چه باید کرد؟ همین کارهای جزئی!
برتل اولمن - برگردان: مسعود امیدی


• آنچه در پی می آید شماری از پیشنهادهایی هستند تا تعداد بیشتری از مردم را در تماس با ایده های سوسیالیستی قرار دهیم. رفقایی که از قبل برخی از این کارهای کوچک را انجام می دهند، لطفاً این یادداشت مرا به عنوان بیانی از حمایت و تشویقی برای انجام اندکی بیشتر همین امور تفسیر کنند. ولی بیشتر رادیکال ها به گمان من اساساً درگیر این فعالیتها نبوده اند، درکی که بیش از حد به ایده سازماندهی پیوند یافته است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۶ اسفند ۱٣۹٣ -  ۲۵ فوريه ۲۰۱۵


چه باید کرد؟ همین کارهای جزئی (1)
برتل اولمن (2) - برگردان : مسعود امیدی


آنها که می خواهند"سرمایه داری را در هم بشکنند باید از پشتکار امتحان صدها و هزاران روش، ابزار و سلاح مبارزاتی جدید به منظور توسعه آنها برخوردار باشند."       لنین


مقدمه مترجم
تعمیق و توسعه مبارزه طبقاتی نیازمند ترویج و توسعه آگاهی طبقاتی است. رسانه های جریان اصلی جامعه طبقاتی نه تنها ترویج آگاهی طبقاتی را رسالت خود نمی دانند بلکه اساساً با برجسته نمودن سایر تضادها و تعارضات اجتماعی دقیقاً در جهت ایجاد ابهام در این زمینه و مخدوش نمودن آگاهی طبقاتی عمل می کنند. آگاهی طبقاتی را از روزنامه ها و مجلات و سایر رسانه های جریان اصلی و همینطور از مدارس و دانشگاهها و سایر نهادهای رسمی جوامع طبقاتی نمی توان فرا گرفت. آن را باید بیش از هر چیز در کوره زندگی و مبارزه طبقاتی آموخت. تلاش و پشتکار فعالان چپ و مبارزان راه سوسیالیسم در این ارتباط از نقشی تعیین کننده برخوردار است. آنچه که مهم است، اثربخشی فعالیت هایی است که در این زمینه انجام می شود. استفاده از روشهای نو و خلاقانه که از الگوهای سنتی ترویج و تبلیغ فاصله گرفته و قادر به جلب توجه و تاثیر گذاری بر طیف وسیع تری از مخاطبان باشد، مسئله ای کلیدی است که نویسنده کوشیده است در این مقاله توجه خواننده را به آن جلب نماید. اگر بپذیریم که دیالکتیک مبارزه طبقاتی در ارتباط با زندگی واقعی معنی پیدا می کند، باید بپذیریم که روشهای ترویج آگاهی طبقاتی نیز بناگزیر و بیش از هر چیز در ارتباط با بسترها و رویدادهای واقعی زندگی اجتماعی امکانِ تاثیر گذاری پیدا می کند. آگاهی طبقاتی توده های مردم تنها می تواند از کانال هایی شکل بگیرد که در ارتباط تنگاتنگ با زندگی واقعی آنها باشد. با این دید ترویج آگاهی طبقاتی وظیفه ای نیست که تنها به روش های انقلابی و توسط انقلابیون حرفه ای به آن پرداخته شود. می توان با برقراری پیوند بین فعالیتهای مروج آگاهی طبقاتی با زندگی واقعی مردم ، آن را به امری زمینی، عمومی، شدنی و اثربخش تبدیل نمود. با توجه به اینکه این مقاله حدود سه دهه قبل و در جامعه امریکا نوشته شده است، برخی از موارد مطرح شده در آن مانند استفاده از گرافیتی، استفاده از فضای جشن هالوین و...ممکن است برای جامعه ما مصداق نداشته باشد. اما هر جامعه ای می تواند متناسب با فرهنگ، سنتها و آداب و رسوم خود این رویکرد را مد نظر قرار دهد. مناسبت هایی چون چهارشنبه سوری، دید و بازدید های نوروز، سیزده بدر، کوه پیمایی های هفتگی و گلگشت ها، شب نشینی های شب چله و دور هم بودن ها و با هم بودن ها در مناسبت های مختلف و...فرصتهایی هستند که می توان با برنامه ریزی خلاقانه از آنها برای این منظور استفاده نمود. مواردی چون جشن بازنشستگی نیز که رفته رفته رایج می گردد، فرصت مناسبی برای این منظور است. هر مهمانی و گردش دسته جمعی و ارتباط اجتماعی می تواند فرصتی برای این منظور باشد. آنچه مهم است، رویکرد خلاقانه با کار تبلیغی و ترویجی است به گونه ای که از اشکال کلیشه ای فاصله گرفته و با میزانی از نبوغ و هوشمندی همراه باشد تا بتواند نظر مخاطبان را جلب نماید. بدیهی است که علاوه بر موارد ذکر شده می توان امکانات و شبکه های اجتماعی دیگری چون اینستاگرام ، وایبر ، وبلاگ نویسی، ای میل و مانند اینها را به فرصتهایی که برای انجام این اقدامات حداقلی در دسترس قرار دارند، اضافه نمود. مسئله صرفاً استفاده از فضاهای مجازی برای ترویج آگاهی طبقاتی نیست. مسئله استفاده برنامه ریزی شده و آگاهانه و گسترده از این فضاهاست. باید توجه نمود که فضای مجازی و زندگی در فضای مجازی شدیداً در حال گسترش است. شرکتها در بستر سرمایه داری اطلاعاتی انواع روشهای گسترده را در ارتباط با تبلیغ و ترویج محصولات رنگارنگ خود و برند سازی و تسخیر افکار عمومی و به نوعی مهندسی افکار عمومی مورد استفاده قرار می دهند. بر تعداد مخاطبان در فضای رسانه ای مجازی روز به روز افزوده می شود و کم توجهی به استفاده هدفمند و برنامه ریزی شده از این فضاها برای بیان افکار و اندیشه های چپ و نقد سیستم سرمایه داری اشتباهی فاحش خواهد بود. به همان ترتیب که محدود ماندن به فعالیت در این فضا و فراموش نمودن ارتباطات زنده و واقعی با مردم جامعه شامل کارگران ، جوانان، زنان، ورزشکاران ، دانشجویان، محافل علمی و آکادمیک و...نیز خطای بزرگتری خواهد بود.
