چگونه ثروتمندان آمریکایی ثروتمند تر می شوند
جک راسموس، ترجمه: مینا آگاه
•
سرمایه داری جهانی به مدل تجاری جدید و حتی سودسازتری درمی آید. آن چیزی که سقوط می کند مدل تولید صنعتی قدیمی است. آنچه به سرعت دارد جانشین آن می شود، مدلی است که بر سرمایه گذاری و قمار برروی دارائی های مالی یعنی برتقویت مصنوعی ارزش های دارائی های مالی نظیر سهام، اوراق قرضه، مشتقات، مستغلات، و چیزهای مشابه متمرکز است.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
٣ خرداد ۱٣۹۴ -
۲۴ می ۲۰۱۵
برطبق یک بررسی دانشگاهی که از روی گزارش های اداره ی مالیات بردرآمد آمریکا انجام شده، یک درصد خانواده های ثروتمند بالای جامعه در آمریکا، از زمان پایان گرفتن رسمی رکود اخیر در ژوئن ۲۰۰۹، به مقدار ۹۱ درصد کل درآمد حاصل را به خود اختصاص داده اند.
همزمان با آن، درآمد واقعی خانوارهای میانی آمریکائی یعنی طبقه ی متوسط از سال ۲۰۰۹، سالانه به میزان یک الی دو درصد به طور پیوسته کاهش یافته است. کاهش واقعی درآمد برای کسانی که زیرطبقه ی متوسط اند، بیشتر هم بوده است. یعنی صد میلیون خانوار تولیدکننده و کارگرانی که پست سرپرستی ندارند، طی شش سال گذشته یا تلاش داشته اند سطح زندگی خود را حفظ کنند و یا در سطح پائین تری ادامه حیات داده اند.
چه شد که این اختلاف فاحش پدیدآمد؟
چگونه است که حقوق ها طی این شش سال به اصطلاح " بهبود اقتصادی" از سال ۲۰۰۹ راکد ماند، ولی همزمان یک درصد ثروتمند بالای جامعه تقریبا تمام درآمد را صاحب شد؟
این فرایند با سود شروع شد. فشارآوردن برروی حقوق ها باعث شد که شرکت ها از حاشیه ی سودی بی نظیر برخوردارشوند - یعنی سودی که حاصل افزایش فروش کالا و خدمات نبوده بلکه براثر فشرده کردن عملیات یاکاهش هزینه و بیشتر هزینه ی دستمزد کارگران است.
سودی ۵ بلیون دلاری در عرض ۵ سال
تخمین رسمی دولت از سود شرکت ها حاکی از این است که سود ۱.۳ بلیون دلاری در سال ۲۰۰۸، تا سال ۲۰۱۴ به بیش از ۲.۴ بلیون دلار رسیده است. این رقم در مجموع، طی ۶ سال پس از ۲۰۰۹، به اندازه ی ۳.۷ بلیون دلار بیش از ۱.۳بلیون دلار در سال ۲۰۰۸ است. اما این همه ی موضوع نیست.
این میزان سود، سود حاصل از فروش تولید و خدمات است. چیزی که به آن اشاره ای نشده، سود حاصل از سفته بازی در دارایی های مالی و اوراق بهادار یعنی خرید و فروش سهام، اوراق قرضه، مشتقات، ارز و مستغلات و غیره توسط شرکت هاست که یک چهارم سود حاصل از فروش تولیدات و خدمات بوده است. باید گفت تقریبا یک چهارم که یعنی یک بلیون دلار دیگر. بنابراین شرکت های آمریکائی از سال ۲۰۰۹، حدود ۵ بلیون دلار دیگر به سود خود افزوده اند. سئوال اساسی این است که بر سر این ۵ بلیون دلار چه آمده است؟
۳.۸ بلیون دلار خرید سهام و سودسهام خود شرکت ها
قسمت عمده ی این ۵ بلیون دلار- یعنی ۳.۸ بلیون دلار- از سال ۲۰۰۸ به جیب سهامداران ثروتمند رفت، و به صورت گزارش خرید سهام و پرداخت سود سهام اعلام شد. شرکت ها همانطور که از کاستن دستمزدها و سفته بازی مالی یک رکورد تاریخی سود به ثبت رسانده اند، رکورد توزیع سود بین خود را نیز به شکل بازخرید سهام و پرداخت سود سهامی که دریافت کرده اند، شکسته اند. و بدین گونه است که ثروتمندان در آمریکا ثروتمندتر می شوند. شرکت های آن ها کانالی شده که بازخرید سهام و توزیع سود سهام را در لیست پرداخت ها نشان می دهد
بد نیست به واقعیت های جالبی درباره ی بازخرید سهام شرکت ها و پرداخت سود سهام طی سال های اخیر اشاره شود. توجه داشته باشید که این ارقام فقط پانصد شرکت بزرگ آمریکا را شامل می شوند. اگر بازخرید و پرداخت سود سهام تمام شرکت ها را شامل می شد، رقم بسیار بزرگتر از این بود.
