پیام پژاک در کنفرانس خاورمیانه، کردها و ایران در «پارلمان اروپا»
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۱۷ خرداد ۱٣۹۴ -
۷ ژوئن ۲۰۱۵
در روز ۴ ژوئن در پارلمان اروپا کنفرانس «بحران خاورمیانه, ایران و کردها» برگزار شد. پیام مکتوب «حزب حیات آزاد کردستان, پژاک» توسط نماینده آن در کنفرانس قرائت شد. در این پیام, پژاک به اوضاع بحرانی کردستان و خاورمیانه در برهه کنونی اشاره میکند و تأکید مینماید که تنها راه برونرفت از آن بحرانها, آزادی و ارادهمندی خلقها با توسل به سیستم خودمدیریتی دموکراتیک و تحقق ملت دموکراتیک است.
به گزارش خبرگزاری فرات متن این پیام به شرح زیر است:
«پیش از هر چیز به نمایندگی از حزب حیات آزاد کوردستان(پژاک) سلامهای گرم خود را به تمامی شرکتکنندگان در این کنفرانس تقدیم میکنیم. به امید آنکه برگزاری این کنفرانس به نقطهی آغاز موفقیتآمیزی برای فعالیتهایی از این نوع مبدل شود.
ایران کانون تحولات
حضار محترم! کنفرانسمان را در حالی برگزار میکنیم که روند تحولات سیاسی خاورمیانهی درگیر در جنگ جهانی سوم، سرعت یافته است. اینک هم بحرانها و هم فرصتهای برونرفت، بیش از هر زمانی در برابرمان خودنمایی میکنند. خاورمیانهی نوین در نتیجهی کشاکش نیروهای مختلف سیاسیـ اجتماعی به سمت شاکلهیابی تازهای میرود. در این میان، هم به دلیل رویکردهای هژمونیخواهانهی جمهوری اسلامی ایران، هم برنامههای مداخلهجویانهای که نیروهای جهانی سرمایهداری در دستور کار دارند و هم تحرک طیف نیروهای دموکراتیک موجود در ایران، رفته رفته ایران به کانون گرم تحولات خاورمیانه مبدل میگردد.
دقیقا در چنین برههای از زمان، شکلگیری یک فضای دموکراتیک جهت بحث و تبادل نظر در مورد مسائل سیاسی ـ اجتماعی حاد موجود در ایران بهویژه مسائل خلقها و تنوعات هویتی ساکن در ایران، اهمیتی تاریخی دارد. چرا که در صورت وجود چنین فضایی است که میتوان با طرح نظریات و استراتژیهای مختلف، جهت برونرفت از این بحرانها و مسائل دشوار گامهایی جدی برداشت. برگزاری چنین کنفرانسی را تلاشی عملی جهت شکلگیری این فضای دموکراتیک گفتگو و بحث میدانیم و بر این باوریم که میتواند درهای نوینی به روی ما بگشاید.
سرکوب خلقها در ایران
در نظری گذرا به وضعیت ایران مشاهده میکنیم که تمامی نیروهای تحولخواه دموکراتیک ازجمله خلقهای کورد، عرب، بلوچ، آذری و سایر خلقها، تنوعات دینی و مذهبی تحت ستم نظیر یارسان، بهایی، مسیحی و زرتشتی، همچنین نیروهای متنوع سوسیالیستی و چپ، فمینیستها، آنارشیستها و کلیهی طیفهای سیاسی ـ اجتماعیای که خواهان آزادی، برابری و دموکراسی هستند، با شدیدترین سیاستهای امنیتی از جانب نظام جمهوری اسلامی ایران رویارو هستند. نبود همگرایی لازم و چتری که تمام این نیروها از هر ملیت، فرهنگ و عقیدهای را گرد هم آورد تنها دست نظام جمهوری اسلامی را بازگذاشته تا به شکل یکطرفه و منفعتطلبانه با مسائل حاد سیاسی ـ اجتماعی موجود برخورد کند. نتیجهی این امر نیز وضعیتی است که خلقهای ایران با آن دست به گریبان هستند. نسلکشی فرهنگی خلقها، فقدان آزادی بیان و سازماندهی، اعدام زندانیان سیاسی، ترور و ملیتاریسم افسارگسیختهی دولت علیه جامعه بهویژه علیه خلقهای مقاومتطلب، گوشهای از وضعیتی است که خلقهای ایران با آن مواجهند.
