از : امیر ایرانی
عنوان : رادیکالیسم و پیران دوراندیش
گروهی خود را وارث مبارزانی می پندارند و دراین پندار،بامطرح کردن مسائل شعاری ، نوعی هویت مبارزاتی باعنوان رادیکال آنهم درمقابل پیران و بازماندگانی ازیکی از تشکیلات سیاسی مهم چپ ایران تعریف می کنند . که درمورد این پیران وبازماندگان می توان گفت:آنان دورانی خود، جوانانی شوریده سر و رادیکال تعریف می شدند اما بخاطر شرایط حاکم شده ،برکشور مجبور به مهاجرت می شوند و درکشور های دیگر سکنا می گزینند. که این سکنا گزیدنِ اجباری، نوعی خوش اقبالی را نیزبرای آنان بهمراه داشته :چون آنان با آن ذهنیتِ تشکیلاتی بسته و پذیرش سوسیالیسم خاص که خاستگاهش سر زمین های شرقیِ استبداد زده است به کشورهایی وارد شده بودند که ده ها و شاید صدها سال مشق دموکراسی وآزادی خواهی وآزادی فردی و اجتماعی را تجربه می کردند . این شرایط،آن جوانان که پیرشدگان جدید شدند جبرا" متأثر از آن وضعیت جدید، عبور از حصارهای تشکیلاتی و ایده لوژیکی را پذیرا می شوند و اکثرا" دیدگاهشان نسبت به تعریف سرمایه و استفاده از آن و تعریف کار و نیروی فکری و.... و بطور کلی برداشت از مفهوم سوسیالیسم دچار تغییرات عمده می شوند که بسیارانی از آنان این تغییرات را شجاعانه و با شهامت بالا اعلام می کنند ! و حتی مبلغ ایده های پذیرش شدهء جدید هم می شوند ! که این اقداماتِ پیران با تجربه باعث می شود گیرکنندگان درتعاریف کلاسیک از سوسیالیسم، این پیرانِ باتجربه را به نوعی :محافظه کاری و غیر رادیکال بودن و راست روندگی متهم کنند. که باید گفت:جامعه ایران به چپی نیاز دارد! عبور ازمسائل شعارگونه را درسر لوحهء اقدامات ِ تحول خواهانهء خویش قرار دهد و تعریف جدیدی برای سرمایه و تعاریف دیگر در حوزه چپ را داشته باشد و اولویتهای جامعه را خوب تشخیص دهد و خود را در خدمت تحولات جامعه تعریف کند نه اینکه بخواهد وجودی برای خویش تعریف کند و وجود خویش را مقدم بر هر چیز دیگر بداند و برای بقاء نیز راه های منزه طلبی و فریبکارانه را نیز بر گزیندو......
۶۷٣۵٣ - تاریخ انتشار : ۹ فروردين ۱٣۹۴
|
از : امیر هوشنگ اطیابی
عنوان : در باره ی پلاتفرم چپ رادیکال
این برنامـه ی هواداران سازمان اکثریت در ایران بسیار قابل تامل و ارزنده است و می تواند راهگشا باشد برای چپ معتقد به سوسیالیسم و گذر از سرمایه داری و همچنین چپ آگاه به خطاهایی تاریخی و فاحشی که منجر به فاجعه ی فروپاشی سیستم سوسیالیستی و رویکردهای سنتی همراستا با آن شد.
امید است که نیروهایی که هم از درون و هم از بیرون در حال محو و انحلال بزرگترین سازمان چپ ایران بوده اند اینبار به نام وحدت به اهداف خود نرسند. این است که پیشنهاد این سند برای ایجاد اتحاد یا جبهه ی چپ هم منطقی تر و هم عملی تر است. اگر نیروهای چپ بتوانند جبهه یا اتحادی پایدار را سامان دهند، این خود زمینه های واقعی و عملی برای وحدت بخشی از چنین جبهه ای را در دراز مدت نشان خواهد داد. جهش ذهنی به مرحله ای عالی تر بدون ایجاد پایه های مشترک نظری و مبارزات سیاسی مشترک و پایدار خود نشانه ای از گرفتار شدن در دام انحلال طلبی بی سرانجامی است که ممکن است به تسلیم طلبی در برابر قدرت های حاکم ملی و مداخله گر بین المللی منجر شود.