در سال ۲۰۰۹ شرکت "استاندارد اند پور" یکی از ۵۰۰ شرکت بسیار بزرگ آمریکائی فقط به میزان ۱۳۷ میلیارد دلار بازخرید سهام را بین سهامداران توزیع کرد و ۱۹۵ میلیارد دلار دیگر بابت پرداخت سود سهام توزیع شد. یعنی در مجموع به سهامداران سال ۲۰۰۸ مقدار ۳۲۲ میلیارد دلار پرداخت کردند. این سال بدترین سال دوران رکود بین سال های ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۹ بود. چه سال های دردناکی برای سهامداران بیچاره؟!- فقط ۳۳۲ میلیارد دلار. این در حالی است که طی همین مدت ۲۷ میلیون کارگر کار خود را از دست دادند و مزد آن ها حتی درعرض ۵ سال بعد کمتر هم شد، و ۱۴ میلیون نفرهم خانه های خود را از دست دادند.
اما وضع برای سهامداران و یک درصد بالای ثروتمندان آمریکا در سال های بعد از ۲۰۰۸ حتی بهتر هم شد- حتی بهتر از سال ۲۰۰۹. در سال ۲۰۱۴ بازخرید سهام شرکت ها به ۵۵۳ میلیارد دلار رسید، و پرداخت سود سهام ۳۵۰ میلیارد دلار دیگر به ثروت آن ها اضافه کرد- یعنی ۹۰۳ میلیارد دلار فقط در سال ۲۰۱۴، و به عبارتی سه برابر مقدار بازخرید و سود سهام در سال ۲۰۰۸. مجموع این ارقام طی پنج سال از سال ۲۰۰۹ به ۳.۸ بلیون دلار بابت بازخرید و سود سهام می رسد.
۳.۸ بلیون دلار پرداخت شده در سال گذشته، فقط ۱.۲ بلیون دلار توزیع نشده از ۵ بلیون باقی می گذارد- قاعدتا باید به میزان مقداری باشد که به صورت ذخیره نقد در ترازنامه ۵۰۰ شرکت از بزرگ ترین شرکت های آمریکا در پایان سال ۲۰۱۴ باقی می ماند.
پیش بینی برای امسال، یعنی سال ۲۰۱۵ عبارت است از ۱۶ درصد افزایش در بازخرید سهام و ۱۴ درصد دیگر افزایش برای سود سهام. این رقم بیش از یک بلیون دلار است که در سال ۲۰۱۵ بازپرداخت خواهد شد- ۶۰۴ میلیارد به صورت بازخرید و ۴۰۰ میلیارد بابت سود سهام.
این در حالی است که اقتصاددانان تلاش می کنند ما را متقاعد کنند که امروزه نابرابری درآمدی در آمریکا به واسطه ی فقدان آموزش بهتر کارگران و یا بهره وری پایین کار آن هاست. در این منطق اساتید، قربانیان نابرابری درآمدها خود مسبب این نابرابری هستند- حداقل درمورد اساتید محافظه کار که اینطور است. بیشتر اساتید لیبرال به این باور دارند که پرداخت مبالغ کلان به مدیران عامل و سیستم مالیات بندی این نابرابری را بوجود آورده است. نه لیبرال ها و نه محافظه کاران هیچکدام اشاره به این موضوع نمی کنند که نابرابری نتیجه ی سود حاصل از سفته بازی و اقتصاد قمارخانه ای و عدم افزایش شش ساله دستمزدهاست که متعاقب آن، به صورت بازخرید سهام و سودسهام بین سهامداران توزیع شده است.
سرمایه داری قرن بیست و یکمی، مدل تجاری
سرمایه داری جهانی به مدل تجاری جدید و حتی سودسازتری درمی آید. آن چیزی که سقوط می کند مدل تولید صنعتی قدیمی است. آنچه به سرعت دارد جانشین آن می شود، مدلی است که بر سرمایه گذاری و قمار برروی دارائی های مالی یعنی برتقویت مصنوعی ارزش های دارائی های مالی نظیر سهام، اوراق قرضه، مشتقات، مستغلات، و چیزهای مشابه متمرکز است.
