معنای رفاه در نظام سرمایه داری-اردشیر قلندری



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۱ خرداد ۱٣۹۴ -  ۱۱ ژوئن ۲۰۱۵


برخی ها بر این باورند که نظام سرمایه داری شرایط رفاه در جامعه را فراهم می سازد. علاوه بر عقیده فوق، بسیاری از اقتصادانان نیز نظر فوق را نادرست خوانده، یقین دارند، که تنها تعداد ناچیزی در کشورهای سرمایه داری از همه نعمات مادی جامعه برخورداربوده، مابقی در شرایط سختی گذاران زندگی می کنند. ایجاد یک زندگی مرفه برای قشری ناچیز برپایه غارت اکثریت، کاری چنان طاقت فرسایی نمی باشد و این امر در واقع حکایت از ماهیت نظام سرمایه داری دارد.
حقیقت این است، که تبلیغات بورژوازی با همه ی ترفند و دروغ تلاش دارد، این اندیشه را در میان زحمتکشان غالب نماید که سرمایه داری جامعه را به رفاه می رساند. برهمین پایه مدتی این تبلیغات زهرآگین بر شهروندان کشورهای سوسیالیستی سابق اثراتی برجا گذاشت، ولی زمانی که بهشت سرمایه داری با جامعه سوسیالیستی ازدست رفته به مقایسه گذاشته شد، تاثیراین تبلیغات توسط شهروندان بلوک سوسیالیستی سابق احساس گردید، و ژرفای فجایای بهشت نوین آشکار شد. اینک روند در این جوامعه بصورتی ایست که تعداد شیفتگان هرچه کمتر می گردد، صف معترضین گسترده تر می شود. این امر ، بسیار طبیعییست چراکه، تا فروغلطیدن در بهشت برین سرمایه، شهروندان کشورهای سوسیالیستی سابق، با همه معایب موجود در نظام فوق، نگران آینده خود جهت داشتن کار شایسته، مسکن، آموزش و پرورش و درمان رایگان ... نبوده، برادری بین خلقها، صلح و دوستی، همبستگی و رفاقت، کمک به همدیگر، امری رایج و نازدودنی بود. آنچه که امروز در اکثر کشورهای پسا سوسیالیستی و حتی در اروپا ، خاورمیانه و آفریقا می گذرد، چهره کریه جنگ، به تبع آن، مرگ ، آوارگی، ویرانی تمدنها، ریاضتهای اقتصادی برای ۹۹% جامعه، با ایده های دیوانه وار ارلیگارشهای حاکم یکسان گشته است. بدیگر سخن زندگی با قانون جنگل.   
در چنین شرایطی باور به رفاه در جوامعه سرمایه داری تنها در مخیله یک بیمار خودنمایی میکند. ازطرفی نیز بیهوده نیست، که ایدئولوگهای سرمایه داری در جستجوی راه کاری تازه تر در راستای تغییر عقاید شهروندان برآمده اند. بازی بر "عینیتها" ، اقرار به وجود زخمهایی در سرمایه داری، رسیدن به نوعی برابری انتزاعی باب طبع خود از مسیر حزب های دست ساز ، همزمان با تبلیغ اینکه سرمایه داری نسبت به سوسیالیسم به انسان بیشتر ارزش می نهد، فحاشی به نظام سوسیالیستی را مدام در بوق کرنا کرده اند.
از همین زاویه، تعدادی اقتصاد دان و ایدئولوگ در "لباس خواسته های اجتماعی" به تبلیغ "سوسیالیسم دموکراتیک" پرداخته، تلاش دارند، زحمتکشان را به "عینیت" حقیقت خود متقاعد سازند. حیله اصلی در این تبلیغات مساله گوناگونی را در بردارد: نخست اینکه افشای سرمایه داری، در واقع، نوعی صداقت و درستی وظیفه آنها را توجیه کند، که نقطه پنهان این صداقت و راست گویی در مورد جنبه های مثبت و منفی سرمایه داری و سوسیالیسم بهترین وسیله توجیه نظام سرمایه داری حاکم در نهایت است. بلاخره واقعیت این است، که برخی کشورها در سطح زندگی بالاتری قرار دارند!، چگونه به این سطح رسیده اند؟ پاسخ در تکرار سخنان مکرر مبلغان سرمایه داری در راستای بهبودی سرمایه داری وطنی، یعنی افزایش نقش دولت در اقتصاد، مبارزه با فساد، حمایت از سرمایه داری "صادق" و از این قبیل بیانات بازتاب یافته است. موضوع اصلی بر این قرار است، که هیچ یک از مستندات، سبب لغو استثمار زحمتکشان نمی گردد، معنی عام آن فقر و ستم بر میلیون ها انسان است. برایند، "عینیت" فوق به یک منظور – فریب هرچه بیشتر و تحمیل ایدئولوژی سرمایه داری به تبع آن، تحکیم حاکمیت طبقه حاکم بر جامعه است.
