اقتصاد سیاسی بشر دوستانه «جامعه باز»
نهادهای سرمایه‌داری و توطئه علیه کارگران

کانون مدافعان حقوق کارگر


• این تحقیق به ما نشان می‌دهد که برای کارگران و فعالان کارگری هیچ راهی جز استقلال و تکیه به نیروی خود در جهت ایجاد تشکل های سراسری باقی نمانده و هر گونه چشمداشتی به نهادها یا جناح‌هایی از سرمایه‌داری ره به ناکجاآباد است... این مسئله مهم باید در نظر گرفته شود که چرا در سرفصل اخبار تمام خبر گزاری‌ها به خصوص از ابتدای قرن بیست و یکم همواره بازار بورس و سرمایه مالی قرار دارد. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ٣ ارديبهشت ۱٣۹۴ -  ۲٣ آوريل ۲۰۱۵


* در دهه 1960 ، بعد از 25 سال اجرای سیاست‌های سازمان امنیت امریکا در سرنگونی دولت‌های ناسیونالیستی و ملی در آسیا، افریقا و امریکای لاتین، این سیاست‌ها برای نهادهای مترقی روشن شده و افشاگری‌های بسیاری در مورد آن صورت گرفته بود، امپریالیسم برای تاثیر سیاسی در کشورهای پیرامونی نیاز به طرح‌های جدیدی داشت و از این زمان دنیا شاهد نوع دیگری از حاکمیت سرمایه شد، یعنی به قدرت رسیدن ابرشرکتهای بینالمللی و سازمانهای چند ملیتی همچون «بانک جهانی» و«صندوق بینالمللی پول».
صندوق بین المللی پول به طور عمده با سرمایهی امریکا و مهد سرمایه‌داری، یعنی اروپا تشکیل شد و رابطهای نمادین بین دولتها، ابرشرکتها و سازمانهای چندملیتی به وجود آمد. هم‌زمان با نفوذ این شرکت‌ها و بنگاه‌های مالی در کشورهای پیرامونی، نهادهای سرکوبگر، هر نوع حرکت جدی را که قدرت‌سرمایه‌داری و حاکمیت آن را به چالش بکشد، به فجیع‌ترین وجهی سرکوب میکنند. نظام سرمایه‌داری برای بقای خود با داشتن نهادهای رنگارنگ اقتصادی و فرهنگی، هر روز ترفندهای جدیدی را برای حفظ و تداوم استثمار کارگران و زحمتکشان به کار می‌گیرد. این ترفندها نیز به تدریج برای کارگران و زحمتکشان آشکار می‌شود.
کانون مدافعان حقوق کارگر خود را متعلق به نسلی می‌داند که در صد سال گذشته همواره در راه استقلال وعدالت‌خواهی حرکت کرده است. این نوشته ادای سهمی است به انسان‌های آزادیخواه و عدالت‌طلبی که در تمامی سال‌های زندگی‌شان نتوانستند در فضای آزاد به مبارزه بپردازند. با فقدان یک چپ مستقل واقعی که بتواند با بحران پیش‌رو مقابله کند، در سراسر جهان با مافیای پول، قدرت، و سیاستی روبرو هستیم که با ایجاد فضای به اصطلاح دموکراسی سرمایه، جهان را آلوده کرده است.
برای ادامه حرکت نسلی که تلاش کرد تا جنبشی را تداوم بخشد که مستقل بوده و نیاز به کمک هیچ دولت و نهادی نداشته باشد، دست به تحقیقی محدود در این زمینه زده‌ایم . ما در پروسه‌ی این تحقیق گاه به این مساله برمی‌خوردیم که چگونه نسل جدید مبارزان در غرب با گرفتن کمک مالی و طرح های تحقیقاتی از نهادهای به اصطلاح بشردوستانه Philanthropist )) [1] از مواضع خود بسیار عقب نشسته‌اند. در مواردی ما شاهد بودیم حتا برخی سازمان‌های سیاسی مبارز ایرانی که خود قربانی قتل‌عام ده شصت سرمایه [2] شده بودند با گرفتن کمک‌های آموزشی برای مبارزه با مذهب و استفاده از رسانه‌های عمومی با نهادهایی همکار شدند که در بسیاری موارد آلوده بوده وبه این ترتیب فعالیت آنها به تداوم این وضعیت دامن زده و از این طریق آلوده شده‌اند.
در طول تحقیق گاه این نگرانی پررنگ می‌شد که شاید نتیجه این تحقیق به سرخوردگی عده‌ای از نسل جوان دامن بزند و از طرفی امکان این وجود دارد که نهادهای قدرت در درون جامعه از این بحث سوء استفاده کنند. اما بدون شناخت مسایل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی سرمایه داری، مقایسه سخت است [3] و برای ادامه حرکت جنبش مستقل کارگران و زحمتکشان و ارتقای سطح مبارزه، ضروری است کنکاشی بر ترفندهای جدید نئولیبرالیستی داشته باشیم تا بتوانیم با شناخت این سیاست‌ها، گام‌های درستی در جهت منافع کارگران و زحمتکشان برداریم .
واضح است که در سه دهه گذشته نهادهای قدرت در کشورهای استبدادی و حتی کشورهایی مانند چین و روسیه با این توطئه‌ها آشنا بوده‌اند و بهره‌برداری‌های خاص خود را از آن نموده‌اند. به عنوان مثال با اتهام زدن و پرونده‌سازی بسیاری از فعالان اجتماعی نسل جدید را به استخدام خود در آورده و می‌آورند و یا خود از همین گونه تئوری‌ها، در سوریه، لبنان، عراق، فلسطین و شمال افریقا استفاده می‌کنند.
جدای از ادعاهای دروغین بشردوستانه هر دولتی، سرمایه‌داری می‌تواند ایدئولوژی، ظواهر و سیاست‌های متفاوتی داشته باشد اما نتایج این سیاست‌ها، جز به فلاکت کشاندن میلیون‌ها انسان، برای خوشبختی یک درصدی‌ها چیز دیگری نیست.
ما در چند مقاله و تحقیق قبلی به افشای نهاد‌های دست‌ساز سرمایه‌داری برای به انحراف کشیدن جنبش کارگری پرداختیم و در مورد نهادهایی مانند لیبراستارت ، سولیداریته سنتر، بنیاد فردریک ایبرت و سمینارهایشان مقالاتی منتشر کردیم و به این خاطر بارها مورد اتهامات دروغین از جانب نهادهای ضد کارگری قرار گرفتیم، اما در این راه سر از پای ایستادن نداریم زیرا که این امر را وظیفه خود می‌دانیم. در ادامه‌ی کار از نقش این نهادها در جنبش‌های کارگری عراق و مصر نیز گفتیم و از این پس نیز خواهیم گفت. در این مقاله نیز به “جامعه باز” جرج سورس می‌پردازیم. (البته باید اشاره کرد که جنبش‌های اجتماعی منطقه مانند افغانستان نیز همانند ایران است، همیشه بخشی از حاکمیت که در اپوزیسیون قرار می‌گیرد مکانی برای رسوب نهادهای این چنینی و تخریب بخش مستقل اپوزیسیون است)
در این زمینه باید به کشورهای زیادی پرداخته شود اما این امر امکان‌پذیر نیست. در این نوشته در حد توان‌مان نشان خواهیم داد که به ندرت جایی در دنیا وجود دارد که اقتصاد سیاسی “جامعه باز” وابسته به جورج سوروس، نتوانسته باشد در آن رسوخ کند و یا آن را کنترل کند و هرگاه نیز نتوانسته جنبشی را تحت کنترل در آورد مانند کشورهای فیلیپین، نپال، مکزیک و کشورهای امریکای لاتین، جلوی فعالیت‌شان سنگ‌اندازی می‌کند و یا با نهادسازی‌های موازی، سعی می‌کند در درون آنها اختلاف بیاندازد؛ نمونه بارز این مساله را می‌توان در کشورهای افریقایی و امریکای لاتین مشاهده کرد. در افریقا در تقابل با تشکل‌های مستقل کارگری بخش معادن، نهادهای محیط زیستی و … را بوجود آورده‌اند، در امریکای لاتین با تقویت باندهای موادمخدر، تلاش در آلوده نشان دادن تشکل‌های انقلابی به مساله خرید و فروش موادمخدر دارند. آنان معتقدند که جریانات ان جی اویی و نهادهای مدنی باید در معادن، پتروشیمی و نهادهای مالی حضور داشته باشند تا در صورت لزوم از آنان بهره‌برداری کنند. این نهادها که می‌توانند حتی وابسته به دولت باشند، در صورت نیاز در مقابل تشکل‌های مستقل بایستند.
یکی از تاثیرات مستقیم نفوذ چنین نهادهای سرمایه‌داری در جنبش‌های اجتماعی ایجاد سرخوردگی میان بخشی از فعالان است و دقیقا به خاطر همین مساله است که انتشار چنین مطالبی ضروری است. در واقع این تحقیق جوابی است به سرخوردگی بسیاری که مبارزه را ترک می‌کنند و در مقابل کارگران می‌ایستند.
بخش مهمی از منابع، اسناد، مدارک و بسیاری از توافقنامه‌ها و حتی ترجمه مطالب مربوط این نوشته به دلیل پرهیز از طولانی شدن مطلب در زیرنویس‌ها آمده است تا خواننده علاقمند بتواند به آنها مراجعه کند.
آغاز کار
بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و استیصال نیروهای چپ، به خصوص احزاب کمونیست برادر، سرمایه‌داری شروع به تشکیل تیم‌های فکری خود در کشورهای مختلف کرد. نقش این نهادها بوجود آوردن شرایطی برای پذیرش سیستم جدید در چارچوب اقتصاد نئولیبرالی بود. شکل‌گیری و ساخت مخزن فکری یا نهادهای تینک تنک (Think Thank مخزن فکری متخصص سیاسی و اقتصادی نئولیبرالیسم) را ما در مقاله “جنبش کارگری امریکا از خود بیگانه و سردرگم” توضیح دادیم[4] و اشاره کردیم که حتی برخی از بنیانگذاران سولیداریتی‌سنتر نیز از جریانات کمونیستی سابق هستند. این افراد با این فرض که شاید بتوانند با نفوذ در این نهادهای سرمایه‌داری سیاست خودشان را پیش ببرند، عمل می‌کردند اما غافل از این که در سیستم حل و خود به عواملی در ایجاد شرایط سخت‌تر برای کارگران تبدیل می‌شوند. در آن نوشته حتی به افراد و جریاناتی که سابقا چپ بوده و به شکل‌گیری و یا مخزن فکری این نهادها کمک کردند و می‌کنند و در تولید و بازتولید این نهادها شرکت داشته و دارند، اشاره شده است.
بدون شناخت از این عرصه از فعالیت سرمایه‌داری در دوران مدرن، ما نمی‌توانیم نیروی جدیدی را در صف مبارزان مستقل طبقه‌ی کارگر بازتولید کنیم.
ما سعی داریم به سیر تحولات استراتژیک و منابع مالی نهادهای مافیای پول و قدرت در سی سال گذشته بپردازیم چرا که در سه دهه گذشته، در ایران با تحولاتی روبرو هستیم که در ادامه حرکت و تطبیق‌سازی با نهادهای نخبه‌ساز و لیبرالیسم اقتصادی یا جهانی‌سازی هستند. متاسفانه برخورد روزمره با سیاست به یک اصل تبدیل شده است و بسیاری از نخبگان در سطح مانده‌اند و به عمق نمی‌روند. بی‌دلیل نیست که گاه یک جنبش اجتماعی با شعارهایش می‌تواند بسیاری را تهییج کند تا در تحلیل‌های سیاسی‌شان، چه نهادی و شخصی، از آن حرکت حمایت ‌کنند اما جنبش همچنان سطحی باقی می‌ماند و به ابزاری در دست جناحی از سرمایه‌داری تبدیل می‌شود تا استثمار نیروی کار را تداوم بخشد. نمونه‌ی این مساله را می‌توان در شمال افریقا، اوکراین، و یا حتی در صورت تعمیق نشدن مبارزه در کوبانی [5] و یونان [6]نام برد.
نمی‌توان ادعا کرد که می‌شود به تمام جوانب “جامعه باز ” در یک مقاله پرداخت و روشن کرد، زیرا مبارزه و افشای این اقتصاد سیاسی جدید، با وجود حمایت دولت‌ها، ارتش‌ها، هزاران نخبه، بخش‌های دانشگاهی، بورس و مکانیزم‌های پول‌شویی در این دوره، کاری است بس دشوار و نیازمند عملکرد جمعی نیروهای مترقی و مستقل به هر شکل ممکن است.
اگر این مطلب بتواند سوالی در ذهن نسل جوانی ایجاد کند که به جنبش کارگری کشورمان می‌پیوندند و نمی‌خواهند فقط در شعار غوطه زنند یا با کمک‌های چنین نهادهایی به خیال خود در جهت تغییر شرایط موجود حرکت کنند، به هدف خود رسیده است.
***
“جامعه باز” سوروس از دل گرایش “امریکای ابر قدرت” بنیاد راکفلر بیرون آمد. اگر بنیاد راکفلر توانست نهاد کارنیگ، خانه آزادی، بنیاد فورد، بنیاد ویلسون و نهادهای بسیاری را پوشش دهد (که ما در مقاله جنبش کارگری امریکا به آنها پرداخته‌ایم)، بنیاد “جامعه باز” نهادی است که در دوران معاصر و در دل فروپاشی یا روند فروپاشی بلوک شرق شکل گرفته است. این نهاد پس از”موسسه ملی دمکراتیک”، “بنیاد کارتر” و”بنیاد اوقاف ملی” (ان ای دی ) بوجود آمده اما پدر تمامی نهادهای جامعه مدنی است که در سراسر دنیا فعالیت می‌کنند. هیچ نهادی از این دست را نمی‌توان یافت که با بنیاد “جامعه باز” همکاری نداشته باشد. همه‌ی این نهاد‌ها از “جامعه باز” کمک سیاسی و مالی دریافت می‌کنند و معمولا رییس هیات مدیره این نهادها از روسای سابق سازمان سیا و پنتاگون هستند، بنیادهایی نظیر بنیاد ویلسون، خانه آزادی، بنیاد دفاع دموکراتیک (Foundation for Defense of Democracies)، موسسه اقتصادی امریکایی برای تحقیقات سیاست‌های اجتماعی عمومی (The American Enterprise Institute for Public Policy Research (AEI) که در سال 1938 تاسیس شد و سازمان سیا بنیانگذار آن است. این موسسه پیش‌زمینه‌های حمله نظامی به عراق را تهیه می‌کرد.[7]
ما امروز شاهدیم که فرزندان و حامیان و یاران سابق رژیم گذشته ، اساتید اخراجی و دانشجویانی از نزدیکان حکومت کنونی ایران در غرب در بالاترین سطوح نهادهایی مانند کارنیگ، انسیتوی ملی اوقاف، انسیتو ویلسون ، شورای ملی ایرانیان ، توانا ، نایاک و ….. قرار گرفته‌اند و گرفتن حقوق از این نهادها و شیرینی و زیرمیزی از نهادهای اقتصادی و نفتی برای توجیه و تحلیل مشکلات جامعه ایرانی امری بسیار طبیعی شده است! همین امر نشان می‌دهد که جریانات مترقی ایرانی در غرب نتوانسته‌اند نیروی مستقل و آگاهی را پرورش دهند و در بسیاری از مواقع صدای کوچک آنها حتی در درون خودشان نیز شنیده نمی‌شود.