در جهان بعد از سال ۲۰۰۰، به جای سرمایه گذاری در چیزهای واقعی، برای مثال دارائی های واقعی، ساختمان، تجهیزات و غیره و به جای تولید کالا و خدمات واقعی، شرکت ها از راه فشار بر حقوق ها سود کسب می کنند و بعدا این سود را با قمارهای مالی افزایش می دهند. سود حاصل از کاهش هزینه ها و یا حاصل از بالا رفتن قیمت دارائی های مالی و یا ترکیبی از هردوی آن ها را برای کسب سرمایه بازفروش می کنند.
مدل جدید چنین است. ساختن چیزهایی که احتیاج به سرمایه گذاری دارند و ایجاد کننده ی کار و در نتیجه پرداخت دستمزد برای خرید است را فراموش کنید. با بالابردن قیمت دارائی های مالی سود کسب کنید. سهام را بازخرید کنید و با سود سهام سود بسازید. و خود این باعث می شود که حتی قیمت سهام را بازهم بیشتر بالا ببرد. ( قیمت سهام در آمریکا از سال ۲۰۰۹ سه برابر شده است). در نتیجه، از این طریق هم سهامداران و هم شرکت ثروتمندتر می شوند. مدل جدید را با آوردن نمایندگان قابل خرید فروش در حکومت با هدف کاهش مالیات بر سود سهام و سرمایه کسب شده از فروش سهام تا مرز ۱۵ درصد- میزانی که در آمریکا است- تکمیل کنید. به این ترتیب سهامداران می توانند سهم شیر را از بازفروش سهام و سودسهام برای خود نگهدارند.
شرکت جنرال الکتریک، بازخرید سهام، و بلک استون
شرکت جنرال الکتریک یکی از بزرگترین شرکت های آمریکا و جهان است. این شرکت وسایل هواپیما، وسایل حمل و نقل، ابزار پزشکی، سیستم های آب و برق، وسایل خانه و روشنایی، و تجهیزات نفت و گاز تولید می کند. این شرکت طی دهه های اخیر به یکی از بزرگترین شرکت های مالی آمریکا نیز تبدیل شده است. ۶ میلیارد از ۳۰ میلیارد درآمد سال گذشته ی آن حاصل از درآمد شرکت های تابع مالی آن بوده است.
اما جنرال الکتریک «مدل قدیمی کسب و کار» تولید صنعتی را نمایندگی می کند که کالا را هم برای مصرف کننده گان و هم برای دیگر کسب و کار ها تهیه می کند. هفته ی پیش، جنرال الکتریک برنامه ی خود حاکی از بازخرید ۹۰ میلیارد دلار از سهام خود را طی سه سال آینده اعلام کرد که از امسال با ۵۰ میلیارد دلار شروع می شود. قیمت سهام جنرال الکتریک در بازار از سال ۲۰۰۷ به بعد موفق نبوده است. این شرکت قول ۱۰ میلیارد دلار بازخرید سهام در سال ۲۰۱۲ را داده بود، اما این هم کار چندانی برای بالابردن ارزش سهام آن نکرد. اما به هرحال اعلام بازخرید ۹۰ میلیارد دلاری سهام، بلافاصله قیمت سهام آن را به صورت دو رقمی افزایش داد. این بدان معنی است که جنرال الکتریک برنامه ی خود برای وارد شدن به حلقه ی شرکت های قرن بیست و یکمی را به نمایش گذاشته است. مدلی که بر اساس آن، برای بالارفتن ارزش سهام باید آن ها را بازخرید کرد و نه این که تولید و سود حاصل از فروش را افزایش داد.
جنرال الکتریک اعلام کرده که بودجه ی ۹۰ میلیارد دلاری بازخرید سهامش، از فروش قسمت اعظم دارایی سرمایه ای بدست می آید. ۲۶ میلیارد دلار از دفاتر سرمایه گذاری، پاساژها، مستغلات تجاری، و املاک مسکونی به فروش خواهد رفت. این فروش برای جبران ضررو زیانی که از معاملات تجهیزات نفت و گاز جنرال الکتریک، که هم اکنون با خراب تر شدن اوضاع بازار این صنایع در سطح جهان در حال سقوط بیشتر است، ضروری بود. چشم انداز بلند مدت برای مدل تجاری قدیمی محصولات صنعتی جنرال الکتریک خیلی خوب به نظر نمی رسد. اما اختصاص ۹۰ میلیارد برای بازخرید سهام باید برای حمایت از سهام جنرال الکتریک مسیر طولانی ای را طی کند. در قرن بیست و یکم عجالتا مهمتر آن است که به هر ترفندی قیمت سهام را تقویت کرد تا اینکه به روش قدیم، با سرمایه گذاری در دارایی های واقعی، ایجاد کار و درآمد، و تولید کالا برای مردم کسب سود کرد.
