تشدید تبعیضات بر علیه آذربایجانیها و جذابیتهای استقلال- ستار اسلامی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱۷ فروردين ۱٣۹۴ -
۶ آوريل ۲۰۱۵
به شهادت تاریخ آذربایجانیها بعد از سالها سعه صدر ومبارزه صلح آمیز در ایران به ابتدایی ترین حقوق مدنی و طبیعی خود نرسیده ودر تمامی عرصه ها متحمل زیانهای جبران نا پذیری شده اند، در برابراین بن بست و این مشکل لاینحل آذربایجانیها، روند تاریخ آنها را به کدام سو برای تکلیف نهایی سوق می دهد ؟ به این سئوالها؛ جوابهای مناسب که چرا در صد سال اخیر علیرغم تمامی انقلابهای پیروز وظفرمند مردمی در ایران ، این انقلابات نتیجهی مطلوب نهایی برای ملتها در کشور ایران نداشته است ؟ چرا نقش افرینان آذربایجانی بعد ازپیروزی انقلابات تصفیه واز صحنه های کلیدی و تعیین کنندهی کشور خارج شده اند؟ دلیل این کار عمدی و یا غیر عمدی در کجا نهفته است؟ تامل و تفکر در برابر این سئوال ها و تلاش و جستجو برای پیدا کردن جواب به این سئوال ها؛ بایستی امروز چشم به فاکتهای موجود در ترکیب سازمانها وارگانهای مهم وتعیین کننده دولتی بیاندازیم . مقایسهی ارقام پنچاه سال اخیر با یکدیگرکمکی برای فهمیدن عنوان مطلب کرده و بدین شکل طرح سئوالها هم برای خوانندگان خیلی عجیب نشده؛ بلکه بر عکس برای توضیح چرایی تبعضات عین یک چراغ رهنما ضروری و مفید خواهد بود.
اگر ما مبدا تصفیه آذربایجانیها از ده سال اخرحکومت شاه تا ده سال اول انقلاب را در نظر بگیریم می بینیم که هفتاد در صد امرای عالی رتبهی ارتش وفرماندهان ارشد سپاه آذربایجانی بوده اند اما الان حتی یک نفر در آن مقام ودر آن رتبه آذربایجانی وجود ندارد . از حاکمان تعیین کنندهی سیاسی در کشور؛از اواخر حکومت شاه تا ده سال اول انقلاب پنجاه درصد حاکمان سیاسی ایران آذربایجانی بوده اند ، اما الان درآن سطح تصمیم گیری حتی یک آذربایجانی وجود ندارد. درعرصهی فرهنگ،فعالان فرهنگی جریمه شده محکوم به زندان و تبعید می شوند، نشریاتشان توقیف ،درب مکانهای فرهنگی مهر وموم ، سرمایهی شخصی فعالان ملی از دست شان گرفته شده و خانوادهی آنها تنبیه و به مجازات معروض گشته در تهدید و ترس بسر می برند. در عرصهی اقتصاد سرمایه داران آذربایجانی که قصد سرمایه گذاری در شهرهای آذربایجان را دارند و در این راه تلاش می کنند سالها دنبال مجوزسرمایه گذاری برای این کار؛ آنها بایستی از سد معبرهای ساختگی زیادی بگذرند. این در حالیست که در شهرهای غیر آذربایجانی به راحتی صاحب مجوز میشوند. این تبعض اشکار حاکمییت در آذربایجان باعث بوجود امدن سازمانهای خود جوش و تشکیلات های مردمی می شود . حاکمیت با برچسب زنیها و اتهامات ساختگی سریع انهارا سرکوب کرده و از صحنهی اجتمایی دور می کند. حال بایستی قضاوت کرد چه کسی تصفیه گر؛ تجزیه طلب و کی قربانی این پدیده است ؟