اگر در پی ریشهیابی عمیق مسائل خلقهای ایران و پدیدههای فراوان اینچنینی هستیم، میبایست قرائت صحیحی از نظام جهانی و ماهیت آن داشته باشیم. چرا که ایران هم نهایتا یک «جزء» محسوب میشود که تنها در چارچوب «کلیت» نظام جهانی قابل درک است. پیداست که مهر سرمایهداری بر نظام جهانی عصر ما زده شده است. نظام سرمایهداری جهانی در تمام عرصههای زندگی اجتماعی خود را حاکم ساخته اما چنین وضعیتی به معنای آسیبناپذیری آن نیست.
دلایل بینتیجهبودن مبارزات
دلایل عدم نتیجهگیری دلخواه از مبارزات ارزشمند یکصدسالهی اخیر علیه استبداد دولتی در ایران را میتوان در چند مورد خلاصه کرد:
۱ـ تأثیرات ملیگرایی تنشزا و جنگ افروز که تنها به سیاست «تفرقه بیانداز و حکومت کنِ» نیروهای امپریالیستی خدمت نموده است.
۲ـ بدنهی اجتماعی جنبشهای سیاسی ایران همیشه نقشی اصلی را در پیشبرد مبارزات دموکراتیک و آزادیخواهانه ایفا کردهاند اما اکثر اوقات در برابر ملیتاریسم دولت مرکزی، فاقد مکانیسمهای دفاعی باقی مانده و سرکوب گشتهاند.
٣ـ فقدان مدل آلترناتیوی که در آن، جامعه خودش به حالت یک کُنشگر سیاسی درآید و از حالت ضمیمهبودن به جریانات قدرتگرا و دولتی رهایی یابد. از همین رو دولتـ ملت که نوعی نظام انحصارگر است، پیوسته تقدس و تعالی بخشیده شده و به همان میزان نیز جامعه از قوهی خودمدیریتی محروم گردانده شده است.
۴ـ خطرناکانگاشتن هر نوع جریان دموکراسیخواه و هویتطلبِ خلقی هم از جانب دولت مرکزی و هم از جانب بسیاری از اپوزیسیونهایی که ملیگرایی ایرانی را مبنا قرار دادهاند. حال آنکه جریانهای دموکراسیخواه و هویتطلب خلقهای ایران اعم از کورد، عرب، بلوچ، آذری، ترکمن، گیلک، مازنی و... بستر دموکراسی بومی را تشکیل میدهند و میتوانند راه سیاست دموکراتیک را در ایران بگشایند.
۵ـ حملات مستقیم جمهوری اسلامی برای حذف جریان چپ از فضای سیاسی ایران و حملات لیبرالیسم به اندیشهی سوسیالیستی، همراستا بودهاند. لیبرالیسم با ترویج این انگارهی غلط که گویا با حقوق فردی و دموکراسی لیبرال میتوان مسائل حاد اجتماعی را حل و فصل کرد، سعی بر تضعیف و حذف جنبش سوسیالیستی نموده است. حال آنکه مدل دموکراسی اجتماعی، ماهیتی سوسیالیستی و جامعهگرایانه دارد. پیداست که به مدل دموکراسیای نیاز هست که توازن فردـ جامعه در آن لحاظ شده باشد زیرا فرد و جامعه مکمل یکدیگر هستند و بدون موجودیت و آزادی یکی از آنها، موجودیت و آزادی دیگری نیز ناممکن میشود.
