ترور شخصیت به جای نقد سیاسی
نگاهی به مقاله ی «فرخ نگهدار و تاریخی سراسر جعلی»


امیرهوشنگ اطیابی


• این همه ی ما هستیم که هم رهبران را بوجود می آوریم و هم آن ها را منحرف می کنیم. پس به خود، به یکدیگر و به رهبران مان به دلیل مواضع دیروز و امروزشان بی حرمتی نکنیم؛ ولی بیاموزیم که همواره از آنان بخواهیم پاسخگو باشند، نقدشان کنیم، نسبت به آن ها سختگیر باشیم یا برکنارشان کنیم؛ ولی در ضمن با صراحت نظرات و موضع سیاسی خود را هم بیان کنیم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ٣۰ فروردين ۱٣۹۴ -  ۱۹ آوريل ۲۰۱۵


جای کمال تاسف است که آقای ایرج مصداقی به جای نقد مواضع کنونی فرخ نگهدار و ارائه ی راه حل آلترناتیو، از ترور شخصیت، یا همان روشی که خود قربانی اش بوده اند استفاده می کنند. می دانیم که ایشان و شخصیت های دیگری نظیر همنشین بهار (محمدعلی جعفری)، دکتر کریم قصیم، اسماعیل وفا یغمایی، رضا مولایی نژاد و دیگر جداشدگان از سازمان مجاهدین خلق کنونی و شورای ملی مقاومت چگونه، پس از سال ها فعالیت صادقانه و عاشقانه، توسط سازمان خود ترور شخصیت می شوند. سازمان از هر وسیله ای برای زیرسوال بردن آنان استفاده می کند. آنان را به به عنوان عامل رژیم معرفی می کند و هرچه از نقاط ضعف آنان در طول فعالیت هاشان داشته، به راست یا دروغ، بدون هیچ شرمی در رسانه های خود جار می زنند. تعجب من آنجاست که چرا باید ایشان وقت خویش را صرف چنین روشی کنند که در عمل هیچ کمکی به یک بحث سیاسی سالم برای رهایی کشورمان از ظلم و جور رژیم حاکم و خطرآفرینی هایش برای فروبردن کشور در جنگ های منطقه ای و ملی نخواهد کرد. اگر هم این روش به منظور بی اعتبار کردن مواضع سیاسی آقای فرخ نگهدار است که کاملن نقض غرض است.
این نوشته به هیچ وجه در پشتیبانی از موضع سیاسی هیچکدام از طرف ها نیست و به آن نمی پردازد؛ تنها هشداری است که به نظر می رسد ترورِ قلم، که جایگزین ترورِ اسلحه در فرهنگ سیاسی چپ شده بود، کماکان ادامه دارد. این روش بیش از همه توسط رژیم ولایت فقیه و بخصوص به عنوان مقدمه ای برای حذف فیزیکی مخالفین و جناح های درون حکومت استفاده شده و می شود. ترور شخصیت در مورد هیچکس پسندیده، سازنده، راهگشا و مشوق کسانی که گام در راه مبارزه ی سیاسی می گذارند نیست؛ آن هم پس از پنجاه سال کسب تجربه و دانش سیاسی و پی بردن به نقش آگاهی توده ها و سازمان یافتگی شان در تحولات اجتماعی به جای توسل به قیم، قهرمان، فدایی و منجی.
با خواندن دقیق نوشته ی آقای ایرج مصداقی اینگونه برداشت می شود که انگار «دادگاه»ی غیابی تشکیل شده است برای «محاکمه» ی «رهبر سابق بزرگ ترین سازمان چپ خاورمیانه» بدون آنکه بتواند کسی را نسبت به موارد اتهام و محکومیت ها قانع کند. نمی دانم که آیا اخبار روز نقشی در این زمینه برای خود قائل است یا نه؛ ولی از این که بیش از پیش از این گونه اتهامات و توهین های شخصی چه در مقالات و چه در نظرات می آید بسیار متاسفم. امیدم این است که همه ی جریان های سیاسی و بخصوص رسانه های چپ یکبار برای همیشه این فرهنگ اتهام زنی، توهین و ترور شخصیت را کنار گذارده و به نقد سالم، انسانی و منصفانه ی مواضع یکدیگر بپردازند و آشکار کنند که در خدمت کدام طبقات و گروه های حاکم و محکوم قراردارند.