تحولات سیاسی اخیر یونان نشان داد که می توان با کار سازمان یافته، متحد و مدوام به توده های مردم کمک نمود تا بر بستر تجارب سیاسی و اجتماعی خود با ماهیت ضد انسانی ایدئولوژی و مهندسی اجتماعی سرمایه داری آشنا شده و از آن روی برگردانند. هر نقطه دیگر از جهان کنونی ما که با پیامدهای ویرانگر سرمایه داری جهانی افسار گسیخته و نئولیرالیسم مواجه است، نیز از چنین پتانسیلی برخوردار است. و تنها زمانی می توان از این فرصت برای افزایش آگاهی طبقاتی و هدایت اعتراضات و نارضایتی عمومی در جهت تغییر تناسب قوای اجتماعی و عبور از پارادایم نئولیبرالی به فراسوی اندیشه سرمایه داری و اقتصادی اجتماعی و انسانی امیدوار بود که ایدئولوژی و سیاست را زندگی کنیم.
مترجم در ارتباط با برخی ابهامات در متن انگلیسی ، از طریق ای میل با نویسنده مقاله آقای دکتر اولمن ارتباط برقرار نمود و نویسنده در پاسخ به ای میل، ضمن ابراز خوشحالی از اینکه مقاله اش توجه یک خواننده ایرانی را جلب نموده است، در باره مقاله اش یادداشتی نوشت که در بخشی از آن آمده است :
"پس از سی سال این مقاله را اولین بار مرور کردم و چیزی را در آن پیدا نکردم که تمایل به حذف آن داشته باشم. با این وجود، در بحث پیرامون اقدامات حداقلی ای که من در مقاله به آنها فراخوانده ام، واژه هایی چون اینترنت، توئیتر، فیسبوک و یوتیوب هیچکدام در زمان نوشتن مقاله وجود نداشتند."   


متن اصلی مقاله
چه تعداد از مردم نشریات و کتابهای سوسیالیستی را می خوانند، فیلم های سوسیالیستی را می بینند یا به سخنرانی ها و کلاس هایی می روند که توسط سوسیالیست ها برگزار می شود؟ چند میلیون؟ بیایید آن را دست بالا گرفته و بگوییم پنج میلیون نفر. بقیه مردم تنها از طریق نشریات و در محیط های کاملاً تحت کنترل طرف مقابل، قابل دسترسی اند. در عین حال می دانیم که فرا روئیدن از عصبانیت در برابر یک رئیس خشن تا مخالفت با یک سیستم غیرعقلانی معمولاً نیازمند مداخله ایده ها و مفاهیم سوسیالیستی است. انکار نمی کنم که بیشترین تاثیر در رادیکالیزه نمودن مردم از تجارب زندگی آنها بویژه در محل کار ناشی می شود، اما بدون کمک های کوچک از دوستانشان(یعنی ما) بسیاری از پیوندهایی که برای یک درک سوسیالیستی ضروری است، یعنی پیوندهایی که ستم طبقاتی، نژادی و جنسیتی را به یکدیگر متصل می کند، هرگز شکل نمی گیرند. عمدتاً آنچه که مغفول می ماند، شناخت اشخاص و چیزهایی است که مسئول این وضعیت اسفبارآنهاست، به گونه ای که بعلاوه مانع آن می شود تا زحمتکشان بفهمند که چه باید کرد و آنها برای انجام آن باید با چه کسانی گرد هم آیند. بویژه مفاهیم "سرمایه داری"،"استثمار" و"مبارزه طبقاتی" باید به عنوان چیزی بیشتر از اصطلاحات فنی مخصوص یک گروه درک شوند. با توجه با ماهیت مشکلاتمان، با توجه به اینکه این "ما"چه کسانی هستند،("ما" هر کسی است که نوع نشریاتی را می خواند که در آنها این مقاله می تواند ظاهر شود) و با توجه به فرصت هایی که توسط تضادهای جامعه سرمایه داری فراهم می گردد، آیا ما همه آنچه را قادر به انجام آن هستیم، داریم انجام می دهیم؟ من اینطور فکر نمی کنم.
