اسفندی برای زبانمان


صمد پاشایی


• حال انسان ایرانی جبهه گیر، نبود و یا ضعف آگاهی فرد، گرفتاری فرد آگاه و حتی در اکثر موارد فرد روشنفکر به تعصبات بی مورد ذهنی و عدم تفکر آزاد و در نتیجه برخورد غیرمنطقی با مسائلی چون زبان مادری و مهمتر از همه ی این موارد طرح مسئله زبان مادری توسط این افراد در جامعه ایران باعث گردیده تا زبان مادری از نیاز واقعی یک انسان ایرانی به آن، تبدیل به سوژه اصلی و داغ سیاست در اسفند ماه هر سال گردد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۴ اسفند ۱٣۹٣ -  ۱۵ مارس ۲۰۱۵


مولوی عبدالعزیز ـ اگر کسی بخواهد عربی بخواند آیا دولت برای او معلم عربی میگیرد یا خیر؟ و یا اگر کسی بخواهد زبان بلوچی بخواند آیا دولت ملزم است که برای او معلم بلوچی بگیرد یا خیر؟
نایب رئیس (بهشتی) ـ بلی دولت موظف است یعنی وقتی آنها حق داشتند؛ این زبان را تدریس کنند دولت موظف است چیزی را که آنها حق دارند برایشان تهیه کند.
(مولوی عبدالعزیز ـ یعنی هم کتاب و هم معلم باید تهیه بکند؟) بلی، من متن را یکبار دیگر میخوانم تا نسبت به آن رأی گرفته شود:
اصل ۲۱ (اصل پانزدهم) ـ زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است.اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانه‌های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس در کنار زبان فارسی آزاد است. لطفاً گلدانها را برای رأی ببرید...

