از : البرز
عنوان : رزم مشترک، برای خروج کشور از دور باطل استبداد
خانم پوردانش گرامی، سالهای اواخر دهه پنجاه ،تا اواخر دهه شصت سالهایی سراسر فاجعه بار، دهشتناک و خونین بود. امروز همه ما به راحتی میتوانیم، در جای خود نشسته و اشتباهات رهبران آن سالها را یکی پس از دیگری بگیریم. نقد در نفس خود پدیده ای است زیبا و ارزشمند، و باید با آنچه در توان داریم، از آزادی نقد که همانا آزادی سخن نیز هست پاس بداریم
اما اینکه انتظار داشته باشیم، که با نقد شکل و ماهیت تجربه و اتفاقات پیش آمده، در آن سالهای دهشتناک را عوض خواهد شد، انتظار بیهوده ای است. ولی از آن همه تجربه دهشتناک میتوانیم بیاموزیم. مثلا میتوانیم از خود بپرسیم، مردمان کشورمان که در بزرگترین قیام تاریخ خود مستبدی خشن و متکبر را ساقط کرده بودند، چرا تَن به استبدادی بمراتب خشن تر و غیر انسانی تر داد؟
اگر با خود صادق باشیم، در پاسخ خواهیم گفت، که این همه، بواسطه نبود فرهنگ مردمسالاری واقع شد، به بیانی دیگر، گروهی که نفوذش بیش از سایر گروهها بود، از تشتت و متحد نبودنِ مردمان کشورمان حول برنامه ای مشخص و مترقی، استفاده کرده، و یک یک گروهها را یکی پس از دیگری از صحن علن جامعه بیرون راند، و استبدادی به مراتب خشن را دگر بار بر جامعه مسلط کرد
و امروز با اینکه مصداقیها به خوبی میدانند، که جنبش فدایی خود بیش از دیگران به نقد گذشته خود هنوز هم می پردازد، و از این راه در صدد است که به اتحادی فراگیر در بین مردمان کشور حول برنامه ای آزادخواهانه و متکی بر منافع ملی کشور برسد، بجای همراهی در این رزم مشترک، برای خروج کشور از دور باطل استبداد، تمام سعی خود را معطوف مسائلی می کنند، که هیچ خدمتی به اتحاد مردم ندارند
۶٨۱۲۶ - تاریخ انتشار : ٨ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : سهیلی س
عنوان : کار اشباه را با اشتباه جبران نباید کرد
با سلام من با عموم نظرات سیاسی اقای نگهدار مخالفم. پیشنهاد دارم او از خیر فعالیت به نام چپ بگذرد و در تشکلی که در چارچوب نظراتش قرار دارد فعالیت کند. اگر چنین کند این برخوردهای کینه توزانه به میزان زیادی کم می شود. در رابطه با این مصاحبه هم چند نکته دارم
یک- به نظرم اخبار روز نمی بایست این مطلب را منتشر می کرد. در این مطلب کلمات توهین امیز وجود دارد
دو- اخبار روز نمی بایست با اقای نگهدار مصاحبه می کرد. از او می خواست او به اتهامات طبق ضواط مطبوعات پاسخ دهد. درج ان برای اخبار روز الزامی بود. اما چو خشت اول معمار نهاد کج تا ثریا ....در اینجا اخبار روزکار غلط خود را با این کار غلط-مصاحبه- خواسته است جبران کند
سه- مصاحبه با اقای نگهدار ضعیف است. مصاحبه کننده به کار روزنامه نگاری مسلط نیست. برای نمونه به خواست نادرست نگهدار جواب درستی داده نمی شود.اقای نگهدار می گوید و انتقاد می کند که چرا چنین تیتری زده اید. اگر مصاحبه کننده مسلط بود پاسخ این بود
سردبیران در گذشته نه تنها تیتر بلکه حتی در شعر شاعران هم دست می بردند. امروز که دموکرات شده ایم سردبیر کارش در چارچوبی مقید می شود. تیتر اخبار و یا حتی گزینش اخبار و تیتر سرمقاله و یا یادداشت سیاسی و کلا هر مطلبی که اخبار روز با مسئولیت و امضای خود می زند توسط سردبیر انتخاب می شود. اما مقاله دیگران مسئولیتش با نویسنده است و نشریه و سردبیر ان حق دستبرد در ان را ندارد. فکر نگهدار در این زمینه هنوز در چارچوب احزاب برادر سابق متوقف مانده است
در خاتمه لازم می دانم بگویم کار اخبار روز در درج نظرات متفاوت کار درستی است هر چند که اشتباهاتی هم در جریان انجام وظایف رخ می دهد. که چندان غیر طبیعی نیست. خسته نباشید
۶٨۱۲۵ - تاریخ انتشار : ٨ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : علی کبیری
عنوان : سیف گرامی...!
شما به جمعی اندرز میدهید که زبان شما را نمی فهمند. اینجا بحث بر سرِ اینست که "فرخ دلش میخواست مثل بیژن باشه!" خب...این آرزوی فردی فرخ بود. به ما چه ربطی داره که این آرزوی فرخ برآورده نشد. مگر ما مانع رسیدن فرخ به آرزوهایش بودیم که حالا باید به درد دل فرخ گوش فرا داده و دربارهء او به داوری بنشینیم؟
دردنیای سرمایه داری هر روزه صدها اندیشمند برای تداوم آن برنامه ریزی میکنند. اما فرخیان مارکسیست ما نه تنها نظریهء جدیدی برای نجات زحمتکشان ایران از این وضع اسفناک و رقت انگیز ارائه نکرده اند، بلکه هنوز که هنوز است دارند دربارهء اینکه آرزوی فرخ چه بود، مباحثه میکنند. به قول معروف " خر راگم کرده اند، دنبال پالونش میگردند!"
که رستم یَلی بود درسیستان/ منش کردمش رستم داستان
۶٨۱۱۲ - تاریخ انتشار : ۷ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : سیف ب
عنوان : یکی میمرد از بینوایی یکی میگفت زردک میخواهی
سلام
عزیزان گرامی که اینجا ساعتها وقت ارزشمندتان را صرف این ....میکنید. این مقاله را بخوانید و ببینید که دارند این مملکت را غارت میکنندو ما داریم اینجا بحث میکنیم که ۴۰ سال قبل چه کسی فلان جزوه را از کی گرفت و به کی داد وقس علیهاذا (ببخشید اگر عربی نوشتم. ولی خواهش مکنم سر عربی نوشتنم بحث راه نندازید)
من فکر میکنم مبارزه واقعی در جای دیگری جریان دارد. در جنگها مبحثی هست به نام »آتش جنبی« یا »آتش پهلویی« آتشی که توجه را به سمتی منحرف میکند و از این انحراف استفاده میکنند تا ضربه را از جای دیگر وارد کنند.
http://www.pyknet.net/۱۳۹۴/۱۱ordibehesth/۰۷/page/pul.php
بهتر نیست تا همه ما نیرویمان را متمرکز و صرف مبارزه با این غارتگران بکنیم؟
پایدار باشید.
۶٨۰۹۶ - تاریخ انتشار : ۷ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : زهره پور دانش
عنوان : آیا به گفته های فرخ نگهدار می توان باور داشت؟ فرخ نگهدار بزرگترین سازمان چپ ومترقی خاورمیانه را به انحراف کشاند!
عذاب وجدانی از کردارهای ضد انسانی سال های تاریک و جنایت آمیز دهه شصت که علیه انسانهای بی گناه صورت گرفت اینک گریبان همه آن کسانی را که مسئول و مسبب مستقیم و غیر مستقیم اجرای کشتار دسته جمعی آن دوره بودند ، گرفته است!
«من و مسعود رجوی طی سال های ۵۸ و ۵۹ بارها رو در رو پیرامون پاسخ به این سوال با هم گفتگو کردیم. هردو پیش بینی می کردیم که قطع نظر از میزان دوری و نزدیکی سیاست های حکومت از مواضع و سیاست های ما، یک چیز مسلم است و آن این که این حکومت گروه های سیاسی را تحمل نخواهد کرد و حق فعالیت سازمان یافته از فدائیان و مجاهدین و دیگر احزاب و سازمان ها سلب و یا بشدت محدود خواهد شد. هر دو می دیدیم که دیرتر یا زودتر ما را هم خواهند زد.» فرخ نگهدار
اگر فرخ نگهدار بعنوان دبیر اول سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) طی سالهای ۵۸ و ۵۹ واقعا ارزیابی کرده بود که رژیم اسلامی، عاقبت همه گروههای سیاسی را قلع و قمع خواهد کرد، پس چرا در سایه دنباله روی و پیوند ارگانیگ با حزب توده ایران به سیاست شکوفائی جمهوری اسلامی ورسیدن به آستانه سوسیالیسم و مبارزه ضد امپریالیستی خط امام روی آورد؟
اگر فرخ نگهدار طی سال های ۵۸ و ۵۹ اعتقاد وافر داشت که رژیم اسلامی دیرتر یا زودتر همه گروههای سیاسی را خواهد زد، پس چرا سازمان را برای روزهای ضربه و بحرانی آماده نکرد و بر خلاف آن چیزی که ابراز می دارد به حمایت از رژیم اسلامی برخاست؟
بدنه سازمان چریکهای فدائی خلق (اکثریت) در سال های ۵۸ و ۵۹ که هنوز از تجربه چریکی برخوردار بود برخلاف حزب توده به تقاضای دادستان انقلاب اسلامی ازدادن آدرس های اعضاء و کادر های سازمان سربا زد و همین باعث حفظ نیروهای آن سازمان گردید!
اما حزب توده آن چنان به جمهوری اسلامی ایمان آورد بود که هیچگاه نمی اندیشید که رژیم اسلامی آنها را نیز به بهانه کودتای کذائی ـ سلاخی خواهد!
فرخ نگهدار تا به امروز نیز بطور جدی ازسیاست حفظ نظام و ایجاد تحول در آن جانبداری می کند و قبل از محمد خاتمی به رهبر جمهوری اسلامی نامه ارسال می نماید تا شاید زمینه های آشتی جناح های درگیر حکومت فراهم گردد!
همگان بخوبی می دانند که حکومت اسلامی قبل از پایان سال ۱۳۵۹ در پوشش احساسات میهنی و جنگ ایران و عراق ،نقشه نابودی همه نیروهای سیاسی را طرح ریزی کرده بود.بیشتر نیروهای سیاسی که پیرامون آقای بنی صدر سنگر گرفته بود ،رژیم را برآن داشت تا ریاست جمهوری بنی صدر را با کودتای خونین پایان بخشد.
مبارزه مسلحانه سال شصت سازمان مجاهدین نه اینکه به رژیم هیچ آسیبی نرساند بلکه با کشته شدن چند روحانی بلند پایه مانند "بهشتی" باعث شد که رژیم بتواند بسیار وحشیانه تر همه جامعه سیاسی را سرکوب کند!
آیت الله بهشتی در سایه انزجار مردم از وی که در رقابت های اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرده بود ـ در مقابل ۱۳ میلیون آرای آقای بنی صدر فقط به سیصد هزار از آراء نائل شد، اما پس از کشته شدن وی ،او یکباره به فرمان خمینی "یک ملت شد!
اینکه جریانات افراطی وقدرت طلب مانند سازمان مجاهدین خلق ایران با قیام مسلحانه همه خواست و بهانه ای که رژیم اسلامی بدنبالش بود را فراهم کردند ،مبحث بسیار گسترده ای است باید کنکاش کرد.درجریان سرکوب دهه شصت همه نیروهای سیاسی که حتی به نظام وفادار بودند نیز قربانی گردیدند که این خود جای سئوال کلیدی دارد که اگر مجاهدین خلق چون بدنبال مبارزه مسلحانه بودند ، ازجانب تبلیغات نظام طبیعی جلوه داده می شد که باید سرکوب گردند اما گناه نیروهای نهضت آزادی و جبهه ملی و غیره که اعتقادی به روش های مسلحانه نداشتند وبه قانون اساسی نیز التزام قانونی دارند ،چرا حکومت تا به امروز با آنها با خشونت رفتار کرده است؟ رژیم اسلامی که نیروهای اصلاح طلب حکومتی را که طرفدار حفظ نظام و برگشت به دوران طلائی خمینی هستند را تحمل نکرده است ،چگونه می توان در آن دریچه ای بسوی آزادی گشود؟رژیم عقرب صفت حاکم بر ایران بنا بر ذات خود می گزد و می کشد !آن نیروهائی که هنوز نظام اسلامی را نشناخته اند و دائما تلاش می نمایند آنرا دور بزنند تا به سیاست های خود دست یابند یا بسیار ساده لوحند یا ساست شومی را دنبال می کنند ،وگرنه جمهوری اسلامی بارها چهره واقعی و پراز قساوت خود را برای چندمین بار درهمه عرصه ها نشان داده است!
اگر به گفته های فرخ نگهدار به دقت بپردازیم هیچ صداقتی در آن یافت نمی شود. او در صحنه سیاست همواره تلاش نموده تا بر روی دو صندلی که نیاز زمان و مکان هست بنشیند تا خود را یک رجل سیاسی صاحب سبک و تعیین کننده جابزند که از شمه موقعیت سنجی ویژه ای برخوردار هست!
۶٨۰۹۰ - تاریخ انتشار : ۷ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : آ. ائلیار
عنوان : دیالوگ ؛ نقد و ضد نقد
ایرج مصداقی با انتشار مطب خود در مورد طرف مقابل پای به «دیالوگ» گذاشته است.
در این دیالوگ چه چیز ها مطرح کرده؟
- مصداقی می نویسد:«میکوشم ...با مرور برخی اسناد، خاطرات و از جمله روایتهای خود فرخ نگهدار از روابطش با بیژن جزنی، حمید اشرف و سازمان تا پیش از "عضویت ویژه" اش در سال ۵۷، میزان «صداقت» او را نشان دهم.»
یعنی :
-«اسناد، خاطرات» را مطرح میکند تا نشان دهد:
- « میزان یا درجه ی صداقت» شخص را. (ببینیم واقعاً اینطور است)
شیوه ی دیالوگ :
- مصداقی تنها«اسناد و خاطرات» را مطرح نمیکند که «درجه ی صداقت» را خود خواننده به عنوان داور معین کند. و خودش هم نتیجه گیری را در پایان اعلام کند؛ او نگهدار را «ناصادق»، و « خائن و همکار جنایتکاران» مینامند: عبارت مصداقی: «فرخ نگهدار خیانت، همکاری با جنایتکاران».
-دیالوگ پر است از این کلمات و جملات :«...و کارنامه سیاسی معلوم و اقتصادی مبهم و نامعلوم فرخ نگهدار در بیش از سه دهه گذشته، انتظار اینکه بیان واقعیتها، نشان دادن دروغها و تناقضها و برملا کردن تاریخ سازیها و جعلیات فرخ نگهدار او را متنبه کند، انتظاری غیر واقعبینانه خواهد بود.»
یعنی طرف مقابل «دروغگو و جاعل و... است».
نتیجه:
-شیوه ی دیالوگ «سنتی»ست و نه «مدرن». خود متن صحبت «هتک حرمت» از طرف مقابل است.
- هدف مصداقی در دیالوگ « ستیز و ترور شخصیت» است. نه چیز دیگر.
-«اسناد و خاطرات» «ابزار»ی ست برای «هتک حرمت » و «نابودی شخصیت»دیگری.
سه نوع دیالوگ داریم ۱- «ترور شخصیت؛۲- سنتی؛۳- مدرن.
دیالوگ اول نمونه اش نوشته ی مصداقی ست که توضیحش را دادم و دونوع دیگر را در زیر میتوان
دید.
- هرکس و هر چیز را می توان «نقد» کرد. و آزاد است. اما ترور شخصت نقد نیست. هتک حرمت از دیگری حتی از «دشمن» نیز نقد نیست.
خواننده لازم است انتخاب کند آیا موافق ترورشخصیت است یا نه؟
میخواهد به چیزی که نقد نیست و تنها با ابزار کردن برخی چیزها-که اما و اگر فراوان دارند-توجه کند یا نه؟ از نظر من چیزی که از مشخصات نسبی نقد بی بهره است قابل توجه نیست.
دیالوگ مدرن- دیالوگ سنتی:
در گفت و گوی مدرن طرفین اندیشه های خود را در رابطه با «موضوع» روی میز میریزند. بهمراه دلایل اثباتی. بدون اینکه سعی کنند «حقیقت را تنها از آن خود بشمارند» و دیگری را «کذب محض» قلمداد نمایند. بدون اینکه منظورشان مجاب کردن باشد. شنونده یا خواننده با توجه به نظرات هر دو یا سه طرف، و مقایسه آنها با افکار خود، میکوشد به نتایجی راه یابد. یا نیابد.
اما در متد سنتی طرفین افکار خود را تنها در رابطه با موضوع مطرح نمی کنند. اندکی به موضوع می پردازند- به عنوان ابزار- بعد با موضوعات بیرونی به قصد اثبات اهداف مخفی و خارج از موضوع- با تلاش برای زمین زدن طرف دیگر- و حق و حقیقت دانستن خود- وارد دیالوگ میشوند.
آنها « پیشداوری» خاصی دارند- در مورد «موضوع» و «مواضع سیاسی» همدیگر. منظورشان آنالیز«بی طرفانه» ی موضوع نیست که نکات تاریک مسئله روشن شود. گوشه های تاریک، مشکل آنها نیست.
اصلاً در گفت و گوی سنتی، موضوع، گوشه تاریکی ندارد، همه چیز روشن است و «هرکس حقیقت مطلق- و خالق سعادت». عین دو دیکتاتور بر یک تخت. هدف حل مشکل یا قضیه نیست بل رفع یکدیگر است. «حذف همدیگر». با هر شیوه ای.
که میتواند بکاری گیری تحقیر- توهین- اتهام- سیاسی یا شخصی؛ و دروغگو نامیدن دیگری و راست نمایی خود- دستیازی به اجداد و تاریخ مردمی یکدیگر، کندوکاو در زندگی خصوصی و بیوگرافی متقابل و خلاصه هر چیز و همه چیز به خدمت گرفته میشود- تا «موجود یا خانم» نامیده شدن دیگری- که طرف بگوید « من حقم و خالق بهشت» - «تو باطلی و خالق جهنم».
من در این بحث پیروزم و تو بازنده. این منم که باید ترا تسخیر کنم - نه تو.من تا میتوانم یقه شما را رها نمکنم تا مفتضح تان نمایم. تو دشمن من هستی. تو خائنی. و ...
اینها میتواند با کلمات بزک شده و غیر مستقیم نیز عنوان شوند- و میشوند. هدف متد سنتی تسلط است- و آماج متد مدرن حل قضیه. به سهم و از دید خود. بدون پیشداوری و با حفظ بی طرفی نسبی. مثل حل یک مسئله فیزیک و شیمی- و یا ریاضی.
در بحث سنتی طرف کاری ندارد که « ایده» ی شما پیرامون مسئله مشخص چیست- بل هدف اینست که « چه ایده ای» میتواند به شما «نسبت» دهد تا شکست تان تحقق یابد.اتهام.
گفت و گوی سنتی دیاگوگ نیست - میدان نبرد است. مثل میدان جنگ - بین دو دشمن-در هزاران سال پیش؛ یا امروز. میدان تزویر و ریاست- نه آزمایشگاه علمی بین نظرات.
این متد با کشف بیطرفانه ی پاسخ نسبی قضایا بیگانه است- کوشش آن برای حذف طرف مقابل بهر وسیله و شیوه ممکن و ناممکن است. در جوامع عقب مانده - یا واپس نگهداشته شده- شیوه بحث ها غالباً سنتی است. پایه دیالوگ سنتی « ترس» است و احساس«عدم امنیت»- و تآمین امنیت را در «تسلط» میجوید. اما اساس دیالوگ مدرن « آزادی» ست- و «انتخاب».
۶٨۰٨۰ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : آ. بزرگمهر
عنوان : برای ح ـالف از ایران
کامنت شما می توانست بسیار مثمر ثمرتر واقع شود اگر مشخص تر و دقیقتر نوشته می شد. قبل از هرچیز بگویم یکی از کار های درست فدائیان شرکت نکردن در همه پرسی "غیر قانونی" جمهوری اسلامی آری یا نه توسط دولت موقت و خمینی بود.
با این وجود علاقمندم که نظر شما را به دو نکته مهم جلب کنم.
۱.بنا بر تمام شواهد و اسناد معتبر وقتی جیمی کارتر در انتخابات سال ۱۹۷۶ برنده شد .مهمترین پروژه ی او قرار داد کمپ دیوید برای صلح مصر و اسرائیل بود و توصیه رعایت حقوق بشر به کشورهای دوست آمریکا در الویت بعدی قرار داشت .
