•
درخت محله ی ما درخت عجیبی است. مثل بقیه درختها نیست که بتواند روی پای خود بایستد. روی زمین میخوابد خودش را میکشد وبه جلومیبرد.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱۲ فروردين ۱٣۹۴ -
۱ آوريل ۲۰۱۵
درخت محله ی ما درخت عجیبی است. مثل بقیه درختها نیست که بتواند روی پای خود بایستد. روی زمین میخوابد خودش را میکشد وبه جلومیبرد. روزهای اول بچههای محل زیرشاخههایش ستونهایی گذاشتند ودرکنارشاخهی اصلی آن تیرچوبی بلندی نصب کردند تا به آن تکیه بدهد وبایستد. اما پس ازمدتی با سنگینی زیادی که به ستونها و تیر وارد کرد آنها را شکست و دوباره روی زمین پهن شد وبه خزیدنش ادامه داد. مثل هزارپایی میماند که خودش را روی زمین میکشد. هزارپایی که هرروزدستها وپاهای جدیدی میسازد.هیچ شباهتی به درختان معمولی ندارد که سربه اسمان میسایند. اهالی محل درماههای اول سعی کردند تا شاخههایش را هرس کنند چراکه رشد زیادی دارد و هرروزحداقل ده سانت به قدش اضافه میشود وشاخههایش بلندتروبلندترمیشوند. شیره زمین را میمکد اما نه سایهای دارد و نه میوهای. ازهیچ بادی نمیلرزد. برگهایش تیغهای مخصوصی دارد که دستها و لباس آدمها را خراش میدهد. همه را کلافه کرده است. بارها اهالی محل به جانش افتادهاند و با اره شاخههایش را بریدهاند. تنه کلفتش را کوتاه کردهاند اما دوباره شاخههای جدیدی تولید کرده وبه مسیرش ادامه داده است. بارها تا نزدیکی ریشههایش همه جا را کندهاند. مشکل، دسترسی نداشتن به ریشه اصلی است. گویا مقبرهی امامزادهی معروف محله روی ریشه اصلی آن بنا شده است که برای خشکاندنش باید آنرا خراب کرد اما امام جمعه محل به این کاررضایت نمیدهد.
ساختمان امامزاده آجری و ذوزنقهای شکل است. وسط حیاط امامزاده حوض گردی است که شیرهای آب دورپاشویه ی پهن آن سرخم کردهاند تا مردم آب بنوشند و یا وضو بگیرند. آب تمیزی توی حوض موج میخورد وازاطراف روی کاشیهای آبی رنگ به پاشویه میریزد. همه اززاد وولدش درتعجب هستند. بارها شاخههایش را سوزاندهاند اما پس ازچندی دوباره از جای دیگرسربرآورده است. درخت محله ما گوئی ستون فقرات ندارد. مثل کرم زمینگیر واقعی است. قادر نیست با این همه شاخه و ساقه بایستد. حتی گوسفندها از خوردن برگش پرهیزمیکنند. بیشتر مردم ازاو بدشان میآید. هرروزبه امامزاده میروند نذر می کنند دخیل میبندند تا شاید امامزاده ریشهاش را خشک کند. تمام خانهها و بناهائی که درمسیرش هستند یا شیشههایشان شکسته ویا دیوارهایشان ترک برداشته است. خیلی ازشبها اهالی صدای خش خش حرکتش را شنیدهاند. ساکنان این خانهها کمکم خانههایشان را ترک میکنند. به شهرهای دیگرمیروند یا درسمت شمالی امامزاده ساکن میشوند. چرا که درخت محله ما بیشتر از سه طرف درحال خزیدن است. ساکنین سمت شمال امامزاده ازاین حیث کمتراحساس خطر میکنند. بههمین خاطر هم قیمت ملک درآن طرف به سرعت افزایش یافته است. البته هر کدام ازما درجاهای مختلف درختان متفاوتی را دیدهایم اما معلوم نیست این یکی ازکدام تخم وترکه است. هرروز مردم زیادی برای دیدنش ازاطراف واکناف میآیند. گاهی ترسآلود میخندند گاهی سرتکان میدهند و میروند بعضیها هم برای خلاص شدن ازدستش پیشنهاداتی میدهند. فکرش را بکنید هرچه سرراهش قرارمیگیرد درب وداغان میکند. لولههای آب منازل که شکسته میشوند ماموران شهرداری وآتشنشانی ازراه میرسند هرجا را که میکنند با حیرت درمییابند که ریشهای ازدرخت درانجا لمیده است.
شهردارجرات نمیکند به امام جمعه بگوید که امامزاده باید خراب شود. مردمی که خانههایشان را ازدست دادهاند خیلی عصبانی هستند. ازشهرداری غرامت میخواهند اما شهرداری میگوید این همه پول را ازکجا بیاورد. امام جمعه به وزارت مسکن میگوید برای آنهائی که مجبوربه تخلیه وترک خانههایشان شدهاند خانهسازی کند. منتها مردم هر جا را که وزارت مسکن پیشنهاد میکند قبول نمیکنند. بعضیها میگویند جاهای پرت نمیرویم ما میخواهیم درجوارامامزاده باشیم. بین مردم اختلاف شدیدی بروز کرده است عدهای میگویند باید امامزاده را خراب کرد تا ریشه درخت را سوزاند واگرلازم بود دوباره امامزاده را برپا کرد. اماعدهای که مخالف این عقیده هستند میگویند وقتی دوباره امامزاده بنا شود دیگرامامزاده نیست بلکه یک ساختمان معمولی است. نظرات مختلفی رد و بدل میشود گاهی درتضاد کامل با یکدیگرند.
گروهی معتقدند که درخت محله برایشان ترسناک شده است واگرمسئولین برای مردم وحشتزده کاری نکنند باید ازخودشان خجالت بکشند. عدهای دیگرمیگویند نمردیم و دیدیم درختی را که این چنین خود را تافتهی جدا بافته میداند و با خودپسندی همه چیز را زیر تنه گندهاش له میکند. اما دسته سوم به پشتیبانی ازاوکه این چنین برای زنده ماندن ازخود مقاومت نشان میدهد آفرین میفرستند وازاینکه تنهائی را برگزیده و نمیخواهد با دیگر درختها دوستی و همنشینی داشته باشد برایش ارزش زیادی قایل هستند.
چندی است این اختلاف بین مردم بالا گرفته است به طوری که بهجان یکدیگرافتادهاند و روزی نیست که درمحله ی ما جنجالی برپا نشود.
|