پروین محمدی، فعال حقوق کارگری:
صدای اعتراض کارگران زن کم است


• زمانی که در کارخانه کار می‌کردم مردها می‌گفتند برای درآمد بیشتر مجبورند سراغ مسافرکشی یا دست فروشی و کارهای دیگر بروند ولی سوال‌شان این بود زنان که نمی‌توانند چنین کارهایی بکنند، بقیه خرج زندگی‌شان را از کجا باید بیاورند؟ به نظر من ۱۰۰درصد زنان سرپرست خانوار که در بازار کار وجود دارند، زیر خط فقر زندگی می‌کنند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۵ ارديبهشت ۱٣۹۴ -  ۵ می ۲۰۱۵



اعتماد-در میان کارگران، زنان کارگر مورد اجحاف بیشتری قرار دارند. کسانی که در تبعیضی آشکار در محل‌های کارشان، کار می‌کنند و در شرایط سختی هم زندگی. زنان کارگر، علاوه بر اینکه مشاغل کم درآمد و پرزحمت با ساعات کار طولانی و غیرقانونی در اختیار دارند؛ در شرایط کار مساوی با مردان دستمزد کمتری دریافت می‌کنند و علاوه بر همه اینها در صف اول اخراج‌ها نیز قرار دارند. افزایش نرخ بیکاری زنان، به نقل از سایت مرکز آمار ایران، از ۳۳ درصد در سال ۸۴ به ۴۳ درصد در سال ۹۰ همین داستان را توضیح می‌دهد. بیایید سرکی بکشیم در زندگی زنان کارگری که تن به کم درآمدترین کارها می‌دهند برای اینکه بتوانند شکم‌شان را سیر و زندگی‌شان را سپری کنند. با «پروین محمدی» که یک فعال کارگری است درباره این تبعیض‌ها و مشکلاتی که زنان کارگر دارند، گفت‌وگو کردیم. او به مدت ۱۰ سال نماینده کارگرهای شرکت صنایع فلزی بود و الان عضو اتحادیه آزاد کارگران ایران است. خودش با نان کارگری زندگی کرده و درد زنان کارگر را به خوبی می‌داند.

در میان قشر کارگران، به نظر می‌رسد زنان بیشتر مورد اجحاف قرار می‌گیرند. می‌خواهم بدانم بیشترین مشکلاتی که زنان کارگر دارند، چیست؟
نخستین نکته‌ای که باید در نظر بگیریم، دولت است؛ وقتی در آماری که برای بیکاری ارایه می‌شود در اکثر موارد، زنان و دختران بیکار را در نظر نمی‌گیرند، نگاه بدی به جامعه منتقل می‌کند زیرا زنان را جزو آمارها به حساب نمی‌آورند. همین نوع نگاه است که به کارفرمایان اجازه می‌دهد به جای اینکه به افراد به عنوان نیروی کار نگاه کنند، نگاه جنسیتی به آنها داشته باشند. وقتی زنی وارد بازار کار می‌شود، کارفرماها اول از همه زن بودنش را نگاه می‌کنند. به نوعی با زن‌ها برخورد می‌شود که انگار برای اینکه حوصله‌شان سر نرود و نقشی هم در جامعه داشته باشند، برای کار خارج از خانه آمده‌اند! طوری با زن‌ها برخورد می‌شود که انگار کار خارج از منزل برای آنها به منزله کار دوم است. این نگاه باعث می‌شود اصلا زنان به عنوان نیروی کار اصلی به حساب نمی‌آیند. وقتی دولت چنین نگاهی دارد، کارفرمایان نیز چنین نگاهی را خواهند داشت؛ اما در این بین اتفاق بد این است که خود کارگران زن هم به یک نوعی انگار این نگاه را پذیرفته‌اند.

چند مثال می‌زنید؟
مثلا در اکثر جاهایی که زن‌ها به عنوان کارگر مشغول کار هستند، قانون به صورت واضحی پایمال می‌شود. حقوق کمتری به زنان داده می‌شود، قانون کار رعایت نمی‌شود و خیلی چیزهای دیگر. کارخانه‌ای را می‌شناختم که مرد و زن با هم کار می‌کردند ولی همه، حتی مردها می‌دانستند که در آن کارخانه برای زنان قوانین دیگری وجود دارد و حقوق کمتری دریافت می‌کنند. جالب اینکه همه این قانون را پذیرفته بودند.

خب چرا این اتفاق می‌افتد؟ با اینکه بارها شاهد بودیم که زن‌ها اعتراض هم کرده‌اند…
به نظر من درجه اعتراض زن‌ها کمتر است. البته علت‌های مختلفی دارد. دو سه سال پیش هم حتی از زبان یکی از نمایندگان قانونی کارگران در شورای عالی کار شنیدم که در سیستان و بلوچستان واحدی وجود دارد که همه کارگرانش زن بودند و به ۱۲۰۰ نفر می‌رسیدند و همگی زیر حداقل حقوق را دریافت می‌کردند. من فکر می‌کردم کارخانه‌های بزرگ به دلیل اینکه نظارت بیشتری روی‌شان وجود دارد کمتر دچار این بی‌قانونی‌ها می‌شوند ولی متاسفانه طبق گفته‌های نمایندگان کارگری، چنین چیزی وجود ندارد. بیشترین چیزی که وجود دارد فرار کارفرمایان از دادن حداقل‌های قانونی است که برای کارگران در نظر گرفته شده ولی درباره زنان رعایت نمی‌شود. علاوه بر آن متاسفانه قوانین دیگری که به نام قوانین حمایتی از زن‌ها عنوان شده حتی بر ضد آنها عمل می‌کند. مثلا همین قانون افزایش مرخصی زایمان،
علیه زن‌ها است چون فضا را برای اخراج بیشتر یا حتی استخدام نکردن زن‌ها باز می‌کند.