آنچه در پی می آید شماری از پیشنهادهایی هستند که بتوانیم بوسیله آنها موجب شویم تا تعداد بیشتری از مردم را در تماس با ایده های سوسیالیستی قرار دهیم ( این کارها ممکن است گاهی بوسیله جلب توجه به اجزاء و بخش هایی از ایده های سوسیالیستی انجام شود، بدون آنکه کسی بداند چگونه همه آن ها را در کنار هم قرار دهد). رفقایی که از قبل برخی از این کارهای کوچک را انجام می دهند، لطفاً این یادداشت مرا به عنوان بیانی از حمایت و تشویقی برای انجام اندکی بیشتر همین امور تفسیر کنند. ولی بیشتر رادیکال ها به گمان من اساساً بخاطر ادارک بسیار محدود از سیاست و در نتیجه درک محدود از آنچه به معنی سیاسی است، درگیر این فعالیتها نبوده اند، درکی که بیش از حد به ایده سازماندهی پیوند یافته است. اما هر چیزی که به افزایش آگاهی مردم کمک کند، فعالیتی سیاسی است و در دوره کنونی کار مهم سیاسی،چه در ارتباط با یک فعالیت سازماندهی خاص و چه خارج از آن پدیدارمی شود. آموزش نیز همینطور است که به طور گسترده تعریف شده و باید از علائق اجتماعی همه آنهایی باشد که خود را به عنوان یک معلم رادیکال تصور می کند. برای احتیاط لازم است بگویم که من تنها می خواهم اضافه کنم که منظور من در اینجا دور زدنِ سازمان های چپ و انتشارات موجود یا ارائه جایگزینی برای استراتژی های سیاسی رایج نیست،بلکه صرفاً تکمیل آنهاست.
1- نامه هایی را به سردبیران نشریات غیرسوسیالیستی(دانشگاهی، محلی و ملی) بنویسید که نه فقط بیانگر کلمات و عبارات مبتنی براعتراضات متداول بلکه حاوی تفسیرها و نکات جالب توجه تحلیلی باشد. "نامه به سردبیر" یکی از بهترین قسمتهای خواندنی هر روزنامه ای است. برای افزایش شانس چاپ نامه خود، آن را نسبتاً کوتاه بنویسید (و به دو یا سه نکته اساسی محدود نمایید)، آن را به یک سرمقاله یا گزارش خبری ای که به تازگی منتشر شده است، مرتبط کنید (بهتر از همه آن است که به سازمان یا فعالیتی اشاره شود که شما با آن درگیر بوده اید یا موضوعی که شما در آن از اعتبار شناخته شده ای برخوردار هستید)، از آنچه که ممکن است آن را عامیانه تلقی کنند، اجتناب کنید. موضوعات برانگیزاننده ای را در اولویت قائل شدن به پاسخگویی به پرسشهایی مطرح کنیدکه هنوز مورد پرسش بیشتر خوانندگان قرار نگرفته است ، و نترسید از اینکه مایه مضحکه و خنده شوید. این مورد آخر نه تنها شانس شما را برای انتشار به اندازه زیادی افزایش می دهد، بلکه شانس خوانده شدن و فکر کردن در باره آنچه را بیان می کنید، افزایش می دهد .
2- پیشنهاد نوشتن سرمقاله را به روزنامه ها ارائه داده و اشخاص و موضوعاتی را برای روزنامه های دیگر پیشنهاد دهید و به روزنامه های محلی که صفحه "سرمقاله" دارند، ضرورت چاپ بخشی با عنوان "سوی دیگر" را تاکید نمایید. روزنامه ها گهگاه برای اثبات باز بودن خود درست مانند دانشگاهها تلاش می کنند تا با استخدام برخی از رادیکال ها برای ایجاد تصویری مشابه از خود ، نوشته ها و یادداشت هایی را انتشاردهند. آنها همچنین نیاز به انتشار نسخه های مناسب و برانگیزنده ای دارند که توجه و واکنش خوانندگان را جلب نماید. در نهایت نباید فرض کنیم که هر کسی که ممکن است به تصمیم گیری در مورد چاپ نوشته شماکمک کند، لزوماً سیاست ناشر را پیش می برد. ما همپیمانانی را در جاهای ناشناخته داریم و برخی دیگر نیز با نفوذی کم و بیش هستندکه صادقانه می خواهند نقطه نظرات مخالف را بشنوند.
3- اجازه دهید میزگردهای رادیویی و تلویزیونی محلی بدانند که شما یا برخی دیگر از "کارشناسان" یا نویسندگان رادیکال،یا تقریباً هر مبارز چپ آزادی به عنوان یک مهمان بالقوه همیشه در دسترس قرار دارید. امروز به معنی واقعی کلمه هزاران مورد از چنین میزگردهایی وجود دارند. و بیشتر آنها درگیر تلاشی بی وقفه برای یافتن مهمان های جالب توجه شنوندگان خود هستند و از این "میکروفون های باز" قابل استفاده در بسیاری از این نمایش ها که در بین مخاطبان شنونده به اشخاص اجازه می دهد تا از طریق تماس تلفنی به اظهار نظر بپردازند، غفلت نکنید. موانع نهادی و ایدئولوژیکی که در مسیر گرفتن پیام ما از سوی مردم قرار گرفته اند، پر از شکاف هستند، آنها را شناسایی کرده و از آنها استفاده کنید.
4- مکانی را برای شناسایی اشخاصی که برای رسانه ها کار می کنند، تدارک ببینید، چنانکه بتوانید آنها را نسبت به روایت ها و گزارشات، منشاء گزارشات و ماهیت اساسی آن ها که معمولاً بطور کلی از سوی منابع جریان اصلی نادیده گرفته می شوند، هوشیار کنید.
5- رویدادهای رسانه های رادیکال و وقایع جالب و قابل انتشاری را که توجه عامه را جلب نموده وستم، غیرعقلانی بودن یا ریاکاری سیستم را لو می دهند، یا رویدادهایی را که به مردم کمک می کنند تا در بین عناصری از شناخت آنها که معمولاً از هم جدا نگاه داشته می شوند(معضل عمومی نئولیبرال ها)، ارتباط ایجاد نمایند، یا رویدادهایی را که نیاز به همبستگی بین همه گروههای تحت ستم را نشان می دهند، سر و سامان دهید. اما روزنامه ها با چنین رویکردی دست به انتخاب گزارشات وقایع نمی زنند، بلکه با اندکی به کار گیری قوه ابتکار و خلاقیت، نوشته ابی هافمن (3) چیزهای زیادی برای آموختن به ما در این زمینه دارد.
