"جنگ نیابتی" در اقلیم کردستان، خطری واقعیست!


طاهر برهون


• ما کردها نیز، تافتگان جدابافته تاریخ نیستیم. با وجود سرنوشت و منافع دراز مدت ملی، در صورت تعمیق و توسعه بحران منطقه، و نبود هوشیاری و درک و دید استراتژیک، در دو جبهه تقسیم نه اینکه بشویم، بلکه میشویم. دردناک است اما اگر کل صحنه را نبینیم، تمام نیروی مبارزاتی ما در دو جبهه متخاصم منطقهای تقسیم و در مقابل هم قرار میگیرد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۴ خرداد ۱٣۹۴ -  ۴ ژوئن ۲۰۱۵


با تاسف فراوان، فضای ملتهب چند روز گذشته که پس از تصمیم حزب دمکرات کردستان ایران مبنی بر استقرار پایگاهی در کنار مرزهای منطقه پیرانشهر( با هر نیت و انگیزهای و صد البته مجاز و قابل فهم ، حتی نه اگر قابل تایید) و اقدام متقابل نیروهای پ ک ک برای محاصره و اخراج پیشمرگان ح د ک ا از آنجا، ایجاد شده بود صبح روز٢٤ آپریل ٢٠١٥، به درگیری مسلحانه میان این دو نیروی کردستانی فرا رویید. پدیدهای شوم که در تاریخ ما بسی تکرار شده است و البته دود آن در درجهی اول به چشم ملت و سپس خود نیروهای درگیر، رفته است. کشته شدن پیشمرگ دمکرات به دست نیروهای پ.ک.ک. با هیچ معیار و پیمانهای قابل توجیه و تجمیل نیست. امری که نفرت و انزجار عمومی را بر انگیخت و محکوم تاریخ است.
هر چند ممکن است که اینبار هم با پادرمیانی و مدیریت بحران دستگاههای مسئول در حکومت و بویژه نقش هوشمندانهی کاک مسعود بارزانی صدر اقلیم، اوضاع کنترل شود، اما همین اندازه از پتانسیل انفجاری در منطقه کافیست که دیگر بار و به بهانهای دیگر، آتش جنگ خانگی، باز بیفروزد.
طنز تاریخ است، که این هر دو نیرو خود میهمان خاک اقلیم کردستان هستند و درست به همین دلیل، حکومت اقلیم خواسته یا ناخواسته، درگیر مناقشهای میشود که جدا از بار بسیار منفی تاریخی-اخلاقی، به هیچ عنوان وقت و امکاناتش را ندارد. گشودن جبههی دیگری در شرق اقلیم و در حالی که نیروهای پیشمرگ در جنگ مرگ و زندگی با آدمکشان داعشی هستند، در جهت منافع کسی غیر از دشمنان و مخالفین منطقهای اقلیم به ویژه جمهوری اسلامی ایران، نیست.
برخورد و قدرشناسی این هر دو "میهمان" با میهماندارشان، البته داستان دیگریست. در حالی که احزاب کرد ایرانی سالهاست، برای رعایت منافع و مصالح اقلیم، عملا مبارزهی مسلحانه علیه رژیم ایران را تعلیق کردهاند، پ.ک.ک. و دست بلند او در کردستان ایران یعنی تشکیلات "کودار" - پژاک سابق- به هیچ عنوان خود را به رعایت این مصالح و منافع، مقید و مجبور نکردهاند. اقدامات مسلحانه آنان علیه ترکیه و ایران با استفاده از خاک اقلیم به عنوان پشت جبهه، هر بار منجر به بمبباران مناطق شمال از طرف نیروی هوایی ترکیه و توپباران مناطق شرقی توسط نیروهای ایرانی و نیز بستن دو مجرای تنفس اقتصادی اقلیم یعنی مرز "ابراهیم خلیل" در شمال و "خسروی" در شرق، عملا اقتصاد رانتی و بیمار این منطقه را دچار سکته و شوک میکنند و در حالی که احزاب کردستان ایران، هر چند محصور در اردوگاهها، اما مقیم شهرها و مقید به رعایت قوانین مدنی اقلیم هستند، پ.ک.ک. با قرق کردن "قندیل" در شمال-شرق خاک اقلیم و حتی نامگذاری آن به نام "منطقه حفاظتی میدیا"، عملا خاک اقلیم را تجزیه کردهاست. با کمال تاسف پ.ک.ک. و دستان بلند او در کردستان ایران به نام "کودار" و در کردستان سوریه به نام "پ.ی.د." عملا تبدیل به خنجری بر پهلوی حکومت اقلیم کردستان عراق شدهاند، حکومتی که علیرغم کاستیها و انتقادات بسیاری که بر آن وارد است، پس از حکومت پیشوا قاضی در مهاباد، تنها شانس واقعی و احتمال نزدیک به واقع کردها در دستیابی به حقوق ملی خود در بخشی از کردستان است.
