لوزان، توافقی شکننده در آستانه - امید طاهری



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱٨ ارديبهشت ۱٣۹۴ -  ٨ می ۲۰۱۵


با پایان ضرب الاجل تعیین شده، کلید روحانی در "ایران گیت" چرخید و پس از سالها تنش، گروکشی های سیاسی-اقتصادی و صرف میلیاردها دلار هزینه، ایران و ۵+۱ به راهکاری جهت حل بحران هسته ای دست یافتند. جدای از مباحث فنی و تناقضات متنی-محتوایی در ترجمه، صرف آنکه مدعیان دموکراسی، نادیان آزادی و حامیان حقوق بشر با شاخص ترین دیکتاتوری و برجسته ترین ناقض حقوق بشر در منطقه، به نقطه تفاهم و تعامل می رسند جای تامل دارد.
اما انچه پس از لوزان قابل توجه است:
- خاورمیانه همچون نقطه تلاقی ملل و آوردگاهی ایدولوژیک، همچنان بحرانزا، متشنج و بی ثبات باقی خواهد ماند.
-محور فعالیت ها در منطقه، از رقابت استراتژیک، تلاش جهت پیشبرد منافع و گسترش نفوذ، به نبردی برای بقا، دفاع از موجودیت و تقابل رودررو خواهد انجامید.
-تغییر موازنه‌ی کنونی، منافع و مرزبندی ها را بازتعریف و وجود مولفه ها و قواعد بازی نوین، ظهور بازیگران جدید را به دنبال خواهد داشت.

پیش از لوزان:
ایران با تداوم سیاستهای خصمانه، حمایت آشکار از تروریسم، نقض گسترده حقوق بشر و گام نهادن بسوی اتمی شدن، با واکنش جهانی-منطقه ای-داخلی روبرو شد و با در نظر گرفتن:
-انزوای جهانی و بحران اقتصادی ناشی از تحریم ها،
-تهدید حمله نظامی و درگیری در چندین جبهه خارجی-داخلی،
-تضعیف متحدان جهانی-منطقه ای،
-ناتوانایی اقتصادی در حمایت از متحدان و کاهش نفوذ به تبع آن،
-ظهور نیروها و تهدیدات جدید در غرب و شرق،
- بحران مشروعیت در بدنه نظام و شکاف در ارکان قدرت،
- گسترش جنبش های اجتماعی، اعتصابات و اعتراضات صنفی،
-بحران جانشین رهبری،
-کاهش جهانی قیمت نفت،
-تهییج کردها در سایه تحولات بخش های دیگر و آغاز تحرکاتی در سایر مناطق
در آستانه فروپاشی و سقوط قرار گرفته و ناچار به عقب نشینی و چرخش در استراتژی گردید.
با آنکه تا پیش از پایان مهلت توانسته بود، با حفظ متحدان در قدرت، نفوذ وسیع در عراق، تهدید مرزهای اسرائیل و باج خواهی در یمن، دست بالا را بگیرد، با شکست در تکریت، مواضع کنگره و هم پیمانان امریکا، همچنین دخالت نظامی ائتلاف عربی در یمن، برتری خود را از دست داد.

در سوی دیگر،
-دخالتهای کور و نظامی غرب به رهبری امریکا، موجبات افزایش بی اعتمادی و غرب ستیزی در منطقه را فراهم ساخته و دموکرات ها را برآن داشت تا با شعار ضد جنگ و بهبود شرایط اقتصادی (پس از بحرانی جهانی)، درصدد بازسازی وجهه امریکا برآیند.
-دولت اوباما با اصرار بر راه حلی دیپلوماتیک، تمام توان و اعتبار خود را بر موفقیت مذاکرات متمرکز کرده و با وجود مخالفت جمهوریخواهان و همپیمانان منطقه ای، به مانند هم حزبی های پیشین، به دنبال دستاوردی دیپلوماتیک در حوزه خارجی بود. همچنین:
-ترس از ترویج نا امنی و ظهور پدیده ای بنام داعش در منطقه،
-احتمال شیوع و صدور افراطیگری،
و نبود آلترناتیو و اپوزسیونی تاثیرگذار در ایران، دستیابی به چنین توافقی را محتمل کرده بود.

