تاسیس حزب اتحاد ملت اسلامی در ایران و سخنی چند


هادی صوفی زاده


• حزب کارگزاران سازندگی که آقای رفسنجانی پدر معنوی آن بود چرا فعالیت مردمی ندارد؟ چرا اعضا و هواداران آن برای یکبار هم که شده برای دفاع از سرنوشت کشور و آنچه آقای رفسنجانی هشدار می دهد، به میدان نیامده اند؟ مگر وظیفه یک حزب سیاسی همین نیست؟ این مسائل نشان میدهد که احزاب یادشده اساسا منظور از تشکیل آن ها برای زدو بندهای سیاسی در درون حاکمیت است نه کار در میان مردم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲٣ ارديبهشت ۱٣۹۴ -  ۱٣ می ۲۰۱۵


اخیرا حزبی در ایران بنام "حزب اتحاد ملت ایران اسلامی" تاسیس گردیده است که گویا منصوب به اصلاح طلبان و ادامه جبهه مشارکت است. افرادی همچون مصطفی تاجزاده و برخی چهره های دیگر نظیر محسن میردامادی و د. عبدالله رمضانزاده موسس آن بحساب می آیند. در چند روز گذشته، حزب اعتماد ملی نیز کنگره خود را برپا و فعالیت حزبی خود را با عبور از آقای مهدی کروبی رهبر محصور آن از سر گرفته است. در کردستان نیز جبهه متحد کرد جنب و جوشی براه انداخته است که نشان از تمایل حاکمیت به چارچوبی سیاسی ـ فرهنگی بمنظور حفظ توازن و عقب نماندن فضای کردستان ایران از دیگر بخشهای کردستان که فعالیت حزبی در آن بخشها بر مردم کرد در ایران تاثیراتی داشته و وجود همچون فضایی در ایران غایب است، دارد. برخی آگاهان موضوع تشکیل حزب اتحاد ملت ایران اسلامی و جنب و جوش دیگر احزاب را به انتخابات سال آینده نسبت میدهند و بنا به اخباری حزب اعتدال و توسعه که متعلق به آقای حسن روحانی رئیس جمهور است در شهرهایی مانند سقز دفتر حزبی باز نموده است. اگرچه بحث پیرامون موضوعات یادشده از اهمیت چندانی برخوردار نیست، اما از جهاتی موضوع قابل بررسی است که دوست دارم بطور اجمالی بدان بپردازم.

نگاهی به تاریخ معاصر ایران و تاریخ احزاب سیاسی ایران نشان میدهد که احزاب واقعی و دارای پایگاه مردمی هیچگاه امکان فعالیت نداشته اند و تنها احزابی از طرف حکومت و برای رنگ و جلا دادن حکومت، تشکیل و امکان فعالیت یافته اند. در رژیم پهلوی برخی از این احزاب نظیر حزب مردم ایران، حزب ملیون، کانون مترقی، حزب ایران نوین، که در نهایت به حزب رستاخیز ختم گردید، حضور داشتند. در رژیم فعلی نیز احزاب وابسته حاکمیت که یک جناح آن از دامن جامعه روحانیت مبارز و جناح معتدل آن از دامن مجمع روحانیت مبارز تشکیل شده اند، حضور دارند. با این وجود این احزاب هر دو اصل منافع حاکمیت را اساس کار خود قرار داده اند و نه مردم را. تفاوتی که در اندیشه حزب سازی آنان بچشم میخورد این است که رژیم قبلی در آخر سر بفکر سیستم تک حزبی (حزب رستاخیر) افتاد، اما رژیم فعلی در ابتدای کار سیستم تک حزبی (حزب جمهوری اسلامی) را بنیاد نهاد و به عبارتی دگر تجربه خطای رژیم قبلی را تکرار نکردند و زود از آن فاصله گرفتند.

تعدد احزاب در ممالک پیشرفته نماد پلورالیسم و آزادی محسوب میشود و اگر با همین معیار به فضای حزبی ایران بنگریم، خواهیم دید که ایران بلحاظ آماری رکوردار تشکیل احزاب در جهان است. بنابر آماری که در سایتهای انترنتی منتشر شده بیش از ٢٥٠٠ حزب تاکنون در ایران به ثبت رسیده اند و در واقعبینانه ترین آمار که در سایت خبرآنلاین موجود هست ٢٢٣ حزب در لیست وزارت کشور حضور دارند. (این خارج از احزاب در تبعید است که از طرف حاکمیت معاند، منحله و غیرقانونی عنوان میشوند). با این وجود به احزاب در ایران بیشتر همچون کلوپ و یا برای ژست سیاسی نگریسته می شود. ضعف کارایی احزب و نهادهای مدنی در ایران از آنجا عیان است که بنابه آماری از طرف سازمان ملل متحد ٢٠ هزار نهاد مدنی در دوره ریاست سید محمد خاتمی تاسیس شده که با وجود همچون آمار گسترده ای، دولت احمدی نژاد از درون جامعه ی ایران سر بر آورد.
پیچیدگیهای ساختار سیاسی ـ اجتماعی ایران بگونه ایست که با هیچیک از بنیان های اجتماعی جوامع دگر همخوانی ندارد. برای نمونه در چند روز اخیر طرحی به منظور استانی شدن انتخابات از طرف وزارت کشور تهیه گردیده است که اگرچه محتوای طرح مزبور مورد تائید اصلاح طلبان است اما آیا ممکن است در استانی که حزب حضور چندانی ندارد همچون طرحی معنی پیدا کند؟ و اگرچنانچه بپنداریم پایگاه اصلی احزابی که در صحنه سیاسی ایران حضور دارند در مناطق مرکزی ایران هست و کمتر در مناطق حاشیه ای ایران بچشم میخورند، چگونه خلا موجود را پر خواهند کرد؟ آیا احزاب قانونی داخل کشور به سازماندهی اجتماعی و حساب باز کردن روی آرای مردم، مثل آنچه امروز حزب عدالت و توسعه در ترکیه با ٧ میلیون عضو دارد، می اندیشند؟ در ساده ترین سوال، هنگامیکه علی مطهری برای ارائه یک بحث (اشاره به حادثه شیراز) در امان نیست این احزاب چگونه قادر به سازماندهی جامعه هستند؟

