از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : ویدیو را دیدم و توضیحاتی که دوستان دادند نیز شاید ضروری بود، گرچه نکته ی رهگشایی در آنها دیده نمی شد.
ولی به هر حال حرف هایی بود که باید زده می شد تا شاید شنونده نظرات افرادی که در گفتگو شرکت دارند را دریابد.
نکته ی اساسی در سخن بهروز بود که به درون میهن اشاره کرد.
بیایید قبل از هرچیز صادق باشیم. انسان صادق، اگر زشتی ای هم بکند مردم و حتی مخالفین اش به او احترام می گذارند؛ زیرا می دانند که او پاکیزه خو و خوش اندیش است؛ و اگر اشتباهی کرده، همان اشتباه بوده و بس؛ پس بزرگواری کرده بر او نمی گیرند.
اگر ما این اصل روشنگر زیبایی نشان نجات بخش را نپذیریم، باقی کار ها حتی اگر بزرگترین پروفسور جهان باشیم، بی این، هیچ ارزشی ندارد؛ زیرا وقتی صداقت نیست، تو حتی اگر کشوری را بگیری به ویرانه اش بدل می کنی.
این سخن من خطاب به شخص خاصی نیست؛ فقط خواستم پایه ی بحث را اینگونه گذاشته باشیم با هم و بعد به مراحل دیگری برویم.
حال بیایید بی تعارف با هم گپ بزنیم با همان صداقتی که قرار شد داشته باشیم.
چرا سوسیالیست موقت و جناب نویدی چندان تمایلی به رجوع به داخل کشور ندارند؟
و جناب نویدی حرف دل خود را آنگونه می زند: تا گوش نکشیده اند، باید کاری کرد.
برای اینکه کسی آنجا ندارند. در خارج از میهن هم اگر همه را جمع کنند چند ده نفر نمی شوند؛ و این در حالی است که حتی در شهرستان ماسال که چپ آن بطور سنتی از آنِ یک حزب خاص است، اکثریت هم چند نفری دارد. اکثریت سازمانی است که از شهر ها گذشته و اینک گاه در ده کوره ای دور افتاده ناگهان می بینی سخنگو دارد با چهره ای صمدی و آفتاب سوخته. و آن نیرو بی ریشه و بی اندیشه نیست که تو بتوانی براحتی او را بزدایی و جایش بنشینی. بهروز خلیق این را نیک می داند.
در این مدت که سکوت کرده بودم، اصطلاحی به نام "سه سازمان" بسیار گاه مرا خشمگین ساخت ولی بخاطر اینکه تلاشی نشود متلاشی، هیچ نگفتم.
آیا سازمان به نام است بی آدم ها!؟
این حرف های از دل بر آمده، تلخ اما حقیقت است و من با بیان آنها قصد توهین به کسی را ندارم؛ همه ی شما برایم عزیز هستید. فقط می خواهم رُک و رفیقانه و بی هیچ دو رویی با هم سخن گفته باشیم.
باری، بهروز خلیق نیک می داند که بی درون بیرون اگر چیزی هم باشد، هیچ است.
در ضمن جناب نویدی عزیز که با خود شیفتگی توهین می کنید؛ در ایران کسانی هستند که من و شما را در جیب کوچک خود می نهند؛ و شما می گویید سر در رفته.
شاعر می گوید:
هر کس که گریخت سر نباشد؛ هر قافیه چی صاحب شعر تر نباشد.
۶۷۱۰۴ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣۹٣
|