جنرال الکتریک برای تامین بودجه بازخرید سهام ۹۰ میلیاردی خود، دارد دارایی های خود را به شرکتی می فروشد که مدل تجاری جدید قرن بیست و یکمی سرمایه داری جهانی را نمایندگی می کند. شرکت جهانی اوراق بهادار خصوصی، بلک استون، در حال خرید بیشترین دارائی واقعی مستغلات عرضه شده برای فروش است.
بلک استون چیزی تولید نمی کند، و یا نیروی کار زیادی استخدام نمی کند و یا درآمدی چندانی بجز برای مدیران بالای خود و سهامداران خود ایجاد نمی کند. در واقع این شرکت اصلا چیزی نمی سازد. این شرکت مدل کامل تجاری قمارخانه ای است، و به تمامی هم از شرکت های خصوصی اوراق بهادار تشکیل شده است. بلک استون دارایی ها را می خرد و آن ها را به قیمت بالاتر می فروشد، و سودهای قمارخانه ای کسب می کند. نصف مجموعه ی سودی که این شرکت در سال ۲۰۱۴ کسب کرده از خرید مستغلات، بالا بردن قیمت آن و و فروش دوباره ی آن به قیمت بالاتر بوده است.
بلک استون ۲۷۲ میلیارد دلار دارایی دارد که از شرکت های دیگر خریده است، ۸۱ میلیارد دلار آن به صورت مستغلات است. این شرکت با داشتن ۵۰ هزار خانه اجاره ای ، اکنون بزرگترین صاحب خانه ی آمریکا است. این شرکت با سفته بازی در دارایی ها بسیار بیشتر از جنرال الکتریک تولیدی سود می سازد و مدل تجاری قرن بیست و یکمی سودساز را بسیار بیشتر از جنرال الکتریک نمایندگی می کند. این شرکت چهره ی جدید سرمایه داری جهانی را نشان می دهد.
مقایسه ی جنرال الکتریک و بلک استون با هم چندین روند کلیدی در سرمایه داری جهانی قرن بیست و یکمی را نشان می دهد و اینکه چرا اقصاد جهانی این روزها در حالت سکون و سرعتی کاهنده در بلند مدت قرار گرفته، چرا سرمایه گذاری های واقعی مسیری نزولی را طی می کند، و چرا در همه جا روند تورم معکوس در قیمت های کالا و خدمات مشاهده می شود.
مدل سرمایه گذاری صنعتی قدمی که جنرال الکتریک نمایندگی آن را می کرد، در همه جا تحت فشار است. درآمدها به سرعت کاهش می یابند و قیمت سهام آن ها همواره رشد اندکی داشته است. بنابراین جنرال الکتریک و سایر اینگونه شرکت ها مجبور می شوند که مقداری از دارائی های شرکت را برای بازخرید سهام خود به منظور جلوگیری از افت بیشتر قیمت سهام خود بفروشند. برعکس دلالان دارائی های مالی مانند بلک استون دارائی های شرکت های مدل قدیمی را می خرند و از سرمایه گذاری خالص مالی هرچه بیشتر و بیشتر سود کسب می کنند. این باعث می شود سرمایه گذاران به بلک استون هجوم آورند، درب خانه ی آن ها را بکوبند، و سرمایه ی پولی فاصله گرفته از جنرال الکتریک ها را به آن بدهند.
شعار آن ها این است: « تا زمانی که بتوان سریعتر و بیشتر از قبل سود ساخت، چه کسی به چگونه ساخته شدن سود اهمیت می دهد. به ما افزایش قیمت سهام بیشتر، بازخرید سهام بیشتر و سود سهام بیشتر بدهید. چه کسی به حباب سهام و اوراق قرضه اهمیت می دهد. ما زودتر از این که حباب بترکد، از آن خارج می شویم» و یا اینکه : «به پیش، تا فروپاشی مالی بعدی در ارزش سهام و اوراق قرضه، به پیش!»
|