درکدام مرحله تاریخی میهنمان بسر می بریم؟


ناصر مستشار



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۵ آبان ۱٣٨۵ -  ۱۶ نوامبر ۲۰۰۶


اگربخش وسیعی از ایرانیان در یک دوره تاریخی آغاز گر تلفیق نهاد دین در دستگاه حکومتی شدند،اما اینک بخش وسیعی از همین ایرانیان در تلاشند این دو نهاد را ازیکدیگر جدا سازند.اگر سعید حجاریان توانست برای حفظ دین در حکومت کنونی، معمار اصلاحات نام بگیرد اما پروژه بعدی خودرا تحت عنوان مشروطه دینی نتوانست پیش ببرد.بسیاری ازکارگزاران حکومتی شاهد روند رشد جنبش طرفداران جدائی دین از حکومت می باشند.به همین خاطر در ماه گذشته عماد افروغ در صحن مجلس شورای اسلامی فریاد برآورد که خطر سکولاریسم جامعه را تهدید می نماید!این نشان می دهد که اینها به سکولاریسم بعنوان یک خطر می نگرند!اما رهبران رژیم هیچگاه از خطر برگشت نظام سلطنتی سخن برزبان نیاورده اند؟ همانگونه که شاه و ارتش در اوج انقلاب ارتجاعی واسلامی ۵۷ حاضر شدند تا قدرت را به نهاد روحانیت انتقال دهند،به همان نسبت اگر رژیم کنونی بتواند در آینده نزدیک تضمین هائی جهت حفظ منزلت واعتبار روحانیت از سلطنت طلبان بگیرد و خود را در کنار حکومت آینده نگاه دارد، حاضر می شود قدرت خود رابه سلطنت واگذار نماید تا به نیروهای سکولار؟آیت الله موسوی خوئینی ها در گفتگو با داریوش سجادی می گوید! ایران کشوری مذهبی است و از قبل از اسلام نیز کشوری مذهبی بوده در ایران روشنفکر فاصله گرفته از مذهب همیشه خودش را خسته کرده ؛ جولان می‌دهد ولی به جایی نمی‌رسد شما بدانید که گرایش‌ ضد دینی در نهایت ضد مردم می‌شود چون مردم مذهبی هستند و روشنفکر وقتی هرچه تلاش می‌کند می‌بیند در مردم تاثیر ندارد آن وقت مردم را بی شعور و نفهم می‌داند» در همین رابطه حجت السلام مهدی کروبی به نوشته روزنامه شرق می گوید! «ارزش دین و حکومت دینی در نظر مردم به شدت کاهش پیدا می کند و برخی از آن رویگردان می شوند و به همین خاطر نیز عده ای شعار جدایی دین از سیاست سر می دهند و توده مردم نیز به علت ناتوانی مسئولان اجرایی از دین رویگردان می شوند.» آقای موسوی خوئینی ها درست می گویند ، ایران فبل از اسلام هم مذهبی بوده است. این بدان معنی می باشد که در صورت قدرت گیری سلطنت درایران ، قاعدا رو حانیون و مذهب باید در کنار حکومت بمانند . طبعا شاه نیز برای تحکیم قدرت خود از حمایت روحانیت بهره مند خواهد شد.گفته های آقای موسوی خوئینی ها رسما چراغ سبزی به نیروهای هوادار سلطنت بوده است.براستی بعد از سرنگونی رژیم فعلی روحانیون حاکم به کدام کشور پناهنده خواهند شد. بهترین نقطه برای زندگی روحانیون همان ایران است .اما کدام حکومت می تواند امنیت زندگی ومنزلت آنها را تامین نمایدو آقای خوئینی در جای دیگر می گوید " شرایط فعلی در ۲۷ ساله گذشته حادترین دوران حکومت جمهوری اسلامی است. تمام شرایط گویای ماندن ویا رفتن آقایان را رقم می زند، پس چاره ائی باید برای آینده نمود! نیروهای سلطنت طلب هم به لحاظ تاریخی همواره روحانیت را قبل از اسلام در کنار خود داشته اند. پس بنابراین روحانیت از رشد روز افزون جنبش اجتماعی سکولاریسم در وحشت بسر می برد. اگرنیروهائی همچون مصباح یزدی برای حفظ اسلام، جاری شدن تمام قوانین شرعی را توصیه می نمایند، اما نیروهائی همچون نهضت آزادی به رهبری ابراهیم یزدی شکل نظارتی روحانیت را برحکومت خواستار می شوند!از آنجائی که جامعه کنونی میهنمان هر یک از روندهای فوق را از سر گذارنده است وتلخ کامیهای هر یک از آنها را چشیده است، هیچگونه علاقه ائی به هردوی آنها نشان نمی دهد بلکه به انتظار بدیلی "جامع" و "مانع" نشسته است!جامع یعنی در برگیرنده همه خواستهای فوری ودرازمدت منطبق برمختصات ومشخصات جامعه فعلی ایران را تبیین می نماید ومانع یعنی بازدارنده نیاز های انتزاعی وغیر منطبق با شرایط اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی را تعریف می نماید! به بعضی از مختصات فکری ونظری رایج کنونی بطور کوتاه اشاره می شود!
