پیرامون موافقان و مخالفان بازی سوئد و ایران
فوتبال و ایران مرز پر گهر در یک به سلامتی حقوق بشری سوئد!



اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ٨ فروردين ۱٣۹۴ -  ۲٨ مارس ۲۰۱۵


کرد سنندجی: فدراسیون فوتبال جمهوری اسلامی دعوت ویژه و خارج از عرف رایج در بازیهای دوستانه فدراسیون فوتبال سوئد را با شوق و ذوق زیاد پذیرفت. دعوتی که سوئد هزینه میزبانی ۴۵ نفر بازیکن و همراه را پذیرفته است تا در فرش قرمزی که برای آنان پهن شده رفت و آمد کنند.
واضح است که طبق قاعده کلی در همه جهان بازیهای دوستانه انجام می شود اما در مواقعی استثناهایی وجود دارد که مبتنی بر عواملی است که خارج از قلمرو ورزش روی می دهد. بطور مثال تحریم سیاسی و ایده ئولوزیکی و خودداری ورزشکاران جمهوری اسلامی در مسابقه با ورزشکاران اسرائیلی. زمانی هم که آپارتاید در آفریقای جنوبی حاکم بود تعدادی از کشورهای جهان از جمله همین کشور سوئد تیمهای آفریقای جنوبی را تحریم کرده بودند و مسابقه ای دوستانه با آنان برگزار نمی کردند.
سوئدی ها حتی خواستار تحریم کالاهای آفریقای جنوبی بودند و به آن نیز عمل کردند.

از وقتی که جمهوری اسلامی ایران تحریم سیاسی و اقتصادی شد فوتبال ایران نیز بطور غیر مستقیم در مدار تحریم ها قرار گرفت و تیمهای صاحب نام از انجام بازیهای دوستانه با تیم ملی فوتبال ایران خودداری می کردند و هنوز هم چنین وضعیتی حاکم است.
اما سئوال این است چرا سوئد که یکی از کشورهای حامی حقوق بشر در جهان شناخته شده است ناگهان برخلاف مرام و عقیده خود عمل می کند و از تیم ملی فوتبال ایران با ارائه بهترین سرویس ها پذیرائی می کند. سوئدی که در زمان حاکمیت دولت ائتلافی راست برای دولت عربستان شرط گذاشت زمانی حاضر به انجام بازی دوستانه با تیم ملی فوتبال عربستان است که بانوان حق ورود به ورزشگاه را داشته باشند. حتی همین چند روز بیش بود که تحت فشار احزاب سیاسی و افکار عمومی دولت لرزان سوسیال دموکرات ها مجبور شد قرارداد بزرگ تسلیحات با عربستان سعودی را لغو کند که علت اصلی لغو این قرارداد نیز نقض حقوق بشر در عربستان بود. اعتراض رسانه ها و احزاب و سازمانهای صنفی به فدراسیون فوتبال سوئد برای اهمیت دادن به حقوق بشر در عربستان بی سابقه و گسترده بود در حالی که اکنون چنین اعتراضی با آن وسعت از طرف رسانه ها و احزاب سیاسی نسبت به برگزاری مسابقه تیم سوئد با تیم ایران وجود ندارد و اعتراض ها بیشتر فردی است تا تشکیلاتی و ناشی از سیاست یک حزب یا رسانه.
چندی است که در شبکه های اجتماعی پیرامون مسابقه سوئد و ایران بحثهای موافق و مخالف گسترده ای مطرح شده و گاهی این بحث ها از حالت نظر خارج شده و به افراط گرائی و بکار بردن کلمات تند منتهی شده است.
جای دارد که به چند مثال متفاوت و اتفاق افتاده که سرانجام یک نتیجه واحد دارد اشاره شود:

یک. سال ۲۰۰۲ بود و حزب سوسیال دموکرات سوئد در اوج قدرت. خانم آنالیند وزیر امور خارجه فقید سوئد که در جامعه سیاسی و اجتماعی سوئد و در اروپا محبوبیت زیادی داشت همراه سیاستهای حزب اش (س.د) موضوع پیوستن سوئد به واحد پولی اروپا –یورو را به رفراندم گذاشتند و با تکیه بر داشتن اکثریت کرسی ها در پارلمان چنین تصور می کردند که مردم سوئد از این طرح و رفراندم حمایت می کنند و بر پیوستن به واحد پولی اروپا رای مثبت می دهند. اما وقتی نتایج اعلام شد با اختلاف فاحشی و بر خلاف بیش بینی های حزب و هم پیمانان چپ و سبز اش، مردم حامی حزب و بلوک سبز و چپ به این طرح رای منفی دادند و مخالف این الحاق شدند.

