چالش و روشهای شناسایی مسئله اجتماعی
علی طایفی
•
انسان هیچگاه از مسائل اجتماعی رها نبوده است. بااینحال حس و درک روزافزون آنها محصول گسترش ارتباطات جمعی و آموزش همگانی و بر هم انباشت تجارب اجتماعی است. این امر منجر به تولید مردمی روشنفکر، آگاه از رفتار نارضایت آمیز، تقاضا برای شراکت در منابع همگانی و قدرت ملی شده است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۶ آبان ۱٣٨۵ -
۷ نوامبر ۲۰۰۶
انسان هیچگاه از مسائل اجتماعی رها نبوده است. بااینحال حس و درک روزافزون آنها محصول گسترش ارتباطات جمعی و آموزش همگانی و بر هم انباشت تجارب اجتماعی است. این امر منجر به تولید مردمی روشنفکر، آگاه از رفتار نارضایت آمیز، تقاضا برای شراکت در منابع همگانی و قدرت ملی شده است. درطول سده های بسیاری زمانیکه مردم احساس کردند که خودشان نمی توانند به حل مسائل خود بپردازند بتدریج بسوی متخصصان روی آوردند. بجز در مورد نادر رهبر فرهی یا کاریزماتیک، مردم به نهادهایی از قبیل دین، حکومت، نهاد های آکادمیک و رشته های دانشگاهی و حرفه هایی نظیر فلسفه یا روان درمانی روی می آوردند. امروزه این روند برای چاره جویی مسائل اجتماعی معطوف به پرسش از دانشمندان علوم رفتاری، بویژه اقتصاددانان، روانشناسان و جامعه شناسان شده است. از سوی دیگر بحث های کاربردی در دیدگاه های نظری جامعه شناسی لیبرال و جامعه شناسی رادیکال بسیار پیجیده تر شده است. بااینحال مباحث نظری و کاربردی همچنان دارای اهمیت هستند. روبرت بیرستد می نویسد:” جامعه شناسی یک علم محض است نه یک علم کاربردی. هدف بلافصل و مستقیم جامعه شناسی کسب معرفت درباره جامعه انسانی است و نه بهر گیری از این دانش“. برخی دیگر مانند هربرت گنس معتقدند ”جامعه شناس باید بیش از یک محقق انتزاع اندیش و برکنده از جامعه باشد و باید در برنامه های عمل اجتماعی بیش از پیش مشارکت نماید“ ( Sigmel,E,1971,p.16 ).
این چالش میان دو جریان جامعه شناسان محض یا ناب اندیش و کاربردی با وقوع بحران های اجتماعی پس ازجنگ جهانی دوم صورت دیگری می یابد و بسیاری از جامعه شناسان پیرامون مطالعه علمی مسائل اجتماعی، تحقیق ارزشیابی و باز پردازی نقش های خود بعنوان منتقدان اجتماعی تمرکز می یابند. این سمت گیری نیز ناشی از اهتمام دولتها برای ساختن موسسات پژوهشی و فراخوان از متخصصان این رشته برای چاره جویی در مسائل اجتماعی روی می دهد. دراین کشاکش، گروهی از جمله اروین سمیگل نیز براین اندیشه پا می فشارند که” هیج تضادی میان علوم و تحقیقات محض و جامعه شناسی کاربردی وجود ندارد. درواقع این آثار می تواند خدمات دو گانه ای ارائه دهد یعنی هم به جامعه ای که با مسئله اجتماعی روبروست یاری رساند و هم به جامعه شناسی برای آزمون بسیاری از نظریه های تولید شده و زمینه ای برای ایده های نوین باشد. امروزه حتی تضادهای ایدئولوژیک و تضادهای موجود در بخش هایی از جامعه با اهداف متفاوت برای سیاسی کردن مسائل اجتماعی ساخته شده اند. این سیاسی کردن میل به تقسیم بندی بیشتر مردم دارد و درپی دراماتیزه کردن یک مسئله است.