بنیاد “جامعه باز” و منابع مالی بنیاد “جامعه باز”
بنیانگذار “جامعه باز” سرمایه‌دار مجارستانی الاصل، جورج سوروس[8] ، است. سوروس هم زمان با شکل گیری مبارزات دهه هشتاد میلادی و ترک خوردن دیوار دو قطب جهانی فعالیت‌هایش را آغاز کرد. سوروس به قول خودش با الهام از نظریات مارگارت تاچر مبنی بر “آلترناتیو دیگری درمقابل جهان سرمایه داری وجود ندارد”و عملکرد رونالد ریگان، فعالیت‌های اجتماعی خود را به پیش می برد و “شاهد از بین رفتن یک بلوک بوده و جنگ سرد بازارسهام ایشان را گرم می‌کرده است”. وی ناراحت است چرا زمانی که گوروباچف عقب نشینی می‌کرد و تمام خواست‌های دولت امریکا را پیش می‌برد، جیمز بیکر، وزیر دولت وقت امریکا، به خواست نیکلای شیملیوف وزیر اقتصاد شوروی که در جلسه 5 ساعته از او در خواست کمک کرده بود، جواب رد داده است. او می‌گوید حتی خود من به دیدار رابرت زولیک، مسئول دولت، رفتم و او گفت تا زمانی که شوروی از کوبا حمایت کند ما به آنها کمک نمی‌کنیم.[9]
بنیاد “جامعه باز” زاییده جهانی‌سازی است. در حقیقت “جامعه باز” می‌خواهد هر نوع حرکتی اعتراضی را در کنترل خود داشته باشد و در مسیر به وجود آوردن اقتصادی مبتنی بر بازار آزاد باشد. این امر را نه تنها در کشورهای استبدادزده اجرا می‌کند بلکه حتی در کشورهای پیشرفته‌ی سرمایه‌داری مانند امریکا، انگلیس، اروپا، روسیه و استرالیا نیز آن را گسترش داده است.“جامعه باز” اعتقاد دارد که اگر یک دیکتاتور قواعد بازی را رعایت نکند، سرنوشتی مانند روسای جمهور اسلواکی 1998، صربستان 1999و یوگسلاوی 2000 در انتظارش است.
باید بررسی کرد که چرا سوروس می‌خواهد “جامعه باز” را تولید کند و چرا سرمایه‌داری از زمان اعتراضات لهستان خواستار تغییر جامعه از طریق تئوری پوپر شده است. پوپر با تئوری ابطال‌پذیری علوم اجتماعی، بر نکته‌ای انگشت گذاشت که چند دهه بعد، دروغ بودنش اثبات شد. (زیرا او ادعا می‌کرد که کشورهای بلوک شرق بعد از فروپاشی کمونیسم به آزادی و رفاه اجتماعی دست می‌یابند در حالی که طی سه دهه اخیر، هر روز جهان شاهد فقر و فلاکت و خون‌ریزی در این کشورها بوده‌ایم. یوگسلاوی، اوکراین، رومانی و….) هر چند کشورهای بلوک شرق (سوسیالیستی سابق) نتوانسته بودند آزادی‌های اجتماعی را به جامعه و مردمشان بدهند، اما این امر به هیچ وجه به معنای تایید بربریت اقتصادی موجود بر اساس ریاضت اقتصادی نیست و به این معنی نیست که چپ به جای نقد خود فقط باید به تایید نظرات و عملکردهای گذشته بپردازد. [10] سوروس یکی از موافقین ایجاد تشکل‌‌های به اصطلاح “عدالتخواهانه” است. به خاطر همین امر بود که دفتر “جامعه باز” را در سال 1987 در مسکو باز کرد.
جورج سوروس یکی از قدرتمندترین مردان روی زمین است، ایشان کسی است که با هرگونه پروژه اجتماعی و اشتراکی بسیار مخالف است. این شاگرد پوپر در اساس خود را مخالف هر نوع ایدئولوژی نشان می‌دهد و معتقد است که “جامعه باز” سوخت و ساز خود را نه بر اساس عملکرد دولت بلکه بر اساس بازار و نقش جامعه و مردم بوجود می‌آورد. طرفدار جهانی‌سازی است و معتقد است اقتصاد صنعتی در مقابل اقتصاد مالی در موقعیت ضعیفی قرار دارد و می‌گوید در اقتصاد صنعتی، زمانی که کارخانه ساخته می‌شود نمی‌توان آن را جابه جا کرد، ولی اقتصاد مالی قابل انتقال است و جهانی‌سازی این امکان را بوجود می‌آورد که پول در حال حرکت باشد. پول در جایگاه قوی‌تری نسبت به نیروی کار قرار دارد. در نتیجه حاکمیت با بازار مالی است.
او تنفرش را از بلوک شرق و آلمان مخفی نمی‌کند و اولین پروژه ضد بلوک شرق خود را در مجارستان در سال 1984 پایه‌گذاری کرد. دومین پروژه او در لهستان است که معروف به بنیاد بتوری یا همان “جامعه باز”است که نظرات پوپر را ترویج می‌کرد. در سال 1992 دانشگاه مرکزی اروپا را بنیان گذاشت که در تولید تئوریسین‌های اقتصادی اروپا نقش اصلی را تا به امروز دارد که نمونه‌های بارز آن اوکراین و یونان است. وی یکی از قابل اعتمادترین لیبرال‌ها در حلقه بازار سهام است. مدیر صندوق “پرچین نیویورک فوربسگ و رئیس بازار سهام “هدچ فاند” (سپتامبر 2013) است، ثروت شخصی او را در حدود 25.5 میلیارد دلار تخمین زده‌اند که او را پنجمین میلیاردر جهان کرده است. او یکی از پایگاه‌های با نفوذ مالی است. آخرین معامله اقتصادی سوروس به سال 2013 برمی‌گردد که شرکت استنلی مورگان را ‌خرید.
سوروس با تکیه بر پوپر می‌گوید با رد استقراگرایی کلاسیک ارسطویی به ابطال‌پذیری تجربی رسیده است. یعنی یک نمونه نقض می‌تواند یک نظریه را باطل کند. بحثی که وارثین شکست بلوک شرق سابق هنوز با خود نداشته‌اند. سوروس در آخرین کتاب خود با نام “تراژدی اتحادیه اروپا” که در سال 2014 چاپ شده است، می‌نویسد: ” زمانی که کتاب کیمیای مالی را در سال 1987 نوشتم هیچ فیلسوف و اقتصادانی تئوری “بازتاب مالی” را جدی نگرفت وحتی خودم در یک سخنرانی با عنوان “فیلسوف شکست خورده دوباره اقدام می‌کند” آن را دوباره مورد بررسی قرار دادم.
کتاب کیمیای مالی [11]چاپ 1998در اصل مانیفستی بود در رابطه با “تئوری واکنش” (در ایران به تئوری بازتاب‌پذیری معروف است.[12] “مقایسه قیمت متغیر در برابر قیاس قیمت است”- این تئوری که شاکله بسیار مهمی دارد در عین حال نیز از دیدگاه اقتصادی مبهم است، شاید این همان اعلام شکستی بود که سوروس خودش به آن اعتراف کرد. چرا که تئوریش نه توصیفی و نه تبیینی است و نه نقد اقتصاد سیاسی مارکسیستی . حال از این قیاس چه نتیجه ای حاصل خواهند کرد؟
از دید او “تئوری واکنش” بسیار کلیدی است و به قول خودش تا سال 2008 کسی ربطش را مثلا با تولید ارزش اضافه و رده‌بندی جدید و تغییر بنیادین و ریشه‌‌ای “علم” موجود اقتصاد نمی‌دانست. خُب قیمت که در مقابل ارزش می‌تواند متغیر باشد و هست… اما تکلیف مالکیت خصوصی چه می‌شود؟ ثابت است؟ متغیر؟ و یا لغو می‌شود؟ او می‌گوید:” نوشتن تئوری بازتاب به من کمک کرد بحران 2008 را پیش بینی و رئوس چگونگی برخورد با بحران مالی را ترسیم کنم. گذر از بحران 2008 به ما نشان داد که تئوری اقتصاد ارتدکس (راست آیین)شکست خورد. ” انعکاس تئوری واکنش بر متن میان عملکرد‌های ذهنی و واقعیت‌های دستکاری شده می‌چرخد و حوزه‌ی باورها، حوادث و اتفاقات مهم را به هم پیوند می‌دهد. پس مناظره‌گران تاثیرپذیر هستند اما در این گیر و دار تعیین‌کننده نیستند. این تغییرات (بحران‌هایی) که ایجاد می‌شود حتی ناظران یا حوادث را نیز تغییر می‌دهد.” (کتاب کیمیای مالی ص 135) سوروس معتقد است که بازار سهام نقش اصلی را در بوجود آوردن بحران‌های اقتصادی و سیاسی دارد. [13]کتاب “مافیای پولی” [14] که پال هیل در سن نود و یک سالگی آن را نوشته، به کلیت سیستم بانکی و چگونگی نهادهای جهانی‌سازی و بازیگران این عرصه‌ی اقتصادی می‌پردازد. در این کتاب ایشان به نقش مافیای کنترل پول در سهام اشاره کرده است.
“جامعه باز” با داشتن هزاران نخبه و نهادهای آموزشی حکم ده‌ها حزب را دارد. “جامعه باز” را می‌توان برعکس اسمش، نهاد جامعه بسته‌ای دانست که شرط زندگی در آن، پذیرفتن بردگی مزدی است و برای ادامه راه، تنها این سیستم را مقابل افراد جامعه می‌گذارد. انسان‌ها فقط زمانی آزاد هستند که مطیع نظرات تئوریسین‌ها باشند، درغیراین صورت می‌توانند بروند دنبال کار خودشان که در آن صورت کاری پیدا نخواهند کرد.
از زمان فروپاشی بلوک شرق و خصوصی شدن دانشگاه‌ها و به خصوص دادن کمک مالی به بخش‌های علوم انسانی، اقتصاد، سیاست و فلسفه، ما با نخبگانی طرف هستیم که دیگر رغبتی به کار اجتماعی ندارند. هیات امنا دانشگاه‌ها، دیگر دانشگاهیان نیستند، بلکه 70 درصد آن را نمایندگان کمپانی‌های اقتصادی ، نمایندگان بانک‌ها و شرکت‌های دارویی تشکیل می‌دهند.
در سی سال گذشته با رشد فرهنگ ِکمک‌های مالی بلاعوض ِنهادهایی مانند “جامعه باز” برای تولید منابع مورد نظرشان می‌خواهند فداکاری‌های انسانی را زیر سوال ببرند. امروز قبح کمک گرفتن در برخی موارد ریخته شده است و کم نیستند جریاناتی که می‌گویند اگر دولتی یا نهادی کمک بدهد و بدون توقع و درخواستی باشد، ما آن را می‌پذیریم. معلوم نیست که این کمک‌ها را اصلا برای چه منظور می‌خواهند. این درک، برخی از فعالان اجتماعی کشورهای منطقه، از جمله ایران را با یک فساد تئوریک روبرو کرده است.
اگر روزگاری دانشگاه مرکز ثقل مبارزات اجتماعی بود، امروز تماما تلاش می شود تا دانشگاه به مرکزی برای گرفتن مدرک و گذار به بخش بعدی زندگی تبدیل شود.
در گذشته تولید نظری و نوشتن در مبارزه اهمیت زیادی داشت. اما امروز جامعه سرمایه داری حتی مبارزه را به سطحی ‌ترین شکل خود کشانده است مانند عریان شدن در انظار عمومی.
اتفاقا سرمایه‌داری با شناخت از این فرهنگ سیاسی است که امروز حتی خود می‌خواهد انقلاب راه بیاندازد. دیگر سرمایه‌داری پیش‌بینی می کند که با این ترفند کمتر نیاز به جنگ داشته باشد، هر چند هنوز کم و بیش در این کشور یا آن کشور از جنگ حمایت می‌کند. اما جناحی در سرمایه‌داری وجود دارد که تلاش خود را بیشتر بر تغییرات فرهنگی گذاشته تا به راه انداختن جنگ که این بیشتر همان جناح دموکرات است. به جای آنکه در کشوری کودتا راه بیاندازد و در یک حمله‌ی برق‌آسا جای عده‌ای را با عده‌ای دیگر عوض کند، امروز با کمک کردن به بخشی، بخش دیگر را تضعیف می‌کند یا از طریق فشار اقصادی این کار را به پیش می‌برد. به طورمثال، جامعه روسیه در بیست سال گذشته چندین بار طعم بحران اقتصادی و بی‌ارزش شدن پول خود را چشیده است. سرمایه‌داری مبارزه را همانند یک قمار می‌بیند وسوروس در این قمار بازیگر حرفه‌ای است. تنها کافی است اراده کند تا یک شبه حتی پول دولت انگلیس را بی‌ارزش کند.[15] (اتفاقی که به چهارشنبه سیاه معروف شد.16 سپتامبر 1992) یا با چنین ترفندهایی ابتدا اقتصاد کشورها را چنان از بنیان سست می‌کنند که حمله‌ی نظامی و جنگ در کوتاه‌ترین زمان به نتیجه مورد نظرشان برسد.
علاوه بر این بخش از فعالیت‌های سوروس، می‌توان به سیاست‌ها و برنامه‌های غول‌های اقتصادی امریکا مانند شرکت مین در امریکای لاتین و آسیا اشاره کرد که سیاست‌های خود را با کمک متخصصان اقتصادی و سیاسی‌شان در این مناطق پیش می برند مانند جان پرکینز متخصص و مشاور شرکت مین در اندونزی .
جان پرکینز که همه‌ی تخصص و گذشته خود در بخش اقتصادی کشورهای غارت شده را مدیون مشاور خود می‌داند، می‌نویسد:” کلودین به من گفت: دو هدف عمده در کار من وجود دارد، اول اینکه می‌باید وام‌های کلان بین‌المللی را توجیه اقتصادی کنم، به طوری که این پول‌ها از سرِ گشاد قیف پروژه‌های عظیم مهندسی – ساختمانی وارد و از ته تنگ آن به شرکت مِین و سایر شرکت‌های امریکایی (از قبیل بکتل، هالیبرون، استون و وبستر و براون و روت) برگردانده شوند. دوم می‌باید کاری کنم که کشورهای وام‌گیرنده ورشکسته شوند (البته بعد از پرداخت پول به شرکت مِین و سایر پیمانکاران امریکایی) به گونه‌ای که تا ابد مدیون و زیر بار منت وام‌دهندگان باقی بمانند، هنگامی که نیاز به ایجاد پایگاه نظامی، رای‌گیری در سازمان ملل یا دسترسی به نفت و منابع طبیعی و امثال آن داشتیم، مجبور باشند به مساعدت و طرفداری ما برخیزند. (اعترافات یک جنایتکار اقتصادی ص54)
او به سخنان مشاورش در ماموریت به اندونزی اشاره می‌کند: «ما یک باشگاه کوچک انحصاری هستیم، به ما پول می‌دهند، حسابی هم پول می‌دهند که کشورهای جهان را در ابعاد میلیاردی غارت کنیم . قسمت عمده‌ی شغل تو عبارتست از تشویق رهبران جهان به پیوستن به شبکه‌ی گسترده‌ای است که حافظ منافع تجاری امریکا است.» کلودین توضیح داد که در سراسر تاریخ، چگونه امپراتوری‌ها به طور عمده با توسل به نیروی نظامی یا تهدید به چنین اقدامی ساخته شده‌اند. اما با پایان یافتن جنگ جهانی دوم و ظهور شوروی و شبح کشتار جمعی اتمی، دیگر راه‌حل نظامی خیلی خطرناک شده است. (اعترافات یک جنایتکار اقتصادی، ص 58)
اگر زمانی روشنفکران و مبارزین برای کمک به همنوعان خود حتی تا پای جان باختن می‌رفتند، امروز سرمایه‌داری تلاش می‌کند تا “کمک به همنوعان” تنها در اِبراز نمایشی آن بروز کند بدون آن که مابه‌ازای عملی داشته باشد و در حقیقت برای هر کاری قیمتی تعیین می‌کند.
نهادهای سرمایه، نه تنها نهادهای آموزشی مانند دانشگاه‌ها را آلوده کرده‌اند؛ بلکه کل سیستم اجتماعی با بحران هویتی روبرو شده است. به قول شکسپیر در تیمون آتِنی:
«زر! زر ناب، درخشان، پربها! نه، خدای آسمان، من دلداده خودباختهای نیستم … اندک مایهای از این زر میتواند سیاه را سفید کند، زشت را زیبا، ناحق را حق، فرومایه را شریف، پیر را جوان، بزدل را دلاور… این زر که کاهنان و خادمان را از محرابشان دور میکند؛ بالش محتضران را از زیر سرشان بیرون میکشد. این برده زرد رنگ براق، سوگندها را تضمین و آنها را باطل میکند، لعنتشدگان را میآمرزد، رنگ پریده جذامی کریه را پرستش میکند. دزدان را بر تخت مینشاند و عنوان میدهد، حمد و سپاس نصیب جایگاه مسندنشینان میکند. اوست که بیوهزن را با چشم گریان به حجله میبرد. گلوگاه پذیرای زخمهای نفرتانگیز و نَفَسِ متعفن را، زر عطرآگین کرده و همچون یک روز زیبای بهاری دلپذیرش میکند. برو پی کارت، فلز لعنتیِ خودفروش تمامی انسانیت، تویی که میان تمامی ملتها تفرقه می‌افکنی.»
شرکت‌های چند ملیتی امریکایی با به کارگرفتن نخبگان و کنترل دانشگاه‌ها و مراکزعلمی حتی سازماندهی درون کارخانه را نیز با مشکل روبرو می‌کنند و با نیروی نظامی ِدر خدمتش، هر گاه اراده کند، کارگران را بی‌رحمانه سرکوب می‌کنند.
امریکا در بحبوبه‌ی جنگ جهانی دوم در تدارک ساخت مخازن فکری بود که با جنبش عدالتخواهی مبارزه کند. عملیات گیره کاغذ [16]در بین سال‌های 1939 تا 1945 با درست کردن دفتر نمایندگی استراتژیک هدفمند [17]انجام شد و با آوردن بیش از1500 نفر از دانشمندان، مهندسان، نیروهای متخصص صنعتی و آکادمیسین‌های حکومت نازی آلمان به امریکا، کلید مبارزه با جنبش‌های عدالت‌خواهی جهانی را زدند. شاید ادعا شود در دوران ترومن یعنی 1962 این پروژه خاتمه یافت ولی طبق اسناد تا سال 1992 این مرکز به فعالیت خود ادامه داده است. در سال 2010 لیندا‌هانت(Hunt Linda) در کتاب خود با نام “برنامه مخفی” به کلیه زوایای امنیتی این نهاد پرداخته است. [18]دانیال ایستولین در کتاب “داستان واقعی گروه بیلدبرگ” می‌نویسد: [19]“بیلدربرگ هتلی در هلند بود که اولین نشست قدرتمندترین مردان دنیا در سال 1954 در آنجا برگزار شده و تا سال 1996 کلیه این جلسات مخفی بوده است و در سال 1997 بعد از مصاحبه‌های ایستولین با بعضی از شرکت‌کنندگان، این نشست‌ها برای اولین بار افشا می‌شود. اقتصادانانی مانند بن برنانک ، لارنش سامرز و سرمایه‌گذارانی مانند روپرت مورداک، للوید بلنک فین تا رامسفیلد، کلینتون، نمایندگان سنای امریکا و جورج سوروس در این نشست‌ها شرکت داشتند.
سایه دولت‌ها و یا شورای روابط خارجی یعنی آی ام اف، بانک جهانی، کمیسیون سه جانبه نمایندگان قاره امریکا، اروپا و آسیا و اقیانوسیه بر مردم جهان حاکم است. [20]نهاد “جامعه باز”در ایران، در دوران به اصطلاح سازندگی رشد کرد. حلقه نشریه کیان وسروش با بسط“جامعه باز”در ایران توانستند جامعه را از بحران عبور دهند و اتفاقا حامیان اینها از سرکوبگرانه‌ترین بخش حکومت بودند، کسانی که در سرکوب دهه شصت از هیچ عمل غیرانسانی کوتاهی نکرده بودند. طرفداران این نظریات، امروز خود را در نشریه “مهرنامه” تئوریزه می‌کنند و مبانی نظری آنان در دانشگاه امام جعفر صادق تدریس می‌شود و در دیگر دانشگاه‌ها با عناوین پژوهش مطالعات اقتصاد اسلامی رشد می‌کند. [21]در رابطه با ایران، سوروس نه فقط برای تضعیف کردن دلار امریکا سرزنش می‌شود بلکه برای هر اشتباه دیگری در رابطه با امریکا از جانب جناح رقیب سرزنش می‌شود. جورج سوروس همچنین برای (کمک مالی) روابط مالی با نایاک (نهاد شورای ایرانیان امریکائی )، یک گروه تعامل طرفدارحکومت ایران، نیز سرزنش می‌شود.
اخبار نشان می‌دهد که نیاک پتانسیل فرار از قوانین ثبت فدرالی برای تمام لابی‌ها را دارد، چون نیاک ثبت نشده است. یک خبرنگار می‌گوید نیاک لابی است،اما نیاک می‌گوید لابی نیست. رییس شرکت “سیاست جدید آمریکا در بخش ایران”، پاتریک دیزنی، نویسنده ایمیل‌هایی است که در میان دیگر اسناد ارائه شده نشان می‌دهد (که معلوم است، چندان متقاعد کننده نیست) که نیاک در واقع لابی نقض قوانین فدرال است. [22]“نهاد شورای ایرانیان امریکایی” که هوشنگ امیراحمدی موسس آن است، نیز توسط”جامعه باز” و چند کمپانی نفتی تاسیس شده و تمامی سیاست‌های این نهاد و رئیس آن در راستای بهتر شدن رابطه امریکا و ایران است. [23] البته امیر‌احمدی با داشتن رابطه‌ی بسیار نزدیک و مشاوره با احمدی‌نژاد و مشایی، هر سال در زمان برگزاری جلسات سازمان ملل، جلسات موازی و خصوصی درسازمان ملل برپا می‌کرد. ایشان حتی برای کاندیداتوری ریاست جمهوری نیز اقدام کرد اما توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شد.(جالب است که هردو جناح حکومتی در ایران با این گروه همکاری می کنند .
گزارش محدود بررسی نهادهای غیردولتی در منطقه آسیا و خاورمیانه که در سال 2013 انتشار یافته است، نشان می‌دهد که 815 نهاد غیردولتی توسط ”جامعه باز”حمایت می‌شود که بیشترین کمک در سرزمین‌های اشغالی با 113 پروژه و اسرائیل با 14 پروژه در مرکز این کمک‌ها قرار دارند، حال کشورهای اندونزی و هند هر کدام با 65 پروژه و کشورهای شوروی سابق گاه تا 60 پروژه خود یکی از سوال برانگیزترین فعالیت‌ها هستند. هرچند نهادهای مانند آواز یا گروه‌های که معروف به تحریم، بایکوت و عدم سرمایه گذاری در اسرائیل هستند کل حقانیت این حرکت را زیر سوال می‌برند، اما در مورد ایران و برخی کشورهای دیگر این نهادها بیشترین نزدیکی را با نهادهائی دارند که از دل حکومتیان بیرون آمده باشند و در مورد نهادهای مستقل ریسک نمی‌کنند. یکی از بحث‌های سیاستمداران امریکا این است که سوروس در زمان اشغال وال استریت به تظاهرات‌کنندگان پول می‌داده است. اما بنیاد “جامعه باز” هرگونه کمک علنی و غیرعلنی به آن را رد کرد. [24]زیرا که این حرکت میتوانست کل نظام سر مایه داری را مورد سوال قرار دهد . h
نهاد سازی
“جامعه باز”با یک فرمول ساده خودش را تعریف می‌کند، با این شعار که در جوامع بسته در سراسر جهان، مدافعان شجاع حقوق بشر مواجه با موانع زیادی برای پیشبرد حقوق بشر هستند. پس لازم است برای متشکل کردن این مدافعان اقدام شود و سایت جنبش” (Movements.org) را که یک رسانه دیجیتال است با این منظورایجاد کرد. [25]صاحبان سایت جنبش می گویند ” سایت جنبش “می‌تواند مکانیسم مهمی برای کمک به “مدافعان شجاع حقوق بشر”! باشد. سایت جنبش یک پلت‌فرم جدید است که امکان می دهد فعالان این نوع سازماندهی در همه جا به اصطلاح برای کمک به محافظت از آزادی‌های اساسی حضور داشته باشند. این پلت‌فرم آنلاین، با مهارت، این فعالان مجازی در جوامع بسته را با نئولیبرال‌ها در سراسر جهان متصل می‌کند. این که آیا شما یک روزنامه‌نگار، سیاستمدار، فعال،هنرمند، کارشناس هستید یا شما به چند زبان صحبت می‌کنید، همه نقش بازی می‌کند. به زعم آنها تکنولوژی با حقوق بشر رابطه قوی دارد و معتقدند “سایت جنبش “، مخالفان را در جوامع بسته با افرادی در سراسر جهان متصل می‌کند که دارای مهارت‌هایی برای کمک هستند. ترکیب قدرتمند نظرات کسانی که برای حقوق بشر در رژیم‌های دیکتاتوری مبارزه می‌کنند با مهارت‌های تکنولوژیکی سبب می‌شود تا آنها صدای خود را قوی کنند. (مانند رهبرسازی در انقلابات رنگی اوکراین و قرقیزستان و..). اشخاصی را به عنوان فعالین حقوق بشر معرفی می‌کنند و ارتباط تقویت مخالفان و تضعیف دیکتاتور را آن گونه که می‌خواهند ایجاد می‌کنند.
