از : البرز
عنوان : غالبِ رنجها و آلامشان ریشه در این از اصل استبدادی قرون وسطایی دارد
آقای معمار گرامی، ضمن عرض شادباش به شما به مناسبت نوروز، جشن باستانی آغاز سال، باید بگویم، ما نباید فراموش کنیم، شاه موسس حزب رستاخیز که پرخاشگرانه منتقدین و مخالفین حزبش را به ترک میهن تشر می زد. از اواخر سال ۵۶ از ترس مردم به یکباره پلورالیست شده و فرمان به فضای باز سیاسی داد
مخلص کلامم این که، اگر، «...امروز حزب الله مخفیانه اسید میپاشد و از ترس جامعه تکذیب میکند.[و اگر] امروز دگراندیشان میتوانند باهم دیالوگ کنند...» همه خوب است، و نشان می دهد، مردم قوانین و مناسبات ج.ا را در جهت منافع ملی کشور نمی دانند. و درست در همین نقطه است، که باید متوجه باشیم تا خبط سال ۵۷، دوباره تکرار نشود. لذا باید مشخصا از آقایان کروبی، موسوی، خاتمی و خانم رهنورد پرسید، وقتی ایشان به اصل ولایت فقیه اعلام وفاداری دارند، چگونه در همان حال خود را در کنار مردم نیز لمس می کنند، مردمی که غالبِ رنجها و آلامشان ریشه در این از اصل استبدادی قرون وسطایی دارد
و برای بی بازگشت کردن دور باطل استبداد و نهادینه کردن مردمسالاری در کشور، نیاز است، که همه اندیشمندان، نخبگان، احزاب، سازمانها، گروهها و جمعیتهای سیاسی و اجتماعی برای نوشتن برنامه ای برای حال و آینده کشور گرد هم آیند
موکول کردن تنظیم برنامه مشترک به آینده، و یا صرف نیرو و انرژی برای «پروژه های وحدت» یعنی تأیید عقب ماندگی و خفتِ بیشتر برای کشور
۶۷۲۱۱ - تاریخ انتشار : ۲۹ اسفند ۱٣۹٣
|
از : masoud memar
عنوان : جامعه امروز خیلی دموکرات تر از جامعه بنیادگرای دیروزی است
آقای البرز محترم
من از شخصیهای سیاسی یا زامداران حرف نمیزنم که چه میگویند یا چکار میخواهند بکنند بلکه چکار میتوانند بکنند . من از کفیت جامعه و افکار عمومی سخن میگویم که بنحو بنیادین دگرگون شده است ٬ امروز حزب الله برای سرکوب نیاز به ماسک دارد و ابزار حکومتی امروز حزب الله مخفیانه اسید میپاشد و از ترس جامعه تکذیب میکند. امروز دگراندیشان میتوانند باهم دیالوگ کنند . اما در مورد کارنامه دولت روحانی با شما موافقم . در این مورد دو جنبه نقش بازی میکنند یکی ساختار قدرت که شامل مجلس ٬ شورای نگهبان ٬ بیت رهبری ٬ قوه قضائیه ٬ اطلاعات سپاه ٬ حزب موتلفه و انصار حزب الله ووو... که همگی در خلاف اهداف وعده داده شده دولت عمل میکنند و دومی نبود احزاب گوناگون که بشکل منسجم اهداف مردمی را پیگیری کنند .
۶۷۲۰۰ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣۹٣
|
از : البرز
عنوان : درد و مشکل اینجاست
آقای معمار گرامی، مینوسی، «...برگشت به دوران طلائی است چون امکان ندارد فقط یکی از دلایل اساسی کیفیت جامعه امروز است...»
وقتی قیام بهمن ۵۷ واقع شد، کسی گمان نمیکرد فجایعی بمراتب دهشتناکتر از قبل رخ دهد، گمان همه بر این بود، که زندانها بدل به موزه خواهند شد، علاوه بر اینکه هیچیک از آن حدسیات واقعیت نیافت، بل کهریزکی هم از زیر بغل برادر مرتضوی بیرون زد. این همه فجایع که در زندگی روزمره مردم واقع میشود، همه به شکلی از اشکال ریشه در اصل ولی فقیه یا همان استبداد و عصر طلائی امام دارد
درد و مشکل اینجاست، که علیرغم تمامی تجربیات بسیار گرانبهای سه دهه گذشته، نیروهای موثری در اپوزیسیون پراکنده کشور گمان می کنند، آمدن موسوی میتوانست و میتواند کارساز باشد. و اصلا توجه نمی کنند، که با نشستن آقای خمینی به جای شاه مشکلاتمان بواسطه استبداد آقای خمینی به جای خود باقی، و در بسیاری از عرصه ها مشکلاتمان چند برابر نیز شدند
حال نیز علیرغم آمدن آقای روحانی با حرفهایی در حد و سطح سخنان آقای موسوی و کوتاه شدن دستِ باند احمدی نژاد از قدرت، هیچیک از وعده های نیم بند اصلاح طلبان نتوانسته شکلی عملی بخود گیرد، چرا که ایشان هم درست به مانند آقای موسوی خود را مقید به قیدِ اصل ولی فقیه یا همان استبداد می داند. و استبداد هرگز توانایی و استعداد برقراری روابط و مقرارت مردمسالارانه نداشته است
درد و مشکل اینجاست، با اینکه اپوزیسیون پراکنده به اهمیت تدوین برنامه مشترک و کارآیی اجتماعی آن واقف است، اما نتوانسته بر علیه استبداد گرد هم نشسته برنامه ای مشترک بنویسد، هم از این روست، که اپوزیسیون ناتوان در اثر پراکندگی، در طی سده اخیر همواره مورد سوء استفاده قرار گرفته، و سپس به زور کشتار و خدعه هایی دیگر از صحن علن اجتماع یکی پس از دیگری جاروب شده اند
۶۷۱٨٨ - تاریخ انتشار : ۲۶ اسفند ۱٣۹٣
|
از : masoud memar
عنوان : در بستر جامعه امروزی امکان برآیندی چون ۵۷ میسر نیست
آقای البرز دغدغه شما کاملأ بجاست و قابل درک است اما دغدغه امثال من نه برگشت به دوران طلائی است چون امکان ندارد فقط یکی از دلایل اساسی کیفیت جامعه امروز است ٬ بلکه دغدغه من از نداشتن یک چپ بومی مستقل که از یک سو قادر باشد با دیگر نیروهای اجتماعی زیست کند و هم مورد استفاده ابزاری قرار نگیرد . یک مورد مشخص مثال بزنم ٬ در انتخابات ۸۸ یک واقعه مشخص پیش رو بود نه دو سه واقعه و آنهم بدست گرفتن قوه مجریه بین کاندید اصلاح طلبان و ائتلاف اصولگریان افراطیون . کسی که پای صندوق رفت و به موسوی یا کروبی رأی داد با در نظر گرفتن تمامی انتقادهائی هم که داشت یک رأی انداخت که در آن برگه هیچ انتقاد و سوألی نیز نوشته نشده بود وقتی شب نتایج آراء اعلام شد افکار عمومی نپذیرفت و فردایش فقط در پایتخت بیش از سه میلیون به خیابانها ریختند با شعار رأی من کو؟ یعنی آن یک واقعه که تصدی قوه مجریه بود ٬ ائتلاف اصولگریان افراطیها برای خود مصادره کردند و جنبش اعتراضی را سرکوب . از سوی دیگر برخی از اپوزسیون با دیدن تظاهرات میلیونی پرچمهای خود را برافراشتند شعار مرگ بر رژیم آخوندی سر دادند رأی بهانه است کل رژیم نشانه است بجای سوال از بیت رهبری و احمدی نژاد سوالهای متعدد از موسوی شروع شد ایشان در ۶۰ کجا بودند؟... و مقداری از هزینه های بیت رهبری برای سرکوب کم شد . خلاصه کل رژیم نرفت ولی بجای موسوی احمدی نژاد به جامعه تحمیل شد و نتایج بخصوص این چهار سال نیازی به تکرار کردن ندارد .
