دموکراسی مهم تر است یا جمهوری؟


کوروش گلنام


• نگارنده به عنوان یک جمهوری خواه، به روشنی و آشکار می گوید که باور به دموکراسی را برتر و بالاتر از هر چیز دیگری می داند. چه بسا "جمهوری" های قلابی، چون حکومت کنونی در ایران، که تنها هنرشان خودکامگی، زورمداری و بی قانونی است و چه بسا سلطنت های مشروطه، چون در سوئد و نروژ، که در جهان امروز بالاترین میزان دموکراسی را دارند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۷ آبان ۱٣٨۵ -  ۱٨ نوامبر ۲۰۰۶


این روزها، هم زمان با کوشش هایی بیشتر برای زدون تیرگی ها و گام بر داشتن به سوی یکدیگر برای همراه شدن در راه هدفی همگون که همآنا رهایی ایران و ایرانی از خودکامگی و زورگویی و رسیدن به دموکراسی است؛ شوربختانه هستند کسانی در میان کوشندگان که در این زمینه گاه سخنانی می گویند و تفسیر هایی می کنندکه نه تنها به این راه و هدف یاری نمی رساند که واژگون آن، سنگی تازه بر سر راه آن انداخته و کجراه دیگری را می گشاید. خواسته باشند یا نه، نه تنها باری از دوش ما بر نداشته که بر بار سنگین جدایی های کهنه و سخت جان ما که استوار است بر ناراستی های گوناگون، چیزی نیز می افزایند!
به هیچ گونه ای نمی خواستم از کسی نام ببرم چون به کارم نمی آید و با شناختی که همه ما از برخوردها در این گونه موردها داریم، به سادگی می تواند برخوردی شخصی ارزیابی شود اما چون دست کم خودم خوب می دانم که هدفم چنین برخوردی نیست و این بحثی همگانی و مهم است، بناچار از گفتگوی نشریه تلاش با آقای مهرداد درویش پور بنام "سایه روشن های بی انتها و افق ناپیدای اتحاد جمهوری خواهی" نام می برم که در بیشتر سایت ها نیز درج شده است بی آنکه با آن برخوردی شده باشد. راستش من نتوانستم آن را بخوانم ولی دم بر نیاورده و خاموش بمانم.
نخستین نکته جالب در این گفتگو، تیزبینی و هشیاری گفتگوکننده نشریه تلاش است که حقیقتن پی درپی "تلاش" می کند که ناهم گونی وناهم خوانی در پاسخ های گفتگو شونده را به او یادآور شود.
جان کلام پاسخ دهنده به پرسش های تلاش (که در بخش هایی آگاهی های درستی نیز داده است از آن میان در باره ترکیب و تفاوت های دو گروه "اتحاد جمهوری خواهان" و "جمهوری خواهان دموکرات و لائیک" که خود نیز از گروه آخری است) آنگونه که نگارنده از این گفتگو برداشت کرده است، بر دو نکته استوار است و دیگر سخنان زیور است و گاه ره گم کننده و ناهم گون:
۱ : برتری جمهوری به دموکراسی، (با وجود آنکه تلاش می کند آن دو را جدا ناشدنی بداند که در این کوشش کامیاب نیست و گفتگو نشان می دهد که خواست و بینش اساسی او برتری جمهوری به دموکراسی است) و این هم نمونه روشن آن:
 
می دانید که گرایشی هم در جامعه ما موسوم به جمهوریخواه وجود دارد که گرچه خود را قلبا جمهوریخواه می دانند، اما هویت سیاسی اشان را با جمهوریخواهی تعریف نمی کنند، بلکه بر تقدم دمکراسی بر جمهوری تاکید می نمایند. مانند جریان منشور ۸۱ و یا بخشی از کسانی که در نشست لندن حضور پیدا کردند. و یا بخشی از کسانی که تحت عنوان جنبش رفراندم فعالیت دارند. این گروه در صف بندی های سیاسی بیشتر در کنار هواخواهان احیای سلطنت قرار گرفته اند تا در کنار جمهوری خواهان.