6- در دانشگاه، کلیسا، کتابخانه و برنامه های سایر سخنرانان برای ایجاد اطمینان از اینکه آنها حداقل برخی از سوسیالیست های واجد شرایط را دعوت کنند، فعال باشید(و البته همین نکته در ارتباط با سینمای چپ، انجمن های تئاتر، خواننده ها و کمدین ها نیز صدق می کند.) اغلب یک عضو رادیکال در یک کمیته کلیدی، برای آوردن ایده های سوسیالیستی به انجمنی که در غیر اینصورت هیچگاه آن ها را نمی شنید، کافی است.
7- از فرصتهایی که از سوی اتحادیه، طبقه، کلیسا یا نشست های گروههای اجتماعی ارائه می شود، برای ترسیم پیوندی بین مشکلات مورد بحث و کارکردهای سیستم سرمایه داری استفاده کنید. درک اینکه چگونه بسیاری از مشکلاتی که ما از آنها رنج می بریم، به عنوان اجزاء یک پازل سرمایه داری به یکدیگر مرتبط هستند، در توسعه آگاهی سوسیالیستی گامی مهم به جلو است. بسیاری از سوسیالیست ها که در حال تلاش برای اعمال تغییراتی در فعالیت ها و رهبری چنین گروه هایی هستند، بیش از اندازه ازنقش آموزشی سیاسی ما غافل بوده اند. اما لطفاً از سخنرانی های طولانی اجتناب کنید.
8- مشارکت خود را در جریان اصلی دانشگاهی و سایر نشست ها و کنفرانس ها افزایش دهید و مقالاتی(یا حتی کتابهای کوتاه انتقادی) تا آنجا که انتشارات جریان اصلی کارتان را چاپ کنند، بنویسید. با همه سانسور وتعصب هنوزمنافذی–اغلب بسیار کوچک –وجود دارند و همواره مخاطبان جدیدی در راهند.
9- کتابهای سوسیالیستی خوب را به دوستان و همکارانتان معرفی کنید تا آنها را در لیست مطالعه خود قرار دهند. یکی از بزرگترین تغییرات در دانشگاه در سالهای اخیراین است که کارهای سوسیالیستی بیشتر و بیشتری در حال پیدا کردن راه خود در دوره های آموزشی ای است که توسط اساتید غیر سوسیالیست ارائه می شود. با اندک کمکی از سوی ما این رویکرد می تواند تا حد زیادی گسترش پیدا کند.
10- با در کنار هم قرار دادن لیست های مطالعاتی تان، توجه و اهمیت ویژه ای به کتابهای منتشره از سوی منابع مترقی بدهید. قدرت رو به رشد کتابهای رادیکال تر و توزیع بیشتر آنها، تماماً به ما کمک می کنند.
11- کتابفروشی ها و فروشندگان مجلات محلی را به ارائه عناوین بیشتری از ناشران پیشرو و نشریات رادیکال مورد علاقه تان تشویق نمایید .درخواست –و خواستن از دوستانتان برای درخواست کردن - تعدادی ازکتابها و روزنامه هایی که وجود ندارند، اغلب می تواند تفاوت ایجاد کند.
12- نسخه های قبلی نشریات چپ را در اختیار دوستان ، همکاران و دانشجویان قرار دهید و یا آنها را به صورتی نامرتب، دقیقاً در مکان های عمومی مانند سالن دانشجویی، کافه ها ، مترو یا اتوبوس جا بگذارید.
13- "نامه های ناخواسته" حاوی گرایشاتِ چپِ موجود درصندوق پستی خود را در صندوق پستی همسایگان و همکاران خود قرار دهید، با یادداشتی مبنی بر اینکه:"فکر کردم این ممکن است برایتان جالب باشد." اگر شما قبلاً مشترک روزنامه ای شده اید که برای سومین بار در این ماه مشترک شدنتان را تقاضا می کند، آنها احتمالاً متعلق به صندوق پستی اشخاصی دیگر با فاصله اندکی از صندوق پستی شما هستند که به اشتباه برای شما ارسال شده اند و آنها از این موضوع بی خبرند. حتی اگر حقایق و استدلال هایی برای اینکه چرا یک نفر باید مشترک شود،کمک مالی نماید، تظاهرات نماید وغیره ارائه شده باشد، (نوع
استدلال ارائه شده ) دلیل کافی برای رد نمودن نامه به کسی است که قبل از آن این چیزها را نشنیده است.
14- به انتشار فیلم های مترقی، بازی ها و سایر تفریحات در هنگامی که در جامعه شما مطرح می شوند، کمک کنید.رفقایی که درگیر این کار می شوند، بودجه تبلیغاتی اندکی دارند و به شدت برای جذب مشتریان از طریق پیغام دهان به دهان
حساب می کنند. شما می توانید با ترویج آنها، این رفقا را از انرژی تشدید کننده ای که معمولاً از چنین اقداماتی ناشی
می شود، بهره مند نموده و تلاش های آنها را مورد حمایت قرار دهید.
15- در روز تعطیل هرجا که ممکن است با نمادهای سیاسی، لباس ها و حتی حمل برخی نشانه ها راهپیمایی دسته جمعی برگزار کنید. چرا رادیکال ها راهپیمایی دسته جمعی سازمان یافته خود را به رادیکال ها( که در عین حال به معنی تعداد مخاطبان نسبتاً کم است و تنها ممکن است برخی از رسانه ها تصمیم به چاپ یک یا دو عکس از آن بگیرند) محدود می نمایند؟ نمایش روز هالوین در نیویورک که در آن همه چیز روی می دهد، توسط 300تا400 هزار نفر از مردم تماشا می شود. با اینکه فرصت بزرگی جهت بردن بخش هایی از پیام مان به میان مردم است، رادیکال ها به ندرت از آن استفاده می کنند.