در زمینه ی قراردادد کمپ دیوید تمام فیلمهای مستند حاکی از حمایت آخرین شاه ایران برای جلب نظر رهبران عرب در منطقه و حاشیه خلیج فارس برای حمایت این این قرار دادبوده است. انورسادات و مناخیم بگین در شهریور ۱۳۵۷ / ۱۹۷۸ قرار دادد را امضا کردند و جائزه صلح نوبل سال ۱۹۷۸ را دریافت کردند. ( مرگ بر سه مفسدین کارتر و سادات و بگین )
۲. اتحاد جماهیر شوروی بنا بر تحلیل خود و قطعنامه های احزاب برادر که ما بعداز انقلاب مطالعه کردیم. خیال می کرد که "سوسیالیزم واقعا موجود" پروسه ی گذار به سوسیالیزم را با موفقیت طی کرده و "برگشت ناپذیر" گردیده بود.
با این تحلیل برای رهبران حرب کمونیست شوروی سیاست های جیمی کارتر ـ حزب دموکرات ـ با نیکسون جمهوری خواه چندان توفیری نداشت و دیدیم که قرار داد کمپ دیود و کنفرانس های بعدی آنرا ۱۳۵۷/۱۹۷۸بایکوت کردند و سازمان آزادیبخش و چند کشور در گیر با اسرائیل را نیز بدنبال خود کشیدند. علاوه به این تشنج آفرینی مسکو در قبال سیاست های واشنگتن ، یک سال قبلش یعنی در سال ۱۳۵۶/۱۹۷۷ با حمایت از کودتای نظامی چپگرایان افغانستان عملا جو ضد کمونیستی در ایران و منطقه و جهان را دامن زدند.
نتیجه گیری:
مروری بر تغییراتی که در سال ۵۶ در روند مبارزاتی مردم ایران بعداز برگزاری شب های شعر در انیستیتو گوته صورت گرفت. نشان داد که چگونه نیروهای ملی ، چپ و سکولار خیلی سریع کنار زده شدند و جو سیاسی در مدت کوتاهی با «کمک» تمام رسانه های داخلی و خارجی مذهبی گردید. فراموش نکنیم که سران حکومت پادشاهی همیشه با حزب جمهوریخواه راحت معامله کرد ه بودند و نمی توانستند رئیس جهموری از حزب دموکرات را «هضم» کنند و از جان اف کندی نیز خاطرات خوشی نداشتند. ولی معلوم نیست خرابکاری های حکومتیان از جمله با نشر نامه ی احمد رشیدی مطلق چه اهدافی را دنبال می کردند؟ تضعیف کارتر و شاه یا تقویت خمینی ؟ واقعا نمیدانم ولی پیامد های آن بنفع خمینی شد. تغییر موضع و برخورد غرب و آمریکا نسبت به موقعیت و نقش شاه در حکومت ایران نیز بخصوص بعداز ۱۷ شهریور ۵۶ نشان می دهد که با سفر خمینی به پاریس در ارتباط بود . شاید ناشی از محاسبات جدید غرب در قبال ایران بود که دیگر موضوع نقض حقوق بشر بخشی از دکترین کارتر موضوعیت نداشت. خطر کمونیسم در دستور کار غرب قرار گرفته بود.
برای غرب روشن بود که نیروهای مذهبی برهبری خمینی دیگر مانند ملی شدن صنایع نفت « ضد امپریالست» نیستند و نسبت به سایر نیروها کم خطر تر بودند چون با دغدغه اسلام عزیز که در بهمن ۱۳۴۱ علیه تغییر قانون انتخابات و حق رای زنان نشان دادند. ماهیت ارتجاعی خود را بثبوت رساندند. همینطور با « تقدس» مالکیت و ضدیت با اصلاحات ارضی توسط روحانیون برهبری خمینی شناخته شده بودند. اما معلوم نیست چرا حزب توده که در سال ۴۱ و ۴۲ بدرستی ماهیت ارتجاعی خمینی نسبت به اصلاحات ارضی و زنان را درک کرده بود در سال ۵۷ به حمایت از خمینی پرداخت؟
تا این علل این تناقضات و پاسخ به سئوالات اساسی در آستانه انقلاب در مورد تعارضات شرق و غرب ، مسئله افغانستان و نقش و ماهیت خمینی توسط چپ های ۵۷ روشن نشود . نمی توانیم از تشتت و سکتاریسم بعداز انقلاب صحبت کنیم.
زندگی ثابت کرد که گذار «موفقیت آمیز» سوسیالیزم واقعا موجود صورت نگرفت و فقط یک «رویا » بود که بر گشت ناپیر بودن آن نیز یک « شوخی» بیمزه به حساب می آید چرا شوروی با جیمی کارتر همانطور رفتار کرد که با نیکسون نمود؟ دیدیم که بعداز انقلاب خمینی و رونالد ریگان برای شکست جیمی کارتر گروگانهای سفارت آمریکا را ۴۴۴ روز اسیر کردند. بهتر است بگویم معامله کردند. پیروزی رونالد ریگان و گسترش مجدد جنگ در منطقه و علیه اشغال افغانستان همه و همه بقیمت نابودی جنبش آزادیخواهانه و عدالت جویانه مردم ایران و چند کشور دیگر تمام شد. آیا ما چپ های ایران به وقایعی که در بغل گوش ایران در جربان بود و غرب را برای تقویت حکومت ضد کمونیست خمینی حمایت میکرد توجه داشتیم؟
۶٨۰۷۹ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : Hadi shahab
عنوان : شما میتوانستید راه بیژن را انتخاب کنید اما راه دیگری را انتخاب کردید.
آقای نگهدار,
من با حمید اشرف و بیژن جزنی را از طریق نوشتارها یشان آشنا شدم آنهم چند سال بعد از کشته شدنشان.
صدای حمید اشرف را اول از سرودی که از او ضبط شده بود در خاطر دارم و دوم از صدای نوارهای گفتگو بین ۲ سازمان فدایی و مجاهد.
در سرود او خود را معرف پرچمدار دار ستمکشان میدانست ... و هیچ گونه سازشگری با نیروی مستبد و استثمارگر نداشت. جان در راه مبارزه برای بهروزی زندگی زحمتکشان گذاشت و در تاریخ جاودانه شد.
آقای نگهدار این حق طبیعی شماست که نظرتا ن را تغییر دهید و ا ز انقلاب به رفرمیست برسید یا طرفدا ر رهبر با بصیرت علی خامنه ای باشید.
جناب نگهدار, البته برای کسانی که به ولایت فقیه معتقد هستند تصورش مشگل است که این مردم قدرت فکر کردن دارند و فرق میان فدایی خلق (بخوان حمید اشراف) و شما ( طرفدار رهبر با بصیرت علی خامنه ای) قائل شوند.
شما بنا به گفتار خودتان دوست حمید و بیژن بوده ا ید. آقای نگهدار بیشتر از ۳۰ سال است که شما دوست حکومت جمهوری اسلامی هستید.
شما میتوانستید راه بیژن را انتخاب کنید اما راه دیگری را انتخاب کردید.
آقای نگهدار لطفآ برای خوانندگان یک حد اقل درک و فهم قائل باشید . ما گوسفند نیستیم و علی خامنه ی چوپان ما نیست .
سر نگون باد نظام کثیف جمهوری اسلامی
هادی شهاب
۶٨۰۷۷ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : ئاواره
عنوان : اقای نگهدار نه چپگراست و نه در اپوزیسیون
با کامنتهای سنجیده دانشجوی تاریخ موافقم.
در حال حاضر دو مشخصه اصلی جناب نگهدار را مشخص می کند:
یکم:
ایشان در اپوزیسیون جمهوری اسلامی نیستند و در پوزیسیون هستند. همه هم و غم ایشان حفظ ولایت فقیه و نرم خو کردن آن است. ایجاد و گسترش پشتیبانی بخش سکولار جامعه از رهبری نظام و امید به اجازه یافتن شرکت در فعالیتهای محدود و کنترل شده در نظام و زدودن هرگونه تصور تغییر بنیادی در جامعه از اهم وظایف ایشان است. بنابر این کسانی که نقد و طرد آقای نگهدار را با ایجاد تفرقه و یا ضربه به اپوزیسیون حکومت همسان می بینند، کاملا آگاهانه و یا احتمالا ناآگاهانه در صدد مخدوش کردن صفوف اپوزیسیون و پوزیسیون هستند. آقای نگهدار در بخش سکولار خارج کشور حکومت ایران فعالیت ژورنالیستی - سیاسی دارند.
دوم:
ایشان چپ نیستند و خودشان هم چنین ادعایی ندارند، اگر هم این ادعا را بکنند ( که من یقین دارم نخواهند کرد) ، جهت گیری و ادبیات سیاسی و اجتماعی ایشان نافی چنین ادعایی است و رد کردن ونقد ان بسیار ساده است.
اقای نگهدار استعداد شایانی دریک قل دو قل کردن با جملات وکلمات دارند و خودشان هم معترفند که هر کلمه ای را که بر می گزینند به ان بار مثبت ( تو بخوان مورد نظر) می دهند. صحنه ارایی، چیدن امکانات و قوا و دادن بهترین موقعیت ممکن به خود و برداشتهایش، سانسور و زدودن دیگر احتمالات و تصورات و ....
در مورد بار کلمات: مثلا اگر علی خامنه ای خود را رهبر انقلاب و یا دلسوز مردم ایران می فهمد، ایشان معتقدند که نباید او را طوری خطاب کرد که او خود را در ایینه نظرات تو متمایز از انچه خود در مورد خویش می پندارد یا دوست می دارد، بیابد. حالا انهمه ویرانی و خانه خرابی و قتل و شکنجه و ..... که خواجه حافظ هم داند را ولش . مهم اینست که زبان و ارتباط مشترک یافت، بخصوص با رهبر نظام،
به همین دلیل هم در شب تقلب انتخاباتی انتخابات ۸۸ ایشان را به بی بی سی اوردند و او رهنمود میداد که رهبر انقلاب ( کدام انقلاب؟) بایستی با همدلی دیگر دلسوزان نظام و کشور( احتمال زیاد به شمول آقای نگهدار) در این مورد باهم چاره جویی کنند. عالم و ادم میدانست که تقلب تحت مدیریت و با فرمان رهبر نظام بود ولی اقای نگهدار می خواست به خلق الناس بقبولاند که رهبر بیطرف است و ملت بایستی دست بدامانش شود.
سری به فیس بوک ایشان زدم، ایشان واقعا صنفی هستند، اصولا نامگذاری بیژن جزنی اینجا هم نشان از نبوغ این چهره تاریخی دارد. هنوز هم تمام ادبیات و کلماتی را که در انجا بر می گزینند، نشان از ان دارد که او مانند یک شهروند ساده غیر سیاسی که قصد ندارد کوچکترین تضاد سیاسی و فکری با حکومت داشته باشد بنویسد. از این لحاظ که او هنوز خود را فدایی می خواند ولی در عمل از ابراز و بکارگیری ادبیات و مرزبندی که این تعلق ایجاب می کند بشدت پرهیز دارد و سعی می کند کلمات و ادبیات رایج آخوندی - حکومتی را بکار ببرد از ان جمله اند : صدامیان، احاد شریف ملت ایران، حق و باطل، به دلم برات شده بود،رجاء واثق،
روبه صفتان زشت خو، اقای رهبر،
از طرف دیگر در فکر دکوراسیون جنگ ارتجاعی شیعه - سنی ایجاد شده توسط انحصارات امپریالیستی و مرتجعین منطقه و با پیشقدمی حکومت اپارتاید شیعه حاکم بر ایران به جنگ هویتی هویتهای ایرانی- ترکی و عربی است تا برای حکومت اخوندی در بخش سکولار جامعه سربازگیری کند.( فیس بوک مجادله با اقای فرهاد واکف)
به این مناظره کوتاه دقت کنید:
فرهاد واکف:
*یک هویتی برای ما درست کردند و مرکز این هویت بخشی هم رژیم ملایان است و دایره اش هم کشورهای شیعه نشین می باشتد: بخشی از یمن، عراق، سوریه، لبنان و فلسطین و حتی افغانستان. مرکز نشینن ها یعنی ملایان با دلارهای نفتی این دایره را به تنگی ممکن به خود متصل نگه می دارند. اساس این هویت دینی - مذهبی است. که پشتبندش هم دلارنفتی است. این گونه که من متوجه شدم، این مثلث قدرتی که فرخ دارد ازش صحبت می کند، یک وجه اش هم همین هویت کاذبی است که معمار اصلی اش خود امپریالیستها اند و از حضور این شکلی و با این هویت ایران در منطقه هم مفاصد توسعه طبانه و امپریالیستی خودشان را دارند. کل رویکرد فرخ بر شالوده همین هویت امپریالیستی ساخته ایران است که با هورا از آن یاد می کند از این که عصر جدیدی آغاز شده و از این حرفها.*
فرخ نگهدار:
"فرهاد واکف عزیز! چرا فکر می کنی هویت ایرانی، عربی، یا ترکی عثمانی هویت کاذبی است که امپریالیست ها معمار اصلی اش بوده اند؟ تعجب کردم از حرف ات."
ایا این اقا چپ است؟؟؟
اگر بلی! پس راست کدام است؟؟؟
چند نقل قول دیگر از ایشان:
"من در نوشته ها و مصاحبه ها از قبل از انتخابات همواره تاکید داشته ام که ایران قادر به حل مساله هسته ای و برداشتن تحریم ها نخواهد شد هرگاه موفق نشود شکاف دولت ملت و شکاف های درون حکومت را به حداقل برساند."( فیس بوک، نگهدار) .
کاری به درست نادرست بودن گزاره نداریم. این گزاره را تنها شخص غمخوار و سهیم در حکومت می تواند بنگارد نه یک سیاستمدار دور از حلقه قدرت و در اپوزیسیون.
" همان زمان که حساب توئیتری آقای خامنه ای به زبان انگلیسی نقشه راه برای نابودی اسرائیل را توئیت کرد در همین صفحه نوشتم که این یک کار شکنی آشکار در کار دولت است و من شک دارم که آنچه توئیت شده دقیقا از سوی آقای رهبر بوده است. چون که حرف های وب سایت خود ایشان کاملا با حرف های هیات مذاکره کننده همسو بود و کاملا پشتیبان آن." (فیس بوک نگهدار).
یار و یاور و همدل و دلواپس رهبر.
شما در سراسر دنیا بگردید یک چنین اپوزیسیونی رو گیر بیاورید، چه چپ چه لیبرال چه و چه! وصی وکیل رهبر هم می شود تا به پرستیژ اقا در اذهان عمومی خدشه وارد نشود. حتما شیاطین بد طینت در توئیتر ایشان دست می برند این روبه صفتان دیو سیرت دشمن اقا و نظام.
نقل قول دیگر:
"بهزاد حبیبی عزیز!
سلام و ممنون
قضاوت کار دشواری است. باید رجاء واثق داشت. شواهد محرز است. اما این انصاف نیست که همه کسانی را که جزو راست های افراطی به جساب می آیند وطن فروش یا دزد تلقی کنیم. ( فیس بوک نگهدار).
لطفا از چین چندین هزار جفت وطن فروش و دزد وارد کنید برای نمایش در ایران، واسه این امت شهید پرور وطن فروش !!! و دزد !!! ندیده.!!!
نگهداره دیگه.
یک نقل قول دیگر:
"ژرفا و بلندای تحولی که در راه است فقط همان نیست که همین امروز در لوزان نقد می شود. آنچه در شرف رخ دادن است بیش از شکستن تحریم ها و ارزان شدن دلار و سهولت واردات و صادرات است.
نه فقط ایران، که تمام خاورمیانه دارد به عصر تازه ای پا می گذارد؛ عصری که در آن دیگر خط کش های وزرای خارجه قدرت های بزرگ مرز بین حق و باطل را تعیین نمی کند. معنای تاریخی توافق هسته ای لوزان، نه فقط تعیین تعداد سانتریفوژها و شکستن تحریم ها، بلکه مهم تر از همه، بازگشت ایران، به مثابه یکی از سه ضلع اصلی مثلث خاورمیانه است؛ ضلعی که از این پس بدون حضور آن هیچ تصمیم و هیچ سیاست مهم استراتژیک منطقه ای رقم نخواهد خورد."
این هم عظمت طلبی یک ناسیونالیست بورژوا که با این الفاظ و عواطف سازی
قصد دارد که حقوق و روابط درون ملی را کم رنگ و به نقطه کور ببرد. چه چپی و چه اپوزیسیونی ؟؟؟
درست ادامه سیاست قبلی حزب توده در مورد اهمیت مبارزه ضد امپریالیستی و بی اهمیتی مبارزه برای ازادی های فردی و دموکراتیک مردم و درخواست عدم پایداری و عدم جبهه بندی علیه حاکمیت اپارتاید مذهبی درایران.
جناب نگهدار عجایب و غرایب فراوان دارد. اما چرا؟؟؟
۶٨۰۷۶ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : Behdadi
عنوان : Khabar
این حرف خمینی که میگوید "هر کسی را که مخالف نظام است باید کشت چون معآند اسلام است" هم "نظر" است هم "دعوی" هم "داوری" اما خبر هم هست. خبر مهمی هم هست. سه تای اول را چجوری میشود تمیز داد? مگر در هر نظری یک داوری و ادعا هم نیست؟ از این گذشته سایت های ایرانی معمولآ چیز های دیگری جز خبر هم درج میکنند.
۶٨۰۷۵ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : ح-الف از ایران
عنوان : جنگ هفتاد و دو ملت
جنگ هفتاد ودو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
یکی بگوید کدام جریان سیاسی پس از انقلاب خطاهای فاحش سیاسی نداشته است؟
یکی بگوید کدامین خطا از کدامین سازمان ضربات مهلک را به مردم زد و جنگ خیابانی براه انداخت ؟
یکی بگوید این انقلابی که بنا به قول عده ای دزدیده شد چرا به وجود آمد ؟
یکی بگوید چه کسانی در صف دشمن مهاجم که هشت سال جنگ را به مردم ما تحمیل کرد ، قرار گرفتند وچرا ؟
یکی بگوید چه شده که سلطنت طلبان بیژن کش و دشمن مردم چرا امروز در کنار منتقدین بی انصاف و سازمانگران ترور های خیابانی علیه سازمان سیاسی معینی قلم فرسایی می کنند؟
یکی بگوید چرا امروز به جای پرداختن به اساسی ترین مشکلات مردم به ویژه تهیدستان و کارگران و زحمتکشان برخورد های سیاسی حول شخصیت های خاص و به قصد انتقام جویی از آنها خط و نشانه ای شده است؟
یکی بگوید چرا اخبار روز و برخی دیگر از رسانه های اینتر نتی در عمده و فرعی کردن موضوعات تا این اندازه ناتوان است که همواره عناوینی را برمی گزیند که جز تفرقه بین اپوزیسیون و آرامش برای رژیم جمهوری اسلامی چیزی را نمی آفریند ؟
یکی بگوید جای مصاحبه های کارگری با اخبار روز کجاست و چرا اساسی ترین مشکلات کارگری و گره های باز ناشده در این عرصه از دید اخبار روز پنهان است؟
یکی بگوید امپریالیسم ، ارتجاع داخلی و ارتجاع منطقه در اندیشه چیستند که چنین در منطقه جنگ افروزی می کنند ؟
یکی بگوید سرنوشت این مردم ستمدیده پس از تفاهم و توافق چه خواهد شد؟
یکی بگوید آیا باز هم پس از آنکه عروس دیپلماسی به حجله خواهد شد آیا باز هم مرغ قربانی این وصلت نامبارک، نیروهای چپ و مترقی خواهند بود و اگر چنین است که بعید نیست چه باید کرد؟
یکی بگوید طرح و برنامه این همه مدعی که از بیکاری چون سلمانی ها به کار تراشیدن سر یکدگرند برای روز های بد آینده ایران و مردم زحمتکش آن چیست ؟
هزاران سوال و هزاران موضوع برای نقد و بررسی وجود دارد اما تاسف بار است که چون تا نوک بینی مان را بیشتر نمی بینیم ره افسانه می زنیم
هزاران حرف حساب ناگفته وجود دارد اما دریغ که مشتی روشنفکر دور از درد مردم و سر در گم در پی نقش ایوانند
ایکاش میشد باور کنیم آینده منتظر تصمیم ما برای تسویه حساب با گذشته نمی ماند
۶٨۰۷۴ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : علی اردلان
عنوان : نگهداریسم
به اعتقادمن جمهوری اسلامی دنبالهی رژیم شاه درپروژه سرکوب چپ واتمام جنگ سرد به نفع غرب بود.ازآنجائیکه رادیکالیسم اسلامی،در دهه پنجاه،بدیل رژیم فرتوت شاه محسوب میگردید(ازنظرغربی ها)لازم بودکه به سرعت عناصر خطرناکی مثل جزنی و حمید اشرف از بین میرفتندو درحزب توده هم ایرج اسکندری تیزهوش جای خودرا به فردی نظیرکیانوری میداد.دیدیم که کیانوری چه کردوسازمان چریک هابدون رهبران واقعیش به چه راهی کشیده شد(البته سلطانپور را که ازدستشان دررفته بود بلافاصله بعداز انقلاب ازبین بردند). این ازاهمیت رهبران جریانات عمده چپ درحول وحوش انقلاب.اماسخن اصلی من دررابطه با امروز است.آقای نگهدار ودوستانش خودرا رفرمیست میدانند.که بسیارخوب هم هست.اماسئوال اصلی اینست که آیا مگرشما خودرا پایبنددموکراسی نمیدانید؟به اصول حقوق بشرمعتقدنیستید؟پس چراخودرا درصف نخست حمایت از اصلاح طلبان حکومتی قرارداده اید؟ودرجریان هر رای گیری فرمایشی،هواداران سازمان خودرا دعوت به مشارکت مینمائید؟یعنی شما بااینهمه سابقه سیاسی نمیدانید انتخابات درجمهوری اسلامی آزاد نیست وصد البته فرمایشی ست ودعوت دیگران به رای دادن درچنین انتخاباتی ،خیانت به مردم ،به دموکراسی وبه اپوزیسیون است.آیاشما نمی دانیدبزرگترین سلاح مردم ایران برای مبارزه با استبداد دینی،درشرایط کنونی،تحریم انتخابات است.واقعا چه زمانی میخواهید سمبل آزادیخواهی برای هوداران خودباشید؟اگر واقعا اینها را میدانیدوباز میخواهید به همان راه گذشته ادامه دهید،پس شماهیچگاه نمی توانید بیژن باشید(چون فاقد صداقتید)واگر این اصول بدیهی رانمی دانید،توصیه میکنم به علت کهولت سن ازکار سیاسی کناربکشید.