به جوانان تحصیل‌کرده آسیب دیده مهارت‌های منحصر به فرد توانایی برای کمک به نیازهای فعالان را آموزش می‌دهد. این آموزش‌ها از طریق نرم‌افزارهایی مانند ورد پرس، فیسبوک و… است، به اصطلاح یک راه حل جدید مبارزه برای حقوق بشر، برای حل یک مشکل قدیمی، است. “سایت جنبش “جایی است که در آن هر کسی با هر مهارت و تخصصی، هنرمندان، نویسندگان، روزنامه‌نگاران، مترجمان، کارشناسان فن روابط عمومی، سیاست‌گذاران و … می‌توانند به طور مستقیم با فعالان حقوق‌بشر در جوامع بسته متصل شوند. این پلت‌فرم مدعی است که فلسفه ما بزرگ است ، اقدامات جمعی بزرگ تنها از طُرُق کوچک و فردی امکان‌پذیر است. هر کس نقشی برای بازی کردن دارد.
این نهاد بیشتر از طریق دانشجویان غیرامریکایی که در امریکا تحصیل می‌کنند یا از طریق درخواست‌های نهادهای غیردولتی در کشورهای مبدا بوجود می‌آید. بسیاری از تحصیل‌کردگان امریکایی که می‌خواهند کمک‌های خیریه‌ای بکنند با بنیادهایی مانند “جامعه باز” یا زیر مجموعه‌های آن کار می‌کنند و حتی تشکل‌های سیاسی و چپ غربی به طور مشخص برخی جریانات چپ بورژوایی یک پای فعالیت “جامعه باز”هستند.[26]
یکی دیگر از این نهادها “ابتکار سیاستهای منطقهای در افغانستان و پاکستان” است که در سایت آن چنین نوشته شده است: ” ما با ارائه پژوهش و پشتیبانی دفاعی برای رسیدگی به چالش‌های “جامعه باز” ناشی از جنگ و ناامنی در منطقه پرداخته‌ایم. در همکاری با سازمان‌های جامعه مدنی محلی، طرح سیاست‌های منطقه‌ای در افغانستان و پاکستان بر دو اولویت‌های موضوعی: محافظت از غیرنظامیان و بازداشت‌های مربوط به جنگ تمرکز کردیم. ابتکار سیاست‌های منطقه‌ای در افغانستان و پاکستان هدف تعیین شده پژوهش کارشناسی و پشتیبانی و حمایت برای مقابله با چالش‌های منحصر به فرد برای باز کردن کنترل شده جامعه ناشی از جنگ و ناامنی در منطقه را فراهم می‌کند. درهر دو کشور افغانستان و پاکستان برخی از بزرگ‌ترین چالش‌ها برای“جامعه باز” ناامنی، مصونیت از مجازات، تلفات غیرنظامیان، سوءاستفاده از بازداشت و گروه‌های افراطی نظامی وجود دارند.
ابتکار سیاست‌های منطقه‌ای سازمان‌های محلی جامعه مدنی و همچنین شبکه بنیاد سوروس و شرکایش به موفقیت این چالش‌ها کمک می‌کنند. ما نیاز فوری به روش ابتکاری و متنوع را در هر دو کشور تشخیص داده وهمچنین به عنوان مثال تعامل پایدار و هماهنگی بین طیف گسترده‌ای از بازیگران دولتی و غیردولتی در سطوح محلی، ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی را به عهده می‌گیریم. ابتکار سیاست‌های منطقه ای در افغانستان و پاکستان هدایت و پشتیبانی پژوهش و حمایت حقوق بشر مربوط به جنگ در همکاری با سازمان‌های جامعه مدنی محلی، با تمرکز بر دو اولویت موضوعی: محافظت از غیرنظامیان و بازداشت‌های مربوط به جنگ می‌باشد. ما همچنین به دنبال تقویت صدای جامعه مدنی محلی، افزایش کارآیی‌شان و پرورش آموزش‌های مرزی از طریق برگزاری همایش منطقه‌ای و در سطح ملی، گروه‌های کاری، مبادلات، و کارگاه هستیم. کارکنان پیش قدم به طور منظم به گفتمان عمومی و دانشگاهی در مورد حقوق بشر در منطقه از طریق انتشار یادداشت‌ها، مقالات سیاسی و مقالات دانشگاهی کمک می‌کنند. “[27]
نهاد گروه “بحران جهانی” (ICG)
نهاد گروه “بحران جهانی” یا “اینترنشنال کراسیس گروپ” از سال 1995 شروع به کار کرده است. این نهاد بخش سیاسی “جامعه باز”است. سرمایه‌ی اولیه این نهاد توسط جورج سوروس تهیه شد. این نهاد از دل جلسه‌ای در صربستان متولد ‌شد که شرکت‌کنندگان آن جلسه معاونین آینده بانک جهانی و تشکیل دهندگان این نهاد بودند، به قول خودشان، نهادی مستقل است که بتواند چشم و گوش مسائل صلح باشد. نهادی که صدها روسای سابق جمهور، نخست وزیر، وزیر و دیپلمات‌های کارکشته سابق آن را می‌گردانند. نهادی که تقریبا تمامی سیاست‌های سازمان ملل و دولت‌ها را پی‌ریزی می‌کند و آن را باید در چارچوب سیاست “جامعه باز”دید.
“جامعه باز”نهادی است که از هر کشور سابقا کمونیست، از هر دولت کمونیست‌کش، سرکوبگر و دیکتاتوری که آماده همراهی با “جامعه باز” ایشان باشد حمایت می‌کند تا زمین نخورد. چرا که معتقد است کمونیست پشیمان دیروز بهترین یار برای جلوگیری از رشد دوباره کمونیست است. از میخائیل گورباچف روسی گرفته تا سوهارتوی اندونزی، دولت‌های استبدادی افریقایی، خاورمیانه و آسیا و ایران.
“جامعه باز” در بیش از 50 کشور دفتر دارد و در امریکا با صدها نهاد غیردولتی کشورهای دیگر کار می‌کند. این نهاد در امریکا با ده‌ها نهاد غیردولتی همکاری می‌کند و در زمان انتخابات ریاست جمهوری در هر کشوری بیشترین فعالیت را دارد. “جامعه باز” با نهادهایی مانند اتحادیه اروپا، دیده‌بان حقوق بشر، روزنامه‌نگاران …. و رسانه‌های گروهی همکاری دارد و با نهادهایی مشارکت دارد که در زمینه حقوق شهروندی، گفتمان اجتماعی، مبارزه با مواد مخدر، زنان ، کودکان، رایانه، تکنولوژی، همکاری منطقه‌ای و… فعالیت می‌کنند. این نهاد از بدو تولدش روابط بسیاری با دولت سازندگی و دولت‌های بعد از آن داشته است. [28]
بر خلاف ادعاهای حمایت بشر‌دوستانه و حفظ محیط زیست، کمک‌های مالی “جامعه باز” بسیار سیاسی است و در جهت حفظ منافع سهام سهامدارانش است. به طور مثال می‌توان به بخشی از درگیری‌های درونی آنان به خاطر منافع اقتصادی و افزایش سود سهامشان اشاره کرد و ملاحظه کرد که چگونه نهادهای ان جی اویی را در این بازی‌ها درگیر می‌کنند و با به اصطلاح جنگ زرگری به منافع خود دست می یابند.
به عنوان نمونه بر اساس ادعای سوروس در کتاب حباب امریکای ابرقدرت با حمایت از نهادهای محیط زیست در تیمور شرقی، غنا، موزامبیک و سیرالئون به کمپانی پترولیوم بریتانیا فشار ‌آوردند تا ریز دخل و خرج این کمپانی را در کشورهای متفاوت علنی کنند و همچنین ان جی او ، “دیدبان درآمد دریای خزر” با فشار به دولت قزاقستان، این کشور را وادار کرد کلیه موارد درآمدش در دریای خزر را علنی کند و با آذربایجان و شرکت بریتش پترولیوم همکاری کند. به قول خودشان فعالیت شفاف‌سازی، گزارش‌دهی شرکت‌های نفتی در افریقا، خاورمیانه و آسیای مرکزی بزرگ‌ترین خدمتی بود که امریکا به عنوان کشوری وابسته به نفت کرده است. این نهاد معتقد است که جریانات ان جی او و نهادهای اجتماعی باید در معادن ، پتروشیمی و نهادهای مالی حضور داشته باشند[29].
این شفاف‌سازی تنها برای رشد بازار سهام ایشان است نه چیز بیشتر. سورس می‌گوید: از 1984 که فعالیتش را آغاز کرده سه میلیون دلار به مجارستان داده و تا سال 2004 بیش از 5 میلیارد دلار در زمینه “جامعه باز” خرج کرده است. این پول تماما از راه بورس بازی تهیه شده و قیمت سهامش در بورس نه تنها کاهش نیافته بلکه از این راه رشد کرده است. به این مساله در بخش اقتصادی خواهیم ‌پرداخت.
شرکت “مدیریت سرمایه” سوروس، یک شرکت سرمایه‌گذاری امریکایی است که در زمینه مدیریت سرمایه‌گذاری، مدیریت صندوق‌های سرمایه گذاری، طرح‌های سرمایه گذاری جمعی و مبادلات سهام اختصاصی فعالیت می‌کند. شرکت مدیریت سرمایه سوروس در سال 1966توسط جرج سوروس راه‌اندازی شد و در حال حاضر دارای سهام قابل توجهی در موتورولا، سلوشنز، اینتل، هربالایف، فورد، وی پی اف، گوگل، مایکروسافت، فیسبوک و هالیبرتون می‌باشد. [30]دفتر مرکزی این شرکت در شهر نیویورک قرار دارد و کلیه سهام شرکت در اختیار خانواده سوروس می‌باشد.
شرکت “هدچ فاند” که قبلا اشاره کردیم و سوروس رئیس آن است یکی از موسسات اقتصادی است که از طریق سرمایه‌گذاری افراد و نهادهایی تاسیس شده و مطابق با قانون موسسات اقتصادی امریکا ثبت شده است. دست این نهاد اقتصادی با داشتن قدرت تمام برای سرمایه‌گذاری در هر رشته اقتصادی باز است و امروزه این صندوق ذخیره مالی به خاطر بازگرداندن بهره بالای سود، بخش بزرگی از پول‌های صندوق‌های بازنشستگی را هم در اختیار گرفته است. یکی از زیر مجموعه‌های هدچ فاند با نام “تایگر منیجمنت” درعرض یک سال با سرمایه گذاری 3.3 بیلیون دلار در بازار سهام، یک بیلیون دلار سود داشته است.
جورج سوروس، بنیانگذار یکی از اولین صندوق‌های تامینی دریایی، صندوق کوانتومی است که از طریق آن ثروت عظیمی انباشته است.[31]سوروس در حوزه‌های مختلف و با استفاده از ابزارهای متعددی برای ایجاد آرمان‌ها و برنامه‌هایش یا به عبارتی “جامعه باز” آرمانیش فعالیت می‌کند، اما دو ابزارهای بسیار مهمش، یکی پول و استفاده از قدرت پولش است و دیگری تعیین طرح درس و محتوای برنامه‌های آموزشی دانشگاه‌ها در سراسر جهان و استخدام نیروی متخصص در علوم اجتماعی و انسانی از کشورهای حوزه فعالیتش می‌باشد. از فعالیت‌های اقتصادی او به عنوان اهرم ثروت و قدرت می‌توان به موارد مختلفی اشاره کرد که مهم‌تر از همه رسانه‌ها هستند. رسانه‌های دیجیتال از ابزارهایی هستند که او برای رسیدن به اهدافش به شکل بسیار وسیعی مورد بهره برداری قرار می‌دهد.
شیوه خرابکاریهای اقتصادی شرکتهایی که منابع مالی بنیاد “جامعه باز” را حمایت میکنند
منبع اصلی فعالیت‌های اقتصادی جورج سوروس سرمایه گذاری در بازار بورس است و یکی از اصلی‌ترین حربه‌های کاری او بازی با پول و اقتصاد کشورها است. در زیر به چند مورد آن می‌پردازیم. اکثر خوانندگان صفحات مالی جهان در مورد کودتای چشمگیر و قوی او می‌دانند که چگونه در یک به اصطلاح قمار بزرگ در چهارشنبه معروف به سپتامیر سیاه 1992، در یک شرط بندی به نفع یورو اروپا در مقابل استرلینگ انگلیس، یک شبه یک میلیارد دلار به دست آورد. (بیشتر از آن پولی که قرض گرفته بود) و بانک انگلستان را مجبور به فروش استرلینگ کرد و در مدت کوتاهی پوند انگلیس را بی‌ارزش کرد [32]و در سال 1997 پول آسیای جنوب شرقی را به سقوط کشاند. [33]
نمونه‌ی دیگر نقش سوروس در مشکلات بحران اقتصادی مالزی و فاجعه‌ای است که بر سر مردم مالزی آمد. [34]پرکینز در حالی که به تجربه‌اش در رابطه با توجیه اقتصادی شرکت‌های امریکایی در اندونزی اشاره می‌کند می‌نویسد: “منابع ارزان و کار ارزانی که چرخ‌های تجارت ما را به حرکت در می‌آورد از مکان‌هایی مثل اندونزی تغذیه می‌شود و سهم کمی از منافعش بدان جا باز می‌گردد. بچه‌ها و نوه‌های آنها در قبال دریافت وام‌های خارجی، به عنوان تضمین بازپرداخت ، به گرو در خواهند آمد. اینها مجبورند به ابرشرکت‌ها اجازه دهند تا منابع طبیعی‌شان را به غارت ببرند و صرفا به خاطر بازپرداخت وام، از آموزش، بهداشت و سایر خدمات اجتماعی چشم بپوشند. این واقعیت که شرکت‌های ما قسمت اعظم این وام‌ها را قبلا برای ساختن نیروگاه‌ها ، فرودگاه‌ها و شهرک‌های صنعتی دریافت کرده‌اند، گویا اصلا قرار نیست در این معادله عامل موثری محسوب شود. آیا به بهانه‌ی عدم آگاهی اکثر امریکاییان از موضوع، می‌توان بی‌گناهی آنان را رقم زد؟ شاید بتوان گفت بی‌اطلاعند یا عمدا گمراه شده‌اند ولی بی‌گناهی؟ جای سوال دارد. بار سنگین بدهی‌ها بر دوش اکثریت جمعیت است، ثروتمند، ثروتمندتر و فقیر فقیرتر می‌شود. با این حال، به لحاظ آماری، این وضعیت به عنوان پیشرفت اقتصادی به ثبت می‌رسد.» (اعترافات یک جنایتکار اقتصادی ص55،95)
«ضمنا متوجه شدم که استادان دانشگاه‌ها ماهیت حقیقی درس اقتصاد کلان را درست نفهمیده‌اند.در بسیاری موارد (“تقریبا در همه موارد“) کمک به رشد یک اقتصاد در نظام سر مایه داری باعث غنی‌تر شدن افرادی می‌شود که در راس هرم‌اند در حالی به ضرر آدم‌های پایین قاعده‌ی هرم می‌شود و کاری برای آنها انجام نمی‌دهد. حقیقتا، حمایت از سرمایه‌داری اغلب منتج به نظامی می‌شود که بی‌شباهت به جوامع فئودالی قرون وسطی نیست. حتی اگر استادان من این را می‌دانستند، باز هم از بازگو کردنش اجتناب می‌کردند- احتمالا به این دلیل که ابرشرکت‌ها دانشگاه‌ها را اداره یا تامین مالی می‌کنند. برملا کردن این واقعیت، بدون شک، به قیمت از دست دادن شغل‌شان تمام خواهد شد، همان طور که هزینه‌ی افشای این مطالب، از دست دادن شغلم خواهد بود.» (اعترافات یک جنایتکار اقتصادی ص 69و70)
وضعیت تایلند بعد از شکست اقتصادی
جان پرکینز در بخش دیگری از کتابش می‌نویسد: مدیر پروژه برق‌رسانی جاکارتا، چارلی ایلینگ ورثف که نمادی از نظامیان پشت میز نشین طرفدار جنگ ویتنام است، در مهمانی خوشامدگویی به اندونزی در تابستان 1971گفت: “بله ما اینجا هستیم تا یک طرح جامع بزرگ برای برق‌رسانی جاوه، پرجمعیت ترین نقطه‌ی روی کره زمین را پیاده کنیم. ولی این تازه قسمت کوچک کار است. بقیه اش هنوز رونشده است!”
او ادامه داد:«ما اینجا آمده‌ایم تا این کشور را از چنگ کمونیسم نجات دهیم و به کمتر از آن رضایت نمی‌دهیم. یک شبکه‌ی سراسری برق، کلید اصلی حصول به این کار است.” با توجه به وظیفه‌ای که به عهده من گذاشته شده بود نگاهی به من کرد وگفت:”اضافه برآورد بهتر از یک برآورد ناکافی است. شما که راضی به ریختن خون بچه‌های اندونزیایی یا بچه‌های خودتان نیستید. نمی‌خواهید که آنان تحت چکش و داس وستاره یا پرچم سرخ چین زندگی کنند.” .»( اعترافات یک جنایتکار اقتصادی ص68)
دلالان ارز در حمله به ارز کشورهایی مانند تایلند و مالزی سود بردند. اقدامات سوروس در سال 1997باعث رکود اقتصاد تایلند شد و سقوط پول تایلند را به دنبال داشت. این یکی از برگ‌های ننگین ترور اقتصادی است. سوروس هیچگاه از این عمل خود پشیمان نشد و بحران اقتصادی شدیدی که وضعیت اقتصادی را به مراتب وخیم ساخت و آسیب شدیدی بر زندگی مردم این کشور ‌گذارد.
با اعلام سفر سوروس به تایلند در اواخر ژوئن 2001، مردم این کشور علنا او را به خاطر بحران اقتصادی کشورشان و به خاک سیاه نشستن‌شان، تهدید ‌کردند. جورج سوروس پیش از سفرش به تایلند تهدیدات امنیتی دریافت کرد.
تمام مقامات، دانشگاهیان و سیاستمداران از آقای سوروس انتقاد کردند. شهردار بانکوک گفت: “آیا او احساس شرم نمی‌کند؟ برای دیدن بدبختی ما که ناشی از اقدامات شوم اوست می‌آید؟ سزاوار یک انفجار خوب بر روی سرش است. ” تهدیدات متعددی بر روی اینترنت علیه این تاجر متولد مجارستان و نیکوکار منتشرشد. یکی از این پیام‌های تهدیدآمیز چنین بود: “اگر او جرات دارد به تایلند بیاید، ما نمی‌توانیم امنیت او را تضمین کنیم، او پسر بدی است. او مسبب واقعی مشکلات ما است، جهان بدون او بهترخواهد بود… ” سوروس اعتراف کرد که “صندوق‌های تامینی او در بحران ارز آسیایی نقش بازی کرده است”. اما اعلام نکرد تا چه حد صندوق مدیریت سوروس در آشفتگی بازار بات (واحد پول تایلند) درگیر بوده است. [35]
از آخرین اقدامات او می‌توان به شکست کشاندن اقتصاد روسیه در دسامبر 2014، بعد از درگیری‌های درونی اوکراین اشاره کرد. [36] البته پرداخت به بحث تحریم و بحرانی مالی روسیه، نیازمند بررسی انقلاب نارنجی اوکراین است. چون روسیه به خاطر دخالت در اوکراین از طرف امریکا، در واقع از طرف سوروس و اتحادیه اروپا به تشویق سوروس، سخت تنبیه شده و می‌شود. جورج سوروس در مقاله “سیاست جدید برای نجات اوکراین، به تشرح سیاست‌های اتخاذ شده علیه روسیه و حمایت از اوکراین می‌پردازد و می‌نویسد: «تحمیل تحریم روسیه توسط آمریکا و اروپا برای مداخله روسیه در اوکراین بسیار سریع‌ترعمل کرده و آسیب بیشتری را بر اقتصاد روسیه وارد کرده است هیچ کسی انتظار خسارت به این زیادی را نداشت. تحریم به دنبال جلوگیری از دسترسی بانک‌ها و شرکت‌های روسی به بازارهای سرمایه بین‌المللی است. افزایش آسیب وارد شده عمدتا به دلیل کاهش شدید قیمت نفت است که بدون آن، تحریم بسیار کمتر موثر بود. روسیه به منظور تعادل بودجه خود نیاز به قیمت حدود 100 دلار در هر بشکه نفت دارد. (در حال حاضر قیمت نفت حدود 55 دلار در هر بشکه است) ترکیبی از قیمت پایین‌تر نفت و تحریم روسیه هم زمان، آن کشور را به طرف یک بحران مالی هل ‌داد.برخی از این اقدامات پیش از این با سال 1998 قابل مقایسه است.
بحران مالی ۱۹۹۸ روسیه که با نام بحران روبل شناخته می‌شود، در ۱۷ آگوست ۱۹۹۸ (۲۶ مرداد ۱۳۷۷) ضربه شدیدی بر اقتصاد روسیه وارد کرد و در نتیجه‌ی آن ارزش روبل نسبت به سایر ارزهای دیگر به شدت کاهش یافت. در کنار این عوامل داخلی، عوامل خارجی نیز تاثیر زیادی بر این بحران داشتند. در همین دوران اقتصاد روسیه به شدت وابسته به فروش نفت بود و با شروع «بحران مالی آسیا» در سال ۱۹۹۷ و کاهش تقاضا و در نتیجه کاهش قیمت نفت و فلزات غیرآهنی، اقتصاد نوپای روسیه به شدت آسیب‌پذیر شده بود. از سوی دیگر با کاهش قیمت نفت، فلزات و خروج سرمایه‌گذارهای خارجی هرج ومرج اقتصادی در روسیه و موج بیکاری شروع شد.
سرانجام در ۱۳ ژوئیه ۱۹۹۸ اعطای ۲۲/۶ میلیارد دلار، صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی به روسیه جهت حمایت از اصلاحات و ایجاد ثبات در بازار روسیه تصویب شد. در ۲۴ ژوئیه ۱۹۹۸ تاثیر موفق این کمک مالی در بازار روسیه کمی نمایان شد اما دولت روسیه باقی این سرمایه را جهت بالا نگهداشتن و کنترل ارز روبل صرف کرد. در همین دوران بسیاری از اقتصاددانان سرشناس چون آندره ایلاریونوو و جروج سوروس خواستار کنار گذاشتن حمایت دولت از روبل بودند.»
البته سوروس در این مقاله اعتراف می‌کند: «در سال 1998، روسیه ذخایر ارز خود را تمام کرد و این مخالف قرارداد بدهی‌هایش بود که باعث آشفتگی در سیستم مالی جهانی شد. این بار روبل است که بیش از 50 درصد کاهش یافته است، تورم به سرعت افزایش یافته و نرخ بهره در سطحی است که در حال هل دادن اقتصاد روسیه به رکود اقتصادی می‌باشد. مزیت بزرگ روسیه امروز در مقایسه با سال 1998 این است که هنوز ذخایر ارز خارجی قابل توجهی دارد و به این دلیل بانک مرکزی روسیه قادر به مهندسی روبل و برگشت 30 درصدارزش روبل از نقطه پایین با صرف حدود 100 میلیارد دلار و تنظیم یک خط مبادله 24میلیارد دلاری با بانک خلق چین شده است. اما تنها حدود 200 میلیارد دلار از ذخایر باقی مانده در جریان است و بحران هنوز در مراحل اولیه است.»
او ضمن تهدید کشورهای اروپایی از خطر روسیه، از آنها می‌خواهد برای تحریم و به بحران کشاندن روسیه تحت عنوان حمایت از اوکراین سریعا اقدام کنند ومی نویسد: «بنابراین نیاز فوری به تغییر جهت سیاست‌های فعلی اتحادیه اروپا به سمت روسیه و اوکراین وجود دارد. من یک رویکرد دو جانبه برای توازن تحریم‌ها علیه روسیه با مقیاس بسیار بزرگتر و برای کمک به اوکراین توصیه کرده‌ام. این ایجاد توازن باید در سه ماهه اول سال 2015 به دلایلی انجام شود که من سعی می‌کنم توضیح دهم.
تحریم‌ها یک شر لازم است. آنها لازمند زیرا نه اتحادیه اروپا و نه آمریکا حاضر به خطر جنگ با روسیه نیست، تحریم‌های اقتصادی برگ‌هایی است که به عنوان تنها راه برای مقاومت در برابر تجاوز روسیه است. آنها شر هستند زیرا نه تنها به کشورهایی صدمه می‌زند که بر آنها تحمیل می‌شوند، بلکه بر کشورهایی که آنها را تحمیل می‌کنند نیز آسیب می‌رسانند. معلوم شده که آسیب بسیار بزرگ‌تر از آن است که کسی پیش‌بینی کند. روسیه در میان یک بحران مالی است، به نوبه خود کمک کردن به روسیه خطر کاهش قیمت در منطقه یورو یک واقعیت است.
در مقابل، تمام عواقب ناشی از کمک به اوکراین مثبت خواهد بود. اوکراین به دفاع از خود فعال می‌شود، اروپا نیز به طور غیرمستقیم از خود دفاع خواهد نمود. علاوه بر این، تزریق کمک‌های مالی به اوکراین به ثبات اقتصادی آن کمک می‌کند و به طور غیرمستقیم نیز یک محرک بسیار مورد نیاز برای اقتصاد اروپا خواهد بود و صادرات و سرمایه‌گذاری در اوکراین تشویق می‌شود. امیدوارم مشکلات روسیه و پیشرفت اوکراین، ولادیمیر پوتین رئیس جمهور را متقاعد کند که تسلیم شود و از تلاش برای بی ثبات کردن اوکراین دست بردارد.
متاسفانه به نظر می‌رسد که نه رهبری ونه مردم اروپا به این ملاحظات توجه نکرده اند. به نظر می‌رسد اروپا به طور غیرمستقیم از حمله نظامی روسیه و ادامه دادن تجارت به طور معمول بی‌اطلاع می‌باشند. این فقط مربوط به اوکراین به عنوان یک کشور دیگری نیست که نیاز به کمک‌های مالی دارد، و حتی مانند یونان و یا ایرلند به عنوان موردی برای ثبات یورو نیز نیست که مهم است.» [37]
اینها تنها بخش بسیار ناچیزی از سیاست‌های مالی سوروس برای دخالت و به بحران کشاندن اقتصاد کشورها می‌باشد.