۶۷۱۷۹ - تاریخ انتشار : ۲۵ اسفند ۱٣۹٣
|
از : البرز
عنوان : تاکنون این قبیل اعمال را موردِ نکوهش قرار داده و از آنها فاصله گرفته اند
آقای معمار گرامی، توضیحات اخیر شما نشان می دهد، که مقصودم را از یادداشت اخیرم نگرفته ای، برای روشنتر بیان کردن مقصودم در مورد آقایان کروبی، موسوی، خاتمی و خانم رهنورد باید اضافه کنم، این درست است که ما جمعیت میلیونی هوادار از ایستادگی ایشان در برابر خشونتِ خشونت طلبان و سیاستهای ایران بر باد ده آقای خامنه ای از ایشان حمایت می کنیم، اما در این بین نباید همان خبطی را که در اواخر دهه پنجاه در قبال آقای خمینی مرتکب شدیم، مجددا در حقِ آقایان کروبی، موسوی، خاتمی و خانم رهنورد و مردممان مرتکب شویم
خبط اواخر دهه پنجاه به این معنا که، قشر روشنفکر گِرد آقای خمینی، آقایانی از زمره یزدی، قطب زاده، سحابی، بازرگان، سنجابی و... مبارزه با نظام فاسدِ پهلوی را در دستور داشته و با اینکه از افکار ولایت مدارانه آقای خمینی اطلاع کامل داشتند، هیچگاه علامت سئوال جدی و مواکدی در برابر آقای خمینی قرار نداده و از ایشان در جمع وسیع مردم مشخصا سئوال نکردند، مقصود ایشان از ولایت فقیه چیست، و ایرانِ تحتِ لوای این اصل چه شکل و شمایلی خواهد داشت
و امروز هم با اینکه آقایان کروبی، موسوی، خاتمی و خانم رهنورد، علنا و رسما از عصر طلایی امام دفاع و پشتیبانی می کنند، بی آنکه مشخصا از ایشان سئوال کرده و دقیق و مکتوب معلوم کنیم، کجای عصر امام را طلائیش می نامند، همچون اواخر دهه پنجاه با گفتن انشاالله گربه است، می گذریم
وقتی به دوران آقای خمینی می اندیشم، چیزی جز، ایجادِ محیط رعب و وحشت برای زنان کشور و غارتِ حقوق ایشان, ایجاد محیط آسایش و فراغ خاطر برای گروههای موسوم به فشار و چمافدار، بستن دربِ دانشگاههای کشور برای سرکوب آزادیها و بنیادِ انقلابِ ضدِ فرهنگی، ایجاد آشوب در ترکمن صحرا، اهواز و کردستان، فراهم آوردنِ مقدمات جنگِ عراق با ایران و ....... نمی یابم. آیا آقایان کروبی، موسوی، خاتمی و خانم رهنورد تاکنون این قبیل اعمال را موردِ نکوهش قرار داده و از آنها فاصله گرفته اند
۶۷۱۷۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ اسفند ۱٣۹٣
|
از : masoud memar
عنوان : سخنی چند
جناب البرز محترم شما میپرسید : « از کدام برنامه و گفتمان مشخص شما سخن می گویی، از عنایت و شیفته گی آقایان کروبی، موسوی و خانم رهنورد به عصر طلایی امام، یا از تلاش آقای خاتمی برای استحکام بیشتر ج.ا » من از مواضعی که آنها بخاطرش در حبس و حصر بسر میبرند حرف میزنم چون اعتقاد دارم جمعیت میلیونی حامی آنها نیز بخاطر همین است نه عصر طلائی امام ٬ گفتمانهائی چون عصر طلائی امام و نخست وزیر امام مخاطبش مردمانی نیستند که با حکومت مشکل دارند بلکه روی سخنشان هیئت حاکمه ای است که پشت خمینی سنگر گرفته و مخالفان خود را با این ابزار درو میکند و شما هم جدی نگیرید کمااینکه مصباح یزدی ها هم جدی نمی گیرند همینطور قاچاقچیان سپاه هم فقط برای راندن مزاحمان از ماکت مقوائی امام استفاده میکنند نه بیشتر . خود شما هم میگوئید : « دیروز بر سر آقای مطهری آجر زدند و راه رسیدنش به محل سخنرانی را با آجر سد کردند، این واقعه چونان بمبی بزرگ صدا ایجاد کرد، چراکه ایشان بخشی از نظام بوده و هست » پس توافق داریم که دانشجویان شیرازاز مطهری احیانأ بخاطر مواضع شرعی ایشان در مورد حجاب دعوت نکرده بودند هر چند اگر در لابلای سخنرانی احتمالی خود به این مورد اشاره ای نیز میکرد . شما از درون نظام و بیرون نظام گفتید که کاملأ درست است . شاید از زاویه دید شما یک امتیاز منفی بشمار رود اما تحولات بیش از دو دهه نشان از نقطه قوت تحولات اخیر دارد . یکی میگوید برای اعتراض شعار الله اکبر مناسب نیست اما همین شعار بدون تصمیم قبلی و تبادل نظر در موردش بطور خودکار نقش تاریخی و بومی خود را ایفا میکند. یاد ژورنالیست آلمانی محبوس شده در هتل روز ۲۵ خرداد ۸۸ افتادم که اخبار را مخابره میکرد و میگفت امکانات فیلمبرادی در اختیار نداریم اما از پنجره هتل میشود اعتراضات مردمی را دید و میگفت از تمامی تهران صدای الله و اکبر می آید و برای توضیح به مردم آلمان گفت البته این الله و اکبر جنس حکومت نیست بلکه جنس و کارگرد دیگری دارد. در مورد نکته پایانی که گفتید : « نیروهای آگاه جامعه وقتی، « ... جمعیت میلیونی پشت خواسته امثال موسوی و کروبی را می بینند دچار خشم نمیشوند و بخود نمیگویند پس ما چی ؟...» آنان می کوشند که بگویند، اینکه خدا، خالق و آفریننده خود باشیم، و زیر عبا، کلاه و یا جلیقه کسی نرویم، مغایرتی با داشتن برنامه ای مشترک ندارد، بل موجبات موثرتر شدن برنامه مشترک را فراهم، و دور باطل استبداد را ملغی خواهد ساخت » بله واقعأ بدرستی بخشی از اپوزسیون در این راستا عمل میکنند اما موفقیت در هدفش بستگی به کیفیت کار و کمیت نیروهایش دارد چون در عرصه سیاسی لزومأ حقایق با واقعیات منطبق نیستند و تناسب قوا تعیین کننده برآمد تحولات اجتماعی و زیر مجموعه اش تحولات سیاسی است .
