از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : متأسفانه از ادامه ی بحث معذورم، ولی خطاب به ریبوار عزیز کوتاه باید بگویم: من نیز بر این عقیده ام که همه ی
مشکلات و مسائل منطقه و از جمله ایران باید به شکلی دمکراتیک حل و فصل گردد. این تنها راه است. باقی راه ها آزموده شده و ما نتیجه اش را دیده ایم و با تمام وجود خود حس کرده ایم غمبار.
هر تصمیمی که می خواهد گرفته شود باید از صندوق ها در آید.
این تنها راه خردمندانه، نیک، صلح آمیز، امیدوار کننده و شادی بخش است؛ که انتخابات ترکیه نیز پای این سخن مُهر تأیید زده پُر رنگ.
اگر چنین امکانی وجود ندارد، برای ایجاد آن باید تلاش و مبارزه کرد.
بسیارانی در ایران دارای مشکلات بسیار جدی هستند، از جمله مردم مظلوم من در این بیست پنج سال اخیر زبانشان بکلی رو به نابودی رفت - زبانی که زرین کلیددار و رازدار واژه هاست در خانه ی غبار آگینِ تاریخ؛ و این بی نهایت برای من غم انگیز است.
امیدوارم که در جهت حل دشواری های خلق های ساکن ایران، تا دیر نشده، گوش هایی شنوا باشد تا به بن بست های غمناک و نا امید کننده تری نرسیم.
پیروز و شاد باشید!
۶٨۷۵٣ - تاریخ انتشار : ۱٨ خرداد ۱٣۹۴
|
از : ریبوار معروف زاده
عنوان : توضیحات بیشتر
دوستان ارجمند: ما درک متفاوتی از گذشته داریم بدلیل انکه گذشته برایمان متفات بوده و برای ایندهای متفاوت تلاش میکنیم. من به عنوان فردی از ملت کورد برای احقاق حقوق ملت کورد تلاش میکنم و ان را بخشی از توسعه حقوق بشر و دمکراسی در خاورمیان و جهان میدانم. تاسیس کشورها (دولت-ملت) پدیدهای مدرن است و کشورهایی در جهان وجود دارد که جمعیت و اشتراکاتشان از کوردها بسیار کمتر است. کوردها در ایران از حقوق و فرصتهای یکسانی برخوردار نبودهاند به همین جهت حق انهاست که برای حقوقشان و تعیین سرنوشتشان تڵاش کنند. چرا برای یک کورد که در کوردستان ایران زندگی میکند، اخبار و وضعیت کوبانی، دیاربکر یا ههولێر از اخبار و وضعیت اصفهان و شیراز کم اهمیت تر است و شده است؟
کوردها از ارادهی سیاسی لازم برای تغییر سرنوشت خودشان از راه دمکراتیک برخوردارند.
موفق باشید.
۶٨۷۴۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ خرداد ۱٣۹۴
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : سلام دوستان. پیش از هر چیزی باید عرض کنم که من با آدم ها سر جنگ ندارم، بلکه با نظریات افراد موافقت یا
مخالفت می کنم بخاطر حق و عدالت و روشنگری. اگر زمانی غیر از این گردم، هرکه بتوانم باشم، دیگر تحقیقگری صادق نیستم؛ تحقیقی که چند ده سال برایش عمر نهاده ام و همیشه تلاش کرده ام که جز حقیقت نجویم و جز برای حقیقت یابی و عدالت نگویم.
جناب امیر ایرانی در این بحث نکات ظریف و درست، فراوان مطرح نموده اند؛ ولی همو گاه برخوردی را انتخاب می کند که از شبیه آن انتقاد شدید دارد.
چون عمری را در این راه نهاده ام؛ در نتیجه برای هر کلام خود دلایل مستدل و مستند دارم، کمی دیرتر تلاش می کنم نظرات خود در باب این بحث را به شکل مقاله ای تنظیم نمایم و بفرستم برای انتشار، زیرا اینگونه بحث ها باید در جای خود ادامه یابد و به نتایجی برسد. ولی وقتی مطلب به پشت صفحه رفته، بسیارانی از حضور در این بحث به دلایل گوناگونی دور می مانند و بحثِ روشنگر و زیبا به بحثی بسته و گاه حتی دونفره بدل می شود که حق نیست.
ولی کوتاه همینجا به دو نکته که جناب «امیر ایرانی» مطرح کرده و بر عکس خیلی از سخنان منطقی ایشان در این بحث، بی بُن است، می پردازم.
ایشان حضور کرد ها در ترکیه و سوریه را در مزدور گیری ارتش عثمانی خلاصه می کند. مطلق کردن این نظر، کاری عمیقن ضد تاریخی است، زیرا کردها ایرانی اند و ایرانیان گاه تا یونان و مصر نیز رفته اند. در این حکومت های ایرانی، حکومت تورک ها و کورد ها را نیز داریم.
طبیعی است که در آن قتل عام های ترکیه مثل قتل عام ارامنه، این مزدور گیری ها و یا همکاری های داوطلبانه برای سرکوب دیگران، در ایجاد پایگاه برای مزدورانِ محدود نقش داشته؛ ولی اگر ما بیاییم و این نقش را آنقدر بزرگ کنیم که خلق بزرگ کورد و سر زمین کوردستان را منکر شویم کاریست ضد تاریخی.
بخشی از کوردستان ترکیه در زمان صفویان در جنگی بسیار نابرابر از ایران جدا شد. آن مناطق بعدن کردنشین نشده اند.