 
چون این جمهوری خواهان اهمیت نخست را به دموکراسی می دهند و بر این باورند که با وجود خواست خود برای بر قراری یک جمهوری حقیقی، اگر حکومتی دموکرات با رأی آزاد مردم به وجود آید، شکل حکومت نمی تواند در آن خللی ایجاد کند و با تکیه بر دموکراسی، هر گاه بیشترین همین مردم اراده کنند، می توان شکل حکومت را دگرگون ساخت؛ پس آنها در کنار "هواخواهان احیای سلطنت قرار گرفته اند تادر کنارجمهوری خواهان"! به این سادگی از هم اکنون به دیگران که به روشنی می گویند که جمهوری خواه هستند ولی چون ایشان نمی اندیشند و راهی را که ایشان نشان می دهد دنبال نمی کنند، تهمت ناروا می زند و می کوشد به گونه ای آنها را خواهان بازگشت سلطنت بنمایاند! چون این جمهوری خواهان در زمان حساس کنونی و با توجه به برنامه ها و هدفهای ایران بر باد ده حکومت اسلامی، بر هم کاری و هم یاری همه کسان و نیروهایی که خود را متعهد به دموکراسی بر مبنای منشور جهانی حقوق بشر، جدایی دین از حکومت و دولت، دوری از هر گونه خود کامگی، پذیرش و احترام به رأی مردم و آزادی مردم می دانند، پای می فشارند و کوششان را تنها در راه "اتحاد گسترده جمهوری خواهان" به کار نمی برند و هم زمان برای گسترده ترین اتحاد ملی تلاش می کنند، پس در کنار هواخواهان بازگشت سلطنت هستند!  
ولی جمهوری خواهانی که با وجود جمهوری خواه بودن، دموکراسی را بر شکل حکومت برتری می دهند، از این گونه برخوردها نه هراسی به خود راه می دهند و نه از راهی که برگزیده اند باز خواهند گشت و اتفاقن همین گونه برخوردها نشان می دهد که آنها تا چه اندازه باید هشیار باشند که از جمهوری خواهانی که خود را دموکرات نامیده ولی ناخواسته برداشتی نادرست از دموکراسی را ارائه می دهند، پیروی نکنند. این گروه از جمهوری خواهان هراسی ندارند اگر مشروطه خواهان و دیگر نیروها چون مسلمانان نو اندیش و سکولار، ملی گرایان و چپ ها در مبارزه ای مشترک در کنار آنها قرار بگیرند. آنها با وجود آنکه خواست بر پایی یک جمهوری دموکرات و حقیقی را داشته و برای بر پایی آن مبارزه ای مسالمت آمیز و شرافتمندانه خواهند کرد، ترسی ندارند اگر پس از این حکومت، مردم ایران در انتخاباتی آزاد رأی به بازگشت سلطنت مشروطه نیز بدهند زیرا در آن هنگام گیر و مشکل در درون جامعه ایران و بینش مردم ایران نهفته است. در آن زمان جز با بر افراختن پرچم گفتگو های مسالمت آمیز سازنده و به دور از کینه ورزی و بر مبنای بررسی، ارزیابی و تکیه بر سند و مدرک برای بالا بردن دانش همگانی مردم در راه آنچه که خود خواستار برقراری آن در جامعه هستند، راه دیگری در برابر شان نخواهد بود. با زور نمی شود درک و فهم اجتماعی را بالا برد. ساخت و بنیان جامعه را باید درست بشناسیم تا بتوانیم در راه هدفهای خود که رو به سوی پیشرفت مردم و جامعه دارد، گام های درست بر داریم. پی در پی بازهم باید به خود یاد آور شویم که یکبار برای همیشه باید اراده کنیم تا زیر بنای اندیشه و پندار خود در پذیرش دگراندیش و دگرباش را برای برپایی جامعه ای پویا و زنده و پیشرو، دگرگون کنیم. تا این دگرگونی را از خود آغاز نکنیم و دست از خودخواهی ها و خود بزرگ بینی ها برنداریم، جامعه نیز درست نمی شود و زمینه وجودی حکومت های خودکامه بازهم همچنان فراهم خواهد بود.  