هژمونی کم ظرفیت بنام فارس
تاریخ تولد این پدیده با حذف ومنحل کردن انجمنهای ایالتی ولایتی در ایران شروع شد، این پدیدهی مخرب کم ظرفییت در بین عام چنان جا افتاده است که معرفی چهرهی واقعی آن کار بسیار دشواریست،این چهرهی ناشناخته را بعضی ها حکومت اقلیت بر اکثریت نامیده اند،بعضی ها انرا سیستیم شعوبیه دست نشاندهی بیگانگان معرفی کرده اند، ویا بعضی ها آنرا حاکمیت دیکتاتور در ایران دیده اند،و اما من اسم این پدیدهی بسیار جا افتاده در جامعهی عقب ماندهی ایران را هژمونی کم ظرفیت بنام فارس می نامم. در این جا باید گفت که بیان این پدیده به این نام هر گز جنبهی تحقیرو یا توهین نبوده است، بلکه اشکار نمودن چهرهی واقعی از این پدیده مد نظربوده است . ویا بعبارت دیگر نه ترکی،نه عربی،نه بلوچی،نه کردی،نه فارسی ونه هیچ زبان به تنهای در ایران تمامی ظرفیت نبوده و نیست، لذا همگان می دانند که یک چهارم ملتهای ایران را فارسها تشکیل می دهند، سه چهارم توانمندیهای دیگرایران را غیر فارسها ( گیلکها ،لرها،بلوچها،عربها،ترکمنها،کردها،آذربایجانیها وغیره ) تشکیل می دهند، از انجایی که سه چهارم پتانسیل دیگر ایران یعنی ملل غیر فارس به شهادت تاریخ با هویت و انتخاب خود در این صد سال اخیردرحکومت شریک نبوده و دخالت مستقیم و غیر مستقیم در ادارهی کشور نقشی نداشته اند، آنها یا باید آسمیله می شد اند با نام جعلی به عنوان شهروند درجه دو در کنار این هژمونی آنجام وظیفه می کردند و یا اینکه با نام هویت خود در منطقهی خودحرکتی را شروع می کردند که این حرکتها با هویت خودی در ایران برای این هژمونی کم ظرفییت غیر قابل تحمل بوده و بهانهی برای جنگ و تقابل فرسایشی با آنها در آمده نتیجهی این تقابل تحلیل رفتن و فرسوده شدن تمام پتانسیل ایران بوده است ،این هژمونی همیشه ازتصفیهی قهرآمیز با دیگرتوانمندیهای درایران خیلی با اشتیاق عمل کرده است و فکر می کند که برندهی این مسابقه بوده است، در صورتی که با این عمل هم پتانسیل یک چهارم خود و هم پتانسیل سه چهارم دیگر ملل ایران را به هدر داده ومانع تمام رفرمها اساسی شده است. باید گفت این هژمونی کم ظرفییت احزاب و سازمانها و جمعیتهای که از دل مردمان مناطق غیر فارس با هویت خویش رشد میکنند همه را دشمن معرفی کرده و آنان را به هیچ وجه پتانسیلی سازنده برای ایران ندیده و نمی بیند، ما هر روز شاهد تنگ نظری این ظرفییت درترکمنستان، خوزستان ،بلوچستان ،کردستان و آذربایجان هستیم ،در یک کلام یک چهارم پتانسیل ایران در تمامی عرصه ها با سه چهارم پتانسیل دیگر ایران در جنگ جدال و تخریب می باشد.دو باره تاکید باید کرد منبع تمام مشکلات ایران در همین هژمونی ناشناخته با ظرفییت بسیار کم نهفته است.