۶۷۱۷۰ - تاریخ انتشار : ۲۴ اسفند ۱٣۹٣
|
از : البرز
عنوان : قتلهای انجام شده در زندانها در تابستان ۶۷
آقای معمار گرامی، سخن شما را تفسیر نمی کنم، شما خود می گویی، «... پشتیبانی از یک برنامه یا گفتمان مشخصی چرا باید به زیر قیومیت رفتن تعریف شود ؟...» از کدام برنامه و گفتمان مشخص شما سخن می گویی، از عنایت و شیفته گی آقایان کروبی، موسوی و خانم رهنورد به عصر طلایی امام، یا از تلاش آقای خاتمی برای استحکام بیشتر ج.ا
اگر مقصود شما، حرکت به سمت تدوین برنامه ای مشترک که مبنای تمامی گفتمانهای جاری در کشور باشد، حداقل من با شما مخالفتی ندارم
دیروز بر سر آقای مطهری آجر زدند و راه رسیدنش به محل سخنرانی را با آجر سد کردند، این واقعه چونان بمبی بزرگ صدا ایجاد کرد، چراکه ایشان بخشی از نظام بوده و هست. قضیه زنده یادان فروهرها هم درست به همین جهت، ایشان و زنده یادانی چون بازرگان و سحابی همواره بخشی از نظام بوده و خواهند بود
قتلهای انجام شده در زندانها در تابستان ۶۷ بر روی زندانیانی انجام شد، که متعلق به اپوزیسیون خارج از نظام بودند، اپوزیسیونی که بواسطه چپ رویهای باند رجوی و شرکاء و تبلیغات کور و کر کننده ج.ا انزجار و فاصله گرفتن مردم از ایشان فراهم آمده بود. و اگر هم اعتراضاتی صورت گرفت، در هیاهوی ج.ا گم شد. اما امروز بعد از فرو نشستن گرد و خاکهای برپا شده توسط ج.ا و وجود اینترنت، مردم دریافته اند، که آن جوانان علیرغم تمامی چپ رویها، اکثریت قریب به اتفاقشان دستی آغشته به خون همنوع نداشته، و حکمشان بعد از داشتن حکم زندان، اعدام نبوده است. و در مجموع با راه افتادن جنبشهای ضد اعدام، مادران خاوران، مادران پارک لاله، امروز مردم پنهان و عیان خواهان دادخواهی و رسیدگی به پرونده های اعدامیان سال ۶۷ هستند
نیروهای آگاه جامعه وقتی، « ... جمعیت میلیونی پشت خواسته امثال موسوی و کروبی را می بینند دچار خشم نمیشوند و بخود نمیگویند پس ما چی ؟...» آنان می کوشند که بگویند، اینکه خدا، خالق و آفریننده خود باشیم، و زیر عبا، کلاه و یا جلیقه کسی نرویم، مغایرتی با داشتن برنامه ای مشترک ندارد، بل موجبات موثرتر شدن برنامه مشترک را فراهم، و دور باطل استبداد را ملغی خواهد ساخت
۶۷۱۶٣ - تاریخ انتشار : ۲۴ اسفند ۱٣۹٣
|
از : masoud memar
عنوان : حال که این دیگ برای من نمیجوشد میخواهم کله سگ تویش بجوشد
جناب برزویه طبیب شاید من قادر نیستم منظور خود را درست تحریر کنم . شما خطاب به من نوشتید : « من از کسی انتظار برنامه نوشتن برای این مردم را ندارم. مگر این مردم خودشان ، خرد جمعی شان کم است که محتاج من یا اقای پورمندی باشند تا دستور عمل برایشان بنویسد. وظیفه فعال منفرد، یا حزب سیاسی برنامه نوشتن نیست » من نیز ادعائی نکردم که برای مردم باید برنامه نوشت یا در مسند یک طبیب برای مردم نسخه پیچی کرد . تأکید دوباره من به داشتن برنامه برای خود است یعنی کیست و چه کاری امروز میکند. برای مثال بر مبنای چه خواستی در تحولات امروز سیاستگذاری میکند ٬ ایران امروز را در آستانه ورود به سوسیالیسم می بیند یا ورود به دموکراسی یا سیستم را در مرحله فروپاشی میبیند اما چشم اندازی از ساختار نوین قدرت ندارد . همچنین سخن خود را اینگونه تمام کردید : « بنابراین وظیفه دیگر فعالین سیاسی اشاعه این حقیقت است که ای مردم شما میتوانید و نیازی به هیچ قیمی، چه سیاه چه بنفش، چه سبز و چه سرخ ندارید.بقول اقای البرز، هیچ خدایی را بنده نباشید، خدا ، خود شما هستید. » این هم بنوعی پوپولیسم و مبهم گوئی است برخی نیز زمانی که خود را در محاسبات کنونی دخیل نمیبینند بمصداق آن ضرب المثل ( حال که این دیگ برای من نمیجوشد میخواهم کله سگ تویش بجوشد ) سیاستورزی میکند شما نیز میدانید که در عرصه سیاسی کشور نمیتواند با ۴۰ میلیون رئیس جمهور اداره بشود . مردم نیز همگی یکسان نیستند هم عقاید گونانون دارند هم جایگاه و منافع گوناگون دارند یعنی خدائی را معرفی میکنید که هر دم میتواند سبز و سیاه و بنفش و سرخ و بی رنگ شود . حکومت خدایان را میشود در قالب پارلمان تصور است . یکدست صدا ندارد و کار جمعی برای انجام یک کار مشترک لزومأ بمعنای قیم کردن خدائی نیست . حرف من اینست تا یک سازمان سیاسی تعریف مشخص از خود نداشته باشد اصولأ نمیتواند خود را بشکل مبهم عرضه میکند و در صورت ائتلاف در پروسه ای نیز نقش سیاه لشکری برای دیگری را ایفا خواهد کرد . اما در عرصه اجتماعی و فرهنگی و اندیشه ٬ تأکید بر خدا بودن خود مردم کاملأ ضروری است بدین معنی که بقدرت واقعی خود پی ببرد و نگذارد از روی سرش برایش تصمیم گیری شود و خود نماینده های رنگارنگ از سیاه تا بی رنگ را بشکل مستمر و متناوب به نهاد تصمیم گیری روانه کند.
۶۷۱۶۱ - تاریخ انتشار : ۲۴ اسفند ۱٣۹٣
|
از : masoud memar
عنوان : نه این خوبه نه ایشون لعنت به هر دوتاشون
جناب البرز محترم شما برداشتی از نوشته های من دارید که خود من نیز آنرا قبول ندارم و بعنوان مرگ یک سازمان سیاسی تلقی میکنم شما خطاب به من میگوئید : « ...هم از این روست که به زیر قیمومیت رفتن جنبشهای آزادیخواهانه و عدالتجویانه را که شما کم و بیش مبلغش هستی را نمی پسندم. » اگر پشتیبانی من از اصلاح طلبانی چون تاجزاده یا کروبی را در ارتباط با مضمون نظارت استصوابی و امثالهم را به زیر قیومیت بردن جنبشهای آزادیخواهانه تلقی میکنید اشتباه است . تأکید من در وهله نخست چیستی یک سازمان سیاسی است و به چه منظوری وجود دارد. پشتیبانی از یک برنامه یا گفتمان مشخصی چرا باید به زیر قیومیت رفتن تعریف شود ؟ البته روی سخن من شما نیستید چون به دیدگاه شما آشنائی ندارم اما میتوانم درک کنم که اینگونه برداشتها از چه زمینهائی نشأت میگیرد . نخست ما کیستیم و چکار میخواهیم بکنیم اگر سازمانی بخواهد بعد از تأسیس به این مقوله ها بپردازد مثل این میماند که هستی و زندگیش را فروخته ساختمانی را خریده کارگر و کارمند و مهندس استخدام کرده و هیئت مدیره برگزیده بعد میخواهد تعیین کند که چکار میخواهیم بکنیم ماشین تولید کنیم یا ساختمان سازی یا تولید مواد غذائی یا چاپخانه . البته این مقوله ( چیستی و کیستی ) منطقا همیشه ضرورت دارد بخصوص که با شکاف بیش از حد به انشعاب کشیده میشود و عده ای چیستی و کیستی خود را در قبال سیاستگذاری روز سازمان به زیر سوال میبرند اما وجودشان در سازمان تا مقطع انشعاب به چیستی تعریف شده مشترک برمیگردد .
شاید بخاطر داشته باشید زمانی که روزنامه سلام توقیف شد با چنان اعتراضی از سوی دانشجویان مواجه شد که بعنوان ماجرای کوی دانشگاه ثبت شد یا اگر مروری کنید متوجه میشوید که یک اعتراض دو نفره در جامعه نسبت به اعدامهای وسیع ۶۷ بوقوع نپیوست اما ترور فروهرها با چنان اعتراض وسیعی در پایتخت همراه شد که در همین سیستم قضائی نقش وزارت اطلاعات تأیید شد و عاملان ترور را بجای آمران جا زدند و حکم اعدامشان صادر شد و پرستو فروهر حکم اعدام را تأیید نکرد و اعدام نشدند . اعتراض میلیونی ۸۸ به اعلام نتایج انتخابات هم که روشن است. بحث بر سر حق و ناحق نیست اما اپوزسیونی که از حمایت آشکار جامعه محروم است چه در بستن نشریه اش چه تخته کردن در احزابش چه در بسر بردن زندان و اعدام و ترور ٬ زمانی که جمعیت میلیونی پشت خواسته امثال موسوی و کروبی را می بیند دچار خشم میشود و بنوعی میگوید پس ما چی ؟ تاریخ را ورق میزند و ۸ سال نخست وزیری موسوی را مطرح میکند اما چشمش را میبندد و نمیبیند که اتفاقأ جامعه نیز تاریخ را ورق میزند و حمایت خمینی از موسوی در قبال خامنه ای را می یابد و به رخ حاکمیت میکشد و میگوید نخست وزیر امام . همینطور توجه نمیکند که این پشتیبانی جنبه سیاسی و اجتماعی دارد نه برگشت به تاریخ . اپوزسیون هشدار میدهد که این بازگشت به دوران طلائی امام بیش نیست جامعه به روحانی در قبال رساندن پیام به استبداد دینی رأی میدهد . جامعه هر سازمانی را با کارکرد سیاسی اش میشناسد نه با آرمان و باورهای آن .