۶٨۰۶۹ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : زندانی زنجیری
عنوان : مناظره اینترنتی!
این اتفاق"مناظره اینترنتی" به نظر مهم میرسد من گزینهها و سناریوهایی را برای خود تصور کردم!
۱.بازجوئی مدررن اینترنتی گلوبال " حاکمیت " ،که در جهت ترور شخصیتهای سیاسی اپوزیسیون و اختلاف اندازی در اپوزیسیون خدمت میکند.
در صورتی که این شق واقیعت باشد میتوان ترس حاکمیت را جهت یابی کرد!
قابل تصور هم است، که شخصیتهایی چون عموئی و حتا کیانوری هدفهای بعدی باشند.
۲.تحقیق تاریخی.
میتوان این گزینه را در نظر گرفت که عدهای به تاریخ دقیق سازمان اهمیت میدهند و این کوشش را نمیتوان منع کرد.
۳. اختلاف در تاکتیک و استراتژی چپ!
نظر آقای نگهدار مبارزه بدون سرنگونی است و دیگران با سر نگونی!
در این حالت ،که احتمال بیشتری را از من میگیرد باید گفت ،هر دو در یک جبهه هستند و شاید طولانی!
۶٨۰۶۷ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : بهنام چنگائی
عنوان : پلورالیزم نظری، تعادل عاطفی و بررسی عقلی
این برخوردهای چندجانبه ی کنونی در یک جامعه پراکنده، خفقان زده ی مذهبی و همزمان به شدت متضاد و طبقاتی هیچگاه امری زشت، ناگوار و لزوما مبهم نیز نبوده و نیست و شایسته است نیروهای دمکرات، مترقی، چپ و کمونیست در ایجاد و رونق فضای آن کوشا باشند، و یا از هرسوی که فعال گردد به آن بهای کافی دهند و مروجان آن مهم را مورد تقدیر و تشویق قرارگیرند.
همه ما صراحتا می دانیم که بیرون از تلاش ها برای پنهانکاریِ اختلاف ها، تعارض ها و تضادهای پوشیده و آشکاری که همه ی جریان های اپوزیسیون دچارش هستند و خصوصا جریان های چپ و مترقی در درون خود کم و بیش آنرا داشته و هنوز دارند؛ و دریغا که تصادم ویرانگر آنها را، بسیاری تا مرحله ی انفجاری، در پشت در و دیوارهای حزبی و سازمانی خود تا حد غیر ممکن سرکوب و یا پنهان می کنند؛ این یک حقیقت است که باید با این شیوه های مرگبار، وامانده و ناسازگار تسویه حساب جدی کرد. و روش های فرسوده ی سازمانی حزبی تاکنونی که با عصر آگاهی عمومی، نگاه نقاد و مشی روشنگری و مبارزه ی توده ای که چپ برای خود قائل است بیگانه اند، هریک از آنها می باید جسورانه تر از پیش، موانع را پشت سر نهد.
به همین خاطر و ضرورتا ما چپ ها باید هوشیارتر و پیشقدم تر برای تغییر چنین الزام ها باشیم و جهت دگرگونی های اجباری حزبی و سازمانی بیشتر از دیگر جریان ها راست و نیروهای میانی تلاش کنیم.
زیرا در اینجا و این نقدها ما بیش و پیش از همه شاهد آنیم که اغلب در میان بخش هائی از دیالوگ های سازنده، مفید و دریغا گاها تند، حکایتِ تلخ بیشتر ناشی از نبود همان نارسائی های ظروف سازمانی ـ تشکیلاتی در درون چپ گذشته بوده که به دلیل سرکوب خونین رژیم، هرگز وجود تعدد و تنوع عقاید سیاسی در جریان های چپ میسر نبوده است؛ خلائی که به دلیل آسیب پذیری تشکیلات فوق مرکزیت چپ، هر از چندگاه اینجا و آنجا فاجعه آفریده است و عوارض خلا آنها نیز منهای معدودی، شامل بسیاری جریان ها می شود که در این میان، تنها نیروهای چپ مورد توجه من هستند.
لازم می دانم یادآور شوم که اینجا مفاد نقد درست و یا نادرست آقای مصداقی از آقای نگهدار مورد توجه من نیست. زیرا آنها خود پاسخ هائی برای همدیگر داشته اند ما هم آنها را خوانده ایم و برداشت خاص خود را داریم. اگر چه آن دو در دو جریان کاملا متفاوت کار سیاسی کرده اند؛ ولی اساس پانویس من تنها معطوف بر ضرورت وجود پلورالیزم سیاسی این و یا آن شخص مشخص نیست؛ چراکه چنین اهرمی برای هیچکدام از آنها در سازمان های شان وجود خارجی نداشته و یا کم داشته است؛ اگر چه آقای نگهدار زمانی در راس سازمان خود بوده است! بنابرین بحث من بر سر نبود آزادی عقیده و اختلاف نظر سیاسی در چهارچوب هریک از سازمان ها و احزاب رنگین و مخصوصا برای چپ تاکنونی ماست که لااقل بارها به جدائی ها و دردا به پراکندگی های بسیاری در درون خانواده ی چپ انجامیده است. ایجاد امکان بحث علنی و آزاد اخبار روز با آقای نگهدار آغاز شگرف و چشمگیری ست که می تواند بسیار تعمیق بیابد.
اما خود این بحث، توسط دو عنصر متفاوت سیاسی، عملا فقدانی ابتدائا تشکیلاتی و سپس عمیقا نظری و پلورالیسیم گریز در هردو جریان بوده است که در ایجاد فرصت گفت و شنود هر دو ناتوان بوده اند. و اصولا سکتاریسم آن و برتری جوئی در میان جریان های چپ به قدری بالا بود که کمتر مبارزه نظری برتابیده می شد و یا وجود خارجی داشته است. و خشونتگرائی گذشته و کنونی در این دیالوگ ها و دیگر مبارزه های ایدئولوژیک، همگی نشان از آن نارسائی ها دارند.
شکاف های ژرفی که خواسته ها و برخوردهای کهنه ی و سرکوب شده ی را در درون اغلب تشکیلات گذشته تلنبار کرده و حالا نیروهای چپ آنرا با تفاوت هائی به نمایش درمی آورند. تعارض هائی که پاسخ های کافی و جمعی به پرسش ها و تفاوت های درونی سازمانی نداده، و یا شرایط ایجاد آنرا نیافته است تا به تبادل نظر جمعی برساند. یا بهتر است گفته شود که ایده هائی که فرصت علنی طرح و ظهور زنده و ارگانیک نداشته و در تفاهم و تبادل بررسی مورد رد و قبول واقع نشده اند و عملا امکان بروز بیرونی و یا بررسی پلورالیستی نیافته اند؛ در حالی که قطعا بسیاری از آن دیدگاه ها در بسیاری از سازمان های چپ و کمونیست، پنهانی و در درون باوری اعضا وجود ذهنی، یا عینی و تاریخی داشته و احتمالا هنوز هم دارند که لگدکوب شده و اینچنین امروز همچون دمل چرکین سرباز کرده اند.
پس بیائید رسما بپذیریم که ترس از افشای هویت سیاسی نظری، پنهانکاری عملکرد گذشته، تمایل به تحقیر فردی، خشونت نظری و تحریف در امر رسالت روزنامه نگاری، همگی نشانگر خلاء سیاسی و تشکیلاتی و سرکوب آزادی عقیده و وجدان است که در ساختارهای بسته و بیمار و فرقه ای موج می زند؛ عارضه ای که در این و یا آن سازمان ها، در این و یا آن نیروی های چپ و راست، توسط این و یا آن فرد بارها نمایان شده و یا هنوز می شود؛ که در اینجا محور مورد بحث ما، به روشنی در این میان پنهانکاری بخشی از نیروهای چپ است که تمایل به بیان واقعیت و یا حقیقت ندارد و این مشکل یزرگ بی پاسخ مجاب کننده دیده می شود؛ و پانویس های مختلف در این جمع تلاش می کنند تا در هدایت و بازیابی حقایق گذشته ما را یاری دهند و هر یک از دعاوی سره از ناسره را افشا سازند؛ این گفت و شنودها روندی قضائی نیست و برنده و بازنده ندارد و در نفس خود برای روشنگری بسیار ارزشمند است.
بیائید با هم بپذیریم که وجود همین مقدار از فضای باز در فرهنگ چپ و همچنین در سایت اخبارروز، همان فقدان اهرم آزادی عقیده و مدیائی و...است که ما در گذشته آنرا نداشته ایم و همین اینک اهرم و فرصت بیان آزادانه را تاحدودی یافته ایم. این وسیله و ابزار موجود بهره ی سازنده ای ست که به امکان ابراز تنوع نظر و ارائه شجاعانه ی وقایع و نظرها در انظار اجتماعی چه امروز و یا فردا قطعا یاری رسانده و خواهد رساند.
۶٨۰۶۲ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : ناظر
مصداقی با ریزبینی تناقضاتی را در اظهارات نگهدار یافته و آنها را مکتوب کرده است. ارزش این کشفیات چیست؟ آیا سیاستهای نادرست فداییان اکثریت در حمایت از سرکوب هولناک فعالین چپ و مجاهدین فقط ناشی از خصوصیات اخلاقی نگهدار بوده است؟ اعضا و هواداران این جریان مسئولیت جمعی در مورد مواضع سازمان متبوع دارند. اگر هدف از این موشکافی آگاه سازی فعالین فعلی فداییان اکثریت باشد، اینها ۳۰ سال پیش نگهدار را نقد کرده و از رهبری خلع نمودهاند. به جای این دعواهای حیدری-نعمتی باید راهی جست که ملتی اسیر از چنگال رژیم فاسد رهایی یابد.
۶٨۰۶۰ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : آرمان
عنوان : اشتباه اخبار روز
حتی زمانی که فرخ نگهدار بعد از به قدرت گرفتن ملایان جانی در بحث های تلویزیونی همراه با کشتگر و یا توده ای ها با مرتجعین اسلامی شرکت می کرد موافق نبودم و آن جدل های تلویزیونی را کمکی به رسمیت شناختن سرقت انقلاب مردم توسط خمینی و دار و دسته جنایکار او می دانستم. رژیم خمینی ماهیت خود را در کردستان نشان می داد و در ترکمن صحرا و بقیه نقاط ایران چماقدارن وابسته به آنها زندگی را برای انقلابیون و آزادیخواهان سیاه کرده بود. در همان زمان هنوز مجاهدین خلق نیز ساده لوحانه امیدوار بودند که شاید طالقانی واسطه ای بین آنها و خمینی شود و او گوشه چشمی به مجاهدین مذهبی نشان دهد. مجاهدین مارکسیست که بیشترشان در سازمان با نام جدیدی به نام پیکار تشکل یافتند بارها به سازمان چریکها و مجاهدین خاطرنشان کردند که با مرتجعین راه به جایی نخواهند برد. بلاخره سازمان چریکها که قبل تر اشرف دهقانی به همراه یارانش مانند محمد حرمتی پور و صبوری جدا شده بود دوباره به انشعاب بین اقلیت و اکثریت رسید. سازمان مجاهدین خلق نیز با اتحاد با بنی صدر هدف اصلی رژیم قرار گرفت و در نتیجه هزاران عضو و هوادار آن به همراه اعضا و هواداران گروههای دیگر ماننند اقلیت و پیکار و رزمندگان و اتحادیه کمونیست ها و ... دستگیر و شکنجه و اعدام شدند. سازمان اکثریت به رهبری فرخ نگهدار و حزب توده به رهبری کیانوری اما به حمایت از رژیم ادامه دادند تا بعدتر خود نیز هدف تهاجم رژیم قرار گرفتند.
اما اشتباه اخبار روز این است که اول از همه مقاله پر کینه ایرج مصداقی زندانی سابق هوادار مجاهد را در اخبار روز چاپ کرد. مصداقی که در دشمنی با فعالین چپ صفحات زیادی را سیاه کرده است از جمله کتاب خاطرات زندان خود که نهایت بی انصافی را نشان داده است و بعدتر بارها به بازماندگان سازمانهای سیاسی تهمت ها زده است که می توان با جستجو آنها را یافت. هدف او روشنگری نیست بلکه تخریب شخصیتهای سیاسی می باشد. نمونه های دیگر این رفتار کینه توزانه او را با کسی که ادعای دوستی با او را داشت به نام وزیر فتحی می توان دید که حملات شصی به او اوج نفرت او را نشان داد. او همچنین در مصاحبه با بی بی سی ادعا می کرد که مجاهدین خلق نقشی در کشتن مستشاران آمریکایی نداشتند و اعضای مارکسیست شده مجاهدین که بعدها نام پیکار را گرفتند بودند که این کارها را کردند. او حتی مدعی بود که چند نفر از آنها اکنون در اروپا زندگی می کنند و "کسی هم با آنها کاری ندارد"!
مطمنا سردبیر اخبار روز از این موارد آگاه است اما باز مقاله کینه توزانه ای که چیزی جز مچ گیری از فرخ نگهدار نیست را منتشر کرد. ایرج مصداقی خود هنوز توضیح مناسبی نداده است که چطور او که خود را یک زندانی سر موضع مجاهد در کتاب خاطراتش معرفی می کند توانست از چنگ جلادان رژیم در برود و زنده بماند و دختر همسایه ۱۹ ساله هوادار مجاهد من که ۷ سال در زندان بود در سال ۱۳۶۷ حلق آویز شد. چطور زندانیان گروه گروه اعدام شدند اما او توانست خود را نجات دهد. من کتاب های خاطرات او را خواندم و هنوز هم نمی دانم چطور او توانست هیئت مرگ را قانع کند که او را اعدام نکنند. نمی شد هم سر موضع بود و هم زنده ماند!
۶٨۰۵٨ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : البرز
عنوان : در باره یادداشتی از آقای مصداقی که آقای فرخ نگهدار را به مناظره دعوت می کرد
گردانندگان محترم اخبارروز، یادداشت زیر را بعد از خواندن، یادداشتی از آقای مصداقی که آقای فرخ نگهدار را به مناظره دعوت می کرد نوشتم، که حال می بینم نه تنها یادداشتم درج نشده، بل یادداشت آقای مصداقی مبنی بر دعوت به مناظره هم حذف، و یادداشت جدیدی از ایشان تحت عنوان، ترفند جدید فرخ نگهدار آمده است.
[[[ آقای مصداقی گرامی، می نویسی، «...فرخ نگهدار اگر راست میگوید و روشنگری پیرامون تاریخ معاصر ایران برایش مهم است در گفتگو و مناظرهای با من در هرکجا و هر جمعی که او تعیین میکند حضور پیدا کند و به پرسشهایی که من مطرح میکنم پاسخ دهد. «تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد.»...»
مگر در آن مناظره موردِ درخواستت چیزی غیر از آنچه تاکنون نوشته ای، خواهی گفت.
فرض را بر این بگیر، که آقای فرخ نگهدار قبول کرد که جاعل است، و هرگز نه رفاقتی با زنده یادان بیژن جزنی و حمید اشرف داشته، و نه موردِ قبول و اطمینان ایشان بوده است. بعد از شکست دادنِ کامل آقای فرخ نگهدار، چه خواهی کرد. حتما میخواهی با سیاستهای فدائیان اکثریت، تصفیه حساب کنی. خوب چرا الان، به جای گیر دادن به اختلاف مسافت جاده قم و کاشان، یکراست به سراغ سیاستهای این سازمان نمی روی، و با این سازمان در باره سیاستهایش به مناظره نمی نشینی.
اسناد موجود این سازمان نشان می دهد که آقای فرخ نگهدار خودش، خودش را منصوب دبیر اولی این سازمان نکرده بود، بل ایشان به صورتی دموکراتیک به این سِمت انتخاب شده بود
می نویسی، «...دستگاه اطلاعاتی و امنیتی رژیم و آقای نادری هوای نگهدار را داشتهاند...» چون «...در کتاب مزبور انتشار دادهاند راجع به فرخ نگهدار، بازجوییهایش و ... سکوت کردهاند...». از شما به عنوان یک انسان عدالتخواه و معتقد به شرافت انسانی سئوال می کنم، بعد از حوادث اسفبار سال ۶۰ و بعدتر در فاجعه ملی تابستان سال۶۷ عدد بسیار زیادی از مردم کشور در زندانهای ج.ا به شدیدترین وجه ممکن شکنجه و سپس به قتل رسیدند.
و در صفحه ویکی پیدیا در باره شما نوشته شده، «...وی از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۰ به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین خلق به مدت ده سال در زندانهای قزلحصار، اوین و گوهردشت به سر برده است...»
آیا برای شما رنج آور، ناپسند و دردناک نخواهد بود، که کسی، بدون ارائه مدرک محکمه پسندی، شما را تنها بواسطه آنکه خوشبختانه «...یکی از جان به در بردگان...» آن فجایع دهشتناک هستی، متهم به همکاری با ج.ا کند؟
آقای مصداقی گرامی، امیدوارم باورم کنی، در اینکه قصدم از طرح سئوال فوق الذکر آزار فکری شما نبوده، نیست و نخواهد بود، بل با آن پرسش میخواهم بگویم، آنچه بر خود نمی پسندی، بر دیگران هم نپسند]]]
۶٨۰۵۷ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : امیر ایرانی
عنوان : افشاگری یا آدرس غلط دادن؟
جناب لیثی حبیبی ارجمندکه درود برایشان، درنظر دهی خویش نکات مهمی رایادآوری کرده است.یکی ازآنان چنین است:«فقط انسان ره گم کرده ویا مغرض است که بلوا وجنگ را می پسندد.»::::::بایدگفت: گاهی وقتها دریک برنامه تنظیم شده ،افرادی باید رباتیک وار به پیش بروند ، آنان ناگزیربه پیش روندگیند!این پیش روندگی آنان بصورت یک کمدی تراژدی خود را نشان می دهد. وقتی مردی بایک چمدان پرازسند یک پای مجامع بین المللی می شود ،گویای چیست؟ اقدامش :افشاگریست یاآدرس غلط دادن؟
۶٨۰۵۶ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : حافظه تاریخ
عنوان : کاش که زندگی «سیاسی» بعضی از افراد مثل فیلم بود و قابل پخش
بجای ابراز آرزوئی اینچنین « دلم میخواست مثل بیژن باشم» سوالی که باید مطرح گردد و همیشه هم مطرح خواهد بود که چگونه تاریخ چند دهه اخیر ایران قلم میخورد اگر «رگه» های خصلت نوکر صفتی سنتی احزاب وابسته به برادر بزرگ مثل حزب توده ایران در جوانان جامعه اثر گذار نبود و سازمان چریکهای فدائی خلق مورد یورش بقسمی و یا بنوعی خنجر از پشت «دوستان» که در واقع عناصر نفوذی با طرزتفکرات دگماتیسمی حزب طراز نوین توده نفتی ، قرار نمیگرفت و مبارزات ضد دیکتاتوری و آزادیخواهی و استقلال طلبانه در شکل جدید مبارزه تحمیل گشته از جانب رژیم دست نشانده پهلوی که از اوایل سالهای چهل فرم و محتوای نوینی را پایه ریزی شده بود قادر میگشت مسیر طبیعی رشد خود را طی نماید و بحد بلوغ سیاسی لازم و محکم میرسید و میتوانست در قبال جریانات تفکرات وابسته سنتی و انحرافی «مزدوری» مقاومت کافی میکرد، بیشک هیچگاه رژیم ضد ایرانی آخوند های عقب مانده ( عمامه بسرها، و دارو دسته فکلی ها) در انقلاب بهمن ۵۷ بسادگی «رهبری» مبارزات مردم را بدست نمیگرفتند و توسط قشر عقب مانده متعصب مذهبی گرا بکمک گروههای ضربتی شناخته شده دشمنان استقلال ایران در راس آن حزب توده و گروههای نظیر و وابسته بآن، مسیر انقلاب بکجراه و بانحراف کشانده نمیشد.
