیش در محدودهءهمان طایفه یا ایل یا قومش است و نیازی به ارتباط داشتن با افراد سایر اقوام را پیدا نمی کند ویا ممکن است در همان محدودهء قومی،محدودهء ارتباطش همان طایفه وایلش شود.دراین نوع زیست ، زبان مشترک بکارآیندهء آن فرد ،همان زبان قومیش خواهد بود و شاید هم همان گویش خاصِ طایفه و ایلش!و چون دراین نوع زیست جمعی ،نهادهای اجتماعی مورد نیاز بسیار محدود می باشند پس به آموزش رسمی درمحدوده های زیستی نیازی احساس نخواهد شد و وقتی هم آموزش رسمی نیاز نباشد بدنبال آن زبان آموزشی رسمی را نخواهیم داشت.اگر همین فرد دریک تغییر تحول اجتماعی از آن نظامات: طایفه ای و ایلی و قومی خارج شود وارد زیست جمعی دریک محدوده سرزمینی به گستردگی یک کشور شود، شرایط آن فرد بگونه ای دیگر خواهدشد ،بطوریکه:اولویت اول ارتباطیش می شود وجودیک زبان مشترک تا بتواندبا سایر هموطنانش براحتی ارتباط بر قرار کند و چون در زیست جمعی جدید که بسمت فرا طایفه ای وایلی و قومی می رود که آنهم یک زیست جمعی شهر نشینی خواهد بود قطعا"! در این زیست جدید، نهادهای اجتماعی و مناسبات اجتماعی قبلی متفاوت وتغییریافته خواهد بود و افراد در این نوع زیست برای توانایی ارتباط با نهادهای جدید نیاز به آموزش دارند در اینجاست که آموزش رسمی برای افرادمطرح خواهد شد ،آنهم آموزشی رسمی ،با کار کردهای متفاوت. دو کار کرد آن می تواند باشد: ۱)توانایی افرادبرای بر قراری ارتباط با نهادهای اجتماعی ۲) کسب دانش های لازم برای مدیریت نهاد های اجتماعی و یا انجام کارهای اجتماعی آن است!. پس می توان گفت:هر فرد ی که از نظام زیست جمعی ایلی و طایفه ای و قومی خارج می شود و وارد نظام شهر نشینی می گردد وبه دو ضرورت:۱)زبان مشترک ۲) آموزش رسمی ، نیاز مند خواهد شد، چه بخواهد و چه نخواهد!.بر همین اساس ،یک اجبار ِ وجودی در این دو ضرورت ، خود را تحمیل می کند، که در تمام جوامع و کشورهای مختلف ردپای این اجبار نمایان است ،مخصوصا"آموزش کودکان ،حتی بصورت اجباری اعلام می شودو والدینی که سر پیچی کنند مستحق مجازات هم خواهند شد! با توجه به مطالب و دو اجبار ِ اشاره شده ، بخواهیم کشور ایران ، کشوری [بر خلاف کشورهای دو قومی] که ترکیبی است از اقوام مختلف و زبانها وگویش های بسیار متنوع را مورد بر رسی قرار دهیم و دنبال راهکار باشیم ،چه راهکاری را می توانیم داشته باشیم ؟ قطعا"! ابتدا ضرورت وجود یک زبان مشترک بر همگان آشکار می شود و چون آموزش رسمی هم حتمیتش بر همه مسجل است و چون این آموزش رسمی در محدودهء کشور تعریف می شود پس یک زبان مشترک آموزشی خود را نمایان خواهد کرد که براساس محاسبهء ساده، همان زبان مشترک ، زبان مشترک آموزشهای رسمی خواهد شد ! . حال فرض کنیم: از تمام اقوام ایرانی که معتقد به موجودیت کشوری بنام ایران بوده و هستند و خواهند بود مجمعی را تشکیل دهند ودر مورد :۱)زبان مشترک ۲)زبان نظام آموزشی ،بخواهند تصمیم بگیرند ، روند کار چگونه خواهد بود و کدام زبان را بعنوان زبان مشترک ارتباطی و آموزش رسمی بر خواهند گزید؟ به این نکته هم باید توجه داشت! بر گزیدن زبان رسمی مشترک ، محو کنندهء زبان ها و گویش های دیگر نخواهد بود بلکه !مادر محو کنندهء آن گویش وزبان قومی می شود ! اگر مادر تشخیص داد سپهر قومی ِ ایجاد شده توسط گروه ها برای اهداف خاصی است ونه حق یادگیری فرزندان، با برگزیدن زبان رسمی برای فرزندانِ خود ، به طریقی به تفکر ضد آزادی فردی هر شیاد در رابطه با زبان مادری در نظامات طایفه ای و ایلی و قومی عکس العمل های مناسب را نشان خواهد داد !.
۶۶٨٨۷ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣۹٣       

    از : البرز

عنوان : برادر ارجمند ملا حسنی و حواریونش را در کدام ردیف از ردیفهایت مقرر می کنی
آ طهرانی گرامی، از قرار چند کلمهٔ نوشته ام، بد جوری کار دست ساختمان معوج اندیشه ات داده، حالا راست روی مرا بهانه کرده، خیز چپ روی برداشته ای. هر بار من و شما به توافقی می رسیم، دفعه بعدش بکل زیر توافقات زده، و گمان می کنی همچون دون کیشوت زمان، در رأس لشکری میلیونی، باید دمار از روزگار البرز، که جز سعادت خلق و بخصوص آ طهرانی گرامی اندیشه ای ندارد، درآوری