۱- در نظر بسیاری از کوشند گان سیاسی کنونی، اداره مملکت به شیوه دمکراتیک آرزو می شود. از نظر آنها این هیچ فرقی ندارد که نام نظام سیاسی دمکراتیک   حاکم   آتی مشروطه باشد یا جمهوری ! بلکه به نظر آنها تحت نام مشروطه یا جمهوری میتواند نظام مملکت به شیوه استبدادی اداره شود.
۲- تاکنون بارها دیده شده است که حکومت های سلطنتی بسیار آرام تر در مقابل جنبشهای اجتماعی وکودتاها قدرت خودرا واگذار نموده اند، به همان نسبت جان سختی نظام هائی   تحت عنوان جمهوری در قبال جنبشهای اجتماعی دیده شده است.
٣- اگر انقلاب مشروطیت شکست خورد، اما از خود قانون اساسی به جای گذاشت که برابری می کرد با قوانین اساسی کشورهای پیشرفته   اروپائی عصر خود!به جزء دوره کوتاهی که دکتر محمد مصدق جهت اجرای دقیق قانون اساسی پا فشاری می نمود، در دیگر دوره ها چنین جنبشی هیچگاه آغاز نشد!اگردردوره کنونی افراطیون وانقلابیون حرفه ائی جدا از توده سابق تلاش می ورزند که از قانون اساسی ارتجاعی وعقب مانده کنونی دست مایه ائی برای ارتقاء وانتقال جامعه به مرحله دمکراتیک تهیه نمایند، به راحتی فراموش می نمایند چنین جنبشی می توانست در دوره گذشته پیرامون اجرای کامل قانون اساسی مشروطیت صورت بگیرد!درپناه آن جنبش می توانست نهادهای دمکراتیک ، قانونگرائی پارلمانتاریسم، حر کت های مسالمت آمیزدر پاسخگو کردن دولت در برابر ملت،اندیشه سیاسی مدرن و مدنیت اجتماعی تقریبا مدرن شکل بگیرد.اما تولد بی موقع اندیشه سیاسی که با زمان ومکان همخوانی نداشته باشد دیگر همزاد بخشی از نیروها سیاسی میهنمان شده است!نیروهای سیاسی ایرانی همواره انقلاب مشروطیت راستایش نموده اند، اما از قانون اساسی مصوبه بعنوان دست آورد انقلاب مشروطیت هیچگاه بدرستی پاسداری بعمل نیاوردند. برای نمونه تهیه یک نسخه از آن قانون اساسی در کتابفروشی ها غیر ممکن بود.حتی در بازرسی   پلیس شاه از خانه یک دانشجو وقتی یک
نسخه از قانون اساسی مشروطیت یافته بودند آنرا جزو مدارک به ساواک برده بودند.یکی از دلایل زندانی شدن شادروان دکتر بختیار به علت اعتراض های او به شاه در عدم رعایت قانون اساسی بوده است!برای شاه شکنجه آورترین گوشزد رعایت قانون اساسی به حساب می آمد.او که خودرا برفراز همه قوانین می پنداشت، تنها در برابرروحانیون کرنش میکرد. او خود به شدت مذهبی وخرافی بود واینکه قدرت رابه روحانیون واگذار نماید هیچ ابائی نداشت.بنظر او روحانیون افراد امینی بودند.برای سلامتی و طول عمر سلطنتش از روحانیون استمداد دعا می کرد! اگراسلام گرایان از دهه های گذشته تحول بنیادی جامعه را براساس   قوانین اسلامی در صدر برنامه های خود نشانده   بودند، به همان سیاق نیروهای کمونیست هم در اندیشه تحول بنیادی جامعه با برنامه های کمنترنی غیرمنطبق با جامعه ایران تلاش ورزیده بودند که همواره با شکست مواجهه شده اند.راهی که هرگزآزمون نگردیده است ، همانا حرکت های دمکراتیک و جنبش سکولاریسم می باشد.نفوذ مذهب زمانی در میان مردم کاسته می شود که روشنگری عمیق در میان توده ها صورت گرفته باشد!در این زاویه روحانیون به حاشیه جامعه رانده خواهند شد.