اقدامات عملی پ.ک.ک. در سنگ اندازی و مانع تراشی برای اقلیم، دارای زمینههای به ظاهر "نظری" نیز هست. زمانی که خود به چیزی کمتر از کردستان بزرگ راضی نبود، رهایی این بخش از کردستان به دست "امپریالیزم" را در بوق میکرد و اینک با رد نظریه "دولت-ملت" و طرح اندیشهی التقاطی و مجعول "خود مدیریتی دمکراتیک" در قالب "کانتون"های جدا جدا که چیزی غیر از کاریکاتور نوعی آنارشیزم جهان سومی (و نه آنارشیزم فلسفی که به هر حال دارای ضبط و ربطی نظریست) نیست، عملا جامعه مدرن امروزی را نه به جلو، بلکه گامها به عقب و به دوران ملوک الطوایفی سوق میدهد.
به نظر میرسد که آبشخور و زمینهی درگیری میان نیروهای فعال در عرصهی ملی، رقابت در میدان و منطقهی نفوذ و به تبع آن بهرهوری بیشتر از امکانات مالی و میدانی باشد. این نوع درگیریها، نهایتا با نوعی توازن و تقسیم، به توافق میرسد. درگیری "پارتی" و "یهکیهتی" در کردستان عراق و "دمکرات" و "کۆمهڵه" در کردستان ایران، نمونههای بارز این نوع مناقشات بوده اند. اما این تمام ماجرا نیست: "سر گندهتر زیر لحاف ملاست".
آیا به راستی مناقشه بین پ.ک.ک. و ح.د.ک.ا. از این دست است؟ من گمان دارم. چرا که علی القاعده این هر دو نیرو به دو بخش کاملا منفک کردستان تعلق دارند که "چیزی" برای تقسیم بین خود ندارند، الا تعلقشان به دو جبهه متفاوت منطقهای و قرارگرفتن اجباریشان درکنار رقبا و مدعیان کشورهایی که خود با آنان درگیرند. این گمان زمانی تقویت میشود که در حالی که تبلیغات اقلیم و ح.د.ک.ا. رو به کاهش و کنترل بحران دارد، اما رسانههای وابسته به طیف پ.ک.ک. با زدن نعل وارونه و بلافاصله حکومت اقلیم کردستان و "پارتی" به رهبری بارزانی را هدف گرفته و مورد انواع افترائات، قرار دادهاند. این همان "دم خروسی" است که نیات پ.ک.ک. از طرفی در جهت تضعیف و بی اعتبار کردن حکومت اقلیم، و در صورت تعمیق بحران تا سطح درگیری مسلحانه را، بر ملا میکند! هدف حکومت اقلیم است، ح.د.ک.ا.، بهانه.
تقسیمات مکرر کردستان و به ویژه پس از جنگ اول جهانی و نظمی که بر اثر و در نتیجه قرارداد "سایکس - پیکو" بر خاورمیانه (به شمول کردستان) تحمیل شد، نه تنها خاک بلکه جبهه مبارزاتی کردها را علیرغم منافع و سرنوشت مشترک، نیز تقسیم کرد و در این میان تعارفات و شعارهای زیبای دیپلماتیک در برابر واقعیات تلخ زمینی و عینی رنگ میبازد. در این زمینه، نمونه ها کم نیستند.
کردها در هر بخش کردستان با رژیمهایی درگیرند که خود به مناسبت منافع و مصالح مشروع و نامشروعشان، به جبهه های منطقهای و جهانی وابسته اند و درست به همین دلیل ناخواسته و غیرارادی، خود به بخشی از این دعوا و معرکه، تقسیمبندی میشوند. این نه خواست و اراده کردها، که تحمیل واقعیت دردناک ژیوپلیتیک منطقهی ماست.
مناسبات دیپلماتیک کردها با دولتهای همجوار، که در اصل میتواند و باید به شکلی هوشمندانه و در راستای بهره برداری از اختلافات "دشمنان"، مدیریت شود، متاسفانه در عمل و به علت وابستگی لجستیکی که از واجبات جنگ و درگیری مسلحانه است، خود سالهاست که تبدیل به "پاشنه آشیل" و "چشم اسفندیار" جنبش ملی ما شده است. در این زمینه هر گونه پردهپوشی میتواند فقط ما را کورتر کند و به جای پرداختن به کنه قضایا، در سطح بلغزاند.
