از : شهاب شباهنگ
عنوان : خفته آری مردگان را زنده میبیند به خواب
نظام اقتصادی حاکم بر ایران، «نئولیبرالی» نیست، بلکه صرفا نوعی «مالداری» و «مالخری» دلالپرور و واسطهجوی اسلامی مبتنی بر سازماندهی و استیلای مافیایی محافل امنیتی و نظامی حاکم بر جمهوری اسلامی است که از گذرگاه درآمدهای میلیاردی نفت به حیات انگلوار خود تداوم میبخشد. چنین نظامی هیچ گونه کارایی اقتصادی و قابلیت مولد و سازندهای ندارد و اگر سهم نفت را از درآمدهای ایران حذف میکردیم، عیار کارآمدی خود را عیان میساخت و سرنوشتی چون افغانستان و بنگلادش در انتظارمان میبود. «خروج از گردش نظام سرمایهداری جهانی» به عنوان هدف استراتژیک، البته میسر است و هماکنون در کره شمالی محقق شده است! لازمهی تحقق آن در «ایران اسلامی» البته این است که «حزب طراز نوین» از این توانایی برخوردار میبود که ماشین دولتی «خلافت شیعی» کنونی را واژگون میساخت و قدرت انحصاری را از آن خود میکرد و جامعه را برپایهی الگوی «سوسیالیسم سابقا موجود» به همان مسیر رستگاری رهنمون میشد که استالین و برژنف و مائو رهنمون شدند و کیم یونگ ایل هم اکنون دارد رهنمون میشود. ولی از آنجا که چنین شرایطی فعلا برای ایران فراهم نیست و نه فقط میهن ما بلکه کل خاورمیانه به جولانگاه نئاندرتالهای اسلامی تبدیل شده، «حزب طراز نوین» میباید کماکان دنبال تشکیل «جبههی متحد خلق» با «دمکراتهای انقلابی» که همان «خط امامیهای» سابق و «اصلاح طلبان» فعلی هستند باشد و تلاش کند برای گذار از «مرحله دمکراتیک ـ ملی»، کمافیالسابق در راستای «ژرفش انقلاب شکوهمند اسلامی» بکوشد. ولی از بد حادثه، «دمکراتهای انقلابی» سابق که خود پروندهی قطوری در سرکوب و آدمکشی دارند و هم اکنون به رنگهای سبز و بنفش و صورتی و غیره جلوه میکنند، در این میان همگی استحاله یافتهاند و خودشان یک پا طرفدار غرب و نظام سرمایهداری آن شدهاند و دارند له له میزنند که شاید از طریق سازش در مذاکرات اتمی فرجی حاصل شود و پای سرمایهگذاران غربی به ایران باز شود و گاری به گل نشستهی اقتصاد مافیایی جمهوری اسلامی تکانی بخورد. خلاصه علی مانده و حوضاش و به عبارت دیگر سخنگویان «حزب طراز نوین» ماندهاند و یکسری نسخههای اقتصادی کهنه و پوسیدهی اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم که بعدها عملا به دکترین رسمی حکومتی «دژ پرولتاریای جهانی» تبدیل شدند تا «راه رشدغیرسرمایهداری» و «سمتگیری سوسیالیستی» را برای تبهکارانی چون حافظ اسد و معمر قذافی و عیدی امین و صدام حسین و دیگران بگشایند. منتها دیگر نه «دژ پرولتاریای جهانی» باقی مانده و نه «دیکتاتورهای سکولاری» از آن دست که ذکر شد. هر چه مانده توحش است و اسلامگرایی متجاوز و خونریز در رنگهای گوناگون آن. خلاصه این جماعت «طراز نوینی» اگر چه دهها سال پیش آوارهای دیوار «ضدامپریالیستی» برلین بر سرشان فروریخت، ولی هنوز از خواب تاریخی بیدارشان نکرده است!
۶٨۵۵٣ - تاریخ انتشار : ٣ خرداد ۱٣۹۴
|