دو. بیآد می آورم شب پیروزی تیم ملی فوتبال ایران بر آمریکا در جام جهانی ۱۹۹٨ را که بسیاری از عاشقان و شیفتگان آمریکا و مخالف جمهوری اسلامی در آن شب بر پشت بام ها ندای اله و اکبر فریاد زدند و این پیروزی را جشن گرفتند! این پدیده ارتباطی با ناسیونالیسم نداشت زیرا مظاهر ملی گرائی در آن دیده نمی شد و فقط نقش ایده ئولوژی در آن برتر بود.

سه. انجمن جامعه‌شناسی دانشگاه تهران روز سه‌شنبه ١٨ آذرماه ۹٣ نشستی تحت عنوان «پدیدارشناسی فرهنگی یک مرگ» با حضور اساتید و جامعه‌شناسانی برگزار کرد. اباذری از رفتار مردم و حضور آنها در مراسم رسمی پاشایی انتقاد کرد و گفت: «برای من خیلی جالب است که ۲۰۰-۳۰۰ هزار، یک میلیون نفر، یک ملتی می‌افتند به... و در مجلس ترحیم... شرکت می‌کنند... چرا مردم ایران به این افلاس افتاده‌اند؟ اینجا است که تحلیل بسیار مهم است».
اباذری دلیل اصلی شکل‌گیری پدیده پاشایی را سیاست‌زدایی دانست که نمود آن میدان دادن به افراد غیر نخبه همچون ورزشکاران، بازیگران، خوانندگان و... در امور سیاسی است. به گفته این مدرس دانشگاه، در سال‌های اخیر هم حاکمیت و هم مردم دچار ترسی متقابل از یکدیگر شده‌اند. از این رو هم مردم و هم حاکمیت به سمت سیاست‌زدایی حرکت می‌کنند و...
اباذری ادامه داد: «وقتی قرار است سیاست‌زدایی انجام شود، لاجرم چنین وقایعی پیش می‌آید. متوسل می‌شوند به خوانندگان پاپ برای اینکه جای سیاست واقعی را بگیرند.» این استاد دانشگاه، تشییع جنازه مرتضی پاشایی را با تشییع جنازه خواننده کوچه و بازاری زمان شاه مقایسه کرد و از حضور مردم و رفتار دولت و حوزه رسمی در مراسم تشییع و خاکسپاری پاشایی انتقاد کرد. اباذری ادامه داد: این مساله، یک نکته شبه‌فاشیستی دارد که من از آن وحشت دارم. یک ترس متقابل است... سیاست‌زدایی، انهدام هر آن چیزی است که برایش انقلاب شد و عده زیادی برایش ایستاده‌اند... چرا وقتی یک روشنفکر می‌میرد کسی برای تشییع جنازه‌اش نمی‌رود؟ مگر وقتی [ساموئل] بکت مرد، چند نفر رفتند؟ سه نفر... این ماجرا نشانه بدی است... در بخش پرسش و پاسخ این برنامه که با اعتراض‌هایی هم همراه بود، اباذری ضمن دفاع از گفته‌های خود گفت که «سرانجام این موسیقی، فاشیزم است.»