در جوامع تکثر گرا یا پلورالیست این چند صدایی در جامعه شناسی نیز بازتاب می یابد. این امر می تواند در تکثیر جامعه شناسان از محافظه کار به رادیکال، شامل لیبرال ها، انسان گرایان، واکنش گراها، مارکس گراها، و چپ قدیم و جدید مشاهد شود. این تنوع دیدگاه ها طیف متنوعی از درک مسائل اجتماعی را ببار می آورد که سبب دشوارترشدن مطالعه آنها، قبول راهکارها و مشارکت در چاره یابی ها می شود. در دهه های پیش نفوذ چپ جدید و جامعه شناسی رادیکال نیز محسوس بود. جامعه شناسی رادیکال که شانه بر شانه جامعه شناسی مارکسیست می نهاد جامعه شناسی مبتنی بر برائت ارزشی یا آزاد از ارزشها را مردود فرض کرده و روی مطالعه پدیده های اجتماعی نوعی سوگیری آشکار درپیش می گرفت. این نحله بر این امر صحه می گذارد که نهادهای بنیادین ما فاسد و ناکارآمد هستند. لذا همه تحقیقات باید بدنبال نمایش این فساد و پیشنهاد راهکارهای اصلاح یا دگرگونی آن حتی با فعالیت عملی برای این تغییرات باشند. درهمین راستا جامعه شناسان وابسته به چپ جدید و رادیکال قادر بودند باز نگری روش های مطالعه، فرمول بندی مسائل و رویکردهای نظری را تضمین کنند. گولدنر بعنوان سخنگوی جامعه شناسی واکنش گرا یا رفلکسیو معتقد است ”همه این تحقیقات آلوده اند“ ( Sigmel,E,1971,p.14 ) .
همزمان با تغییرات جامعه و نظام اجتماعی ، نظریه های جامعه شناسی و همینطور روشهای مطالعه جامعه نیز دستخوش تغییر شد. از اینرو امروزه شاهد جابجایی فنون پژوهشی موجود از تحقیقات پیمایشی به تاریخی، روش شناسی قومی و باز پیوندی همه روشهای معمول تحقیقاتی و حتی روزنامه نگاری جامعه شناختی هستیم. تکثرگرایی یا پلورالیزم درون جامعه شناسی نشان می دهد که دردانشگاه ها مطالعه مسائل اجتماعی به هیچ رشته خاصی تعلق ندارد و بسیاری درباره آنها فرضیه پردازی کرده و تحلیل می کنند. از سوی دیگر هیج نظریه ویژه ای برای همه مسائل اجتماعی قابلیت کاربرد ندارد. همچنین برسر راهیابی و چاره جویی مسائل اجتماعی نیز اتفاق نظر فراگیری بین جامعه شناسان وجود ندارد و هر مسئله اجتماعی راهکارهای بسیاری را برمی تابد.
تعریف مسئله اجتماعی
مهمترین پرسش مطرح در سنجش چیستی مسئله پیش از هر بحثی مربوط به شناسایی پدیده اجتماعی بعنوان یک مسئله است. این پرسش همواره طرح می شود که آیا می توان هر پدیده و نهاد یا نمادی از روابط انسانی و اجتماعی را بعنوان مسئله تعریف کرد؟ آیا رابطه میان جنگ و مثلاروسپیگری نیز رابطه ای است مسئله دار؟ و آیا روابط، رفتار و کنش روزمره انسان های یک اجتماع محلی تا ملی و بین المللی می تواند بعنوان یک مسئله مورد توجه و بررسی قرار گیرد؟
مسئله اجتماعی را جامعه شناسان، فاقد محتوایی دقیق می دانند. برخی می گویند دایره این اصطلاح می تواند وضع یا شرایط کلی اجتماعی را که سبب بروز دشواری خاصی می شود، ساختارهای اقتصادی نامطلوبی که به بروز نابرابری های بزرگ می انجامد و یا بی عدالتی های نهادینه شده و نارضایتی و نابسامانی عمومی را، در برگیرد. عده ای دیگر نیز معتقدند مسئله اجتماعی در شرایط و اوضاع خاصی به کار می رود که نیاز به بهسازی احساس شود. در این صورت مسائل اجتماعی ناشی از عدم تعادل های جزئی به بروز مشکلات یا بن بست هایی می انجامد که خروج از آنها برای افراد محروم، امکان پذیر نیست. در این معنا، مسائل اجتماعی بسیار متعددند و موضوع آن می تواند هریک از جهات و ابعاد حیات اجتماعی در هر سطح را شامل شود؛ نظیر مسکن، بهداشت و بیکاری. حتی نوع زندگی نیز می تواند به پیدایی سلسله مسائل اجتماعی مانند بزهکاری، ارتکاب جرم، اعتیادبه الکل و فسادمنجرشود (علاقبند،مهدی؛1385).