آنچه مسلم است در برابر نیروهای سیاسی حاکم ملی و بین المللی بشدت سازمان یافته و دارای برنامه های تاکتیکی و استراتژیک، چپ بدون سازمانی دمکراتیک و مدرن و بدون ستون های برنامه ای و نظری مشترک مانند برگی در طوفان رویدادها و بازیچه ی قدرت های حاکم و مسلط یا قدرت های شخصی درون خود (همچنانکه تا کنون وجه عمده ی چپ ایرانی بوده است) می شود.
اعلام برنامه، پایه های نظری و دیدگاه های مشترک و بخصوص شناخت مشترک از ماهیت رژیم حاکم و جنایتکاران و غارتگران مسلط نقشی اساسی در ایجاد سازمانی واحد با کارآیی و بارآوری دارد که قانون عام هر سازمانی است. این تنها ویژه ی یک سازمان سیاسی نیست بلکه در آن نقش بسیار مهم تر و کلیدی تری دارد.
معضل دیگر چپ ریشه یابی تاریخی و درس آموزی از فروپاشی و شکست های مزمن احزاب کمونیست در قرن بیستم است که می بایست به خطاهای درونی احزاب کمونیست، شیوه های حکومتی و رهبری، ارتباطات و پایه های ارگانیک قدرت آن در میان توده ها متمرکز شود. بدون به کاربستن عملی درس های تاریخی از فجایعی که به تسلط جهانی سرمایه و نئولیبرالیسم هار منجر شد، دست آویختن ساده و سطحی به نمادها و شعارهای گذشته عملا به تداوم تسلط اغواگرانه ی سرمایه و نئولیبرالیسم بر توده ها با طعمه ی پیوستن به یک درصد ثروتمندترین ها کمک خواهد کرد. گرچه این سند به طور صریح به خطاهای جبهه ی سوسیالیستی در قرن بیستم نپرداخته اما به طور ضمنی نشانه های مهمی از درس آموزی های نظری و برنامه ای از خطاهای گذشته را در بر دارد. چپ حداقل برای تجدیدسازمان و جذب هسته های روشنفکری خود برای کمک به قدرتمند کردن توده ها می بایست صریحن در مورد خطاهای نظام های سوسیالیستی، احزاب کمونیست، سازمان های چپ ایرانی و همچنین شخصیت های برجسته ی آن ها به طور عملی-تاریخی و واقع بینانه موضع داشته باشد. نمی توان با قبول و بدتر از آن ستایش صد در صد از عملکرد گذشته و پنهان کردن و توجیه خطا ها پایه های لازم و پایداری را برای مبارزه ی سیاسی چپ ایجاد کرد.
۶۷٣۴۵ - تاریخ انتشار : ۹ فروردين ۱٣۹۴
|
از : امیر ایرانی
عنوان : ایران ، ملت ایران
با توجه به اینکه در مطالب ارائه شده در نوشتار به موضوعی بنام کثیرالمله اشاره شده است! نظری تحت عنوان "ملت و طنز کثیرالمله" در مکانی دیگر انتشار یافته ، ارائه مجددا"آن در این مکان شاید مفید باشد!.::::::::اگر بازه زمانی ۱۵۰ سال اخیر کشور ایران را مورد توجه قرار دهیم و جایگاه یک فرد ایرانی را در زیست جمعی و ساختار حاکم بر کشور را پی جو شویم مشاهده می شود دردورانی این فرد ایرانی مقام رعیتی را با تبعاتش مفتخرا"به او اعطاء می کردند. اما وقتی باپی گیری اندیشمندان جهانی مفاهیمی جدید درحوزه اندیشه وسیاست مطرح گردید وآنان حق و حقوق فردی را چه از نوع حق طبیعی یا قرار دادی برای انسانها تعریف و یادآوری کردند و قیودی نیز برای حاکمان سیاسی برشمردند وقتی این ادبیات از مرزها گذشت و وارد کشور گردید نتیجتا" پدران و مادران ما در دورانِ مشروطه اقداماتی را انجام دادند و تلاشی را داشتند که به مستبدین وقت بفهمانند که باید حق و حقوق فردی و حق شهروندی افراد را برسمیت بشناسید و شما مستبدان باید بدانید ادبیات جدیدی بر عالم سیاست حاکم شده و می شود که گریزی از این نوع ادبیات نخواهید داشت اما متأ سفانه در روند تغییرات آن دوران ، نتیجه کار ظهور مستبدینی می شود (رضا شاه و محمد رضا شاه) اگر چه بظاهر حق شهر وندیِ بزکی را بنمایش می گذارند امابا شیوه های مستبدانه مسیر تحولات را بسمت دیگر می برند که در دوران مستبد دوم ملت ایران در دوران نخست وزیری دکتر مصدق این شانس را پیدا می کند که حق و حقوق شهروندیش و پذیرش آن تحقق پذیرد و این حقوق را به مستبد تفهیم کنند اما متأسفانه سر نوشت بطریق دیگری رقم می خورد بر ایران و ایرانی آن می شود که نباید می شد.