زنان و زمین: نقش زنان در محیط زیست
لیلا موری
•
طی دهههای گذشته، بسیاری از فعالان زنان تلاششان بر این بوده که نشان دهند که مسئلهی محیط زیست و طبیعت یک مسئلهی فمینیستی است، و فهمیدن این مسئله کمک میکند به فهمیدن این که چهگونه و چرا سرکوب زنان با تسلط ناعادلانه و استثمار طبیعت در ارتباط است. به همین دلیل، تغییرات جوی و محیط زیستی دههها است که به یک دغدغهی فمنیستی بدل شده است.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۶ خرداد ۱٣۹۴ -
۲۷ می ۲۰۱۵
در سال ۱۹۹۱ بانک جهانی اعلام کرد که «زنان نقش اساسی در مدیریت منابع طبیعی از جمله خاک، آب، جنگلها، و انرژی ایفا میکنند، و معمولاً آگاهی عمیقی دربارهی دنیای طبیعی اطرافشان دارند.»
آز آن سال تا کنون، بحثهای زیادی در خصوص تغییرات زیستمحیطی در جریان بوده است، ولی همچنان سطح آبها در حال بالا آمدن است و تغییرات جوی در سراسر جهان ویرانیهای زیادی بر جای میگذارد. در این میان، بیشترین آسیبها از این تغییرات متوجه زنان است، و سوانح طبیعی مثل سیل و رانش زمین و توفانهای سهمگین، که از عواقب این تغییرات هستند، به شدت زندگی زنانی را که معاش روزانهشان وابسته به زمین و دریا است تحت تأثیر قرار میدهد. این در حالی است که صدای این زنان در برنامهریزیهای زیستمحیطی آخرین صدایی است که معمولاً به گوش میرسد، و آنها کمترین دسترسی را به منابع تولیدی و زمین دارند.
رابطهی زنان با طبیعت اتفاق تازهای نیست. به طور سنتی، زنان با «طبیعت» و «زایش» و «پروراندن» پیوند داده شدهاند. تغییرات محیطزیستی همهی افراد را تحت تأثیر قرار میدهد، ولی اثرات آن بر زنان و مردان متفاوت است. مسئولیتهای سنتی زنان و دختران به عنوان پرورندگان غذا، جمعآوریکنندهی آب و سوخت، و پرستار دیگران آنها را به شدت به منابع طبیعی وابسته میکند، و به همین دلیل آنها بیشتر از دیگران ممکن است از مشکلات زیستمحیطی آسیب ببینند. به دلیل وجود نابرابریها و ساکت کردن صدای زنان و غفلت از نیازهای آنان، زندگی زنان فقیر بسیار بیشتر تحت تأثیر تغییرات جوی، خشکسالیهای طولانی، انقراض گونههای حیوانی، و دیگر تغییرات مخرب زیستمحیطی قرار گرفته است، و زنان روستایی سرپرست خانوار در کشورهای کمتر توسعهیافته از مشکلاتی مانند جنگلزدایی، آب آلوده، و سمهای زیستمحیطی بیشتر از دیگران آسیب میبینند.
طی دهههای گذشته، بسیاری از فعالان زنان تلاششان بر این بوده که نشان دهند که مسئلهی محیط زیست و طبیعت یک مسئلهی فمینیستی است، و فهمیدن این مسئله کمک میکند به فهمیدن این که چهگونه و چرا سرکوب زنان با تسلط ناعادلانه و استثمار طبیعت در ارتباط است. به همین دلیل، تغییرات جوی و محیط زیستی دههها است که به یک دغدغهی فمنیستی بدل شده است.
شاید یکی از بهترین نمونههای اقدامات زنان در فعالیتهای زیستمحیطی را بشود با کار برندهی فمنیست جایزهی نوبل صلح، وانگاری ماتای، موسس «جنبش کمربند سبز»، نشان داد. در نتیجهی تلاشهای این این جنبش، حدود سی میلیون درخت در زمینهای دولتی و خصوصی کاشته شد. کار ماتای به احیای دوبارهی جنگلهای کنیا – که در حال انقراض بود – منجر شد و به توانمندسازی زنان روستایی با تکنیکهای حفظ محیط زیست انجامید. در نپال، ساراسواتی بتوال به کمک «مرکز بینالمللی برای توسعه کوههای یکپارچه» توانست زندگی کشاورزیاش را به کمک تکنیکهای جدید، که در عین حال به محیط زیست آسیب نمیرساند، نجات دهد؛ یا در آمریکای لاتین، زنان بومی توانستند نقش بیشتری در کاهش فقر و راهبردهای توسعهی پایدار بازی کنند. دانشمند روسی، الگا سپیراسکایا موفق شد به همراه سازمانهای غیردولتی زنان در اروپای شرقی و قزاقستان و آسیای مرکزی، سموم مواد شیمیایی بازمانده از دوره جنگ سرد را شناسایی کند و از بین ببرد.