در کتاب "مسائل اجتماعی معاصر " درخصوص تعریف مسئله اجتماعی آمده است " مردم مسائل اجتماعی را برحسب ارزش ها و تصورات شان تعریف می کنند. راهکارهای چاره جویی آنها نیر اغلب برحسب آنچه که حق است بجای تحلیل علمی دنبال می شود. پیوند متقابل مسائل راهکارها را نیز دشوار می سازد و برای تثبیت یک مسئله باید مسائل دیگر را سبک تر نمود. این باور غلط که مسائل اجتماعی طبیعی هر جامعه و اجتناب ناپذیر است، مانع بزرگی برای چاره جویی آنها است. گاهی ما بسادگی مسائل اجتماعی را تخفیف داده و کوچک می شماریم و بر تضادها و زیان های اجتماعی آن چشم می بندیم. تحلیل علمی به ما کمک می کند واقعیت های زندگی اجتماعی را از هم مجزا و تفسیر کنیم" ( Vincent N ,2004,pp.10-11 ). گاه یکی از عوامل دیرپایی و ماندگاری مسائل اجتماعی تفاوت های مربوط به تعاریف بدست آمده از مسئله است که ناشی از تفاوت دیدگاه ها، وابستگی گروهی و قشری، ساختار اندیشگی، دین، ایدئولوژی و رویکرد سیاسی افراد یک جامعه است. گاه نیز پاسخگویی و چاره یابی یک مسئله سبب ساز بروز مسئله دیگری می شود.
روزگاری روابط جنسی، خشونت خانوادگی، خشونت علیه زنان و کودکان، برابرخواهی زنان در برابر مردان، کار کودکان و قاچاق انسان و مواد مخدر، مسائل حقوق بشری و ... بهیچوجه در جوامع مختلف بعنوان مسئله شناخته نمی شد. ولی امروزه به اشکال مختلف و با شدت و ضعف گوناکون این مسائل به سر فصل اصلی مطالبات مردم و مسائل اجتماعی در اکثر مناطق دنیا تبدیل شده است. علاوه براین پدیده های نوینی مانند اثر تخریبی انسان در محیط زیست، دختران فراری، ازدواج در سنین کودکی، مهاجرت نیروی انسانی، حق فرزند خواهی زنان، بیداری جنسی زنان، حقوق کودک، حقوق همجنس گرایان و ازدواج آنان، بیکاری پنهان و آشکار، بی سوادی الکترونیک، تروریزم و جرایم اینترنتی و.... از زمره مسائل اجتماعی نوینی تلقی می شوند که با دیدمان یا پارادیم های دیروز قابل سنجش و تحلیل نیستند.
رابرت نیسبت معتقد است مسائل اجتماعی، حتی ناگوارترین و بدترین آنها، معمولاً ریشه در ارزش هایی دارد که به شدت از سوی ما تأیید می شوند. به عبارت دیگر مسائل اجتماعی، اغلب رابطه ای کارکردی با نهادها و ارزش هایی دارند که ما با آنها زندگی می کنیم. مرتن و نیسبت معتقدند معمولاً در جوامع معاصر به واسطه تحولات عمیق فنی و جمعیتی، تغییرات تند و روز افزونی در محیط نظام های اجتماعی ایجاد می شود و بخاطر شدت این تغییرات، نظام اجتماعی و ساختارهای تشکیل دهنده آن دچار دردسر فراوان شده و در واکنش نسبت به محیط، رابطه تعادلی قبلی میان محیط و نظام اجتماعی و نیز میان اجزاء نظام، مخدوش میشود و قطعاً مدت ها، طول می کشد تا این تعادل برقرار شود. اما از آنجا که این تغییرات محیطی، دائمی و رو به رشد است، بنابراین امروزه مسئله اجتماعی در جوامع معاصر، امری اجتناب ناپذیر و همیشگی شده است (حسینی،ح. وصدیقیان،آ.؛ 1385؛صص 18- 25).
مسئله اجتماعی شرایط و وضعیتی است که حداقل برخی افراد دریک اجتماع بعنوان امری ناخوشایند می بینند. هرکسی می تواند درباره برخی مسائل اتفاق نظر داشته باشند. درمواردی نیر مسائلی وجود دارند که توسط گروه های خاصی مسئله تلقی می شود. به عنوان نمونه نوجوانان زیرسن قانونی انجام امری مانند سیگار کشیدن را مسئله تلقی نمی کنند، ولی همان عمل درنزد گروه دیگری ازجمله والدین و خانواده ها نوعی مسئله بشمار می رود. درتبیین هر مسئله اجتماعی باید به چهار حوزه توجه کرد: محلی، استانی، ملی، بین المللی( What is social problem,2004 ).