از صفات مشخصهی ان بسیار تنگ نظربوده وهست، درایجاد بحرانهای تصنوعی وتفرقه و رواج دادن نژاد پرستی بر علیه ملل غیر فارس در ایران مهارت دارد ،قدرت ایجاد توهم و ممانعت در برابر رفرمهای اساسی در ایران نقش بزرگی را بازی کرده است،ترس داشتن در برابر فضای آزاد،با ترس زندگی کردن بخاطر مسولیت بزرگ در برابر پتانسیل سه چهارم قوی معترض نقشهای منفی بسیاری بازی کرده است. دیگر صفات بر جستهی این هژمونی ایجاد مطبوعات زهرآگین بوده که از طریق همین مطبوعات دریک فضای بسته و مسموم برای ملل عوام وبرای قربانیان خود تله ای توهم گسترده است وسعت این توهم انقدر بزرگ است که برای ملل ایران یک فاجعهی فرهنگی است نتیجهی همین توهم مخرب وافراطگرانه ، بیماری کهنه پرستی وباستانگرایی گریبانگیر ملل در ایران شده است .علاوه بر این ایجاد امپریای شیعه امامی ولایت فقیه، یعنی در رویا زندگی کردن از دنیای رعال فاصله گرفتن را به حد اعلا رواج داده است . برای مقابله وجلو گیری با هر نوع نوآوری و رفرم؛ زمینه ای خرافه گرایی و مقدس سازی را تدارک دیده است، بطور مثال شیعه گری، شاه نامه ،زبان فارس، فردوسی و...از مقدساتی است که به آنها دست نمی توان زد، از آنها انتقات نمی شود کرد. متاسفانه باید گفت رواج این کذبیات دامن ادبیات وشعر داستان نویسی را هم آراسته است بخوانید از این دست « آوازهای کوروش آریایی» نوشته ی شاعری که سی ساله در خارج زندگی میکند. ذکر این نکته مهم ضروری است که ملل غیر فارسی در ایران با هویت خود هیچ اجازهی تجمع نداشته و از حقوق ابتدایی خود محروم بوده وهنوز هم محروم هستند. صحبت از کشورمستقل بزرگ می کنند که خود همین مسله نشانهی سرایت توهم به منسوبان ملت های غیر فارس نتیجه وجود این هژمونی در ایران هست. در حالی که وحدت در کثرت ، کثرت در وحدت راه نجات ماست یعنی بجای آسمیلاسیون انتقراسیون ، یعنی نجات بشریت در انتقراسیون اتنیکی ،اقتصادی، وسیاسی فرهنگی می باشد. به یک کلام در آیندهی نردیک ما کشورهای متحد ایران خواهیم داشت، یعنی ملتها با وجود استقلال شان مجبورند متحد باشند مجبورند باهم کار کنند و با هم زندگی کنند،به انتخاب خود انتقریره یکدیگر شوند. باید دوباره متذکر شد بدبختی ایران در وجود همین هژمونی کم ظرفییت بوده و خواهد بود ، زیرا هم این ظرفییت کم گمان می کند که سه چهارم پتانسیل غیر فارس ایران را یا سرکوب کرده کار تمام شده یا این پتانسیل بزرگ را بلعیده است. دراصل با این استدلال احتمال به یقین از نظر این ظزفیت بستن راه هایی که به رفرم ختم می شود را تدارک دیده است . صاحبان این تفکربا متمسک قرار دادن این شیوه حاضرند خود وملل دیگر ایران را در جامعهی بسته؛ عقب مانده نگاه داشته از باز شدن فضای آزاد به هر قیمتی جلوگیری کنند. به کلام دیگر به بهانهی تجزیهی کشور، ما را با خود در جهنمی بنام ایران می سوزانند ،بدین طریق دست به انتحار می زنند. این ترفندها دیگر جوابگوی انسان امروزی نیست. خوشبختانه این تئوری های کهنهی کارایی خود را از دست داده است و خواسته های ملتها ی ایران دیگر خیلی فراتر از آنهاست.
جایگاه طبقاتی این هژمونی کم ظرفییت
هژمونی کم ظرفییت از فارسهای مرفه( بورژوازی فارس)، طبقات میانی جامعهی فارس ، خیلی از روشن فکران جامعهی فارس،از آسمیله شده های دو آتشهی ملل غیر فارس که حد افراط این گروه حتی از خود فارسها خیلی بیشترومخربتر هست؛ تشکیل می شود در اینجا باید خاطر نشان کرد این هژمونی کم ظرفییت تمامی فارسها را نیز نمایندگی نمی کند. البته فارسهای وجود دارند طرفدار انتقراسیون ملل در ایران هستند، اما این طیف پراکنده بوده هنوز متشکل نیستند به نظر من وجود این نیرو درداخل ملت فارس آیندهی درخشانی برای کشورهای متحد ایران را تضمین می کند. با متشکل شدن این نیرو در اجتماع فارس فصل جدیدی در کشورهای متحد ایران آغاز خواهد شد یعنی ایران برای همهی ایرانیها، یعنی ایران برای همهی مللتهای ایران .