آنچه ایران به دست آورد
زمان و فضای کافی در راستای:
-حفظ و بقای نظام،
-بازسازی و گسترش روابط اقتصادی، ترمیم زیرساخت ها و صنایع سنگین،
-تامین پدافند هوایی کارآمد،
-تمرکز بر حمایت از متحدان منطقه ای،
و تداوم سرکوب ها همزمان با تلاش در جهت آرام سازی فضای ملتهب داخلی،
همچنین:
- لغو قطعنامه های شورای امنیت و تحریم اشخاص حقوقی و حقیقی (بخش هسته ای)،
- آزادسازی بخش عمده ای از دارایی ها،
- مشروعیت بخشی به برنامه هسته ای،
- و حفظ ساختار و زیربنای هسته ای،
که در کنار تجربه پیشین، او را قادر خواهد ساخت تا در صورت نیاز بسوی اتمی شدن گام بردارد.
در سوی دیگر نیز، غرب با:

-ایجاد محدودیت و ممنوعیت ۱۵ ساله در گسترش برنامه هسته ای،
-کاهش چشمگیر ذخایر اورانیوم با غنای بالا،
-پذیرش دائم پروتوکل الحاقی از سوی ایران و نظارت کامل آژانس بر فعالیتهای هسته ای،
-تغییر در کاربری و کاربرد برخی از تاسیسات و پیشبینی زمان گریز هسته ای یکساله،
برنامه هسته ای ایران را متوقف کرده و با شفافیت صورت گرفته می تواند، به تحولات آتی چشم دوخته و در صورت نیاز به گزینه هایی دیگر، از جمله اقدام نظامی متوسل شود.
اگرچه با مشاهده دستاوردها و در نگاه اول، می بایست جمهوری اسلامی را برنده، غرب را در مقام رضایت و مردم و اپوزسیون را متضرران اصلی توافق لوزان دانست. اما با نگاهی در عمق و بررسی:
تبعات سیاسی:

۱-رژیم با کنش هایی تنش زا و شعار استقلال وآزادی، از ابتدا آهنگ ضدیت با جهان را نواخت و جهت تضمین بقا، صدور انقلاب ولایی و تحکیم هلال شیعی، با بحران سازی، ایجاد نالمنی و تداوم دست اندازیها در منطقه، همچنین حمایت از گروههای شبه نظامی که نقش بازوهایی اجرایی را دارند، نبض تحولات را در آنسوی مرزها به دست گرفت.
۲- با ایجاد فضای نظامی-امنیتی در داخل ، اتخاذ سیاست حذف، انکار و تصفیه مخالفان و بر مبنای استراتژی اقناع و فریب، همچنین کنترل ورودی و خروجی های انتخابات، کسب مشروعیت کرده و به بقایش ادامه داده است.
٣-با طرح سناریوهایی چون دشمنی با غرب، تداوم جنگ با عراق، شعار بازسازی و آبادانی، دوران اصلاحات و گفتگوی تمدن ها و دولت مهدوی-هسته ای، همواره غرب را سرگرم، مخالفان را سرکوب و حامیان سنتی را راضی نگاه داشته است.
اما پس از لوزان:
-در نبود دشمنی که مدام در حال تهدید، تحریم، توطئه و تحریک است، دچار خلا ایدولوژیک-اقتداری می گردد.
- با شکستن هیمنه و تابوی اقتدار نظام، نیروهای اعتقادی دچار وادادگی سیاسی و تزلزل عقیدتی خواهند شد.
-عبور از خط امام و افول معیارهای انقلابی-اسلامی، سبب شکاف بر پیکر اصولگرایان و سپاه خواهد شد و اصلاح طلبان نیز مطالباتی دارند که با عقب نشینی تندروها، برای تحققشان خواهند جنگید.
افزون بر آن:
-ریزش در میان حامیان سنتی و تردید و بی اعتمادی نسبت به اصول بنیادین نظام
- ترغیب اپوزسیونی چشم به راه برای اقدامی مشترک، تنها بخشی از مشکلات ایران در داخل خواهد بود.
که
-ارجحیت مسائل تروریسم، نقض حقوق بشر و حقوق اقلیت های ملی-مذهبی در نبود بحران هسته ای،
- تهدید منافع سیاسی رقبای استراتژیک و ایجاد جبهه مشترکی برعلیه ایران به تبع آن،
- معطوف شدن نگاه جامعه جهانی به تقویت و حمایت از اپوزسیون،
و آغاز رقابت اتمی-تسلیحاتی در منطقه را هم، در بعد خارجی باید به آن افزود.