و حرکات اجتماعی و سیاسی جامعه بگونه ای دیگر می شود و نطفه های مبارزاتی که بسته شده بود پر رنگتر می شود و دو داژه در ادبیات سیاسی جامعه ایران وارد می شود: یکی بنام "خلق" دیگری بنام "امت" که هر دو می توانند نافی حق و حقوق شهروندی هم بشوند آنهم بدلیل اینکه پذیرش هر کدام از این دو واژه یک بار مسئولیت اجتماعی ِ فداکارانه بر گردهء پیروان تحمیل می کند.:::::گروه مبارزی که خلق را تبلیغ گر بودند به مردمان می گفتند: شما دیگر رعیت نیستید و واژه شهروند ساخته و پرداخته استثمار کنندگان محرومانند پس شما خلق هستید و وقتی هم می پذیرید که خلق هستید باید بدانید خلق نیز درروند تکاملی تاریخ دارای وظایفی است که باید به آن عمل شود و هر فرد ! ابتدا باید وظیفه خلق بودنش را مورد توجه قرار دهد و چنانچه شرایط مساعد برقرار شد بدانید آرامش فردی ِتان نیز تحقق خواهد پذیرفت و در روند خلق سازی ، جامعه ایران دارای خلق های مختلفی گردید که می توان پیامدهای خلق سازی را در جامعه حدس زد !.اما در روند مبارزات ایرانیان، مبارزانی که ادبیات مبارزاتیشان بکار برندهء واژه خلق بوده بر ایران چیرگی نمی یابند اما این نوع ادبیات حضورش را درنزد گروهی از فعالین حوزه اندیشه و حوزه سیاست حفظ می کند وبا پایان یافتن جهان دو قطبی و شکستی که برای ادبیات چپِ حاکم در آن دوران متصور می شود ، این واژه تا حدودی اعتبارش را ازدست می دهد.:::در روند تغییرات جامعه ایران ایران در سال ۱۳۵۷ حاکمیتی بر ایران چیرگی می یابد که ادبیات خاص خودش را بکار می برد وبه مردم می گوید: شما رعیت و خلق و شهروند نیستید بلکه شما " امت" هستید وبدانید وقتی امت شده اید برشما رسالتی تعریف و تعیین می شود و برای انجام این رسالت تان هم شما امامی خواهید داشت. اما مردمان از آن تاریخ ببعد بفکر خلاصی از این واژه امت هستند! و می خواهند به مستبدین جدید که از نوع دینی هستند تفهیم کنند: یک فرد نه رعیت نه خلق نه امت است بلکه او یک شهروند ایرانی است که حق و حقوق فردی و اجتماعی دارد که باید توسط حاکمان برسمیت شناخته شوند واین را هم ،قطعا"! با ایجاد ساختار مناسب حکومتی تحقق خواهند بخشید!.:::: اما دراین بین گروهی دانسته یا ندانسته نقش دیگری برای خویش تعریف می کنند به گروهی از ایرانیان می گویند بدانید: که شما شهروند ایرانی نیستید بلکه :شما غیوران و مبارزان ایل و طایفه و قوم هستید برشما تکالیفی تعریف شده که این تکالیف مانند تکالیف خلقیسم ویا امتیسم نیست بلکه چون تو یک نژاد هستی باید خلاص کنندهء نژاد خویش از دست نژادهای دیگر باشید و بعد از خلاصی از نژادهای دیگر فقط حافظ و نگهبان نژاد خویش شوید حق و حقوق فردی یک بازی بیش نیست. اما مدافعان این نوع تفکرات وقتی پی می برند که واژه ایل وطایفه و قوم و نژاد بار منفی رابا خود حمل می کنند واژه ملت را بر خویش می نهند و گروهی هم باژستهای روشنفکرانه برای ملت ایران کثیرالمله را باب می کنند که این هم طنزی است ازدیگر طنزهای حاکم بررفتارِ گروهی به اصطلاح فعال سیاسی و.....