درخصوص نقش دانشمندان و متخصصان علوم اجتماعی و جامعه شناسان نیز باید گفت مرز میان تشخیص و اظهار نظر و راه جویی این گروه با آحاد مردم بسیار شکننده است. این قضاوت های ارزشی مردم است که تعیین کننده اولویت در تعیین یک مسئله از میان انواع دیگر و اولویت در راهیابی آنها است. هیچ روش علمی قطعی برای تصمیم گیری درخصوص اولویت بندی مسائل مانند اولویت بررسی نرخ بالای جرایم یا نرخ بالای طلاق وجود ندارد. حتی در بین طیفی از جامعه شناسان نیز به سختی می توان درخصوص اولویت بندی طیفی از مسائل اجتماعی در یک جغرافیا و دوره زمانی مشخص به یک نظر واحد رسید. این تنوع ناشی از فرایند های متنوع جامعه پذیری و درک و تجربه اجتماعی افراد است و مانع جدی در دستیابی به شناخت پایدار مسائل و راهیابی آن می گردد. با این توصیف راه برون رفت چیست؟ آیا خود علوم اجتماعی نیز یک مسئله اجتماعی است؟
در عین حال برای تبیین یک مسئله اجتماعی دیدگاه ها، نحله ها، رویکردها و دیدمان های مختلفی در جامعه شناسی و علوم اجتماعی در کل وجوددارد. این وضع منجر می شود که جامعه شناسان نیز هر مسئله اجتماعی را از زوایای مختلفی دیده و به تعبیری هریک از یک قسمت از منشور به واقعیت تام و تمام یک مسئله بنگرند. این نگره ها و دیدگاه ها از ابعاد مختلف عینی و ذهنی، ساختگرا و کارکردگرا، کلان نگر و خردنگر، درون نگر و برون نگر، به یک پدیده در قالب یک مسئله اجتماعی می نگرند. چهار مولفه اصلی برای به رسمیت شناختن یک مسئله اجتماعی عبارتند از ( Vincent N ,2004,p.12 ) :
- آنها سبب زیان فیزیکی و روانی به افراد یا جامعه می شوند،
- آنها ارزش ها یا استانداردهای برخی از بخشهای قدرتمند جامعه را تهدید می کنند،
- آنها برای یک دوره طولانی دوام آورده و مقاومت می کنند،
- آنها به دلیل تنوع ارزشیابی از گروه ها در موقعیت های متفاوت در جامعه، راهکارهای رقابتی ایجاد می کنند که رسیدن به یک اتقاف نظر در چگونگی هجوم علیه مسئله را به تاخیر می اندازد .
موضوع های اجتماعی ( Social Issues ) مو ضوعاتی هستند که با عواملی بیرون از کنترل انسان و محیط اجتماعی مستقیم قابل توضیح است. این موضوعات معمولا با بیش از یک فرد در ارتباط بوده و بر افراد بسیاری در جامعه اثر می گذارند. این موضوعات عبارتنداز فقر، خشونت، بی عدالتی، سرکوب حقوق بشر، تبعیض و نابرابری، جرم ( Wickipedia;social issues ).
پنج مقوله مسائل اجتماعی
دانشمندان علوم اجتماعی ، مسائل اجتماعی را از دیدگاه های مختلفی مورد بررسی قرار می دهند. ازاینرو این تنوع نه تنها به تعریف و طبقه بندی مسائل اجتماعی یاری می رساند بلکه در تنظیم راهکارهای این مسائل با الزامات سیاستی برای تعیین پنج مقوله از مسائل اجتماعی نیز کمک می کند: مستمر؛ به رسمیت شناخته شده؛ موجود؛ دوباره بصورت مد درآمده؛ و به رسمیت شناخته نشده. این مقولات اگرچه دارای هم پوشانی هایی نیز می تواند باشد ولی می تواند زمینه ای برای تسهیل تحلیل و برنامه عملی باشد. این مسائل بشرح زیراست ( Sigmel,E,1971,pp.18-9 ) .
1. مسئله مستمر و باز موجود به مسائلی اشاره دارد که درمدت طولانی ماندگاری، مقاومت نشان داده و قابل مشاهده و مزمن هستند. مثلا جرایم بهترین نمونه این دسته از مسائل است.
2. مسئله به رسمیت شناخته شده اشاره به مسائل مغفولی دارد که گاه، آگاهی عمومی می یابد. فقر نمونه بارز این دسته از مسائل است. فقر پنهان یا بیکاری پنهان از زمره مواردی است که گاهی برحسب حساسیت گروه یا حزبی و یا برحسب بحران های خاصی دوباره سر بر می آورد.
3.مسائل موجود به مسائلی اشاره داردکه به تازگی این برچسب را می خورند و عموما مورد تصدیق و مورد توجه قرار می گیرد. نمونه این مسائل آلودگی محیط زیست است. همگرایی رسانه ها، مطبوعات، انجمن های غیر دولتی و جوانان زمینه ساز بروز و اطلاق مسئله به این امور می گردد.
