پلورالیزم نظری، تعادل عاطفی و بررسی عقلی
بهنام چنگائی
•
پس بیائید رسما بپذیریم که ترس از افشای هویت سیاسی نظری، پنهانکاری عملکرد گذشته، تمایل به تحقیر فردی، خشونت نظری و تحریف در امر رسالت روزنامه نگاری، همگی نشانگر خلاء سیاسی و تشکیلاتی و سرکوب آزادی عقیده و وجدان است که در ساختارهای بسته و بیمار و فرقه ای موج می زند؛ عارضه ای که در این و یا آن سازمان ها، در این و یا آن نیروی های چپ و راست، توسط این و یا آن فرد بارها نمایان شده و یا هنوز می شود
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۶ ارديبهشت ۱٣۹۴ -
۲۶ آوريل ۲۰۱۵
* این مفاله یکی از نظرات در پای گفتگوی «دلم می خواست مثل بیژن باشم» است که از سوی اخبار روز به صورت مستقل عرضه شده است.
این برخوردهای چندجانبه ی کنونی در یک جامعه پراکنده، خفقان زده ی مذهبی و همزمان به شدت متضاد و طبقاتی هیچگاه امری زشت، ناگوار و لزوما مبهم نیز نبوده و نیست و شایسته است نیروهای دمکرات، مترقی، چپ و کمونیست در ایجاد و رونق فضای آن کوشا باشند، و یا از هرسوی که فعال گردد به آن بهای کافی دهند و مروجان آن مهم را مورد تقدیر و تشویق قرارگیرند.
همه ما صراحتا می دانیم که بیرون از تلاش ها برای پنهانکاریِ اختلاف ها، تعارض ها و تضادهای پوشیده و آشکاری که همه ی جریان های اپوزیسیون دچارش هستند و خصوصا جریان های چپ و مترقی در درون خود کم و بیش آنرا داشته و هنوز دارند؛ و دریغا که تصادم ویرانگر آنها را، بسیاری تا مرحله ی انفجاری، در پشت در و دیوارهای حزبی و سازمانی خود تا حد غیر ممکن سرکوب و یا پنهان می کنند؛ این یک حقیقت است که باید با این شیوه های مرگبار، وامانده و ناسازگار تسویه حساب جدی کرد. و روش های فرسوده ی سازمانی حزبی تاکنونی که با عصر آگاهی عمومی، نگاه نقاد و مشی روشنگری و مبارزه ی توده ای که چپ برای خود قائل است بیگانه اند، هریک از آنها می باید جسورانه تر از پیش، موانع را پشت سر نهد.
به همین خاطر و ضرورتا ما چپ ها باید هوشیارتر و پیشقدم تر برای تغییر چنین الزام ها باشیم و جهت دگرگونی های اجباری حزبی و سازمانی بیشتر از دیگر جریان ها راست و نیروهای میانی تلاش کنیم.
زیرا در اینجا و این نقدها ما بیش و پیش از همه شاهد آنیم که اغلب در میان بخش هائی از دیالوگ های سازنده، مفید و دریغا گاها تند، حکایتِ تلخ بیشتر ناشی از نبود همان نارسائی های ظروف سازمانی ـ تشکیلاتی در درون چپ گذشته بوده که به دلیل سرکوب خونین رژیم، هرگز وجود تعدد و تنوع عقاید سیاسی در جریان های چپ میسر نبوده است؛ خلائی که به دلیل آسیب پذیری تشکیلات فوق مرکزیت چپ، هر از چندگاه اینجا و آنجا فاجعه آفریده است و عوارض خلا آنها نیز منهای معدودی، شامل بسیاری جریان ها می شود که در این میان، تنها نیروهای چپ مورد توجه من هستند.
