توافق هسته ای و موضع کمونیستی
ی.د


• «ظریف دوستان»، «سبزهای مایل به بنفش»، «بنفش های مایل به سبز»، «دل ناواپسان» و انواع و اقسام گروه-های «یوگی و دوستان» مُصرانه از ما می خواهند که صراحتاً بگوییم که در برابر این توافق صورت گرفته، خوشحالیم یا ناراحت؟ اگر بگوییم "خوشحالیم"، وفاداری مان به منافع ملی فوراً به اثبات می رسد و اگر بگوییم "ناراحتیم"، در کسری از ثانیه در زمره ی هواداران سازمان مجاهدین، اسرائیل و دلواپسان قرار می گیریم! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۵ فروردين ۱٣۹۴ -  ۴ آوريل ۲۰۱۵


یک. «ظریف دوستان»، «سبزهای مایل به بنفش»، «بنفش های مایل به سبز»، «دل ناواپسان» و انواع و اقسام گروه-های «یوگی و دوستان» مُصرانه از ما می خواهند که صراحتاً بگوییم که در برابر این توافق صورت گرفته، خوشحالیم یا ناراحت؟ اگر بگوییم "خوشحالیم"، وفاداری مان به منافع ملی فوراً به اثبات می رسد و اگر بگوییم "ناراحتیم"، در کسری از ثانیه در زمره ی هواداران سازمان مجاهدین، اسرائیل و دلواپسان قرار می گیریم!
کمونیست ها تنها از اتحاد کارگران و انقلاب است که خوشحال می شوند. در این مواجهه، توافق دیالکتیک چنین است:
• بهبود شاخص های اقتصاد کلان در عین ادغام هر چه بیشتر در نظام سرمایه داری جهانی و فراهم شدن زمینه های بیشتر برای انباشت سرمایه و تاراج هرچه بیشتر ثروتهای ملی و دسترنج کارمندان و کارگران و کشاورزان.
• بهبود مناسبات بین المللی در عین افزایش سرکوب داخلی: از ارعاب و اخراج گرفته تا دادگاه و حبس و اعدام. (مگر بلافاصله پس از سرکشیدن جام زهر قطعنامه ۵۹٨، سرگرم قتل عام ۶۷ نشدند؟)
• بهبود دستمزدهای حقیقی در عین افزایش شکاف طبقاتی به سبب برداشته شدن محدودیت های بورژوازی برای معامله و سرمایه گذاری و قانونی کردن تمام چپاول های تا کنونِ سرمایه داری هار و افسارگسیخته را.
باری، لنین همواره از گذار روسیه ی فئودالی به سرمایه داری استقبال می کرد، چه اینکه این امر راه را برای هر چه بیشتر رخ نمودن تضاد اصلی از یک سو و بالفعل شدن امکان رسیدن به یک جامعه ی رهایی یافته (کمونیستی)، نه به اعتبار جبر تاریخیِ مراحل تکاملِ مد نظرِ بین الملل دومی ها، بلکه به اعتبار رابطه ی متقابل زمینه های مادی و اراده-ی سیاسی از سوی دیگر فراهم می کرد. اما لنین هرگز از کارگران و بلشویک ها نخواست که برای گذار به سرمایه داری جشن بگیرند و شادی کنند؛ بلکه صرفاً خواست واقعیت تاریخی اش را درک و تحلیل کنند تا قادر به استفاده از ظرفیت-های آن برای مبارزه شوند. درست مثل مارکس در «مانیفست کمونیست» که فواید و مضار سرمایه داری را توأمان دیده است و در مواجهه با سربرآوردن این نیروی عظیمی که از دیوار چین هم عبور کرده، از کارگران جهان می خواهد که علیه اش متحد شوند، نه اینکه شادی کنند!

دو. در برابر این کارناوال شادی در خیابان ها نباید واکنش هیستریک داشت و ذره ای یأس و خشم به خود راه داد. اینها چه کسانی هستند؟
• طبقه ی متوسط، خرده بورژوازی و بورژوازی لرزان از انقلاب و راضی به رئیس جمهوری که به قول خودشان "میمون روی چیتوز نباشد" و "وزیر امور خارجه ای که مدام بخندد"؛
• کسانی که در سال ٨٨ دوست داشتند مسیر «انقلاب تا آزادی» بشود «ولیعصر تا ونک»؛
• کسانی که حتی در مواجهه با حصر کاندیدای محبوب و رهبر جنبش شان که شعار "قیامت میشه" سر می-دادند، ترجیح دادند همه چیز را به «کلید تدبیر و امید» بسپارند.
• ...
از چنین طبقه ای که زیرآب متحدین دیروزش را می زند (درست مثل احمدی نژاد) و فقط در صفحات فیسبوکش به یاد ایشان می افتد چه انتظاری می توان داشت؟! اینان ترجیح می دهند عاشقانه های شاملو را برای هم اس.ام.اس کنند تا «مدایح بی صله» بخوانند؛ پس زور نزنیم شعر "ای کاش می توانستم خون رگان خود را..." را بهشان یادآوری کنیم؛ یا از تفاوت های مصدق و ظریف بگوییم؛ یا اینکه ازشان بپرسیم "راستی الآن نباید از سازمان مجاهدین تشکر کنیم که با افشاگری هایش سبب شد حکومت تان از خر شیطان پایین بیاید؟ همچنین آیا نباید تشکر حقیقی را به عوض روحانی و ظریف از خامنه ای بکنیم که همچون خمینی به سر کشیدن جام زهر رضایت داد؟" این مسئله اتفاقاً اصلاً کنایه نیست، چرا که اگر افشاگری زودهنگام مجاهدین نبود، چه بسا ماجراجویی های حکومت، کشور را اکنون درگیر یک جنگ کرده بود؛ و نیز اگر کوتاه آمدن خامنه ای و چراغ سبزش نبود، الآن باز هم در شرایط تحریم می ماندیم. البته اینها برای کمونیست ها، که نه به دنبال براندازی به کمک امپریالیسم بشردوستانه اند و نه پیداکردن مقصر و قهرمان، مسئله نیست بلکه برای آنانی مسئله است که می خواهند خوشحال باشند و توی خیابان شادی کنان "دیکتاتور مچکریم" سر دهند.
سه. ما نتایج توافق را برای سیاست طبقاتی کمونیستی چنین می بینیم؛ حالا باید بیش از پیش برای سرکوب های داخلی آمادگی داشته باشیم؛ باید بیش از پیش به شناخت و تحلیل و بررسی تاریخی طبقه ی کارگر پرداخت، به هرچه نزدیک تر کردنش به معترضان واقعی شرایط موجود؛ به جدا کردن صف مبارزه از اپورتونیست ها و رویزیونیست ها؛ باید بیش از پیش به یارگیری از طبقه ی کارگر پرداخت؛ و تلاش های بیهوده برای از خواب خرسی بیدار کردن طبقه ی متوسط را در هنگامه ی انتخابات مجلس و ریاست جمهوری (که تو رو خدا تحریم کنید!) به کناری نهیم. باید شد همچون مشت بر دهان یاوه گویان سبز و بنفش؛ همچون پتک بر سر منتظران آزادی و صلح و امید.