16- در هرجا که گروهی از مردم با فرصت زمانی اندک در دوروبر ایستاده اند، نظر سنجی های رادیکالِ لحظه ای انجام دهید. افرادی که در انتظار یک رژه یا شکل گیری یک تظاهرات هستند، یا افرادی که در یک صف سینما هستند، بیشتر آنها بسیار خوشحال می شوند چنانچه طرف صحبت قرار گیرند. یک نظر سنجی رادیکال با جایگزینی حقایق رادیکال به جای مفروضات محافظه کارانه از انواع مختلف نظرسنجی های محافظه کارانه متفاوت است و بر نقطه مقابل محافظه کاری تاکید می نماید. برای مثال در یک نظر سنجی رادیکال ممکن است پرسیده شود: "با توجه به طرفداری دو حزب سیاسی عمده ما از شرکتها، فکر نمی کنید وقت آن رسیده است که کارگران برای نمایندگی کردن منافع خود، حزب سیاسی خودشان را داشته باشند؟" به یاد داشته باشید که مطرح نمودن پرسشی که مردم فکر کردن به آن را دنبال کنند، با ارزش تر از یک دوجین پاسخ داده شده از سوی آنهاست که بزودی آن را فراموش خواهند نمود.
17- در مواقع دورهم بودن ومناسبت های خانوادگی بازی های مترقی مانند "اعتصاب"، "ضد انحصار"،"مبارزه طبقاتی"،" تعاونی" و سایر موارد را انجام دهید.(4) این بازی ها به رشد سیاسی کمک کرده، فرصت هایی را برای بحث در باره سیاست های رادیکال با افرادی که به خاطر زمینه اجتماعی خود معمولاً علاقمند نیستند، فراهم می نماید. مفرح کردن آموزش نسبتاً آسان است، اما بوجود آوردن تفریحات آموزشی، چالشی است. کارت بازی یا بازی تخته مترقی خود را برای این منظور اختراع کنید. ( دهها تن از مردم از چنین مهارتهایی برخوردارند).
18- کارهای خوانندگان مترقی مورد علاقه خود را در موقعیت هایی مشابه مانند مهمانی ها و... که ذکرش رفت، معرفی و مطرح کنید. گذشته از این، آنها را با دوستان به اشتراک بگذارید. اما مطمئن شوید که آنها واقعاً به کلمات گوش می کنند.
19- یک گروه بحث و مطالعه را پیرامون موضوعی مهم یا مخصوصاً در باره قطعه تحریک آمیزی از نوشته ای تشکیل دهید که حداقل برخی از افرادی را شامل گردد که از پیش با شما موافق نباشند(این نوشته بحث برانگیز مجبور نیست از جلد اول کاپیتال باشد).
20- پوسترها، صفحات ضبط شده ، CDها ، بازیها و نشریات رادیکال و یا مخلوطی از این قبیل چیزها را در نمایشگاه ها، بازارهای مکاره یا بازارهای فضای باز و درکنار خیابان بفروش رسانید. می دانیم که بازار سرمایه داری دارای تناقضات بسیاری است، از آنها استفاده کنید. در سال های اخیر، فرهنگ چپِ ما تعداد زیادی از محصولاتی را که حاوی پیام رادیکالی هستند، متولد نموده است. اما برای تاثیر گذاری آنها، در ابتدا مردم باید بدانند که این محصولات وجود دارند. فقط به یاد داشته باشید که در اینجا مبلغی را که فروش می کنید، به حساب نمی آید بلکه مهم این است که شما تا چه حد بتوانید به افزایش میزان آگاهی کسانی که خرید نمی کنند و بهمان اندازه آنهایی که می خرند، یاری کنید. ( از این رو عادت کردن مردم به بررسی کالای شما تقریباً به اندازه فروش آنها مفید است.)
21- دفتر سیاسی دایر کنید، بدون شوخی! از آنجا که ما در باره کمپین های آموزشی صحبت می کنیم، آموزش مقدماتی ممکن است بهتر و قطعاً ارزان تر از انتخابات عمومی باشد. و حزب جمهوری خواه (گاپ)(5) را نادیده نگیرید. یک سوسیالیست متعهد – و من تنها دارم در باره افرادی صحبت می کنم که مرام سوسیالیستی را دنبال می نمایند- در
برابر نامزد جمهوری خواهان برای کنگره ، از پتانسیل جلب توجه زیادی در بین مردم برخوردار است.
22- اگر پولی برای خرج کردن دارید (بیشتر موارد فوق در بردارنده هزینه نیست)،اشتراک نشریات چپِ مورد علاقه خود رابرای دوستان، بستگان و گروه های استراتژیک سیاسی از قبیل زندانیان بخرید. اخیراً رفیقی در واشینگتن دی سی یک فضای تبلیغی را در مترو برای نشان دادن تصویری از ریگان و کابینه اش درحال خوردن یک غذای دلچسب در مقابل تعداد زیادی از مردم آشکارا گرسنه خریداری نمود. برابر قوانین جامعه شما چه چیزی مجازاست؟ و فراموش نکنید که بیشتر سازمانها و نشریات رادیکال نیازمند مشارکت های شما برای تداوم کارشان هستند. از خودتان عشریه (6) بگیرید.