چه بسا سازمانهائی که امروز میگویند : « نه این خوبه نه ایشون لعنت به هر دوتاشون» و آن خوب را در معرض جامعه برای زورآزمائی قرار نمیدهند و مثل این میماند که انتظار برنده شدن در مسابقه ای را دارند که در آن شرکت نمیکنند ٬ زمانی با سیاستورزی در برهه ای دیگر از تاریخ به زنده ترین حزب تبدیل شود .هر سازمانی با صف مستقل و هویت خود میتواند به حیات سیاسی خود ادامه دهد و کیفیت این حیات رابطه مستقیم با استقبال جامعه از او دارد . اصلاح طلبان یا اصولگریان یا جبهه پایداری خود را تعریف میکنند ٬ ما هر چقدراین تعاریف را هم به حق بچالش بکشیم عملأ در مقاطعی بسود جناحهای درگیر عمل میکنیم . زنده کردن این تعاریفی که جامعه ۳۶ سال آنرا میشناسد جایگزین تعریف از خود نمیشود .
۶۷۱۵۷ - تاریخ انتشار : ۲٣ اسفند ۱٣۹٣
|
از : برزویه طبیب
عنوان : خدا ، خود شما هستید
اقای البرز و اقای معمار اقای ایرانی
من از کسی انتظار برنامه نوشتن برای این مردم را ندارم. مگر این مردم خودشان ، خرد جمعی شان کم است که محتاج من یا اقای پورمندی باشند تا دستور عمل برایشان بنویسد. وظیفه فعال منفرد، یا حزب سیاسی برنامه نوشتن نیست. من اعتقاد دارم که حکومت جور و ظلم، تنها بر پایه سرکوب پابرجا نیست، بلکه بیش از ان ، برپایه فریب، استمرار می یابد. وظیفه سیاسیون چهمنفرد چه متشکل،خنثی کردن این ابزار عمله جور است، اگر چنین شد انگاه مردم در یک چشم بهم زدن بساط ظلم را بر میچینند، و در عین حال بازگشت این بساط تحت عنوان دیگری نیز غیرممکن میشود.این فریب تنهااز دستگاه سرکوب ایدیولوژیک رسمی دولت ظلم، صادر نمیشود، بلکه از به اصطلاح اپوزیسیونی که سعی دارد جایگزینی هویج به جای چماق را بزک کرده و به عنوان قدمی رو به جلو به خورد این مردم بدهد ، نیز نشات میگبرد. وظیفه سیاسیون خنثی کردن این فریب است. دیدگاهی نیز وجود دارد که برای حزب سیاسی، وظیفه کسب قدرت سیاسی و اداره کشور بر اساس برنامه مدون که مورد قبول مردم قرار گرفته، قایل است. این طیف، وظیفه کسب مقام رهبری در عملیات تغییر را نیز به حزب محول میکند.و در بسیاری موارد، نهاد های اجتماعی معترض را نیز به قول اقای ایرانی به نفع خود مصادره میکند.این دیدگاه ،دیدگاه رایج در بین فعالین سیاسی است .من به این طیف تعلق ندارم. یک نگاه کوتاه به جریان۵۷ نیزنشان میدهد که برای برچیدن بساط سلطنت، برنامه روشنی لازم نبود، چرا که کسی برنامه ای نداشت که روشن هم باشد. البته فاجعه از نبود برنامه ایجاد نشد بلکه از تسلیم خرد جمعی به غیر خود نشات گرفت.این تنها مردم عادی نبودند که قدرت خویش را به غیر خود، به خمینی و حلقه اطرافیانش تسلیم کردند، بلکه طرفداران مثلا مجاهدین نیز انرابه رجوی، طرفداران فداییان انرابه نگهدار، طرفداران مصدق، نیز قدرت خود را به بازرگان و ابواب جمعی انها تسلیم کردند. فاجعه از ایجا نشات گرفت. بنابراین وظیفه دیگر فعالین سیاسی اشاعه این حقیقت است که ای مردم شما میتوانید و نیازی به هیچ قیمی، چه سیاه چه بنفش، چه سبز و چه سرخ ندارید.بقول اقای البرز، هیچ خدایی را بنده نباشید، خدا ، خود شما هستید. برزویه طبیب
۶۷۱۵۴ - تاریخ انتشار : ۲٣ اسفند ۱٣۹٣
|
از : البرز
عنوان : برنامه مشترک قیم کشور باشد
آقای معمار گرامی، با مضمون نظر شما تحت عنوان « روز از نو روزی از نو» موافقم. و هم از این روست که به زیر قیمومیت رفتن جنبشهای آزادیخواهانه و عدالتجویانه را که شما کم و بیش مبلغش هستی را نمی پسندم.
و معتقدم نیروهای آزادیخواه و عدالتجوی کشور به جای پذیرش قیمومیت دیگری، دست به ایجاد برنامه ای مشترک بزنند، و این برنامه مشترک قیم کشور باشد، و نه مثلا آقای کروبی، خاتمی، موسوی و یا خانم رهنورد
۶۷۱۴۹ - تاریخ انتشار : ۲٣ اسفند ۱٣۹٣
|
از : امیر ایرانی
عنوان : نهادهای مدنی و بر خورد با آنها
فعالین نهادهای مدنی وصنفی یک جامعه در اقداماتِ اعتراضی معمولا"دوهدف را تعقیب می کنند:۱)خواستهء محدود صنفی ۲) خواسته عمومیِ جامعه.::وقتی جامعهء فعلی و حاکمیتِ حاکم برایران را درنظر بگیریم نوع اقدامات اعتراضی نهادهای مدنی و صنفی چگونه خودرا نشان داده ویاخواهد داد؟باتوجه به ساختاراقتصادیِ نقتی ودرآمد های نفتی و سرنخ فعالیتها به درآمدهای نفتی وصل است وحاکمیت هم توان و سازمان دهی های موردحمایت و نیازخویش رادارد ،فعالین پیگیر تغییر شرایط ِ جامعه ایران ،نوع نگرششان به این نهادها باتوجه به شرایطِ موجود می تواندچگونه باشدکه در این مورد می توان گقت: ۱)گروهی تقویت آنان رابسیار ضروری می دانند و برای تقویت ، تلاش می کنند ، خواسته و نیاز های صنفی رابه آنان گوش زدکنند و روحیه ء مطالبه طلبی واعتراض رادرآنان هم نهادینه کنند وبه آنان یادآوری کنندکه این نهادها درخدمت رفع نیازهای واقعی جامعه هستند وبرنامه ریزان جامعه مجبور به توجه به این نهادهای مورد نیاز جامعه هستند وباید بدانیدکه این نهادها ی مورد نیاز جامعه درخدمت سیاستهای ایده لوژی حاکمان نیست!۲)گروهی از تشکیلات و فعالین: وجود این نهادها را برای اهداف سازمانی و یا تشکیلاتی و یا فردی ِ خویش ،ابزاری مفیدو کارآمد می پندارند،که این نوع تفکرنوعی تفکر فرصت طلبانه و سودجویانه نسبت به نیازهای قلمداد می شود ومنحرف کنندهء تحولات اجتماعی هم محسوب خواهد شد. که این خود بحث طولانی می طلبد.
۶۷۱۴۷ - تاریخ انتشار : ۲٣ اسفند ۱٣۹٣
|
از : امیر ایرانی
عنوان : نوشتار نویسی و عکس العمل نسبت به آن
هر فرد می تواند ایده و آرزو خویش را داشته باشدوآن راهم خواهان باشد،اماوقتی در مقام یک نوشتارنویس برآید !چنانچه مطالبش براساس واقعیات نباشد قطعا"! باعکس العمل مواجهه خواهد شد ویاممکن است ؛مطالب نوشتار براساس واقعیات باشد ،اما با عکس العمل افرادی که مطالب رامغایربا ایده ها و آرزوهای خویش می بینند مواجهه گردد.در هر صورت نوشتارنویس ناگزیر از پذیرش ویا تحمل شرایط است وپاسخگویی نیز ،امری طبیعی و ضروری است!.