جنبش چپ ایران برای اولین بار در تاریخ جنبشهای رهائی بخش بسمت جهتی بود که میتوانست در تاریخ مبارزاتی کاملآ نو و غیر وابسته را بنیان گزاری نماید. اولین باری که مسئله حفظ منافع برادر بزرگ خط بطلان کشیده میشد اولین بار بود که انقلاب دهقانی چین با حضور در ذهن ولی بکمرنگی کشانده میگشت. تز اصلی آنها در آنزمان در این جمله در این پیام آنها نهفته است « در خارج از کشور سازمانهای سیاسی ایرانی میتوانند از ما در سطح جهانی حمایت نمایند که مارکسیست غیروابسته و بدور از وابستگی مالی و ایدئو لوژیکی باشد و ویژگیها و منافع زحمتکشان جامعه ایران نخست بایستی مورد نظر قرار دهند». چند سال طول کشید که ایده بزرگ آنها در سوسیالیسم بدون دیکتاتوری «بهار پراک» را موجب گردید.
بهتر است آنهائیکه امروزه بمناسبت سالگرد تیرباران گروهی ۹ نفر (جزنی) «مویه» و یادآوری «خاص» میکنند قدری هم به سعی همت و سهم خویش برای بکجراه کشانده جنبش ملی فدائیان خلق و وارد کردن ضربه کاری بمبارزات آزادیخواهانه، استقلال طلبانه مردم هم بگویند که چگونه در استقرار حکومت ننگین اسلامی ممکن ساز شد واقعیت های تاریخی همیشه در پرده «فراموشی» عمدی بعضی از «همراهان» دیروزی جنبش نخواهد ماند. مطمینآ در شرایط ایران آزاد و باز گو گشتن بعضی از وقایع تاریخی (اسناد)، نسل جوان بعداز انقلاب ۵۷ قادر بتشخیص سره از ناسره خواهد شد و هر محفلی را «میراث دار» مبارزات جوانان ملی و آزادیخواه چریکهای فدائی خلق ایران نخواند.
۶٨۰۵۴ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : همایون شمالی
عنوان : نگهدار بیژن نیست آیت الله رفسنجانی است
دلم می خواست مثل بیژن باشم!
من تعجب میکنم از اینکه جناب نگهدار دلش میخواست مثل بیژن جزنی باشد !؟ از آنجا که ایشان بخصوص از زمان بعد از انقلاب به دبیر اولی سازمانی رسیدند که بعد ها با نظرات بغایت راست شان به سراشیبی سقوط و در عین حال وابستگی غیر مستقیم به نظام اسلامی کشیده شد ، اکنون در برهه ای زمان در پشت افردی بمانند بیژن جزنی و یا حمید اشرف بدنبال ساختن تاریخی برای خود است که تاکنون بدرستی جوابگو نشده اند ، جناب نگهدار از لحاظ تفکری و شخصیتی نه به بیژن جزنی نزدیکی دارد و نه به حمید اشرف ؟ اگر چه فرخ نگهدار زمانی با این قهرمانان خلق هم تشکیلات بودند دلیل نخواهد بود که با یاد آوری از این بزرگان پشتشان سنگر بگیرد ، جناب فرخ نگهدار به هیچ وجه نمیتوانست نه در گذشته و نه امروز مثل بیژن جزنی باشد ! اما او در پروسه سیاست ورزی خود هم از لحاظ فکری و هم از لحاظ شخصیتی آیت الله رفسنجانی است .
۶٨۰۵۲ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : ایرج مصداقی
عنوان : ترفند جدید فرخ نگهدار
فرخ نگهدار کوشیده است در گفتگو با «اخبار روز» زمین بازی به تیتر مقاله و «مدعی» را از ایرج مصداقی به مسئول محترم سایت «اخبار روز» تغییر دهد.
از وی باید پرسید آیا تاکنون سابقه داشته است که سایت «اخبار روز» تیتر مقالههای وی را تغییر دهد؟
آیا وی اعتراضی به تیتر مقالههای امیرهوشنگ اطیابی « ترور شخصیت به جای نقد سیاسی » و فرخ نعمت پور « دیدگاه دائی جان ناپلئونی و غیبت متد علمی» هم کرده است؟ آیا مسئول سایت اخبار روز تنها در ارتباط با مقالههای رسیده در رابطه با وی بایستی هوشیاری به خرج دهد؟
از اینها گذشته فرخ نگهدار در بخش نظرات مدعی شده است:« من هیچ اعترافی، مطلقا هیچ اعترافی در باره هیچ یک از رفقایم نداشته ام که بر اطلاعات بازجویان بیافزاید. .... به علاوه در اعترفات عباس مفتاحی در پرونده های ساواک نیز احتمالا شواهدی دال بر همین حرف هست. چون آن زمان او را با من روبرو کردند. او چشم بسته بود و نمی دانست که من هم هستم. او گفت که حمید به او گفته که هیچ نمی داند که فرخ کجاست و چه می کند. راست می گفت و خیلی خوب شد که این حرف را زد.»
فرخ نگهدار در دوبار دستگیری مطلقاً بازجویی سنگین پس نداد و مورد شکنجه قرار نگرفت. بار اول در سال ۱۳۴۶ یک ماه بعد از دیگران دستگیر شد. به تأیید بیژن جزنی، دکتر حشمتالله شهرزاد مسئول فرخ نگهدار همهی اعترافات را کرده بود و عملاً چیزی باقی نمانده بود که فرخ نگهدار به آن اعتراف کند. به گفتهی فرخ نگهدار، حسین زاده که او جدی را نگرفت تمامی موارد اتهامی او را مو به مو گفته و فرخ نگهدار همهی آنها را رونویسی کرده است.
بار دوم در آذرماه ۱۳۵۰ او تقریباً هیچ اطلاعی از سازمان چریکهای فدایی خلق نداشت. برای فرار از مهلکه به افغانستان گریخته بود. تمام بازجویی ها دال بر این بود.
به تصدیق فرخ نگهدار، عباس مفتاحی هم در حالی که نمیدانست فرخ نگهدار دستگیر شده و در بازجویی است اعتراف میکند که « حمید به او گفته که هیچ نمی داند که فرخ کجاست» و فرخ نگهدار هم باز مرتکب اشتباه شده و میگوید: «راست میگفت و خیلی خوب شد که این حرف زا زد.» او حواسش نیست «راست» قضیه بنا بر ادعای قبلی فرخ نگهدار این بود که حمید اشرف به او مأموریت داده بود که به عنوان نمایندهی سازمان برود انگلستان و «پست» منوچهر کلانتری را تحویل بگیرد.
ساواک که مطمئن بود فرخ نگهدار برای فرار از دستگیری به افغانستان گریخته، او را به زیر شکنجه برای اعتراف نبرد. هرکس که بازجویی پس داده باشد به ادعاهای فرخ نگهدار میخندد.
از قرار معلوم او خیلی سرسختتر از عباس مفتاحی و احمدزادهها و ... بوده است که صفحات بازجویی زیادی دارند.
کسی که به خود اجازه میدهد چشم در چشم میهن جزنی ادعا کند که کتاب را او به مادر فرخ نگهدار داده و سپس مادرش به دست نگهدار رسانده، آنقدر رو دارد که دوباره سناریو را تغییر داده و مدعی شود که میهن جزنی شخصاً کتاب را در خانهشان به او داده است.
فرخ نگهدار سوالات اصلی مقاله را بی پاسخ گذاشته است.
۶٨۰۴۷ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : امیر ایرانی
عنوان : آیا فرخ نگهداردر تاریخ ایران نادیده گرفتنیست؟
آیا امثال آقای فرخ نگهدار درتاریخ ایران نادیده گرفتنی هستند؟ برای رسیدن به پاسخ مطالبی آورده می شود. هرفعال سیاسی و یا مبارز سیاسی حرکات و اعمال خویش را براساس مبنا هایی پی ریزی می کند آن مبانی یااز منابع فلسفی که تراوشات ذهنی ،از برداشتهای تجربیِ بشریت است یا مواردی که برای آنان الهامات ماورائی ساخته اند وشدند ادیان!. اگر مبارز سیاسی، مبانی اعتقادیش به او بگوید! این مبانی حقایق اصلی هستند ،و دیگر آوردگان بشری یا غیر بشری برحقیقت نیستند بلکه باطلند و رسالت توی "مبارز" اینست! که بجنگی و بردیگران چیرگی یابی و خواستگان آن مبانی را تحقق بخشی، آنگاه، اولین چیزی که باید برای مبارزان مشخص گردد، تکلیف "جان" خویش است، جانی که فقط یکبار شانس زیستن در این جهان را یافته است!. که آن مبانی حق پندارِ منحصر بفرد برای این مورد چاره اندیشه کرده است،آنهم ساختن واژه ای بنام شهادت و شهید ویا عناوین دیگر،که دریافت کنندگان این واژگان، پاداشهای خاص خویش را دریافت خواهند داشت؛مبانی های ماورائی بهشت را نوید می دهند و غیره هم پاداشهای دیگری را خواهند داشت.که می بینیم در تاریخ مبارزاتی کشورمان ،در دهه هائی؛افتخار فرد مبارز این بوده که سیانوری رادر زیرزبان داشته باشدو........:::::: وقتی گذشته وحال شخصی بنام" جناب فرخ نگهدار ارجمند" که می تواند نمونه ای از یک جمع وسیعی باشد را در نظر بگیریم، قطعا"! مواردی بسیاری پیش رو، برای آموختن خواهیم داشت!. ایشان آورده است: «من وشما و دیگر فدائیان از روزی که شروع کرده ایم همه انقلابی بودیم و مارکسیسم لنینیسم راهنمای عمل ما بود. تنها بیژن و حمید نبودند همه چنین بودیم ،همه معتقد به نقش محوری "سلاح" در مبارزه سیاسی بودیم، ما هیچ کدام به امکان اصلاح در نظام سیاسی ، به امکان تغییر در رفتار حاکمان، و نقش جامعه مدنی وآزادی مخالفان سیاسی اعتنائی نداشتیم......» این آوردهء جناب نگهدار گویای واقعیتیست که هم دردناک و هم پند آموز! دردناک بخاطر اینکه چه نیرو های مفیدی از جامعه ایران گرفته شد ؛آنهم بخاطر برداشتهایی از یک مبانی فلسفی ویا آموزه هایی از یک فلسفهء اجتماعی!وپند آموزیش اینستکه:اگر گذشته ای را می پنداری اشتباه بوده، باید "شهامت و شجاعت " اعتراف را داشته باشیم و" راه جدید" را بر مبانی تعریف شدهء جدید، اعلان کنیم و پی گیر باشیم!. آنهم:وبدون ترس از نیشخند ماندگان برهمان مبانی اشتباه و یا وراث دکاندارشان ویارقبای جدید !.:::: برداشتی ازاعمال جناب نگهدار ، گویای اینست: هر فعال سیاسی ویا مبارز سیاسی درمرحله اول ؛ سرزمینی بنام ایران را باید پاس بدارد و دربازیهای منطقه ای باید مواظب گزندها توسط رقبای منطقه ای براو باشند! سپس دراین چارچوبِ سرزمینی با هر مبنای فکری ،پذیرا و خواهان؛دمکراسی، آزادی، و تکثر گرائی در هر حوزه بود،. همان موارد مغفول و گمشدهء سرزمین ایران درنزد فعالین سیاسی و مبارزین سیاسی در گذشته و حال وشاید در آینده!.
۶٨۰۴٣ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : بهنام سرا
عنوان : فرخ نکهدار، نان سیا و شراب کهنه در شیشه تازه
آقای نکهدار می نویسند و احتراز دارند جرا این سوالات(منظور سوالات یا اتهامات ایرج مطرح کردند) سایت اخبار روز از ایشان نکردند وجون سایت اخبار روز این سوالات نکردند کار روز نامه نکاری سایت اخبار روز را زیر سوْال برده، رجوع شود به باسخ اخر اقا نکهدار. حالا سوال من این است. مکر سایت و یا سر دبیر اخبار روز به شما این اتهامات زده و یا سوالات مطرح کرد، که دو باره از شما سوْال کنند. از شما بخواهند باسخ دهید. البته می توانند انجام دهند. ولی هیج ربطی به بد بودن روزنامه نکاری نداره.
آقای نکهدار این شما هستید باید باسخکو باشید، البته اکه مایل بودید. شما که راست و جب می رید برای رهبران جهان نامه می نوسید. فکر نکنم مشکل داشته باشید ، در باسخکوی به "اتهامات و سوالات " ایرج مصداقی. یا باز می خواهید ، سازمان فداییان اکثریت جواب کوی و هزینه برداز شما باشه.
و اما اقا نکهدار یاد یک داستان که جند سال بیش از یک نویسند خارجی خواندم افتادم.
......
یک زن و شوهری تصمیم می کیرند، که جشن ۲۵ سالکی ازدواج خود را جشن بکیرند. بعد از دعوت دوستان خو د و فأمیل. روز جشن ۲۵سالکردازدواج بیش جند نَفَر مهمان نداشتند. بهد از اینکه مهمانان جمع می شند، زن بلند می شه بطرف شوهرش می ره ، هدیه که یک صندوق بود ، به شوهرش می ده .
شوهره وقتی در صندوق را باز می کنه ، تعجب مکنه، و می بنه توش بول زیاد است. به زنش میکه این بول را از کجا آوردی، جه جوری جمع کردی. ما که وضع مالی خوبی نداشتیم. زن میکه ، من در ارزه این ۲۵ سال،آقای نکهدار می نویسند و احتراز دارند جرا این سوالات(منظور سوالات یا اتهامات ایرج مطرح کردند) سایت اخبار روز از ایشان نکردند وجون سایت اخبار روز این سوالات نکردند کار روز نامه نکاری سایت اخبار روز را زیر سوْال برده، رجوع شود به باسخ اخر اقا نکهدار. حالا سوال من این است. مکر سایت و یا سر دبیر اخبار روز به شما این اتهامات زده و یا سوالات مطرح کرد، که دو باره از شما سوْال کنند. از شما بخواهند باسخ دهید. البته می توانند انجام دهند. ولی هیج ربطی به بد بودن روزنامه نکاری نداره.
آقای نکهدار این شما هستید باید باسخکو باشید، البته اکه مایل بودید. شما که راست و جب می رید برای رهبران جهان نامه می نوسید. فکر نکنم مشکل داشته باشید ، در باسخکوی به "اتهامات و سوالات " ایرج مصداقی. یا باز می خواهید ، سازمان فداییان اکثریت جواب کوی و هزینه برداز شما باشه.
و اما اقا نکهدار یاد یک داستان که جند سال بیش از یک نویسند خارجی خواندم افتادم.
......
یک زن و شوهری تصمیم می کیرند، که جشن ۲۵ سالکی ازدواج خود را جشن بکیرند. بعد از دعوت دوستان خو د و فأمیل. روز جشن ۲۵سالکردازدواج بیش جند نَفَر مهمان نداشتند. بهد از اینکه مهمانان جمع می شند، زن بلند می شه بطرف شوهرش می ره ، هدیه که یک صندوق بود ، به شوهرش می ده .
شوهره وقتی در صندوق را باز می کنه ، تعجب مکنه، و می بنه توش بول زیاد است. به زنش میکه این بول را از کجا آوردی، جه جوری جمع کردی. ما که وضع مالی خوبی نداشتیم. زن میکه ، من در ارزه این ۲۵ سال، هرروزسرکار می رفتی برای سرفه جوی و بول جمع کردن برای غذا نهارت فقط نان سیاه می کذاشتم . بعد مرد بلند می شه ، و رو به زنش می کنه می که تو کاری کردی که من ۲۵ سال از خجالتی نهار خود را بدون دوستانم و همکارانم خوردم، و حال بدون دوست.. و مرده این را می که و از خونه میاد بیرون راهش می کیره می ره، دیکه بر نمی کرده"
۶٨۰۲۶ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : اصغر نصرتی
عنوان : پرسش و پاسخ!؟
بدون آنکه بخواهم به محتوای مقاله ی آقای مصداقی و همینطور حرفهای آقای نگهدار بپردازم، مایلم نارضایتی خود را از نحوه برپایی این مصاحبه در چند نکته ابراز کنم.
۱/ متاسفانه در مصاحبه آشکار است که مصاحبه کننده بی طرف نیست!
۲/ حرف نگهدار از این منظر که سردبیر وظیفه تشخیص دعاوی و داوری را دارد، ادعایی ست به جا. از همین رو وقتی ادعایی را از سوی آقای مصداقی مطرح میکند و با توجه به اینکه اخبار روز خود را از جریان چپ میداند، باید یا باور به این حرفها داشته باشد که آقای مصداقی میگوید یا خیر! در صورت باور باید از آن دفاع کند و نگهدار را به چالشی بکشد که نگهدار به گفته های مصداقی تایید گذارد. در غیر این صورت اخبار روز فقط یک دعوای بیمورد در جنبش سیاسی مخالف رژیم ایجاد کرده است! (؟) به قول قدیمی ها نوعی جنجال ژونالیستی!
۳/ آنچه مصداقی در مقاله ی خود عنوان کرده در مجموع نوعی شک و گمان در انقلابی بودن و همراهی نگهدار در جنبش چریکی آن زمان ایجاد کرده است و اینها را به زعم خود عمدتن از نوشته ها و مصاحبه های نگهدار بیرون کشیده و نتیجه ی تناقض گویی های او را معیار قرار داده و بعض به کمک برخی واقعیتهای تاریخ ادعای نگهدار را مورد قضاوت قرار داده است. حالا بایستی وظیفه ی اخبار روز با توجه به مقاله ی مصداقی این باشد که در مصاحبه خود درست بر همان تناقض ها و واقعیتهای تاریخی پرسش از قبل تهیه کند و نگهدار را به پاسخ وادارد و رفع ابهام تاریخی کند. متاسفانه اخبار روز با توجه به پیش داوری و پیش نظری که نسبت به نگهدار داشته ( که به گمانم به خاطر عملکرد دیروز و امروزش بوده) و غیر مستقیم حرفهای مصداقی را (درست یا نادرست) تایید میکرده، نحوه مصاحبه را بیشتر به کویر بی پاسخی کشانده است.
۴/ من در اینجا اصلن قصدم دفاع از مصداقی یا نگهدار نیست. چون چنین اشرافی به جنبش فدایی به ویژه در این زمینه ندارم. مضاف بر اینکه برخی ادعاهای نگهدار و ردیه بر آن از سوی مصداقی بدون سند و مدرک تاریخی ست و در حد همان ادعا و حس شخصی باقی خواهد ماند، اما در این مطمئن هستم که وقتی کسی زمانی طولانی رهبر جنبش فدایی بوده، درخور مصاحبه و گفتگویی دوستانه تری ست. این کار برای جنبش فدایی هم از ارزش برخوردار است. ما میتوانیم با نظریات و عملکرد دیروز و امروز نگهدار سخت مخالف باشیم و این را هم عملکرد تک تک مان در این سالها نشان داده، اما نگهدار برآمده از جنبش فدایی ست و یک مصاحبه خوب و در خور رهبر دیروز را شایسته! و این در اصل حرمت نگه داشتن به جنبش فدایی ست. این آن نکته حساس و دوستانه ای ست که من لازم دیدم بر حاشیه ی این مصاحبه بنویسم. من انتظار کار حرفه ای از اخبار روز دارم چون آن را دوست دارم و کارش را دنبال میکنم و در آن مطلب می نویسم.
۴/ در ضمن با آنچه که در بالای گفتگو آمده و با آنچه که مصاحبه گر در آغاز میگوید، نشان از نوعی تُنش در گفتگو ست و این شایسته بی طرفی نیست!