مراکز آموزشی
اگر نخواهیم تمام این مشکل را به گردن فروپاشی اردو گاه سوسیالیستی بیندازیم ولی باید اذعان کنیم نقش بسیاری از این روشنفکران سابقا چپ در این فاجعه بی‌تاثیر نیست. چرا که مسئله داشتن شغل برای آنها و روزمرگی و بی‌افقی‌شان یکی از معضل‌های امروز جنبش جهانی است.
امروز بودجه دولتی دانشگاه‌ها فقط به اندازه‌ی مخارج نگه‌داری محل دانشگاه است و تمامی دانشکده‌ها و بخش‌های آموزشی رتق و فتق امور و هزینه‌ها را باید خودشان حل کنند.
نوام چامسکی در مصاحبه خود در تاریخ 6 فوریه 2014 با نشریه الترناتیو اظهار کرد که دانشگاه‌های امریکا و استخدام اساتید بیشتر به استخدام در فروشگاه‌های وال مارت شبیه شده است. به عبارت دیگر نه استاد صلاحیت علمی دارد و نه شرایط کاری با فروشگاه‌ها و رستوران‌های زنجیره‌ای از لحاظ حقوق متفاوت است. h گینزبرگ در کتاب خود “سقوط قوه ذهنی (دانشکده)” [39]می‌نویسد: افزایش مدیریت اجرایی در دانشگاه‌ها انتشارات آکسفورد لندن امروز دانشکده‌ها نه براساس آموزش، بلکه به شیوه مدیریت اقتصادی اداره می‌شود. رشته‌های آموزشی توسط مدیریت آموزشی کنترل می‌شود و هزینه یک ترم بسیار بالا رفته است.” h [40]این موضوع که تا پنجاه سال آینده نیمی از دانشگاه‌ها وجود ندارد و بسیاری از رشته‌ها توسط موسسات تکنولوژی مانند آی بی ام کنترل می‌شود، مسئله‌ای جدی است. [41]
طرح این موضوعات به خاطر آن است که نئولیبرالیسم در بیست سال گذشته عملا بنیاد آموزشی را با یک بحران روبرو کرده است و عملا نه دانشجوی فارغ‌التحصیل می‌تواند بدهی بانکی خود را بدهد و نه جامعه قادر به بوجود آرودن شغل برای اوخواهد بود. [42]
فعالیتهای “جامعه باز” در داخل امریکا
البته “جامعه باز”در بعضی جاها با سیاست جمهوریخواهان مشکل دارد، به خصوص بعد از یازده سپتامبر 2001 و با کمک‌های مالی‌اش سروصدای زیادی راه انداخته است. جمهوریخواهان هم با بسیاری از نهادهایی مشکل دارند که کمک مالی از“جامعه باز”دریافت می‌کنند. زیرا که جمهوری‌خواهان به صورت سنتی با نهادهای نظامی ارتباط نزدیک‌تری دارند و در سراسر دنیا بیشتر با نیروهای ار تجاعی و بنیادگرایان سازگارترند. اما نگاهی دقیق‌تر به ادامه این سیاست‌ها نشان می‌دهد که این دو جناح مکمل هم هستند. این سیاست “جامعه باز” همانند چسب زخم باید دیده شود چون به محضی که یکی از این نهادها از چارچوب نظام دور شود، کمک مالی‌اش تمدید نمی‌شود.
در کتاب “حباب امریکای ابرقدرت” به تفصیل به این مساله پرداخته شده است. سوروس مخالف جنگ عراق و اشغال افغانستان بوده است، اما کاملا موافق با کمک به نهادهایی است که برای استحکام نظام سرمایه‌داری ضروری هستند. وی در ارتباط با ناکارآمدی دولت‌ها در حمایت‌های انسان‌دوستانه می‌نویسد:
” الف- کمک‌هایی که می‌شود منافع کمک‌کننده را در نظر می‌گیرد به جای آنکه نگاهی داشته باشد به سیاست داخلی کشور کمک گیرنده.
ب- کمک گیرنده هیچ نوع احساس مالکیتی بر روی پروژه ندارد و کمک‌دهنده به محض آن‌که از حوزه‌ی کمک گیرنده آن پروژه خارج می‌شود، از بین می‌رود. حتی نهادهایی مثل “یو ان دی پی “هم با مشکل روبروهستند و می‌خواهند کسانی که پروژه را اجرا می کنند، از خودشان باشد.
پ- کمک‌ها مابین دولت‌ها است و هیچ تضمنی وجود ندارد که کمک در راه اختصاص یافته هزینه شده باشد.
ج- هماهنگی کاملی ما بین کمک‌کنندگان دولتی وجود ندارد و در بسیاری از مواقع دولت‌ها با هم رقابت می‌کنند و کمک را به سوی منافع خودشان جهت می‌دهند.
د- این کمک‌ها ریسک بالائی برای موسسات اقتصادی دارد و بسیار سخت است که خوب به نتیجه برسد. چه برسد به اینکه سودی حاصل شود. زیرا این کمک‌ها اندازه‌گیری اجتماعی ندارد و در پایین ترازنامه نمی‌توان سود و زیان را دید. (کتاب حباب امریکای ابرقدرت ص 129)
“جامعه باز” تنها در خود امریکا از 219 نهاد غیردولتی حمایت می‌کند، از حمایت از نهادهای مبارزه برای آزادی زندانیان سیاهپوست [43]که در امریکا فعالیت می‌کند تا نهاد “دمکراسی همین حالا” ایمی گلدمن، دیده‌بان حقوق بشر، عفو بین‌الملل و سایت‌های اینترنتی که برای آزادی و حقوق اجتماعی کمپین می‌گذارند. بسیاری از سایت‌های اینترنتی حرفه‌ای ایرانی در خارج از کشور از این نهادها به اصطلاح بشردوستانه کمک مالی دریافت می‌کنند. فقط کافی است به بخش مربوط به “ما که هستیم” این سایت‌ها مراجعه شود. به محضی که نهادی زیر چارچوب نهاد خیریه‌ای کار کند، حتما در ادامه ، کمک‌های بشردوستانه هم در آن دیده می‌شود. فقط کافی است تا صدها نهاد ایرانی بدون نام را در گزارش مالی پایان سال بنیاد “جامعه باز”دید که بسیاری از آنها در واشنگتن، نیویورک و بوستون هستند. از کمپین بین‌المللی حقوق بشر تا نهاد توانا و ده‌ها نهاد دیگر نظیر شورای ملی ایرانیان و…. حتی از نام افشین اسانلو برای گرفتن کمک مالی استفاده می‌کنند. همین کمک‌ها باعث می‌شود که همیشه کمک‌گیرندگان اجبارا در موارد حساس نظر ندهند یا اگر نظری می‌دهند بسیار رقیق و در جهت تحکیم نظام سرمایه‌داری باشد.
نمونه این نوع برخوردها حتی در امریکا در رابطه با سیاست اسرائیل اتفاق می‌افتد (مانند سایت آواز). اگرچه بسیاری از این نهادها گاه از کسانی حمایت می‌کنند که بیشترین صدمه را در جامعه خورده اند مانند حمایت از زندانیان سیاه پوست و بی خانمانان‌ها ولی تمامی سعی‌شان این است که این نهادها در چارچوب نظم موجود کار کنند و قوانین را زیر سوال ببرند، نه نظام را [44]
تاثیر فعالیت‌های بنیادهای سرمایه‌داری
در 26 فوریه 1997 الن گرینپنز رئیس ذخیره مالی فدرال دولت امریکا در شهادت‌اش به کمیته روابط بانک‌ها، خانه‌ها و شهرسازی کنگره امریکا تاکید کرد که وضعیت اقتصادی در جهت مثبت و رشد حرکت می‌کند و رشد اقتصادی 2 تا 2.5 درصد افزایش داشته، حقوق‌ها افزایش پیدا کرده، قیمت‌ها کاهش پیدا کرده و خریدار بیشتر شده است. قرار داد دسته‌جمعی با اتحادیه‌ها مدت زمانش گاه تا پنج یا شش سال اضافه شده است.(یعنی عملا اتحادیه با اعضایش هیچ ارتباطی در این زمان ندارد). شرایط کار تغییر کرده و کارگران بر اثر بیکاری باید دائم دنبال کار باشند و نبود امنیت شغلی و بی‌آیندگی مهم‌ترین دست‌آورد ما برای کنترل کارگران است و اتحادیه‌ها عملا به کمترین اضافه دستمزد قانع هستند. نهادهایی هستند که می‌گویند این بی‌آیندگی کارگران در آینده مشکل‌ساز خواهد شد ولی باید پذیرفت همین بی‌آیندگی کارگران تضمین تمکین آنها به ما است. [45]پس باید به اقتصاد مالی در این دوره نگاهی داشته باشیم.
لازم است نگاهی به اقتصادهائی داشته باشیم که سوروس آن را به اقتصاد صنعتی در جهان‌سازی ترجیح می‌دهد و بپذیریم بخش عظیمی از این منابع مالی از دسترنج مردم عادی و زحمتکشان تحت عنوان ذخیره صندوق بازنشستگی و حساب پس‌انداز مردم است که می توان ادعا کرد تقریبا همه مردم مزدبگیر جهان در این اقتصاد مالی سهیم می باشند. به عنوان مثال:
فقط 91 میلیون امریکائی در بازار بورس دارای سهام هستند.رئیس اقتصادی موسسه سرمایه گذاری در گزارش 252 صفحه‌ای خود در سال 2011 می‌نویسد موسسه جهانی بورس” میوچل فاند” با سرمایه 24.7 تریلیون در سال، فعالیت دارد که 13.1 تریلیون آن در امریکا است.[46] بحران مالی جهانی سال 2008 و بحران وام‌های مسکن در امریکا که منجر به ورشکستگی بعضی بانک‌ها و بی خانمانی میلیون‌ها امریکایی منجر شد نیز بخشی از پیامدهای فاجعه‌بار برای مردم عادی است چرا که بانک‌ها توانستند با دریافت 700 میلیارد دلار از دولت بوش و اوباما ضرر و زیان خود را جبران کنند.
امروزه در آمریکا و حتی در کشورهای دیگر کمتر کسی وجود دارد که بتواند ادعا کند که در این سرمایه و بنگاه‌های مالی مشارکت ندارد . از پولی که به عنوان سهام بورس دارند یا پس‌اندازی که برای مقابله با کاهش ارزش ان در بانک‌ها سپرده گذاری شده‌اند . h امروزه 147 کمپانی سرمایه گذاری 80درصد اقتصاد جهانی را در دست دارند که کمپانی آقای سورس جی پی مورگان ششمین قدرت اقتصادی جهانی است. h پنجاه کمپانی دارویی و تکنولوژی در صدر جدول قرار دارند.
تمامی ترس مخالفین این سیستم مخوف و مافیایی خود را در جنبش اشغال وال استریت نشان داد. h درستی بسیاری، این نهادهای اقتصادی را به حباب تشبیه کرده‌اند و عملا نشان می‌دهند که شاید کمپانی‌هایی مانند اپل، میکروسافت، گوگل، کیسکو و اوراکل در مقابل سهام‌شان در بورس ، یک دهم هم نقدینگی ندارند.[50] اما همین کمپانی‌ها منبع مالی اساتید دانشگاهی برای ادامه فعالیت‌هایشان هستند ، چرا که بدون کمک مالی این نهادها نه دانشجویی می‌تواند تحقیقات استاد را دنبال کند و نه استاد امکان رفتن به سمینارها و سفرهای آموزشی را دارد. می‌توان ده‌ها رشته پست‌مدرنیسم، مارکسیست‌فیمنیست، ملی، مذهبی در دانشگاه‌های امریکا پیدا کرد ولی به اندازه انگشتان دست دانشکده کارگری در کل امریکای شمالی وجود ندارد و اگر هم باشد با کمک نهادها و فعالین کارگری است. به رساله دکترایی که به نقد جنبش اجتماعی بپردازد نه تنها کمک می‌شود بلکه امکان ترجمه آن به زبان دیگر فراهم می‌شود. مانند ده‌ها تحقیق مثل “شورشیان آرمانگرا”، “چرا انقلاب اکتبر کودتا بود” و …[51]
اتفاقا نظرات سوروس را می‌توان در دیدگاه‌های بسیاری از روشنفکران وطنی پیدا کرد: مخالفت با تفکر سوسیالیستی و مبارزه طبقاتی و وابستگی به اقتصاد مالی در ایران که به اقتصاد حجره‌ای معروف است. خرید، فروش سفته و دلالی تاریخ یک صد ساله در ایران دارد. برای همین است که از زمان ریاست جمهوری به اصطلاح سازندگی می‌توان دید که تئوریسین‌های سازمان بحران جهانی که سوروس یکی از بانیان آن است، همیشه روابط‌شان را با این طیف حفظ کرده‌اند و اکنون نیز این روابط در حال گسترش است و تلاش می‌کند آن بخش‌هایی از کارگری را تقویت کنند که گرایشات رفرمیستی دارند.
سوروس آگاه است که اگر در علومی مانند فیزیک یا مکانیک مسئله اندازه‌گیری دقیق می‌تواند در نتیجه‌گیری موثر باشد و این امر در بوجود آوردن اطمینان ، اصل است ولی دراقتصاد بازار به ویژه بخش مالی آن بازتاب اندیشه و باوری است که انتظارات را تحت تاثیر قرار می‌دهد. زیرا ایشان به تئوری بازتاب اجتماعی در علوم اقتصادی باور دارد و تفاوت موضوع را با علوم طبیعی می‌داند. تفاوت علوم تجربی و علوم اجتماعی در حرکت فعالانی است که در ایجاد بسیاری از پدیده‌ها ، رویدادهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نقش آفرینی می‌کنند. چرا که علوم تجربی بر خلاف علوم اجتماعی تحت قانون‌مندهای معینی صورت می‌گیرند. چرا که دانشمندان علوم تجربی نقش عمده‌ای در آزمایش‌ها دارند اما در نهایت تاثیری بر نتیجه ندارند .