۴- کمونیست ها همواره در گذشته نوشته و گفته اند " از آنجائی که بورژوازی ایران توانائی پاسخگوئی به مطالبات بورژوا دمکراتیک جامعه را نداشته است ، پس وظیفه آنها به کمونیست ها محول شده است" در همین راستا کمونیست ها باید به دو نیاز تاریخی یعنی انتقال قدرت به طبقه کارگرو برآورده ساختن مطالبات دمکراتیک یک جا پاسخ بدهند! چرا تا کنون کمونیست ها نتوانستنه اند به هریک از وظایف تاریخی فوق پاسخ بگویند؟
۵- مبارزه جمهوری خواهی مبارزه ائی است اصیل و با پیشنه انقلابی ودمکراتیک که در انتقال جوامع کهن و فئودالی و دین مدار شکوفائی آفریده است.زیر بنای جوامع دمکراتیک ازدرون مبارزات بورژوا دمکراتیک سر برون آورده است.جامعه ما هیچگاه نتوانسته است مرحله دمکراتیک را با موفقیت پشت سر بگذارد. فقط دسیسه های خارجی عامل تعین کننده نبوده اند بلکه عدم بلوغ سیاسی وشناسائی نادرست از جامعه باعث فجایع سیاسی واجتماعی شده است. ظرفیت ها واستعداد های جامعه به درستی ارزیابی نشده اند! .اینکه نیروهای سیاسی با دیر کرد ۲٨ ساله هم اکنون درجستجوی یک جمهوری فقط لائیک وسکولار می باشند ناظر برفقدان ناتمام ماندن مبارزات دمکراتیک جامعه ما را نشان می دهد!جمهور یهای سوسیالیستی هیچگاه جمهوری واقعی نبودند وبعد ها ثابت شد هرگز سوسیالیستی هم نبودند، بلکه حکومت های حزبی ایدولوژیکی بوده اند که با اقتصاد دولتی در یک دوره تاریخی بوجود آمدند و سپس بعلل متعدد از هم فرو پاشیدند!
۶- جنبش ها و تشکلات کارگری برای کسب واحراز عدالت اجتماعی و نقش آفرینی در   عرصه سیاست های عمومی کشور محتاج جمهوری دمکراتیک می باشند.بدین خاطر مبارزه دمکراتیک با طبقه کارگر پیوند خورده است.طبقه کارگر ناگزیر است تا برای احقاق حقوق خود پیشگام مبارزات دمکراتیک باشد تا بتواند کسب حقوق خود را تضمین نماید! در مرحله فعلی از مبارزات مردم فقرزده ایران علیه نظام حاکم تنها با برقراری آزادی ودمکراسی می توان به جنگ فقر خانمانسوز رفت!آزادی ودمکراسی سلاح مبارزه با فقر بی امان می باشد. درهمین راستا تامین عدالت اجتماعی ازحقوق دمکراتیک میباشد!
