عید آمده تو اما...


ویدا فرهودی


• عید آمده تو اما ، لبریز ز بارانی
در سفره ی بی سینت در گیر کمی نانی

عید آمده تا یابی، سرسبزی باغت را
افسوس که داغت را بی وقفه به دل رانی ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۹ اسفند ۱٣۹٣ -  ۲۰ مارس ۲۰۱۵


 عید آمده تو اما ، لبریز ز بارانی
در سفره ی بی سینت در گیر کمی نانی

عید آمده تا یابی، سرسبزی باغت را
افسوس که داغت را بی وقفه به دل رانی

سرسبز شده بستان، در نغمه ی سرمستان
خاشاک ، تورا سهم است ،انگار زمستانی

با سفره ی بی سین ات زرد ی است به تکوین ات
تنها گنهت این است از درد نمی خوانی

می گوی حضورت را ،فحوای شعورت را
تا چند به بن بستت ، خاموش همی مانی

ای دور ترین یارم، بردرد توبسپارم
شعری که بهارت را می گوید و می دانی

نوروز دل افروز است، فردای تو نوروز است
گر آتش فریادت هر روز بگیرانی

بر خیز زمان تنگ است آیین ستم ننگ است
وقت است به پاخیزی، وین ننگ بمیرانی

هم سوی بهاران شو، درمان زمستان شو
تا خار شقاوت را از ریشه بسوزانی

دور از تو ولی باتو، با واژه دَوَم هرسو
باشد که شهامت را بر شهر ببارانی


ویدا فرهودی
نوروز ١٣٩٤