بسیار خوب حال تصور کن که مرا قانع کرده ای، که همصدا با شما آذربایجانمان را آذربایجان جنوبی یا دنباله خوش عطر جناب اعظم علی اف بنامم، آیا جرعت و جسارت این را هم داری که به همشهریهای دیگرمان در اردبیل و تبریز هم بگویی، اسم شهر و دیارشان را طبق خواسته مشاورین هوشمند!!! خاندان علی اف عوض کرده ای. نعره های اینچنینی ات مرا یاد کاکارستم داستانِ داش آکلِ زنده یاد هدایت می اندازد، که در نبودِ داش آکل مبارز طلب میشد

حال که این همه اطلاعات درصدی داشته و از اندیشه تمامی مقیمان استانهای آذربایجان ایران با خبری و همگان را بیکاران ارسالی از مرکز اعلام می داری، برادر ارجمند ملا حسنی و حواریونش را در کدام ردیف از ردیفهایت مقرر می کنی
۶۶٨۶۹ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣۹٣       

    از : حمید دادپور

عنوان : حق طبیعی چیست؟
اگر از یک آدم عادی در خیابان سوال کنید حق دقیقا چیست , گیج می شود و نمی تواند جواب درستی بدهد. ممکن است بداند پایمال کردن حقوق دیگران یعنی چه , اما خود این چیز که مورد تجاوز قرار می گیرد دقیقا چیست؟
آن چیزی که شما در لحظه تولد کسب می کنید یا به ارث می برید؟ آیا چیزی است که کسی انرا به شما داده است؟ پس چه کسی؟ به چه ترتیبی؟ آیا حقوق را می توان اعطا کرد؟ چه کسی می تواند آنرا سلب کند؟ به چه حقی؟ آیا حقوقی وجود دارد که موجب اعطا یا سلب بعضی حقوق دیگر شود؟ آیا حقوقی وجود دارد که مثل نفس کشیدن یا فکر کردن و یا انتخاب این یا آن؟ اینها که جزو ذاتی طبیعی انسان است.
پس غرض از طبیعت چیست؟
مگر زبان داده ذاتی طبیعی من نیست؟
متاسفانه طرفداران اصل سودمندی ( یا میهن پرستانه) که ربطی به حق و حقوق ندارد حق را با امتیاز عوضی می فهمند.
سیاسی ایرانی باید مسائلی چون حق طبیعی حق مدنی کار مطالعه کند. و اینکه به چه حقی می توان با حق طبیعی سوداگری کرد؟ اصل سودمندی یا سوداگری امتیاز موضوع طبیعی و همیشه مورد سو استفاده سیاستمداران است امتیازی می دهند تا امتیازی دیگر دریافت کنند. آیا سوداگری با زبان حق طبیعی به حق است؟
۶۶٨۶۲ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣۹٣       

    از : آ طهرانی

عنوان : بی رنگ وبی معنا
برای اطلاع دوست همیشه در صحنه ،باید عرض کنم که در ازربایجان جنوبی گروههای زبانی قابل توجه وجود ندارند، و درصد
کمی هم که وجود دارد همان بیکاران ارسالی از مرکزمی باشند. که به عنوان چشم وگوش مرکز عمل می کنند.شما از وحشت مطرح شدن مشکلات ملیتهای داخل جغرافیای ایران در مجامع جهانی، با استفا ده ازجملات بی رنگ وبی معنا مانند:﴿ در مناطق مختلف کشور، گروهای زبانی مختلفی اکثریت دارند﴾ می خواهید مساله ملیتها را کم اهمیت جلوه دهید. این مهم هرگز
برای چپهای دست راستی ا یران ﴿فارسی﴾ به تحقق نخواهد رسید ، زیرا میلیونها کورد و تورک و عرب و بلوچ این امکانرا به
شماها نخواهند داد. با تشکر فراوان از آقا ی واحدی برا ی انتشار این مقاله . ׳
۶۶٨۶۱ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣۹٣       

    از : البرز

عنوان : هستی فرهنگی جامعه
آقای واحدی گرامی، ضمن همراهی و همگامی با شما در مضمون و مفهوم نوشتارت، لازم دیدم به دو نکته در نوشتارت اشاره ای خاص داشته باشم

به زیبائی مینویسی،« ...یک اندیشه ناسیونالیستی افراطی، یک شوونیسم زبانی مثل خوره، هستی فرهنگی جامعه را از بین می برد...»

اگر به ترکیب جمعیتی مردم کشور در سراسر آن توجه کنیم، علیرغم وجود اکثریتی از یک گروه زبانی در هر منطقه ای از کشور، شاهد وجود درصد قابل توجهی از دیگر گروههای زبانی نیز در همان منطقه از کشور هستیم.

و اگر شوونیسم بواقع آزارمان میدهد، باید بکوشیم ادبیات منحط شووینیستی را نیز به کناری نهاده، و یک گروه زبانی را با نوشتن «...در مناطق زندگی ملیتهای غیر فارسی زبان،...»، آماج حمله خود قرار ندهیم
شاید صحیح تر، محبت آمیزتر و اتحادطلبانه تر آن باشد که بنویسیم، [در مناطق مختلف کشور، گروه های زبانی مختلفی اکثریت دارند]
۶۶٨۴۷ - تاریخ انتشار : ۱ اسفند ۱٣۹٣