نتیجه‌گیری
این نوشته نمی‌خواهد به نقش گرایشات فوق‌العاده قوی و خطرناک دیگر در خود امریکا ، در رابطه با سیاست خارجی امریکا کم اهمیت بدهد چرا که شاید این گرایش قوی‌تری است که در دو قرن گذشته وجود داشته که هم جمهوریخواهان و هم دمکرات‌ها آن را پذیرفته‌اند، یعنی جنگ و اشغال که تا به امروز از این سیاست دست برنداشته اند. ریچارد پیت [52]در مقاله‌اش “شکار جنگ برای آخرین حربه جنگ و صلح”، از قول توماس بارنت در کتاب نقشه جدید پنتاگون می‌نویسد: ” 11 سپتامبر برای ما یک هدیه بود تا از خواب شیرین سال نود (منظور فروپاشی بلوک شرق ) بیدار شویم و خود را متقاعد کنیم که دورنمای استراتژی امریکا باید این باشد که به رشد دولت‌هایی کمک کند که قانون توازن منطقی جنگ و صلح را به رسمیت می‌شناسند، آن هم کشورهایی که فرهنگ جهانی‌سازی را پذیرفته‌اند در غیر این صورت برای دیگر کشورها تنها فرصتی که باقی می‌ماند، لشگرکشی امریکا به آنجا است. ”
وقتی مجله اکیوار از بارنت (روزنامه نگار) سوال می‌کند: “این کارکرد جدید برای جامعه ما و جهان در درازمدت چه معنی دارد ؟ می‌گوید ” بگذارید رک و راست به شما بگوییم جوانان ما هرگز از خاورمیانه بر نمی‌گردند وما این منطقه را رها نمی‌کنیم تا زمانی ‌که آنها بپذیرند که به جهان بپیوندند. به همین سادگی می‌گوییم یعنی راه خروج دیگری نمانده است.”
کسی نمی‌تواند این مساله را نادیده بگیرد که بسیاری از کشورها یا خود طعم این سیاست را چشیده‌اند و یا از ترس این سیاست بسیارعقب نشسته‌اند، ولی بنیاد “جامعه باز” یک قدم فراتر رفته و معتقد است اگر ما در یک حمله برق آسا، زیر ساخت‌های اقتصادی و انسان‌های زیادی را از بین می‌بریم، با حمله اقتصادی می‌توانیم تمام کشورها را هم رای خود کنیم و از راهی پیش برویم که با فرهنگ ، مذهب و سیاست آن جامعه هماهنگ باشد. ما باید به دو طرف مشورت لازم را بدهیم.
در رابطه با ایران باید در خارج با گروه‌ها و نهادهای مشابه همکاری کنیم و این همکاری را در داخل ایران از طریق گروه بحران جهانی پی گیریم و نوشت:
” یافته‌ها و پیشنهادهای‌های اصلی این گزارش شامل موارد ذیل می‌باشد: پیروزی آقای روحانی تغییری در اصول بنیادین نداده است: رهبر جمهوری اسلامی همچنان تصمیم‌گیر نهایی است و اصطکاک بین او و رئیس جمهور جدید اجتناب‌ناپذیر خواهد بود. در عین حال، خطوط قرمز ایران که شناسایی حق غنی‌سازی اورانیوم و رفع تحریم‌ها هستند نیز ثابت باقی خواهند ماند. اما آنچه بی‌شک دگرگون خواهد شد لحن و شیوه مذاکره کردن ایران است.
سابقه طولانی آقای روحانی و نوشتارهای تفصیلی‌اش نشانه‌هایی از شیوه مطلوب مذاکراتی او را نمایان می‌سازد. تجربه او به عنوان مذاکره کننده ارشد هسته‌ای ایران دارای پیام دوگانه ای است. از طرفی او معمار تنها توافقنامه هسته‌ای است که در یک دهه گذشته بین ایران و غرب به امضا رسیده است. از طرف دیگر آقای روحانی معتقد است که عدم وفاداری غرب به وعده‌هایش در آن زمان موجب شد که منتقدین داخلی او را به شدت مورد نکوهش قرار دهند. از همین روی ممکن است او این بار با احتیاط بیشتری وارد عرصه دیپلماسی شود و تمایل بیشتری به شفاف‌تر کردن فعالیت‌های هسته ای ایران داشته باشد تا محدود کردن دامنه آنها که هدف نهایی آمریکا و اتحادیه اروپا است.
امروز دست‌یابی به یک توافق دشوارتر از زمانی است که سرپرستی پرونده هسته‌ای بر عهده آقای روحانی بود. مواضع طرفین سخت‌تر، اعتماد کمتر، برنامه هسته‌ای گسترده‌تر و تحریم‌ها فراگیرتر شده‌اند. بعلاوه شک و تردیدهایی در هر دو سو وجود دارد. غرب به توانایی آقای روحانی در اجرایی کردن یک توافق احتمالی شک دارد، و ایران مطمئن نیست که غرب بخواهد به یک توافق برد- برد دست یابد که در برگیرنده روشی برای همزیستی با جمهوری اسلامی و قبول نقشش در منطقه باشد و در نهایت آقای اوباما توانایی لغو تحریم‌ها را در رویارویی با کنگره داشته باشد.
برای زنده کردن و از سر گرفتن گفتگوهای هسته‌ای باید سه راهکار به هم مرتبط را در پیش گرفت: اول باید محتوای بسته پیشنهادی را تغییر داد. برای این کار لازم است که گام اعتمادساز حول مساله غنی سازی 20 درصدی ایران را ترکیب کرد با توافق بر اصول کلی حاکم بر راهکار نهایی، تا ابتدا و انتهای مذاکرات مشخص باشند. سپس لازم است در کنار بحث‌های چند جانبه بین ایران و 5+1، گفتگوهای خصوصی بین ایران و آمریکا صورت بگیرد و نهایتا، لازم است که در مورد مسائل مربوط به امنیت منطقه هم گفتگوهای دوجانبه ای بین ایران و غرب و بخصوص آمریکا انجام شود. [53]این توافق تا به امروز چراغ راهنمایی طرفین است.”
این تحلیل سورس از وضعیت کنونی ایران است. می‌توان دید که این دیدگاه ها چه میزان در مذاکرات نقش داشته و دارند.
ما به تمامی نهادها و مکانیسم “جامعه باز” در بالا اشاره کردیم. اما اصل قضیه، یعنی زحمتکشان جامعه ما در طرف دیگر معادله سیاسی قرار گرفته‌اند. جهانی‌سازی، شکست بلوک شرق و سوسیال‌دمکراسی یک مانع مهم ناامید‌کننده فراگیری شده است که نیازمند خلق ساختارهای جدید در امکانات و فرصت‌های مقابل ما باید باشد تا از این طریق مردم بتوانند موضوع را درک و به آن عمل کنند. اگر روزگاری پاداش یک عمل در جهت بهبود کلیت جامعه در مبارزه نمایان می‌شد، باید در مقابل این فرهنگ جدید ایستاد که کار داوطلبانه و فداکاری را در گرو گرفتن کمک‌های مادی می‌داند. سازماندهی بنیادی و رادیکال در گرو تغییر بنیادینی است که رهبران جمعی خودش(نه فرد) را بوجود می‌آورد. که آن هم از طریق پایگاه مردمی و در میان مردم، نه از طریق مجازی می‌باشد.
اگر طبقه کارگر را به مفهوم وسیع کلمه یک نیروی اجتماعی کار بدانیم پس نیازمند فعالیت‌های بنیادی‌تری هستیم چرا که یکی از اشکالات اصلی در جنبش کارگری ما این بود که در سی سال گذشته، کسی مسئولیت مشکلات خاص تحلیل‌ها و سازمان‌دهی‌مان را نپذیرفت. ما نپذیرفته‌ایم تا زمانی که نقدپذیر نباشیم جلب اعتماد بسیار سخت است. چرا که سیاست مطلوب عملی می‌تواند بحث و تحلیل ، اندیشیدن و تدوین استراتژی جدید دموکراتیسم انقلابی را در میان جنبش کارگری توسعه دهد که این کارزاری است جدید در مبارزه.
طبقه کارگر با این شعار که سرمایه‌داری سیستمی است مخرب و خانمان‌سوز مشکلی ندارد و آن را می‌پذیرد، مشکل در چگونگی مقابله با این سیستم است. چرا که امروز مشکل سر راه ، سوسیال دمکراسی است که خواهان رفرم در وضعیت موجود است و خود در سه دهه گذشته کلیه‌ی دست‌آوردهای طبقه کارگر را نیز کم کم از بین می‌برد. کشورهای اسکاندیناویی مثال روشن آن است. همین مشکل سوسیال دمکراسی در عقب‌نشینی اتحادیه‌های کارگری وجود دارد. آنها نیز این مشکل را در نبود تئوری عمل راهگشا و چپ دارند. زیرا که نظام سرمایه داری بسیاری از نیروهای چپ سنتی را آلوده کرده است. مثال روشن آن برخی از جریانات تروتسکیست سابق در کشورهای صنعتی و احزاب برادر سابق و نیروهای مائوئیست است که خود به نوعی فعالیت‌شان در گروهمین کمک‌هاست. پس باید به یک خانه‌تکانی دست بزنیم و نگذاریم که جریاناتی زیر لوای کمک، به توجیه این نهادها بپردازند. چپ غربی در تنبلی خودش تنها به پارلمانتاریسم راضی است و تنها در گرو نوشتن حمایت از مبارزات مردم تحت ستم کشورهایی است که مسبب اصلی سیه روزی آنان دولت خودشان است، فقط نق می‌زند و حتی حاضر نیست یک حساب‌رسی از دولت خودشان داشته باشد که چرا پول مالیات مردمشان در ریختن بمب و حمایت از بنیادگرایی خرج می‌شود.
در مقابل این غول مخرب زیر شعار “جامعه باز” بشردوستانه، ونهاد های رنگارنگی که هر روز نظام سر مایه داری از آستین بیرون می اورد ، چاره‌ای جز آموزش و سازماندهی درازمدت برای ما باقی نمانده است. امروز نمونه‌های زیادی از تجربه دمکراسی شورایی و مدیریت کارخانه توسط خود کارگران در سطح جهان وجود دارد که ما در آینده به آنها خواهیم پرداخت. این تجربیات پراکنده بار دیگر اثبات می‌کند که برای کارگران و زحمتکشان چاره‌ای جز ایجاد تشکل‌های سراسری با اتکا نیروی خودشان موجود نیست.
گروه تحقیقات بین الملل کانون مدافعان حقوق کارگر