این چکیده ای است از این «محاکمه» و «ادعانامه» ی بسیار طولانی:
محل «دادگاه»: اخبار روز
«دادستان»: آقای ایرج مصداقی
«متهم»: آقای فرخ نگهدار
خلاصه «ادعانامه» و متن «کیفرخواست»:
1. بازگویی و انتشار خاطرات در مورد ارتباط با بنیان گذاران سازمان چریک های فدایی خلق در دوران شکل گیری و پس از آن؛
2. دقیق نگفتن تاریخ ها و قرارها با بنیان گذاران سازمان پس از حدود نیم قرن.
3. خوب به خاطر نسپردن و دقیق بازگو نکردن گفته های حمید اشرف و بیژن جزنی پس از حدود نیم قرن؛
4. عدم اعتقاد کنونی به «مبارزه ی مسلحانه، هم استراتژی، هم تاکتیک» و مشکوک به عدم اعتقاد در آن زمان. بخصوص عدم التزام عملی به مشی مسلحانه ی سازمان (یعنی عدم استفاده ی شخصی از اسلحه و ترور برای پیشبرد مواضع سیاسی و ایدئولوژیک)؛
5. تلاش برای خروج از کشور شاهنشاهی به دلیل احساس خطر از دستگیری توسط ساواک؛
6. مناسب نبودن برای مبارزه سیاسی- نظامی و عهده دار شدن مبارزه سیاسی-صنفی با نظر سازمان؛
7. فعالیت های صنفی-دانشجویی در دانشکده ی فنی و بخصوص تاسیس گروه کوهنوردی که محمل و پوششی بود برای جذب اعضای سازمان چریک ها تا آستانه ی انقلاب؛
8. دو مورد آزادی از زندان زمان شاه پیش از پایان حکم (پس از در مجموع بیش از 8 سال محکومیت زندان)؛
9. شکنجه نشدن در حکومت های شاه و شیخ؛
10. فرار به خارج از کشور در جریان سرکوب های حکومت اسلامی و درنتیجه اعدام نشدن مانند سایر اعضای سازمان اکثریت؛
11. دوستی و معاشرت با حمید اشرف در دبیرستان و دانشگاه و همچنین کوهنوردی همراه با حمید اشرف و سایر اعضای بعدی سازمان؛
12. ارتباط با بیژن جزنی از زمان ١٦ سالگی و شروع فعالیت های سیاسی زودهنگام در دبیرستان و دانشگاه (که طبیعتن نمی توانسته وی را بنیاد گذار سازمان قبل از انقلاب کند)؛
13. دقیق نگفتن چگونگی دستیابی به جزوه ی «آنچه باید یک انقلابی بداند» پس از گذشت بیش از ٤٤ سال؛ ثابت نشده که بالاخره جزوه را از چه کسی گرفته؛
14. مشخص نکردن تفاوت «فولکس قورباغه ای» بیژن جزنی برای قرار با «متهم» زمانی که دانش آموز بوده، آن یکی که بیژن در زمان دستگیری داشته و دیگر «فولکس قورباغه ای» که بچه های دانشکده از جمله حمید اشرف برای ملاقات با وی پس از آزادی اش از زندان در ٩ آبان ١٣٤٩ استفاده کردند.
15. توضیح ندادن اینکه چگونه حمید اشرف توانسته در این تاریخ ها هم با گروه سیاهکل (در فاصله ی چند ساعتی دانشکده فنی) و هم با «متهم» در تماس باشد:
٩ آبان ١٣٤٩ ملاقات با «متهم» همراه با بچه های دانشکده فنی (هنوز پوشش علنی دارد)
١٠ بهمن ١٣٤٩ رساندن مواد منفجره و تدارکات به گروه سیاهکل (هنوز پوشش علنی دارد)
١٢ بهمن ١٣٤٩ ملاقات با «متهم» در سرسرای دانشکده ی فنی (هنوز پوشش علنی دارد)
١٦ بهمن ١٣٤٩ ملاقات با صفایی فراهانی در کوه قبل از عملیات سیاهکل (هنوز پوشش علنی دارد)
٢٧ بهمن ١٣٤٩ آخرین ملاقات با «متهم» (پس از مخفی شدن- تا قبل از عملیات سیاهکل حمید هنوز دانشجو بوده پوشش علنی داشته تنها پس از شکست عملیات در ١٩ بهمن است که مخفی می شود)
16. نزدیکی به محمدعلی عمویی و حشر و نشر با وی و سایر توده ای ها در زندان زمان شاه؛
17. برقراری روابط با حزب توده ایران و گرایش به آن در طول فعالیت های سیاسی؛
18. فعالیت به عنوان دبیر اول سازمان پس از انقلاب؛
19. مخالفت با قیام مسلحانه ی سازمان مجاهدین و متحدینش از سال ٦٠ به بعد؛
20. حمایت از «خط امام خمینی» برای مدتی طولانی تر از سازمان مجاهدین خلق؛
21. تغییر مواضع سیاسی در طول پنجاه سال گذشته با کسب مداوم تجربه و دانش سیاسی برخلاف جهت مشی مسلحانه ی اولیه ی سازمان؛
22. تبدیل شدن به چهره ای سیاسی و معروف؛
23. شرکت در مصاحبه ها و میزگردهای متعدد در خارج از کشور و رسانه های معاند و بیگانه که کماکان ادامه دارد؛
24. نوشتن مقالات متعدد، داشتن وبسایت و صفحه فیسبوکی و تبلیغ مواضع سیاسی؛
25. تداوم عضویت در سازمان اکثریت؛
26. استفاده از اصطلاح «صدامیان» در نقل خاطرات خود؛
27. نقد کتاب وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی پس از انتشار که مورد استناد این ادعانامه هم هست.