۶۷٣٣۵ - تاریخ انتشار : ٨ فروردين ۱٣۹۴
|
از : masoud memar
عنوان : دگران بکارند و ما بخوریم ؟
با عرض احترام ٬ این گونه نوشتار چه در داخل چه در خارج بیش از سه دهه متداول است و سعی دارد تعریفی از خود ارائه دهد . تأکید دوباره من به « انگیزه سیاسی و علت وجودی در صحنه سیاسی روز » است که یک سازمان را تعریف میکند نه آرمان و باورهای مندرج در اساسنامه یا کلی گوئی هائی چون دموکراسی یا عدالت یا آزادی و امثال آن . زایش هر سازمانی در هر مقطع تاریخی با ارائه برنامه مشخصی همراه بوده و است و در روند تاریخی هر زمانی که فاقد برنامه مشخص در تحولات روز سیاسی باشد یعنی موجودیت عینی و عملی خود را از دست داده است . نوشته شما با تعریف از خود و تلاش برای اعلام موجودیت با هزاران تأکید در بند بند آن یک کلی گوئی مبهمی بیش نیست وقتی که بطور مشخص رابطه و سیاستورزی خود را با جریانهای موجود در داخل و خارج بیان نشده است و برنامه مشخصی برای معضلات درگیر و جاری در جامعه از جمله تحریمها یا مسئله هسته ای ووو ارائه نشده است و برنامه ای برای گذار از ولایت فقیه نیز در حد انشا نویسی سقوط میکند آنجا که مینویسید : « ما بدون تجویز راه حلی نهایی اعلام می داریم؛ مردم ایران در دفاع از منافع خود حق خواهند داشت بنا به موقعیت و شرایط موجود برای نیل به هدف، شیوه های مبارزاتی شان را انتخاب نمایند و از هر روشی که تأمین کننده ی منافع طبقاتی و ملی آنها باشد، برای ایجاد تحول و برکناری جمهوری اسلامی استفاده نمایند. » اول شما گلایه میکنید بعد سعی میکنید تعریفی از خود ارائه دهید در آخر نیز معلوم نیست در روند تحولات سیاسی چه برنامه ای برای روز دارید یعنی برای برکناری جمهوری اسلامی چه برنامه ای برای خود ارائه میدهید . آیا مذاکرات جاری در ۵+۱ توسط دولت یا انتخاب روحانی بعنوان رئیس جمهور را در راستای منافع ملی مورد تأکید خود ٬ ارزیابی میکنید یا برعکس . آیا هر دستآورد صنفی کارگران را در مبارزه از جمله حق مسکن یا بیمه درمانی را در چهارچوب مبارزاتی و منافع طبقاتی مورد تأکید خود ارزیابی میکنید یا سوپاپ اطمینان برای حاکمیت موجود و عقب انداختن سوسیالیسم تحلیل میکنید. اگر بیطرفید یا برنامه ای نمیتوانید ارائه دهید پس اعلام موجودیت برای روزچیست و امروز چکار میخواهید بکنید؟ فعلأ کشور سوسیالیستی مورد نظر شما در کره خاکی موجود نیست و سیاستگذاری در زمین سنگلاخی ایران که صفت « سرمایه داری » مشترک با جهان را نیز بطور اتوماتیک یدک میکشد ٬ سرمایه گذاری در صنایع و حفظ محیط زیست را در راستای منافع ملی و طبقاتی ارزیابی میکنید یا چون در زمین سرمایه داری بوقوع میپیوندد یا قرار است بپیوندد ضد منافع طبقاتی و ملی است و باید آن را بچالش کشید ؟ یعنی اول لغو مالکیت خصوصی بعد شروع به کار. یعنی « دگران بکارند و ما بخوریم ؟ »
۶۷٣٣٣ - تاریخ انتشار : ٨ فروردين ۱٣۹۴
|
از : البرز
عنوان : مطمئناً جبهه ی چپ، هسته ی مرکزی جبهه ی دمکراتیک کشورمان.......