۶ـ ماهیت هر دولت ـ ملتی و به ویژه دولت مرکزی ایران به شدت زنستیز است. اگرچه زن در جنبشهای سیاسی ـ اجتماعی ایران حضور داشته اما به جایگاه فراخور خود دست نیافته است. مدل دموکراسیای که زن در آن به حالت یک فاعل اندیشنده و کُنشگر درنیاید نمیتواند یک دموکراسی کامل و چارهیاب محسوب شود. دموکراسی رادیکالی که بخواهد مسائل اجتماعی ـ سیاسی حاد ایران را حل کند ناگزیر است که از طبقاتیبودن و جنسیتگرایی عاری باشد.
مدل آلترناتیو پژاک
شرکتکنندگان عزیزِ حاضر در کنفرانس! ما بهعنوان پژاک، مدل آلترناتیوی را برای چارهیابی مسائل خلقهای ایران پیشنهاد و ارائه میکنیم. این مدل آلترناتیو از لحاظ نظری بر تز «ملت دموکراتیـک» استوار است و از ساختاری کنفدرال دموکراتیک برخوردار است. نمود عملیِ مدل مزبور، نظام جامعهی دموکراتیک و آزاد شرق کوردستان(کودار) است که پژاک پس از تجربیات یک دهه مبارزه، جهت تأسیس آن پیشاهنگی نمود و اینک خود پژاک نیز به عنوان یک حزب زیر چتر گستردهی کودار به فعالیتهای مبارزاتی خویش جهت پیشبرد دموکراسی و آزادی در شرق کوردستان و ایران ادامه میدهد.
دولتـ ملت مرکزی در ایران همواره تنوعات پرشمار ملیتی، هویتهای فرهنگیـ دینی و طیفهای عقیدتی و سیاسی گسترده را میخواهد از راه سرکوب و فشار به عدد «یک» تقلیل دهد و همهی آنها را در چارچوب یک ساختار تکملیتی جای دهد. این ساختار تک ملیتی را میتوان «ملت دولتی» نام نهاد. یعنی ملتی که در درون دولت مرکزی ذوب گشته، ارادهی سیاسیاش را از کف داده و فاقد قوهی مدیریت درونی است. ملت دموکراتیک مد نظر ما، به عنوان یک آلترناتیو، نوعی ملت غیردولتی است که از تنوعات اجتماعی فراوانی تشکیل شده و هر تنوع و طیف اجتماعی آن از قوهی خودمدیری برخوردار است. کنفدرالیسم دموکراتیک نیز فرم مدیریت سیاسیای است که ملت دموکراتیک برای خود ایجاد میکند.
کنفدرالیسم دموکراتیک
کنفدرالیسم دموکراتیک چتری فراخ است برای همگرایی تمامی جوامع مدنی، گروههای اجتماعی و افرادی که به طور داوطلبانه و بر مبنای همبستگی ذهنیتی حول ارزشهای آزادی و برابری گردهم آمدهاند. این آزادی و برابری را بر مبنای احترام به تفاوتمندیها تعریف میکنیم. هر نوع تفاوتمندی فرهنگی، دینی، زبانی و ملیتی را نوعی غنا و فاکتور ارزشمند برای ارتقای دموکراسی میشماریم. این همان چیزی است که خلقهای تحت ستم ایران بدان نیاز دارند. این خلقها سالیان متمادیست که زخم آسیمیلاسیون، انکار، نابودی فرهنگی و فقدان استاتوی سیاسی را بر بدن خود دارند. ما دموکراسی رادیکال خلقها را مرهم این زخمها و آلام میدانیم. در برابر مرکزیتگرایی قاطعانهی دولت که همیشه اجتماعات و شهروندان کثیرالهویه را «دیگری»هایی برای حاشیه راندن، یکدستسازی و حذفکردن قلمداد میکند، مدل کنفدرالیسم دموکراتیک به همگان امکان