چرا آن بخش از سخن «امیر ایرانی» ضد تاریخی است؟
برای اینکه شما اول باید زمان پیدایش نوع ترک ترکیه ای را مشخص کنید، و بعد ببینید که کدام یک در منطقه دیرینه ترند - کرد و یا ترک ترکیه ای - و بعد باید با احتیاط بسیار نظر داد. شما نکاتی بسیار منطقی مستدل در بحث می آورید و ناگهان برای اثبات بعضی نظرات خود در خیال یک کمپانی(کومپانی) فرانسوی می سازید و بعد بر مبنای پاکاری که شاید هرگز وجود نداشته، خانه ی تفسیر برای واژه ی مرکب «کوبانی» پا می کنید! من چون در این بحث در مواردی اساسی با شما عزیز هم نظرم؛ حق نیست آنجا که شما از بحث زیبا خارج می شوید سکوت کنم؛ زیرا این کار من قبل از خیانت به هر کسی خیانت است به شخص شما.
بعضی از دوستان به من اعتراض دارند که چرا برای سر زمین کوردستان جهات جغرافیایی قائل شده ام و به غرب آن سر زمین گفته ام «روژاوا» = «روزاوا» = زمان گم شدن روز = غرب؟
من خواستار این نیستم که کرد عزیز با فرهنگ و زبان زبیایش، با رقص اش با هنرهایش با استعداد هایش از رنگین کمان زیبای خلق های ساکن ایران بیرون رود. به دلایل فراوانی که دارم آن کار نه به سود ایران است و نه به سود کرد ها و نه حتی به سود منطقه.
«روژاوا» نامیدن غرب سر زمین کردستان از سوی من، به هیچ رو تأیید تجزیه ی میهن نیست؛ این کار من تأیید یک جغرافیای زبانی و فرهنگی روی کره ی زمین است. چه من کوردستان سوریه را «روژاوا» بنامم و چه نه، آن جغرافیای فرهنگی و زبانی حتی بدون در نظر گرفتن جغرافیای سیاسی منطقه، وجود دارد. کشوری وجود دارد به نان سوریه که بخشی از مردم آن کشور را خلق کرد تشکیل می دهد. در مورد ایران، ترکیه، عراق و بخشی از قفقاز نیز این سخن صادق است. آنجا خلق کرد می زید؛ حتی اگر به قول شما بخشی از آنها بعد از مزدور گیری ها آنجا ها جمع آمده باشند، باز در سر زمینی که امروز مردمی با فرهنگ و زبانِ ویژه ی خود آنجا زندگی می کنند، آن سر زمین را می توان با نام آنها و به نام آنها ثبت کرد.
وگرنه اگر این تئوری شما را بپذیریم، پس باید بسیاری از سر زمین ها نامشان عوض گردد و مردمشان کوچانده شوند که حق نیست.
به عنوان مثال از آستاراخان در روسیه در بالای خزر گرفته تا کووا(شهری واقع در شمال باکو)، باکو، اردبیل، بیله سوار(گوش گربه)، تا سراو = سراب = سرچشمه تا «ماری هُونی» = «ماری خُونی» = «کانی مار ها» = چشمه ی مار ها، در روستایی در آذربایجان ایران تا دریای «ارومیَه» = آروم میَه = Arum Meer = دریای آرام - دریایی که آدمی به خاطر نمک زیاد در آن غرق نمی شود و ... همه ی نامواژه ها تالشی است. ولی امروز آنجا سر زمین مردمانی مثل روس، ترک و خلق های دیگر است.*
* در آلمانی هنوز به دریا Meer می گویند و همچون تالشی شمالی، حرف «اِر» در آن خورده شده و تغییر صدا می دهد. چنانکه در تالشی شمالی Meer شده میَه یا مییَه.
آروم میَه = دریای آرام.
بیایید کاری را که بعضی محققین صادق اما گمراه در گذشته با حدس زنی کردند و لطمات شدید و گاه جبران ناپذیری به تحقیقِ علمی و زیبا زدند را ادامه ندهیم.
حدس در تحقیق ژرف و علمی جایی ندارد و بسیار خطرناک است. من وقتی از «گامیشلی» = قامیشلی، می نویسم، عمری در این راه نهاده ام. نمونه های فراوانی برای سخن خود دارم؛ و هم نمونه های فراوان در زبان دارم در باب تغییر کلمات و انواع تغییر - کم و بیش اش.
همانطور که نوشتم به زودی به شکل مقاله ای ادامه ی این سخن را برای «اخبار روز» می فرستم تا در صفحه ی اصلی چاپ گردد و من و همه بتوانیم در آن بحث دوستانه شرکت جوییم.
ولی فعلن سوالی همینجا از امیر ایرانی دارم و آن این است: آیا شما در باب آن شرکت فرانسوی که گویا آنجا کمپانی(کومپانی) زده و کوبانی از آن گرفته شده اطلاعاتی دارید؟
اگر ندارید، ای کاش ظرافتی را که در این بحث ارائه داده اید با آنگونه حدسیات به زیر علامت سوال نمی بردید.
کرد ها در تشکیل فرهنگ کل ایران زمین نقش خود را داشته اند؛ چنانکه فرهنگ کل ایران زمین نیز بطور متقابل بر کرد و هر خلق دیگری که در آن پهنه می زید، تأثیر نهاده.
یک مثال از هزاران: هنوز فقط در یک نقطه در کوردستان ایران است که نام «گاوَه» = «کاوَه» ی شاهنامه ی جاودان فردوسی بزرگ را درست بکار می برند. مردم افغانستان نیز گاه این لقب که به معنی بزرگ و هم اندیشمند بزرگ است را نیز بکار می برند. مثلن به دکتر نجیب الله، لقب «نجیب گااُو» = مرد بزرگ و اندیشمند، داده بودند.
تنها در «هُورامان» = «خُورامان» = سر زمین آفتابگیر، در کردستان ایران است که هنوز واژه ی گاوَه = کاوَه، را بکار می برند. گاوَه = گاو = گا = بزرگ، همان پیل = بزرگ، است که لقب رستم = روس تم = روس تن = گروس تن یا اوروس تن(تالشی،گردی، آلمانی) = تنِ بزرگ = پهلوان، می باشد.