۷- مسئله ملی هم بخش مهمی از مطالبات عاجل و فوری مبارزات دمکراتیک میهن ما را تشکیل می دهد.تنها جمهوری خواهان واقعی می توانند از طریق حقوق دمکراتیک فدرال در چهارچوب تمامیت ارضی ایران بدان پاسخ مناسب بدهند!سیستم نظام فدرالی نیاز همه استان های ایران می باشد.همانگونه که ملل غیر فارس از حقوق فدرالیسم برخوردار می شوند، به ملل فارس هم باید حقوق فدرال اعطاء گردد تا ملل فارس به مثابه ملت حکومت گر مطلق ارزیابی نگردند.تنوع فرهنگی واقتصادی و اجتماعی جمعیت شناسی میهن ما این حکم رادر دستور کار همه دمکرات های واقعی قرار داده است!
٨- حکومت اسلامی ایران همواره برای پیشبرد سیاست های مزورانه خود موضوع پیش بینی شده اش را در میان مردم به شکل گفتمان سیاسی در جامعه غالب کرده است. ازگروگان گیری سفارت امریکا گرفته تا جنگ بیهوده ایران وعراق وبحث ملی بودن طرحهای اتمی ودفاع میهنی   در برابر تهدیدات کشورهای مخالف اتمی شدن رژِیم از این دست می باشند!تا مقطع عملیات تروریستی رستوران میکونوس برلین ومحکومیت آنها در دوران ریاست جمهوری رفسنجانی ، شیوه رژیم در قبال نیروهای سیاسی خارج کشور جراحی خونین در خارج بود، اما سپس این جراحی ها فقط در داخل ایران ادامه یافت ودر خارج سیاست نفوذ   در میان نیروهای مردد وناپیگیرتاثیر گذاری برآنان اتخاذ شد.به همین خاطر تاکنون هیچ جنبش سیاسی و اجتماعی وسیع توده ائی آغاز نشده است.تاکنون هرحرکتی هم که آغاز شده است به سرعت از طریق گفتمان وبحث های بی مورد وانحرافی به بن بست کشیده شده است.این در حالی است که جامعه هرچه بیشتر در باتلاق های گوناگون فرو رفته است اما به همان موازات نیروهای رهائیبخش عاجز تر و پراکنده تر شده اند. در حال حاضرطرفداران ریاست جمهوری رفسنجانی در داخل وخارج کشور بطور علنی در کافه ها ومیهمانی و مجامع سیاسی از نظریات خود دفاع می نمایند واز حضوردر میان مردم به هیچ وجه خجالت زده نمی باشند! این هست" هنر" رژیم که همواره از طریق بخشی از روشنفکران ونویسندگان، جانشین آینده را خود تعین می نماید وهیچ شانسی برای مخالفین پراکنده خود نمی گذارد! تمام تحولات آتی میهن تحت الشعاع دعوای اتمی رژِیم قرارگرفته است وتوده ها تنها نظاره گر اوضاع می باشند.مادامیکه این روال در جریان باشد هیچ جنبش توده ائی شکل نمی گیرد!بااین اوصاف همه وظایف ونگاه ها به کشورهای مخالف اتمی شدن رژیم دوخته ومحول شده است.اگر شرایط سیاسی به همین گونه پیش برود ،در فقدان نیروهای سیاسی جانشین مناسب به جای حکومت کنونی ، عملا دوران انتقالی به رهبری دولت های غربی صورت خواهد پذیرفت. نمونه بارزآنرا در افغانستان وعراق تجربه نموده ایم.عاقبت دول غربی، اپسیوزیون پراکنده ایرانی را زیر یک سقف گرد خواهد آورد!
۹- بسیاری از سیاسیون کنونی پایه ائتلا ف برای همکاری ها را مبانی واتفاقات گذشته قرار داده اند که همین خود مانع اتحاد می باشد، چرا که گذشته میهن ما انباشته است از تلخ کامیها وبی مهری ها و کدورت های سیاسی که موانع جدی برای اتحاد عمل نیروهای سیاسی می باشند.این در حالیست که پیوند ها از آرزوهای مشترک برای آینده نه چندان دور شکل می گیرد ورنه اگر بخواهیم در مسائل گذشته خود غرق بمانیم ، همواره باید در مقابل قاضی بنشینیم واز یکدیگر شکایت نمائیم وجمهوری اسلامی همچنان به حکومت نحس خود ونابودی میهن ادامه دهد .به امید پیوندهای مشترک!