حرکت ملی آذربایجان و مسئله ی صلح
انتخاب مبارزه به شیوهی مسالمت امیز بعنوان یک استراتژی برای حرکت ملی آذربایجان جنوبی مطرح است یعنی هیچ چیز تصادفی نیست و بر خلاف تصور خیلی ها یک تصمیم عاقلانه و انتخاب انسان دوستانه است که ریشه در اندیشهی همزیستی مسالمت آمیز داشته که در اصل یعنی قبول کثرت، احترام به حقوق ملل دیگر، نهادینگی هومانیزم در اندیشهی بنیانگذاران حرکت ملی سبب انتخاب این شیوهی درست مبارزه بوده است . همگان می دانند جنگهای خانمانسوز طولانی در کشورهای همجوارما چه فجایعی را برای ملل همراه اورده است وجود بحران های ساختگی اتنیکی, دینی باعث خرابیها و ویرانیهای جبران ناپذیر برای این ملل شده است . تاکید حرکت ملی آذربایجان جنوبی برای صلح از آنجا ناشی می شود که پیشرفت های اقتصادی سیاسی علمی فرهنگی تنها با وجود صلح ممکن هست . یعنی اگر صلح نیست پیشرفت هم نیست و یا به بیان دیگر در جنگ برنده ای وجود ندارد، مالاسف درک این مسله برای حاکمیت واپوزسیون موجود کم ظرفیت خیلی مشکل هست ، شعار صلح همزیستی مسالمت آمیز از ضعف حرکت ملی آذربایجان جنوبی نبوده و بلکه درک درست از مخرب بودن جنگها و فلاکتبار بودن بحرانهای افراطی است . بطور واضح باید گفت حرکت ملی آذربایجان یکی از قویترین ،مستقل ترین،سکولارترین حرکت منطقه می باشد،شیوهی مبارزهی صلح آمیز و تلاش برای تشنج زدایی در ایران و منطقه ؛ مراعات اصول اخلاقی در قضاوت ؛ احترام به افکار و اندیشه دیگر ملل و ادیان ومذاهب حقیقتأ در تاریخ منطقه نمونهی است. عناصر صلح ،هومانیته و باور به زندگی مسالمت آمیز، رفاه برای سایرملل در ایران و کشورهای همسایه در بنیان و اساس استراتژیک و تاکتیکهای این حرکت نهقته است. همین حرکت سالهاست تلاش به کم کردن تشنج های تصنعی و فرو نشاندن بحرانهای ساختگی از طرف رقبای جاهل و نادان؛ موفقیتهای بسیاری کسب کرده است. حرکت ملی آذربایجان با اعتقاد به شیوهی مبارزهی صلح آمیز برای شکستن تابوی گفتمان و دیالوق آزاد درایران تحمل زیانهای بسیاری شده و قربانیان زیادی داده است.
در اینجا باید افزود هر چند تمام خواسته های فعالان ملی در چهار چوب قانون اساسی موجود در ایران صورت گرفته است با این وجود با قهرآمیزترین متد با آنها برخورد شده است، رهبران حرکت ملی آذربایجان با دلایل ساختگی به زندانهای طویل مدت محکوم شده اند،رفتارغیر مسولانه وشیوهای باسطح خیلی پایین حاکمیت کم ظرفیت برای به تحلیل بردن نیرو وانرژی حرکت ملی از هیچ عمل نا شایسته فروگذاری نکرده است. بدرستی تاریخ عادل ترین قاضی است ، آنانی که پتانسیلهای ملل ایران را به جای سازندگی ؛ برای تخریب و از بین بردن آنها از هر شیوهی زشتی استفاده می کنند مدالی بجز لعنت چیز دیگر نسیبشان نخواهد شد . تلاش برای فرسایش پتانسیل آذربایجان در ایران وبرای منطقه ضرر جبران ناپذیری خواهد زد که جواب دهی به این خیانت تاریخی به عهدهی این هژمونی کم ظرفییت خواهد بود. تاریخ از لذت وحس پیروزی و انتقامجویی از سرکوب دشمن خود ساخته یعنی از سه چهارم پتانسیل دیگرملل ایران به تلخی یاد خواهد کرد.