در ضمن این نام می تواند نام اصلی آن آهنگر عدالتخواه یعنی کاوَه نباشد؛ او می توانسته مانند «نجیب گااُو» = نجیبِ بزرگ = دکتر نجیب الله، آن نام را بعد از قهرمان تاریخی گشتن از سوی مردم گرفته باشد. این یک لقب است؛ چنانکه نام «کوروش» = کوروژ، اگر او براستی شاهزاده بوده، یک لقب است برای پنهان کاری. در این باب نیز در آن مقاله خواهم نوشت.
امیر عزیز بیایید تاریخ را اینگونه راحت دستکاری نکنیم. اگر این فرهنگ رواج یابد، ما بزرگترین لطمات را می توانیم به تحقیق زیبا که فقط و فقط برای یافتن حقیقت است بزنیم.
مباد چنان!
هرگز مباد چنان!۱
۱ - من در این کامنت خطاب به جناب امیر از اشتباهات صادقانه ی افراد نوشتم، ولی گاه این نوع بر خورد مغرضانه است - این سخن من خارج از بحث ماست؛ فقط به عنوان نمونه دارم برای جناب امیر ایرانی می آورم تا در آینده دقت بیشتری بنمایند تا ناخواسته متحد بعضی ها نگردند.
در شمال ایران اوایل که واژه شکافی می کردم، ناگهان چند آدم شارلاتان یا شارلاتان مواجب بگیر(برای هر دو مورد نمونه دارم) پیدا شدند که برای معنی واژه ها از خود حرف در می آوردند و برای دهن کجی منتشر می کردند؛ که دیرتر آن زبان شناسان شارلاتان شناسایی و افشا شدند. یکی از آنها همین آقای "مهناز خانم" بود که گاهی اینجا نیز می نویسد و در جواب من خود را زنی دارای بچه و ساکن آمریکا معرفی کرد؛ در حالی که او در تهران اقامت دارد؛ و شرم و اخلاق مرا از نام بردن باز می دارد.
او بار ها از خود در باب تاریخ و معنی واژه ها حرف در آورد؛ حرف های بسیار خنده دار؛ حتی توهین می کرد.
ولی من حتی با چنان آدمی هم دشمنی نکردم؛ فقط برای مثال و روشنگری بیشتر و هشدار، اینجا در باب او نوشتم؛ زیرا اینگونه آدم ها اگر مواجب بگیر نباشند، در موارد زیادی گول خورده اند و انسان گول خورده توان برگشتن به انسانیت و احترام به کرامت را دارد. حتی مواجب بگیر مزدور نابکار هم توان برگشتن را در خود دارد. پس هیچ کسی را در خوبی و یا بدی مطلق نمی کنم، و فقط برای روشنگری و بِه سازی می نویسم، مگر فردی نابکاری را از حد گذرانده باشد.
پیروز و شاد باشید!
۶٨۷٣۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ خرداد ۱٣۹۴
|
از : امیر ایرانی
عنوان : کوبانی، واژه سازی هایی که می تواند ؛هویت دروغینی را دریک منطقه ایجاد کند
در رابطه با واژه سازی هایی که می تواند یک هویت دروغینی را در منطقه تثبیت کند و یا یک تاریخ سازی غیر واقعی، قومی را بیافریند باید احتیاط لازم را داشت !وقتی به منطقه ای که بنام کوبانی معروف شده است که عرب ها به آن عین العرب گفته ومی گویند ، توجه کنیم. در مورد اسم گذاری آن منطقه نظری چنین مطرح است: در آن منطقه گروه های قومی ومذهبی مختلفی زندگی می کردند از جمله؛ ارمنی، مسیحی،عرب و... و شاید گروهی اندک کرد . چون کردهای واقع در قلمرو عثمانی در آن دوران بخشی از نیروی رزمی آنان محسوب می شدند و گاها" درنسل کشی های آنان شرکت می کردند بعداز نسل کشی هایی که دربعضی مناطق انجام می دادند بخشی از آنان در همانجا مستقر می شدند که درمنطقه سوریه نیز چنین بوده ، وبدین طریق توازنی را بنفع خود درآن منطقه ایجاد کرده بودند . مردمان آنجا نیز هر قسمتی را برسم اسم گذاری های قدیم ، اسمی را برایش بر می گزیدند. اما وقتی به دوران بعد از فروپاشی عثمانی می رسیم؛ فرانسه قیمومیت آن منطقه را بعهده می گیرد و اقداماتی را دررابطه با نیازهای خودش انجام می دهد و در منطقهء فعلی که کوبانی نامیده می شود ، کمپانی (شرکتی) را مستقر می کند و محلی های آنجا چون نیاز بکار پیدا می کنند به دفتر کمپانی مراجعه می کنند و کمپانی ، کمپانی گفتنِ تمام مردمان، تثبیتی برای اسم گذاری می شود و بمرور زمان با تغییر شکل به کوبانیِ جدید می رسد( کمپانی__ کومپانی__کوپانی__کوبانی) و گروهی برای رنگ ولعاب کردی دادن به آن، تازگی به آن کوبانه نیز می گویند، که این هم طنز تلخیست که گاها" می شنویم. گفته می شود: درکشورایران خودمان ،درزمانی که انگلیسی ها در رابطه با مسئله نفت واردسر زمین های بختیاری درخوزستان می شونداز این نوع اسم گذاری ها مرسوم می شود که دیگر از بین رفته اند ؛مخصوصا" درشهر مسجدسلیمان که چاه شماره یک در آن قرار گرفته است.
