"مدیریت بحران"، آوردگاهی برای ایران و اپوزسیون!
امید طاهری
•
بحران به طور کلی زندگی روزمره، نظم حاکم و کارکرد سیستم را مختل کرده و خروج از آن، به "تصمیمات بزرگ و اساسی" وابسته است. بحران غالبا به شکل ناگهانی بروز میکند و "ماندگاری محدود" دارد. اگرچه زمان و مکانِ دقیق آن مشخص نیست، اما بر اساس دادهها و علائم هشداردهنده، امکان "رصد، تعقیب، تحریک، پیشگیری یا دامن زدن" به آن وجود دارد.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۱۵ خرداد ۱٣۹۴ -
۵ ژوئن ۲۰۱۵
بحران ها برآمده از نوسانات ناگهانی و فشارهای شدیدِ انباشته شده یا فزایندهای هستند که تعادل فرد، جامعه، سازمان و یا سیستم را برهم میزنند. در رویکرد سیستمی، نبود تعادل به عدم ثبات خواهد انجامید و نبود تعادل و ثبات در کنار هم، برگشتپذیری به موقعیت پیشین را منوط به ایجاد تغییرات اساسی در سیستم خواهد کرد.
بحرانها برخاسته از تقابل نیروها و یا میدانی برای تقابلشان هستند و به طور عام، با خلق فرصتها و تهدیدات جدید، بستری برای کشاکش نیروهای ایجادکننده، هدایتکننده و کنترلکننده میشوند که میتوانند به تحولات وسیع و برگشتناپذیر منجر شوند.
بحران بهطور کلی:
۱- در بستری بحرانساز و در ابعاد گوناگون ظاهر میشود و قابلیت نوسازی، تغییر چهره، بههمپیوستگی و گسترش سریع به سایر بخشها و حوزهها را دارد.
۲- برآیندی از یک فشارزایی طبیعی و یا مصنوعی (کنش و یا واکنش انسانی) است که در هر دو صورت به اقدامات انسانی و "فوری" نیازمند است.
٣- زندگی روزمره، نظم حاکم و کارکرد سیستم را مختل کرده و خروج از آن، به "تصمیمات بزرگ و اساسی" وابسته است.
۴-غالباً به شکل ناگهانی بروز میکند و "ماندگاری محدود" دارد. سبب نگرانی، دلهره و واکنشهای غیرمنتظره و متقابلی میشود که میتواند به ایجاد بینظمی و تغییر قواعد کنونی بیانجامد.
-اگرچه زمان و مکانِ دقیق آن مشخص نیست، اما بر اساس دادهها و علائم هشداردهنده، امکان "رصد، تعقیب، تحریک، پیشگیری یا دامن زدن" به آن وجود دارد.
۵- بهتناسب ابعاد و دامنه، "خسارت، تبعات و پیامدهای متفاوتی" را در پی خواهد داشت.
عوامل بحرانزا:
تورم هرگونه شکاف، حباب و یا خلایی میتواند عاملی برای ایجاد یک بحران باشد، اما بهطور کلی:
-فشارهای روحی-روانی شدید و ناگهانی،
- ساختار ناموزون سیاسی، اقتصادی، اجتماعی،
-تنشهای ملی-مذهبی، نارضایتیهای عمومی، اعتصابات صنفی،
- خطکشیهای قدرت، بیاعتباری قوانین و مقررات،
-بلایای طبیعی، بروز جنگ یا فروپاشی اجتماعی،
-اخلال در امنیت و کارکرد سامانه
-انتقادات خارجی و شایعات فراگیر
-عدم اعتماد به وضع موجود و آمادگی روانی
-مشکلات مالی
-تراژدی و حوادث غیرمترقبه و ... از عوامل بحرانزا هستند.
(در نظامهای متمرکز مضاف بر عوامل مذکور، تغییر در کانون و توازن قدرت نیز به ایجاد بحران خواهد انجامید)
مدیریت بحران:
هنر بهرهگیری از فرصتها و مقابله با تهدیدات بالقوه و بالفعل در راستای کاهش و یا تعمیق یک بحران است که در مقام "عاملیت" به معنای ایجاد، گسترش و تداوم(در جهت بالا بردن خسارت)، و در مقام "مقابله" مکانیسم عبور از بحران با حداقل میزان خسارت در کمترین زمان است.