4. مسئله باز مدپردازی شده عبارت از مسئله مستمری است که دوباره تعریف شده است. مسئله حق اکثریت زیر مشروعیت قانون از زمره این مسائل بشمار می رود. امروزه حق اکثریت و همچنین حق اقلیت ها توسط جریانات چپ بعنوان یک مسئله مطرح می شود. این مسئله پردازی و بروز سازی آن تاثیرات جدی بر قانون های اساسی، نظام های سیاسی، قوانین مدنی، نظم عمومی و حتی دین و نهادهای رسمی می گذارد.
5. مسئله به رسمیت شناخته نشده، شامل مسئله ای است که هنوز برای بخش بزرگی از جمعیت آشکار نشده است. این مسائل گاه توسط گروه ها و یا لایه هایی از فعالان اجتماعی یا متخصصان مطرح می شود که می تواند درآینده به مسئله مهمی تبدیل شود. این دسته از مسائل حتی می تواند زیر عنوان مسائل اجتماعی فردا مطرح گردد. بعنوان مثال پیش بینی بازنشستگی بیش از صد ها هزار نفر در بیست سال آتی می تواند بعنوان یک خلا و بحران نیروی انسانی در جوامع اروپایی، به یک مسئله اجتماعی در آینده تبدیل شود که نیازمند بررسی و برنامه ریزی های لازم از هم اکنون است.
دراین میان مسائلی نیز وجود دارند که می تواند در هردو دسته بندی جای گیرد. نمونه این امر، روابط نژادی است که هم مسئله مستمر و بازمانده از گذشته است و هم مسئله ای است دوباره بصورت مد درآمده که درجای خود بررسی پدیده ها را برای محققان پیچیده تر می سازد. ریتزر براین باوراست که در ارتباط با مسائل اجتماعی 4 موضوع مرتبط بهم وجود دارد:
1) کشورهای کمتر توسعه یافته و کمتر مرفه احتمالا بیشتر از کشورهای مرفه در معرض طیف وسیعی از مسائل اجتماعی قرار دارند. بطور طبع فقرا نیز در هردو جوامع بیش از اقشار دیگر با مسائل اجتماعی در گیرو دار هستند و رنج می برند.
2) وفور یا فراوانی زمینه ساز یا سبب ساز محموعه ای از مسائل اجتماعی است که پیش از آن وجود نداشت مانند بحث نیروگاه های هسته ای و آثار آن بر آلودگی هوا، گسترش سوراخ لایه اوزون درهوا و...
3) مسئله بوم شناختی بدین معنا که به تعبیر "یرلی"، با وقوع رفاه، مردم برخی پدیده ها را بعنوان مسئله اجتماعی تلقی می کنند مانند مسئله مصرف اضافی . بطوریکه هم اینک بیش از یک میلیارد نفردرجهان از سوء تغذیه رنج می برند ولی درممالک توسعه یافته بویژه در امریکا، اروپای غربی و ژاپن مصرف اضافی غذا یک مسئله اجتماعی است (مثلا چاقی بعنوان یکی از مهمترین بیماری ها).
4) آسیب پذیری فزاینده جوامع مرفه نسبت به مسائل اجتماعی بطوریکه این جوامع هم در ایجاد و هم در حل بسیاری از این مسائل پیشرو هستند. به بیان دیگر این نکته همانند مفهوم شناخته شده نظریه پسا مدرن "قوت ضعف" (از بوردیلارد) و به بیان دیگر (ریتزر) "ضعف قوت" بویژه با وقوع پدیده 11 سپتامبر، است ( Ritzer,G; 2004;pp3-4 ).
روش شناسی برخورد با مسئله اجتماعی
هوارد بیکر مسائل اجتماعی را ناشی از تعاریف ذهنی از شرایط عینی میداند. مسائل اجتماعی جامعه، پدیده های اجتماعی اعم از شرایط ساختاری و یا الگوهای کنشی هستند که در مسیر تحولات اجتماعی بر سر راه توسعه یعنی وضعیت موجود و وضعیت مطلوب مورد توجه مردم و گروه های اجتماعی قرار می گیرند و مانع از تحقق اهداف و تهدیدکننده ارزش ها و کمال مطلوب های آنها می شوند. "این پدیده ها معمولاً به وسیله اندیشمندان اجتماعی به عنوان موانع توسعه (نظیر خاص گراییهای فرهنگی و اجتماعی) هزینه های توسعه (نظیر آلودگی محیط زیست) و آثار و تبعات عقب ماندگی (نظیر بیسوادی و خشونت) مورد شناسایی و ارزیابی قرار می گیرند. مسائل اجتماعی به عنوان پدیده هایی نامطلوب، اذهان نخبگان و افکار عمومی مردم را به خود مشغول می دارند به طوری که نوعی وفاق و آمادگی جمعی برای مهار آنها پدید می آید که مقامات رسمی کشور را به چارهجویی و اقدام عملی در جهت اصلاح و یا رفع و پیشگیری از آنها وا می دارد" (عبداللهی، محمد؛1384؛ص12).