۶٨۷۲۷ - تاریخ انتشار : ۱۶ خرداد ۱٣۹۴
|
از : امیر ایرانی
عنوان : ادعاهای بی سند اما سند خواستن(۲)
جناب معروف زاده ،موضوع دیگری را که آورده ای چنین بوده:«در مورد تاریخ سازیهای دروغین هم بگذارید خوانندگان مقاله خودشان در این مورد قضاوت کنند». باید گفت: وقتی ادعا می کنید؛« کردستان را در بین چهار کشور تقسیم کرده» . این را شما چه می گوید؟ راست گوئی یا دروغ گوئی!. این حرف شما بدین معنی است که قبلا" کشوری بنام کردستان در جهان بوده و با تقسیم آن دیگر محو شده است. حال شما اگر آن ادعای خود را راستگویی بپندارید! این هم طنز تلخ دیگری که هر چند وقت یکبار توسط امثال شما بیان می شود . در مورد آن چهار قسمت که توسط هم اندیشان شما ، بقصد القاء به دیگران هر از چند وقت یکبار تکرار می شود ، می توان گفت: از نظر تاریخی در مناطق کردستان ایران و عراق می توان این ادعا را پذیرفت که این مردمان بخاطر شرایط زیست کوهستانیشان از دیر باز در این مناطق بوده اند و رد پای آنان را می توان دید که آنهم بعنوان ایرانی ودر قلمرو ایرانی تعریف می شدند ، اما در سوریه وترکیه، استقرار یافتن آنان در بیشتر مناطق، ناشی از این بوده : آنان چون جزئی از نظامیان ترکهای عثمانی بوده اند و در نسل کشی های آنان شریک می شدند و بعد از از بین بردن مردمان آنجا، خود جایگزین آنان می شدند و یا بکمک عثمانی ها سیطره خود را بر سایر اقوام آنجا تحمیل و موقعیت را تثیت می کردند . حال این ادعاها ی مظلوم نمایانه از طرف کسانی که خود در نسل کشی ها شریک بودند می تواند یک عوام فریبی کودکانه محسوب شود . به امید هوشیاری بیشتر!. در مورد دلارهای نفتی که سند خواهی را طلب کرده اید باید گفت: این ادعای سند خواهی در اینجا می تواند از آن حرفهای پوچ و بی معنی باشد که رگه های عوام فریبی آن بسیار بالا است. وقتی شما در سایت مهمی، نوشتار ارائه می دهی و ادعایی را عنوان می کنید که هیچ نوع سندیتی نمی توان برای آن ارائه کرد و فقط آن ادعا ها بر اساس یک رویا پردازیِ کودکانه است، که نیاز به هر چند وقت یکبار تکرار دارند آنهم بقصد اینکه این تکرار ها کم کم خود سندی می شوند برای ادعاهای بعدی ، این نوع گفتار و کردار خود گویای هر نوع سندی است که شما می خواهید. در شرایط فعلی هویت سازان عربی در منطقه با دلارهای نفتی باد آورده چنان تلاش دارند عربیت متزلزل منطقه را تثبیت کنند ودر این تلاش هر متحد ضد ایرانی را می توانند با دلارهای فراوان به وسوسه بیندازند. به امید هوشیاری بیشتر چنانچه نیت دیگری در کار باشد.
۶٨۷۲۵ - تاریخ انتشار : ۱۵ خرداد ۱٣۹۴
|
از : امیر ایرانی
عنوان : ادعاهای بی سند اما سند خواستن
جناب معروف زاده، در پاسختان به سه نکته مهم اشاره کرده اید که همین آورده هایت ، گواهیست بر صحت نظر دهی اینجانب که با عنوان « نوشتار های پر تناقض» که در زیر نوشتارت انتشار یافته.آورده ای:«شما بسیار درست فکر می کنید که من ، سر نوشت مردم و ملتهای ایران از سر نوشت خاک (سرزمین) ایران بسیار مهمتر است» همین آورده؛ هویداگر رفتار تناقض گونهء شما می باشد!.البته این نوع رفتار را می توان ناشی از بد فهمیِ مسائل منطقه ویا یک غرور و شانیت خاص دید که بعضی دچار آن شده اند .گفته شما که می خواهد بگوید:"سرنوشت انسانها مهمتر از سر نوشت خاک است" بسیاردرست و منطقی است امامی تواند منشاءعوام فریبی های ویرانگر نیز گردد. در رابطه با گفتارِ تناقض آلودت که در آورده ات مشهود است اگر بخواهم سخنی بگویم می توان گفت: وقتی در نوشتارت ادعاِی دروغین تقسیم کردستان را در چهار کشور می کنید در همین دروغ گویی ، دچار یک نوع تناقض گویی ناشیانه می شوید. در این ادعای دروغ ، شما دارید از خاک و سر زمین صحبت می کنید ودیگران را به خاک پرستی متهم می کنید و یا شاید تصور شما اینست ؛ اگر کسی از ایران و سرزمین ایران صحبت می کند اعمال و نیتش ناشی از شوئنستی و ناسیونالیستی است اما اگر از سرزمین کردستان و یا .. صحبت می کند نشان از مترقی بودن و ضد شوئنستی و ضد ناسیونالیستی است . این اقدام نشان از یک ظنز تلخیست.::: باید گفت: اگر از ملت ایران در سرزمین ایران صحبت می شود این صحبت علاوه بر ریشه تاریخی آن، عملیست که بر اساس یک عرف بین المللی انجام می شود . اما شما با یک قیافه حق بجانب ویک شانیتی خاص که برای خود قائل شده اید و به صلاح دید خود وبر خلاف عرف بین المللی هر واژه ای که نوعی کینه افکنی و تفرقه پراکنی و گسست بدنبالش است را بر زبان می رانید ،وبیان می کنید: ملتهای ایران. و برای توجیه عملتان هم ممکن است دلایلی را ذکر کنید، این عمل شما بر خلاف ادعاهایتان که می خواهید بگوید: سر نوشت انسانها بیشتر از هر چیزی اهمیت دارد. اما بسمت ناسیونالیسم کور و همچنین پرستش