23- گرافیتی های سیاسی را هر زمان که بتوانید از عواقب آن بگریزید، الصاق کنید. در شرایط فقدان تقریباً کامل پوسترهای سیاسی، شاید هیچ چیز با صدایی بلند تر از این گرافیتی های دیواری سیاسی در باره ماهیت سرکوب سیاسی سبک آمریکایی در فرهنگ ما سخن نمی گوید. این گرافیتی ها با توجه به محتوی، کوتاه بودن، شوخی آمیز بودن ودر عین حال همچون معماهایی آشفته و گیج کننده، از نوعی برندگی انتقادی شدید برخوردارند. من شعارهایی چون "آنها از انقلاب سرخ وحشت دارند" ، "واقع بین باشید، خواستار غیرممکن ها شوید." ، " اگر ریگان پاسخ است، سوال باید احمقانه بوده باشد." (7) ثروتمندان را ببلعید." برچسب هایی با این شعارها یا با کاریکاتورهای رادیکال در یک سو نیز می تواند مورد استفاده قرار گیرد.
24- تی شرت هایی را بپوشید ودکمه هایی استفاده کنید با این شعارها یا شعارهای مشابه دیگر در موقعیت هایی که احتمالاً توجه مردم را به آن ها جلب کند و سوال هایی را برایشان مطرح نماید، به گونه ای این کار را انجام دهید که حداقل مانند سیاستمداران در معرض پرتاب تخم مرغ قرار نگیرید. ( تا آنجا که مجبور نباشید مانند ماراتن چنان سریع بدوید تا تخم مرغ ها احتمالاً به شما اصابت نکنند.)
25- کاریکاتورهای رادیکال مورد علاقه خود را به همه تابلوهای اعلاناتی که به آن دسترسی دارید، بچسبانید. قدرت طنز را از آنچه می تواند بیاموزد و نوع آگاهی جمعی که می تواند به کمک آن افزایش یابد، دست کم نگیرید. کاریکاتورهای رادیکال را در نامه هایتان به دوستان و بستگان پیوست کنید.
26- در شرایطی که درگیر فضای جوک می شوید، جوک های رادیکال بگویید. هر قدر این جوک ها بهتر باشند، مردمی که آنها را می شنوند، نقطه نظر سیاسی آنها هرچه که باشد، آن را به دیگران منتقل می کنند. دیکتاتوری ها می دانند که زمانی که جوک های معینی را سانسور می کنند ، دارند چه کاری می کنند. جوک های رادیکال به سادگی فقط یک سیخونک سرگرم کننده نمی زنند و همه چیز را همانطور که از قبل بود، رها نمی کنند، بلکه از چهره ایدئولوژی بورژوازی نقاب برمی دارند و چیزهای مهمی را درباره چگونگی کارکرد واقعی جامعه ما آشکار می کنند. یکی از چیزهایی که توجه مرا جلب نمود، به گزارشگر جوانی برمی گردد که از یک سرمایه دار عمده، چگونگی بدست آوردن دارایی اش را پرسید. سرمایه دار جواب داد: " من یک عدد سیب را به قیمت 5 سنت خریدم. عصر را صرف برق انداختن آن کردم و فردای آن روز آن را 10 سنت فروختم. با این پول دو عدد سیب خریدم ، عصر را به برق انداختن آن گذراندم و روز بعد آنها را به قیمت 20 سنت فروختم. و پس ازآن همینطور این کار پیش رفت تا من 60/1 دلار جمع کردم.در اینجا بود که پدرهمسر من فوت کرد و برای ما یک میلیون دلار باقی گذاشت!"
27- سرانجام باید گفت که یک زندگی سوسیالیستی داشته باشید که منظورم رفتار با دیگران به شیوه ای است که میل دارید آنها هم به شما رفتار کنند (یا حداقل بیشتر بکوشید تا چنین باشید). مسلم است که سرمایه داری بسیاری از اشکال زندگی مبتنی بر همیاری و دموکراتیک را غیر ممکن می نماید واز خودبیگانگی ای که همه ما به اندازه ای از آن رنج می بریم ، نیز کمکی نمی کند. با این حال شخصی، سیاسی است. (8) و دانستن اینکه شما یک سوسیالیست هستید، نمی تواند به چگونگی رفتار شما با همسرتان، فرزندانتان، دوستانتان و همکارانتان کمک کند اما می تواندتفکر آنها و سایر ناظران در باره سوسیالیسم را تحت تاثیر قرار دهد. گذشته از همه چیز، رفتاری مانند آدام های پدرسوخته (9) با دیگران داشتن، یک لغزش سیاسی جدی است.
اکنون خودتان را تست کنید. چند تا از این تاکتیک ها را امتحان کرده اید؟ به هر موردی که حتی یک بار در این سال انجام داده اید، 5 امتیاز دهید و10 امتیاز برای مواردی که زیاد انجام داده اید (خودتان تصمیم بگیرید که زیاد چقدر است) ما آن را برای شما آسان می کنیم: 10امتیاز اضافه کنید برای هر تاکتیک بالا برنده آگاهی که می توانید به آن فکر کنید و در این لیست وجود ندارد. و 10 امتیاز دیگر برای همراه نمودن یک دوست برای انجام این تست (تاکتیک دیگر فزاینده آگاهی). در گیر نمودن افراد اضافی بیشتر به انجام این تست، به ازای هر شخص 2 امتیاز می ارزد. همچنین 5 امتیاز دیگر برای داشتن احساسی خوب برای خواندن این نشریه (که احساس خوبی از انتشار این مقاله دارد) اکنون همه امتیازات را جمع کنید.