هر پدیده اجتماعی از منظر رویکردها و نحله های مختلف در علوم اجتماعی (بویژه جامعه شناسی بعنوان زمینه علمی مورد نظر در این نوشتار)، دارای ابعاد و سطوح مختلفی است که هر نظریه نیز در تلاش برای شناسایی و سنجش برخی از این ابعاد و سطوح مورد نظر است. مسئله اجتماعی همانند منشوری است که چشم ساده انگار می تواند با اولین مخروط ازآن به انگاره تامیت رسیده و مخروط های دیگر این منشور را نادیده بیانگارد. دراین بخش اهتمام براین است که به زوایا و ابعاد پیچیده تر این بازیابی و بازکاوی یک مسئله اجتماعی توجه شود.
الف) دیدمان ها:
درجامعه شناسی دو دیدمان یا پارادایم نظری عمده وجود دارد که عبارتند از دیدگاه کلان و خرد نگر. دیدگاه کلان به فرایندهای اجتماعی در کل جامعه توجه دارد. این دیدگاه به آزمون روابط متقابل ساختارهای اجتماعی بزرگ دامنه نظیر اقتصاد، دولت، نظام بهداشت و رفاه و.. می پردازد. از سوی دیگر دیدگاه های خردنگر بر الگو های روابط فردی تاکید دارد یعنی روابط روزانه ای که در سطح فردی وجود دارد. مهمترین دیدمان های نظری عمده در جامعه شناسی عبارتند از پارادایم ساختگرا- کارکرد گرا، پارادیم تضاد اجتماعی، و پارادایم کنش متقابل گرای نمادی. "هیچیک ازاین دیدگاه ها به تنهایی صحیح یا غلط نیستند بلکه هریک ازاین ها شیوه متفاوتی برای دیدن و تحلیل جامعه بدست می دهد. آنها می توانند مسائل مختلف را برنموده و پاسخ های متفاوتی برای عبور از مسائل ارائه نمایند. دراین میان دو پارادیم ساختی- کارکردگرایی و تضاد اجتماعی در دسته دیدگاه های کلان نگر و پارادایم کنش متقابل نمادی در دیدگاه خرد نگر قابل دسته بندی است" ( Stolly,K.;2005;p.22 ( .
1) نظریه ساختی - کارکردگرایی ریشه در توسعه علمی علوم فیزیکی در جامعه شناسی دارد. ازاین منظر هر جامعه ای همانند بدن انسان بگونه ای کار می کند که بتواند ثبات و تعادل کل بدن یا نظام را درجامعه حفظ کند. مطابق این دیدگاه ب خش های نظام اجتماعی در وابستگی متقابل هستند؛ این نظام همانند بدن سالم دارای وضع بهداشتی نرمال و متعادل است ؛ زمانی که این نظام می پاشد بخش های این نظام برای بازگرداندن نظام به تعادل قبلی به سازماندهی و سازگاری مجدد می پردازد. دراین دیدگاه پس از پارسونز، رابرت مرتن به تفکیک انواع کارکردهای نظام اجتماعی می پردازد. "بنظر او سه کارکرد اصلی بر بخش های این نظام حاکم است: کارکرد آشکار یعنی مورد انتظار، کارکردهای پنهان یعنی ناخواسته و دژکارکرد یا کارکرد های ناخوشایند که در واقع می تواند یک مسئله اجتماعی باشد. مثال مناسب این کارکردها، کارکرد اتومبیل بعنوان وسیله تسهیل حمل و نقل و صرفه جویی زمان یعنی کارکرد اشکار، بعنوان افزایش دهنده اقتدار و استقلال فردی یعنی کارکرد ناخواسته و پنهان، و آلودگی محیط زیست شهری یعنی دژکارکرد" ( Stolly,K.;2005;p.24 ( . درپی انتقادهای بعمل آمده ازاین پارادایم با ظهور افرادی چون جفری الکساندر، نیکلاس لومان و نیل اسملسر گرایش جدیدی درون این پارادایم بنام نو کارکردگرایان ظاهر شدندکه باتلاش برای پاسخگویی به انتقادات به بهره گیری از برخی ایده های نظریه پردازان تضاد و اهمیت دادن به نظریه های خرد نگر پرداختند.