۶۷۱۴۶ - تاریخ انتشار : ۲٣ اسفند ۱٣۹٣
|
از : masoud memar
عنوان : روز از نو روزی از نو
آقای البرز من انتظار طرح و برنامه ای از جانب هیچ شخصی ندارم . اما سازمان سیاسی بدون برنامه مثل یک کارخانه بدون تولید است یعنی در کارخانه تخته شده است و فقط نامش باقی مانده است . کنشگران و روشنفکران سیاسی زمانی دست به ایجاد سازمان سیاسی میزنند که چهارچوب خود را تعیین و تعریف کرده اند برای مثال تشکل و گروهای مختلف روشنفکری در دهه چهل زمانی به سازمان چریکهای فدائی خلق تبدل شدند که به براندازی سیستم موجود به اتفاق نظر رسیده بودند. امروز نیز هر سازمانی که چهارچوب عملی خود را با اما و اگر تعریف کند یعنی چیستی سازمان برای خود نیز زیر علامت سوال قراردارد یا میداند ولی صرف زیستن در واقعیتهای عینی سبب ابهام گوئی میشود . این بی محتوائی در نهایت کنشگران سازمان را به بنگاه خبری یا تحلیلگر سیاسی تبدیل میکند یا سازمان را برای وزنه کشی بسود دیگران قابل استفاده میکند و خود در برآیند تحولات سیاسی نقش تعیین کننده ای ندارد. امثال اتحادها و شوراهای گوناگون قادر نیستند چیستی یک سازمان بی هویت را از زیر علامت سوال « من کیستم ؟ » بیرون بکشند . برای نمونه کنشگران یک سازمان که قصدش براندازی است و یا نیست هر دو در تشکل نوینی بنام جمهوری خواهی گرد هم میآیند با فرم مبهم « گذر از نظام » و تمامی سیاستگذاری ها اتفاقأ بنوعی به چهارچوب قبلی برمیگردد که بر پایه براندازی یا عدم براندازی استوار است و روز از نو روزی از نو
۶۷۱۴۴ - تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱٣۹٣
|
از : البرز
عنوان : تنها راه عدم دگردیسی گربه های امروزی به پلنگان درنده فردا
آقای معمار گرامی، وقتی جملات گفته شما را با جملات نظرات آقای طبیب مقایسه می کنم، هر دو یکدیگر را بر سر ارائه ندادن طرحی مشخص مورد مواخده قرار می دهید
و اگر مقصود شما از سرف و سرفأ، صِرف و صِرفا باشد، گمان می کنم اشکال کار اینجاست، که شما با واگذاری ارائه طرح یا طرحهای سیاسی به احزاب سیاسی، بی انقطاع تبلیغ دنباله روی از خط سبزی را می کنی، که در واقع بخشی از حاکمیت ج.ا را تشکیل می دهد
و در نقطه مقابل شما آقای طبیب با اعلام اینکه هیچ خدائی را بنده نیست، تبلیغ می کند، که مردم باید خود سرنوشت خود را بدست گیرند، اما همه می دانیم، که این عمل یعنی بدست گرفتن سرنوشت نمیتواند باری به هر جهت واقع شود، و محتاج برنامه ای شفاف است. از آقای طبیب انتظار ارائه برنامه ای با جزئیاتش نیست، اما میتوان از ایشان انتظار داشت، که بنویسد، راه رسیدن به این برنامه مشترک، چگونه باید باشد
در مجموع خود می خواهم بگویم، تنها راه عدم دگردیسی گربه های امروزی به پلنگان درنده فردا، تدوین برنامه ای مشترک بر اساس رعایت آزادی، مردمسالاری و عدالت اجتماعی با شرکت تمامی نیروهای معتقد به آزادی، مردمسالاری و عدالت اجتماعی، و بدون دخالت دادن مستقیم، موسی، عیسی، محمد، باب، بودا، مارکس، انگلس، لنین، استالین، تروتسکی، بوش، رضاشاه پهلوی، خمینی و رفسنجانی در مباحثات است
ایرانی آباد و آزاد تنها با برنامه ای مشترک، مشخص و تا حد امکان با تمام جزئیات قابل وصول و حصول است، و الی دیر یا زود حاصل فشارهای غیر انسانی که ج.ا بی انقطاع بر جامعه وارد می سازد، چیزی جز وقوع انفجاری شاید بزرگتر از بهمن ۵۷ نباشد
۶۷۱٣۹ - تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱٣۹٣
|
از : برزویه طبیب
عنوان : خدمت اقایان معمار و البرز
معمار محترم ماهنوز در پله اول هستیم
این مقاله برای روشن کردن این موضوع است که برنامه برای رضایت محافل امنیتی و اقتصادی و روحانی میخواهیم بنویسیم یا برنامه برای رضایت جماعت غیر امنیتی، غیر اقتصادی وغیر روحانی؟ مسٔله ما تعیین جانشین ولی فقیه است یا حذف ولایت؟ گویا پس از سی و چند سال ،هنوز در این مورد مردد هستیم، زمانی لنین گفت بعضی ها از روش دیالکتیک سر نرفت دم را فرو کن ،استفاده میکنند، ما هم گویا چون همین امروز نمیتوانیم ولایت فقیه را حذف کنیم میخواهیم بهترین ولی فقیه را داشته باشیم که در نهایت ،خودش دکان خودش را تعطیل کند. عجبا!چون دزد را از خانه مان بیرون نمیتوانیم بیندازیم میخواهیم در دزدی اموال خودمان شریک شویم زیرا بالاخره چشم این دزد به این واقعیت باز خواهد شد که بار سنگین است و به ما نیاز دارد که انرا حمل کنیم .اسم اینکار را هم گذاشته ایم واقع بینی .
البرز عزیز وقتی صحبت از نفی اپوزیسیون میکنم، نفی افراد نیست، نوشته اقای پورمندی هم بهانه ای بیش برایم نیست تا نشان دهم جهت گیری این اپوزیسیون، در جهت ریشه کنی فساد نیست بلکه در جهت عقلایی و بهینه کردن چپاول درسیستم فاسد است . این اپوزیسیون ، جمهوری خواه نیست، بلکه در پی تاجگذاری شاه عادل است. پراکندگی غلبه ناپذیر ان و گزیده شدن چند باره ان از یک سوراخ ، نیز درست به همین دلیل است.این اپوزیسیون چرخ پنجم گاری است، کارکردی ندارد، زیرا نه چپاول متمدنانه ممکن است و نه شاه عادل معنی دارد. بنابراین اپوزیسیون بخشی از سیستم است سیستمی که در کلیت ان، حتی چرخ پنجم ان باید نفی شود.برزویه طبیب
۶۷۱٣٨ - تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱٣۹٣
|
از : masoud memar
عنوان : کلامی چند
جناب برزویه طبیب
سخن من با شما برسر دعوت کردن این و آن به انتخابات نبوده و نیست . روند اجتماعی با مکانسیم بومی و سیستماتیک خود که به باور من برای اکثر روشنفکران خارج از کشور بدلایلی قابل فهم نیست جریان دارد و در این کامنت فرصت به پرداختنش نیست بلکه از نوشته شما این برداشت را کردم که بدون ارائه برنامه سیاسی مشخص یکسری کلی گوئی مانند همین نوشته آخرتان: «... خودتان باید انرا از دست کسانی که انها را از شما دزدیده اند و گاه با چماق احمدی نژاد و گاه با هویجخاتمی، سوارتان شده اند، بگیرید. اعتصاب کنید، نافرمانی کنید، شکایت کنید، تجمع و تحصن کنید، و از جمله رای با گزینه هیچکدام هم میتوان داد!!امروز نشد فردا به حق خود می رسید.» می کنید یعنی هیچ برنامه ای ارائه نمیدهید مثلأ به اعتصاب دعوت میکنید و نمیگوئید برای تحقق چه منظوری ٬ آیا هدف از این دعوت به اعتصاب , سرنگونی جمهوری اسلامی است؟ « امروز نشد فردا به حق خود میرسید » هم از آن حرفهاست. روی سخن من نه مردم بلکه شماست که تأکید به روشنگری و افشاگری دارید . من میگویم تأسیس یک سازمان سیاسی یعنی داشتن برنامه مشخص سیاسی برای همین لحظه است نه وعده روز موعودی که آنروز فردا! به حق خود میرسید. دغدغه من این نیست که کدام سیستم سیاسی یا حکومتی با عدالت ترین و دموکرات ترین سیستم جهانی است یا کدام قانون اساسی بهترین است . دغدغه من اینست که با ابزار واقعی موجود نه در رویا کدام پله را میتوان طی کرد . شما نوشتید : « شما از من میخواهید هر چهار سال یکبار رای بدهم و بعدش چی؟ صد ها کامنت نوشته و به اصطلاح واقع بینی کرده اید، در کدام یک ذکری از واقعیت اعتصاب کارگران بافق یا اعتراض معلمین و پرستاران، و غیره به میان اورده اید؟ » جناب برزویه طبیب دقیقأ درست میگوئید من نه دیروز نه امروز نه فردا از کارگران بافق و غیره ننوشته ام و تا برنامه مشخص روز نداشته باشم سرفأ برای پوشاندن بی برنامگی ضرورتی ندارم اخبارهائی که جامعه بیش از من از آن آگاه است و روزانه لمس میکند پشت هم ردیف کنم و اسمش را بگذارم افشاگری و کار سیاسی . سرف آوردن اخبار بدون ارائه راهکار و برنامه مشخص کار ژورنالیستها و بنگاههای خبری است نه کار من و نه کار احزاب سیاسی . احزاب سیاسی با آوردن اخبار روز و تحلیل از آن ٬ راهکار و برنامه ارائه میدهد و اگر قابل قبول جامعه باشد از آن استقبال میکند و هر چقدر این استقبال وسیعتر باشد حزب را به یک آلترناتیو واقعی برای کسب قدرت سیاسی مبدل میکند .