۶٨۰۲۴ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : یاور
عنوان : چرا مثل بیژن؟
چرا واقعا آقای فرخ نگهدار می خواست مثل بیژن باشد؟
جناب نگهدار مطمنا می دانست که بیژن جزنی از جوانی در فعالیت های سیاسی شرکت داشت و زندگی سیاسی را از سنین نوجوانی شروع کرده بود. بعدها جزنی به مبارزه مسلحانه علاقمند شد و با جدیت با رفقایش برای این هدف نوین فعالیت کرد و اگر چه خود در عملیات مسلحانه شرکت نداشت اما از رهبران فکری سازمان چریکهای فدایی خلق توسط اعضا و هواداران این سازمان شناخته شد. جزنی از فعالیت سیاسی به یکی از حامیان اصلی مبارزه مسلحانه علیه رژیم پهلوی رسید. او همچنین از حزب توده فاصله گرفت و نمی توان او را توده ای دانست اگر چه زمانی از فعالین حزب توده بود. آقای نگهدار اما می گوید که او هیچ نقشی در حمایت یا شرکت در مبارزه مسلحانه نداشته است و چه بسا این موضوع مورد افتخار او نیز می باشد که فعالیت چریکی نداشت. حال سوال این است که دیگر چه نقطه مشترکی بین او با بیژن جزنی بوده است و از آن بیشتر با فرمانده چریکهای فدایی یعنی حمید اشرف چه مورد مشترکی می توانسته داشته باشد؟ چرا او با اینکه علاقه ای به مشی چریکی نداشته است می خواست مثل بیژن باشد؟ اصلا چرا در سازمانی که هنوز مشی چریکی را قبول داشت عضو شد و تلاش کرد و موفق شد که به رهبری آن برسد. خود او می داند که تعداد زیادی از همان فعالین چریکی در زندان مشی چریکی را رد کردند و به سازمانهای دیگر سیاسی تعلق گرفتند مانند سازمان راه کارگر. چرا آقای نگهدار به مانند مهران شهاب الدین که از نزدیکان جزنی بود و به راه کارگر پیوست او نیز عمل نکرد و به یک سازمان سیاسی که مشی چریکی را رد کرده باشد تعلق نگرفت؟ چطور می شود تقاضای عضویت یک سازمان که نامش چریکها است را کرد و مخالف مشی چریکی بود؟
نکته دیگر این که آقای نگهدار مدعی است که عده ای از اقلیتی ها نیز مانند او اکنون به انقلاب اعتقاد ندارند و بر این باورند که همین رژیم اصلاح شود و می توان بدون سرنگونی به دمکراسی رسید. عده ای به او انتقاد دارند که این ممکن نیست اما این دوستان یا در ناباوری هستند و یا خود را گول می زنند. شخصا چندی پیش با یکی از دوستان که زمانی از اعضای پیکار بود دیداری داشتم که او نیز همانند آقای نگهدار اکنون مخالف انقلاب می باشد و حتی حاضر است اگر انقلابی هم در کار باشد در مقابل آن وارد عمل شود. بنابر این وقتی یک پیکاری سابق بتواند مانند آقای نگهدار فکر کند تصور اینکه تعدادی اقلیتی یا از هر گروه سابق اکنون تغیر کرده باشند و مخالف انقلاب و سرنگونی رژیم ولایت فقیه باشند سخت نیست. اما هنوز بسیاری که موافق و مخالف مشی چریکی هستند که مطمن هستند که انقلابی دیگر در راه است و این رژیم قابل رفرم نمی باشد و تنها با سرنگونی آن می توان به مردم سالاری و عدالت برای مردم ایران دست یافت.
آقای نگهدار متعلق به یک نوع بینش سیاسی هست که رفرم را چاره ساز می دانند و این به ذوق مخالفین سیاسی او نمی باشد. در تمام دنیا مخالفین سیاسی تلاش خود را برای بی اعتبار و چه بسا بی پرنسیب بودن حریف خود می کننند.
حملات شخصی به آقای نگهدار درست نبوده و نیست و این رفتار پلیسی و تهمت های شخصی قابل توجیه نیست. شخصا مخالف تمام شیوه های سیاسی فرخ نگهدار هستم اما نوشته کینه توزانه علیه او را نیز محکوم می کنم. شاید برخی از دوستان نمی دانند که نویسنده کینه ای علیه آقای نگهدار همین رفتار مشابه ای را با دیگر فعالین سیاسی از جمله یکی از زندانیان سابق سیاسی که از طرفداران نظرات شریعتی بود نیز کرده است و قبل تر از آن هم حملات او به فعالین چپ از راه کارگر یا فعالین سابق سازمان پیکار سابقه طولانی دارد. قابل تذکر است که فعالین سازمان مجاهدین خلق از او بعنوان یک تواب یاد می کنند و او را از خود نمی دانند.
۶٨۰۲۱ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : البرز
عنوان : جمع تصمیم گیرنده، به این نیندیشیدند، که این شعارها یعنی دادن تیغ به دستِ زنگی مست ؟
نفرتی که از لابلای جملاتِ برخی از نظردهندگان خودنمایی می کند، و در لباس رادیکالیزم به خوردِ خواننده داده میشود، مطلب تازه ای نیست. و با اینکه بارها در طول سده اخیر تجربه کرده ایم، که رادیکالیزم و اشاعه نفرت از جمله عوامل موثر امتداد یافتن دور باطل استبداد است. با این همه، همه و هر یک به نوعی کوشش می کنیم که در مسابقه نفرت پراکنی از همه جلو بزنیم. گویی هر چه غلظت نفرت در جامعه بیشتر شود، اجتماع و جامعه امان زودتر به ترقی، رفاه، آزادی و آسایش می رسد!!!!!.
گیرم، مَنِ نوعی ثابت کرد، که آقای فرخ نگهدار اصلا زنده یادان حمید اشرف و بیژن جزنی را نمی شناخته. و با هیچیک از آنها با مینی بوس نه به قم رفته و نه به کاشان. از این همه میخواهم، به چه و به کجا برسم، جز این است که از این همه می خواهم ثابت کنم، که آقای فرخ نگهدار با اعمال نفوذهایش سیاستگذاریهای غلطی را در جنبش فدایی دامن زده است. خوب چرا بحث را چَپَکی پیش می برید
شاید شما خجالتی بوده، و به جای پرداختن به اصل موضوعات، به فرعیاتی چون محل و چگونگی رد و بدل کردن جزوه مبارزه مسلحانه، جاده قم یا کاشان، مینی بوس یا اتوبوس، استفاده از دستشویی دست راستی یا دست چپی برای قضای حاجت، گیر داده اید
پس من به جای همه شما خجالتی ها، از آقای نگهدار دوستانه و هموطنانه سئوال می کنم:
آقای نگهدار، وقتی شما هنوز هم اشتیاق داری، که ای کاش مثل بیژن بودی، این همه میتواند موید این نکته باشد، که اندیشه های ایشان راهنمای عمل شماست. وقتی بیژن صراحتا اما و اگرها، و شروط فراوانی برای سر یک سفره نشستن با آقایانی از قماش مرحوم آقای خمینی گذاشته بود، چرا از نفوذ خود برای ترسیم خط و مرزی مشخص با افراطیون مذهبی استفاده نکردی، و حتی مانع از آن نشدی که بخش عمده ای از جنبش فدایی، با شعارهای نامربوطی چون، پاسداران را به سلاح سنگین مجهز کنید، وجهه فدایی را پای اصلیترین ارگان سرکوب حکومتِ استبداد قربانی نکنند
مضاف بر تأکیدات زنده یاد جزنی برای حذر از مذهبیون افراطی(چرا که زنده یاد بیژن جزنی کاشانی ها و نوابها را تجربه کرده بود)، همه نیروهای چپ و آزادیخواه کشور و هر یک به نوعی خشونتهای سرکوبگرانه گروههای فشار و کمیته ها را با پوست و گوشت خود لمس کرده بودند، و سپاه فرزندِ خلف و ادامه گروههای فشار و کمیته ها بود. آیا هنگام تولید آن شعارهای کذایی، جمع تصمیم گیرنده، به این نیندیشیدند، که این شعارها یعنی دادن تیغ به دستِ زنگی مست ؟
۶٨۰۲۰ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : خواننده
عنوان : امیدوارم که نظرم حذف نشود ... این است حال و احوال ما ایرانیان
این است حال و احوال ماایرانیان - خجالت باید کشید.
فردی متنی نوشته است و اتهاماتی به فرد دیگری زده است.
ده ها نفر نظر نوشته اند و بالاخره خود «متهم» نیز ابراز عقیده کرده است.
یعنی این «متهم» تنها و تنها در آن زمان می زیسته است؟ یعنی همه شاهدان مرده اند؟ یعنی آن همه دسته و گروه و سازمان و غیره، متشکل بوده است از ۵ نفر؟ یعنی هیچ کسی نبوده است و نیست که در همان زمان با این افراد همدم و همنظر بوده باشد و اکنون بتواند به عنوان شاهد سخن بگوید؟
می بینید؟ متوجه می شوید که عمق بدبختی و بیچارگی تا چه حد است؟
و تعجب هم می کنید که «مردم» و «ملت» چه انزجاری از سیاسیون نسل شما دارند؟
۶٨۰۱۴ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : بهمن پارسا
عنوان : گوی رندی و کرامت، ومیدانیان پیاده!
سی و شش سال یا بیش وکم رفت و این قافله هنوز در خم دانشگاه صنعتی فلانی ، و علم و صنعت و قبیل آن وامانده در چیزی مینگرد که نیست وهواری میکشد که نه شنیدنی است و نه شینده خواهدشد. و سپس تر نیز که فرض کن شنیده شود، قبای عمل نخواهد پوشید، که نه زمانه اش به جاست و نه مکانش ، و نه آن توش و توانمندانش که مادران هر از چند یکبار می زایند. بیژن جزنی آبروی نسل سوخته یی است که امروز خاطره سرایانش مانده اند، فرّخ با همان آبرو وتوش و توان خود را تا اینجا کشیده ، بیش از اینهم توّقع کردن نه وارد است و نه معقول، واساسا سیاسی هم نیست. سیاست را با سینمای فردین و قهرمانی هایی از آن قبیل در آمیختن چیزی نیست جز ایجاد تهوّع. اگر غیر از این می بود امروز این قوم شکسته وپراکنده شاهد بندبازیها ی حکومت اسلامی حاکم بر ایران نمی بود. خوب است که پاسدار آبروی نسل خود باشیم، چرا که نسل امروز -آن که درایران است- مارا به نیکی یاد نمیکند، و دایم هم میگوید، خدا.... را رحمت کن!!! که این به فحش "خارومادر" می ماند.
۶٨۰۱۲ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : بهروز الف
عنوان : به مسئولین محترم سایت اخبار روز
مسئولین محترم اخبار روز، در این چندین سال اخیر که شما سنت فرقه گرایی در درج مقالات خودی را شکستید، باعث شده بود که اولین کاری که بعد از بیداری میکنم سری به سایت شما بزنم و از این خرسند بودم که سایتی هست که میتوان مقالات مختلفی را خواند. همچنین با موضع گیری هایی که میکردید بر این باور رسیده بودم که شما باز گذشته فاجعه بار سازمانی تان تا حد زیادی فاصله گرفته اید و درست و یا غلط شما را حامیان نظرات رفیق زنده یاد بیژن جزنی در نظر گرفته بودم. اگر نظرم در این باره درست هست، منطق و وجدان انسانی حکم میکند که نگذارید که نام و یاد و اندیشه های بیژن مستمسکی باشد برای بد کرداران حرفه ای برای پوشش عملکرد و نظرات خیانت بار و فاجعه آمیز شان. متاسفانه در ۴۰ امین سالگشت تیرباران شدن بیژن و یارانش، شما با کسانی مصاحبه کرده اید که بخوبی میدانید در جایگاهی دقیقن ضد جایگاه بیژن نشسته اند. اگر بیژن ما را از همکاری با مذهبیون برحذر میداشت این چند چهره ها دست در دست جنایتکاران رژیم اسلامی، تشویق آنها برای اعدام و شکنجه و زندان همفکران بیژن و دیگر آزاده گان و تشویق هواداران و اعضا برای جاسوسی و لو دادن آزاد انسان ها، کاری نکردند جز علیه نظرات بیژن و با وقاحتی کم نظیر خود را ادامه دهنده راه بیژن میدانند و چون مذهبیون منجمد فکر استخاره میکنند و استخاره شان هم به عمد درست از اب در میاید که اری اگر بیژن و یا حمید زنده بود همانند اینان همراه با وحوش بادیه نشین ها به آزاد انسان کشی دست میزدند. زهی بی شرمی و قاحت.
غم از انگیز آنکه شما توهین ها و فحاشی اینان را بر علیه سرنگونی طلبان براحتی چاپ میکنید ولی همینکه کسی همچون من به پاسخ دادن سخت به این صد چهره های منفور دست میزند آن را بدست سانسور میسپارید
اینان اگر از رژیم حمایت میکنند و مخالف سرنگونی اند بدین جهت هست که بخوبی میداند در فردای روزی که این رژیم سرنگون شود، خانواده های داغدار اعدام شده در این رژیم خواهان محاکمه اینان در کنار مسئولین جنایتکار رژیم خواهند شد. چرا که هر دو دسته دست به چنایت علیه بشریت زده اند
در ضمن انانی که خواهان یکی شدن اکثریت و اقلیت شده اند، هیچگاه بواقع اقلیتی نبوده اند. اقلیتی ها زمانی با اکثریتی همکاری خواهند کرد که سازمان اکثریت این همکاران حانیان رژیم را از خود دور کرده باشند و تمامی جنایت ها و خیانت های اینان را قبول کنند (شما بخوبی میدانید دهها سند حتی در روزنامه کار اکثریت در این زمینه وجود دارد)
میدانم که این نوشته هم درج نخواهد شد تنها نوشتم تا دوستانه یاد آوری کنم که عمل و حرف شما نباید دستخوش شانتاژ همکاران رژیم قرار بگیرد و شما در سیاست چاپ مقاله ها میباید یکنواخت عمل کنید. اگر فخاشی بد هست پی چرا فحش نامه نگهدار را چاپ کرده اید؟
۶٨۰۱۱ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : هموطن میهن زاده
عنوان : آقای نگهدار دست نگهدار!
با سلام
از دو منظر به این گفتگو نگاه می کنم.
۱.آقای فرخ نگهدار سفسطه بازی را به حد اکثر رسانده و به هر طریقی می خواهد خود را هم چنان در قامت فدائی ببیند که سالها است این قامت را برای خود خم کرده است و از منظر عمومی در صف ارتجاع قرار گرفته است.
۲. از منظر روزنامه نگاری.تاسف بار است که ایشان در باره حرفه روزنامه نگاری و روزنامه نگاری اینترنتی چنین نظریه ضد آزادی و دموکراسی را عنوان می کنند و به آن معتقد هستند.هر نویسنده ای برای مطلب خود از تیتر گرفته تا محتوی و نوع پردازش اصول و قواعدی را مراعات می کند و بخصوص در روزنامه نگاری اینترنتی فضای چنین عملی گسترده ووسیع است. دبیر هر بخش یا سردبیر در شرایطی روی تیتر ها و سو تیترها اعمال نظر می کند که تیتر نخست صفحه(روزنامه یا سایت)مورد بحث باشد یا این که بخواست نویسنده تیتر را انتخاب کنند و در مراحل دیگر نویسنده آماتور باشد و تیتر با مطلب سنخیت نداشته باشد و یا این که تیتر طولانی تر از حد و اندازه های رایج و استاندارد حرفه باشد یا زمانی که تیتری آشوب و نژاد پرستی و نظایر اینها را تبلیغ و تحریک کند.
آقای نگهدار نوع روزنامه نگاری جمهوری اسلامی ایران را سرمشق خود قرار داده اند و البته تقصیری متوجه ایشان نیست زیرا این شیوه سانسور و خود سانسوری توسط تعدادی از روزنامه نگاران شیفته جمهوری اسلامی در خارج نیز اعمال می شود و البته تعدادی از این افراد با آقای نگهدار ارتباط و دوستی نزدیکی دارند.
هموطن
۶٨۰۰۹ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : سیامند
عنوان : فالانژ را نمی توان جدی گرفت
بعد از خواندن این مصاحبه، راستش یک چیزی به مغزم شروع کرد به فشار آوردن. زیر مقاله ای که ایرج مصداقی نوشته بود، تا جایی که من دنبال کردم، ۸۴ نظر نوشته شده بود، که بخش عمده ی آن ها هم فحش و فضیحت به مصداقی و اخبار روز بود. حالا خود نگهدار هم به همان روش (کمی متمدنانه تر) توسل جسته. گویی در تاریخ معاصر ایران چند نفری (فکر می کنم ۵ نفر) به هیچ عنوان نباید مورد نقد و بررسی قرار بگیرند. از حکومتی ها شروع کنم، اولی خمینی است که هیچ ابن البشری اجازه ی نقد و بررسی رفتار این موجود دهشتناک را ندارد، اگر نه خونش حلال است. بعد هم خود خامنه ای که حتی اگر لقبش را هم نگویی (قدیم ها فرزانه بود، بعد تبدیل شده به معظم) دچار زندان و کیفر می شوی، مثل احمد زیدآبادی که جرمش نوشتن نام این موجود بدون استفاده از «معظم» است و همچنان در زندان است و ممنوع الکار. بعد به «اپوزیسیون» که برسیم سه نفر شامل این «الوهیت» شده اند، منصور حکمت، که اگر جرئت داری و از جانت سیر شده ای، فقط بگو بالای چشمش ابرو هم بوده، تا فالانژهای حزب کذایی زندگی ات را بر باد دهند. مسعود رجوی، که ده سالی است به غیبت رفته و در هیئت امام زمان برخواهد گشت و شامل همان وضع مربوط به حکمت می شود، با این تفاوت که این بار مجاهدین اول همه ی مدارک وابستگی ات به سفارت و وزارت اطلاعات رژیم را اول رو می کنند، بعد زندگی ات را به آتش می کشند، و آخری هم که چشممان به جمالش روشن شد، جناب نگهدار. این هم عده ای فالانژ دور خودش گرد آورده که نمونه ی رفتار و گفتارشان در پای مقاله ی مصداقی آمد.
راستش فالانژ را در همان حد و اندازه ای که هست باید سنجید، من چندان جدی شان نمی گیرم. این فالانژها چندسال قبل همین سینه را برای «شکوفایی» جمهوری اسلامی زده اند، مدتی برای حبیب اله پیمان می زدند، بعد برای کیانوری، برای «امام» و ... و حالا هم برای نگهدار. این گروه عموماً از تنها چیزی که بهره ای نبرده، فکر و ذهن مستقل است، به همین دلیل همیشه باید برای کسی سینه بزنند، هر کس که باشد. جدی شان نباید گرفت.
۶٨۰۰٣ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : نیرومند
عنوان : تیتر های مورد نظر اخبار روز
من معتقدم که هیکس حق ندارد که اخبار روز یا هر نشریه ای را به علت چاپ مطلبی تحت فشار بگذارد و نمی دانم که فشاری که اخبار روز در گفتگو با فرخ نگهدار مدعی تحمل آن بوده است، از چه کسانی و کجاست؟ چون در غریب هشتاد کامنت اکثریت نزدیک به تمام آنها یا ایرج مصداقی ( که از پدیده های دوران ماست ) یا فرخ نگهدار را تأیید و تکذیب کرده بودند.
به آقای تابان هم حق میدهم که بیطرف نباشند. اما به خودم هم حق قضاوت در مورد رفتار این رسانه را می دهم. من معتقدم که سردبیر اخبار روز به خوبی می داند که آوردن نام یک شخص در تیتر یک مقاله با ذکر یک اتهام به او یعنی « فرخ نگهدار و تاریخی سراسر جعلی» در حوزه روزنامه نامه نگاری تقریباً بی سابقه و کار نشریات زرد است نه رسانه ای که خود را چپ و طرفدار حقوق ...معرفی می کند! تیتری هم که اخبار روز برای مصاحبه خود با نگهدار انتخاب کرده است، دوست داشتم مثل بیژن باشم، از نوع همان بغض و کینه پراکنی هاست و تلاش در لوث کردن شخصیت ممتاز و مطرح نگهدار. مطمئنم که نگهدار این معنا را بیان کرده است ولی تیتری متین تر و متناسب با پاسخ های واقعاً متین او بر عزت روزنامه نگار می افزود. دلایل این بغض و کینه ها را بویژه الان که همه این دوستان در این فاصله از میهن و از آرزوهاشان هستند نمی فهمم!
۶٨۰۰۲ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : آ. محمد زاده
عنوان : من هم بودم ولی مدرکی ندارم
بابا دست مریزاد این ادعاهای آخری فرخ نگهدار آدم را یاد گاف های گوبلز می اندازد، هر چه بزرگتر بهتر. ایشان پس به راستی سمبل مقاومت در زندان بوده اند و سالها آرمانها و مسئولیتهای خود را در زندان از دیگران مخفی کرده بودند تا حتئ خود بیژن هم از این ماجراها بیخبر باشد و یا باخبر بوده و به زن خود دروغ گفته تا فرخ با آن وظایف خطیر لو نرود. حمید اشرف هم به رفیق فعال درون سازمانی و یکی از رهبران سازمان در آن مقطع یعنی عباس مفتاحی دروغ گفته تا فرخ صنفی لو نرود. نخیر اقا، حمید واقعا بی خبر بود از فرخی که از سالها پیشتر بریده بود. مینویسد «مهین عزیز می گوید او جزوه را برای منوچهر کلانتری فرستاده است. این حرف تا اینجا هیچ تضادی با حرف من ندارد. در باره جزئیات مربوطه حتما خود او توضیح خواهد داد. من از آن بی اطلاعم. به علاوه من نمی دانم که جزوه ای که من به حمید دادم منتشر شد یا آنکه میهن به منوچهر داده.». آقا پس من هم از حالا مدعی گرفتن جزوه دیگری از «میهن عزیز» هستم که به حمید یا هر کس دیگری که زنده نیست داده ام و به احدی هم نگفته ام. شاید جزوه انتشار شده مال بنده بوده. حالا بیایید پیدا کنید پرتقال فروش را.
