محمدرضا شالگونی:
بیژن فقط یک نفر نبود یک جریان بود
- اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : رها رهائی

عنوان : کوتاه ترین راه برای شناخت جزنی بدون واسطه
در سایت بیژن جزنی اکثر اثارش در دسترس است و میتوان خواند و در یافت دوستانش و همرزمان هم زندانش چه اندازه برداشتشان به واقعت نزدیک است.
http://www.bijanjazani.com/
۶٨۰۱۵ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : masoud memar

عنوان : حضور فواد فرهنگی
آقای فواد بهرنگی نمیدانم این نظریه ای که نوشتید از سوی جزنی مطرح شده باشد یا نه : « باید از روشنفکران و خرده بورژوازی همراه با هر عامل دیگر ضد دیکتاتوری، خواه مترقی، خواه مرتجع، برای بسیج زحمتکشان یعنی نیروی عمده انقلاب دموکراتیک توده ای استفاده کنیم.» در این جمله واقعیتهای زیادی نهفته است که صرفأ سیاسی نیست بلکه گوینده اش بدون شک مسلط به جامعه شناسی و فلسفه تاریخی بوده است که اولأ نخستین مانع برای ارتباط مستقیم با مردم را سد دیکتاتوری پهلوی تشخیص میداد دومأ به فلسفه گذار و روند واقف بود و میدانست که الف : برخی از متجددین در مواردی مرتجع تر از مرتجعند و برخی از مرتجعین در مواردی متجددتر از متجددین رفتار میکنند ب : گذر از ارتجاع به تجدد یکشبه رخ نمیدهد بلکه در پروسه ای رخ میدهد که در بینابین آن پروسه نمیتوان شخص را صرفأ مرتجع یا صرفأ متجدد نامید .سومأ برای نهادینه شدن هر اهدافی در جامعه لاجرم باید خیل بیشتری در جامعه در روندش دخالت و سهیم باشند وگرنه با اهرم دیکتاتوری باید به جامعه تزریق شود و در صورت مقاومت از جانب جامعه به دستگاه سرکوب نیازمند است.
۶۷۹۲۲ - تاریخ انتشار : ۲ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : فواد بهرنگی

عنوان : تئوری همه با هم از جزنی شروع شد
راستی چرا تمامی شاگردان جزنی مدافع خمینی شدند؟
چرا شاگردان جزنی همواره، در تمامی بزنگاههای تاریخ مبلغ تئوری همه با هم هستند و برای اقشار فرادست شمشیر میزنند؟
آیا این شعار جزنی نبود:
باید از روشنفکران و خرده بورژوازی همراه با هر عامل دیگر ضد دیکتاتوری، خواه مترقی، خواه مرتجع، برای بسیج زحمتکشان یعنی نیروی عمده انقلاب دموکراتیک توده ای استفاده کنیم.
۶۷٨۹۰ - تاریخ انتشار : ۱ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : masoud memar

عنوان : سخنی کوتاه
چپ ایران غالبأ در بازنگری به مسائلی از قبیل « اگر بیژن زنده می ماند، بسیار بعید بود که سازمان فدایی به آن سازش ننگین با روحانیتِ تحت رهبری خمینی کشیده بشود.» اشاره ای میکند یا از فعالین همدوره جزنی پرسشهائی از این قبیل « آیا جزنی با طیف معینی از زندانیان نشست و برخاست می کرد. روابط او با گروه های مختلف چپ چگونه بود؟ » طرح میکند . یعنی بنوعی از وزنه جزنی برای حقانیت بخشیدن به نگرش خود بهره جوئی میکند تا بازنگری به نگرش و کارنامه خود . اولأ نگرش طیفهای مختلف چپ در درون هر تشکلی چه در حزب توده چه در سازمان چریکهای فدائی بخشی مدون و بخشی شفاهی خوانده و شنیده شده است دومأ روشنفکرانی چون جزنی به مرجع تقلیدی معتقد نبودند و دانش و معلومات روزآنها و بستر سیاسی روز نقش تعیین کننده در اتخاذ برنامه سیاسی روز دارد و میتواند با گذشت زمان و کسب تجارب بیشتر و با مطالعه وسیعتر و شناخت بیشتر و بستر اجتماعی نوین و آرایش سیاسی نوین تغییر کند یا نکند. اینکه اگر جزنی در ۵۷ چه میکرد یا نمیکرد یا اگر چپ ایران لنین و مارکس داشت چه میکرد بجز فرار از پاسخگوئی و حقانیت بخشیدن به خود معنی دیگری ندارد ٬ کسی اثبات کند که با میلیشای مجاهدین وحدت نمیکرد یا میکرد و به عراق نمیرفت یا میرفت کسی اثبات کند که حزب توده و سازمان را به چپ واحد تبدیل نمیکرد یا میکرد کسی اثبات کند که با نهضت آزادی و دولت موقت همکاری میکرد یا با شعار( لیبرالیسم جاده صاف کن امپریالیسم ) به مصاف دولت موقت میرفت . جزنی خود بت شکن بود نه بت . جزنی مرجع تقلیدی نداشت و تبدیل کردنش به مرجع تقلید نیز کار مقلد است نه شیوه امثال جزنی . تنها چیزی که به یقین میتوان باور داشت یک سر و گردن از همدوران خود از نظر اتوریته و توان سیاسی بیشتر بود و فقدانش برای چپ ایران جبران ناپذیر بود.
۶۷٨٨۹ - تاریخ انتشار : ۱ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : امیر ایرانی