منابع و زیرنویس ها:

[1] en.wikipedia.org
تمامی این مقاله در رابطه با کمک‌های به اصطلاح بشر دوستانه بنیاد جامعه باز جورج سوروس است
[2]
اگر در دوره هایی جریانات سیاسی از دولت‌ها کمک می‌گرفتند، در دوره جدید این کمک‌ها از طریق نهادهای بشردوستانه صورت می‌گیرد و جدا از این که بخشی از کمک‌ها توسط شهرداری‌ها در کشورهای اروپایی صورت می‌گیرد. بخشی نیز توسط بعضی از اعضای تشکل‌های سیاسی با حمایت تشکیلات زیر پوشش فعالیت‌های آموزشی (آموزش روزنامه نگاری یا مسایل مربوط به زنان واینترنت )و مبارزه با مذهب دریافت می‌شود. مثل انستیتو موج و تحرک در هلند که از حمایت‌های مالی خانه آزادی استفاده و نهاد مسلمان‌های سابق که از حمایت های مالی بشردوستانه نهادهای وابسته به سوروس استفاده می کنند.

ex-muslim.org.uk
old.richarddawkins.net
the International Institute of Acoustics and Vibration (IIAV)
www.iiav.org
[3]
رفرنس شماره 3 مربوط به مقاله کانون مدافعان حقوق کارگردرمورداتحادیه های کارگری امریکاست. اما برای بیشتر باز کردن مطلب این بخش از کتاب اعترافات یک جنایتکار اقتصادی هم پیشنهاد می شود:
دکترین مونرو که از سوی رییس‌جمهور جیمز مونرو 1823مطرح شده بود، نظریه «تقدیرآشکار» یک قدم به جلو برده شد. (طبق این نظریه تقدیر آشکار تسخیر امریکای شمالی توسط سفیدپوستان مهاجر یک مشیت الهی بوده است ، یعنی نابودی سرخ پوستان ، جنگل‌ها ، گاومیش‌ها، لایروبی باتلاق‌ها، ایجاد نقب‌های فرعی در رودحانه ها و شکل دادن به اقتصادی که متکی بر استثمار مدام کارگران و منابع طبیعی باشد را، نه آدمیان ، بلکه خداوند مقدرکرده است.) و در دهه های 1850 و 1860 بر اساس آن اعلام شد که ایالت متحده امریکا دارای حقوق ویژه بر تمام نیم کره قاره امریکا است، از جمله حق دارد به هر کشوری در امریکای مرکزی و امریکای جنوبی که از سیاست‌های ایالات متحده ی امریکا حمایت نکند ، یورش ببرد. تدی (تئودور) روزولت، با توسل به دکترین مونرو، دخالت ایالات متحده امریکا در جمهوری دومینیکن ، ونزوئلا و کلمبیا در دوران «آزادسازی » کذایی پاناما از کلمبیا را توجیه کرد. روسای جمهور بعدی امریکا، یکی پس از دیگری – به طور عمده تفت، ویلسون و فرانکلین روزولت- با استناد به این دکترین ، فعالیت های پان امریکایی واشنگتن را تا پایان جنگ جهانی دوم گسترش دادند. نهایتا در نیمه آخر قرن بیستم ، ایالات متحده امریکا به بهانه «تهدید کمونیسم» تسری این اندیشه به تمام کشورهای جهان، از جمله ویتنام و اندونزی، را موجه جلوه داد. ( ص111 اعترافات یک جنایتکار اقتصادی)
«مدرسه (آموزش نظامی) قاره امریکا» (یک مدرسه نظامی ایالات متحده امریکا که اغلب نظامیان افراطی دست راستی امریکای لاتین در آنجا آموزش می بینند و طبق آمار، اکثر خونریزی‌ها و کشتارهای کشورهای امریکای لاتین مربوط به آموزش‌دیدگان این مدرسه است.(ص112 اعترافات یک جنایتکار اقتصادی)
[4] www.kanoonm.com
[5]
نقش سوروس در شکل دادن به مسایل خاورمیانه بسیار پر رنگ تر از کمک مالی به فعالیت‌های باصطلاح بشردوستانه می باشد. او به عنوان گرداننده اصلی گروه بحران تصمیم گیرنده بخش اعظم دولت‌های فاشیست منطقه خاورمیانه نیز هست. به عنوان مثال می توان به بسته پیشنهادی به دولت ترکیه و پ کا کا در رابطه با صلح بین آنها اشاره کرد.
www.crisisgroup.org

[6]
در رابطه با یونان بودجه همکاری اتحادیه های کارگری یونان که منبع مالی برخی از انها جامعه باز است توسط سالیدریتی سنتر بوده و در رابطه با سیریزا در یونان مقداری کمک های مالی وی را سوروس می‌داده است.
www.gazetawarszawska.com
[7] en.wikipedia.org
[8]
سوروس کیست؟

جورج سوروس در 12 آگوست 1930 در بوداپست، مجارستان متولد شد. پدر او، تئودور شوارتز، ارتدوکس یهودی که، در سال 1936، نام خانوادگی خانواده را از شوارتز به سوروس به منظور پنهان کردن هویت یهودی خانواده اش تغییرداد. در سال 1947 خانواده سوروس “از مجارستان به انگلستان نقل مکان کردوپنج سال بعد، جورج از مدرسه اقتصاد لندن فارغ التحصیل شد. سوروس همیشه در خاطراتش می گوید که تغییر نام و عوض کردن جعلی مذهب اش همیشه یک آدم دو شخصیتی از او ساخته است.
balder.org
www.hartford-hwp.com
سخنرانی سوروس در سال 1998 به سوی یک جامعه باز جهانی خطوط کلی نظرات او در رابطه با سیاست و اقتصاد را روشن می‌کند. در این سخنرانی اشاره می‌کند که جهانی سازی نه تنها به انشقاق طبقه کارگر بلکه به نوآوری اقتصادی کشورها در مقابل هم شده است.
طرفدار جهانی سازی است و معتقد است اقتصاد صنعتی در موقعیت ضعیفی در مقابل اقتصاد مالی قراردارد و می گوید که اقتصاد صنعتی یعنی زمانی که کارخانه ساخته می‌شود و استدلال می کند یکی از نقاط ضعف اقتصاد صنعتی این است که مکان را نمی توان جابه جا کرد ولی اقتصاد مالی قابل انتقال است و جهانی‌سازی این امکان را بوجود می آورد که پول در حال حرکت باشد. پول در جایگاه قویتری در مقابل نیروی کار قرار دارد