۶۷۱٣۵ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣۹٣
|
از : البرز
عنوان : اتحاد حول برنامه ای مشترک
وقتی نظرات مختلفِ پای این نوشتار خوب را مرور میکنم، به نظرم می رسد، که همگان توافق دارند بر اینکه، باید به راه های عملی پیشروی فکر کنیم، اما چگونه؟
برخی دنبالگیری خط سبز آقایان خاتمی، کروبی، موسوی، رفسنجانی و خانم رهنورد را راه عملی پیشروی در حال حاضر ارزیابی می کنند
اما موضوع اینجاست، از یک اشتباه دوبار نباید گزیده شد، سی و اندی سال پیش در اثر نبود اتحادی مشخص بین نیروهای اپوزیسیون شاه حول برنامه ای مشخص، آقای خمینی توانست با استفاده از موقعیت نیروهای ملی و تا حدودی هم نیروهای چپ، نفوذ بی رقیب خود را در جامعه بدست آورد. بنابراین با گفتن انشاالله گربه است، پلنگان در کمین گربه نخواهند شد
از این همه قصدم این نیست، که توصیه عدم حمایت از آقایان خاتمی، کروبی، موسوی، و خانم رهنورد را طرح کنم، تمام سخنم این است، باید اپوزیسیون پراکنده همت خود را در وهله نخست صرف اتحاد حول برنامه ای مشترک کند، و الی دوباره آش همان آش و شاید دیگر کاسه ای در کار نباشد
۶۷۱٣۴ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣۹٣
|
از : برزویه طبیب
عنوان : اقای پورمندی
علیرغم گذشت سالها از واقعه سیاهکل، دیدگاه چریکی هنوز زنده است ، فقط اسلحه را زمین گذاشته و منتظر بیماری ها است تا منفذ ایجاد کند. مرگ حسن یا حسین منفذ ایجاد نمیکند، مگر مرگ خمینی منفذ ایجاد کرد که مرگ جانشین وی چنین کند! انچه منفذ ایجاد میکند، گسست مردم از توهمات رفرمیستی است، که شما نام انرا تحول گذاشته اید.اگر این ایده که « بلی ما مردم میتوانیم سرنوشت خویش را در دست بگیریم و احتیاجی به قیم نداریم تا فلان برنامه را پیش ببرد یا نبرد، حالا فرق نمیکند، نامش خاتمی باشد یا نامش امیر پرویز پویان، لنین باشد یا هیتلر» اگر این ایده همه گیر شد، تبدیل به نیروی مادی میشود وانگاه منفذ که سهل است انفجار اجتماعی ایجاد میکند که شما از ان هراس دارید.وظیفه فعال سیاسی مردمی، اشاعه این فکر است، و نه امید ایجاد منفذ از طریق مرگ یکی و جانشینی دیگری. مطمیٔن باشید اگر خاتمی بداند که جانشینی او منفذی برای مردم ایجاد میکند، با سرسپردگی که به اسلام دارد، از کاندید شدن خودداری خواهد کرد.
دوم اینکه من مقاله شما را نقد کرده ام و ایرادات مشخص بر ان داشته ام ، شما چرا ما را به مقاله دیگری حواله میدهید! بگویید که مثلا در مقاله شما نیامده است که «فرجام ممکن و مطلوب بحران جانشینی می تواند تعطیل ولایت فقیه و انتقال همه قدرت به نهادهای عرفی جمهوری اسلامی باشد». و بجای ان نوشته اید فرجام مطلوب فرجامی سکولار است .سوم اینکه من نمیخواهم برای خود وجهه سیاسی کسب کنم، و نیز برخلاف شما به دموکراسی دولت المان یا فرانسه چندان اطمینانی ندارم که حداقل احتیاط را که استفاده از نام مستعار است، کنار بگذارم. دیگر اینکه نه زندان رفته ام نه شکنجه شده ام نه چریک بوده ام نه عضو هیچ کمیته مرکزی یا سردبیر روزنامه ، که نام خود را پشتوانه نظر خود کنم.نام غیر مستعار من را میخواهید چه کنید؟ دیگر اینکه تنها روضه خوان ها از قیاس استفاده نمیکنند، پزشک ها نیز چنین میکنند، و به من بگویید کدام گروه ذهن این مردم را با ایده های خود مانوس کرد؟ روضه خوان هاو اطبا.یا چریک سابق که از تمثیل تبری
میجست؟برزویه طبیب
۶۷۱٣۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣۹٣
|
از : برزویه طبیب
عنوان : تک تک وقایع
جناب معمار اولا چه کسی گفته که باید روز انتخابات در خانه ماند؟ در همان سال چند مقاله از من در این سایت منتشر شدند که ادله من در رد سیاست تحریم را مطرح میکردند. حالا من از شما میپرسم .گیرم شما برای خاتمی تره خرد بکنید و روز انتخابات از خانه بیرون بیایید، بعدش چی؟ قبلش چی؟ مگر من خمینی هستم که زیر درخت نشسته و وعده بدهم! من صحبت از خوشید اعتلای حرکات اعتراضی مردم میکنم، شما به سوراخ صندوق رای خیره شده اید؟من میگویم ای مردم نان میخواهید، ازادی میخواهید عزت و استقلال میخواهید؟ خودتان باید انرا از دست کسانی که انها را از شما دزدیده اند و گاه با چماق احمدی نژاد و گاه با هویجخاتمی، سوارتان شده اند، بگیرید. اعتصاب کنید، نافرمانی کنید، شکایت کنید، تجمع و تحصن کنید، و از جمله رای با گزینه هیچکدام هم میتوان داد!!امروز نشد فردا به حق خود می رسید. ولی اگر به وعده های سید خندان و یا سید گریان دلخوش باشید، اینها وعده سر خرمن است. شما از من میخواهید هر چهار سال یکبار رای بدهم و بعدش چی؟ صد ها کامنت نوشته و به اصطلاح واقع بینی کرده اید، در کدام یک ذکری از واقعیت اعتصاب کارگران بافق یا اعتراض معلمین و پرستاران، و غیره به میان اورده اید؟ مگر این وقایع جزو همان تrرای شما فقط به صورت وعده توخالی انتخاباتی وجود دارد؟ ما را به خیر خاتمی و رفسنجانی و دوستانشان ،امید نیست، شر مرسانند چاکرشان هم هستیم. برزویه
۶۷۱٣۰ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣۹٣
|
از : احمد پورمندی
عنوان : تمثیل
،قای طبیب عزیز! ممنونم که دنباله بحث را گرفتید. این کمک می کند که مسایل مهم دیدگاهی و راهبردی شکافته شوند. امیدوارم بتوانم در ادامه گفتگو هم حضور داشته باشم. در حاشیه، کاش می شد که همه دوستان با هویت واقعی خود در مباحثات شرکت کنند و مسولیت خوب و بد حقوقی و غیر حقوقی نوشته هایشان را بر عهده بگیرند. ثمتیل شیوه ای گاه مناسب برای آموزش به کودکان و نو آموزان است، اما اغلب شیوه ای نا مناسب در گفتگو های جدی است. روضه خوان های ما از این شیوه به کرات برای فریفتن عوام بهره می جویند. ماجرای طبیب و بیمار سیگاری هم از همین دست تمثیل هاست. من جمهوریخواه هستم و در آخرین مطلبی که در ارتباط با مسایل راهبردی نوشتم، به تفصیل در مورد چگونگی گذار از جمهوری اسلامی به یک جمهوری عرفی، سکولار و دموکراتیک بحث کرده ام که در لینک زیر قابل دیدن است. محل نزاع در میان جمهوریخواهان نه تمیز مرحله تحول و نه تشخیص هدف راهبردی ، بلکه راه های رسیدن به هدف و چگونگی گذار است. وقتی از شیوه های انقلابی فاصله بگیریم و در عین حال نخواهیم تا ابد به وضع موجود تمکین کنیم، آنگاه - برای من البته- تنها راهی باز می ماند که مردم ایران با جنبش سبزشان