مشارکت آزاد، برابر و داوطلبانه میدهد. مدل مزبور برای همزیستی فرهنگها و هویتهای اجتماعی مختلفی که هزاران سال در کنار هم به سر بردهاند و از اشتراکات بسیاری نیز برخوردارند، نظامی کارآمد و مطلوب است. در برابر ملت دولتیشدهای که توسط حکومتهای مستبد ایران به حالت یک ضعیفه درآمده است، شکلگیری ملت دموکراتیک به جامعه این توان را میبخشد تا با تمام تکثرها و تنوعات درونیاش قادر به خودمدیریتی گردد. در برابر وضعیت محرومیت خلقهای ایران از حقوق شهروندی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و دفاع ذاتی، بر این باوریم که استاتوی خودمدیریتی دموکراتیک برای این خلقها میتواند موجودیت و آزادیهای آنها را تحت ضمانت درآورد. ما برای رسیدن به چنین مدلی دو روش را پیشنهاد میکنیم:
روشهای پیشنهادی مدیریتی پژاک
۱ـ چارهیابی دموکراتیک مسائل خلقهای ایران از راه گشایش سیاسی و رسیدن به یک قانون اساسی دموکراتیک که استاتوی «خودمدیریتی دموکراتیک» برای خلقهای ایران بهطور رسمی در آن پذیرفته شده باشد. جز این راه، هیچ راه دیگری برای آنکه جامعهی کثیرالملهی ایران بتواند با دولت مرکزی ایران زیر یک سقف سیاسی به سر ببرد وجود ندارد. در این چارچوب اعلام کردهایم که اگر دولت ایران خواهان حل مسالمتآمیز مسئلهی کورد است، پذیرش استاتوی خودمدیریتی دموکراتیک برای کوردهای شرق کوردستان، یک شرط اغماضناپذیر است.
بیشک، اصرار سیستم حکومتی ایران بر تداوم مرکزیتگرایی و ساختار قاطعانهی دولت ـ ملت کنونی و عدم انعطاف در برخورد با مسائل خلقها، به معنای اصرار بر لاینحل گذاشتن مسائل است.
۲ـ در صورت اصرار دولت مرکزی ایران بر لاینحل گذاشتن مسائل خلقها، ما برقراری یکطرفهی خودمدیریتی دموکراتیک را حق مشروع هر خلق و ملیتی میدانیم. خودمدیریتی دموکراتیک دقیقا اجرای همان اصل «حق تعیین سرنوشت ملتها به دست خودشان» از طریقی دموکراتیک و غیردولتی است. در این حالت، دفاع مشروعِ ذاتی در برابر تهاجمات دولت حاکم به کار گرفته خواهد شد. میتوان طبق بافت فرهنگی و ساختار اجتماعی ـ تاریخی مناطق مختلف ایران، مدل کانتونها یا ایالتهای دموکراتیک را سرلوحه قرار داد و اتحادیهی دموکراتیک میان آنها را تشکیل داد.
مورد مهم این است که برای هر دو روش یادشده که رهیافتی دموکراتیک جهت حل مسائل به شمار میآیند، آمادگی داشته باشیم. به باور پژاک، سطح آگاهی و سیاسی خلقهای ایران چنان هست که جنبشها، سازمانها و احزاب بتوانند چنین راهکاری را اجرایی کنند. ما راهکار ملت دموکراتیک را در چارچوب کودار، در شرق کوردستان پیاده میکنیم و مدلی اینچنینی را برای سایر خلقهای ایران نیز پیشنهاد مینماییم. این مدل را مدلی آلترناتیو میدانیم و بر این باوریم که اصرار بر راهکارهای سنتی و ملیگرایانه، صرفا خلقها را ضررمند خواهد کرد.
