بالاخره برادر خلقتی یا ویروس اخلاقی؟! - اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : صبوری

عنوان : شاد باشید
برادر عزیزم پیروز
حضرت بهاءالله فرموده اند: «آنچه را دارائید بنمائید اگر مقبول افتاد مقصود حاصل
و اِلّا تعرّض باطل».
از خداوند شادی حقیقی برایتان آرزومندم.
قربانتان صبوری
۶٨۶۹۲ - تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱٣۹۴       

    از : peerooz

عنوان : ... ترسیدم که دل آزرده شوی, ورنه سخن بسیار است"
جناب صبوری, بنده نه فیلسوفم و نه محقق که بخواهم مطالعات خود را با نظریه " روشنفکران منصف ایران " گسترش دهم. من سالهای طولانی با پیروان دین ها و مذاهب مختلف سر و کار داشته و دوستان و آشنایان و همکاران فراوان مسلمان, یهودی , مسیحی , بهایی و غیره داشته ام. درک و باور و نتیجه تجربیات من آنست که آنچه مذهبی های سازمان یافته میگویند با آنچه انجام میدهند کاملا متفاوت است و احتیاج به بیان آنها نیست که نه تنها مثنوی هفتاد من کاغذ شود بلکه هفتاد ها مثنوی نوشته و گفته شده است. بهایی و مسلمان و مسیحی و یهودی و بودایی مذهبی, در نظر من همه سرو ته یک کرباسند. در نظر من تفاوت مثلا یهودی ها و دراویش گنابادی در این است که اینها از لحاظ مذهبی کاری به کسی ندارند و به زحمت و اشکال افراد را به حریم خود راه میدهند؛ به قول سعدی اینها " گلیم خویش بدر[میبرند] زموج " در حالی که اسلام و مسیحیت و بهائیت "سعی میکند که بگیرد غریق را " و این گرفتن غریق صحنه زد و خوردی میشود که داعش نمونه برجسته و آزار بهائیان نمونه کمتر برجسته آنست. " اندکی با تو بگفتم غم دل, .....".
۶٨۶۷۷ - تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱٣۹۴       

    از : صبوری

عنوان : درود
برادر عزیز پیروز، با درود و آرزوی شادی حقیقی برایتان. غیرتم آید شکایت از تو به هر کس/ درد احبّا نمی برم به اطبّا. شما هرچه بگویید دوست و هم میهن بنده هستید. هرچه از دوست رسد نیکوست. جهت اطلاع عرض می کنم دین بهائی دین است و فرقه ای همچون شیعه و غیره از اسلام نیست که با دیگر فرق اسیر جنگ فرقه ای شود. بخصوص که مقصود حضرت بهاءالله از دین بهائی در وصیتنامه‍ی ایشان بصراحت آمده است حضرتشان فرموده اند: «مقصود این مظلوم از حمل شداید و بلایا و اِنزال آیات و اِظهارِ بَیّنات، اِخمادِ نارِ ضغینه و بَغضاء بوده که شاید آفاقِ اَفئدهء اهل عالم به نور اتّفاق منوّر گردد و به آسایش حقیقی فائز گردد.» بنابراین بهائیان نزاعی با کسی ندارند. مقاله ای را که از سایت ولوله در شهر آورده ام دقیقا برای نشان دادن همین حقیقت و نیز این واقعیت است که این بهائیان اند که مورد ستم بوده اند و در عین حال کینه به دل نگرفته اند و در فکر ایجاد آشتی و وحدت بین همه‍ی انسان ها از هر دین و آئین و... هستند. به نظر حقیر چنین ایده ای را باید در همه‍ی دنیا تبلیغ کرد- اگرچه مقصود بنده از این مقاله تبلیغ نبوده و مسأله ای کاملاً حقوق بشری است چنانکه از محتوای آن پیداست. تعالیم بهائی از جنبه‍ی نظری و اعمال بهائیان از جنبه‍ی عملی این حقیقت را نشان داده است. برادرم، این حقیقتی است که هم اکنون منصفین فهمیده‍ی ایرانی و غیرایرانی نیز به آن شهادت داده اند. ای کاش تمام همان مقاله‍ی ولوله در شهر را مطالعه فرمایید تا روشن شود. فقط برای نمونه رجوع کنید به کتاب «رگ تاک» در این سایت:
http://ragetak.com/ تا ملاحظه فرمایید روشنفکران منصف ایران عزیزمان در تحقیقات جدیدشان راجع به دین بهائی آنچه را که سابقا به سبب سلطه‍ی استبداد علما و امرا جرأت بیانش را نداشتند هم اکنون جبران مافات کرده حق مطلب را ادا کرده اند.
حق دارید نگران مشکلات ایران عزیزمان باشید؛ بهائیان نیز همچون شما نگران ایران اند و علاوه بر مشکل تفرقه های دینی و غیره که اشاره کرده اید، مشکل اساسی ایران را، چنانکه در مقاله نیز آمده، سستی ارکان اخلاق جامعه می دانند که یکی از علائم این بیماری اخلاقی، دروغگویی و ریا است که در مقاله به آن پرداخته شد. عجیب است که وجود بهائیان را در ایران صحیح نمی بینید و پیشنهاد خروج بهائیان از ایران را می کنید. ایران وطن ماست و ما بناداریم با خدمات معنوی و اخلاقی و انسانی و عمرانی و حقوق بشری و فرهنگی دوشادوش هم میهنان عزیزمان آن را بتدریج در دهه های آینده بسازیم؛ زیرا ایران چنان ویران است که به یک و سال و دو سال مشکلش رفع نگردد. ایران به همه‍ی فرزندانش از جمله آن برادر عزیز نیاز دارد. بیایید با هم ایران را بسازیم. در مورد اسرائیل نوشته اید، در همان سایت ولوله در شهر مطالب فراوانی می یابید که سوء تفاهم زائل خواهد شد.
قربانتان
۶٨۶۷۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۴       