گشوده اند: دستی بر کتاب قانون و پایی در خیابان ! بر این مبنا هم، فکر می کنم که باید از هر منفذی که در ساختار اقتدار حاکم باز می شود برای دستیابی به اهداف قابل دسترسی، بهره جست. بر خلاف ادعای آن دوست کامنت گذار، من به پروستات کسی چشم ندوخته ام، اما فکر می کنم که خامنه ای قرار نیست تا ابد بماند و نظر به نقش منحصر به فردش در نظام حاکم، مرگ او حتما منفذ بزرگی در سیستم ایجاد می کند و با نگاهی سبز، می توان و باید برای بهره جویی از این فرصت آمادگی گرفت. آقای خاتمی هم از نظر من از جمله سرمایه های جنبش اصلاحات هستند که شاید بتوانند در آن شرایط در جهت تعدیل و سپس تعطیل ولایت فقیه نقش سازنده ای بازی کنند و این هم بر می گردد به اینکه مردم تا چه میزان برای حضور در صحنه آمادگی داشته باشند. در ۸۸ این حضور پررنگ، ولی ناکافی بود. آیا مفیدتر نیست که ما به جای تکرار هزارباره " باید گردد!" به راه های عملی پیشروی فکر کنیم؟
این هم لینک آن مطلب : http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=۶۴۴۶۷
۶۷۱۲٨ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣۹٣
|
از : masoud memar
عنوان : حضور مجدد برزویه طبیب
شما نوشته اید : « ...اگر قبول کنیم که مسٔله این ملت در درجه اول اصل ولایت فقیه است(اگر اینرا قبول نمیکنید که اپوزیسیون نامیدن خود ، بی مسما است، و حرف و حدیث دیگری باید مطرح شود) به این مردم باید صراحتا گفت که ولایت فقیه مثل دخانیات است و اگر ولایت خامنه ای سبگار باشد ولایت خاتمی قلیان است.اول باید دخانیات را ترک کنید، ایا این شعار دادن است؟»
از مفهوم اپوزسیون که بگذریم و جایش در این کامنت نیست ٬شما به ضرورت گفتن این مهم برای تآکید میکنید که کار بسیار خوبی هم است با اینکه به باور من اکثر مردم نیز با اصل ولایت فقیه مشکل دارند و خود میدانند . حال نقش یک سازمان سیاسی چیست ؟ گفتن این موارد چه نیازی به سازمان سیاسی دارد . یک روزنامه یا کانال تلوزیونی یا یک روشنفکر و الیت نیز این کار را میتواند بدون اتیکت سازمانی ( فرا جناحی و فراایدئولژیکی ) راحتتر انجام دهد و عدم وابستگی سازمانی نیز دستش را بازتر کند و مخاطبان بیشتری کسب کند. برای چه افراد دست به تأسیس حزب یا سازمان سیاسی میزنند ؟ سرفأ برای گفتن چیزهائی به مردم ؟
خب گیرم کسی نه برای خامنه ای و نه برای خاتمی تره خورد کند و مانند انتخابات ۹۰ مجلس در خانه ماند و بیت رهبری نیز بدون هزینه انتخاب خود را انجام داد بعدش چی ؟ چه وعده ای به مردم میدهید ؟
۶۷۱۲۵ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣۹٣
|
از : برزویه طبیب
عنوان : قلیان
جمعی از خوانمدگان این نوشتار عنوان کرده اند که مطلب من جز مبهم گویی و شعار دادن و عدم طرح برنامه عملی نیست. از ایشان میپرسم اگر بیماری با بیماری ریوی تنگی نفس به پزشک مراجعه کند، اولین چیزی که پزشک به او خواهد گفت چیست؟ طبیب میگوید که اقا جان دخانیات مصرف نکن، وگرنه هر چقدر هم دوا و درمان برایت بنویسم فایده ای نخواهد داشت. نمیگوید که بجای سیگار برو قلیان بکش.اگر قبول کنیم که مسٔله این ملت در درجه اول اصل ولایت فقیه است(اگر اینرا قبول نمیکنید که اپوزیسیون نامیدن خود ، بی مسما است، و حرف و حدیث دیگری باید مطرح شود) به این مردم باید صراحتا گفت که ولایت فقیه مثل دخانیات است و اگر ولایت خامنه ای سبگار باشد ولایت خاتمی قلیان است.اول باید دخانیات را ترک کنید، ایا این شعار دادن است؟ من میگویم اپوزیسیون نباید به مردم چون سیاهی لشکری نگاه کند که قرار است برنامه فلان ولی فقیه
یا بهمان ولی فقیه را، انهم در جهت راضی کردن صاحبان زر و زور و تزویر،پیش ببرد. ایا
این خیالبافی است؟ اگر هست که راه برون رفتی از این چاله و یا چاه وجود ندارد، بهتر است قضیه اپوزیسیون ، پوزیسیون را ول کنیم و و به دلالی ارز و سکه بپردازیم تا لآقل سر پیری مال و منالی بهم زده باشیم! برزویه طبیب
۶۷۱۲۰ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣۹٣
|
از : امیر ایرانی
عنوان : دیدن مسائل؛ با ذهنیتی شعاری
وقتی نوشتار جناب برزویه طبیب خوانده شود می توان گفت: نظری(کامنتی )است در رابطه با نوشتار جناب آقای پورمند که بصورت یک نوشتار مستقلی ، سهوا" ویا عامدا" مطرح شده است ،که درآن نوعی محاکمه کنندگی آقای پورمند را بدنبال دارد اما جناب طبیب ،تلاشی هم که برای ارائه راه حل می کند بجزء مطالبی شعارگونه و یامطالبی رویایی چیز دیگری یافت نمی شود . به امید اینکه !مسائل و راه حل های عبور از شرایط فعلی بر کشور مبتنی بر واقعیات باشد نه بر اساس آرزوهای دست نیافتنی در کوتاه مدت و یا .....
۶۷۱۱۷ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣۹٣
|
از : ایکاروس
عنوان : شیفته حرکت بالایی ها
این موضع گیری تنها مربوط به آقای پورمندی نیست بلکه همه "چپ" "دموکرات"، برخی کنشگران "چپ" و برخی نیروهای غیر چپ، همه نگاهی به بالا دارند چون اصولا" وظایفی برای خود نمی شناسند الا اینکه حرکات بالایی ها را رصد کرده و منتظر مرگ این یا آن و یا شق القمر این یا آن جناح شوند. آنها به جای اتکا به نیروی جنبش کارگران و زحمتکشان و توده های مردم منتظرند ببینند چه کسی در "خبرگان" رئیس می شود، در انتخابات ریاست مجلس چه کسی به ریاست می رسد، روز دیگر پیگیرانه به دنبال "حقوق شهروندی" مسخره رئیس جمهور می شوند و درمقابل بی سرانجامی این سراب سکوت می کنند. آنها کسانی هستند که در معرکه هر انتخاباتی مردم را تشویق به رای می کنند و میگویند اگر رای ندهیم پس چه باید بکنیم؟ حتی سازمانهای انها بر سر رای دادن و یا ندادن دو شقه می شوند.گویی رای دادن تنها شیوه برای مبارزه است. بی جهت نیست که پورمندی خود می گوید: "در ماراتون فاضلابیم". وقتی "چپ" "دموکرات" همه چیز را از مارکس، مارکسیسم، مبارزه طبقاتی، تاریخ جنبش انقلابی چپ و کارگری، لنین، انقلاب اکتبر و... نفی و انکار می کند باید هم جنین احساسی داشته باشد و از وظایف انقلابی یا به قول پور مندی :"از انقلاب وحشت داشته باشند." کافی است یکبار دیگر به مقالات لنین در خصوص وظایف سوسیال دموکراتها رجوع کنید تا هنوز صلابت زندگی و تازگی را بعد از بیش از صد سال در آن مشاهده کنید و ببینید که برای به زانو درآوردن ارتجاع "یک دنیا کار وجود دارد".