خاک و سر زمین همان ملتهای مورد ادعایت میروید ونژادپرستی را هم نشان می دهید. که این اقدام شما نشان از طنز تلخی است.:::: باید گفت آنانی که صحبت از ملت ایران و سر زمین ایران می کنند ،یکی از دلایل دفاعشان از ایرانیت و سرزمن ایران این است: وقتی به حوادث جهان می نگرند و می بینند در این جهان اگر کشوری ضعیف و ناتوان باشد دیگران چگونه او را خواهند بلعید پس به این نتیجه می رسند که باید مردمانی که در یک زیست جمعی به درازای یک تاریخ در کنار هم قرار گرفته اند باید از یک چتر حمایتی و امنیتیِ فرگیر بر خودار شوند تا بتوانند در زیرآن چتر ، خواسته و ایده های انسانمدارانه اشان را تحقق بخشند. جالبست بدانیم: این دیدگاه و دلیل مدافعان ایرانیت و سرزمین ایران در همین دهه، درست بودنش نمایان شد ،آنهم وقتی یک گروهی وحشی بنام داعش که به نوعی مورد حمایت ترکیسم و عربیسم منطقه قرار گرفته ،ظهور پیدا می کندو چگونه بسمت محو آثار تمدنی و گروه های انسانی خاصی رفته و می رود !.و تجربه دیگری که کسب شده ، این بوده؛وقتی گروهی از کردیسم منطقهء عراق با یک فرصت طلبی ، بفکر استفاده از وجود این وحشیان برای اهدافِ فرصت طلبانه خود بودند و در یک ارزیابی غلط ، رفته بودند که بساطشان از منطقه اربیل و... بر چیده شوند وآن گروه وحشی داعش مانند صدر اسلام زنان و دختران کرد را به کنیزی ببرند و آنان را بفروشند ویا به بوکو حرامیان هدیه دهند، همین چتر حمایتی ایرانیتِ منطقه توانست آن مردمانِ کرد را فعلا" از آن مخمصه دور نگه دارد . ما هر قومیتی که می خواهیم داشته باشیم ،وچنانچه از تفکر قومی و قبیله ای هنوز عبور نکرده باشیم و شهروندی ایرانی بودن را درک نکرده و نپذیرفته ایم، اولویت بقای خویش در این منطقه ، در این است که به تقویت ایرانیت خویش بپردازیم!. مسئله ای را که قدرتهای جهانی و کشورهای رقیب ایران در منطقه خوب درک کرده اند اینست: تنها مردمانی که در این منقطه دارای هویتی کهن وزیست جمعی مشترکی را باهم داشته و دارند، مردمانی هستند که در سرزمین ایران زندگی می کنند و آنان می توانند محوریت هر نوع ساختن در آن منطقه قرار گیرند که رقبای منطقه ای سخت در تلاشند که مانع این امر شوند و امثال شما بر خلاف واقعیت ایران دارید عمل می کنید .ادامه در نظر دهی دیگر باپوزش از بزرگان
۶٨۷۲٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ خرداد ۱٣۹۴
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : نکته - رازی مهم در باب بسیاری از کلمات زبان های ایرانی: آخرین حرف بسیاری از واژگان ایرانی، خلاصه ی
یک واژه است.
مثال: کوشک* = کو + ش = کو + شی = کوشی = مرتفع مانند کوه.
شی = مانند.
کوشک، واژه ای ست مانند «ماشی»(تالشی) = ما + شی = مانندِ مادر = خاله.
* حرف «ک» در آخر بسیاری از واژه های پهلوی عمومن نقش چندانی در معنی آن ها ندارد.
تفسیر واژه ی «کوروش» که آن نیز در کو = کوه، بُن دارد را بدهکارم که به زمانی دیگر وا می گذارم.
در ضمن، حق بود که واژه ی «کوبانی» را در پای ترجمه ی بانو سودابه ی رخش می نوشتم و اضافه می کردم: سودابه ی رخش، باز از اینگونه ترجمه کن و بدرخش؛ که متأسفانه زمان به سرعت گذشت و آن مطلب به پشت صفحه رفت.
۶٨۷۱٣ - تاریخ انتشار : ۱۴ خرداد ۱٣۹۴
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : نکته ی مهم: در بررسی قبلی خود از «تپه» سود جستم، در حالی که در این مورد خاص بهتر بود از «کُول» یا
«کُولَه» استفاده می شد که در کو = کوه = برجستگی، بُن دارد.
در فرهنگ ایرانی هر برجستگی ای به نوعی کو = کوه، است.
مثل کوهان، کُواَ = وسایلی که روی هم انباشته شده. کُواَ = سی دسته ی بسته ی شالی که در مزارع برنج شمال با نظمی خاص روی هم نهاده می شود که ارتفاعی نزدیک به دو متر دارد.
در ضمن کولی دادن، نیز در کو = کوه، بُن دارد. زیرا شما کسی و یا بار هیزمی را وقتی بر پشت خود می گیرید، برجستگی ایجاد می شود. کوتی = انبار شالی به سبک قدیم - نه تلنبار - که شکلی کشیده و کوه مانند داشت. کُوتالَه = کوه تالَه = هفت دسته ی کوچک شالی که یک بسته را تشکیل می دهد که سی عدد از آن بسته ها یک «کواَ» است. کوپال = کوبال، نیز در کو = کوه = برجستگی، بُن دارد. کُوتُولَه = تولَه ی کوه(فارسی) = برجستگی با ارتفاع کم. کوژ پشت. کوژ = غوز. کُوشک(پهلوی) = قصر، بنای مرتفع. در ضمن به بالای آدمی نیز کُول می گویند.
واژه ی مرکب کولاک = کو + لاک = برجستگی آب دریا و فرورفتگی آن. «لاک» یعنی تهی گاه. تالش هنوز به تهی گاه انسان و حیوان «لاک» می گوید و به برجستگی «کُول».
کول - اسم، دوش، کتف، کولَه هم گفته شده.*
(فرهنگ عمید ص ۹۹۳)
* تالش ها هنوز به تپه «کُولَه» می گویند.
نام دیگر کولَه، همان کوله بار، است.