۶٨۰۰۱ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : دانشجوی تاریخ
عنوان : آقای نگهدار، اگر مایل به پاسخ دادن هستید، این هم پرسش
مقدمه: اول از همه اینکه، جای خوشحالی است که آقای نگهدار سرانجام تصمیم گرفتند به پرسش هایی که صداقت ایشان در روایت تاریخ در باره روابط ایشان با جنبش فدایی تا سال ۱۳۵۶ را مورد تردید قرار می دهد، پاسخ دهند. اما جای تاسف است که ایشان به جای پاسخ دادن، باز هم به کلیات اکتفا کرده اند. با این همه، نفس پاسخگویی ایشان، امری مثبت است و باید آن را فرصتی ارزنده دانست. همین جا، مایلم به سردبیر محترم اخبار روز پیشنهاد کنم، چنانچه آقای فرخ نگهدار به ادامه این گفت و گو تمایل داشتند، متن پرسش ها و پاسخ ها را از دل کامنت ها جدا کرده و آن را به صورت متنی مستقل منتشر کنند.
جواب های آغازین
آقای فرخ نگهدار می نویسد:"کامنت گذاری با نام «دانشجوی تاریخ» سوال های مشخصی را در پرونده و خاطرات من پرسیده است. انتظارم این بود که اخبار روز زحمت این کار را می کشید. اما مهم نیست. حالا من به «دانشجوی تاریخ پاسخ می دهم:"
من ضمن تشکر از ایشان، ناگزیرم به اطلاعشان برسانم که متاسفانه در این مرحله، هنوز به دلایلی که خواهم نوشت، به پرسش های مشخص، پاسخ های مشخص داده نشده است.
سوال اول من چند محور داشت: ۱)شما در باره آخرین دیدار خود با حمید اشرف، در دو باری که صحبت کرده اید، از زمان ها و مکان هایی نامرتبط سخن گفته اید. کدام زمان و کدام مکان را درست می دانید و علت ذکر مکان و زمان دیگر چه بوده؟ ۲) حمید اشرف، بنا به سند منتشر شده، از علی اکبر صفایی فراهانی که در آن زمان فرماندهی گروه را برعهده داشت و جایگاهش چنان بود که به گفته میهن جزنی، بیژن جزنی بر آن شد تا برایش علاوه بر عرصه عملی، در عرصه نظری نیز اتوریته ایجاد کند (بعدا به بحث جزوه آنچه یک انقلابی باید بداند، خواهم پرداخت) دستور داشت که ا منوچهر کلانتری تماس بگیرد تا در خارج به حمایت از فعالیت گروه بپردازد. چرا حمید اشرف به جای این کار، تصمیم گرفت شما را به عنوان نماینده به خارج از کشور بفرستد؟ آیا او از دستور فرمانده خود سرپیچی کرده بود؟ در فکر ایجاد تشکیلات مستقل خود بود؟ چرا دیگر اعضای گروه در جریان این تصمیم نبودند و هرگز نیز از چنین تصمیمی مطلع نشدند؟
آقای فرخ نگهدار می گوید هرگز به بازجویان اطلاعات نداده و افشاگری نکرده است. بسیار هم عالی و از این جهت، به ایشان تبریک می گوییم. سوال اما این نبود. سوال این است که چرا رفقای ایشان، و رهبران ایشان، از جمله بیژن جزنی از کل ماجرا به تمامی بی اطلاع بوده و مانده اند؟ آیا آقای نگهدار آنان را نیز محرم نمی دانستند؟ به آنها شک داشتند؟ آیا دیگر رفقای فدایی نیز به رفقای خود همان چیزهایی را می گفتند که به بازجویان ساواک می گفتند؟به هر دلیلی که البته جای بحث دارد، کسی از برگه های بازجویی آقای نگهدار اطلاع ندارد، مگر آقای نادری و وزارت اطلاعات. این اولین بار است که آقای نگهدار می گوید در برگه های بازجویی خود نوشته است برای نپیوستن به جنبش چریکی از ایران فرار کرده است. توجه داشته باشید که در مقاله آقای مصداقی، تنها حدس زده شده که واقعیت چنین بوده است.
در همین رابطه، آقای نگهدار می کوشد شهادت یکی از شاهدان عینی را با حمله به شخص، بی اعتبار کند. آقای اصغر ایزدی، در کامنتی شهادت داد که آقای نگهدار در دوران زندان هیچ ارتباطی با جنبش فدایی و زندانیان وابسته به این جنبش نداشته است. آقای نگهدار در پاسخ می گوید:"این در من همیشه مایه اعتماد به نفس بود که اصغر ایزدی و تمام زندانیان مرا کسی می دانستند که چون اهل مبارزه مسلحانه نبوده از ایران گریخته است." معنای این سخن چیست؟ آیا آقای نگهدار رفقای همبند خود را همچون بازجویان می دید که بی اطلاعی آنان از واقعیت، آن هم بعد از پایان بازجویی ها و از بین رفتن حساسیت های لازم کار مخفی، مایه اعتماد به نفس ایشان بوده است؟ این اعتماد به نفس آقای نگهدار، که امری ذهنی و کاملا شخصی است چگونه اکنون می تواند ثابت کند که ایشان تا پیش از سال ۵۶ و عضوگیری ویژه با جنبش فدایی مرتبط بوده اید؟
آقای نگهدار در پاسخ خود می گوید:"در اعترفات عباس مفتاحی در پرونده های ساواک نیز احتمالا شواهدی دال بر همین حرف هست. چون آن زمان او را با من روبرو کردند. او چشم بسته بود و نمی دانست که من هم هستم. او گفت که حمید به او گفته که هیچ نمی داند که فرخ کجاست و چه می کند. راست می گفت و خیلی خوب شد که این حرف را زد. " این هم سخن جدیدی است و جای خوشبختی است که آقای نگهدار پس از سال ها و به رغم خویشتنداری آقای نادری در انتشار برگه های بازجویی ایشان، از جزییات بازجویی هایش سخن می گوید. ما سخن آقای نگهدار را می پذیریم، اما این سوال را نیز بجا و منتظر پاسخ می دانیم که وقتی اصل خیلی چیزها زیر سوال است، بر چه اساسی باید پذیرفت که حمید اشرف عین واقعیت را به عباس مفتاحی نگفته است و او به راستی هیچ نمی داند فرخ کجاست و چه می کند؟ چه سند و مدرکی وجود دارد که نشان دهد حمید اشرف در ارتباط معنادار تشکیلاتی با فرخ نگهدار بوده است؟ اینها و آنچه در پی می آید آن سندهایی است که می تواند شبهه جعل تاریخ را برطرف کند.
سوال دوم:سوال من این بود که چرا آقای نگهدار پاسخ میهن جزنی را نمی دهد که جزوه "آنچه یک انقلابی باید بداند" چه مسیری را طی کرده. ایشان به طور استثنایی به این سوال، جوابی مشخص داده اند و نوشته اند:"من آن جزوه را در منزل خودمان از میهن دریافت کرده ام. و خوانده ام. من هرگز به میهن نگفته ام و نمی گفتم که با حمید مربوطم و این جزوه را به او میرسانم. او هم نپرسید. من جزوه را در کوه های شمال تهران به حمید داده ام."
از آقای نگهدار انتظار دقتی بیشتر می رود. سوال اصلی و اولیه این نیست که ایشان جزوه را به چه کسی داده اند. مساله این است که آیا اساسا و اصلا میهن جزنی این جزوه را به آقای نگهدار داده است یا خیر؟ میهن جزنی به صراحت، نه تنها دادن جزوه به آقای نگهدار را (فارغ از اینکه ایشان جزوه را بعدا به چه کسی داده یا نداده) از بنیان تکذیب کرده، بلکه تاکید کرده به درخواست مادر فرخ نگهدار، اصولا بعد از آزای آقای نگهدار، به منزل آنها نرفته است. از قضا این تکذیبیه در سایت اخبار روز منتشر شده است: http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=۵۹۸۶۰
اکنون ماجرا از دو حال خارج نیست: یا میهن جزنی دروغ می گوید یا آقای فرخ نگهدار. هر دو خوشبختانه زنده اند و نیازی به پیشداوری ما نیست. امیدوارم اخبار روز، این موضوع را بار دیگر و به دنبال تاکید مجدد آقای نگهدار، از خانم جزنی سوال کند.
سوال سوم: من پرسیده بودم:"چرا پس از بازداشت دوم آقای فرخ نگهدار، بیژن جزنی به همسرش میهن جزنی گفته که دستگیری مجدد آقای نگهدار ربطی به ما ندارد؟ آیا بیژن به همسرش دروغ می گفته و نمونه مشابهی از دروغگویی او به همسرش سراغ داریم؟ آیا خانم میهن جزنی دروغ می گوید و نمونه دیگری از دروغگویی او سراغ داریم؟ آیا به جز خود آقای نگهدار حداقل یک نَفَر دیگر از اعضای سازمان که از سال ۱۳۵۰ زندان بوده و هنوز زنده است، وجود ندارد که سخن آقای نگهدار را تأیید و سخن نقل شده از بیژن جزنی را رد کند؟ "
آقای نگهدار در پاسخ می گوید:"برای من کاملا قابل تصور است که بیژن چنین حرفی به میهن زده باشد. و میهن هم دقیق همین حرف را منتقل کرده باشد. اما برایم غیرقابل تصور خواهد بود هرگاه یکی از شاهدان آن زمان از بیژن شنیده باشد که گفته فرخ با ما نیست. " معنای این سخن روشن است. خوشبختانه آقای نگهدار اصل موضوع را انکار نمی کند و خانم میهن جزنی را به درغگویی متهم نمی کند. اما باظرافت کاری مخرب تر از آن انجام می دهد: بیژن جزنی به همسرش میهن اعتماد نداشته و در حالی که همه نوشته هایش را برای انتشار به او می سپرده و از حال و احوال دیگر زندانیان از طریق او مطلع می شده، تنها در مورد آقای نگهدار عامدانه به او دروغ می گوید. معنای دیگر حرف آقای نگهدار این است که بیژن جزنی از علت اصلی دستگیری آقای نگهدار آگاه بوده است. یعنی آقای نگهدار به دلیل داشتن ماموریت برای نمایندگی سازمانی هنوز تشکیل نشده از ایران خارج شده و اینکه برای نپیوستن به گروه (حتی احتمالا به رغم درخواست حمید اشرف) از کشور گریخته تنها سرپوشی بوده و جوابی گمراه کننده به بازجویان. متاسفانه آقای نگهدار، فراموش کرده اند که چند سطر بالاتر این نکته را تایید کرده بود که نه تنها بازجویان، بلکه چریک های فدایی زندانی نیز بر این باور بوده اند که او برای نپیوستن به جنبش از ایران فرار کرده است:"این در من همیشه مایه اعتماد به نفس بود که اصغر ایزدی و تمام زندانیان مرا کسی می دانستند که چون اهل مبارزه مسلحانه نبوده از ایران گریخته است." بسیار خوب، آقای نگهدار، چرا برای شما کاملا قابل تصور است که بیژن جزنی به همسرش در باره شما چنین گفته باشد؟ چگونه می توانید ثابت کنید که بیژن جزنی عین واقعیت را نگفته است؟
آقای نگهدار در ادامه پاسخ خود به پرسش من نوشته اند:"برایم غیرقابل تصور خواهد بود هرگاه یکی از شاهدان آن زمان از بیژن شنیده باشد که گفته فرخ با ما نیست." متاسفانه باید به اطلاع ایشان و دیگر خوانندگان برسانم که شاهدان آن روزگار از قضا این سخن را به تمامی تایید کرده اند: برخی در جمع های کوچکتر، مانند پرویز نویدی و جمشید طاهری پور و برخی اکنون علنی مانند اصغر ایزدی. آیا کفایت نمی کند؟ آقای فرخ نگهدار البته می توانند از این دوستان بخواهند تردیدهای موجود در این زمینه را برطرف کنند.
سوال های چهارم و پنجم من مربوط به عدم عضویت آقای نگهدار بود در تشکیلات زندان (هم زمانی که بیژن جزنی زنده بود و هم پس از آن). البته آقای نگهدار به این پرسش ها پاسخ نداده اند اما از حقیقت جالبی پرده برداشته اند. ایشان نوشته اند:"من نمی دانم در زندان های دیگر زندانیان فدایی تشکیلاتی داشتند یا نداشتند." این اثبات همان مدعای آقای مصداقی و نیز سوال من بود. اما ظاهرا اقای نگهدار نه تنها آن زمان از وجود این تشکیلات مطلع نبودند (و سوال این است که چرا مطلع نبودند و چرا ایشان را عضوگیری نکرده بودند) بلکه هنوز هم از اینکه چنین تشکیلاتی بوده یا نه بی اطلاع هستند و تنها از تشکیلاتی که منتقد جنبش فدایی بوده مطلع است. آیا همین کافی نیست؟ آیا همین بی اطلاعی، پاسخ واقعی و درست سوال ما نیست؟ امیدوارم ایشان به تفصیل بیشتر در باره تردیدهای مطرح پاسخ دهند و یک بار برای همیشه به این بحث خاتمه دهند که آیا ایشان قبل از عضوگیری ویژه سال ۵۶، جزو جنبش فدایی بوده و اگر اری وظایف تشکیلاتی اش چه بوده است؟ این کار دشواری نیست اقای نگهدار، هست؟
۶۷۹۹٨ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : م حسین
عنوان : مسئله اصلی آقای فرخ نگهدار
مسئله اصلی در مورد آقای فرخ نگهدار مواضع سیاسی ایشان است. این مواضع سیاسی را با مشکلاتی در خاطر نویس ها و یا گذشتهٔ ایشان نمی توان نقد کرد. به بیراهه نرویم. آن ها را باید به شیوه دیگری نقد کرد.
دامن زدن به این امید که رژیم مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه جمهوری اسلامی به رژیمی دمکراتیک یا حتی نیمه دمکراتیک تبدیل می شود و برای فعالیت قانونی نیروهای ترقیخواه چپ بستری فراهم خواهد شد ، خاک پاشیدن در چشم مبارزان است.
فرخ نگهدار هیچ استناد قابل بحثی در زمینه اداعاهایش ندارد. او با شیوه های سیاسی کاری از هر توهمی استفاده می کند و مرتبا امید واهی می آفریند.
استدلال او مبنی بر اینکه براندازی به جایی نرسیده، عینا در مورد راهکار مسالمت جویانه هم صدق می کند. چون این مشی سیاسی هم به جایی نرسیده است.
اصولا مشی سیاسی را بر اساس اینکه به جایی تا به حال رسیده یا نرسیده انتخاب نمی کنند. چیزی که تا به حال به جایی در این رژیم رسیده چاپیدن و جنایت و در پیامد آن غارت دسترنج مردم و منابع کشور بوده است.
برای ایجاد ایرانی آزاد، آباد، دمکراتیک ، و همراه با عدالت اجتماعی ، نمی توان چشم امیدی به این رژیم داشت. نه ایدئولوژی، نه سابقهٔ امر و نه برنامهٔ هیچ بخش از رژیم چه «اصولگرا» و چه «اعتدالگرا» حاوی چنین چشم اندازی نیست.
مشی سیاسی فرخ نگهدارها به همین دلیل در خدمت کامل به رژیم قرار می گیرد.
۶۷۹۹۴ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : جویای فهم
عنوان : خواهشی از یک رفیق
از رفیقی که نوشته است برای آخریت بار کانت میگذارد و گفته که یک کامنت ظرفیت گفتن مسائل زیادی را ندارد خواهش میکنم برایمان بیشتر بنویسند. من از حرفهایشان چیز ها یاد گرفتم. استفاده از آیکون ها و اکانت کسانی که برای مردم با ارزش بوده اند توسط دو جناح دیگر هم انجام شد. مخ مردم ما از سه سو اتقلاب ایدئولوژیک شده هر کدام به یک سبک
۶۷۹۹۱ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : فرخ نگهدار
عنوان : پاسخی به برخی سوال های مشخص
هیچ عمل سیاسی در زندگی من وجود نداشته که مسوولین من برای شناخت من به آن نیازمند بوده باشند و از دانستن آن محروم مانده باشند. اگر رازی را برای آنها فاش نکرده ام به دلیل خصلت مبارزه مخفی و عدم انتشار اطلاعات امنیتی بوده است.
اما حالا سال هاست که دیگر هیچ، مطلقا هیچ مانع امنیتی وجود ندارد که در باره گذشته صحبت کنم و کرده ام.
از نظر من گوهر رفاقت و اتحاد اعتماد طرفین به صداقت یک دیگر در بیان حقیقت است. من در مبارزه سیاسی هیچ گاه دامنه اعتماد به صداقت را تا قلمرو «آنها» گسترش نداده ام و نمی دهم. کسانی هستند که قصدشان بی اعتبار کردن ما و به ستیز کشانیدن ما با یک دیگر است. من از «آنها» انتظار صداقت ندارم و خود نیز با آنها طوری رفتار می کنم که گزندشان کمتر شود. این مبنای عمل من در ارتباط با بازجویان ساواک بوده است.
به راستی انتظارم این بود که سردبیر محترم اخبار روز سوال های مشخصی در رابطه ادعاهای تیتری که در مقاله مربوطه آمده است را مطرح کند. قصد من نیز از قبول پیشنهاد مصاحبه همین بود. برای من مشخص نیست که چرا چنین نشد.
امروز با مطالعه کامنت هایی که از پی مصاحبه ام آمده فکر کردم چه خوب می شد هرگاه سردبیر اخبار روز سوال های مشخص در رابطه با اتهام «جعل و تحریف تاریخ» پیش می کشید. حالا هم دیر نشده. دیگر کاربران زحمت کشیده و برخی از این سوال ها را مطرح کرده اند. در زیر می کوشم تا آنجا که وقت و فضا اجازه می دهد به اختصار جواب دهم.
اول: همبند قدیم، اصغر ایزدی، شهادت داده است که «فرخ نگهدار به خاطر آن که در مبارزه چریکی شرکت نکند می خواسته به افغانستان برود و دستگیر می شود.» این حرف عین حقیقتی است که در پرونده من آمده است. این برای من مایه غرور بود که نه در زندان اول و نه در زندان دوم بازجویان دستگاه امنیتی حتی یک کلمه هم از زبان من نشنیدند که بر اطلاعات آنان بیافزاید. در سراسر پرونده های ساواک مطلقا چنین چیزی وجود نداشته و هزار سال دیگر هم بگذرد هیچ رازی که نخواهد بود که «افشا» شود و من سرافکنده.
من هیچ اعترافی، مطلقا هیچ اعترافی در باره هیچ یک از رفقایم نداشته ام که بر اطلاعات بازجویان بیافزاید. و هیچ گاه هم تصور نکرده ام که حالا اگر اعتراف به کارهایی کنم که از ساواک پنهان کردم این سخن سرایی به روندهای سیاسی جاری کشور، مثل انتخابات و مذاکرات هسته ای، تاثیر گذار است. شاید تنها درسی که ممکن است از خلال این اعترافات پدید آید توجه مجدد به این درس قدیمی جزنی بود که می گفت آخرین راه حفظ خود در زیر فشارها، سیانور یا سر به دیوار کوفتن است. این در من همیشه مایه اعتماد به نفس بود که اصغر ایزدی و تمام زندانیان مرا کسی می دانستند که چون اهل مبارزه مسلحانه نبوده از ایران گریخته است.
به علاوه در اعترفات عباس مفتاحی در پرونده های ساواک نیز احتمالا شواهدی دال بر همین حرف هست. چون آن زمان او را با من روبرو کردند. او چشم بسته بود و نمی دانست که من هم هستم. او گفت که حمید به او گفته که هیچ نمی داند که فرخ کجاست و چه می کند. راست می گفت و خیلی خوب شد که این حرف را زد.
کامنت گذاری با نام «دانشجوی تاریخ» سوال های مشخصی را در پرونده و خاطرات من پرسیده است. انتظارم این بود که اخبار روز زحمت این کار را می کشید. اما مهم نیست. حالا من به «دانشجوی تاریخ پاسخ می دهم:
آیا برای همه مواردی که من در خاطرات گفته ام شاهدی وجود دارد؟ خیر. نه برای همه آنها. مثلا از دیدار و من و حمید در قم و کاشان ( در امامزاده ای نزدیک باغ فین) هیچ شاهدی وجود ندارد.
آیا در باره ارتباطاتی که به حمید داده ام هنوز شواهدی باقی است. از جمله در باره شیرین معاضد، و پیوستن بخش از نیروهای سازمان که در واقع نسل دومی های کسانی بودند که به نوعی با «گروه های متحده» مربوط می شدند. مثل فضیلت کلام ها و شریفی ها. اگر دانشجوی تاریخ در صدد تاریخ نگاری باشد ارتباطات مربوطه را در اختیار او خواهم گذاشت.
در باره جزوه آنچه یک انقلابی باید بداند: من آن جزوه را در منزل خودمان از میهن دریافت کرده ام. و خوانده ام. من هرگز به میهن نگفته ام و نمی گفتم که با حمید مربوطم و این جزوه را به او میرسانم. او هم نپرسید. من جزوه را در کوه های شمال تهران به حمید داده ام. آنزمان علی اکبر صفایی زنده بود و نه بیژن و نه میهن و نه من پیش بینی نمی کردیم که او فقط چند ماه دیگر زنده است و پس از شهادتش جزوه به نام او منتشر می شود. تا وقتی بیژن بود هیچ کس نگفت که بیژن نویسنده جزوه است و نه علی اکبر.