2) نظریه تضاد اجتماعی . این نظریه بر رقابت میان گروه های اجتماعی متمرکز است و برخلاف کارکردگرایان که بر ثبات و توازن درون جامعه تاکید دارند، جامعه را مرکب از روابط اجتماعی مبتنی بر نابرابری و تغییر می بینند. براین اساس گروه ها دائم درحال رقابت برای دستیابی بر منابع کمیاب و توزیع شده بصورت نابرابر مانند ثروت و قدرت هستند و هرگروهی بدنبال منافع خودش می باشد. دراین تحلیل یک یا چند گروه علیه گروه های دیگر بر این منابع تسلط دارند. راندال کولینز معتقد است: بخش عمده تاریخ جهان، تاریخ تضادهاست. دراین پارادایم، نظریه پردازان تضاد یک رویکرد تاریخی نیز اتخاذ می کنند. بنظر مارکس نیز جامعه میدان کارزار میان طبقات اجتماعی دارا و ندار یا صاحبان کارخانه و وسایل تولید و فاقدان آن یا کارگران است. درفرایند رشد این نظریه برخی این تضاد ها را به زمینه های نژادی و جنسی نیز کشانده اند مانند برخی فمنیست ها، خواه مارکسیست، لیبرال یا رادیکال ( Stolly,K.;2005;p.26 ( .
3) نظریه کنش متقابل نمادی . این نظریه بعنوان دیدمان میکرو یا خردنگر بر الگوی روابط فردی متمرکز است. باوجود تایید ساختارهای بزرگتر اجتماعی و اهمیت آنها در جامعه، نظریه پردازان این دیدگاه معتقدند جامعه توسط مردمی ساخته می شود که بطور روزمره با یکدیگر در کنش متقابل هستند و این کنش های متقابل کوچکتر سازنده ساختارهای اجتماعی بزرگتر می باشند. بنظر آنان ما از آنرو قادر به ارتباط متقابل بادیگران هستیم که نمادهایی را ساخته و آنچه را که این نمادها در روابط ما معنی می دهند را یاد می گیریم. نظریات ماکس وبر، هربرت مید و هربرت بلومر از مهمترین نظریه های این دیدگاه بشمار می رود. بطورکلی جامعه شناسان از این دیدگاه های نظری بعنوان ابزارهای اساسی تحلیل مسائل اجتماعی بهره می گیرند ( .(Stolly,K.;2005;p.29
">www.akhbar-rooz.com
برای دیدن جدول کلیک کنید
ب) ابعاد مسئله:
هر مسئله اجتماعی دارای ابعاد گسترده ای است که در پیوستاری از عینی تا ذهنی قرار دارد. بعد عینی مسئله ناظر بر زمینه ها، روابط و پیامدهای آن است ( Ritzer,G;1998;p.345 ). این بعد می تواند شامل عواملی همچون فناوری، اقتصاد و هزینه- درآمد، ترافیک شهری، قوانین، جمعیت و شاخص های آن و... باشد که بیرون از انسان ها و بصورت قابل مشاهد و اندازه گیری بر یک مسئله مفروض اثر می گذارد. بعد ذهنی مسئله نیز شامل پارامترهایی نظیر فرهنگ، آداب و رسوم، باورداشتهای دینی، خرافات، ارزش های سنتی، هنجارها، دروغپردازی، ازهم گسیختگی اجتماعی، ستمگری، مرد سالاری و پدرسالاری و... هستند که درحوزه نگرش ها پشتوانه نظری کنش های اجتماعی افراد یک جامعه اند. ازاین منظر در شناسایی هر پدیده و تحلیل آن، توجه به این ابعاد نیز می تواند راهگشای طرح نظری و چاره یابی عملی یک مسئله باشد.
پ) سطوح مسئله:
هر پدیده و بطور خاص مسئله ای در پیوستاری از کلان تا خرد گسترده است. این سطوح از سطح کلان در روابط کره ای یا جهانی آغاز می شود و در هاله اثر کنش و واکنش میان ابعاد ذهنی و عینی، بین ملتها به اثرگذاری می پردازد. پس از آن سطح منطقه ای است که در حوزه قاره ای یا منطقه ای با اشتراکات خاص عمل می کند. سطح بعدی یک مسئله در عرصه ملی و درون مرزی است که متاثر از تصمیم گیری های نهادهای سیاسی و اجتماعی از یکسو و تاریخ و سنن بازمانده از گذشته ازسوی دیگر است. سطح چهارم سطح سازمانی و نهادهاست که می تواند حوزه نفوذ و اثر پذیری یک مسئله را به روابط میان سازمان های رسمی و غیر رسمی امتداد دهد. سطح پنجم گروه ها و انجمن هایی است که برخی مسائل ریشه در تعاملات اعضای این انجمن ها و نقش آفرینی آنها در فضاهای عمومی تر دارد. همچنین مسائلی نیز وجود دارند که برای یک گروه مسئله بوده و برای دیگری چنین تلقی نمی شود. سطح ششم و نهایی نیز روابط میانفردی و کنشهای فردی است که در سطوح روانشناسی اجتماعی و جامعه شناسی گروهها نیازمند توجه و بررسی است.