مدیریت در اوضاع بحرانی به "همدلی، همکاری و هماهنگی گسترده با سایر ارگانها و احزاب نیازمند است" و باید بر اساس بیشترین اطلاعات و با بهرهگیری از تمام پتانسیل و ابزار موجود، بهترین تصمیم را به بهترین شیوه عملیاتی نماید. همچنین:
-توان برنامهریزی، جلب مشارکت عمومی و نظارت بر امور را داشته باشد.
-بر اساس آمار، ارقام و احتمالات، استراتژی و تاکتیک مناسب را برگزیند.
وظایف:
۱-درک و شناخت ابعاد و دامنه بحران:
- به میزان اِشراف بر وضعیت، صحت آمار و حجم اطلاعات جمعآوریشده در حداقل زمان ممکن بستگی دارد و نیازمند "حضور در بطن بحران" است.
۲-شناسایی نقاط ضعف، فرصتها و سنجش امکانات:
-عدم آمادگی نقاط ضعف را آسیبپذیر و امکانات را محدود میسازد، "برای پوشش باید بر روی بسیج طرفداران، مدیریت ریسک و استفاده از هر آنچه میشود از دیگران گرفت نیز، حساب باز کرد."
٣- تصمیمگیری صحیح و برنامهریزی:
بنا بر اصل غافلگیری، بحرانها سبب سردرگمی و دستپاچگی میشوند و میزان خطا در تصمیمگیری را افزایش میدهند. تصمیمگیری بر اساس اطلاعات ناقص، ابعاد خسارات را بهمراتب افزایش خواهد داد. در محدودیت زمانی و شرایط متفاوت ناشی از هر بحران:
-تصمیمات بر اساس آزمونوخطا بوده و انعطاف داشتن در شرایط حساس ضروری است.
- بهتناسب ابعاد و سرعت گسترش بحران، تصمیمات باید بزرگ و سریع باشند.
-پیشبینی پلانهای B و C در صورت عدم موفقیت در استراتژی و تاکتیک کلی، به معنای عدم غافلگیری است. (برنامهریزی مانع از دستپاچگی میشود)
۴-سازماندهی، انتخاب تاکتیک مناسب و اقدام سریع:
- استفاده از تمام پتانسیل موجود به معنای بهکارگیری حداکثر توان است.
- بهکارگیری درست نیروهای متخصص و مورد اعتماد، به معنای درست انجام دادن امور است.(عوامل انسانی میتوانند بحرانزا و یا منحرفکننده باشند)
-اتخاذ تاکتیک درست، بر اساس وسعت دید، میزان آگاهی از جزئیات، تجربه و امکانات مقدور است.
- اقدام سریع در زمان مقتضی حیاتی است. (زمان یکی از ابعاد هر بحران است و تسلط بر آن به معنای تسلط بر کل بحران است)
۵- هماهنگی داخلی و اطلاعرسانی بهموقع:
در صورت اطلاعرسانی بهموقع و درست،
-نیروها اقدامات خودسرانه و یا محرکی انجام نمیدهند.
-هرکدام بهمثابهی سخنگو و تریبونی در راستای اهداف شما خواهند بود.
نکته:
۱) ایجاد یک گروه از طرفداران خارجی برای جلب اعتماد مفید است.
۲) حفظ برتری رسانهای با بهرهگیری از رسانه، فنّاوری و شبکههای اجتماعی(تویتر - فیسبوک - فلیکر - یوتیوب و ...) یک مزیت است:
-طوفان اینترنتی میتواند در زمان کمی سازمان شما را به شهرت جهانی برساند.
-شایعات میتوانند در عرض چند دقیقه، شهرت را تهدید و یا شما از پیگیری اصل موضوع بازدارند.
٣) بهرهگیری از تریبونهای پرمخاطب و راههای ارتباطی گسترده و سریع یک امتیاز است.
۶-تلاش و پیگیری برای کاهش تبعات:
-هر بحرانی بهتناسب ابعاد و میزان تأثیرگذاری، پیامدهای کوتاه و یا درازمدتی دارد. (بهعنوان مثال آثار روانی آن در قالب بیاعتمادی و نبود انگیزه تا مدتها بر جای خواهد ماند)
-پیگیری و رفع تبعات نیازمند صرف نیروی انسانی، انرژی و هزینه است.
