پیروزی چپگرایان در اسپانیا نتیجه شکست ریاضت اقتصادی


اردشیر زارعی قنواتی


• پودوموس و متحدینش در این شرایط بدون اینکه تبعات منفی سیاست های ضدریاضتی خود را در چارچوب حاکمیت سیاسی متقبل شوند، به خوبی می توانند با همراهی مطالبات توده های رای دهنده و ناراضی، موقعیت سیاسی خود را تثبیت کرده و حتی موقعیتی بهتر را در انتخابات پارلمانی پیش رو برای خود مهیا کنند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۰ خرداد ۱٣۹۴ -  ٣۱ می ۲۰۱۵


انتخابات شورای شهر و شهرداری های اسپانیا در روز یکشنبه ۲۴ ماه مه که با شکست حزب راستگرای "مردم" و پیروزی احزاب چپگرای رادیکال همراه بود به زعم اکثر تحلیلگران، عرصه سیاسی این کشور را به طور اساسی دگرگون کرده است. ظهور و موفقیت احزاب چپ رادیکال و ضدسیستمی همچون حزب "پودوموس" بیش از آنچه در قالب تغییرات مالوف حزبی و جابجایی سنتی در حوزه سیاسی و مناسبات قدرت قابل ارزیابی باشد، بیشتر ناشی از موقعیت جدیدی است که در آینده نزدیک بسیاری از معادلات سیاسی و چرخه حرکتی روند قدرت را در "هرم و قاعده" سیاسی – اجتماعی این کشور در حال بحران را تغییر خواهد داد. اهمیت تحولات جدید بیش از آنچه به تغییر "کمی" و جناحی در شوراهای شهر یا شهرداران مربوط باشد به تغییر در روندها و پروسه های سیاسی – اجتماعی نوینی ارتباط پیدا می کند که می توان از آن به عنوان دروازه ورود به دوران گذار از نظم سنتی یاد کرد. افول احزاب بزرگ مردم و "سوسیالیست" که تا به امروز هرم سیاسی مناسبات قدرت در اسپانیا را شکل می دادند و ظهور رقبایی چون پودوموس، سیودادانوس و "جنبش خشمگین ها" از بطن قاعده اجتماعی که دیگر تحمل فرم ها و نظم حاکم در عرصه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی گذشته را نداشتند، بدون تردید موقعیت جدیدی تلقی می شود که خلاف "وضع موجود" می باشد. به همین دلیل از دست دادن بسیاری از کرسی ها و شهرداری ها به خصوص در سه شهر مهم و اصلی اسپانیا همچون مادرید، بارسلون و والنسیا از سوی حزب مردم و احتمال نزدیک به یقین دستیابی چپگرایان رادیکال به این مناصب حساس و مهم، در مقابل آنچه در عرصه مناسبات سیاسی – اجتماعی و تغییر اساسی در مناسبات قدرت در این کشور اتفاق افتاده است، به نوعی فرع مساله خواهد بود.               
تحولات و متغیرهایی که در انتخابات محلی اسپانیا در روز یکشنبه اتفاق افتاد بیش از آنچه در سطح یک موضوع ملی تلقی شود، باید در چارچوب تحولات بزرگی مورد ارزیابی قرار گیرد که در عرصه منطقه یی و بین المللی در حال وقوع است. سیاست ریاضت اقتصادی که در طی سال های اخیر با اوج گرفتن بحران اقتصادی سال ۲۰۰٨ در عرصه بین المللی و به خصوص جنوب اروپا رخ داده است ستون و پایه ی تغییرات ضدسیستمی جدیدی است که با خانمان سوزی توده های مردمی و طبقات زیرین اجتماعی می رود تا پس از یک دوران آنارشی و موقعیت "سلبی" موجب تغییرات سیستمی در وضعیت "ایجابی" شود. به هیچ وجه نباید تحولات جدید اسپانیا را از حوادث سیاسی کشورهایی چون یونان که موجب پیروزی جنبش رادیکال "سیریزا" گردید جداگانه مورد تحلیل قرار داد چرا که هر دو این تحولات در یک بستر تاریخی و نارضایتی عمومی مشترک شکل گرفته اند. زنگ خطر از مدت ها پیش برای نئولیبرالیسم اقتصادی و برنامه های ریاضت اقتصادی به صدا در آمده بود اما اقتصاد جهانی و از جمله اتحادیه اروپایی و حوزه پولی "یورو" هنوز گوش های خود را بر این هشدار در وضعیت قرمز بسته اند. اتحادیه اروپایی حتی با تشدید فشار بر یونان و دولت سیریزا قصد داشت تا با ناکارآمد کردن و به شکست کشاندن دولت یونان رای دهندگان اسپانیایی را از تجربه نمونه مشابه در قامت پودوموس بر حذر داشته و با اصرار بر تداوم سیاست های ریاضتی راه این تغییرات اجتناب ناپذیر در روندهای تاریخی را مسدود کند. تکرار تجربه اسپانیا اما به خوبی نشان داد که گسترش شکاف طبقاتی و سیاست فقیرسازی به بهای انباشت سرمایه در هرم قدرت نظام سرمایه داری نتیجه معکوس داده و توده های رای دهنده بعد از آزمودن راه های گذشته به جبر منافع طبقاتی خود به سمت آلترناتیوسازی جدید حرکت می کنند.         
هر چند که تاثیر انتخابات محلی در اسپانیا در وضعیت سیاسی – اقتصادی کشور نسبت به انتخابات پارلمانی چندان تعیین کننده نخواهد بود اما آنچه امروز اتفاق افتاده است تصویر تقریبا روشن آینده سیاسی این کشور است که در ماه نوامبر باید به استقبال انتخابات پارلمانی برود. به نظر می رسد همانگونه که رهبران اتحادیه اروپایی پیام انتخاباتی یونان را نگرفتند هم اینک "ماریانو راخوی" نخست وزیر اسپانیا از حزب راستگرای مردم نیز زنگ خطری که مردم کشور به صدا در آورده اند، نشنیده یا به عمد خود را به نشنیدن می زند. وی در اولین واکنش به شکست حزب و دولت خود در انتخابات شورای های شهر و شهرداری ها ضمن دفاع از سیاست های خویش و تاکید بر عدم تغییر در آن می گوید "اسپانیا مسیر درستی برای بهبود وضعیت اقتصادی می پیماید و این موضوع اهمیت دارد". در تحلیل میدانی موضوع نیز از دست دادن شهرداری های مادرید، بارسلون و والنسیا برای حزب مردم از اهمیت زیادی برخوردار است و به نظر می رسد که شهرهای اصلی و تاثیرگذار در تحولات سیاسی در این مقطع با پذیرش سیاست مخالفان دولت در انتخابات آینده پارلمانی موتور محرکه تغییراتی خواهند شد که می تواند زلزله سیاسی در اسپانیا ایجاد کرده و فرش را از زیر پای نخست وزیر بکشد. از آنجا که شوراهای شهر و شهرداری ها در نظام سیاسی اسپانیا از اختیارات گسترده یی برخوردارند حاکمیت چپگرایان در این مناطق دست آنان را برای اتخاذ سیاست های ضدریاضتی و همسو با مطالبات مردم در موقعیتی که آنان در راس دولت قرار ندارند بیش از پیش باز می کند. پودوموس و متحدینش در این شرایط بدون اینکه تبعات منفی سیاست های ضدریاضتی خود را در چارچوب حاکمیت سیاسی متقبل شوند (خلاف نمونه مشابه یونان که هم اکنون سیریزا به دلیل در دست گرفت قدرت و تشکیل دولت باید تمام فشار اتحادیه اروپا را متحمل شود) به خوبی می توانند با همراهی مطالبات توده های رای دهنده و ناراضی، موقعیت سیاسی خود را تثبیت کرده و حتی موقعیتی بهتر را در انتخابات پارلمانی پیش رو برای خود مهیا کنند. از طرف دیگر با شکستن پوسته سنتی دو حزبی گذشته و چندضلعی شدن سیاست در اسپانیا حزب پدوموس و اصولا چپگرایان نوظهور که از بطن نهادهای اجتماعی و ائتلاف های رنگارنگ اجتماعی برخواسته اند با کسب تجربه از این موقعیت، شرایط بهتری نسبت به دو حزب بزرگ سنتی کشور دارند. از این پس به دلیل همین چندضلعی شدن سیاست در این کشور موضوع شکل دادن به ائتلاف جهت کسب قدرت سیاسی و پیش بردن برنامه در اولویت احزاب قرار خواهد گرفت و تازه از راه رسیدگان در این زمینه هم تجربه بهتری دارند و هم منافع مشترک در بستر عمومی تری را نمایندگی می کنند.