جوایز: هر کس که 100 یا بیشتر بگیرد ، برنده مدال قهرمان کار سوسیالیستی کارل مارکس است (با خوشه های سرخ انقلابی برای هر امتیاز بالای 100) و یک سفر آزاد اکتشافی به یک آگاهی معتبر. آنها که امتیاز بین 75 تا 99 می گیرند، برنده نشان مبارزه طبقاتی رزا لوکزامبورگ می شوند. امتیازات 50 تا 74 برنده مدال رزمنده آزادی ویلیام ادوارد دو بوآ (10)هستند. در حالی که اگر امتیاز زیر50 بگیرید، باید صورتکی از نوع جری رابین (11) برای خود درست کنید و آنگاه خود را یک سوسیالیست بنامید!
اگر می خواهید در سال آینده بهتر عمل کنید، هم اکنون با ایجاد یک برنامه برای چگونگی وارد شدن به این تاکتیک ها یا برای آن مواردی که در زندگی و کار روزانه خود ممکن می دانید، اقدام کنید. هدف، ایجاد نوعی "ورزشهای سبک سوسیالیستی" (12) از طریق انجام اقداماتی در هر روز همچون امری در جهت توسعه و بهداشت سیاسی و روانی است.
همه این کارها چقدر ممکن است موثر باشد؟ البته همه چیز بستگی دارد به اینکه چه تعداد از ما این اقدامات را انجام دهیم، و چقدر خوب آنها را انجام دهیم، و بویژه بستگی دارد به رویدادهای دیگری که برای مردم و کشور به طور کلی در حال رخ دادن است. با این حال ورای همه آنچه ذکر شد، نباید خیلی خیال پردازی نمود که مجموعه این تاکتیک ها حتی در بهترین شرایط بتواند کاری بیشتر ازتحریک سیاسی اولیه راانجام دهد. بدیهی است که همچنان نیازمند یک حزب سوسیالیستی با پایگاه توده ای و حضور سوسیالیستی فعال در هر جنبشی هستیم که در جستجوی گسترش (یا دفاع از) عدالت اجتماعی است. اما آیا باور به اینکه تاکتیک های پیشنهاد شده در اینمقاله بتواندنقشی هرچند جزئی در بهبود شرایط ضروری جهت شکل گیری و پیشرفت یک سیاست سوسیالیستی پیروزمند بازی کند، غیر منطقی است؟
و یک سخن نهایی در باره مخاطرات و هزینه های اقدامات پیشنهادی : هنگامی که ما تلاش کنیم از سیستم علیه خودش استفاده کنیم، این به معنی مشغول شدن به انجام همان کارهایی است که در سیستم تعریف شده است. در این شرایط طرفداران سیستم، آنچه را که انجام می دهیم، برای دست انداختن چپ و تحریف آنچه که باید بیان کنیم، مورد استفاده قرار داده و بدین طریق این فرصت برای مدافعان سیستم فراهم می گردد تا با اشاره به مقبولیت سیستم، دقیقاً بر مشروعیت آن تاکید نمایند. این از بازی کردن در زمین آنها ناشی می شود. با توجه به تحلیل هزینه-فایده اقدامات پیشنهادی و با توجه به محدود بودن آلترناتیوهای در دسترس، من این را بهایی برای آنچه می تواند بدست آید، در نظرمی گیرم. خطرات اصلی این استراتژی برای شما در سطح شخصی ممکن است داشتنِ انتظاراتِ زیاد در زمان کوتاه، غافل شدن از سایر فعالیت های سیاسی و تعهدات، از دست دادن دوستانی که دیگر می ترسند با شما به بیرون بیایند و فکر می کنند شما واقعاً مضحک هستید، باشد.

 

1 - goo.gl    -What Is To Be Done? - the little things
برتل اولمن پروفسور سیاست در دانشگاه نیویورک (NYU) است . او رساله دکتری خود را در سال 1967 از دانشگاه آکسفورد دریافت نموده و استاد مدعو در دانشگاه آکسفورد و کلمبیا بوده و از سال 1970 تا کنون حدود 250 سخنرانی در باره جنبه های مختلف تئوری مارکسیستی در دهها کشور برگزار نموده است. پروفسور اولمن پانزده کتاب شامل از" خود بیگانگی، برداشت مارکس از انسان در جامعه سرمایه داری"، "انقلاب اجتماعی و انقلاب جنسیتی: مقالاتی در باره مارکس و رایش"، "پژوهش های دیالکتیکی"، "چگونه گذراندن یک امتحان... و بازسازی جهان"، و اخیراً "رقص دیالکتیک : گامهایی به روش مارکس" نوشته است.
او همچنین خالق "مبارزه طبقاتی، اولین بازی پنل مارکسیستی در جهان" و از سال 1987 تا 1983 مدیر "مبارزه طبقاتی" شامل شرکتی که این بازی را تولید و به بازار ارائه نمود، بوده است. در سال 1987 پس از رد پیشنهاد ریاست بخش دولتی دانشگاه مریلند ، او تبدیل به رهبر یکی از مهم ترین مبارزات آزادی آکادمیک در نیم قرن گذشته گردید. او در سال 2002 با انتشار کتاب " رئیس خشن: اعترافات حقیقی یک تاجر مارکسیست " شرح حال خود را در هر دو مبارزه ( سیاست و طنز) ارائه می دهد بدون اینکه چیزی را ناگفته بگذارد.
در سال 2001 برنده اولین جایزه دستاورد زندگی چارلز مک کوی (Charles McCoy Life Achievement Award) از انجمن علوم سیاسی آمریکا می گردد و در سال 2005 رئیس بنیاد جایزه بین المللی دموکراسی International Endowment for Democracy (I.E.D)    بنیاد جدیدی که در جستجوی یاری گرفتن از مردم سراسر جهان برای آوردن دموکراسی واقعی به آیالات متحده آمریکاست که بیشترین نیاز را به آن دارد.