Infopoverty Seminar Participant. melanie.saadadi@iiav.ch OCCAM..
[9]
The Bubble of American Supremacy, Georg Soros 2004 P 136
[10]
بسیاری از روشنفکران چپ ایرانی در دهه نود به نقد پوپر پرداختند که متاسفانه در فضای بعد از فروپاشی دیوار برلین این نقدها زیاد انعکاس پیدا نکرد و کتاب کارل پوپر جامعه باز و دشمنانش با ترجمه علی اصغر مهاجر شاید در آن روزگار به خاطر کمک‌های دولتی بیشترین فروش و پیروان را در ایران داشت. شاید باز چاپ نقد‌هایی پوپر در این دوره کمکی باشد.
[11] The Alchemy of Finance: George Soros,
The Tragedy of the European Union Gorge Soros 2014 Published in the United Stated by Public Affairs P 129
[12] Bershtein, B and V. B Borsevic (2002) Theory of Reflexivity by George Soros
سوروس در سخنرانی اش در دانشگاه آم آی تی به تئوری بازتاب اشاره می‌کند و می‌گویید که از طریق این تئوری هم پول در می آورم و هم کمک می‌کنم
churchandstate.org.uk
دکتر مسعود درخشان مدرس دانشگاه امام جعفر صادق یکی از تئوریسین‌های نظام مالی در ایران است و در سخنرانی‌اش با عنوان ” جنبش وال‌استریت؛ پایان سرمایه‌داری ؟ می‌گوید: ” نگرانی اجتماعی که در این بحران وجود دارد این است که همه کوشش ها برای نجات سرمایه و بانک‌ها می باشد زیرا این ذات نظام سرمایه‌داری بر اساس سرمایه بوده و متفکران این نظام اعتقاد دارند اگر می‌خواهیم از این بحران خارج شویم باید سرمایه و بانک‌ها و شرکت‌های بزرگ مالی را نجات داد در این نظام معیارها و سنجش رشد و ارزش همه بر مبنای سرمایه است.”
” نکته ای که باید اشاره کرد این است که واژه سرمایه‌داری به ادبیات این کشورها دوباره بازگشته است در گذشته می گفتند سرمایه داری را کمونیست ها به کار می‌برند و هر کس این لفظ را به کار می برد به او می گفتند سوسیالیست. اما هم اکنون و در این بحران این واژه دوباره در ادبیات معترضان وجود دارد و خواستار حذف سرمایه داری در کشور خود هستند … سرمایه داری در جمهوری اسلامی ایران هم رسوخ کرده و مانند هوایی مسمومی است که نمی دانیم وجود دارد و آن را استشمام می کنیم…. بنده برای آن که به اندیشه های کمونیستی متهم نشوم در کتابی که در باره بحران مالی سال 2008 نوشتم چند نقل قول را از بزرگان سرمایه داری آوردم”. ”

کتاب: «سرمایه اجتماعی: اعتماد، دموکراسی و توسعه تألیف: کیان تاجبخش
نگاه کنید به عاطفه تکلیف
[13] www.georgesoros.com .
[14] The Money Mafia , A World in Crisis- Paul T. Hellyer 2014 Credos Books
پال هیل جوان‌ترین نماینده مجلس کانادا در سال 1949 کسی که در سال 1963 وزیر دفاع کانادا بوده است در سن نود و یک سالگی خودش کتاب مافیای پولی را می‌نویسد. ایشان در این کتاب به تاریخچه جریانات مالی می‌پردازد و اوج افتضاح مالی را در جهانی سازی بررسی می‌کند.
[15] en.wikipedia.org
[16] en.wikipedia.org
[17] en.wikipedia.org
[18]https://wikispooks.com/wiki/File:Secret_Agenda.pdf
Secret Agenda: The United States Government, Nazi Scientists, and Project Paperclip, 1945 to 1990 (Google eBook)
[19] www.globalresearch.ca
[20] http://trilateral.org
[21] www.mehrnameh.ir
[22] english.iranianlobby.com
نایاک یا شورای ایرانیان امریکا نهاد لابی حکومت ایران در امریکا می‌باشد که در لینک بالا به کلیه نامه نگاری‌های ظریف و شخص تریتا پارسی اشاره شده است. پشتیبان این مرکز بنیاد جامعه باز سوروس است.
[23] www.us-iran.org
www.ngo-monitor.org
[24] news.nationalpost.com
www.cnbc.com
[25] https://www.movements.org
[26] Is Egypt’s Labor Movement Being Co-opted by Globalists?
www.globalresearch.ca

بعد از فروپاشی بلوک شرق ، کشورهای متعددی که تحت جهانی شدن، خصوصی سازی و بدل سازی فرهنگی، در پروسه بازسازی این کشورها به یک (نظم) اقتصادی بین المللی رسیده بودند به کجا رسیدند. خاورمیانه هم اکنون تحت جنجال و هیاهو همان “انقلاب های رنگی” است. در مصر جنبش مدنی بوجود آمده است که به طرز مشکوکی مانند ایجاد جهان وطنی (globalist) به نظر می رسد.
برای سرنگونی استبداد اسلامی موجود در تونس و مصر بسیاری از لیبرال‌های غربی و دیگران مشوق هستند ، با بالا رفتن هوراهای گروه های کر (یک‌صدا)، شورش در یمن، بحرین، اردن، ایران و لیبی گسترش می یابد. به نظر می رسد تمامیت مبارزان “شورش مردمی” به راحتی بلعیده می‌شوند و در توصیف از این شورش ها ، رسانه ها از آنان تحت عنوان “قیام خود به خود” (خودجوش) یاد می‌کنند .همچنین بسیاری در تعصب و غیرت انقلابی خود بر این باورند که این شورش ها منادیانی برای سرنگونی سرمایه‌داری هستند. یکی از آنها که ممکن است از آن این انتظاررا داشت، برخی گروه های چپ هستند ، اما به لحاظ تاریخی معمولا حرکتی بسیار بیشتر ازیک بهم زدن آرام انجام نداده است و مشاهده می شود که آنها در آغوش سیاست ایالات متحده قرار می گیرند.
در میان شادی برخی از خیرین (که معنای نه چندان خوبی است) یک سوم از تشکل‌های اتحادیه های مستقل فدراسیون مصر را باید در نظر گرفت که بسیاری از منابعشان توسط نهادهای جهانی سازی (globalist) مانند سازمان اوقاف برای دمکراسی(NED) (ب) برای ایجاد جنبش کارگری تامین شده است که می تواند همکاری برای خواسته های عادی برای اصلاحات باشد. هر سازمان می تواند به چنین سازمانی تحت عنوان ان آی د بطور مستقل مرتبط شود،درحالی که باید به علت کمک های مرکز همبستگی امریکا (سولیداریته سنتر) برای همبستگی بین المللی کارگران، فورا یکمورد مشکوک در نظر گرفته شود. سوال این است چه وضعیتی باعث شده که به ظهور یک جنبش کارگری جدید در مصر توجه شود؟
www.ned.org

en.wikipedia.org

کمال عباس رهبر اتحادیه کارگری و خدمات کارگران ازفعالان حزب کمونیست مصر در دهه هشتاد می‌باشد
www.sourcewatch.org
د- فدراسیون اتحادیه مستقل مصر سال گذشته عملا به کمپ ال سیسی پیوست و از او در انتخاب اش حمایت کرد www.tvcnews.tv

کیسی یک بازیکن برجسته برای فشار آمریکا در شرق میانه برای بازسازی تصویر آمریکا است که سخنران کلیدی در این کنفرانس پروژه “دموکراسی در خاورمیانه” (POMED) در ژانویه سال 2010 است.
POMED روی اظهارات کیسی در مورد “انقلابیون سبز” ایران تاکید می کند:
ما از جنبش سبز الهام گرفتیم، توسط مردمی که در ایالات متحده هستند و از کسانی که در خیابانهای ایران هستند حمایت می کنند. با توسعه بیشترجنبش اپوزیسیون ،کشور ایران برای همیشه تغییر خواهد کرد.
کیسی نیز به استراتژی های ذاتی تکنولو‍ژی جدید ( Newtech) در”انقلاب های رنگی” در هر بخشی از جهان که آشکار شده‌اند اشاره می کند:
در بحث چشم انداز آینده برای حرکت دموکراتیک، کیسی به نقش فن آوری های جدید” فیس بوک، توییتر، و وبلاگ نویسی ” برای باز کردن فضای بیشتر برای بحث های دمکراتیک اذعان کرد. او’قانون صدا، را که اخیرا تصویب شد، ستایش کرد و همچنین امیدوار است ایرانیان قادر به برقراری ارتباط آسان تر در میان خود برای از بین بردن فایروال(سانسور) اعمال شده توسط رژیم ایران باشند ”
در این کنفرانس چندین سخنران کلیدی از “جامعه مد نی” خاورمیانه حضورداشتند و از ایالات متحده درخواست کمک کردند.
در کنفرانس محمد ازرق (Azraq) از رهبران طرفداران دموکراسی در اردن از سال 2010 ، بود که خیلی پیش از این به وجود سوء ظن گسترده به ایالات متحده آمریکا به عنوان حامی رژیم ظاهرا طرفدار آمریکا (دلالت داشت به رسانه های خبری) بود، اظهار داشت، فعالان “جامعه مدنی” به دنبال حمایت ایالات متحده آمریکا برای:
” حمایت شدیدتر گسترش برنامه های ام ای پی آی ( MEPI) و خواستار کمک های هدایت شده بیشتر به طور مستقیم به جامعه مدنی. در لبنان و ایالات متحده توافق شد که راه هایی برای توسعه “جامعه مدنی پیدا کنند، ‘یک مفهوم معنی دارکه شامل بسیاری از فن آوری های جدید شبکه‌های اجتماعی برای تسهیل بحث بیشتر در کشورهای خاورمیانه وجود دارد.”

AFL-CIO/NED
AFL-CIO به لحاظ تاریخی به خوبی در خدمت استقرار آمریکا است، “ترکیب نظامی- صنعتی” یا هر چیز دیگری از تماس شبکه ای جهان وطنان یا گلوبالیست‌ها (globalists ) که به طور کلی سیاستی تحت جمهوری‌خواه و یا دموکرات هدایت می شود. به طور خاص آی اف ال – سی آی او از نزدیک با بنیاد ملی برای دموکراسی(NED)کار می کند. ن آی دی خودش درک کرد که با تام کاهن (Tom Kahn) ، رابطش در خارج از کشور برای ای اف ال – سی ای او با “فعالان جامعه مدنی” مانند همبستگی در لهستان حفظ شد. او کارآزموده (سربازکهنه کار) (Shachtmanite) بود، این خط از تروتسکیسم آمریکا با موقعیت طرفدار آمریکا در دوران جنگ سرد و پس از آن دنبال شد. رئیس NED کارل گرشمن ( Gershman )، یکی دیگر از تروتسکیست‌های قدیمی است.
برای شناخت کارل گروشمن رئیس سازمان اوقاف ملی برای دمکراسی بد نیست به گذشته ایشان اشاره شود ایشان که از اعضای هیئت تحریریه نشریه مخالف سرمایه داری (دی سنت) در دهه شصت بوده است. این نشریه بین المللی که یکی از گرایشات تروتسکیست است en.wikipedia.org
در شناسنامه کاری‌اش آمده است که برای “بنی آید برد” مرکز یهودیان امریکا تحقیق می کرده است و بعد به شورای یهودیان امریکا پیوست و در دهه هفتاد یکی از مسئولین خانه آزادی و بعد رئیس سازمان اوقاف ملی ‌شد
en.wikipedia.org
بعضی موارد از برنامه ان ای دی که توسط دیوید لاو( David Lowe: ) اعلام شده است:
“گاه و بیگاه کنگره تخصیص بودجه ویژه ای را برای انجام طرح‌های دموکراتیک خاص در کشورهایی با منافع خاص برای بنیاد فراهم کرده است، از جمله لهستان (از طریق اتحادیه های همبستگی کارگری)، شیلی، نیکاراگوئه، شرق اروپا (کمک برای پیروی ازگذار دموکراتیک از بلوک شوروی فروپاشی شده و جابه جای از قدرت تک حزبی به سیستم نیم بند لیبرالیسم غربی)، آفریقای جنوبی، برمه، چین، تبت، کره شمالی و بالکان. بعدا، NED از تعدادی از گروه های مدنی حمایت کرد ، از جمله کسانی که در پاییز سال 2000 نقش کلیدی در دستیابی به موفقیت در انتخابات صربستان داشتند. اخیرا تحت عنوان11سپتامبر 2009 ، و هیئت مدیره NED سند سوم استراتژیک خود را، با بودجه ویژه قابل توجهی برای کشورهای با جمعیت مسلمان در خاور میانه، آفریقا و آسیا، تصویب کرده است. ”
واضح است، هدف سازمان اوقاف ملی برای دمکراسی “انقلاب جهانی” در منافع جهانی شدن است. دولت‌هایی هدفمند برای “رژیم های (به ظاهر مخالف منافع سرمایه داری) همان کسانی که در لیست سیاه توسط جورج سوروس و یک میزبان از دیگران مانند موسسه بین المللی جمهوری خواه، خانه آزادی، آگهی nauseum می باشد. در حال حاضر نگرانی اصلی کشورهای اسلامی است.
جان کویکا کوجنتلی (John Quaccia cogently) اظهار داشته اهداف AFL-CIO-NED و انجمن ها، نوشتن:
مودیان مالیاتی کمی که با بنیاد ملی برای دموکراسی آشنا هستند، یک سازمان که هنوز بودجه عملیات آن متعلق به بخش خصوصی است و حداقل درچهل کشور فعال است. ماموریت NED کمک به ایالات متحده برای راه اندازی اقتصاد سرمایه داری در سراسر جهان، با حمایت از رژیم هایی است که با ایالات متحده روابط دوستانه ای دارند.
نقشی که رهبران فدراسیون کار آمریکا، AFL-CIO، در انجام کارهای کثیف NED بازی می کند “… به همان اندازه نگران کننده و در عین حال شگفت آورتراست. مرکز همبستگی AFL-CIO در بیست و هشت کشورفعالیت می کند، تا به وسیله دلسرد کردن کارگران و ترویج خصوصی سازی با کمک اتحادیه ها و گروه های کارگری‌ای که از شرکت های خصوصی حمایت کنند، از سازماندهی رادیکال در میان کارگران جلوگیری کند. بنیانگذاران مرکز همبستگی (AFL-CIO) موسسه امریکای برای توسعه کار رایگان (AIFLD ) یکی از چهار موسسه کار دولتی است که در طی جنگ سرد برای جلوگیری از ایجاد سیستم های مستقل اقتصادی کشورهای خارجی ایجاد شده است
Quaccia می گوید که NED توسط ریگان تاسیس شد، بعد از آن که عملیات سازمان سیا افشا و بی اعتبار شده بود، ، آلن ونستین به عنوان موسس NED، در سال 1991 گفت:” بسیاری از آنچه که ما امروز انجام می دهیم 25 سال پیش توسط سازمان سیا انجام شده است. ”
(Quaccia)نام انجمن (NED) است با سازمان کسی که منافعش در اصلاحات قانون کاراست و درک آن برایش دشوار است، یک موضوع که این نویسنده در مقاله اخیرخود برای مجله سیاست خارجی مطرح کرد. بالاخره   نام انجمن است یا نویسنده مفهوم نیست
Quaccia ادامه می دهد: “کارNED از طریق حوزه های متعدد: موسسه بین المللی جمهوریخواهان، موسسه دموکراتیک ملی برای امور بین المللی، مرکز بین المللی سرمایه گذاری خصوصی، اتحایه موسسه تجارت آزاد ، و مرکز آمریکایی برای همبستگی بین المللی کار (ACILS)، به عنوان مرکز همبستگی بهتر شناخته شده است.”
فعالان کارگری بی باک مرکز همبستگی به نظر نمی رسد با بنیاد بین المللی جمهوریخواهان و مرکز بین المللی سرمایه گذاری خصوصی که با آنها تضاد منافع دارند در یک کنفرانس بنشینند. برعکس، مقاله در “نتیجه گیری” نشان می دهد، خصوصی سازی توسط مرکز همبستگی پشتیبانی می‌شود Quiccas بیان می کند، هدف NED از خط خارج کردن جنبش کارگری و اطمینان از این مساله است که نوع سیستم اقتصادی “راست” که در پی بیداری(احیا) «انقلاب‌های رنگی» که با OSI، IRI، و دیگران حمایت می شوند بوجود آمده است.
بودجه مرکز همبستگی ازاین منابع می آید:
“… منابع غیرانتفاعی دولتی و خصوصی. منابع مالی شامل آژانس ایالات متحده برای توسعه بین المللی، بنیاد ملی برای دموکراسی، وزارت امور خارجه آمریکا، وزارت کار آمریکا، AFL-CIO، بنیادهای خصوصی و سازمان‌های کارگری ملی و بین المللی.
چنین اتحادیه های کارگری در بلوک شوروی سابق به عنوان چیزی بیش از ضمایم دستگاه دولت مورد انتقاد قرار گرفتند، پس چرا باید مرکز همبستگی به عنوان هر چیزی باید در رابطه های مختلف به خدمت سیاست ایالات متحده در نظر گرفته شود؟
Quaccio اعلام می کند که مرکز همبستگی در حمایت از فعالیت های ضد چاوز در ونزوئلا، به ویژه از طریق کنفدراسیون کارگران ونزوئلا فعال است. از این رو یکی از معدود کشورهایی که مخالف جهانی شدن و حتی تشکیل یک بلوک بولیواری است که در پوشش دفاع از حقوق کارگران واژگون شد. سازمان دیده بان ونزوئلا به عنوان یک نقطه داغ جدید برای “شورش خود به خودی”است.
مرکز اتحادیه کارگری و خدمات کارگران، “شریک مرکزهمبستگی ”
فدراسیون اتحادیه های مستقل مصری برای صدایشان به طرز مشکوکی مانند یک عملیات globalist بسیار مورد تحسین قرار گرفتند. مرکز اتحادیه کارگری و خدمات کارگران (CTUWS) در سال 1990 تاسیس شد ، همراه با اتحادیه اداره املاک و مستغلات مالیات ، بر اساس فدراسیون اتحادیه های مستقل مصری تشکیل شده است . CTUWS ” شریک مرکز همبستگی” است. مرکز همبستگی اعلام می کند:
به گزارش مرکز اتحادیه کارگران و خدمات کارگران ، شریک مرکز همبستگی” ،”در یک حرکت تاریخی برای جنبش کارگری مصر، اتحادیه اداره املاک و مستغلات مالیات اولین اتحادیه مستقل مصری است که 27000 عضوواقعی دارد.
کمال عباس هماهنگ کننده از CTUWS است. او با حضور در کنفرانس های کار جهانی globalist و آمریکا برای انتخاب جنبش های کارگری برای روند جهانی شدن خدمت می کند.
انجمن جهانی دموکراسی: در کجا سرمایه و سوسیالیسم دیدارمی کنند . ده سال پیش کمال عباس در کنفرانس موسس انجمن جهانی دموکراسی، در ورشو برگزار شد، گرداننده بود.
[27] www.opensocietyfoundations.org
زنان افغان: 2014 و دورتر
پنج افغان طرفدار حقوق زنان در مورد انتخابات آینده افغانستان و روند انتقال سیاسی، دستاوردهای ایجاد شده توسط زنان افغان و چالش های پیش رو، و چشم انداز کلی برای افغانستان پس از 2014 بحث می کنند.
آنها همچنین مقاله یافته های خود را با شبکه زنان افغانستان ، با عنوان چشم انداز 2024، به اشتراک می گذارند که به تشریح دستاوردهای زنان افغان طی دهه گذشته و توصیه هایی برای حفظ این دستاوردهای پس از 2014 می پردازد. مقاله در نتیجه مشاوره منطقه ای در 34 استان افغانستان است.
سخنگویان آنان عبارتند از:
حسینه صافی به عنوان مدیر اجرایی شبکه زنان افغان، و یا AWN از مه 2013 خدمت کرده است.
پلوشه حسن عضو موسس بسیاری از گروه های حقوق بشر موجود، از جمله شبکه زنان افغان، پروژه زنان و کودکان خیابانی، و Roazana است.
لیدا نادری در حال حاضر به عنوان معاون رئیس حزب برای آژانس ایالات متحده برای توسعه بین المللی زمین و اصلاحات در افغانستان کار می کند.
ماری اکرمی مدیر مرکز توسعه مهارت های زنان افغان از سال 1999 بوده است.
منیژه نادری در کابل متولد و در نیویورک بزرگ شده است. در سال 2006، او به کابل نقل مکان کرد برای راه اندازی زنان برای کار زنان افغان در افغانستان.
الیزا گریزولد، آیووا (مدیر) نویسنده ای که در شهر نیویورک زندگی می کند. کتاب او، من گدا جهان هستم: Landays از افغانستان معاصر ، در ماه آینده توسط فارار استراوس ژیرو منتشر خواهد شد.
www.opensocietyfoundations.org