۶۷۱۱٣ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣۹٣
|
از : البرز
عنوان : ایشان تصور می کردند، که باید مشروعیت خود را از آقای خمینی کسب کنند
طبیب گرامی، بیا فرض را بر این بگیریم، همه طرفدار فرضیه شما شده، و اپوزیسیون پراکنده فعلی را نفی کردند. در صورت وقوع چنین پدیده ای، ماهیت این «همه» که اپوزیسیون پراکنده فعلی را نفی می کنند چیست
اگر بپذیریم، که «همه» کمی تا قسمتی با اپوزیسیون پراکنده فعلی ارتباطاتی دارند، آنوقت برای برپایی نظریه شما نیروی خالص کم خواهیم آورد
با توجه به اشکالات فوق، لازم می بینم به همراه شما سری به خاطره نگاریهای سران ج.ا بزنم، اکثریت قریب به اتفاق این قبیل نوشتجات، برای تعریف و توضیح وقایع بهمن ۵۷ از تردیدها و واهمه ها سخن گفته اند، حتی آقای خمینی زیر درختِ سیبش در نوفل لوشاتو صحبت از ولایت فقیه و امثالهم نمی کرد، خیلی صریح و آشکار از دموکراسی و آزادی حتی برای سوسیالیستها و کمونیستها سخن می گفت. مقصود سخن اینکه آقای خمینی مشروعیت و محبوبیت اولیه خود را از وصل کردن خود به مقولات فوق الذکر می گرفت، و نه برعکس.
اما متأسفانه انقلابیون آبدیده ای چون زنده یادان بازرگان، سحابی و... بی توجه به این معنا، چنان خود گم کرده شده بودند، که با مرور وقایع حول و حوش بهمن ۵۷ به راحتی میتوان دید، که ایشان تصور می کردند، که باید مشروعیت خود را از آقای خمینی کسب کنند
امروز هم اپوزیسیون پراکنده و هاج و واج کنونی، به این معنا توجه ندارد، که حتی عناصری چون آقای محمود احمدی نژاد هم برای محبوب القلوب شدن نیاز دارد، خود را به کلمات دموکرات و دموکراسی و امریکای لاتین بچسباند
همانگونه که اگر زنده یاد مهدی بازرگان و شرکا استقلال خود را حفظ کرده و خود را به دنباله بی ارزش آقای خمینی تبدیل نمی کردند، میتوانستند منشاء تحولاتی مثبت گردند، امروز هم اگر اپوزیسیون پراکنده به خود آید، و بدون حل کردن خود در دیگری، بدون تبدیل کردن خود به دنباله بی ارزش آقایان کروبی، موسوی، خاتمی و خانم رهنورد، حول اشتراکات برنامه ای مدون برای اتحاد تهیه کنند، دور باطل استبداد را متوقف خواهند کرد
۶۷۱۱۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣۹٣
|
از : masoud memar
عنوان : حضور برزویه طبیب
کار روشنفکران و محافل روشنفکری روشنگری است اما یک جریان سیاسی اگر برنامه مشخص به روز ارائه ندهد و در تک تک تحولات جامعه دخیل نباشد یعنی بشکل خودکار کارائی لازم را ندارد و در پروسه طولانی بنوعی از جامعه جدا میشود و در مقاطع سرنوشت ساز تأثیر تعیین کننده ای نمیتواند داشته باشد و بدلیل شکست سیاسی نمیتواند در عرصه روشنگری جامعه نیز نقش روشنفکر را ایفا کند چون عرف جامعه اینست که تا مطلبی بنویسی هزاران تیر از چهار طرف پرتاب میشود و اول تاریخ سیاسی را بچالش میطلبد . اصولأ هدف از ایجاد یک سازمان سیاسی یعنی دخالت و مشارکت در امور سیاسی جاری نه روشنگری جامعه . همینطور روشنفکرانی که بدون مسئولیت سیاسی و برنامه مشخص از روی سر جامعه برای مردم نسخه پیچی چه باید کرد میکنند هم کارائی خود را از دست میدهند. قدم تعیین کننده و اساسی تر از ارائه برنامه ٬ راهکار اجرائی و وزنه اجتماعی است و فرار از آن ٬ غیر از دامن زدن به تشنج کارکرد دیگری ندارد . مسئولیت پذیری سازمانهای سیاسی زمانی مطرح میشود که ثمره آن زمین متشنج ایجاد شده٬ فلاکتی برای جامعه بهمراه داشته باشد .
جناب برزویه طبیب شما مبهم و کلی گوئی را بجای شفافیت و ارائه برنامه مطرح میکنید و سرفأ ایراد میگیرید و نوشتید : « به عینه می بینید که مثلا اقای پورمندی بیش از اینکه در فکر چاره ای برای کودکانی باشد که هر لحظه عمر انها که در کوره پز خانه ها میگذرد ، بازگشت ناپذیر است، در فکر جانشینی برای بقای سیستمی است که استمرار ان به معنی استمرار شکنجه این کودکان است ... » برنامه روز شما برای کودکان کوره پز خانه چیست ؟ لطفأ ابزار بثمر رساندن برنامه خود را نیز شفاف بیان کنید .
۶۷۱۰۹ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣۹٣
|
از : برزویه طبیب
عنوان : راه حل نه در اصلاح و ترمیم این اپوزیسیون بلکه در نفی بنیادی ان است.
البرز گرامی
میدانم که دغدغه خاطر شما همیشه پراکندگی اپوزیسیون بوده است، و این دغدغه ای معقول است. ولی دیدگاه من راجع به اپوزیسیون به گونه دیگری است. در مقاله ای تحت عنوان اپوزیسیون امروز .… که در بخش مقالات دریافتی همین سایت درج شده است، به این مطلب پرداخته ام که اپوزیسیون امروزین، در واقع بخشی از سیستم حاکم است و پراکندگی یا وحدت ان؛ نیز نمودی از ضرورت های سیستم برای بقا است، و راه حل نه در اصلاح و ترمیم این اپوزیسیون بلکه در نفی بنیادی ان است. به عینه میبینید که مثلا اقای پورمندی بیش از اینکه در فکر چاره ای برای کودکانی باشد که هر لحظه عمر انها که در کوره پز خانه ها میگذرد ، بازگشت ناپذیر است، در فکر جانشینی برای بقای سیستمی است که استمرار ان به معنی استمرار شکنجه این کودکان است ، گیریم اقای پورمندی ها وحدت هم کردند، نتیجه چه خواهد شد؟ برنامه ای برای رضایت صاحبان زر و زور و تزویر، برزویه طبیب
۶۷۱۰۶ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣۹٣
|
از : البرز
عنوان : در باره چگونگی انسجام و تفوق بر پراکندگی اپوزیسیون
طبیب گرامی، صراحت بیانت را ارجگزارم، آنچه نوشتار خوبت نصیبم کرد این بود که، شما هم مانند بسیارانی دیگر، پراکندگی موجود در اپوزیسیون را یکی از علل اساسی عقب افتادگی کشور و عدم پیشرفت تحولات کشور در سمتِ تحقق خواستهای مردمی ارزیابی می کنی
نوشته ات را در نقدِ نوشته آقای پورمندی نگاشته ای، ولی با این همه گمان می کنم، آنجا که می نویسی، «...سهیم شدن در ایجاد فرصت طلایی! کدام فرصت؟ فرصت تاسیس شرکت سهامی الکاپون، جامعه مدنی، و شرکا...»
شاید خواننده مطلب با ارزشت منتظر بود، که همانجا و یا چند سطر پائین تر، چند جمله ای از شما در باره چگونگی انسجام و تفوق بر پراکندگی اپوزیسیون از پنجره نگاه شما بخواند. اما متأسفانه شما به این انتظار تا آخر نوشته خوبت بی توجه مانده ای
۶۷۱۰۲ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣۹٣
|