متاسفانه رفتار کودکانهی و قضاوت نادرست اپوزسیون کم ظرفیت ایران در رابطه با حرکت ملی آذربایجان زنند ه تر از حاکمیت موجود در ایران است. یعنی برسمیت نشناختن، تحریم، بایکوت وهمکاری نکردن با این پتانسیل سالم و سازنده( حرکت ملی) عملا اپوزسیون موجود ایران را به نا کار آمدترین بی تاثیرترین اپوزسیون تبدیل کرده است. تحلیل نادرست از شرایط و از نیروهای موجود و نادیده گرفتن توان سه چهارم پتانسیلهای ملل غیر فارس فاجعهی بزرگی برای اپوزسیون واقعا موجود ایرانست. حال اپوزسیونی که دم از عقلانیت می زند حاضر نیست هویت منطقهی این پتانسیل های سالم را برسمیت شناخته با آنها همکاری کرده و یک اعتلاف تاثیر گذار را تشکیل دهد،آیا غیراز این است اپوزیسون واقعا موجود ایران کم ظرفییتی خود را ثابت می کند.
مردم آذربایجان
حقیقت امراین است اگر ما آذربایجانیها و سایر پتانسیلهای غیر فارس موجود در ایران با هویت مستقل خود درتعیین سیاستها وادارهیکشوردخیل بودیم آشفتگی وناسامانی کشور بدین وسعت نبوده و کار به اینجاها نمی کشید. وجود این همه تنش تصنعی درعرصهی بین الملی و تنشهای منطقهی همه اش حاصل از ناکار آمدی وضعف هژمونی حاکم در ایران است . سه چهارم پتانسیل سازنده دراین تصمیمگیریهای غلط سهیم نبوده ونتیجتا جوابگوی این ویرانیها نیز نمی باشد. در حقیقت دین ما و موقعیت سوق الجیشی وطن ما وثروت کشور ما بلای جان ما شده است، در حالی که سرمایهی ملی ما زمینه ساز حسن تفاهم،کمک متقابل در رابطه با همسایگان؛ می توانست خیلی مفید باشد ولی در دست این هژمونی به بحران سازترین و مخرب ترین وسیله ممکن تبدیل شده است. از این شرایط تنها استعمارگران ودلالان سلاح سود می برند و منطقه در آتش و دود می سوزد. ماآذربایجانیان با هویت مستقل خود اگر درتصمیم گیری ها دخیل باشیم رابطهی خود را با هیچ پیشداوری شروع نخواهیم کرد، بایدآشکارا گفت نه آمریکا و نه اسراعیل و نه کشورهای عربی وغیره دشمنان ما نیستند بلکه هر کدام آنها برای ما یک پتانسیل خوب برای همکاری متقابل می باشند در عین حال کشورهای متحد ایران نیز امکانات کافی خوب برای عرضه کردن دارند. ما آذربایجانیها شدیدأ مخالف جو ضد ترک ضد عرب در ایران هستیم شیعه بودن سنی بودن فارس بودن عرب بودن نه تنها نباید بحران باشد بلکه یک پتانسیل می باشد،ما نباید دیگران را مقصر ناکارآمدی و بیکفایتی خود بشماریم ما بارها تأکید کردیم ، پیشرفت همه جانبه تنها با رفرمهای سیاسی اقتصادی وفرهنگی و در فضای صلح و ثبات ممکن هست ،از ترس درها را به روی دیگران بستن برای ما زیان آور است. ما معتقدیم همهی توانمندیها در تمامی عرصه های موجود کشوری باید بکار گرفته شود. ما اعتقاد داریم فرهنگ آداب سنن؛ موسیقی ملل دیگر در ایران سرمایهی ملی ما آذربایجانیان است، زبان کردی برای رابطه گیری با اکراد کشورهای همسایه برای ما یک پتانسیل است . زبان فارسی برای رابطه با تاجیکستان وافغانستان ضروری و یک نیازاست و به نفع ماست. زبان ترکی برای رابطه گیری با دنیای ترک کلید رمز ماست یا زبان عربی برای بهره گیری از بازار کار در کشورهای عربی برای مهندسین وتکنسین های و کارگران ایران حتمأ ضروری است. زبان بلوچی و ترکمنی وغیره همین طور، چرا باید از اینها ترسید و این امتیازات را بعنوان مشکل معرفی کرد ؟