2 -BertellOllman
3 -Abbie Hoffman
4 - نویسنده مقاله کتابی با عنوان   How to Take an Exam...and Remake the World نوشته است که شامل تعداد زیادی از این گونه بازی ها و کارتون هایی است که مفرح و دارای محتوی آگاهی طبقاتی و ضد سرمایه داری است.(م)
5 -Grand old party حزب جمهوری خواه را معمولاً حزب گاپ می نامند.
6 -Titheمفهومی مذهبی که بر اساس آن یک دهم از درآمد هر فرد به عنوان نوعی مالیات به یک سازمان مذهبی یا خیریه پرداخت می گردد. (م)
7 - زمان اولین انتشار مقاله در دوران ریاست جمهوری رونالد ریگان در آمریکا بوده است.(م)
8 -The personal is political. Or The private is political.
بحثی سیاسی که به عنوان شعار سیاسی جنبش دانشجویی و موج دوم جنبش فمینیستی از اواخر دهه 1960 مطرح گردید.این شعار بر پیوندهای بین تجربه شخصی و ساختارهای بزرگتر اجتماعی و سیاسی تاکید می نماید. در جنبش فمینیستی دهه های 1960 و 1970چالشی جدی بین خانواده هسته ای و ارزش های خانوادگی وجود داشت. این عبارت بسیار تکرار شده و ویژگی موج دوم فمینیسم را از موج اول آن که مبتنی بر بدست آوردن حق رای بود، متمایز می کند. این عبارت اولین بار در سال 1969 در مقاله ای از Carol Hanischبا همین عنوان منتشر گردید. منظور از ذکر این عبارت در اینجا تاکید بر این است که نمی توان طرفدار و مروج و مبلغ اندیشه های سوسیالیستی بود و در زندگی شخصی و عمل اجتماعی با استدلال هایی مانند اینکه الزامات زندگی در مناسبات سرمایه داری مانع دگر خواهی و ... می شود، به ارزش های سوسیالیستی اهمیت نداد و به آنها بی توجه بود. (م)
9 -S.O.B: "son-of-a-bitch"
10 - William Edward Burghardt "W. E. B." Du Bois.
ویلیام ادوارد برگهارت دوبوآ (William Edward Burghardt Du Bois)، متولد ۱۸۶۸ و درگذشته در سال ۱۹۶۳ نویسنده و اندیشمند آمریکایی و از مخالفان تبعیض نژادی در ایالات متحده آمریکا بود.
او تبار آمیخته‍ی آفریقایی، فرانسوی، هلندی و سرخ‌پوستی داشت، اما همواره خود را یک آمریکایی آفریقایی‌تبار به شمار می‌آورد و بر این باور بود که "می‌خواهم در عرصه‍ی دانش و ادبیات نامی بلند بیافرینم و این‌گونه نام نژادم را بزرگ دارم."
او در دانشگاه‌های فیسک و برلن تحصیل کرد و سرانجام دوره‍ی دکتری را در دانشگاه هاروارد گذراند. او نخستین آفریقایی‌تباری بود که در این دانشگاهبه این درجه نایل آمد. پایان‌نامه‍ی دکتری او، «منع بازرگانی بردگان آفریقایی» بود که نخستین پایان‌نامه‍ی این دانشگاه در زمینه‍ی پژوهش‌های تاریخی به شمار می‌رفت.
ویلیام دوبوآ فعالیت‌های خود را با نبردهای رسانه‌ای آغاز کرد. او دیدگاه‌های خود را در مقاله‌هایی هم‌چون «ارواح مردم سیاه» بازتاب می‌داد، در مقاله‌های دیگری نیز به صاحب‌منصبان آفریقایی‌تباری که آنها را وابسته‍ی سفیدپوستان می‌دانست حمله می‌کرد.
در سال‌های پس از ۱۹۰۴ میلادی بسیاری از آفریقایی‌تباران تحصیل کرده، انجمن‌هایی تشکیل دادند و از او پشتیبانی نمودند.
او یک نویسنده،فعال مبارز آمریکایی،جامعه شناس، مورخ، اقتصاد دان و فعال حقوق مدنی و متولد ماساچوست و اولین فارغ التحصیل آفریقایی- آمریکایی هاروارد و موسس انجمن ملی پیشرفت مردم کلرادو در سال 1909 بود. دوبوآ رهبر جنبش نیاگارا ، گروهی از فعالین آفریقایی – آمریکایی بود که برای حقوق برابر سیاهان مبارزه می کردند.
در تابستان ۱۹۰۵ میلادی، دوبوآ به همراه بیست و نه تن از نخبگان آفریقایی‌تبار به برگزاری همایشی در آبشار نیاگارا دست زد. در این همایش، او رسماً هدف نبرد خود را اعلام کرد. مشارکت کنندگان همایش، بیانیه‌ای صادر کردند و خواهان برابری همه افراد در بهره‌مندی از حقوق انسانی و الغای تبعیض بر اساس رنگ پوست شدند. او پس از فوت در سال 1963در آتلانتا به خاک سپرده شد.(م-به نقل از ویگی پدیا)
11 -Jerry Rubin
جری رابین(1994-1938)یکی از فعالین اجتماعی آمریکایی ، رهبر جنبش ضد جنگ ویتنام و نماد تقابل فرهنگی در طی دهه 1960 و 1970 بود . او سرانجام راه تجارت را در پیش گرفت و در طول دهه 1980 و به یک تاجر موفق تبدیل شد و... (م)
12 -socialist calisthenics
عبارت متعلق به بیل لیوانت روشنفکر کمونیست آمریکایی است که هدف اصلی اش ارائه ابزارهای نظری به مردم در مبارزه طبقاتی بوده است. (م)