عنوان : پاسخهای شجاعانه
جناب آ.بزرگمهر ارجمند! باسپاس برای پاسخهایتان، آنهم پاسخهایی که می توانند یکی از انواع پاسخهای باشند. وسپاسی دیگر برای یاد آوری بخشی از حافظه تاریخی سر زمیننمان. وسپاسی دیگر برای آن نکته پایانی مطلبتان«بحث سیاس...... فرهنگی بودند». :::::::باید گفت: برای پی ریزی ایرانی پیشرو درمنطقه، چاره ای نیست درمورد گذشتگانمان سئوال طرح کنیم وپاسخهای مختلفی را نیز بشنویم و بعضی از پاسخهای بیانشان شجاعت و شهامت خاصی را می طلبد ،پاسخی که ممکن است فعالیتهای مبارزاتی چند دههء پاسخ دهنده را به زیر سئوال ببرد اما این پاسخ شجاعانه،چراغ راه حالیان وآیندگان خواهد شد
۶۷٨٨۷ - تاریخ انتشار : ۱ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : میترا سرور

عنوان : عینک آفتابی
متأسفانه چند خط واضح را در این مصاحبه می توان دید یکی از آنها و شاید مهمترین آن اینست که گویا بنابر نگاه آقای شالگونی بیژن جزنی جز با خود ش رابطه صمیمانه با گروهی دیگر نداشته و دیگری اینکه اگر خصوصیت برجسته جزنی وطن پرستی بوده و در شرایط تجاوز نظامی و تسخیر قسمت مهمی از ایران توسط عراق و تجاوز نظامی آمریکا به ایران چگونه او خط دیگری از فدائیان اکثریت می توانسته اخذ کند؟!!
۶۷٨۶۲ - تاریخ انتشار : ۱ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : باقر شیخ الاسلامی

عنوان : ممنون آقای شالگونی ، منهم جزنی را شناختم .
...او مخصوصآ نگران " تروتسکیسم " شعاعیان بود و میگفت بچه ها باید نوشته های استالین در افشای ماهیت تروتسکیسم را منتشر کنند و به بحث بگذارند ( از گفته ها آقای شالگونی در باره بیژن جزنی ).
۶۷٨٣۲ - تاریخ انتشار : ٣۱ فروردين ۱٣۹۴       