۲ : تکیه بر جمهوری خواهی و جمهوری خواهان به مانند تنها راه رسیدن به رهایی، آزادی و دموکراسی در ایران.
  به راستی زمانی که شما در متن گفتگوی جمهوری خواهی که خود را بسیار هم دموکرات می داند این جمله ها را می خوانید چگونه در باره آن اندیشه می کنید:
"اگر مشروطه خواهان واقعا طرفدار دمکراسی اند چرا بر احیای نظام پادشاهی اصرار میورزند به جای آن که به جمهوری که عالیترین شکل دمکراسی است روی بیاورند؟..."
یک جمهوری خواه دموکرات به مشروطه خواهان می گوید شما زمانی دموکراسی خواه می شوید که جون من جمهوری خواه شوید! بیایید دست از باور و اندیشه خود بر دارید و پیرو من و هم اندیشان من شوید تا شما را دموکرات بنامیم. آیا چنین برخوردی شگفت آور و در عین حال برای آینده ما زیان بار نیست و دموکراسی و دموکراسی خواهی را از درون مایه خود تهی نمی کند؟
بخشی ازدنباله مطلب را هم می آورم که متهم نشوم که تکه ای را از متنی کنده و به میان آورده ام تانتیجه دلخواه بگیرم، سپس بحث خود را دنبال می کنم:  
" به گمان ما یک نیروی دمکراتیک نمی تواند روی پروژه هائی سرمایه گذاری کند و یا نسبت به آنها خوشبینی نشان دهد که تمام تجربه تاریخی حیاتشان خلاف آن را نشان داده است. علاوه بر آن بخش عمده هواخواهان احیای سلطنت از طریق امید به چلبی سازی امریکا در ایران سودای اعاده سلطنت را در سر می پروارنند که ربطی به دمکراسی ندارد... "
یعنی کسی که هوا خواه سلطنت مشروطه است (سخن من رو به سوی تندروان خواستار سلطنت خودکامه فردی به سبک وشیوه گذشته و یا به گفته ایشان "چلبی سازی آمریکا در ایران" ندارد که امروز حتا مورد پذیرش مشروطه خواهان نیز نیستند چه رسد به دیگران) در تمام این سال ها چون مردابی ساکن بوده است و از این همه درد و رنج آسیب هایی که در اثر خودکامگی حکومت اسلامی و حکومت سلطنتی پیشین، بر مردم و سرزمین ما وارد آمده است درس و تجربه نیاندوخته است! این بینش از سویی مرز روشنی را که امروز میان خواستاران حکومت مشروطه سلطنتی برمبنای اصول دموکراتیکی که پیش از این بر شمرده شد و آنها در چند سال اخیر، بارها بر آن امضا نهاده و آبرو و آینده سیاسی/ اجتماعی خود را در گرو آن نهاده اند، با سلطنت خواهان تندرویی که حتا امروز نیز آماده انتقاد از گذشته سیاه حکومت سلطنتی خودکامه نبوده و با وارونه سازی، ایران آن روزگار را چون بهشت به تصویر می کشند و خواهان بازگشت سلطنت به همآن شیوه گذشته هستند و کمترین اعتباری نیز ندارند را در هم نموده و به این ترتیب به درهمگونی های بیشتری دامن می زند.  
همآنگونه که خوانندگان نوشته های نگارنده می دانند، من خود جمهوری خواهی خوشبختانه مستقل هستم که این امر نیزنه از سرخودخواهی که از وجود تجربه های تلخ گروه گرایی و نادرستی ها در کارهای گروهی است که ریشه های ژرف درگرفتاری های فرهنگی/اجتماعی ما دارد. آنها که در جستجوی حقیقت هستند، به خوبی در می یابند که به میان آوردن این موضوع به معنای پشتیبانی از مشروطه خواهان نیست که پشتیبانی از دموکراسی (مردمسالاری) است که کسانی مفهوم آنرا، بیشتر ناخواسته، نادرست به مردم می شناسانند.