مهین عزیز می گوید او جزوه را برای منوچهر کلانتری فرستاده است. این حرف تا اینجا هیچ تضادی با حرف من ندارد. در باره جزئیات مربوطه حتما خود او توضیح خواهد داد. من از آن بی اطلاعم. به علاوه من نمی دانم که جزوه ای که من به حمید دادم منتشر شد یا آنکه میهن به منوچهر داده. اگر تاریخ نگاران علاقه مند باشند می توان ته و توی ماجرا را در آورد. برای کسانی که به این موضوع حساس اند شاید این راهنمای خوبی باشد که دو تاریخ را مشخص کنند: اول این که تاریخ نخستین انتشار آن کی بوده؟ دوم این که نخستین بار چه وقت معلوم شد که این جزوه کار علی اکبر نیست و کار بیژن است. تا آنجا که در حافظه دارم من اولین بار این را فاش کردم. اما مطمئن نیستم.
سوال دیگر دانشجوی تاریخ این است که چرا فرخ جزو تشکیلاتی که پس از کشته شدن بیژن در زندان بود عضویت نداشت؟
پاسخ: مرا همراه با ۴۰ نفر از فداییان خلق همراه جزنی روز ۱۵ اسفند ۵۳ از قصر به اوین بردند. روز ۳۰ فروردین ۷ نفر از آن چهل نفر را بردند و کشتند. (شرح جزییات ماجرا در فیس بوک من هست. می توانید بخوانید). از آن پس من تا پایان حبس در اوین بودم. بعد از پایان حبس هم مرا به بند ملی کش ها بردند و با هم بودیم. من نمی دانم در زندان های دیگر زندانیان فدایی تشکیلاتی داشتند یا نداشتند. همین قدر مطلع ام که بخش بزرگی از هواداران چریک ها در قصر از جریان فدایی فاصله گرفتند و دور تشکلی جمع شدند که بعدا راه کارگر را به وجود آوردند. و اما در اوین اکثریت بزرگ فدایی ها به سازمان پیوستند و جمع خیلی معدودی از آنها به راه کارگر گرویدند، از جمله یار نازنین و همیشه جاودان مهران شهاب الدین.
بخش مهمی از بدنه اصلی سازمان فدایی بعد از انقلاب را همان کادرهایی ساختند که در اوین ملی کشی می کردند. زندانیانی که قصر بودند بیشتر می توانند در باره تشکیلات فدایی در زندان پس از ۳۰ فروردین شهادت دهند.
پرسیده اند چرا مهین گرامی گفته است که بیژن به او گفته که بازداشت دوم فرخ ربطی به ما ندارد.
برای من کاملا قابل تصور است که بیژن چنین حرفی به میهن زده باشد. و میهن هم دقیق همین حرف را منتقل کرده باشد. اما برایم غیرقابل تصور خواهد بود هرگاه یکی از شاهدان آن زمان از بیژن شنیده باشد که گفته فرخ با ما نیست.
لختی پس از عید سال ۴۵ که بیژن از زندان آزاد شد کار گروه رونقی دوباره گرفت. او در تابستان ۴۵سازمان دهی قبلی را دگرگون کرد و دور تدارک مبارزه مسلحانه رونقی تازه گرفت. بیژن از مسوولیت بخش سیاسی صنفی به مسوولیت بخش تدارک مبارزه مسلحانه رفت. او در دیدار با من و حمید گفت سازماندهی تغییر می کند. تو استعداد کار سیاسی و صنفی داری. با بچه هایی که این کارها را می کنند کار خواهی کرد. و حمید استعدادهای دیگری دارد و به بخش دیگری خواهد رفت.
اما با آغاز سال تحصیلی و رونق یابی مجدد جنبش دانشجویی حمید هم در کارهای ما بود و کناره نگرفت. او در خرداد ۴۶ در هیات نمایندگی ما در دیدار با وزیر آبادانی و مسکن حضور داشت و با نهاوندی هم کمی یک و به دو کرد. من ماجرا را برای رفقا تعریف کردم. نمی دانم آنوقت شهرزاد مسوولم شده بود یا ظریفی. بعدها از حمید در دانشکده شنیدم که رفقا از او انتقاد کرده اند که تو قرار نبود این قدر جلو بروی. از آن پس تا بهمن ماه ۴۹ که حمید مخفی شد فعالین دانشکده فنی حمید را همیشه در حاشیه امور دیدند. خاطرات حمید نعیمی در باره آن ماجراها شنیدنی است.
آیا تشخیص بیژن در مورد استعدادهای من و حمید تا چه حد به حقیقت نزدیک بود؟ پاسخ به این سوال به نظرم در انتظار کشفیات تاریخی تازه نیست. من هرگز حس نکرده ام که از من می تواند یک فرمانده نظامی قابل ساخته شود. اما حمید به راستی قابلیت خود را در عمل نشان داد. من در این باره استعداد او برای رهبری سیاسی نیم توانم پیش بینی کنم. نمی دانم. اما مطمئنم که همت اش را داشت.
کلاس پنجم دبیرستان بودیم (سال ۴۳) و من و حمید و هوشنگ، (همان شخصی که آقای مصداقی خیال کرده تیباست) به درخواست مسوولمان احمد جلیل افشار قرار بود کتاب اصول مقدماتی فلسفه را یک بار دست نویس کنیم. بعد از مدرسه آمدیم خانه ما در یوسف آباد. جزوه را سه سهم کردیم. ودر یک اطاق کوچک مشغول رونویسی شدیم. اول هوشنگ خوابش برد و بعد هم من. تنها کسی که وقتی قلم بر زمین گذاشت که کارش به پایان رسیده بود حمید بود.
۶۷۹۹۰ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : پیگیر موضوع
عنوان : آقای نگهدار اینها سوالاتی است که باید جواب دهید
من کاملا با دانشجوی تاریخ و حسین حق دوست موافقم. آقای نگهدار بهتر است به این سوالات جواب دهد و نظریه پردازی را به اهل این کار واگذار کند:
۱- پاسخ ایشان به ایرادات آقای مصداقی درباره زمان آخرین دیدار او با حمید اشرف و از آن مهم تر، مأموریت نمایندگی سازمان! در خارج از کشور چیست؟ چرا هیچ کس دیگر ، مطلقا هیچ کس دیگر در هیچ کجا، مطلقا هیچ کجای دیگر به مسأله ای به این مهمی اشاره نکرده است؟
۲- چرا آقای نگهدار پاسخ میهن جزنی را نمی دهد تا روشن شود جزوه آنچه که یک انقلابی باید بداند از زندان و از دست بیژن جزنی تا رسیدن به دست گروه چه مسیری را طَی کرده است؟
۳- چرا پس از بازداشت دوم آقای فرخ نگهدار، بیژن جزنی به همسرش میهن جزنی گفته که دستگیری مجدد آقای نگهدار ربطی به ما ندارد؟ آیا بیژن به همسرش دروغ می گفته و نمونه مشابهی از دروغگویی او به همسرش سراغ داریم؟ آیا خانم میهن جزنی دروغ می گوید و نمونه دیگری از دروغگویی او سراغ داریم؟ آیا به جز خود آقای نگهدار حداقل یک نَفَر دیگر از اعضای سازمان که از سال ۱۳۵۰ زندان بوده و هنوز زنده است، وجود ندارد که سخن آقای نگهدار را تأیید و سخن نقل شده از بیژن جزنی را رد کند؟
۴- چرا آقای فرخ نگهدار جزو تشکیلاتی که بیژن جزنی برای همه مارکسیست- لنینیست های معتقد به مبارزه مسلحانه در زندان درست کرد، نبود؟
۵- چرا آقای فرخ نگهدارعضو تشکیلات مخفی سازمان در زندان که پس از کشته شدن بیژن جزنی رَآه افتاد، نبود؟
آقای فرخ نگهدار در صحبت خود به اصرار خواسته اند تا مسائل و موارد مورد تردید یا نمونه هایی که نشانه دروغگویی و جعل تاریخ دانسته شده، ذکر شود تا ایشان پاسخ دهد. برای علاقته مندان به روایت تاریخ تحریف نشده، پاسخ های ایشان به پرسش های بالا بسیار جذابتر است تا عقائد و پیش بینی های سیاسیشان که البته آنها هم به جای خود می تواند مورد بحث قرار بگیرد.
۶۷۹٨٣ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : لطفا برای اخرین بار نظر من را منتشر کنید
عنوان : ماورای نو محافظه کاری خاورمیانه ای
ضمن تشکر از صاحب امتیازان محترم اخبار روز که اجازه نشر کامنت قبلی من را دادند. البته که انتظار پاسخگویی از "نگهدار" انتظار عبثی است.
سوالات مشخص مصداقی این بار هم چون موارد سوال قبلی بی پاسخ ماند. اما در این کش و قوس شیوه عمل سیاسی و نوع برخورد نگهداران وضع موجود روشن تر شد. هر دانشجوی علم سیاست که تاریخ اندیشه های سیاسی را پاس کرده باشد به خوبی با این شیوه از تفکر سیاسی آشناست میخلز و گاست و اشتراوس و اوکشات چه بسا کمتر از "نگهدار" نگران نگهداری و حفظ وضع موجود بوده اند. البته که قبلا اکس مارکسیستهای زیادی در عالم سیاست غرب ظاهر شده اند نمونه اخیر انها دانیل بل و کریستول و لیپست و نظایر آنها از تروتسکیستهای سابق که تغذیه دهندگان فکری و مشاوران "نومحافظه کاری" در ایالات متحده هستند. البته که پدیده"نگهدار" شباهتی به این نوع نومحافظه کاری ندارد. پدیده"نگهدار" با توجه به کنتکست ان در مکانی منحصر به فرد(خاورمیانه) زمانی خاص( انتهای جنگ سرد) و در شرایط سرکوب وحشیانه شبه فاشیستی و غارت منحصر به فرد منابع نسلهای یک ملت و منافع شرکا و ... پدیده منحصر به فردی است. البته که در موارد قبلی مارکسیستهای محافظه کار و نو محافظه کارشده ، زیر پوشش یک سازمان در اسم رادیکال( فداییان خلق ایران) و متوسل به آیکونهای رادیکال و بهره مند از سوابق و اکانت ناشی از سابقه مبارزاتی اقدام به بسط"سیاست ورزی" خود نمیکردند از این حیث هم پدیده "نگهدار" پدیده منحصر به فردی است.
البته یک کامنت ظرفیت طرح این بحث را ندارد اینجا خواستم فقط محض یاداوری گوشزد کنم پاشنه اشیل محافظه کاران و ماورای محافظه کاران نگاه ابزاری داشتن انها به توده مردم است. وقتی گمان کنند با مشتی ابژه بی شکل و بدون حافظه که به سادگی میتوان با آنها "سیاست ورزی" کرد طرفند همینجاست که نفی آنها آغاز میشود.
....
باز هم تکرار میکنم تاریخ در خصوص شما قضاوت خواهد کرد
۶۷۹٨۲ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : اخبار روز
عنوان : برای خانم مارال سعید
اخبار روز هنوز هم تاکید می کند که جهت گیری معین سیاسی و اجتماعی دارد و یک نشریه ی «بی طرف» نیست. اما جهت گیری سیاسی اجتماعی معین داشتن، ربطی به رعایت بی طرفی در کار روزانه ی سایـت ندارد و به این معنا نیست که به یک نویسنده در اخبار روز تریبونی داده شود و به مخالف او داده نشود. «بی طرفی» دوم یعنی این که وقتی آقای مصداقی به آقای نگهدار اتهاماتی وارد کرده است، آقای نگهدار حق دارد در اخبار روز به این اتهامات پاسخ دهد.
اما بی طرف نبودن ما در جهت گیری های اجتماعی و سیاسی یعنی این که اخبار روز یک سایت چپ با گرایش حمایت از کارگران و زحمتکشان و مخالف سرمایه داری است.
تفاوت این دو باید به قدر کافی روشن باشد.
۶۷۹٨۱ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : مارال سعید
عنوان : دُمِ خروس و قَسَمِ حضرت عبّاس
به پاس قدردانی راستین از زحمات گرداننده گان "اخبار روز" و در راه هرچه بهتر شدن آن، ضرور دانستم که این تذکر دوستانه را بنویسم.
آقای تابان شما در تاریخ ۰۱.۱۰.۲۰۱۴ ذیل "نامه" نوشتید: اخبار روز» هیچ گاه پنهان نکرده است که از یک گرایش معین اجتماعی و سیاسی پیروی و جانبداری می کند. در عرصه ی فعالیت رسانه ای به نظر ما «بیطرفی» فریب آشکاری است که بسیاری از رسانه های «جریان اصلی» زیر پرچم آن گرایش های سیاسی و اجتماعی خود را جلو می برند.
و امروز بر تارک "گفتگو" می نویسید: انتشار مقاله ی «فرخ نگهدار و تاریخی سراسر جعلی» در اخبار روز با واکنش های زیادی مواجه شد. آقای نگهدار در تماس با مسئولین اخبار روز نارضایتی شدید خود را از انتشار این مقاله ابراز داشت. با توجه به بی طرفی و تعهد روزنامه نگاری، تصمیم به گفتگویی با آقای نگهدار گرفتیم که از طرف ایشان با استقبال روبرو شد.
فرض من بر اینست، شما در هر دو جا به آنچه می گوئید عقیده دارید و عمل می کنید. پس آنگونه که طرفداران "کیفرخواست" آقای مصداقی تشخیص داده و سعی بلیغ دارند تا شما را در کنار دادستان بنشانند غلط نیست! چرا که شما خود گفته اید در روزنامه نگاری "بیطرفی فریبی آشکار است".
سردبیر محترم؛ بیطرف ماندن و جستجو برای یافتن راه سوم و پالایش آن از اغراض شخصی کاریست بس شاق که من بر این امید همچنان جزو خوانندگان "اخبار روز" باقی خواهم ماند. پیروز باشید
۶۷۹۷۹ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : دهقان
عنوان : نیش عقرب نه از ره کین است؟!
کم کم دارم به این نتیجه می رسم که «نیش عقرب نه از ره کین است...» یادم می آید چند وقت پیش همین آقای تابان به آقای نگهدار ایراد گرفت که چرا هرکس مخالف رژیم و طرفدار «براندازی» است را به سلطنت طلبان و مجاهدین وصل می کند. اما نگهدار گوشش به این حرف ها بدهکار نیست. شاید دیگر به عادت او تبدیل شده، آن قدر تکرارش کرده که خودش هم باورش شده. این جا هم در پاسخ به این که مناسبتتان با انقلابیون و رادیکال ها را چگونه برقرار می کنید می گوید هر که رادیکال و انقلابی است جمع شده است در «شورای مقاومت ملی ایران» و «نهضت مقاومت ایران» و «شورای ملی ایران». از نظر آقای نگهدار همه ی آن ها که در کف خیابان ها شعار دادند «مرگ بر خامنه ای» یا مجاهدند و یا سطلنت طلب. کاش می شد یک نظر سنجی بگذارند تا مردم آزادانه بتوانند نظر خود را بدهند تا معلوم شود چند نفر خواهان اصلاح این حکومتند و چند نفر خواهان ان که سر به تن این حکومت نباشد تا معلوم شود که کی دارد به حاشیه می رود. در شرایطی که میدان را به زور سرکوب و اعدام و کشتار از انقلابیون و مخالفین خالی کرده اند و نفس مردم را بریده اند، معلوم است که آقای نگهدار باید میدان دار شود!
۶۷۹۷٨ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : محسن صادقی
عنوان : عجب!
پس به این نتیجه می رسیم که اوضاع گل و بلبل است. در میان فدائیان از اکثریتی و اقلیتی صلح و آشتی برقرار شده و قفس بیژن و حمید را شکسته اند و رها شده اند و همه هم شده اند پیرو نظر آشتی با حکومت و از براندازی و انقلاب فاصله گرفته اند. این آقای نگهدار حقیقتا استاد وارونه جلوه دادن حقایق است.
۶۷۹۷۷ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : کیا
عنوان : شعار سرنگونی!
"موضوع اصلی اختلاف هم شعار سرنگونی است. روندهای سیاسی در کشور مسیر دیگری را طی می کنند. در عرصه خارجی دیپلماسی هر زمان قوت بیشتری می گیرد و در عرصه داخلی روندهای انتخاباتی و فعالیتهای مدنی (مطالباتی) جای بازتری پیدا می کنند. شعار سرنگونی را تحولات منطقه و بلوغ مردم ایران به حاشیه رانده است. توصیه من به این عزیزان این است که خود را به حاشیه نرانند. "
اینجاست که تحقیق و بررسی به سمت دقیقتری میرود و مشکل چپ ایران آشکار میشود.
چه اشکالی دارد که ، گزینه براندازی باز بماند "روی میز باشد " ولی مشروط.
من شخصاً این مصاحبه را مثبت ارزیابی میکنم.
۶۷۹۷۶ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : باقری
عنوان : انتقاد
کمی مهربانتر برخورد کنید با دوسثانی که سالها برای درستی و صداقت، عمر سپری کردند . تشکر
۶۷۹۷۵ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : آرمان شیرازی
عنوان : "راه درست این است که قبل از هر چیز به سوال ها و ابهام ها به طور مشخص پاسخ (داده شود)"
بگمان آقای نگهدار, چاپ نوتشتار آقای مصداقی «فرخ نگهدار و تاریخی سراسر جعلی» از سوی «اخبار روز» کاری نادرست بوده است. همچنین پیداست که, دست کم بخاطر چاپ این نوشتار, آقای نگهدار «اخبار روز» را هم راستا و هم نظر با آقای مصداقی میداند. کمی هم فراتر, ایشان گردانندگان "اخبار روز" را بر صندلی اتهام ... می نشانند.
آقای نگهدار می گویند که "راه از میان بردن این تردیدها نه فرار است و نه دشنام پراکنی. راه درست این است که قبل از هر چیز به سوال ها و ابهام ها به طور مشخص پاسخ (داده شود)." اما تمامی پرسشهای نوتشتار آقای مصداقی را کنار می گذارند چرا که "حرف های ... کینه ورزان نسبت (به) سازمان اکثریت" است. نمی دانم چرا سازمان اکثریت بجای آقای نگهدار گذاشته می شود؟ آقای نگهدار با تازش به "اخبار روز" گفتگو را در بستری که می خواهند به جریان می اندازند و می گویند "منتظرسوال های مشخص شما هستم" طرح کنید تا پاسخ دهم... درین میان آنچه از "گزند" دور می ماند, اندیشه و رفتاری ست که آقای نگهدار را می سازد...
گفتگو را در کژراهه های "سرنگونی یا اصلاح رژیم" و "بکارگیری یا پرهیز از خشونت" نباید پیش راند. چه کسی می تواند فردا را پیش بینی کند که چه خواهد شد؟ گزینه های مناسب ازین میان نه از پیش و بدلخواه ما که در تداوم تلاش برای پیشرفت جامعه برجسته و تحمیل می شوند. مهم اینست که محتوی و سوی تلاشهای مداوم ما, همواره, در زدایش بهره کشی, برتری خواهی, زورگویی, دزدی, ترویج خرافه, تحمیق مردم و محروم کردن آنان از حقوقشان و نیز برای برقراری حقوق یکسان برای شهروندان, حفظ محیط زیست, گسترش فرهنگ همگرایی, والاپویی, بهزیستی و آزاد زیستی مردم کشورمان باشد. بیژن و دیگر رهروان آزادی و بهروزی مردم, جدا از هرگونه نارسایی در دیدگاهشان, آرزومند آگاه ساختن و سازمان دادن مردم در مبارزه شان برای زندگی بهتر بودند. و اکنون هم اگر بودند, در همان راستا تلاش می کردند. آنان دست-بر-دامن رهبران نبودند تا "انشاءالله" نظرشان را تعویض کنند. مبارزه سرافرازانه زنان کشورمان نیز گوهری اینچنین دارد. تلاشهای آقای نگهدار و همفکرانشان از کنار سوز و درد مردم بی تفاوت می گذرد. در نگرش و کردار آنان که از مردم و برای مردمند, این سوز و درد جانمایه ی سازمان دادن حق طلبی های انبوه "پائینی ها" برای دگرسانی سامان زندگیست. پرخی "فرهیختگان" اما با ذهنیت (بگفته ی خود آقای نگهدار) "بدون رهبرم هرگز" شعار "جمهوری ایرانی" را زیاده خواهی و حفظ نظام را از "واجبات" می انگارند. پاره ای نیز, با خوش بینی نسبت به "بالایی ها", چشم-در-راه تعویض نظر "رهبر" (یعنی خامنه ای, سرکرده ی تبهکاران, ویرانگران و دزدان) پیدایش "امام نا پیدا" و برقراری "عدل و داد" را انتظار می کشند. شاید بتوان گفت که آقای نگهدار, در بهترین حالت, "امیدی را درون یک صدف در قعر دریاها" می جویند.
