پُتک بر پیکر ِ تاریخ - داریوش لعل ریاحی

نظرات دیگران
  
    از : داریوش لعل ریاحی

عنوان : پاسخ
پارسای گرامی ، با نهایت احترام ، اگر می شد ، تمامی ردیف ها را چنان که مرقوم فرموده اید می کردم ، بی نقص و هماهنگ تر می شد . اما ، چه باید کرد که این شعر ِ دل نیست ، شعر ضرورت است ، شعر فریاد است . درد سترگی را می بینی ، سه هزار سال یادگار پیش نیان را تخریب می کنند ، نماد پرچممان را برای گسست اقوام و تفکیک مذاهب ، نهاد یک مذهب می کنند . اینجاست که قلم به دست می گیری تا به جای عشق و تصویر سازی از طبیعت بکر و زیبا ، به رنج انباشته گردیده در جان و نهانت ، بپردازی و برای همان روز ، این درد را به شعر در می آوری . این است که قاقیه ها رنگ می بازد و به ( ی م ) بدل می گردد . پایا باشید .
۶۷۰۴۷ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣۹٣       

    از : بهمن پارسا

عنوان : پرسش!
در تدوام این نظم تکلیف ، زدنیم و عدنیم! با ردیف وقافیه مسلط ،متنافر ونامربوط است. ایا غرض نواوری است؟ ممکن است اشتباه چاپی باشد؟ ویا اینکه به کسی مربوط نیست. در خصوص دیگر ظرایف ودقایق مصدع اوقات شریف نمیگردد.
۶۷۰٣۷ - تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱٣۹٣       

    از : البرز

عنوان : جمع فریادها شد زیباترین موسیقی ها
سخنی در باره نقد تاریخ و ارزش اتحاد، اتحادی برای عدل اجتماعی

باز دیدن و تفحص در آنچه گذشت
همیشه خوب و خجسته بنیاد باشد


صبح تا شام گوئیم همصدا
ز تاریخ باید آموخت، آموزه ای همنوا

همنوایی، یکی و واحد شدن نیست
تفاوت، منشاء تشتت و تفرقه نیست

پنجره هامان بسته بود و هست، هزاران سال
غیر این بود شنیده بودیم یکدیگر

گفتیم بُت شکن است، بُت می شکنیم
لیک بُت نشکسته، و جُفش بُتی دیگر ساختیم

رسم و آئین کهن برازنده و زیبای جاودان
لیک کهن، بی مرمت، یعنی فنا، یعنی زوال

هر چه فریاد بلندتر باشد
رسائی و رسیدنش بهتر باشد

شاید فردا و شاید پس فردا یا پسین فردا
جمع فریادها شد زیباترین موسیقی ها

البرز
۶۷۰۱۹ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹٣