در جامعه ای که جلاد، حاکم است!


حسن رحمان پناه


• در جامعه ای که قاتل و جلاد حاکم است بویی از عدالت به مشام نمی رسد. بی شک چنین جامعه ای شایسته انسان امروز نیست و باید آنرا زیر و رو کرد و جامعه ای دیگر ساخت. جامعه ای که لغو حکم اعدام و برچیدن زندان، آزادی بی قید و شرط سیاسی، بیان نظر، عقاید و نشر، محبوس نبودن انسانها به جرم عقیده، از پایه ای ترین حقوق شهروندان آن باشد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲ اسفند ۱٣۹٣ -  ۲۱ فوريه ۲۰۱۵


بنا به گزارشات منتشرشده، سامان نسیم زندانی سیاسی اهل مریوان توسط قاتلان و جلادان اسلامی حاکم بر ایران اعدام شد.
سامان نسیم که متولد شهریورماه سال ۱۳۷۳ از شهر مریوان است در ۲۶ تیرماه سال ۱۳۹۰، زمانی که هنوز نوجوانی ۱۷ ساله بود و مطابق همه قوانین و کنوانسیونهای بین المللی به سن قانونی ١٨ سال نرسیده و در واقع کودک بود، توسط جنایتکاران اسلامی دستگیر شد. سامان در جریان درگیری مزدوران رژیم اسلامی با تعدادی از نیروهای مسلح "پژاک" در مرز سردشت بازداشت شد. سامان به مدت دو ماه در سلول انفرادی حفاظت اطلاعات سپاه در ارومیه، تحت بازجویی و شکنجه های شدید جسمی و روحی قرار گرفت و سپس به زندان مهاباد منتقل شد.
سامان نسیم به اتهام محاربه از طریق عضویت در یک حزب اپوزسیون رژیم از سوی بیدادگاه انقلاب مهاباد به اعدام محکوم شد. این حکم جنایتکارانه توسط دادگاه تجدید نظر استان آذربایجان غربی و شعبه ۳۲ دیوان عالی کشور در آذرماه ۱۳۹۲ بدون هیچگونه تخفیفی تایید گردید .
طبق اسامی منتشر شده در جریان اعتصاب غذایی زندانیان سیاسی زندان اورمیه، سامان نسیم از جمله زندانیان سیاسی بود که به همراه ۲۹ زندانی سیاسی دیگر، از ۲۹ آبان‌ماه سال جاری خورشیدی در اعتراض به عدم اجرای اصل تفکیک جرایم زندانیان در این زندان دست به اعتصاب غذا زده بودند. اعتصاب غذایی که انعکاس وسیع داخل کشوری و جهانی داشت و پس از ۳۳ روز پایان یافت. مسئولان جمهوری اسلامی به منظور زهر چشم گرفتن از زندانیان، خانواده های آنان و جامعه که از فرزندان دربندشان حمایت نکنند، بار‌ها زندانیان اعتصاب کننده را به مجازات شدید از جمله نگهداری در سلول های انفرادی، شکنجه و آزار و آذیت، تبعید و اجرای احکام اعدام تهدید کرده بودند. سرآنجام اعدام سامان نسیم پاسخی به همبستگی زندانیان سیاسی در مقابله با رژیم، دهن کجی به همه مردم آزادیخواه و ضد استبداد در حمایت از فرزاندان زندانیش و بی حرمتی به کل بشریت آزادیخواه و برابری طلب است که ضدیت با اعدام و دفاع از حق حیات انسانها بخشی از مانیفست آن است.
جمهوری اسلامی که از بدو حاکمیتش تا کنون با ریختن خون انسانهای بیدفاع، با کشتار و سرکوب دسته جمعی و فردی در جامعه، با محصور کردن مردم ایران در قفس استبداد مذهبی، با صدور تروریسم و جنایت به خارج از مرزهای ایران و ناامن کردن جهان، امنیت خود را تآمین کرده و حیات ننگینش را سپری کرده، با اعدام یک نوجوان زیر سن قانونی و یک زندانی سیاسی دیگر، صفحه ننگین دیگری بر کارنامه مملو از جرم و جنایت خود آفزود. جمهوری اسلامی بعنوان رژیمی مذهبی و حامی سرمایه، روزانه چرخه خشونت و قهر را در جامعه در اشکال ضدانسانی آن تولید و بازتولید میکند. دست بردن به اسلحه در برابر خشونت سازمانیافه این رژیم و رژیم های مشابه عکس العمل طبیعی در جواب به قهر سازمانیافته و دولتی است که این نظام فاسد و رژیم حامی آن مسبب آن هستند. اما هر اقدامی در جواب به سرکوب بیرحمانه رژیم، با سرکوب شدیدتر حکومت مواجهه می شود تا به خیال خام خود جامعه را در سکوت قبرستانی نگه دارند. امری که نه ممکن، بلکه تاریخ برعکس آنرا اثبات و نشان داده است. اعدام ابزاری در دست حکومت برای ایجاد ترس و وحشت در جامعه است. قهر خشن و بیرحم جلاد علیه محکوم دست و پا بسته ای است که حیات و زندگیش در دست جلاد قرار دارد. اما و به قول مارکس "این چه نوع جامعه ای است که وسیله ای بهتر از جلاد برای دفاع از خود نمی شناسد"؟ در جامعه ای که قاتل و جلاد حاکم است بوی از عدالت به مشام نمی رسد. بی شک چنین جامعه ای شایسته انسان امروز نیست و باید آنرا زیر و رو کرد و جامعه ای دیگر ساخت. جامعه ای که لغو حکم اعدام و برچیدن زندان، آزادی بی قید و شرط سیاسی، بیان نظر، عقاید و نشر، محبوس نبودن انسانها به جرم عقیده، از پایه ای ترین حقوق شهروندان آن باشد.
رژیم خون آشام اسلامی حاکم بر ایران، باردیگر به متوهمین و خوشباوران نشان داد که اصلاح پذیر نیست و بهترین و مناسبترین اصلاح آن، فرستادنش به گورستان تاریخ است که اکنون از هر زمانی دیگری بیشتر، همچون بختکی بر دوش جامعه ایران و کل بشریت سنگینی میکند.
یاد سامان نسیم و تمام زندانیان سیاسی جانباخته را تنها با تشدید مبارزه جهت به گورسپردن جمهوری اسلامی میتوان گرامی داشت.