و اینگونه تصویب شد اصل ۱۵ قانون اساسی کشور، اصلی که بنا به هر دلیلی تکرارش و مطالبه اش حصاری به دور خود تنیده که خواسته یا نا خواسته فرد مطالبه کننده را به سوی میدانی سیاسی خاص هل می دهد. کاری نداریم که همه این اصول قانون اساسی در نهایت برای اجرا شدنشان تصویب شده اند ولی چیزی که فعلا تکلیف آن مشخص است هاله ی ایزوله شده ی دور این اصل است. حال این هاله را جامعه مطالبه گر بوجود آورده یا اینکه جامعه مقابل آن، باید جست ریشه های ایجاد کننده آن را یافت. اینکه زبان مادری چه اهمیتی دارد و چه جایگاهی در زندگی فرد در مورد ارتباط با محیط پیرامون خویش، آموزش، رفتار و تربیت آن فرد و خیلی موارد دیگری دارد و همچنین تاکید زبان شناسان و اهمیت مقوله زبان مادری، برهیچ فردی پوشیده نیست هدف بحث بررسی اجمالی چرایی تابوی مطالبه زبان مادری در ایران و نگاهی گذارا به نحوه طرح این مسئله در جامعه ایران به مناسبت "دوم اسفند ماه، روز جهانی زبان مادری" است.
در بررسی این مسئله اولین نگرشی که می توان به این قضیه داشت، مطالعه ی آن از دو منظر قانونی و عرفی، غیررسمی آن یا به اصطلاح نگاه "دو فاکتو" و نگاه "دوژور" از این مسئله است. اینکه مسئله زبان مادری فارغ از هر گونه مطالعه دقیق و علمی و اصل ماجرا دستاویزی برای احساسات طرفین درگیر در میدان ناسیونالیسم در ایران گشته و یا بحث اینکه حکومت به عنوان یک مرجع رسمی در جامعه ایران فراتر از عرف و خواسته جامعه با استفاده از اقتدار و هژمونی خویش چه جایگاهی در حل مسئله و اجرای صحیح و اصولی آن دارد. چنین به نظر می رسد مشکل در نحوه طرح مسئله زبان مادری است تا طرز نگاه طرفین، شاید محکم ترین ادله ای که بتوان در این زمینه آورد عدم آگاهی فرد در دو طرف جبهه مطروحه باشد. نقاط تاریک و لکه دار درآگاهی شهروند ایرانی از مسئله هویت و مباحث مربوط به آن از جمله بحث زبان اول و زبان دوم و یا حقوق و مطالباتش به عنوان یک انسان در جامعه، وظایف خویش در قبال جامعه، حکومت به عنوان یک نهاد دموکراتیک حافظ منافع شهروندان و همچنین جای خالی احزاب سیاسی قدرتمند در تعریف و نهادمند کردن خواسته های شهروندان از جمله خواسته های هویتی افراد، باعث گردیده تا هر گونه مطالبات فرد فورا جنبه خشونت به خود گرفته، و به جای اینکه هر دو طرف به فکر راهکاری برای رهایی و چاره ای برای حل مشکلات خویش بجویند، به فکر حذف طرف مقابل می افتند. بی پرده بگویم در اکثر موارد فرد نه دنبال رسیدن به هدف خویش است بلکه خواسته هایش خود ابزاری است برای رسیدن به هدفی دیگر. مطالبات به جای اینکه برای فرد هدف واقع گردد، نردبانی می شود تا فرد به خیال خویش ضربه ای هر چند هم کوچک، به طرف مقابل خویش وارد سازد.عدم تحقق بحث زبان مادری به معنای واقعی هم موردی از این دست است. تکلیف مشخص است، امنیتی کنندگان مسئله زبان مادری افرادی هستند از همین جامعه و نکته جالب اینکه از همین افراد علت این کارشان را اگر جویا شویم طرف اول یعنی مطالبه کنندگان را مقصر قضیه خواهند خواند. به عبارت ساده پایه های بنای فرهنگ مطالبه در جامعه ما خیلی سست گذاشته شده است و جالب تر از آن فرهنگ جواب دهی به این مطالبات است که به نظر نویسنده مقوله ای جدا از طرف اول نیست.
وجود فضای "توهم توطئه" قبل از هر گونه کنش طرف اول و همچنین تئوری توطئه در طرف مقابل قبل از هر گونه واکنش باعث گردیده زبان مادری از اهداف اصلی خویش خارج گشته و به موضوع روز امنیتی تبدیل شود. ذهنیتی که در ایران از یک فرد مطالبه گر زبان مادری وجود دارد، ذهنیتی نیست که بتواند به این راحتی تن به این مطالبات دهد و از طرف دیگر نحوه طرح مسئله هم طوری نیست که به این زودی ها قصد شستشوی این ذهنیت را در سر داشته باشد.
طرح مباحثی چون تمامیت ارضی، وابسته کردن افراد مطالبه گر به منابع و محافل خارج از کشور، هوچی گر خواندن طرف مطالبه گر و پرووکاسیون در نظر گرفتن کل فرایند مطالبه و مثال هایی از این دست را می توان از مشکلات طرف دوم و جوابگو در طرح مسئله زبان مادری در ایران شمرد.
نگاه ایده آلیستی به زبان مادری و پیوند آن به مسئله ناسیونالسم در ایران و فارغ از هرگونه نگاه مجرد به آن، اینکه زبان مادری یعنی مسئله و مطالبه ای که صرفا باید برای اتنیک و قوم همیشه مطرح باشد و نه نیاز اصلی یک انسان و همچنین نگاه ابزاری به آن و دادن ساختاری کاملا اتنیکی به مسئله، را می توان از موارد ضعف طرح مسئله زبان مادری از سوی طرف اول یعنی مطالبه گر آن شمرد. برای نمونه انسان ایرانی با شنیدن اصل ۱۵ و مسئله زبان مادری بجای نگاه اصولی به آن فورا جهت گیری ملی و داعیه تمایت ارضی را گرفته و یا خلاف آن را مدعی شده و در جهت پاسخ گویی به منویات ذهنی خویش سراغ مباحث ایده آلیستی و باستانی و تاریخی و یا سیاسی را گرفته و خلاصه کلام به راحتی مسئله را از نیاز یک انسان به زبان مادری به حاشیه هایی دگم هدایت می کند که خروجی جز رواج خشونت در دو طرف مقابل را ندارد.
جفا و کم لطفی طرف سوم این مسئله، یعنی نخبه گان و روشنفکران غیراقلیتی در ایران به مسئله زبان مادری از جمله عوامل تشدید کننده موارد مذکور می باشد. اینکه چرا این قضیه همیشه باید توسط یک فرد و فعال اتنیکی و قومیتی مطرح شود و روشنفکران به اصطلاح تهران ترجیح دهند در مورد آن سکوت اختیار کنند خارج از حوصله این بحث بوده و کاری با چرایی این مسئله نداریم ولی چیزی که واضح است نتیجه این بایکوت ناجانمردانه است که باعث گردیده طرح مسئله زبان مادری قبل از هر سمت وسو، بویی امنیتی گرفته که مشام هر ایرانی را به اندازه ای، هر چند کم و زیاد اذیت کند. در حقیقت مثل آن به جریان آبی شبیه است که در صورت هدایت و کنترل صحیح آن توسط کارشناسان و متخصصان امر به برکتی برای همگان منجر خواهد شد و در صورتی که هدایت و کنترلی بر این جریان نباشد و یا اینکه توسط افراد ی نااهل و غیراصولی انجام شود این جریان آب تبدیل به سیلابی خواهد گشت که همگان را متضرر خواهد کرد.
به هر حال انسان ایرانی جبهه گیر، نبود و یا ضعف آگاهی فرد، گرفتاری فرد آگاه و حتی در اکثر موارد فرد روشنفکر به تعصبات بی مورد ذهنی و عدم تفکر آزاد و در نتیجه برخورد غیرمنطقی با مسائلی چون زبان مادری و مهمتر از همه ی این موارد طرح مسئله زبان مادری توسط این افراد در جامعه ایران باعث گردیده تا زبان مادری از نیاز واقعی یک انسان ایرانی به آن، تبدیل به سوژه اصلی و داغ سیاست در اسفند ماه هر سال گردد.