از : یاور
عنوان : در شهر کورها مرد یک چشم پادشاه هست
بعد از سرنگونی رژیم پهلوی و تا فاصله سرکوب نیروهای انقلابی چپ جو سیاسی نسبتا آزادی در مناطق مختلف ایران بوجود آمد. سازمان های انقلابی که سالها مبارزه انقلابی داشتند و در راه مبارزه صدها انقلابی کمونیست جان از دست داده بودند اکنون می توانستند مباحث سیاسی را در سطح جامعه سازماندهی کنند. شرایط خفقان دیکتاتوری رژیم پهلوی یک خلا تئوریک ایجاد کرده بود و بسیاری از کادرهای سازمانهای انقلابی تشنه کسب دانش مبارزه را داشتند و یادگیری آثار مارکسیستی را از وظایف عاجل خود می دیدند. بعد از سرنگونی رژیم پهلوی تعداد زیادی از روشنفکران خرده بورژوا از اروپا به ایران آمده و شرایط سیاسی را مناسب یافته تا مبارزه انقلابی را با بحث های تئوریک ظاهرا مارکسیستی جایگزین کرده و با نقل قول از چند کتابی که از مارکسیست های اروپایی خوانده بودند توانستند اعضا و هوادران بسیاری از سازمانهای سیاسی انقلابی به خصوص گروه های معروف به خط سه را به بیراه بحث و جدل به اصطلاح مارکسیستی بکشانند و در نهایت باعث انشعابات متعدد و تفرقه در صفوف آنها شوند. گروه سهند که از تعدادی از دانشجویان بازگشته از اروپا تشگیل شده بود در این مورد نقش کلیدی داشت. منصور حکمت که با تعدادی کتب مارکسیست های اروپای به همراه چند تن از دوستانش و بدون هیچ سابقه مبارزاتی به ایران بازگشته بود توانست تعدادی از روشنفکران دانشجو را که اینک در این سازمانهای سیاسی فعالیت داشتند به بحث و جدل های بی پایان و بدون هدف سوق دهد و از خود یک چهره آگاه مارکسیست به این افراد که چندان آگاهی از آثار مارکس و دیگر رهبران مارکسیست نداشتند نشان دهد. سهند بعد با نام "اتحاد مبارزان کمونیست" این نقش مخرب را در سازمانها انقلابی خط سه اجرا کرده و توانست بی اعتمادی و تفرقه بزرگی را ایجاد کند. آنها تحت نام مارکسیسم انقلابی ( گویا مارکسیسم ضد انقلابی نیز داشتیم!) توانستند عملا به پاشیدگی این سازمانها عمل کنند. در مرحله حملات ارتجاع آنها در کردستان توانستند از عدم پختگی سیاسی سازمان کومه له استفاده کرده و در رهبری حزب تازه تاسیس شده کمونیست جا خوش کنند. منصور حکمت که از مبارزه فقط بحث و جدل تئوریک را می دانست وقتی شرایط سخت شد از حزبی که خود او در رهبری آن قرار داشت جدا شده و همراه حواریون خود به اروپا برگشت و حزب به اصطلاح کمونیست کارگری را در اروپا راه انداخت. این محفل بحث و جدل نه کارگری بود و نه رابطه ای با کارگران ایران داشت. بزرگترین ثمره چندین سال به اصطلاح فعالیت سیاسی این جماعت ایجاد تفرقه و انشعاب در سازمانهای سیاسی انقلابی بود. آنها را نمی توان مارکسیست دانست و در بهترین شکل چند دسته سکتاریست هستند که حتی سالها اقامت در اروپا کمکی به آنها نکرده است که دانش مارکسیسم را بیاموزند و ادعای آنها مبنی بر کمونیست بودن پوچ و بی معنی می باشد. حزب کمونیست و کومه له خوشبختانه از این فراریان از مبارزه خلاص شدند و همان بهتر که در اروپا آلبوم عکس اعضا خود را بر در و دیوار دنیای مجازی خود آویزان می کننند!
۶٨۲۶٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣۹۴
|