    از : آ. بزرگمهر

عنوان : برای امیر ایرانی
پیشنهاد می کنم به برنامه بی بی سی که به مناسبت چهلمین سال برگبار بستن زندانیان سیاسی توسط جمشید برزگر تهیه شده ، از جمله مصاحبه با همسر بیژن ، خانم میهن جزنی و دکتر سیاگزار برلیان توجه کنید . در این مصاحبه دکتر برلیان به نامه ای که برتراند راسل به حکومت شاه در سال ۴۷/۶۸ نوشته اشاره می کند که رژیم دیکتاتوری را از اعدام بیژن جزنی و یارانش بر حذر می داند و آنرا لکه ننگ بشریت می داند. این اتفاق ۷ سال بعد صورت گرفت.
برتراند راسل نیک می دانست که از یکسو نیکسون و کیزینجر با سیاست های جنابت کارانه خود ویتنام را بمباران می کردند و از طرف دیگر در هر کشور استقلال طلب کودتائی چون ۲۸ مرداد سازمان می دادند. او می دانست که رژیم شاه هر صدای مخالفی را خفه می کند. او می دانست که در قاموس شاه حقوق و قانون لگد مال شده بود. او می دانست که در ایران حکومت کودتا نخست وزیر قانونی کشور را محاکمه کرد .
او می دانست علی رغم تصویب منشور جهانی حقوق بشر در سال ۱۹۴۸ آزادی بیان و قلم در ایران وجود نداشت و فعالان سیاسی بخاطر داشتن اندیشه های آزادیخواهانه ، عدالتجویانه دستگیر و اعدام میشدند.
با داشتن صرف آرمان های ضد حکومتی تردیدی وجود نداشت که رژیم مطلقه پادشاهی بیژن و یارانش را در همان بیدادگاه سال ۴۷ محکوم به اعدام نماید.
این ها نوشتم که خدمت جنابعالی عرض کنم.
در پاسخ سئوال اول شما ؛
۱)آیا روش مبارزاتی آنان درست بوده؟
بحث بر سر درست و نادرست بودن روش مبارزاتی آنان نیست.
بحث باید بر این محور دور بزند که در سال ۴۷ بر اساس کدام موازین حقوقی بیژن و یارانش به اعدام محکوم شدند که در دادگاه تجدید نظر با تخفیف حکم بیژن به ۱۵ سال کاهش یافت.
طرفه آنکه در سال ۵۳ بعداز اعلام تاسیس حزب رستاخیز آنها را به اوین برده و در آنجا برگبار می بندند. رژیم جنایتکار خود به زیر پاگذاشتن تمام موازین حقوقی واقف بود که
مانند تمام سیاهکاران بدروغ بزرگ متوسل شد که آنها در حال فرار کشته شدند.

در مورد سئوال دوم شما
۲)آیا هر کس بر داشتی را از یک فلسفه می تواند برای خویش داشته باشد وآنرا تنها حق واقعی بداند و سیاه وسفید بنگرد و کینه مقابلش را دردل بپروراند و راه مبارزاتیِ قهرآمیزی راهم در پیش بگیرد و نبردی تهاجمی را درذهن بپروراند وآنرا هم شروع کند؟.

در پاسخ به سئوال اول جنابعالی عرض کردم در سال ۴۶و ۴۷ / ۱۹۶۷و۱۹۶۸ جهان عرضه یکه تازی انحصارات بین المللی و در راس آن آمریکا بود در همان سالها جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل پاسخ حق طلبی مردم فلسطین بود که از سال ۱۹۴۸ با دولت جدیدالتاسیس و اشغالگر اسرائیل روبروشده بودند.

در چنان شرائط جنگ و تروریسم دولتی آمریکا و اسرائیل بخشی از نیروهای مختلف در سراسر جهان به مبارزه مسلحانه روی آوردند. ایران هم از این قاعده مستثنی نبود.
ولی در مورد بیژن جزنی و یارانش ساواک سوابق مبارزاتی آنها را می دانست . ساواک می دانست که بیژن با تمام آزار های ساواک دست از مبارزه بر نمی دارد.

در سراسر جهان چنین بود که با مشت آهنین مبارزان را سرکوب کنند. مبارزه مسلحانه پاسخی به سرکوب تمام نحله های فکری در کشورهای توتالیتر و دیکتاتوری بود .
آنها گویا بدون اینکه در عملیاتی شرکت کرده باشند بصرف داشتن اعتقاد به اندیشه مبارزه مسلحانه در سال ۴۶ دستگیر شدند. بیدادگاه ارتش مانند تمام احکام خود فاقد صلاحیت قضائی بوده است و ازقبل و بعد انسانهای زیادی به زندانهای طویل المدت و یا به جوخه ی اعدام سپرد.

بحث سیاسی و فلسفی همیشه قابل احترام و اجرا ست دریغ که حکومت های ایران فاقد چنین فرهنگی بودند.
۶۷٨٣۰ - تاریخ انتشار : ٣۱ فروردين ۱٣۹۴       