چهار. مدتی است که تماشاگران در ایران، بازیهای لیگ برتر فوتبال و بازیهای دوستانه تیمهای ملی بزرگسالان و امید را تحریم کرده اند و برای تماشای بازیهای تیمهائی محبوبی مثل استقلال و پرسپولیس (بجز موارد نادر و استثنا) حداکثر تماشاگر به دو هزار نفر رسیده و هرچه برنامه نود و عوامل امنیتی پیرامون اش تلاش کرده اند تا تماشاگران را به ورزشگاهها برگردانند اما نتیجه نداده است. حتی رایگان کردن تماشای بازیهای تیم ملی نیز طی یک سال و اندی اخیر تاثیری در تصمیم تماشاگران نداشته است.
در خارج از ایران و در جائی مثل استرالیا که جام ملتهای آسیا در دی ماه سال ۹٣ در آنجا برگزار شده چندین هزار نفر از تماشاگران ایرانی از فواصل دور و نزدیک برای تشویق تیم ملی فوتبال ایران به ورزشگاهها می رفتند و در تهران برنامه نود چنین به افکار عمومی تلقین می کرد که این تیم محبوب ترین تیم تاریخ فوتبال ایران است و از بازیهائی که منجر به حذف تیم شد تمجید و ستایش می کرد!! اما نظر مردم عوض نشد!

اینک سوئد میزبان تیم ملی فوتبال ایران است و باز هم ایرانی های مقیم سوئد و کشورهای همجوار سوئد با خرید نزدیک به سی هزار بلیط عزم خود را برای رفتن به ورزشگاه فوق مدرن آره نا (ملی) سولنا در استکهلم جزم کرده اند و در نقطه مقابل تماشاگران داخل ایران قرار گرفته اند که یکی از پدیده های قابل بررسی جامعه شناسانه است.
مخالفین این بازی تازه در آستانه ی انجام این بازی مخالفت های خود را شروع کرده اند. آمینه کاکاباوه، یکی از نمایندگان زن پارلمان سوئد از حزب چپ، یکی از مخالفین است که بعد از چند ماه تازه متوجه برگزاری این مسابقه دوستانه شده و نسبت به برگزاری مسابقه تیم ملی فوتبال این کشور با ایران انتقاد کرده است. روزنامه‌ «افتون بلادت»‌Aftonbladet سوئد، مقاله‌ای از آمینه کاکاباوه منتشر کرده که در آن از فدراسیون فوتبال سوئد درخواست کرده که بازی دوستانه اواخر ماه مارس تیم‌های ملی ایران‌ - ‌سوئد را لغو کند. وی در مقاله خود با اشاره به وضعیت زنان در ایران، نوشته است: «در جامعه ایران تحت لوای دیکتاتوری فاشیسم‌گونه روحانیون، حضور زنان در استادیوم‌های ورزشی که مردان در آن حاضر باشند ممنوع است.» «اگر این مسابقه در ایران برگزار می‌شد زنان حق حضور در آن را نمی‌داشتند». درج چنین نظر و مخالفتی آن هم بعد از گذشت نزدیک به هفت ماه از قطعی شدن این دیدار دوستانه فقط می تواند نشانه ای برای «خالی نبودن عریضه» باشد. در حالی که از چند ماه بیش فدراسیون فوتبال سوئد در یک اقدام همگرائی و برای سنجش میزان موافقان و مخالفان ایرانی برگزاری این بازی با تکیه بر میزان علاقه جامعه ایرانی و سوئدی به مسابقه فوتبال مابین تیمهای ملی دو کشور در ماه ژانویه مسابقه ای تحت عنوان «هم ما پلان» یا «زمین بازی خانه» را از طریق فیس بوک به مرحله اجرا گذاشت که تعداد زیادی از ایرانی ها و سوئدی ها در آن شرکت کردند.

به اعلام فدراسیون فوتبال سوئد هدف از این مسابقه ایجاد روحیه دوستی و همبستگی هر چه بیشتر مابین ایرانی تباران و سوئدی تباران ساکن سوئد بوده است. برای شرکت در این مسابقه هر شرکت کننده می بایست بیان می نمود که احساس فردی او عنوان هوادار این مسابقه چیست. در حالی که مخالفتها در برابر چنین روبدادی قبل از آن که منطقی، با برنامه و سازماندهی شده باشد بیشتر بر محور احساسات، شعارهای غیرعملی و توهم استوار است.