کولَه - اسم، باری که روی دوش حمل کنند، چیزی که آن را در توبره یا پارچه بپیچند و به پشت بگیرند، کوله بار و کوله پشتی هم می گویند.
(فرهنگ عمید ص ۹۹۳)
و از این دست، بسیار است که همه جا، «کو» = کوه = برجستگی، است.
پیروز و شاد باشید!
۶٨۷۱۱ - تاریخ انتشار : ۱۴ خرداد ۱٣۹۴
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : و اما «کوبانی» = کو + بان + ی(«کوه»، در کردی و تالشی بدون های ملفوظ تلفظ می شود)؛ چنانکه «گاو»
بدونِ حرف «و» هم تلفظ می گردد و از این دست کم نیست.
در زمان های قدیم شهر ها و روستا ها تقریبن هیچ امنیت قانونی نداشتند؛ هرکِه قدرتمندتر بود، همو سَر بود.
در نتیجه روستاییان و شهر نشینان حفط امنیت را خود به عهده می گرفتند؛ زیرا گاه حتی یک قبیله ی خودی به بهانه ای به قبیله ی مجاور خود حمله ور می شد. در نتیجه حفظ امنیت به اَشکال گوناگونی انجام می گرفت، مثل ساختن قلعه و ... یکی از این شیوه ها، نگهبانی دادن بود بر بلندی ها.
پسوند «بان» در زبان های ایرانی به سه شکل مختلف تلفظ می شود که دو شکل آن یعنی «بان» و «وان»، در کردی نیز هست.* شکل سوم تلفظ آن حالا دیگر تقریبن منسوخ شده ولی هنوز تهرانی، تالش و ... بسیار گاه از آن سود می جوید؛ مثل «دربُون» بجای دربان. که تلفظ تهرون، نُون، جَوون، گیلُون و ... نیز بر مبنای همین قاعده شکل گرفته.
* دو مثال از واژگان کردی در ارتباط با «وان» و «بان»:
دربان = ده روان، و ...
(واژه نامه ی فارسی - کردی، دکتر محمد تقی ابراهیم پور)
نگاهبان = نگابان، و ...
(همان منبع)
(همانطور که پیشتر یاد آوری کردم بعضی حروف از جمله، های ملفوظ در تالشی و کردی عمومن به تلفظ در نمی آید و در نتیجه نوشته نیز نمی شود. مثل کو = کوه، گا = گاه، و ...)
حال بر گردیم به اصل سخن.
پس «کوبانی» محلی بوده برای نگاهبانی بر بالای کوه و یا تپه ای بلند. این کوه یا تپه ی بلند می تواند همان بلندی ای باشد که مدتها مبارزین کرد و غیر کرد برای تسخیر دوباره اش رزمیدند چنان، که تاریخ را با برنامه، سازماندهی و اراده ی استوار خود اینبار جور دیگری نوشتند شگفت انگیز.
«کوبانی» محل نگهبانی است در کوه و یا بلندی ای از زمین.
«کوبان» = کوه بان، واژه ای است مثل نگابان = نگاهبان.
معنی کوبانی اگر این واژه تغییری نکرده باشد، با رجوع به فرمول زبان، همین است که نوشتم.*
*در مورد تغییر واژه ها بگذار از همان سر زمین «روژاوا»، برایتان مثالی بزنم: یکی از تلفظ های «گاو» در کردی مانند تالشی «گا»، است و گاومیش، گامیش. در «روژاوا» شهری هست به نام «گامیش لی»، که حالا قامیشلی یا غامیشلی تلفظ می شود.
«گامیش» = گاو میش و «لی» یا «لِه» = نیزار، می باشد.
پس، گامیشلی = نیزاری مرداب گونه است که گاو میش ها آنجا می خوابند و حمام آب و لجن می گیرند. گاو میش بر عکس گاو، در آب و لجن می خوابد.
«گامیشلی»، واژه ای است مثل «اَنزَلی» یا «اَنزَ لِه»(تلفظ قدیمی تر)، و ایسپیلی = سپی لی = نیزار سپید(دو شهر گیلک نشین در استان گیلان)
بعضی نیزار ها رنگی شیری دارند که به آن ایسپی = سپی = سپید، گفته می شود.
در ضمن همانطور که پیشتر نوشتم: چیَه یا چیا که حالا بجای کوه در کردی شمالی بکار می رود، در اصل ژیا یا ژیَه = زیستگاه است در کوه، کل کوه نیست، که حالا بجای کوه نشسته؛ ولی در تالشی هنوز به همان مفهوم کهن بکار برده می شود.
و واکاوی یک نکته: چرا مردم کرد به فرزند خود نام «اوچَ لُون» = آوجَلان = اوجالان(تلفظ ترکی)، می دادند = زیستگاه در بلندای کوه؟
زیرا آن زیستگاه، یک زیستگاه معمولی نبود، بلکه بزرگان قوم در آن مکان امن می زیستند و در نتیجه آن مکان احترام خاص داشت. تقریبن به نوعی سرخ پوستان نیز همین سیستم ایمنی را برگزیده بودند.
خوب است به یک نکته ی دیگر نیز اشاره کنم: چندی پیش دوستی آمد و اینجا نوشت: "اگر کرد تمدن داشت، چرا در کوه ها ماند؟"
متأسفانه آن قضاوت عجولانه بکلی غلط است، زیرا بخش های بزرگی از تمدن بشری در بلندی ها به دلایل امنیتی و برای حفظ سلامتی بشر شکل گرفت.
بجای توضیح دادن، اجازه دهید مثال بزنم. تالش سر زمینی کهن است و آنجا فراوان زیر خاکی - سفالی، شیشه ای و فلزی - از زمین در میاید.