موضع ما آذربایجانیها و حرکت مللی آذربایجان کاملا مشخص وروشن است . ما خوشبختی خودمان را جدا از خوشبختی ملل کشورهای همسایه مخصوصأ جدا از ملتها در ایران نمی دانیم. رشد اقتصادی رفاه اجتماعی ما حتمأ با پیشرفت و رشد همسایگانمان گره خورده است. فلاکت وگرفتاری آنها بلا و مصیبت ما نیزهست. آذربایجانیها و حرکت ملی آذربایجان برای پیشگیری ازهر گونه تصادم سیاسی اجتماعی به حاکمیت مراجعه کرده و سالهاست تومار می فرستند. ما طرفدار رفرم هستیم ما طرفدار برسمییت شناخته شدن منشورحقوق بشر سازمان ملل در ایران هستیم . به رسمیت شناخته شدن حقوق ملل در ایران ضامن صلح پیشرفت و توازن قدرت در منطقه و بنفع همه خواهد بود. ما آذربایجانیها مخالف تخریب سه چهارم پتانسل کشور بدست یک چهارم پتانسیل دیگردر ایران واقعأ موجود هستیم. . ما آذربایجانیها برای همکاری با هویت خود حاضریم برای همکاری هیچ محدودیتی قایل نیستیم. برای شروع همکاری هیچ پیشداوری نداشته با هر گروه سازمان و احزاب سرتا سری حاظربه گفتگو هستیم و با هیچ گروهی بخاطر نامش بخاطر ایدولوژی ویا جهانبینی مخالف نیستیم. تنها مشکل ما کج اندیشی و انحصارطلبی خودکامگی هژمونی کم ظرفیت است. متاسفانه این صفت مخرب در تمامی تشکیلاتهای سراسری بطور غالب خودش را نشان می دهد در اینجا باید خاطر نشان ساخت تا زمانی که این جریانات دست از طمع رهبریت بلامنازع تنگ نظرانهی خود برنداشته اند؛ یک چهارم پتانسیل در برابر سه چهارم پتانسیل خللاق دیگر با تخریب مشغول خواهد بود. مردم آذربایجان وحرکت ملی آذربایجان هر زمان حاضر به دیالوگ بوده هیچ چیز برای پنهان کردن ندارد . ما درهمه مسایل لاینحل موجود وبحرانهای ساختگی فلج کننده که ملل در ایران از آن رنج می برند حاضر به گفتگو هستیم. آذربایجان یک پتانسیل سازنده هست این نقطه قوت حرکت ملی آذربایجان هست آنان که حاضر نیستند ما را با هویت خود بعنوان یک پتانسیل سازنده به رسمیت بشناسند و درصدد انکار هویت ما هستند آنها جوابگوی فلاکتهای موجود و بحرانهای تصنعی در کشورهای متحد ایران هستند. آنها فکر می کنند زرنگ هستند، شوربختانه آنها به دام دلالان سلاح افتاده اند و آلت دست مافیا و بده بستانهای عظیم قاچاق هستند. تکرار ضروریست آنهای که از طریق سلاح دلالان شیر می شوند و حاضرند نقش ساختگی نفوذی در منطقه به جنگند ، برای ملتهای خود فلاکت می اورند. همه می دانند در جنگ برنده ای وجود ندارد ، ما آذربایجانیها معتقدیم برای حل مسایل سیاسی و اقصادی فرهنگی کاربرد سلاح و ملیتاریسم راه حلهای رفرم و اصلاحی را به بن بست می کشاند.
تأخیر در شروع رفرمهای اساسی و عنادکارانه عمل کردن با مسایل اجتماعی با ترس زندگی کردن است. ما آذربایجانیها پتاسیل شما را یعنی یک چهارم توان در ایران همانطور که هست قبول داشته و ازآن خود می دانیم وشما نیز طرفداران هژمونی کم ظرفییت در صدد به تحلیل بردن و به فرسایش کشیدن سه چهارم پتانسیل دیگر در ایران نباشید که در اصل آن هم برای شما و مال شماست. پس درهای دیالوگ را باز کنید، آنانی که از دیالوگ آزاد و از گفتمان متقابل با حقوق برابر می ترسند در دایرهی حکومتشان ودر سنتهای اجتماع یا حزب سازمانشان جزء هژمونی کم ظزفییت بوده وهستند و از وجود آن زجر می برند و با ترس زندگی کرده خواهند کرد.