اما قبل از این که به دلایل سوئد (شنیده ها و نشانه ها) برای برگزاری این مسابقه دوستانه بپردازم، به آن نتیجه واحد که در بالا ذکر شد اشاره می کنم:
در جامعه ای که آگاهی و رشد طبقاتی موزون و نهادینه وجود داشته باشد و نهادها و سازمانهای دموکراتیک فعال و تاثیر گذار باشند، سمت و سوی افکار عمومی برای مشارکت در امور و حمایت یا مخالفت بر مبنای آگاهی و تشخیص منافع و تعیین حق سرنوشت خویش بدون وابستگی استوار است. در چنین جوامعی بحران اجتماعی شخصیت وجود ندارد و اگر هم باشد بیشتر فردی است و اندک. اما بر عکس در جامعه ای که فاقد چنین مبانی باشد و مدگرائی و تقلید و حمایت یا مخالفت کورکورانه حاکم باشد آن جامعه در بنیاد نمی تواند منافع خود را تشخیص دهد و این حاکمان هستند که سمت و سوی تمایلات و گرایشات و مطالبات مردم را تعیین و هدایت می کنند. در چنین جامعه ای بحران هویت و شخصیت کمبودی است برای تشخیص ها و تصمیم گیریها و نوع مشارکت انتخابی یا توصیه ای و دستوری.
فرهنگ کنونی حاکم بر جامعه کنونی ایران حقانیت را به جامعه شناسان و افراد منتقدی مثل یوسف اباذری می دهد. بر اثر حاکمیت نظام جمهوری اسلامی و فرهنگ منحط آن بی هویتی و از خود بیگانگی شدیدی بر جامعه کنونی ایران حاکم است که تعیین مرز آن بسادگی نیست.
این فرهنگ از طریق پناهندگی گروههای مختلف اجتماعی که اکثریت آنان به علت اقتصادی اما با ژست سیاسی به خارج از ایران منتقل می شود موجب شده تا نسل کهنسال و میانسال مهاجران ایرانی در اقلیت قرار گیرند و نسل جدید که در فازهای پناهندگی خود را سیاسی و مخالف حکومت می داند و هویت جدیدی از خود بروز می دهد بعد از دریافت اقامت به هویت اصلی خود که پوچ گرائی نسبت به رویدادهای سیاسی و اجتماعی است باز گردند.


پیشداوری در باره دلایل میزبانی سوئد از تیم ملی فوتبال ایران:
چند عامل در رویگرد سیاسی دولت لرزان سوسیال دموکرات های سوئد نسبت به جمهوری اسلامی در رابطه با گشایش روابط گسترده از جمله در قلمرو ورزش مطرح هستند.
نخست؛ کسب امتیاز و سهم بیشتر کمپانی های سوئدی در بازار ایران. با این توضیح که پس از رسوائی و افشای شرکت استارت اویل نروژ در دادن رشوه به مهدی هاشمی و عوامل وزارت نفت ایران، سوئدی ها که در دادوستدهای اقتصادی شان سالمتر رفتار می کنند از شانس بالائی برای سرمایه گذاری در بخش نفت و گاز و صنعت پتروشیمی برخوردار شدند و در این راه نیز موفق بودند که در بازار نفت و گاز و صنعت پتروشیمی سهمی را کسب کنند از جمله شرکت نفتی لاندین پترولیوم سوئد حفاری چاه نفت در دو حوزه نفتی ایران در دریای خزر را بر عهده دارد. این جدای از سایر سرمایه گذاریها و حضور فعال سوئدی ها در بخش صنعت حمل و نقل، ارتباطات و... در ایران است و وقتی به ترازوی صادرات و واردات بین دو کشور نگاه کنیم سوئد با ۹ میلیارد دلار صادرات به ایران و ۱/۷ میلیارد دلار واردات از ایران در کفه سنگین تر ترازو قرار دارد.
دوم، چینی ها برای ایجاد کمربند توسعه کمپانی ولوو در ایران یکی از مشوقین اصلی برگزاری این مسابقه دوستانه با تیم ملی فوتبال ایران بوده اند و شنیده ها حاکی است که ولوو بخش عمده ای از هزینه های میزبانی را تقبل کرده است. جای هیچ شکی نیست همانطوری که مسئولین فدراسیون فوتبال سوئد تاکید کرده اند این کشور به بازی تدارکاتی با ایران نگاه اقتصادی دارد. این چشم انداز فقط در محدوده تجارتی صادرات و واردات نخواهد بود و سوئدیها قصد دارند تا ورزش را به منبع درآمدی خوب و جذاب از ایرانیهای مقیم سوئد تبدیل کنند هم چنان که برای این مسابقه خارج از قلمرو روابط و داد و ستد ۱۱ میلیون کرون درآمد حاصل از مسابقه با تیم ایران است که تخمین زده شده است.
سوم، در قلمرو سیاسی دولت سوسیال دموکراتها طی سه دهه اخیر روابط گسترده ای با جمهوری اسلامی داشته اند و در عمل حقوق بشر در درجه چندم این روابط قرار داشته و در اولویت سیاست آنان در رابطه با جمهوری اسلامی نبوده است. جالب است شرکت سوئدی اریکسون یکی از شرکت¬های بزرگ سوئدی است که با وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران وزارت ارتباطات جمهوری اسلامی روابط نزدیکی دارد و دستگاه¬ها و کلیه تجهیزات استراق سمع و جاسوسی و دوربین¬های مخفی و دستگاه¬های دریافت کننده امواج بی¬سیم خارج از باند فرکانسی غیرمجاز و ردیابی مرکزیت ارسال آن¬ها را در اختیار وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی قرار می¬دهد، این دستگاه¬ها در ردیابی مخالفان و استفاده گسترده در سرکوب تظاهرات مردم در ایران استفاده می شود.
در حالی که طی مدت هشت سال حاکمیت ائتلاف راست در سوئد موضوع رعایت حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران و سایر کشورهای نقض کننده آن در اولویت و برجسته بود.