-در صورت عدم پیگیری، بحران به بخشی از فرهنگعامه تبدیلشده و پیامدهای آن ناگوار خواهد بود.
نکات مهم:
۱-در شرایط بحرانی همکاری و همگرایی با دیگر سازمانها و احزاب نهتنها یک خواسته یا توقع، بلکه یک ضرورت است.
۲-عناصر "زمان"، میزان " آمادگی و آموزش" و دسترسی به "اطلاعات، امکانات و ابزار" نقشی کلیدی دارند.
٣-باوجود مدلهای علمی و تجارب پیشین، تصمیم نهایی بر عهده مدیریت است و میزان تبعیت از دستورات به میزان مشروعیت نهاد مرجع باز میگردد.
۴-تا زمان انجام اولین اقدام در جهت کنترل، بحران در بالاترین میزان توان خود است و تصمیمات اشتباه بر توان تخریبی آن خواهد افزود.
۵- مسئولین بحران وظایف معکوسی دارند و با در اختیار داشتن عناصرِ زمان و اقدام، گامی جلوتر از مدیران هستند.
نتیجهگیری:
۱- ایران با دارا بودن تمامی شاخصها، بر گسلی از بحرانهای اقتصادی-سیاسی-اجتماعی ایستاده است.
-توافق اتمی اولین اقدام دولت در جهت کنترل بخشی از بحرانهای اقتصادی و خارجی خواهد بود که نخستین نشانههای بهبود را باید در چند سال آینده جست. (در صورت ثبات، اقدامات کارشناسانه و مسئولانه دولت!)
۲-رشد جمعیت، تعاملات گسترده، پیوندهای ارگانیک و گستردگی ارتباطات در تمام حوزهها، سبب میشود تا با تغییر تنها چند متغیر (در بستری متزلزل)، سیستم تا آستانه "ُشات داون" پیش رفته و رژیم زمینگیر شود. (فقط نحوه ، میزان و جهت نیروی وارده، تعیینکننده خواهد بود)
٣-اگرچه عبور از هر بحران به معنای آمادگی و تجربه بیشتر در مقابله با بحران بعدی است، اما بحرانها همشکل نیستند و هرکدام ویژگیهای خاص خود را دارند.
-ایران بنا بر رویارویی با بحرانهای متعدد، در این زمینه استاد و گاهی از فرآیند بحرانزایی برای دستیابی به غیرممکنها نیز سود برده است. (دامن زدن به شایعات، تردیدها، برجستهسازی حواشی، ایجاد نفاق و... سکانی برای کنترل بودهاند)، اما تعدد بحرانها و شرایط روانی مردم، توان رژیم برای مقابله را کاهش داده است.
۴- ایجاد بحرانهای جانبی و تعمیق شکافها میتواند تمرکز رژیم را برهم زده و میزان هزینه، پیامد و شکنندگی تصمیمات را بالا ببرد.
۵- گاهی باید از بحرانها بهمثابهی یک منبع انرژی بزرگ، همچون متحدی بالقوه استفاده کرد و در صورت تأخیر یا تردید ممکن است که آنها فروکش کرده و یا مجدداً در لایههای زیرین به حیات ادامه دهند.(زمان بروز آنها غیرقابل پیشبینی است)
۶-بحرانها توانایی تخلیه هیجان و احساسات انباشتهشده را دارند و اقدامات مسلحانه میتوانند عاملی بحرانزا باشند.(اگرچه توسل به شیوههای قهرآمیز، میزان اعتراضات مدنی را نسبتاً کاهش خواهد داد)
در نهایت:
-تشکیل ستاد مشترک بحران،
-هماهنگی و همکاری گسترده نیروها،
-بهرهگیری از تمام امکانات و پتانسیل موجود،
-تأسیس تلویزیونی مشترک و قوی،
-انتخاب یک منبع سخنگو (داشتن یک سخنگوی خارج از سازمان مفید است)،
-حفظ برتری اطلاعاتی-رسانه ای،
- ایجاد کارگروه تخصصی جهت مقابله با جنگ نرم و جلوگیری از گسترش شایعاتی که افکار عمومی را از مسیر خارج میکند،
از جمله اقدامات ضروری برای اپوزسیون در این آوردگاه خواهد بود.
|