حزب کارگزاران سازندگی که آقای رفسنجانی پدر معنوی آن بود چرا فعالیت مردمی ندارد؟ چرا اعضا و هواداران آن برای یکبار هم که شده برای دفاع از سرنوشت کشور و آنچه آقای رفسنجانی چندی پیش در خصوص اوضاع ایران بمناسبت سالروز وفات خدیجه ثقفی همسر امام خمینی و یا در سخنانش در دانشگاه امیرکبیر به زبان آورد، به میدان نیامده اند؟ مگر وظیفه یک حزب سیاسی تشکیل میتینگ و آگاه سازی مردم از وضعیت کشور نیست؟ اگر حزب ایشان قادر به قدرت نمایی در مقابل حاکمیت نباشد، پس چه حزبی توان و جرات حضور خیابانی خواهد داشت و این رسالت را دنبال خواهد نمود؟ این مسائل نشان میدهد که احزاب یادشده پایگاه مردمی ندارند و اساسا منظور از تشکیل آن ها برای زدو بندهای سیاسی در درون حاکمیت است نه کار در میان مردم. سوال دیگر اینجاست که سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت که در دوره خاتمی به دروازه های قدرت راه یافتند، چرا در استان های ٣٠ گانه کشور ـ بغیر از تهران، اصفهان، مشهد، قم و برخی شهرهای بزرگ (آنهم بطور محدود) ـ به تاسیس دفتر و نمایندگی های سیاسی توجه نکردند و روی اصل جامعه حساب باز نکردند؟ و اینک که با تاسیس حزب جدید می خواهند از صفر شروع کنند، همانند گذشته به زد و بند سیاسی و حفظ موقعیت خود میپردازند یا از گذشته عبرت گرفته اند و اگر با نگاهی مردمی به میدان بیایند، حاضر به پرداخت هزینه آن هستند؟

مهدی خلجی در کتاب نظم نوین روحانیت می نویسد که جامعه روحانیت به زبانی صحبت می کنند که مردم قادر به درک آن نیستند، فرهنگ عمومی اصڵاح طلبان نیز که بسیاری خود آخوندزاده و بسیاری از فرهنگ آخوندی الهام میگیرند، قابل درک نیست. برای نمونه اخیرا آقای حمیدرضا جلایی پور در سخنانی در ارتباط با تشکیل حزب اتحاد ملت ایران اسلامی، گفته که الویت کار دولت روحانی، حول سیاست خارجی، رونق اقتصادی، توسعه فرهنگی و گشایش سیاسی است که از نظر ایشان موفق بوده است! ایشان مصداق توسعه فرهنگی را حجم زیاد انتشار کتاب عنوان می نماید و همزمان برهم زدن و یا لغو کنسرت ها را به عوامل تندرو نسبت میدهد. یعنی نکته مثبت را به حکومت و منفی را به تندروها. ایشان توضیح نمیدهد که بنا به ده ها آمار و نظرسنجی کتاب خوانی در ایران بسیار کم رونق شده و بنابه آماری میانگین کتابخوانی در ایران ٥ دقیقه است و یا اینکه بسیاری از کتاب هایی که در ایران توزیع میشود بدلیل عدم مجوز نشر و یا کم هزینه بودن آن در افغانستان چاپ و به ایران بازمیگردد که به کتاب فروشیهای زیرزمینی معرف شده است. این خارج از ده ها بیماری مزمن اجتماعی است که در حوزه فرهنگ تعریف میشوند و یک اصلاح طلب از بیان آن ها عاجز است و تنها یک بعدی به قضیه مینگرد.   

کوتاه سخن آیا اصلاح طلبان از خود پرسیده اند که چند سال پیش که جنبشی تحت نام جنبش سبز پشت سر آنان بود، توان رهبری آنرا نیافتند، اینک می خواهند با یک حزب چکار کنند؟ و آیا مسیر حرکت آن ها همچون پیاده شدن از از اسب و سوار شدن بر خر نیست؟

www.iran-emrooz.net
www.iran-emrooz.net