چهارم، موضوع مهاجران اسلامی و مسلمانان افراطی به سوئد و تلاش برای نا امن کردن قلمرو کشور سوئد که با هشدارهای پی درپی سازمان اطلاعاتی نروژ کشور همسایه غربی همراه بوده موجب شده تا در سیاست خارجی ائتلاف متزلزل سوسیال دموکراتها و احزاب میانه و سبز نگاه تازه ای به نقش احتمالی جمهوری اسلامی در تاثیرگذاری روی بخش قابل توجهی از مهاجران مسلمان این کشور بوجود آید.

پنچم، لابی ایرانیها در سوئد طی یک دهه اخیر بشدت فعال بوده است و توازن طبقاتی ایرانیهای مقیم سوئد در شرایط کنونی به سود این لابی است و اپوزیسیون جمهوری اسلامی در سوئد در موضع اقلیت قرار گرفته است.

ششم، جمهوری اسلامی شانس بیشتری دارد که در مبادلات تجارتی جایگزین عربستان سعودی شود و واردات سوئد به ایران به رقم قابل توجهی صعود کند و دولت سوسیال دموکراتها نیز نرمش بیشتری در سیاست خارجی خود نسبت به جمهوری اسلامی نشان می دهد.

آن چه که واقعیت دارد و باید مورد پذیرش قرار گیرد این است که فوتبالیست های ایرانی محقّ هستند که در قلمرو روابط ورزشی جهان قرار گیرند و اگر به جهت مسابقه ای پرچم جمهوری اسلامی به اهتزاز در می آید یا سرود آن خوانده می شود تقصیری متوجه آنان نیست (با تاکید بر این که در بین بازیکنان تیم ملی افرادی هستند که ناآگاه مبلغ نظام هستند) بلکه بخشی از آن را باید به ضعف تشکیلاتی و بی برنامه گی اپوزسیون مرتبط دانست که به موقع از قدرت مانور و تغییر معادلات برخوردار نیست. در حالی که دولتها و کمپانی های وابسته و غیروابسته آنان با برنامه و سازماندهی شده چشم انداز تحولات را ترسیم می کنند و وقتی بی هویتی در جامعه ای مسلط بود مردم تابع تحقق خواسته های آنان هستند.

گمانه زنی ها در شبکه های اجتماعی حاکی است که گروههائی از مدافعان حقوق بشر قصد دارند روی رفع ممنوعیت بانوان به ورزشگاه ها در جمهوری اسلامی اعتراض های خود را متمرکز کنند، اما هنوز مشخص نیست که این اعتراض در چه سطحی قرار است صورت گیرد و آیا از کیفیت مقابله با برنامه روابط جدید سوئد و جمهوری اسلامی ایران برخوردار است یا نه!