به عبارت دیگر بلوچ کشی عرب خوزستانی کشی نقط تناذل اقتدار است حاکم وحاکمیت مردمی مردمان خودرا از بین نمی برد . بیاید جواب سوالهای مارا بدهید، در پشت درهای مصلحت قایم نشوید، این دلق کهنهی پیشداوری وحق بجانبی ابدی را از تن ،اندیشهی خود بیرون افکنید. بیاید جواب بدهید چرا سربازان مدافع صلح محیط زیست آذربایجانی در زندانها شکنجه می شوند ؟ جواب بدهید چرا در برابر تبعیض نژادی در بلوچستان و خورستان مهر سکوت بر لب زده اید؟ ای مدعیان دمکرات سکولار ای به اصطلاح هومانیست ها کجاِید ؟ جواب مارا بدهید. چرا رهبران حرکت ملی ازربایجان به اتهامات واهی به حبسهای طویل المدت محکوم شده اند و شما از آنها حرفی به لب نمی آورید؟
در آخر باید گفت اگر ایران برای ملل غیر فارس قفس زندان باشد فارسها هم خوشبخت نیستند، بیاید به دست خود ایران را قفس نسازید.
انتقراسیون بلی ، آسمیله سیون نه
ما آذربایجانیها در ایران چرا مخالف آسمیلا سیون و موافق انتقراسیون هستیم . از آنجای که انتقراسیون یک انتخاب آزاد فردیست ویک ترجیح. انسان به خاطر شرایط بهتر و منافع شخصی بیشترمحل کار خود محل زندگی خود حتی ملیت خود را عوض کرده شهروند کشور دیگر می تواند باشد، برای مثال یک آذربایجانی می تواند بخاطر موقعیت بهتربه لرستان رفته شرایط شهروندی لرستان را قبول کند وادغام ملت کشور لرستان شود و در آنجا زندگی کند. این یک پروسهی طبیعی و انتخاب آزاد هست ،که با منشورحقوق بشر سازمان ملل همخوانی داشته و هیچ منافاتی با آن اصول ندارد.
اما اگر یک ملت سرزمین ملت دیگر را به هر صورت اشغال کند ملت مغلوب را وادار به ترک فرهنگ ،آداب رسوم، وموسیقی ، دیگر آتربوتها آن ملت بکند،ویا با زوردر صدد از بین بردن نشان شاخص یک ملت یعنی زبان آن ملت باشد، به عبارت دیگر با متددهای غیر انسانی وبسیار مبتدی برای آسمیله کردن ملت مغلوب از همه راه ها استفاده کند، این غیر قابل قبول بوده ویک شیوهی عصر حجریست. یعنی جبر و اجبار، این عمل در تضاد کامل با دنیای مدرن وبا اصول منشورحقوق بشر سازمان ملل متحد می باشد. ما آذربایجانیها مخالف یکسان سازی در ایران هستیم،ما طرفدار انتقراسیون آزاد آذربایجانی ها در تمامی نقطهی دنیا مخصوصا در ایران هستیم ،و اما از طرف دیگر کسانی که به آذربایجان می آیند که خیلی خوش آمده اند،آنها نیز برای انتقراسیون خود در آذربایجان باید تلاش کنند.
چرا ما برادر خواهرنیستیم ، بلکه یار هم دیگریم
به نظر خیلیها ما آذربایجانیها در ایران صاحب پتانسیل بزرگی هستیم ، ما این پتانسیل را در رابطه با پتانسیل های دیگر در ایران یک اقتدار برای خود ودیگر ملل درایران می دانیم، اما ما نه سر ونه ته ایرانیم، ما نه سرور ونه بردهی دیگر ایرانیها هستیم،ما با هیچ ملل دیگر برادر، خواهر هم نیستیم، بلکه ما یار( پارتنر) همدیگر هستیم. یعنی ما پارتنر با حقوق برابر در کنار یک دیگر هستیم. قبول کلمهی یار در اصل قبول نام، نشان، حقوق و وظایف متقابل است. قبول کلمهی پارتنر قبول وجود و ویژگیهای یک دیگر یعنی تو هم هستی، حضور داری ، وجود داری حقوق داری ، نفس می کشی یعنی حق انتخاب.