ضمیمه M “بنیاد AFM سوروس به آمریکا در مورد شکنجه در افغانستان
بنیاد سوروس جورج سوروس (OSF) گزارش مهم و مختصری از سیاست با عنوان شرایط زندانی بودن در امریکا ، به طور گسترده ای در مطبوعات منتشر کرده است .
خبرگزاری فرانسه “شرایط انفرادی در یک مرکز غربالگری آمریکا در پایگاه هوایی بگرام.”:
اتاق فکر ( think tank) ایالات متحده در گزارش روز جمعه اعلام کرد: در یک زندان مخفی در افغانستان ارتش آمریکا با بازداشت شدگان بدرفتاری می کند- که نقض قوانین خودشان است. این گزارش 16 صفحه ای بنیاد جامعه باز آمده است: از افغان ها دعوت می کند به سایت محرمانه “زندان TOR،” و یا “زندان سیاه” مراجعه کنند. در این سایت گزارشی از بازداشت شدگان وجود دارد که بدون سرپناه مناسب و یا مواد غذایی یا دیگر حقوق اولیه نگه داری می شوند. در سال 2003 اولین پروژه جامعه باز در افغانستان شروع به کار کرد که گزارش سالانه دارد و روزنامه جامعه باز هم منتشر می‌کنند.
dailyopensociety.com
نهادخط مقدم یک نمونه از نهادهای است که هر کسی پول بدهد کمک می‌گیرد فقط کافی است به لیست کمک کنندگان مالی آن نظری انداخت. در شناسنامه آن آمده است” مدافعان حقوق بشر چه کسانی هستند؟ مدافعان حقوق بشر افرادی هستند که به صورت فردی و یا جمعی، به نمایندگی از طرف دیگران به شیوه ای مسالمت آمیز به ترویج و دفاع از حقوق بشر بین المللی می پردازند. آنها با اقدامات و فعالیت های خود مشخص می شوند، نه با حرفه یا عنوان شغلی یا سازمانیشان. آنها می توانند رهبران جامعه، روزنامه نگاران، وکلا، فعالان اتحادیه های کارگری، دانشجویان و یا اعضای سازمان های حقوق بشری باشند. آنها می توانند از حقوق زنان، حقوق محیط زیست، حقوق مردمان بومی، حقوق کودکان، حقوق اقلیت ها، حقوق پناهندگان و حقوق هم جنس گرایان، افراد دوجنسی و فراجنسیتی (همجنسگرایان) دفاع کند. آنها در بسیاری از کشورها با خطرات جدی شخصی مواجهند چرا که برای دفاع از حقوق دیگران در برابر منافع قدرتمندان ایستادگی میکنند.
– See more at: www.frontlinedefenders.org
www.frontlinedefenders.org
البته یکی از کمک دهندگان وزارت مخابرات افغانستان هم دولت ایران با بیش از 4 میلیون دلار است
mcit.gov.af
[28] International Crisis Group en.wikipedia.org
www.opensocietyfoundations.org
[29]The Bubble of American Supremacy, Georg Soros 2004 P 154
[30] www.bloomberg.com
[31] www.telegraph.co.uk
[32] balder.org
[33] articles.latimes.com
[34]
آسیا: دو مرد که در فروم بانک جهانی صحبت کردند، یکدیگر را برای مشکلات اقتصادی منطقه سرزنش کردند-
هنگ کنگ – در کنفرانس سالانه بانک جهانی درآخر هفته، دو مرد در مقابل هم برای بحران اقتصادی منطقه قرار گرفتند- سفته باز و سیاستمدار، یکی متهم به تبه کاری ودیگری ادعای قربانی بودن – در مرحله نهایی مسابقه به کلماتی مانند “ادم احمق و ابله “و” تهدید ” تغییر کرد.
یک مقام بانک جهانی گفت: “It’s ‘High Noon’ in Hong Kong,” (تصمیم گیری یک نتیجه نهایی در ظهری طولانی در هنگ کنگ)
کنایه به یک رویداد و یا رویارویی است که به احتمال زیاد برای تصمیم گیری نتیجه نهایی یک وضعیت می باشد.
به عنوان یک نتیجه، موضوع اصلی بانکداران مرکزی این هفته تبدیل شده به این که چگونه برای جلوگیری از بحران از معجزه آسیایی اقدام کنند.
ماهاتیر 71 ساله رئیس جمهور اندونزی، که تا به حال بر رشد مالزی در دوران حکومت 16 ساله خود نظارت داشته ، سوروس را متهم به هدف جلوگیری ازآهنگ سریع رشد منطقه می کند “همه این کشورها 40 سال را صرف تلاش برای ساخت اقتصاد خود کردند، قبل از کنفرانس ماهاتیر گفت: “آدم احمق و ابلهی مانند سوروس همراه با مقدار زیادی از پول می آید ” و آنها را تضعیف می کند.
نظرات مخالف سوروس و ماهاتیر یک موضوع کلیدی که موضوع اصلی این کنفرانس بود را پوشش داد: تقسیم کشورها به توسعه یافته و در حال توسعه : پاسخ برای این که چگونه بحران مالی به حرکت بازار سرمایه گره خورده است.
از ژوئیه، رینگیت مالزی (پول رسمی ) 20 درصد از ارزش خود را از دست داده است. اگر چه کارشناسان می گویند سیاست های اقتصادی کشور دعوت برای چنین اصلاحی است، نخست وزیر گفت: مالزی قربانی یک بازی پر هزینه است.
ماهاتیر در شنبه شب در سخنرانی خود اعلام کرد: “تجارت ارز،” “غیر ضروری، غیر مولد و غیر اخلاقی است. این باید غیر قانونی باشد.” سوروس انکار کرد که صندوق های تامینی اش، صندوق 9.1میلیارد دلار کوانتومی، نقش مهمی در تنزل ارزش کنونی رینگیت داشته است. در سخنرانی خود، او گفت که از قضا خرید ارز مالزی در طول تصادف(شکست)تاثیر کمک یک فنر را داشته ماهاتیر ادعا کرد، از او “به عنوان سپر بلا برای اشتباهات خود.”استفاده شده است.
اندونزی نیز داستان کشور دیگری است که می توان در میان کشورهای جنوب آسیا که بحران اقتصادی سال 1997 جنوب آسیا آن تاثیر شدیدی گذاشت اشاره نمود. ژنرال سوهارتو دیکتاتوری که با کشتار حدود دومیلیون نفر از کمونیست‌ها و سایر مخالفین با حمایت امریکا د رسال 1967 به قدرت رسیده بود بعد از 33 سال دیکتاتوری با بحران اقتصادی و اعتراضات روزافزون مردم به ویژه دانشجویان و اتحادیه های کارگری به دستورمادلن آلبرایت در 19 مه 1998 از سمتش کنارگیری و از مردم خواست از بشار حبیبی تبعیت نمایند.
en.wikipedia.org
اما سوروس پذیرفت که صفر در بات تایلند و ارزهای دیگر بیاید (اضافه)، سهام بازارهای ارز منطقه ای را به سوی کاهش رو به افزایشی فرستاد. او تمایل به اخراج ماهاتیر و ممنوعیت معاملات ارزداشت و، گفت آن “دستور العمل برای فاجعه”است. پس از سخنرانی نخست وزیر، مقامات مالی مالزی سریع اعلام کردند که بانکداران به تغییرسیاست نمی توانند اطمینان کنند.
سوروس افزود: “دکتر ماهاتیر ، تهدیدی برای کشور خودش است.”
اقتصاددانان به این نکته اشاره کردند که بسیاری از رشد اقتصادی در دهه های اخیر در سراسر جهان را می توان در بخشی از اعتماد سرمایه گذاران به بازار آزاد دانست، که شامل تبادلات ارزی آسان و ارزش سرعت تنظیم شرایط و اطلاعات می باشد.
در ماه های گذشته، سوروس پیشنهاد کرد با ماهاتیر برای بحث در مورد اقتصاد بین المللی دیدار داشته باشد. اما ماهاتیر چنین جلسه ای را رد کرده، گفته است سوروس “جنایتکار” و “ادم احمق و ابلهی است.”
یک اختلاف بنیادی در مورد جریان آزاد سرمایه و ایده ها منشا درگیری هایشان می باشد. مفاهیم زیر بنایی مانند این که کشورها چگونه باید توسعه یابند و در تعامل با جامعه جهانی باشند.
برخوردهای آنها از بحث های گذشته بیرون می آید. این یک تاثیرایدئولوژیکی است: استبداد مالزی در مقابل ایده آل سوروس از دموکراسی و شخصی: یک روز در سال 1992 که سوروس بانک مرکزی انگلستان را با یک میلیارد دلار ورشکست کرد ، مالزی چندین میلیارد دلاری را از دست داد که در استرلینگ سرمایه گذاری کرده بود.
سوروس فقط از میلیاردهای خود، به عنوان یک ابزار برای تنظیم ارزها استفاده می کند. او معتقد به یک فرار تمیز است به صورتی که اثری از جنایتش باقی نماند. او تلاش می کند تا با فریبکاری ارزش های اخلاقی کشورها (باصطلاح) بهترشود. جیمز ولفنسون، رئیس بانک جهانی، قبل از سخنرانی خود برای معرفی سوروس گفت: 67 ساله ای به عنوان یک فیلسوف و یک نیکوکار، ” مردی که عقل قدرتمندی دارد و از به چالش کشیدن ارتدکس نمی ترسد.”
سفته باز و نخست وزیر به طور یکسان در راه های مختلفی هستند. هر دو غیر مومن هستند، و به دنبال جنجال و تبلیغ بر روی یک نکته اصلی هستند. هر دو بزرگ فکر می کنند.
این یک مسابقه بین مردی که بزرگترین بازارهای جهان را حرکت می دهد در مقابل مردی است که ادعا می کند بلندترین ساختمان جهان را در کشورش دارد . به عنوان یک نتیجه تنزل ارزش پول، بهر حال، ماهاتیر تا به حال باید چند “پروژه های عظیم” را برای منتقدان علاقمند نگه داشته است.
ماهاتیر حاضر به دیدار چهره به چهره در نشست بانک جهانی با سوروس نشد، به طوری که آنها یکدیگر را ، در سمینار در شب‌های متوالی غیر مستقیم خطاب می‌کردند.
سوروس در سخنرانی خود اصرار داشت که دلالان کشورهای آسیایی خدماتی انجام می دهند که ارائه نوع شوک درمانی برای دولت‌ها است که سیگنال های هشدار دهنده برای(سالم نگه داشتن اقتصاد کشور ) to get their economic houses in order را نادیده می گیرند.
او(سوروس) به نقاط ضعف منطقه با رشد سریع که توجه صندوق های تامینی اش را جلب کرده بود ،مانند سهل انگاری در نظارت بر سیستم بانکی، سیاست های اعتباری بیش از حد ملایم در تایلند و مالزی، و فقدان اطلاعات اقتصادی اشاره کرد.
کمیته صندوق بین المللی پول اعلام کردند به دنبال تشویق قدرت‌های جدید برای کشورهای عضو هستند تا به تدریج محدودیت‌های بیشتری را در حرکت سرمایه گذاری در داخل و خارج از بازار خودشان بردارند.
اما افت تند بازار ارز اخیر، ارزهای آسیای جنوب شرقی و بازارهای سهام کشورهای در حال توسعه را نسبت به هر گونه تخلف که بر توانایی‌شان برای محافظت در برابر جابه جایی های بزرگ ناگهانی پول خارجی درداخل یا خارج از اقتصاد شان ، محتاط ساخته است.
articles.latimes.com
[35] www.telegraph.co.uk
[36] www.forbes.com
[37] www.nybooks.com
[38] www.alternet.org
[39] The Fall of the Faculty –Oxford Press 2011
[40] www.alternet.org
[41] www.alternet.org
[42] www.nytimes.com
[43] blog.fora.tv
بر اساس آمار موجود هزینه زندان‌های ایالت کالیفرنیا از بودجه آموزش فراتر است. سوروس در این کمپین که با حمایت اوباما صورت می‌گیرد سعی دارد حمایت مهاجرین و سیاهپوست‌ها را داشته باشد
[44] www.discoverthenetworks.org
[45] www.federalreserve.gov
[46] Brian Reid – Chief Economist of the Investment Company Institute 51Ed ICI
[47] www.ici.org
[48] www.forbes.com
[49] www.newscientist.com
edition.cnn.com
[50] buzz.money.cnn.com
[51] www.grassrootsfeminism.net
[52] Richard Peet, Perpetual War for Lasting Peace, Monthly Review January 2005 Tomas Barnett, The Pentagon’s New Map 2004
[53] www.crisisgroup.org