    از : امیر ایرانی

عنوان : گذشتگان و حالیان
درتاریخ ایران زمین وقایع بسیاری را می توان دید،گاها" آن وقایع تلخ وناگوار یا آرامش دهنده ، گاها" منشاءاقدامات مثبت بعدی می شدند ویا اثرات ویرانگری برسر نوشت ملت داشته اند! .اما هرچه بودند بخشی ازتاریخ این ملتند ونمی توان آن وقایع رانادیده گرفت ،چون حافظهء تاریخند !نادیده گرفتنی نخواهند بود. تلاش برای نادیده انگاشتن آنان یا پاک کردن آنان ازحافظه تاریخی، اقدامی نابخردانه وناشدنی است .اما چون انسان به صفتی بنام فراموشی موصوف است ،بناچاربرای یادآوریِ حافظه های تاریخی براساس کارکرد آنان، اگرچه بصورت فشرده ، بازگوی شوند! .یکی ازکار کردهای اصلی و اساسی آن وقایع را می توان درس آموزی و پند آموزی برای حرکت به جلو وپیش برندگی جامعه دانست!.::::::::در موردگذشتگان، می توان چنین نیز اندیشید:اگریک دوره ای از حیات اجتماعی مردمان یک سرزمین رادر نظربگیریم می توان گفت:هر دوره !یک گذشته ای را پشت سر گذاشته و یک حال دارد و یک آینده ای در پیش رو، کار گذشته پندآموزی است و زمان حال،بهسازیِ شرایط برای زیستن درحال وپی ریزی برای آیندگان نزدیک خویش!آن آیندگان نزدیک خویش،خود اقدام می کنند برای حالشان وآیندگان نزدیک خویششان واین روند هم تداوم خواهد داشت.اگر دراین روند ، افرادی درزمان حالشان،به گذشته گذشتگانشان یک حس نوستالوژی داشته باشند این حس قابل درک است، اما اگر گذشتگان، وراثی یافتند؛که آنان را بیشتر از ظرفیتشان نشان دهنده می شوند ! آن نشاندهندگان، دکاندارانی خواهند شد بر دکان ساخته خویش!. حال وقتی به روشهای مبارزاتیِ گذشتگان می نگریم که جانهای ارزشمند خویش رابر سر آن روشهای مبارزاتی گذاشته اند ، جان هایی که در تقدم اول، وجودش برای خود فرد لازم است سپس برای اثر گذاری بردیگران ! پرسشهایی خواهیم داشت:۱)آیا روش مبارزاتی آنان درست بوده؟۲)آیا هر کس بر داشتی را از یک فلسفه می تواند برای خویش داشته باشد وآنرا تنها حق واقعی بداند و سیاه وسفید بنگرد و کینه مقابلش را دردل بپروراند و راه مبارزاتیِ قهرآمیزی راهم در پیش بگیرد و نبردی تهاجمی را درذهن بپروراند وآنرا هم شروع کند؟.
۶۷٨۲۶ - تاریخ انتشار : ٣۱ فروردين ۱٣۹۴       

    از : آرمان

عنوان : سوال
با تشکر از آقای شالگونی از روشنگری ایشان در مورد شخصیت برجسته بیژن جزنی. سوال این است که چرا وقتی جزنی با مرتجعین اسلامی سرد برخورد می کرد اطرافیان او مانند طاهری پور و نگهدار بعد از به قدرت گرفتن قدرت همان مرتجعین آنچنان به حمایت از آنها روی آوردند که باورش برای بسیاری از فعالین سیاسی سخت بود. مگر نزدیکان جزنی در زندان نمی دانستند که او نظر خوشی به مذهبیون و مرتجعین مذهبی نداشت؟ چرا فرخ نگهدار که خود را خیلی نزدیک به جزنی می دانست یا طاهری پور که در نشریه اکثریت بارها به رژیم اعلام می کرد که از سرکوب مخالفین موافقند این چنین در تضاد با بینش جزنی بودند؟ آیا جزنی خطر مرتجعین مذهبی را کم ارزیابی کرده بود که نزدیکانش به آن شکل و به قول خود در "خط امام خمینی" قرار گرفتند و آتش بیاران معرکه جانیان اسلامی شدند. همین جمشید طاهری پور که از خاطرات خود با جزنی سخن می گوید در نشریه کار اکثریت از دستگیری و شکنجه و اعدام انقلابیون مقاومی مانند سپاسی آشتیانی و جیگاره ای رژیم را تائید می کرد! چگونه از پیرو جزنی به حمایت از خلخالی و جانیانی مانند لاجوردی و موسوی تبریزی این نزدیکان جزنی رسیدند؟!
۶۷٨۱۰ - تاریخ انتشار : ٣۱ فروردين ۱٣۹۴       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : مصاحبه ای با جواب های بسیار مشخص، روان و بی تعارف؛ و این زیباست. باید تاریخ را آنطور که بوده ثبت کرد
و نه آنطور که ما خوشمان می آید؛ که بسیارانی خود را گرفتار آن بلا کرده اند.

در باب نقشِ شخصیت(فرد) در لحظات تاریخی، نیز من دقیقن با شما موافقم که بحثی دیگر است.

سلام و با تشکر از «اخبار روز» و محمد رضا شالگونی عزیز.
۶۷۷۹۷ - تاریخ انتشار : ٣۰ فروردين ۱٣۹۴