    از : peerooz

عنوان : Underdog
که می‌گوید بمان اینجا؟
که پرسی همچو آن پیر به‌ درد آلوده‌ی مهجور:
خدایا «به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده‌ی خود را؟»
بیا ره توشه برداریم.
قدم در راه بی‌برگشت بگذاریم.
کجا؟ هرجا که پیش آید.

قبل از هرچیز به سرورانی که از توسل به شعر و یا ضرب المثل ها از هر زبانی ایراد گرفته و آن را دلیل فضل فروشی دانسته اند عرض کنم که در نظر من این خود نشانه و اقرار به ناتوانی نویسنده در بیان است. یعنی اگر میتوانست برای بیان منظور خود بهتر از آن را بگوید احتیاجی به نقل قول نبود.

با این مقدمه و با پوزش از اینکه در مثل جای مناقشه نیست در انگلیسی اصطلاحی ست معروف به Underdog و منظور آنست که در نزاع و یا درگیری و یا مسابقه بین دو حریف - مشابه نزاع بین دو سگ - طرف ضعیفتر در زیر و جایگاه سگ بازنده قرار دارد و احساس ترحم و همدردی را بر می انگیزد. میدانم , میدانم که این کامنت خشم بسیاری از جمله طرفداران حقوق بشر را بر میانگیزد ولی " گر من از سرزنش مدعیان اندیشم - شیوه مستی و رندی نرود از پیشم ". مقاله را که میخوانی در متن رجوع میدهد به سایت تبلیغ بهایی ها " ولوله در شهر " و منظور اینکه این مقاله یک آگهی تبلیغاتی مذهب بهایی در برابر مذهب اسلام شیعه میباشد و من از هیچکدام طرفداری نخواهم کرد.

اما توصیه من به جناب ایشان و امثالهم اینست که برادر, ایران باندازه کافی درد سر قومی - ملتی - زبانی - مذهبی - مرامی - مسلکی دارد و هر آدم با سرو پا و یا بی سرو پایی با کمک و بی کمک دوست و آشنا و غیره راهی خارج شده است. چرا شما بهایی ها مانند یهودی ها و مسیحیان به خارج مثلا به اسرائیل آرامگاه رهبر خود نمیروید که در آنجا یهودیان برای بهائی شدن در صف ایستاده اند. میدانید چرا ؟ برای آنکه میخواهید هموطنان عزیز را به دین شریف بهائیت مشرف فرمائید و در طرف شدن با شاخ گاو نقش شهدا را ایفا کرده و با نیما هم نوا شوید که " خدایا به کجای ....".
۶٨۶۵٣ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۴