کلان <------------------------------------------------------------------------> خرد
جهانی منطقه ای ملی سازمانی گروهی میانفردی
ت) رویکرد تاریخی گری:
رویکرد تاریخی گری از دیگر ابزارهای شناخت فرایند و زمینه های شکل گیری، رشد و زوال یک پدیده یا مسئله اجتماعی است. رویکرد تاریخی گری یا هیستوریزم با تاریخ گرایی یا هیستوریسیزم که در تحلیل تاریخ بدنبال تدوین نظریه های تاریخی و قالب بندی آن بر اساس سیر تحولات کلی جامعه است، تفاوت دارد. در این رویکرد فرض بر این است که هر پدیده بویژه پدیده های اجتماعی مورد بحث در این نوشتار، محصول یک فرایند تاریخی بوده و زمانمند است. به بیان دیگر هیچ پدیده و مسئله اجتماعی نمی تواند بدون پیشینه تاریخی آن از زمینه های سبب ساز تولد و شکل گیری آن تا مسیر رشد، تغییر و تکامل کمی و کیفی آن، مورد بررسی دقیق قرار گیرد.
جمع بندی
با مروری بر اهم تعاریف و دیدمان های نظری پیرامون شناسایی و چاره جویی مسائل اجتماعی، هدف دستیابی به یک ابزار معتبرتر برای انجام فرایند مسئله یابی، مسئله شناسی و مسئله زدایی است که امروزه در جامعه ایران به دلایل متعددی مورد تشتت آرا و عدم انسجام نظری است. این دلایل ناشی از این است که هریک از اقشار مختلف از اصحاب قدرت در ساختار حکومت گرفته تا بدنه کارشناسی سازمان های برنامه ریز و سیاستگذار از یکسو و متخصصان امر در مراکز دانشگاهی و پژوهشی از سوی دیگر دارای ایدئولوژی، دیدگاه ها و منافع متفاوتی بوده و در مسئله وار بودن پدیده های اجتماعی اختلاف نظر دارند. بطوریکه امروزه در جامعه ایران از منظر اصحاب ایدئولوژی قدرت و قشر تند رو و روحانیون، بی حجابی و به تعبیر آنان بدحجابی یک مسئله است ولی همین امر از سوی لایه ها و اقشاری از مردم و همچنین دانشگاهیان و متخصصان جامعه شناسی مسئله تلقی نشده بلکه معتقدند با مسئله دار دانستن این امر زمینه ساز مسائل دیگر می شوند. ازاینرو چنین تلاشی برای تعریف دامنه شمول و شفاف سازی مرزهای یک مسئله اجتماعی می تواند ابزاری برای اتفاق نظر و عزم علمی وعملی برای شناخت و تغییر آنها بدست دهد.
http://sociology.myblog.ir
فهرست منابع مورد استفاده:
عبداللهی، محمد؛ طرح مسائل اجتماعی در ایران؛ مجله انجمن جامعه شناسی ایران
علاقبند، مهدی(1385)؛ مهمترین بحران های اجتماعی ایران، سایت اینترنتی اخبار روز؛ دوشنبه ۹ مرداد ،
www.akhbar-rooz.com
حسینی، حسن و صدیقیان، آمنه(1385)؛ جامعه شناسی مسائل اجتماعی کودکان: کودک آزاری ؛ تهران؛ دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی،
یا بنگرید: طایفی،علی(1373)؛جامعه شناسی سیستمی؛ نشریه رشد علوم اجتماعی، شماره 37/38
Smigel. Erwin(1971);The sociology of social problems: An introduction, within Handbook on The Study of Social Problems, Ed, by Smigel, E. O.,USA
Vincent N.(2004); Contemporary Social Problems;USA; Parrillo;
www.safarix.com
Sociology of Social Problems, by Vincent N. Parrillo,
www.safarix.com
What is a social problem?; www.maxwell.syr.edu
Wikipedia,Social issues,(the free encyclopedia),
en.wikipedia.org
Ritzer,G(2004);Handbook of social problems; A Comparative International Perspective, ed.by., Sage Pub., 2004
Stolly ,Kathy (2005);The basics of sociology;wood presa; USA
Ritzer,George(1998); Contemporary sociological theories, MaCgrawhil
|