شاید ده تا بیست درسدِ این آثار تمدن کهن در شهر ها و مناطق جلگه ای تالش یافت شود؛ باقی همه در بلندی هاست. به عنوان مثال مهره ی زیبای ضد چشم زخم - متأسفانه یادم رفته در فارسی چه نامیده شده - فقط در مناطق ییلاقی یافت می شود که حاصل شیشه گری کهن است. این مهره ی قیمتی در قدیم فراوان و فقط در بلندی ها یافت می شد. در ضمن این مهره ها، مانند دانه های گردنبند، سوراخ شده اند. زنان تالش بندی از آن را اغلب بر بالای گهواره ی نوزاد خود می بستند.
آتشگاه های تالش ها نیز بیش از ۹۰ درسد در بلندی ها واقع است؛ زیرا روزگاری تمدن و زندگی آنجا در جریان بود.
۶٨۷۰۹ - تاریخ انتشار : ۱۴ خرداد ۱٣۹۴
|
از : peerooz
عنوان : زبان
علت اصلی وجود زبان, ایجاد وسیله ای جهت تفهیم و تفاهم بین اشخاص است. هر آنچه ما را از این منظور دور کند مضر و انحرافی ست. زبان موجودی زنده و یا به عبارتی دیگر قطاری ست که دائم در حرکت بوده و در این مسیر, کلمات فرسوده پیاده شده و کلمات جدید بر آن سوارشده و یا آنها را " سوار میکنند ". این " سوار کردن " اگر به دقت انجام نشود به منظور اصلی تفهیم و تفاهم صدمه زیادی وارد میکند؛ یعنی مردم همدیگر را به سهولت نخواهند فهمید. با پیشرفت علم به ویژه تکنولوژی و کامپیوتر این مساله بسیار مشکل تر شده است و ترجمه سودمند کلمات جدید تقریبا غیر ممکن و جناق دلبخواه گردیده است. بنظر من جهت ترجمه این کلمات جدید, اگر لغت اصیل و جاافتاده و همه فهمی نداریم بهتر است همان کلمه جدید را که اکثرا لاتین میباشند بهمان صورت بکار بریم و آنها که عاشقانه به " پاکی زبان " کمر بسته اند ترجمه دلخواه خود را در پرانتز ( کمانک، دوهلال، دو ابرو, قوسین و غیره ) بیاورند. غنای زبانهای زنده و همه گیر دنیا به ویژه انگلیسی, نه در خلوص آنها بلکه در پذیرش کلمات جدید است.
۶٨۷۰٨ - تاریخ انتشار : ۱۴ خرداد ۱٣۹۴
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : پروسه = رَوَند، فرایند نیست. واژه ای را که بکار می بریم باید مفهومی که در نظر داریم را در خود داشته باشد.
پروسه = رَوَند، یعنی طول زمان انجام یک کاری.
این مفهوم ربطی به «فرایند» = آنچه از دوردست می آید، ندارد؛ هیچ ربطی ندارد. پروسه هرجا که هست، همانجاست؛ می رود تا زمانش طی شده، پایان پذیرد.
همین.
اما برای اینکه بتوانیم در این راستا بیشتر به اعماق مفاهیم برویم به واکاوی «فر» = دور، و فرایند = آنچه از دور دست می آید؛ و «فَر» = فَر ایزدی، می پردازیم.
در زبان های کهن ایرانی ما یک «فر»(اول ساکن) که در حالت اضافی فتحه ی مضاف می پذیرد و به «فرَ» بدل می گردد داریم و یک «فَر» = فَر ایزدی.
این «فرَ» حالا در فارسی به فرا تبدیل شده؛ ولی معنی ازلی خود را همچنان حفظ نموده.
مثال برای هردو مورد.
فرَ = فر(اول ساکن) + فتحه ی مضاف کهن.
«فر»(به سکون اول)، در واژه ی «فرَزانَک(پهلوی) = فَرزانه(فارسی، دِگر شده)، به همین مفهوم است؛ یعنی دور، پَرت، آنسو. «فرَزان» = دورزان = دوردان.
در جای دیگر، این شکل، فَر، است به معنی فَر ایزدی. مثل فَر، در «فَرَوَش» = شعله ی دارای فَر ایزدی = آتش جاویدان.*
* مفهوم «فَرَوَش» را در تالش زمین و سر زمین آذربایجان بیشتر با واژه ی «کل» = آتش انبوه، بیان می کنند؛ ولی در یک نقطه از تالش ایران - «آلیَند» در بلندی های شهرستان فومن - هنوز همان «فَرَوَش» را برای شعله ی جاویدان و یا «کل» بکار می برند. در نامواژه های «کلجا» و «کلیبر» در آذربایجان ایران، و «کلگا پِشت»، و «کلچَه سَر»، در ییلاقات ماسال، «کل»(به سکون اول، تلفظ کهن که بعد ها در دو نامواژه ی «کلجا» و «کلیبر» حرکت پذیرفته)، به معنی همان «فَرَوَش» است.
این توضیحات را نوشتم تا این دو شکل - «فر»(به سکون اول) = دور، پرت، آنسو و «فَر» = فَر ایزدی - را از هم جدا سازم؛ زیرا در مواردی این دو به وسیله ی بسیاری، حتی دانشمندان ما با هم به اشتباه گرفته می شود.
گاه بر اثر تلفظ غلط حرکت بیجا پذیرفته اند.
مثلن در نامواژه ی «فَری بُورز» فَر، همان فَر ایزدی ست. فری بُورز، که عبارت است از فَر + ی نسبت + بُورز، یعنی بلندای فَرِ ایزدی.
ولی در واژه ی «فَرامرز» = فرَ مرز(تلفظ و شکلِ کهن) = دور مرز، پر وسعت، انسان دریاوَش و بزرگ؛ یعنی کسی که وجودش مرز نمی شناسد؛ در سر زمینی نمی گنجد.
اینجا دیگر «فَر» به معنی دور است؛ که در اصل اول ساکن بوده ولی دیرتر حرکت پذیرفته. «فر» = دور، هنوز در تالشی اول ساکن تلفظ می شود.