بسیاری از تحقیقات جامعهشناسان نشان میدهد که، زنان اقدامات زیستمحیطی را برای محافظت از خود و خانوادهشان بسیار مهم میدانند. «موسسهی تحقیقات سیاستگذاری زنان» در مطالعات خود به این نتیجه رسید که، زنان کمتر از مردان از طرحهای کاهش بودجههای محیط زیستی حمایت میکنند و به شرکتهای تجاری که به حمایت از محیط زیست اهمیت نمیدهند تمایلی ندارند. آنها همچنین به فعالان زیستمحیطی دید مثبتتری دارند، و بیشتر دغدغهی خطراتی را دارند که آلودگی محیط زیست بر سلامت میگذارد.
بر اساس تحقیقات انجامشده توسط «سازمان همکاریهای توسعهای و اقتصادی»، زنانی که در کشورهای صنعتی زندگی میکنند به استفاده از وسایلی که با محیط زیست سازگاری بیشتری دارد و یا غذاهای ارگانیک تمایل بیشتری دارند. زنان بیشتر به بازیافت زبالهها اقدام میکنند و بیشتر به بهینهسازی انرژی علاقهمند اند. تحقیق دیگری توسط محققان دانشگاههای استنفورد، دانشگاه ایالتی اوهایو، به همراه آسوشیتدپرس، نیز نشان داد که زنها آسیبپذیری بیشتری نسبت به خطرات تغییرات زیستمحیطی دارند، و در نتیجه تمایل بیشتری دارند که مالیات بیشتر و پول بنزین بیشتری برای محافظت از محیط زیست بپردازند.
از سوی دیگر، مسائل مربوط به زنان، محیط زیست، و توسعه از مهمترین دغدغههای جهانی هستند. مدیریت منابع زیست محیطی رابطهی مستقیمی با توسعه دارد، و به همین علت بسیار ضروری و مهم است که فعالیتهای زنان در این مورد به دقت مطالعه شود. نقش زنان در مدیریت منابع طبیعی موضوعی چندبعدی است. سهم زنان درتولید و حضور فعالشان در توسعهی پایدار معمولاً کمارزش تلقی میشود. این در حالی است که تحقیقات بسیاری نشان داده است که، شناسایی نیازها و فراهم کردن ابزار و حمایت لازم از زنان و همچنین حضور آنها در سطوح تصمیمگیریهای کلان و دولتی میتواند موفقیت سیاستها و برنامههای زیستمحیطی را تضمین کند.
زنان فقط قربانیان تغییرات جوی و فرسایش محیط زیست نیستند؛ آنها اطلاعات و مهارتهایی دارند که برای یافتن راهحلهای محلی برای معضلات محیط زیستی بسیار حیاتی است. زنان – نسبت به مردان – دسترسی بهتری به جوامع محلی و در نتیجه شناخت مشکلات آنها و چهگونگی رویارو شدن با آنها را دارند. زنان معمولاً نقشهای بهتری در رهبری اقداماتی ایفا میکنند که منجر به کاهش استفادهی غیرلازم از منابع و ترویج اخلاق زیستمحیطی و بازیافت منابع میشود. رشد مشارکت زنان در اندیشکدهها و آموزش فعالیتهای زیستمحیطی به آنها این امکان را داده است که بتوانند سیاستمداران و عموم مردم را دربارهی نقش زنان در استفاده از منابع طبیعی و توسعهی پایدار آموزش دهند.
با حضور بیشتر زنان در نقشهای محوری، امید میرود که صدای زنان روستایی و فقیر نیز بیشتر به گوش برسد. دایانا رید، رأیس «جامعهی بومیان آمریکا برای مشارکت» در این زمینه میگوید: «حالا دیگر زنان به پا خاستهاند و صدای آنها میتواند قویترین صدایی باشد که به گوش میرسد. این صدایی است که نباید خاموش شود.»
منبع:مجله تابلو
|