پوزیسیون امروز، چون تصویری از پوزیسیون موجود - برزویه طبیب



اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۰ اسفند ۱٣۹٣ -  ۱ مارس ۲۰۱۵


در طول چند دهه اخیر در تمام دنیا و نیز در ایران، شاهد تجمعات و اعتراضات و راهپیمایی ها و اعتصابات و حتی مبارزات مسلحانه برعلیه سیستم موجود، بوده ایم. ان چیزی‌ که وجه مشخصه همه این تلاشهای ضد سیستمی بوده است، شباهت انها به تب تندی است که در مدت کوتاهی فروکش میکند. نگاهی به تظاهرات ضد جنگ عراق که میلیون ها مردم را به خیابان اورد، جنبش اشغال وال استریت، جنبش سبز در ایران، بهار عربی ، وقایع استامبول، و حالا جنبش چپ رادیکال یونان و شاید فردا در اسپانیا، نشان میدهد که امید ها و انتظارات بزرگ، چگونه به سرانجامی نه چندان خوشایند ختم میشوند.
مارکس زمانی گفت که ما اپوزیسیون فردا هستیم، بدین معنی که اپوزیسیون امروز، با تمام هیاهو و گستردگی خویش، در واقع بخشی از سیستم مستقر است. بیایید به جنبش سبز نگاهی بکنیم، این جنبش در واقع، و در برایند کلی خویش، در پی چه بود؟ حکومتی علی وار که جایگزین حکومتی گردد که به زعم این جنبش، حکومت معاویه است. ولی تا جایی که این جنبش در چهارچوب ایده ها و مقایسه علی و معاویه قرار دارد، بخشی از کلیت حکومت بر اساس شریعت است و بنابراین بخشی از سیستم موجود
مسٔله یونان مثال بارزی است. در یونان چپ رادیکال به قدرت رسیده است. اولین کاری که میکند، اتحاد با راست، است. چرا؟ چون نمیخواهد قواعد سیستم انتخاباتی موجود را برهم بزند، همان سیستمی که در طول سالهای گذشته در خدمت به ذلت کشاندن ملت یونان عمل کرده است. میپرسید چاره چه بود؟ میگویم استنکاف از تشکیل دولت، و تجدید انتخابات.هرچه باشد سی و هشت درصد مردم در این انتخابات شرکت نکرده بودند. چپ واقعا رادیکال در پی تشکیل دولت نیست، در پی رهایی مردم است. بویژه اگر این تشکیل دولت مستلزم اتحاد با حزبی راستگرا باشد، که بدون عدول از مواضع چپ ممکن نیست
دومین کاری که نمیکند چیست؟ چپ رادیکال میتوانست اعلام کند که که ما از اتحادیه اورپا خارج میشویم، از سیستم یورو نیز خارج میشویم، و بدهی ها را نخواهیم داد. ولی حاضر هستیم برای طرحی کاملا نو با اورپایی ها وارد مذاکره شویم. حالا بجای اینکه یونانی ها به بروکسل بروند تا المانی ها را راضی کنند تا امتیازاتی بگیرند، این خانم مرکل است که باید به اتن بیاید و یونانی ها را راضی کند که در سیستم یورو و اتحادیه اورپا باقی مانده و حاقل بخشی از بدهی ها را برای خالی نبودن عریضه هم که شده، بپردازند. ولی این کار را نمیکند، چرا ؟ چون اصل اتحادیه اورپا، اصل سیستم یورو و این را که این بدهی ها به هر حال بدهی های مردم یونان هستند، را نفی نمیکند. به عبارتی دیگر، سیستم موجود را قبول دارد، حالا با مقداری اما و اگر، و بنابراین خود بخشی از این سیستم است
این چپ نمیخواهد از ناتو خارج شود، زیرا از تنهایی، در صورت بروز مناقشات ارضی، مثلا با ترکیه هراسان است. چرا؟ چون به حل و یا حداقل مسکوت نگه داشتن مناقشات ارضی، از طریق انبار کردن سلاح های امریکایی، معتقد است
اشتباه نشود ،موضوع این برسی انقادی،حزب چپ رادیکال یونان نیست، بلکه این انتقاد متوجه مردم یونان نیز هست که قادر نیستند، سیستم موجود را نفی کنند. چرا؟ چون از نظر عینی در سیکل معیوب درون سیستمی گیر کرده اند
دیوید هاروی این مسٔله را چنین توضیح میدهد. سیستم موجود، اپوزیسیونی نیز میافریند که در برحه های حساس امکانپذیری نفی سیستم، قادر نباشد که انرا نفی کند. مثلا مردم امریکا از طریق وام بانکی سی ساله و با پیش پرداخت حدود ده درصد، صاحب خانه میشوند. از طرف دیگر، هر سال مقداری پس انداز کرده و از طریق بانکها در بازار سهام سرمایه گذاری میکنند، تا در زمان بازنشستگی، زندگی انها و مسکن انها تامین باشد. در واقع انها برای مسکن خود از بانک وام میگیرند و برای بازنشستگی خود به بانک وام میدهند. ولی نتیجه این است که در برحه حساس نفی سیستم، همه به یاد پیش پرداخت مسکن خود و سهام بازنشستگی خود افتاده، و از هراس از دست دادن انها، کار نفی سیستم را نیمه کاره ول کرده و به خانه های خود برمیگردند، تا این سیکل معیوب را، هرچند غرولند کنان ولی به هر حال از سر گیرند. یا در عراق مردم از ترس داعش به مالکی راضی میشوند، و از دست مالکی به داعش خوشامد میگویند. و در ایران از ترس جلیلی به روحانی رای میدهند، و از دست روحانی، به موسوی امید میبندند
امروزه همه از مرگ ارمانخواهی دم میزنند. چرا؟ برای اینکه ارمانخواهی به معنای گذر از وضعیت موجود است. همه واقع بین شده اند زیرا چشم انها برای دیدن هیچ چیز در ورای واقعیت موجود و مستقر ، هرچند به صورت بالقوه و نه به صورت بالفعل، سویی ندارد
بنابراین چه باید کرد؟ باید که اپوزیسون فردا، بود. باید که سیستم موجود را نفی کرد، و این نفی باید شامل نفی اپوزیسون امروز، یعنی اپوزیسیون درون سیستمی که در واقع مکمل پوزیسیون موجود است، نیز باشد. ممکن است بر روی سنگ قبر ما بنویسند که همیشه حق با او بود، ولی حیف که کسی او را درک نکرد، ولی بر روی سنگ فبر رهبر پودموس نیز ممکن است بنویسند که او شخصی بود که خیال میکرد زنده است، حیف که هیچوقت زنده نبود.