تبعات اقتصادی:
بنا بر آنکه:
-اقتصاد ایران ساختاری دولتی، وابسته به نفت و رانتی دارد که در انحصار نهادهای امنیتی-مذهبی است، درآمد ناشی از رفع تحریم ها و دسترسی به منابع مالی، افزایش سرکوب، سانسور و ترویج فساد مالی و اختلاس را در پی خواهد داشت. مازاد آن نیز به تقابل ایدئولوژیک، تقویت گروههای تروریستی و تداوم دخالتهای فرامنطقه ای اختصاص می یابد.
-تحریمهای ایران با ساختاری پیچیده و تلفیقی، بر اصول هسته ای، حمایت از تروریسم و نقض حقوق بشر استوار است و از سوی نهادهای مختلف و به طور یک یا چندجانبه وضع شده است، که در صورت توافق نیز، تنها تحریم های مربوط به بخش هسته ای لغو و یا به حالت "تعلیق" در خواهد آمد.
-آسیب های وارده به زیرساخت های اقتصادی ایران عمیق و جدی است.
-بخش عمده ای از دارایی های آزاد شده صرف نوسازی صنایع سنگین و ترمیم زیربنا خواهد شد.
-ترمیم شکاف و بهبود شرایط اقتصادی امری زمانبر و نیازمند مدیریتی کارآمد است.
-بازگشت ایران به چرخه اقتصادی، با مقابله و مقاومت رقبای اقتصادی در منطقه توام خواهد بود .
و چنین توافقی، سستی روابط با متحدان پیشین و چالش یافتن شرکای اقتصادی جدید را بدنبال خواهد داشت:
۱)چین پس از ایران به سوی پاکستان متمایل شده و روسیه نیز پس از اوکراین با انزوا و تحریم روبروست.
۲)تا زمانی که ثبات و امنیت ایران جای تردید است، یافتن شرکای دراز مدت و کلان اقتصادی دشوار خواهد بود.
این توافق در کوتاه مدت، تاثیرات عمیق و چشمگیری بروضعیت اقتصادی و معیشتی مردم نخواهد گذاشت.

تبعات اجتماعی:
۱- جنبش های اجتماعی، مطالبات صنفی و اعتراضات خودجوش به هر بهانه، از بازخوانی رای تا مطالبات کارگری، دانشجویی، زنان، جوانان و محیط زیستی در حال گسترش بوده و اعتراض به اعدام، خودکشی، حجاب اجباری، اسیدپاشی و... عرصه را بر رژیم تنگ کرده است.
۲- تنوع و تعدد کانالهای ارتباطی و توسعه ارتباطات، توان سانسور و فیلترینگ رژیم را کاهش داده و تمایل جامعه برای دستیابی به آزادی، دموکراسی و تعامل با غرب، انگیزه و امید به تغییر را افزایش داده است.
٣-بحرانهای اجنماعی در ایران تا آستانه فروپاشی اجتماعی پیش رفته است.
فرجام:

اگرچه با بررسی شرایط تا پیش از لوزان، رسیدن به یک توافق قابل پیش بینی بود، اما با در نظر گرفتن:
- موانع موجود، اختلافات باقیمانده و سنجش واکنش ها
-تاکید کنگره بر تصویب لایحه ای جهت نظارت بر متن نهایی توافق
-طرح مسئله برنامه نظامی و موشکی ایران از سوی مقامات دفاعی امریکا و مخالفت صریح نظام
-جزئیات و محدودیت های اجرایی در چگونگی برداشته شدن تحریمها
-آغاز اعتراضات وسیع مردمی
و همزمانی با اکثریت جمهوری خواه در مجلس نمایندگان و کنگره امریکا و نزدیک شدن به پایان عمر دولت اوباما،
و با نیل به آنکه:
-چنین توافقی سیاست های کلان خارجی - منطقه ای و رویکرد داخلی ایران را تغییر نخواهد داد.
-جمهوری اسلامی همواره یک دیکتاتوری ایدولوژیک – مذهبی و با ساختاری غیر متعارف و تک حزبی باقی خواهد ماند.
-هرگونه تغییر عمده در رویکرد فعلی نظام به مثابه ی فروپاشی ماهیت کنونی آن است.
-خروج رژیم از انزوای کنونی، به معنای گسترش تروریسم و نا امنی در منطقه خواهد بود.
و ایران در چند ماه آینده آبستن حوادث بزرگی است، قوام و دوام آن با تردید روبروست.
نفوذ گسترده سپاه، توسعه برنامه نظامی-موشکی و حمایت از تروریسم، مجددا واکنش بین المللی را به همراه داشته و تداوم سرکوب، نقض گسترده حقوق بشر و فروپاشی اجتماعی در داخل، شورش و قیام مردمی را به دنبال خواهد داشت.
در این میان، اپوزسیون ایرانی و در راس آن کردها که دارای تجربه، سازماندهی و جایگاه مردمی هستند و تاکنون مورد بی مهری قرار گرفته اند، می توانند با اعلام موضع مشترک، تببین استراتژی متناسب و اعتراضاتی در جهت تاکید بر مطالباتشان، هزینه هایی را بر رژیم تحمیل نموده و در راستای ممانعت از تاثیرات نامتعارف ناشی از بقای استبداد، گام بردارند.