در آرزوی آزادی و بهروزی مردم میهنان
۶۷۹۷۴ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : البرز
عنوان : برایم بسیار تعجب آور است، که چرا این دوستان سکوت اختیار کرده
وقتی آقای مصداقی با تحمل سختیهای فراوان، سعی در چیدن اما و اگرهای بسیاری در کنار هم، به منظور افشای چهره کسی، که سالیان متمادی در رأس بخشی از جنبش فدایی بوده، دارد. سخن ایشان تا لحظه کنونی در برابر سخن آقای نگهدار قرار داشته، و به بیانی دیگر این تقابل لاجرم و لزوما دلیلی بر جعلی بودنِ گفتار و نوشتار آقای فرخ نگهدار نیست
مصاحبه انجام شده نه تنها فرصتی از دست رفته برای هیچیک از طرفین بحث نیست، بل واضح و آشکار دلالت بر این دارد، که آقایان مصداقی و نگهدار جز آنچه گفته و نوشته اند، مطلبی دیگر برای اضافه یا کم کردن از موضوع ندارند. تا جایی که آقای نگهدار در پاسخ به چهارمین پرسش صراحتا می گوید، «...اگر شما تمام نوشته هایم را بگردید چنین حرفی پیدا نخواهید کرد. و اگر پیدا کردید من یک «پوزش خواهی، اظهار تاسف و تصحیح» به شما و به همگان بدهکار خواهم بود...»
تا لحظه کنونی بجز نقل قولهایی از آقای ایزدی، سخنی از پیشکسوتان فدایی آقایان طاهری پور، نویدی، کریمی، توکلی، خلیق، عبدالرحیم پور، فتاپور و...خانمها دهقانی، دانشگری، سطوت و... که غالبا در حوادث و رویدادهای ذکر شده در این مبحث حضور مستقیم داشته اند، در تأیید یا ردِ اشکالات آقای مصداقی، جایی نه شنیده و نه خوانده ام. بی آنکه قصدی برای تشویق این دوستان برای ورودِ به این بحث را داشته باشم، اما برایم بسیار تعجب آور است، که چرا این دوستان سکوت اختیار کرده و تمام عرض و طول میدان را، با سکوت خود، در اختیار محققی که حب و بغضهای خاص خودش را دارد، گذاشته اند
در خاتمه لازم می بینم که بگویم، سئوال پنجم مصاحبه و پاسخش میتواند از نقاط مهم این مصاحبه باشد. بخصوص آنجا که، آقای فرخ نگهدار ضمن اشاره به اندیشه های متفاوت در جنبش فدائی می گوید، «...خود طیفی شدند همه نافی قهر و حامی تغییر مسالمت آمیز و تدریجی اوضاع کشور در سمت دموکراسی...»، این و دیگر جملات این بخش، به یقین نیازمندِ نوشتاری مستقل از سوی آقای نگهدار و دیگر اعضای جنبش فدائی و منتقدینش میباشد
۶۷۹۷٣ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : رها رهائی
عنوان : مصاحبه یا فرصت از دست رفته ویا فرصت پیش کش شده به فرخ برای فرار از رو به رو شدن با جعلیاتش
من با صد بار سماجت نظر حسین حق دوست وریز پرسش های ایشان را تکرار میکنم
عنوان : مصاحبه یا فرصت از دست رفته
۶۷۹۶۷ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : حسین حق دوست
عنوان : مصاحبه یا فرصت از دست رفته
این مصاحبه یک فرصت از دست رفته است. آقای مصداقی در مقاله خود مسائل و موارد مشخصی مطرح و آقای نگهدار را به دروغ گوپی و جعل تاریخ متهم کرده است و آن هم بر اساس تناقضات نوشته ها و گفته های خود آقای نگهدار و بر اساس تناقضات ادعای های آقای نگهدار با اسناد تاریخی و نوشته های رفقای آقای نگهدار. آقای نگهدار به جای این که بدان موارد و مساپل مشخص پاسخ گوید کلی بافی می کند.
مصاحبه کننده اخبار روز نیز بسیار ضعیف و غیر حرفه ای عمل کرده است . درست این بود که که مصاحبه کننده اتهامات و انتقادهای آقای مصداقی را یک به یک مطرح می کرد و آقای نگهدار جواب می داد یا نمی داد و خوانندگان خود قضاوت می کردند. اما در مصاحبه هیچ مورد و مساله مشخصی مطرح نشده است. این که اگر جزنی زنده بود چه می کرد، بحثی انتزاعی است. مساله این نیست. آقای مصداقی بر اساس مواردی که نوشته است آقای نگهدار را به جعل تاریخ متهم کرده است. این موارد جواب می طلبد. مولف عضو وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی نوشته است که فرخ نگهدارپیش از انتشار کتاب تاریخچه فدائیان با او در تماس بوده است. این جواب می خواهد. با کلی گوپی نمی توان به موارد مشخص جواب داد. مصاحبه فرصتی بود برای اخبار روز تا موارد مشخص را مطرح کند و فرصتی بود برای آقای نگهدار تا به موارد مشخصی که آقای مصداقی مطرح کرده جواب دهد و هر دو سو کار اصلی را رها کرده و به بحث های حاشیه ای پرداخته اند.
نکته دوم
اگر من به جای اخبار روز بودم از آقای نگهدار می پرسیدم شما در برخی گفته ها و نوشته های خود قبول کرده اید که سیاست های شما در حمایت از اعدام های دوران انقلاب غلط بوده است؛ قبول کرده اید که تشویق هوادارن سازمان به همکاری با نهادهای سرکوب گر جمهوری اسلامی در برخی سال ها غلط بوده است (در مصاحبه با صدای آمریکا گفتید در بخشی غلط بوده ) قبول کرده اید که در ترور شخصیت دست داشته اید (ماجرای رفیق هلیلی رودی ) و.. خوب اگر این ها را قبول دارید ،در عرف حقوقی متهم به «مشارکت در قتل» هستید .در کدام دموکراسی متهم به مشارکت در قتل ادعای رهبری و راهنمائی و رهنمود دادن می کند؟
مگر مسولیت پذیری از مهم ترین مبانی دموکراسی نیست ؟
مسولیت پذیری فقط این است که بگوئیم اشتباه شد .. به همین دموکراسی های غربی نگاه کنید . چه می کنند سیاستمداران وقتی خطاهای ان ها افشا می شود؟ از سمت خود کنار می روند و دیگر ادعای رهبری و راهنماپی کردن و رهنمود دادن را نمی کنند. مگر این گونه نیست؟ شما با خظاهائی چون ...حمایت از اعدام های سیاسی و.... . چه کرده اید؟
آقای نگهدار خود شما معتقدید که اعتقاد شما به مبارزه مسلحانه زمان شاه غلط بوده؛ معتقدید که سیاست شما در حمایت از خط امام غلط بوده؛ معتقدید که هواداری شما از نظام شوروی سابق غلط بوده و.... به کسی که این همه اشتباه کرده است و باز هم ادعای رهنمود دادن و رهبری دارد چه باید گفت؟
در مصاحبه با آقای نگهدار درست بود که موارد مشخص آقای مصداقی و این گونه پرسش ها مطرح می شد . این مصاحبه فرصتی از دست رفته است هم برای اخبار روز هم برای آقای نگهدار و هم برای خوانندگان.
۶۷۹۶۵ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : آرمان
عنوان : پیشگویی
باز هم همان پیشگویی ها که اگر بیژن جزنی و حمید اشرف امروز بودند مانند او رفتار می کردند البته ایندفعه با چاشنی این که کسی به او یعنی بیژن پشت نمی کرد. فرخ نگهدار از قرار این را القا می کند که ظاهرا این او بوده است که به جزنی پشت نکرده و لابد بقیه از جمله اقلیتی ها و راه کارگری ها ( از جمله شالگونی و مهران شهاب الدین و علیرضا شکوهی ) و اشرف دهقانی و حرمتی پور که نمایندگان سازمان چریکها در خارج از کشور بودند به بیژن پشت کردند. آنها هم که به شکوفایی جمهوری وحشت اعتقاد نیاوردند نیز بهر شکل نامطلوب بوده و هستند چرا که از قرار برخی از اقلیتی های سابق اکنون به اصلاح پذیری رژیم آدمکشان اعتقاد آورده اند و در پروسه اتحاد هم می باشند!؟ اصلا چرا صحبت از اینکه اگر بیژن و حمید اشرف بودند می شود وقتی که فرخ نگهدار با مهارت پیشگویی خارق العاده تقریبا به همه اطمینان می دهد که آنها نیز در مقابل تهاجم رژیم و قتل و آدمکشی همان سیاست حمایت از "دمکرات های انقلابی" و چه بسا در همان خط "امام خمینی" از سرکوب و جنایت ها حمایت می کردند! آیا واقعا فرخ نگهدار به این اندازه فکر می کند که دیگران ساده لوح می باشند که این ادعای مسخره را بارها تکرار می کند؟! لابد آقای شالگونی که همبند جزنی بود و در همین اخبار روز از بیژن جزنی خاطراتی را ذکر کردند اکنون با خواندن این اظهارات فرخ نگهدار دیگر حتما باید شاخ در آورده باشد چرا که او نیز از آن افرادی بود که با از همان ابتدا با امام آدمشکان بیعت نکرد و ماهیت فاشیستی رژیم خمینی را مانند فرخ نگهدار دمکرات انقلابی ارزیابی نکرد!
۶۷۹۶۴ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : سلام دوستان. من بسیار خوشحالم که «اخبار روز» با فرخ به گفتگو نشسته. تنها راه همیشه گفتگو است؛ حتی
وقتی جنگ می شود، آخر سر، سر میز گفتگو می نشینند. و انسان متمدن و روشن و هوشیار طبیعی است که قبل از آغاز جنگ و توهین همان گفتگو را بر می گزیند؛ و فقط انسان ره گم کرده و یا مغرض است که بلوا و جنگ را می پسندد.
به نظر من گفتگوی «اخبار روز» با فرخ بسیار صمیمانه و بی تعارف است و جواب های فرخ نیز حکایت از سخن انسانی پخته و فراوان سرد و گرم روزگار چشیده را دارد؛ و این دیپلماسی گفتگو می تواند حتی در آینده وارد مسایل بسیار باریکی گردد و واقعن جای خوشحالی است. ما با نظرات انسان ها مخالف و یا موافقیم ولی دشمنی نمی کنیم. انسان دشمن شده انسانی اگر حقیر نباشد، حتمن ضعیف است.
من در این سخنان خود طرف هیچ یک را ندارم، بلکه هدف من دامن زدن به دیپلماسی سخن . گرایش به خرد است برای رسیدن به جایی که باید رسید.
در ضمن من با جناب "بهنام سرا" موافق نیستم. ما اگر صادقیم و دارای اهداف انسانی بزرگ، طبیعی است که نمی خواهیم مردم را به جان هم بیندازیم؛ و یا بر علیه یکدیگر تحریک کنیم؛ به نظرم حق با شما نیست؛ لطفن دوباره سوال ها و جواب ها را با دقت بیشتری مرور کنید.
و توجه داشته باشید که تند ترین حرف ها را عده ای در پای مقاله ی جناب مصداقی بر علیه فرخ نگهدار نوشتند و جواب های او عصبیت یک آدم فحش خورده را با خود ندارد و این بزرگی می خواهد؛ و دیدن این زیبا، در نزد من برایش احترام ذخیره می کند.
بیایید در هر حالی منصف باشیم و حق هیچ انسانی حتی دشمن خود را زیر پا نیندازیم.
لطفن عزیزان خواننده دقت داشته باشند که سخن من در باب نوع بر خورد فواد و فرخ با هم نیست؛ این سخن کلی است.
ما متأسفانه عادت بدی داریم؛ پیش خود تمامی تصمیمات را قبلن می گیریم و بعد وارد می شویم به بحث برای سر بریدن طرف مقابل و نه بحث کردن؛ و این نه فقط حق نیست، بلکه ظلمی بزرگ است از سوی ما به خودمان؛ ولی عصبیت و دشمنی ورزیدن بسیارگاه، تکرار می کنم: نه گاهی، بلکه بسیارگاه در حدی است که توان تشخیص را بکلی از ما می ستاند و ما اسیر خشم می شویم که علامتِ بیماری است. یعنی در چنان لحظاتی آدمی بجای خردکده، آتشکده را می مانَد؛ و آتش هم کارش این است که می سوزد و می سوزاند؛ و این در حالی است که «آتشی» هی می گوید: "دارم سبزه می کارم، مزاحم نشوید! و این در حالی است که بُن کارش غلط است، زیرا در آتش سبزه نمی روید، حتی اگر «آتشی» همه ی عمر با فریاد «سبزه سبزه» بگوید. عزیزان لطفن دقت داشته باشند که این جملات معانی خاص خود را دارند؛ یعنی انشا نیست.
راستی، این همه تلاش ما برای چیست؟
برای این است که جامعه ی بشری انسانی تر گردد؛ ولی ما در هنگام بحث ها که به جدل اش کشانده ایم، عمومن فقط یک هدف را دنبال می کنیم و آن از پای در آوردن رقیب است. و اگر اندکی ژرف بیندیشیم، می بینیم که بر ضد هدف خود یعنی تلاش برای خوشبختی بشر برخاسته ایم؛ و گاه عصبیت ما در حدی است که تمامی وجود ما را خوره ی آن می خورد چنان بیرحم، که دیگر توان برگشتن به فضای ذهنی یک انسان مهربان را نداریم. و بی آنکه خود بدانیم؛ این در واقع وقوع یک فاجعه است در نهان و روان ما؛ و حیف است که انسان دارای اهداف انسانی والا این شود. این عین خود زنی است گر نیک دریابیم.
من بدون اینکه سَمتِ کسی را اینجا داشته باشم از این برخورد مدرن و بسیار زیبای «اخبار روز» و فرخ تشکر ویژه می کنم زیرا یکی از سالمترین گفتگو ها را ترتیب داده اند*؛ و این امیدی را در من زنده می کند که ما در آینده دارای چنان توانی خواهیم بود که حتی بغرنج ترین معضِلات را با گفتگو حل نماییم.
* لطفن فرازِ «یکی از سالمترین گفتگوها» را با «کاملترین» به اشتباه مگیرید؛ زیرا بی هیچ تردیدی این گفتگو کامل نیست؛ ولی مدرن، ره گشا و در نتیجه سالم، امید آفرین و در نتیجه زیباست و جای خوشحالی دارد.
همین.
۶۷۹۶۲ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : مجید اصلانی
عنوان : با تشکر از أقایان نگهدار و تابان
متانت أقای نگهدار در پاسخ به سوالات قابل تقدیر است از ابتکار شایسته سایت اخبار روز برای تَر تیب دادن این مصاحبه سپاسگزارم
۶۷۹۶۱ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : دانشجوی تاریخ
عنوان : مصاحبه ای بی ارتباط با مقاله ایرج مصداقی
اینکه اخبار روز با آقای فرخ نگهدار مصاحبه کرده خیلی خوب است ولی خیلی بد این فرصت را از دست داده است. موضوع مقاله آقای ایرج مصداقی سیر تحول فکری بیژن جزنی و حمید اشرف در صورت زنده ماندن نبود که اینجا به موضوع گفت و گو بدل شده است. در آن مقاله گفته می شود اصولا بین آقای فرخ نگهدار و جنبش فدائی تا سال ۱۳۵۶ ارتباطی وجود نداشته و آنچه آقای فرخ نگهدار برای ایجاد این رابطه گفته، دروغ و جعل تاریخ است. به راستی مایه تعجب است که پرسشگر این موارد را نپرسیده و مسیر بحث را به بحثی نظری و درست تَر بگوییم خیالی و اما و اگری کشانده است. خوشحال می شویم از آقای فرخ نگهدار خواسته شود به جای این بحث ها به چند سوْال ساده هم جواب دهد: ۱- پاسخ ایشان به ایرادات آقای مصداقی درباره زمان آخرین دیدار او با حمید اشرف و از آن مهم تر، مأموریت نمایندگی سازمان! در خارج از کشور چیست؟ چرا هیچ کس دیگر ، مطلقا هیچ کس دیگر در هیچ کجا، مطلقا هیچ کجای دیگر به مسأله ای به این مهمی اشاره نکرده است ؟ ۲- چرا آقای نگهدار پاسخ میهن جزنی را نمی دهد تا روشن شود جزوه آنچه که یک انقلابی باید بداند از زندان و از دست بیژن جزنی تا رسیدن به دست گروه چه مسیری را طَی کرده است؟ ۳- چرا پس از بازداشت دوم آقای فرخ نگهدار، بیژن جزنی به همسرش میهن جزنی گفته که دستگیری مجدد آقای نگهدار ربطی به ما ندارد؟ آیا بیژن به همسرش دروغ می گفته و نمونه مشابهی از دروغگویی او به همسرش سراغ داریم؟ آیا خانم میهن جزنی دروغ می گوید و نمونه دیگری از دروغگویی او سراغ داریم؟ آیا به جز خود آقای نگهدار حداقل یک نَفَر دیگر از اعضای سازمان که از سال ۱۳۵۰ زندان بوده و هنوز زنده است، وجود ندارد که سخن آقای نگهدار را تأیید و سخن نقل شده از بیژن جزنی را رد کند؟ ۴- چرا آقای فرخ نگهدار جزو تشکیلاتی که بیژن جزنی برای همه مارکسیست- لنینیست های معتقد به مبارزه مسلحانه در زندان درست کرد، نبود؟ ۵- چرا آقای فرخ نگهدارعضو تشکیلات مخفی سازمان در زندان که پس از کشته شدن بیژن جزنی رَآه افتاد، نبود؟ آقای فرخ نگهدار در صحبت خود به اصرار خواسته اند تا مسائل و موارد مورد تردید یا نمونه هایی که نشانه دروغگویی و جعل تاریخ دانسته شده، ذکر شود تا ایشان پاسخ دهد. برای علاقته مندان به روایت تاریخ تحریف نشده، پاسخ های ایشان به پرسش های بالا بسیار جذابتر است تا عقائد و پیش بینی های سیاسیشان که البته آنها هم به جای خود می تواند مورد بحث قرار بگیرد.
۶۷۹۶۰ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : البرز
عنوان : مفهومی مشترک از مردمسالاری (دموکراسی)
ضمن قدردانی از نشریه محترم اخبارروز برای انجام این مصاحبه، لازم می بینم که بنویسم، نشریه اخبارروز با انجام این مصاحبه به خود و تمامی آزادیخواهان کشور ثابت کرد، که توانِ عینی و عملی انجام روزنامه نگاری آزاد را در حدِ کمال در خود داشته، و میتواند به عنوانِ اولین نشریه آزاد کشور، در خانه ذهنِ هر هموطنِ دلسوز وطن، جایگاهی شایسته داشته باشد
سئوال پنجم مصاحبه و پاسخش را از نقاط مهم این مصاحبه می دانم. بخصوص آنجایی که، آقای فرخ نگهدار ضمن اشاره به اندیشه های متفاوت در جنبش فدائی می گوید، «...خود طیفی شدند همه نافی قهر و حامی تغییر مسالمت آمیز و تدریجی اوضاع کشور در سمت دموکراسی...»، این و دیگر جملات این بخش نیازمندِ نوشتاری مستقل از سوی آقای نگهدار و دیگر اعضای جنبش فدائی و منتقدینش میباشد
چنین بحثها و نوشتارهایی ضرورت دارند، چرا که کشورمان هر روز بیش از روز ماقبلش به سمتِ مردمسالاری (دموکراسی) کشانده میشود، و در اثر بحثهایی موشکافانه در این زمینه ها میشود و باید به، از ظنِ خود دموکرات بودن یا شدن پایان داده، و مفهومی مشترک از مردمسالاری (دموکراسی) را در اجتماعاتمان ساری و جاری سازیم
۶۷۹۵۷ - تاریخ انتشار : ٣ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : اسدی
عنوان : سپاس از نگهدار
ممنون آقای نگهدار! پاسخ های شما متین و در حد موقعیتی است که شما علیرغم همه دشمنی ها در جامعه ایرانی دارید. اگر فشاری به اخبار روز آمده باشد دقیقاً به این علت است که جامعه ایرانی قدر شما را می شناسد و هوچیان و قصه نویسان سیاسی را نیز تشخیص می دهند. البته شکی هم نیست اخبار روز هر تیتر و هر مقاله ای را منتشر نمی کند و این انتظار بحقی از این رسانه است که وقتی تیتر مطلبی اینهمه شخصی و توهین آمیز است، کمی تأمل کند.
۶۷۹۵۱ - تاریخ انتشار : ٣ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : بهنام سرا
عنوان : باز از بالا صحبت کردن فرخ نکهدار
۱.به سوالات اخبار روز باسخ داده نشده
۲. باز سیاست " بهترین دفاع ، حمله است"
۳. باز حمله به سر دبیر اخبار روز و سایت اخبار روز.
۶۷۹۵۰ - تاریخ انتشار : ٣ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : خواننده بی طرف
عنوان : آفرین بر اخبار روز
آفرین بر اخبار روز در حفظ بی طرفی. حالا آن ها که اخبار روز را با کیهان شریعتمداری مقایسه می کردند بیایند پوزش بخواهند!
۶۷۹۴۹ - تاریخ انتشار : ٣ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : فدایی
عنوان : پرنسیب
آقای نگهدار با وجودی که در خیلی از مسائل سیاسی با شما اختلاف نظر دارم ولی پرنسیب شما را ارج می نهم.
۶۷۹۴٨ - تاریخ انتشار : ٣ ارديبهشت ۱٣۹۴
|