گذر و سیری کوتاه بر تحولات آزادی بیان در کشورمان - البرز
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱۴ ارديبهشت ۱٣۹۴ -
۴ می ۲۰۱۵
از جایی که گسترش اندیشه و استفاده از علوم برای بهبود شرایط زندگی در کشور، ارتباط مستقیمی با شرکت مردم درامورات دارد. و این شرکت میسر و همگانی نخواهد شد، مگر آنکه امکانات آزادانه اظهار نظر، یا آزادی بیان برای احاد جامعه وجود داشته باشد
اینکه می بینیم فرآیندهای اجتماعی، علیرغم نیاز جدی و ضرور به تغییر، در سطح غیر قابل قبولی عقب مانده هستند. این همه قبل از هر مطلبی بیانگر، یک صدایی بودن جامعه است، به بیانی واضحتر، تنها صدای موجود، صدای مجموعه حاکم بوده، و هیچ صدای دیگری، حق شنیده شدن آزاد و علنی را ندارد. در طی این نوشتار اساس کوشش بر این است تا در حد مقدورات دانش و تجربه، وجودِ سانسور و اختناق در جای جای اجتماعاتمان و بخصوص دستگاه حاکمه کشور به تصویر سخن کشیده شوند
دستگاه حکومتی پهلوی دوم، با اینکه از ره سرکوب جبهه ملی ایران و حزب توده ایران توانست به خودکامگی مطلق العنان خود برسد، اما در دهه های سی تا اوایل پنجاه، احزابی دست ساز و گوش به فرمان، حول و حوش حکومت برای ساختن ظاهری دموکرات حفظ شده بود. این همه نشان می دهد، که حتی خودکامگان در آن ایامی که سلولهایی برای فکر کردن دارند، به ارزش افکار عمومی در تحکیم حکومتشان واقفند. و فاجعه برای خدایگان محمدرضاشاه از لحظه افتتاح حزب رستاخیزش آغاز شد. این افتتاح نامیمون، سوتِ پایانِ صداهای بفرموده و کمی متفاوت، و آغاز فلاکت کشور در دامان تدبیرهای خودکامانه محمدرضاشاهی بود
همزمان وضعیتِ آزادی بیان و اظهار نظر در اپوزیسیون محمدرضاشاهی نیز، وضعیتی چندان بهتر از دستگاه حکومتی حاکم نداشت
مجاهدین خلق؛ که به راستی با اقدامات خود ابهت و اقتدار «خدایگان» را شکسته بودند، همزمان بواسطه خشونت و عدم تحملی که در برابر اندیشه های متفاوت درونی این سازمان نشان می دادند، نشانی خوش از دورنمای آینده نداشتند
وجودِ خشونتها، عدم تحملها و انشعابات در حزب توده ایران و فدائیان خلق، وضعیتی بهتر از مجاهدین خلق نداشت
وجودِ بایکوتها و جنجالهای داخل زندان، همه و همه نشان از آن داشت، که روشنفکران اجتماع کم از حکومت محمدرضاشاهی، به آزادی بیان و تحمل نظر مخالف بی اعتنا نبوده اند
عدم تحملِ نظر مخالف تا بدانجا بود، که گروههای عموما روشنفکری چون مجاهدین، فدائیان، حزب توده، و جریانات پیرامونی جبهه ملی ایران هر یک دیوارهایی به بلندای بلند قدترین شان ساخته، و تقریبا هیچ نوعی از مشارکت در بین این جریانات مشاهده نمی شد. در عین اینکه هیچیک از این نیروها طاقتِ تحمل کوچکترین انتقادی را نداشتند، ولی به حق مقالات با ارزش زیادی در وصف انتقاد و انتقاد از خود، مشارکتهای مردمی و در ذَم استبدادِ خشن حاکم نوشته شد.
اما کثرتِ انشقاق، و عدم وجود هیچ نوعی از اشتراک بین این نیروها سبب شد، که گاها یک نیروی انگشت شمار چند نفری، موسوم به گروههای فشار، تظاهراتِ گاه چند هزار نفره هر یک از این نیروها را به آسانی متفرق و مضمحل کند
و هنوز که هنوز است، هیچیک از این نیروهها از این همه مصائب که بر سرشان ریخته نیاموخته، و همچنان در نزد هر یک از آنها، فقط دوغ دیگران ترش است. و ج.ا هم کماکان بی رقیبِ جدی سوار بر اسب وحشی خود لحظه ای را در تارومار کردن و به حراج گذاشتن منافع ملی کشور از دست نمی دهد.
آخرین افتضاح ج.ا، که هنوز تتمه آن جمع نشده، تحمیل هزاران میلیارد دلار بر بودجه کشور در طرح اتمی کردن تولید انرژی کشور، در کشوری مملو از نورخورشید و انرژی باد است. اگر اساس بر پایه خردجمعی گذاشته شده بود، و آزادی بیان وجود می داشت، مسلم و آشکار است، که سالها پیش از، به خشکی گرائیدن رودها، دریاچه ها و تالابهای کشور و به مرز نابودی کامل رسیدن سفره های آب زیرزمینی کشور، آن میلیاردها دلار از طریق طرحها و برنامه هایی منطبق با منافع ملی کشور صرف بازسازی و جبران خساراتِ وارده بر طبیعت برای بازیافت منابع آبی کشور می شد
حکایت از چه کنم سینه سینه درد اینجاست
هزار شعله ی سوزان و آه سرد اینجاست*
۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۴
البرز
* مصرعی از شعر، درد اینجاست...، سروده آقای هوشنگ ابتهاج
|