لازم می دانم یادآور شوم که اینجا مفاد نقد درست و یا نادرست آقای مصداقی از آقای نگهدار مورد توجه من نیست. زیرا آنها خود پاسخ هائی برای همدیگر داشته اند ما هم آنها را خوانده ایم و برداشت خاص خود را داریم. اگر چه آن دو در دو جریان کاملا متفاوت کار سیاسی کرده اند؛ ولی اساس پانویس من تنها معطوف بر ضرورت وجود پلورالیزم سیاسی این و یا آن شخص مشخص نیست؛ چراکه چنین اهرمی برای هیچکدام از آنها در سازمان های شان وجود خارجی نداشته و یا کم داشته است؛ اگر چه آقای نگهدار زمانی در راس سازمان خود بوده است! بنابرین بحث من بر سر نبود آزادی عقیده و اختلاف نظر سیاسی در چهارچوب هریک از سازمان ها و احزاب رنگین و مخصوصا برای چپ تاکنونی ماست که لااقل بارها به جدائی ها و دردا به پراکندگی های بسیاری در درون خانواده ی چپ انجامیده است. ایجاد امکان بحث علنی و آزاد اخبار روز با آقای نگهدار آغاز شگرف و چشمگیری ست که می تواند بسیار تعمیق بیابد.
اما خود این بحث، توسط دو عنصر متفاوت سیاسی، عملا فقدانی ابتدائا تشکیلاتی و سپس عمیقا نظری و پلورالیسیم گریز در هردو جریان بوده است که در ایجاد فرصت گفت و شنود هر دو ناتوان بوده اند. و اصولا سکتاریسم آن و برتری جوئی در میان جریان های چپ به قدری بالا بود که کمتر مبارزه نظری برتابیده می شد و یا وجود خارجی داشته است. و خشونتگرائی گذشته و کنونی در این دیالوگ ها و دیگر مبارزه های ایدئولوژیک، همگی نشان از آن نارسائی ها دارند.
شکاف های ژرفی که خواسته ها و برخوردهای کهنه ی و سرکوب شده ی را در درون اغلب تشکیلات گذشته تلنبار کرده و حالا نیروهای چپ آنرا با تفاوت هائی به نمایش درمی آورند. تعارض هائی که پاسخ های کافی و جمعی به پرسش ها و تفاوت های درونی سازمانی نداده، و یا شرایط ایجاد آنرا نیافته است تا به تبادل نظر جمعی برساند. یا بهتر است گفته شود که ایده هائی که فرصت علنی طرح و ظهور زنده و ارگانیک نداشته و در تفاهم و تبادل بررسی مورد رد و قبول واقع نشده اند و عملا امکان بروز بیرونی و یا بررسی پلورالیستی نیافته اند؛ در حالی که قطعا بسیاری از آن دیدگاه ها در بسیاری از سازمان های چپ و کمونیست، پنهانی و در درون باوری اعضا وجود ذهنی، یا عینی و تاریخی داشته و احتمالا هنوز هم دارند که لگدکوب شده و اینچنین امروز همچون دمل چرکین سرباز کرده اند.
پس بیائید رسما بپذیریم که ترس از افشای هویت سیاسی نظری، پنهانکاری عملکرد گذشته، تمایل به تحقیر فردی، خشونت نظری و تحریف در امر رسالت روزنامه نگاری، همگی نشانگر خلاء سیاسی و تشکیلاتی و سرکوب آزادی عقیده و وجدان است که در ساختارهای بسته و بیمار و فرقه ای موج می زند؛ عارضه ای که در این و یا آن سازمان ها، در این و یا آن نیروی های چپ و راست، توسط این و یا آن فرد بارها نمایان شده و یا هنوز می شود؛ که در اینجا محور مورد بحث ما، به روشنی در این میان پنهانکاری بخشی از نیروهای چپ است که تمایل به بیان واقعیت و یا حقیقت ندارد و این مشکل یزرگ بی پاسخ مجاب کننده دیده می شود؛ و پانویس های مختلف در این جمع تلاش می کنند تا در هدایت و بازیابی حقایق گذشته ما را یاری دهند و هر یک از دعاوی سره از ناسره را افشا سازند؛ این گفت و شنودها روندی قضائی نیست و برنده و بازنده ندارد و در نفس خود برای روشنگری بسیار ارزشمند است.
بیائید با هم بپذیریم که وجود همین مقدار از فضای باز در فرهنگ چپ و همچنین در سایت اخبار روز، همان فقدان اهرم آزادی عقیده و مدیائی و...است که ما در گذشته آنرا نداشته ایم و همین اینک اهرم و فرصت بیان آزادانه را تاحدودی یافته ایم. این وسیله و ابزار موجود بهره ی سازنده ای ست که به امکان ابراز تنوع نظر و ارائه شجاعانه ی وقایع و نظرها در انظار اجتماعی چه امروز و یا فردا قطعا یاری رسانده و خواهد رساند.
|