اگر جمهوری خواهی امروز از یک مشروطه خواه بخواهد که برای دموکرات بودن و نشان دادن باور به آن باید مثل او بیاندیشد و خواسته خود را کنار نهاده و جمهوری خواه شود، گمان نداشته باشید که فردا نیز به مسلمان سکولار و ملی گرایی هم که امروز شعار نزدیکی به آنها و گردآمدن همه آنها را به عنوان جمهوری خواه می دهد (در همین گفتگو آمده است)، خواهد گفت که دست از مسلمانی خود بردارید و یا ملی گرایی خود را کنار بگذارید و چون من یک جمهوری خواه لائیک و دموکرات شوید تا دموکرات بودن شما حقیقی شود و من آنرا بپذیرم! این روند در آینده می تواند همه دیگر دگراندیشان و دگر باشان را نیز در بر بگیرد و تازه این زمانی است که نه ما جمهوری خواهان به قدرتی تبدیل شده ایم و نه پس از آن بر حکومت و قدرت دست یافته ایم. بنابر این، چنین تفسیری از جمهوری خواهی مدعی متکی به دموکراسی، به ضد خود عمل می کند. نگارنده به عنوان یک جمهوری خواه، به روشنی و آشکار می گوید که باور به دموکراسی را برتر و بالاتر از هر چیز دیگری می داند و همآنگونه که همه آگاه هستند و در این گفتگو نیز به درستی به میان آمده است، چه بسا "جمهوری" های قلابی، چون حکومت کنونی در ایران، که تنها هنرشان خودکامگی، زورمداری و بی قانونی است و چه بسا سلطنت های مشروطه، چون در سوئد و نروژ، که در جهان امروز بالاترین میزان دموکراسی را دارند. نگارنده از آن دموکراسی پشتیبانی می کند و برای آن مبارزه می کند که هم مشروطه خواه، هم مذهبی و هم کسان و باورهای دیگری که مبانی حقوق بشر و مردمسالاری را می پذیرند و خود را به آن پایبند می دانند، در آن شرکت داشته و برای باورها و هدف های خود مبارزه قانونی و مسالمت آمیز کنند.
شگفت آور است که ایشان در این گفتگو عمل به اندیشه خود و همراهان امروزی خود را "راه دموکراسی" در ایران دیده و با تاکید دوباره بر برتری "جمهوری" به "دموکراسی"، ناخواسته انتخابات آزاد و تعین شکل حکومت وسیله مردم را نیز رد می کند:
" ... یعنی از نظر این مجموعه [هم اندیشان ایشان در میان جمهوری خواهان دموکرات و لائیک] راه دمکراسی در ایران از طریق استقرار یک نظام جمهوری سکولار و دمکراتیک مبتنی بر جدائی دین از دولت می گذرد. در حالیکه در میان بخشی از جامعه موسوم به جمهوریخواه ما گفتمان دمکراسی مقدم بر جمهوری است و معتقد هستند که مردم باید در یک انتخابات آزاد شکل حکومت را تعیین کنند. به نظر آنان شکل حکومت مهم نیست بلکه محتوی دمکراتیک آن مهم است."
و "... اساسا این جریان معتقد نیست که دمکراسی در ایران در قالبی غیر از قالب جمهوری بعنوان یک بدلیل مطلوب، ممکن و میسر است."
بله! نگارنده به برتری دموکراسی بر جمهوری و یا هر شکل دیگر حکومت باور دارد. گزینه من برپایی یک جمهوری در ایران است و برای آن مبارزه خواهم کرد، ولی برپایی دموکراسی و نهادینه کردن آن را در ایران از هر امری مهم تر ارزیابی می کنم. دموکراسی مهم تر از جمهوری است.