28. استفاده از عنوان «یکی از بنیانگزاران سازمان چریک های فدایی خلق» توسط بی بی سی و دقیق نکردن مصداق این عنوان (در هیچیک از نوشته ها و خاطره های «متهم» ادعای بنیانگزاری سازمان در قبل از انقلاب مطرح نشده و تنها این عنوان پس از تشکیل مجدد سازمان پس از پیروزی انقلاب مطرح بوده است و همگان آن را تایید می کنند.)
و.... بسیاری موارد دیگر که هم «متهم» و هم «دادستان» بر اساس اسناد موجود آن را قبول دارند. این باید درس عبرتی شود برای امثال «متهم» و همه ی کسانی که به فعالیت سیاسی روی می آورند که دیگر دور و بر سیاست نگردند و سرشان را بیاندازند پایین و دنبال زندگی شخصی شان بروند تا هیچگاه دچار چنین محاکماتی نشوند.
محکومیت های از پیش صادر شده (توهین ها) در متن ادعانامه:
«دروغ»گویی ٣٠ مورد ، «جعل» ١٣ مورد، «خیالبافی» ١ مورد، «قصه سازی» ١ مورد، «فریب» ٣ مورد و ....
مستندات پرونده:
گفته ها، خاطرات و نوشته های خود «متهم»؛ کتاب منتشره توسط دستگاه اطلاعاتی رژیم؛ نوشته های مخالفین جدی سیاسی از سازمان های دیگر از جمله تفسیرها، برداشت ها، حدس و گمان ها، احتمالات، نوشته ها و کیفرخواست کنونی «دادستان» از مستندات موجود.
شاهد ها:
تنها دو شاهد به طور غیرمرتبط با موضوع که اکنون عضو سازمان اکثریت نیستند (خانم اشرف دهقانی و خانم میهن قریشی)؛ بنا به گفته ی «دادستان» (آقای ایرج مصداقی) هیچ یک از اعضا و رهبران خود سازمان اکثریت حاضر به شکستن سکوت در موارد قید شده در ادعانامه نیستند.
قاضی، هیئت منصفه و وکیل:
هنوز معین نشده اند و معلوم نیست «متهم» چگونه باید در برابر آنان حضور یابد. اما «دادستان» (آقای ایرج مصداقی) از «متهم» درخواست مناظره ی عمومی کرده است.
پایان خلاصه ی پرونده
تنها می توان گفت شرم برما که پس از سال ها با کشتارهایی که شاه و شیخ ازما کردند به اینجا رسیده ایم: پراکندگی، تفرقه، تمامیت گرایی و محق بودن مطلق. صرفنظر از مواضع کنونی «متهم»، شکی نیست که بسیاری از موارد کیفرخواست بالا می توانست در جمهوری اسلامی نیز موجب صدور حکم اعدام آقای فرخ نگهدار بشود؛ همانگونه که در مورد همرزمان دستگیر شده ی ایشان شد. خوشبختانه این رخ نداد.