دوستان گرامی، شما در مقدمه گفتار خویش می نویسید، «طی سه دهه ی اخیر صدای غالب در سازمان ما - البته با نوساناتی- صدای راست بوده، ولی این صدا، صدای تمامی اعضاء و هواداران حاضر و پیشین سازمان فداییان خلق ایران – اکثریت نیست...»
بی آنکه بخواهم در پنداشت راست بودن سازمان فداییان خلق ایران – اکثریت، با شما شریک و یا مخالف باشم، وقتی بندهای دیگر اعلامیه شما را در مقایسه با آنچه به نام سازمان فداییان خلق ایران – اکثریت نشر یافته، قرار می دهم، مشاهده تفاوتی در گفتِ شما و ایشان برایم بسیار مشکل است.
مگر آنجا که بصورتی صریح در برابر «پروژه وحدت» قد علم کرده و می نویسید، «... بدلیل تفاوت های نظری بسیار و بعضاً متضاد، در خصوص مسائل برنامه ای و اساسنامه ای پیشنهاد ما استفاده از تجربه ی احزاب چپ آمریکای لاتین می باشد. تا بجای حزبی یکدست، حزبی با ساختار شبه جبهه ای، با دیدگاههای متفاوت ولی منضبط، فعال و مسئولیت پذیر. حزبی با بحث های بی امان در خصوص مسائل تئوریک و در عین حال همسو در برنامه و در عرصه ی حیات سیاسی کشور...».
و یا آنجا که می نویسید، «... با توجه به تشتت فکری و تشکیلاتی در میان احزاب و سازمان های چپ، در شرایط امروزی امکان شکل گیری وحدتی فراگیر که بتواند متناسب با نقش و اهمیت چپ آن را نمایندگی نماید، ممکن نیست. پیشنهاد ما بجای وحدت حزبی، اتحادی فراگیر و همه جانبه از تمامی احزاب و سازمان های چپ در قالب جبهه ای واحد است. تا تمامی این جریانات و شخصیت های مستقل بتوانند با حفظ استقلال تشکیلاتی و هویتی خویش در آن حضور داشته باشند. مطمئناً جبهه ی چپ، هسته ی مرکزی جبهه ی دمکراتیک کشورمان در نبرد علیه دیکتاتوری و بی عدالتی های اجتماعی خواهد بود.»
بنا بر آنچه فوقا آوردم، و از جایی که شما بیانیه حاضر را برای «... ارائه آن به کنگره بعنوان آلترناتیو برنامه و رویکرد سیاسی سازمان...» تنظیم کرده اید، اگر رویکردهای الف و ب شما، با مفاد چندگانه مطرح در هر یک از آنها، با آوردنِ سیاستهای راست سازمان در کنار سیاستهای شما همراه می شد، دیگر شک و شبهه ای در فهم نظرات شما بر جای نمی ماند
سازمان یا جنبش فدایی در مجموعه خود، پس از کشتار رهبرانِ فدایی مبارزات حق طلبانه هموطنان ترکمن، متأسفانه به تدریج استقلال اندیشه و عمل خود را از دست داد، و به دونده دنباله رُوی مطیعی تبدیل شد، که بنا به مشخصات سیاسی هر زمان، به جای تلاش برای سیاستگذاری و تأثیر بر روندِ سیاستهای جاری در کشور، نقش خودش را تا حدِ پیچ و مهره ای برای روندهای غالبِ سیاسی هر زمان تنزل داد.
و این سیر نزولی متأسفانه به خوبی وسایل گسیختن ارتباطِ بین نسلها را فراهم آورده است
۶۷٣٣۰ - تاریخ انتشار : ٨ فروردين ۱٣۹۴
|