راهکار ملت دموکراتیک مد نظر ما، با دیدی باز و پذیرنده به هویتها و تفاوتمندیها مینگرد. این خصلت را میتوان در میان جنبشهای مبارزاتی خلقهای ایران نیز نهادینه کرد. به باور ما برای آنکه از حالت پراکندگی کنونی گذار شود و به همگرایی لازمه جهت مبارزات دموکراسیخواهانهی خود دست یابیم، میتوانیم بستر آن را فراهم گردانیم. کنفرانس ما میتواند به سنگ بنای «خانهی دموکراتیک و مشترک» خلقهای ایران و جریانات عقیدتی و سیاسی مختلفی که برای آزادی و دموکراسی فعالیت میکنند مبدل شود.
استراتژی خط سوم
حضار گرامی! در حالی این کنفرانس را برگزار میکنیم که خاورمیانه صحنهی آتش و خون و درگیری است. تاکنون نه نیروهای جهانی سرمایهداری و نه دولتـ ملتهای محافظهکار منطقهای و ازجمله ایران هیچ پروژه و طرحی جهت حل مسائل ارائه نکرده و عملکردهایشان تنها به حادشدن مسائل انجامیده است. بحرانها روز به روز دامنهدارتر میشوند و نیاز به استراتژی نوینی هست که بتواند به یک برونرفت ریشهای منتهی شود. ما این استراتژی سیاسی را «خط سوم» می نامیم. یعنی نه در برابر خودکامگی، هژمونیخواهی و سرکوبگری دولتـ ملتهای خاورمیانهای بایستی سر فرود آورد و نه تسلیم سیاستهای درگیرکننده و جنگافروزانهی نیروهای سرمایهداری گشت. بهطور مشخص، ما بهعنوان پژاک در گسترهی شرق کوردستان و ایران این استراتژی را مبنا میگیریم.
محصول هژمونیخواهی در منطقهی خاورمیانه، شکلگیری تروریسمی بینالدولتی از نوع داعش و جنگهایی با پوشش مذهبیـ ملیگرایانه است که همهی دولتها و خلقها را به درون خود کشانده است. در صورت عدم پیشبرد چارهیابی دموکراتیک در سطح ایران، هر لحظه خطر اینکه ایران به وضعیتی شبیه عراق و سوریه دچار شود وجود دارد. بنابراین تسریع مبارزات دموکراتیک در ایران اهمیتی حیاتی یافته است.
جبهه مقاومت در برابر فاشیسم
ناگفته پیداست که جمهوری اسلامی با اصرار بر سیاستهای فاشیستی و ضدخلقی که دامنهی آن را از مرزهای ایران نیز فراتر برده است، به خطری جدی برای کل خلقهای ایران و منطقه مبدل شده است. همچنانکه یگانه راه مقابله با تروریسم بینالدولتیای از نوع داعش، تشکیل جبههی ضدفاشیسم و مقاومتی از نوع کوبانی است، در برابر فاشیسم جمهوری اسلامی ایران نیز باید جبههی همبستگی دموکراتیک خلقهای ایران را پیشبرد بخشید. پادزهر بنیادگرایی، فاشیسم و استبداد، تنها و تنها «مدل دموکراسی بومی، منطقهای و جهانی» است. بر این باوریم که هم واقعیت تاریخی و هم تجربهی عظیم مبارزات سیاسی خلقهای ایران میتواند مدل دموکراسی نمونهای را به ارمغان بیاورد. با توجه به خطر ظهور انواع تازهای از داعش، حزبالله و دیگر مهرههای جنگ نیابتی، وقوع قتلعامها و تراژدیهای محصول جنگ جهانی سوم، بایستی فرصت کنونی را مغتنم شمرد تا گامی جدی جهت همگرایی در مبارزات دموکراتیک خود برداریم.