فر بدَه fr bda = پَرت کن، دور بیندار. «فر» در این فراز اول ساکن است مثل تلفظ «فر» در واژه ی Fremder آلمانی به معنی کسی که از دور دست آمده، اینجایی نیست = غریبه.
«فر» در «فرایند» همان پَرت، دور، آنسو، است. و فرایند یعنی چیزی و یا کسی که از دور دست می آید؛ و به همین خاطر منطبق بر معنی «پروسه» = «رَوَند»، نیست.
چندین سال پیش این واژه ی نابجا به همراه بعضی واژه های غلطِ دیگر «فرهنگستان» به وسیله ی قلمزن این سطور اصلاح شد، ولی متأسفانه «فرهنگستان» هنوز عکس العملی نشان نداده؛ گویی «حرف مرد یکیست»!
حال نمی دانم به چه زبانی به «آهنگرِ» تهران شهر باید گفت که: هر سخنی، بجا و تَر نیست؛ داس گرچه ز جنس آهن است، لیک هرگز تَبَر نیست.
۶٨۷۰۶ - تاریخ انتشار : ۱۴ خرداد ۱٣۹۴
|
از : ریبوار معروف زاده
عنوان : توضیحات بنده برای دوستان ارجمند
اقای امیر ایرانی: شما بسیار درست فکر میکنید که برای من، سرنوشت مردم و ملتهای ایران از سرنوشت خاک ایران بسیار مهم تر است. در مورد "تاریخ سازیهایی دروغین" هم بگذارید خوانندگان مقاله خودشان در این مورد قضاوت بکنند. در مورد دلارهای نفتی هم باید بگویم که اگر مدرکی در این رابطه دارید، ان را به اطلاع مردم برسانید. اگر هم مدکی ندارید، از نظریه توطئه دست بکشید.
اقای لیثی حبیبی: من لغت شناس و متخصص زبان فارسی نیستم. بنده فرایند را بجای process بکار بردهام و فکر میکنم خوانندگان نیز مشکل چندانی با بکاربردن فرایند یا روند ندارند. هدف من از بکار بردن فرایند، تاکید بر پیچدگیها و طولانی بودن مسئلهی ملت سازی در خاورمیانه است. اگر شما نکته یا استدلالی در این خصوص دارید، لطفا بیان کنید. به هر صورت زبان فارسی برای من یک وسیلهای انتقال پیام است.
۶٨۶۹۴ - تاریخ انتشار : ۱٣ خرداد ۱٣۹۴
|
از : امیر ایرانی
عنوان : نوشتارهایی پر تناقض
بصورت کلیشه ای هرازچندگاهی، نوشتار نویسانی همانند جناب معروف زاده با بیان مطالبی شعارگونه و پراز تناقض، خودی را نشان می دهند و باگفتاری حمله ورانه، دیگرانی را متهم به ناسیونالیستی می کنند اما تناقض گونه خود مروج ناسونالیستی از نوع کردی می شوند و بانوعی مظلوم نماییِ فریبکارانه و ادعاهای طلبکارانه به تاریخ سازیهایی دروغین می پردازند وباتکرار آنان ،شاید بتوانند:امیدواری کاذبی در هم اندیشانشان ایجاد کنند. این افراد بااقداماتشان ،گونه ای؛طنز غم انگیزی را درمنطقه نشان می دهند!. قبل ازاینکه به آورده هایی از آورده های نوشتارنویس اشاره شود نکته ایکه این نوع نوشتارنویسان بایدبه آن توجه کنند اینست: وجود حاکمیت های مستبدی برکشور ایران ، هیچ مشروعیتی به اراجیف گویی دیگران دررابطه با موجودیت کشور را نمی دهد و چنانچه فرد معترضی ، به موجودیتی معترض است بادروغ گویی و تاریخ سازی جعلی نمی تواند حقی را برای خویش بطلبد و چیزی را برای خویش بخواهد که نمی تواند واقعیت داشته باشد وآن خواسته نیز خودش منشای ویرانی های بعدی نیز خواهد بود!.::::: آورده هایی چند از آورده های نوشتار نویس:۱) تجزیه عربها بعد از فروپاشی عثمانی بین چند کشور و نادیده گرفتن مشترک زبانی و فرهنگی آنها .۲) در ایران زبان فارسی یعنی زبان دولت به زبان مشترک میان اقوام(بقول امثال ایشان ملتها) شده است.۳)کردستان بین چهار کشور تقسیم گردید. همین سه موضوع برای آنانی که پی گیر مسائل هستند می تواند برای پی بردن به مسائل شعار گونه ء امثال ایشان ،کفایت کند. دو موضوع ۲و۳ چنان تکرا شده، که دارد تکرارشان حالت تهوع آوری را ایجاد می کند،درگذشته به این اراجیف گویی ها پاسخ هایی داده شد.اما مورد ۱ که این جناب مطرح می کند در نوع خودش جالب است ، به نوعی بوی دلارهای نفتی را بمشام می رساند.
۶٨۶۹۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱٣۹۴
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : سلام آقای ریبوار معروف زاده. در پای مطلب آقای ذکریا قادری کامنتی نوشتم و آنجا ذکر نمودم: ادامه ی آن را در
پای مطلب شما خواهم نوشت.
دیرتر بر می گردم و به آنچه قول داده ام می پردازم.
ولی پیش از آن سوالی از شما عزیز دارم: آیا شما «فرایند» را بجای «پروسه» = «رَوَند»، بکار برده اید؟
اگر جواب مثبت است، لطفن بیان دارید به کدامین دلیل این واژه ی نادرست ساخته شده به وسیله ی «فرهنگستان» را بکار برده اید!؟
چون وقتی کسی واژه ای را بکار می بَرَد حتمن منطقی با کار خود دارد.
ممنون می شوم اگر علت بکار گیری را توضیح دهید.
پیروز و شاد باشید!
۶٨۶٨۷ - تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱٣۹۴
|