به موجب این تقسیمبندی ناخواسته، و در شرایط کنونی منطقه، کردهای ایران که علیه رژیم جمهوری اسلامی میجنگند، در کنار "غرب" و متحدین منطقهای آنان (پیش و بیش از همه حکومت اقلیم کردستان) قرار میگیرند و پ.ک.ک. که علیه حکومت نیوعثمانیهای ترکیه میجنگند، در کنار رقبا و دشمنان منطقهای ترکیه، یعنی ایران و سوریه قرار میگیرد. خط قرمز در ادامه و تعمیق این مناسبات تحمیل شده، عبارت است از رعایت استقلال عمل بخشهای مختلف کردستان از طرف همه و هر نیرویی، و اینکه این مناسبات تبدیل به ابزار و دستاویزی در جهت سنگ اندازی در راه مبارزهی بخشهای دیگر کردستان نشود. توازنی که بارها شکسته شده، آیا اینبار هم میشکند؟
نزدیک شدن سرانجام پروندهی اتمی ایران به دست تیم روحانی، نیاز تیم مقابل در حکومت اسلامی ایران به ایجاد تنش در منطقه و پیش از همه در مرزهای مستعد غربی را، صد چندان کرده است. اظهارات مقامات ریز و درشت رژیم در یک ماهه گذشته مبین این رویکرد است.
اگر هشدار خامنهای در مورد نقشهی "دشمنان" در مرزهای شرقی و غربی، بازگشت توطه گر باسابقه، محسن رضایی به سپاه، تقاضای فرمانده نیروی زمینی به افزایش بودجه، اظهارات شمخانی دبیر شورای عالی امنیت رژیم در باره نقش احزاب از نظر او "ضد انقلاب" را در کنار پیشروییهای اخیر داعش در خاک سوریه و عراق، به خطر افتادن دیگر پایتخت شیعی منطقه یعنی بغداد و احتمال افتادن بشار اسد و قطع ارتباط زمینی با سوریه و نیز نزدیک شدن هر چه بیشتر اقلیم به ترکیه و به ویژه تحرکات دیپلماتیک اخیر صدر اقلیم در سفر به آمریکا و برخی پایتختهای کشورهای اروپایی و نیز زمزمهی طرح رفراندوم برای استقلال (هر چند به نیت تاکتیکی و برای فشار به بغداد) را، یکجا ببینیم، آنگاه میتوان فهمید که چرا به یک باره دستگاههای تبلیغاتی- امنیتی- و نظامی رژیم ایران، دوباره بر روی کردستان و مرزهای غربی متمرکز شدهاند.
بزرگنمایی فاجعه هر چند دردناک مرگ دوشیزه مهابادی و حوادث هتل تارا و به دنبال آن تحرکات نظامی "کودار" دست بلند پ.ک.ک. در کردستان ایران، به بهانه تلافی و انتقام، در عمل به توجیه رویکرد میلیتاریزه کردن هر چه بیشتر و لشکرکشی مجدد به کردستان میدان بیشتری میدهد. و در این میان از نظر رژیم ایران، خاک اقلیم به مثابه پشت جبهه کودار، متهم اصلی. این بازی برای رژیم ایران برد - برد است، چرا که یا خود فشار و در صورت امکان تهاجم به اقلیم را توجیه میکند، یا اقلیم برای حفظ موجودیت خود، دست به اقدامات محدود کننده تحرکات برای "کودار" میشود و این البته برای برادر بزرگتر یعنی پ.ک.ک. بهانه گربه رقصانی بیشتر برای اقلیم خواهد شد.
کوتاه سخن اینکه: ما کردها نیز، تافتگان جدابافته تاریخ نیستیم. با وجود سرنوشت و منافع دراز مدت ملی، در صورت تعمیق و توسعه بحران منطقه، و نبود هوشیاری و درک و دید استراتژیک، در دو جبهه تقسیم نه اینکه بشویم، بلکه میشویم. دردناک است اما اگر کل صحنه را نبینیم، تمام نیروی مبارزاتی ما در دو جبهه متخاصم منطقهای تقسیم و در مقابل هم قرار میگیرد. و در چنین اجباری بیگمان، در جبهه دوستان و متحدین جمهوری اسلامی ایران جایی برای ما کردهای شرقی (ایران)، باقی نیست. ظاهرا دوستان و رفقای "کودار" نمیخواهند یا نمیتوانند با دیدن کل صحنه خود را از ایفای نقش آتشبیاری معرکه ای که در پیش است، برهانند. رویای آنها برپایی یک "کوبانی" دیگر است، اما "هر گردی، گردو نیست".

طاهر برهون، دورتموند - آلمان