اتحاد دموکراتیک در ایران
جمهوری اسلامی ایران همواره تلاش کرده تا مسائل داخلی خود را نامرئی نماید. مسئلهی کورد، مسئلهی عرب، مسئلهی بلوچ، مسئلهی بهایی، مسئلهی زن و انواع دیگری از مسائل را میخواهد نامرئی سازد. ماهیت داعشمآبانهی خود را نامحسوس میسازد. سیمای فاشیستی و مستبد خود را زیر ماسک مشروعیتیابی در دیپلماسی امتیازدهندهی بینالمللی، نامرئی میسازد و بدین شیوه تلاش میکند تا اپوزیسیون و نیروهای تحولخواه را بیتأثیر گرداند. در برابر چنین وضعیتی تمام جریانات سیاسی و اجتماعی ایران را فرا میخوانیم تا اتحادی دموکراتیک تشکیل دهند.
پژاک بر این باور است که مدل دموکراتیک مد نظر ما چتر مشترکی است برای حضور آزادانهی همهی خلقها اعم از کورد، عرب، بلوچ، آذری، ترکمن، گیلک، مازنی و فارس. مدل دموکراتیک مد نظر ما خانهی مشترک یارسانها، بهاییها، مسیحیان، کلیمیان، زرتشتیها، سنیها و شیعههاست. مدل دموکراتیک مد نظر ما خانهی امن ارمنیها، آشوریها، کلدانیها، صابئیها و دیگر هویتهای تاریخی ایران است که امروزه زیر عنوان «اقلیت بودن» در خطر نابودی قرار دارند. مدل دموکراتیک مد نظر ما پاسخی تاریخی به آزادیخواهی زنان ایران است. مدل دموکراتیک مد نظر ما میدان باشکوهی است برای حضور تمام عناصر مدرنیتهی دموکراتیک اعم از سوسیالیستها، فمینیستها، اکولوژیستها، جنبشهای فرهنگی، همچنین جریانات دینی و عقیدتیای که ماهیتی ضدسلطه و سرمایهستیز داشته باشند. مدل ملت دموکراتیکی که پژاک به عنوان راهحل پیشنهاد مینماید به روی تکثرگرایی باز است، چون با سیاست دموکراتیک همخوان است لذا میتوان انواع نهادها و سازمانهای سیاسی ـ مدنی را در آن گنجاند آنهم بدون اینکه تفاوتهای نژادی، ملیتی، مذهبی، زبانی و فرهنگی موجب اختلاف گردد؛ یعنی سیاست دموکراتیکی که بدان باور داریم به همهی ما امکان وحدت توأم با تفاوتمندی را میبخشد. بهعنوان خلقهای ایران، هم هویتهای متفاوت تکتکمان حفظ خواهد شد و هم به اتحادی دموکراتیک برای مبارزهی مشترک جهت حل مسائلمان دست خواهیم یافت.
پژاک بر این باور است که برای به ثمر نشاندن مقاومتطلبی و مبارزات خستگیناپذیر خلقهای ایران بایستی روحیهی همگرایی دموکراتیک را ابتدا در جنبشها و سازمانهای پیشاهنگ ایجاد کرد. به باور ما، سازمانهای سیاسی ـ مدنیای که در پی احقاق مطالبات دموکراتیک هویتها، ملیتها و فرهنگهای کثیر موجود در ایران هستند میبایست بیش از همیشه تواناییها و فرصتهایی که در اختیار دارند را با هم یکی سازند. تنها با چنین رویکردی میتوان از دل بحرانها، آلام و تراژدیهایی که خلقهایمان با آن روبهرو شدهاند، طلیعهی دموکراسی و آزادی را نوید ببخشیم.
در پایان، بار دیگر دستنشان میسازیم که کنفرانسمان در این راه متعالی، یک گام مهم است و میتواند سرفصل تازهای را رقم بزند. با این امید، درودهای صمیمانهی حزبمان پژاک را مجدداً تقدیم مینماییم.
حزب حیات آزاد کوردستان (پژاک)
|