گفته می‌شود که درصد بالایی از کارگران زیر خط فقر زندگی می‌کنند و آمارهایی تعداد آنها را تا ٧٠ درصد هم اعلام می‌کند که بخش مهمی از این کارگران زن هستند، نظر شما چیست؟
من این ۷۰ درصد را قبول ندارم، چون با این رشدی که تورم در جامعه و هزینه تمام شده زندگی دارد و اینکه در مقابل آن افزایش قیمت‌ها که به سرعت انجام می‌شود، افزایش حقوق سرعت بسیار کمتری دارد، نمی‌شود گفت فقط همین تعداد، زیر خط فقر هستند. به نظر من آمار کارگران زیر خط فقر بیش از اینهاست. سال گذشته نمایندگان کارگری محاسبه کردند که برای زندگی یک خانواده چهار نفری، هزینه ماهانه سه و نیم میلیون تومان لازم است. چند درصد از کارگران چنین حقوقی دارند؟ حالا برویم سراغ اینکه چند درصد از این تعداد زنان هستند. با توجه به اینکه هر ۱۹ ساعت یک طلاق در جامعه رخ می‌دهد و علاوه بر آن با وجود معضلات و مشکلات اجتماعی، هر روز به تعداد زنان سرپرست خانوار اضافه می‌شود، این دسته از اجتماع با وجود رکود اقتصادی، روز به روز بی‌حقوق‌تر می‌شوند. ما زن سرپرست خانواری نداریم که بتواند یک زندگی متعارف داشته باشد. من خودم هم سرپرست خانوار هستم و زمانی این مسوولیت به دوشم افتاد که وضعیت اقتصادی جامعه خیلی بهتر بود. وقتی فکرش را می‌کنم که اگر من در این دوران به چنین وضعیتی می‌رسیدم چه اتفاقی می‌افتاد، متوجه می‌شوم که خیلی اوضاعم بد می‌شد.

چرا؟
چون امنیت شغلی نیست و حقوق ما کفاف سیر کردن شکم را نمی‌دهد. زمانی که در کارخانه کار می‌کردم مردها می‌گفتند برای درآمد بیشتر مجبورند سراغ مسافرکشی یا دست فروشی و کارهای دیگر بروند ولی سوال‌شان این بود زنان که نمی‌توانند چنین کارهایی بکنند، بقیه خرج زندگی‌شان را از کجا باید بیاورند؟ به نظر من ١٠٠درصد زنان سرپرست خانوار که در بازار کار وجود دارند، زیر خط فقر زندگی می‌کنند و معتقدم به صورت کلی درصد بسیار ناچیزی از کارگران وجود دارند که زیر خط فقر نباشند.

به نظر می‌رسد بیشتر زنانی که کارگر هستند، به نوعی سرپرست خانوار هم هستند چون اگر مجبور نبودند تن به چنین کارهایی با آن حقوق‌های اندک و سخت نمی‌دانند، قبول دارید؟
البته من نمی‌توانم بگویم زنان کارگر، فقط زنان سرپرست خانوار هستند. به این خاطر که وقتی آمار ازدواج پایین می‌آید و گره می‌خورد به مساله اقتصادی، جوانی که حقوق پایینی دارد و قرارداد کارش آنقدر سست است که نمی‌داند این کار را برای فرداهایش خواهد داشت که بخواهد تشکیل خانواده دهد یا نه، این باعث می‌شود آمار زن‌های ازدواج نکرده زیاد شود.
این زنان نمی‌توانند برای همیشه منتظر باشند که پدرشان خرج زندگی شان را بدهد. دختر جوانی که به سن ازدواج رسیده ولی موقعیتی برای ازدواج پیدا نکرده، هم برای خرج خودش و هم کمک خرجی برای خانواده مجبور می‌شود تن به کار دهد. بالارفتن تحصیلات نیز عامل دیگری است که باعث می‌شود زنان انتظار بحق داشته باشند با چنان تحصیلاتی وارد بازار کار شوند و از آن همه سال تحصیل استفاده‌ای ببرند و مفید واقع شوند. باید در نظر بگیرید که افراد صرفا از روی انسان بودن نیاز دارند که کار کنند مخصوصا وقتی تحصیلات بالایی داشته باشند. از طرفی مسلم است که وقتی فرد به نیازی می‌رسد، روی به انجام کاری می‌آورد. افراد برای سرگرمی وارد بازار کار نمی‌شوند آن هم بازار کاری به این خشنی که برای زنان حتی آسیب‌هایی را هم می‌تواند به همراه داشته باشد.