پرسش هایی از آقای مصداقی، همفکرانشان و ازجمله همه آن هایی که ریشه در سازمان چریک های فدایی خلق و مجاهدین خلق دارند می توان داشت، که مربوط به امروز، آینده و درس گیری از تاریخ است، تا روشن کنند که آیا آنها آن روش های مسلحانه، در آن شرایط تاریخی مشخص، را درهمه ی ابعادش می ستایند، به جا، به موقع، درست، موثر و به نفع سعادت توده های مردم می دانند یا نه؟
واقعیت جنبش مسلحانه ی فدائیان خلق و جنبش مسلحانه ی مجاهدین خلق در زمان شاه غیرقابل تغییر و جبری تاریخی ناشی از استبداد، خفقان سانسور و پیامد کودتای امریکایی-انگلیسی ٢٨ مرداد بوده و در زندگی سیاسی بسیاری از ما موثر بوده است. این واقعیت ها با اگرها و شاید ها قابل تغییر نیست ولی با اثرات و پیامدهایشان قابل توضیح، تفسیر و درس آموزی برای خود و آیندگان است. شکی نیست که همه ی آن هایی که با صداقت و فداکاری تمام آغازگر این جنبش ها بوده اند و در آن ها شرکت کرده اند تنها برای سعادت مردم، بهبود شرایط زندگی آنان، استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی بوده است. اما آیا آن شیوه های حذف فیزیکی، ترور و بمب گذاری، که نه تنها عوامل رژیم را هدف قرار می داد بلکه مردم عادی و همرزمان خودشان را هم قربانی می کرد، موثر و کارساز بود؟ یا منجر به تشدید استبداد حاکم، نابودی مبارزان همچون برگ خزان و اوج گیری نفوذ نیروهای مذهبی- ارتجاعی با کمک حکومت های شاه و شیخ، ساواک و ساواما شد؟ آیا شرکت در مبارزه ی مسلحانه چه پیش و چه پس از پیروزی انقلاب، موجب آگاهی و سازماندهی توده های مردم برای تغییرات عظیم اجتماعی هم شد یا نه برعکس موجب جدایی مبارزان از توده ها و خودکشی یا قتل و تیرباران آنان توسط حکومت ها در انزوا می شد و توده ها را منفعل و خانه نشین می کرد؟ آیا بزرگداشت این قهرمانان به معنی پیروی از همان شیوه های مبارزه در همان شرایط تاریخی و قداست دادن به آن شیوه ها در همه ی شرایط است؟
ضمنا در اینجا مفید است که خوانندگان به مجموعه ی ۵٠ قسمتی «خاطرات خانه زندگان»، که با تحقیقات و مطالعات بسیار ارزنده ی همنشین بهار (محمد علی جعفری) تهیه شده، مراجعه کنند:
www.hamneshinbahar.net
و به خصوص به قسمت سی و پنجم که مجموعه ی ضربات ساواک به چریک ها و مجاهدین و نقش حذف فیزیکی درون سازمانی مجاهدین در این حوادث می پردازد و نشان می دهد که در آستانه ی انقلاب چگونه نقش آنان در رهبری مردم ناچیز شد و آیت الله خمینی و پیروانش مسلط شدند:
www.hamneshinbahar.net   
سوالی هم نه تنها از سازمان اکثریت و هواداران آن بلکه از همه سازمان های سیاسی دیگر می شود داشت. آیا درست است که همه ی کاسه کوزه ها به سر یک رهبر شکسته شود و نقش تک تک ما، میزان دانش و آگاهی سیاسی-اجتماعی مان در هر برهه ای زیر سوال نرود؟
این همه ی ما هستیم که هم رهبران را بوجود می آوریم و هم آن ها را منحرف می کنیم. پس به خود، به یکدیگر و به رهبران مان به دلیل مواضع دیروز و امروزشان بی حرمتی نکنیم؛ ولی بیاموزیم که همواره از آنان بخواهیم پاسخگو باشند، نقدشان کنیم، نسبت به آن ها سختگیر باشیم یا برکنارشان کنیم؛ ولی در ضمن با صراحت نظرات و موضع سیاسی خود را هم بیان کنیم و دنباله روی ناآگاهانه، پدرسالارانه، فرقه گرایانه و بت پرستانه را هم کنار بگذاریم.

امیر هوشنگ اطیابی
٣۰ فروردین ۱٣۹۴ - ۱۹ آوریل ۲۰۱۵

1. به مقاله ی «فرخ نگهدار و تاریخی سراسر جعلی- چگونه جنبش فدایی، بیژن جزنی و حمید اشرف قربانی شده‌اند» نوشته ی ایرج مصداقی مراجعه کنید:
www.akhbar-rooz.com