متاسفانه تا بحال غیر از این بوده است همهی ما ملت ایران بودیم همهی ما خواهر برادر بودیم، همهی ما مسلمان هم دین هم مسلک بودیم یعنی تو با تمام ویژه گیهایت وجود نه داشته ای! تو بعنوان منحصر به فرد با نام نشان متعلق بتو وجود نه داشته ای! پس در نتیجه وقتی وجود نداری حق هم نداری، « دیگر بیشتر حرف نزن که ما خواهر برادریم» وما همه ایرانی هستیم، ما همه مسلمانیم. در حقیقت دیگر این رفتار جواب ده جامعهی ایران نیست. این گونه عوام فریبی ها به بن بست رسیده است ، برخوردهای این گونه ابتدایی ده ها سال از زمان جوامع مدرن فاصله دارد، در جوامع پیشرفته هر فرد یا فردییت یک ارزش هست هر ارزش قابل احترام است.
چالشهای دلسوزانه و خیرخواهانهی روشنفکر فارس
خوشبختانه همهی شرایط موقتا به کام روشنفکر فارس هست. این موقعیت بزرگ فعلی حقیقتأ یک هدیهی تاریخی است که بلکه تکرارش یک بار دیگرغیر ممکن باشد. حال از این فضا موجود استفادهی لازم برای طرح نو انداختن فضای تبلیغ رفرم برای او کاملا فراهم است، همهی ابزار و امکانات اطلاع رسانی و مطبوعات در دست اوست با مقایسه با ملل دیگر در ایران همه وسایل عملی به او بخشیده شده است.
انتظار هست تابوی زنگ زده و بت کذایی من را بشکند. یعنی آگاهانه با تمامی وجود به سه چهارم پتانسیل دیگر ایران بیندیشد، ما خیر خواه بودن و عادل بودن این قشر را تمنا می کنیم. ما از روشنفکر فارس می خواهیم ایران واقعا موجود را برسمییت بشناسد، ایران واقعا موجود کثیرلملله است. ایران واقعا موجود چند زبانه است ، ایران واقعأ موجود صاحب ادیان ومسلکهای مختلف هست . ایران واقغا موجود تقسیم به مناطقع مختلف آب هوایست، ازهمه مهمتر ایران واقعا موجود دارای مناطق مستقل اقتصادی منحصر بفرد که منبع درآمد ومحل کار وامکان بهزیستی برای ملل آن منطقه میباسد. در عین حال مکان شغل دایمی برای ساکنان با تولیدات کارکتر محلی که همسانی وهم خوانی با منظقه خود دارد که سالهاست از طرف مرکز حمایت نشده و نمی شود ؛ نیازبه سرمایه گذاریفوریست بیندیشد. ما از روشن فکر فارس انتظار داریم؛ به آیندهی منطقه فکر کند. ما از روشن فکر فارس می خواهیم به شرایط بسیار حسساس موجود منطقه بیندیشد و زمان را درک کند.
یعنی همه چیز برای مرکز، همه کس برای مرکز،همه جا برای مرکز، دیگر به مشکلات امروزی ما جواب نمی دهد،باید این مهم را تا دیر نشده فهمید سیستم تمرکزگرا فاجعهی ایران عقب ماندهی امروزیست، بجای یکسان سازی و تمرکزگرایی فارس محوری عقب ماندهی ، رقابت بازارآزاد رقابت سالم در بین پتانسیلها با هویت با کارکتر منطقهی ، رقابت برای ایجاد محل کار، فضا برای مدافعهی محیط زیست در یک کلام به انتقراسیون ( اتنیکی،اقتصادی،فرهنگی وسیاسی ) در ایران فکر کند. ما نمی گویم شما نیستی ما می گویم ما هم هستیم، ما می گویم از پتانسیل پارتنر دم دستت آگاه باش، از قدرت سازندگی یارت غافل مباش ، البته تا دیر نشده درغقلت نباش .
|