این بخش ناچیز جامعه با تملک ابزار تولید و بر همین پایه از نعمات زندگی با غارت نیروی کار دیگری بهرمند گشته، با بخدمت گرفتن دولت مردان و در نتیجه برخورداری از حمایت آنان و همزمان حمایت روشنفکران مبلغ ایدئولوژی سرمایه داری و بخشی از کارگران ممتاز، فعالان اتحادیه ها و سایرین که سرمایه داری با مبلغی ناچیز در راستای فریب توده های زحمتکش خریداری نموده است، در رفاه کامل بسر می برند. در مقابل صد ها میلیون توده کار در هر کدام از کشورهای سرمایه داری جهان ، چه در سرمایه داری پیشرفته، یا در کشورهای سرمایه داری پس مانده به کار بردگی، با دستمزدی که جهت احیای نیرو برای کار و ایجاد ارزش اضافی مالک ابزار کار کفایت می کند، متحمل همه بی قانونی ها و نابرابری ها می باشند.
در همین راستا نمونه جالبی از وزیر بهداشت کشور لاتویا است، که پیشنهاد کرد؛ کسانی که وجوهی جهت معالجه ندارند، از اوتانازی (euthanasia) یعنی "مرگ خوب، آسان" استفاده کنند. تا بدین ترتیب، جامعه سرمایه داری از شر بیماران فقیر رها گردد. در واقع، در اینجا سخن از دو موضوع می باشد: نخست؛ در این کشورهای "رفاه سرمایه داری"، انسانهایی زندگی می کنند که درمان بمثابه نوعی کالای لوکس است. دوم؛ مفهوم زندگی این انسانها در دولت سرمایه داری گرانتر از زندگی حیوانات خانگی که جهت اونانازی نزد دامپزشک می برند، نمی باشد. علیرغم این، از زندگی زنانی که در امستردام پشت ویترین فروشگاه ها معرض فروش جهت نیازهای جنسی گذاشته شده اند، بگذریم، که مشتری همان طور که یک کیلو موز می خرد و چک دریافت می کند، این زنان را نیز با چک می خرد. بنظر نیز نمی رسد که این زنان از فرط رفاه در پشت ویترین نشسته باشند.
زمانی که در غرب می گویند کشور در رفاه بسر می برد، مفهوم رفاه، که برخی کنشکران اینک تلاش دارند، همان سبک دستبابی به رفاه را به ایران با برخی پیشوند و پسوند به سوسیالیسم صادر کنند چگونه خواهد بود؟.
جهت شکافتن بیشتر این موضوع، "سطح متوسط زندگی" را در نظر بگیریم؛ این سطح متوسط از دید ریاضیات، یعنی همه درامد جمعیت کشور جمع گردد، و آنگاه بین تعداد تقسیم شود. ولی در واقع، چنین نیست. سنجش میزان تب در بیمارستانها را برای مثال می اوریم، که یکی با تبی ۴۰ درجه دم مرگ است، دیگری با ٣۶.۶ درجه ولی کاملن سالم. یا یکی از ثروتمندان یک وعده لابستر به بهای سه آپارتمان سیر میشود، و دیگری نون و پیاز هم ندارد، با اینهمه، میزان "متوسط سطح زندگی" افزایش می یابد، بطوری که حتی اگر اولی دیگر لابستر مصرف نکند، بقول معرف زبان بلبل به بهای سه آپارتمان بخورد، وضعیت دومی تغییر نکرده، بدتر نیز می گردد. این مقایسه واقعیت انگار ناپذیر امور در جوامعه سرمایه داریست، جوامعه ای که ذکر آمار و ارقام حقیقی اکیدن ممنوع و پذیرفتنی نیست.
پرواضع است، که در بسیاری از کشورهای سرمایه داری وضعیت زحمتکشان یکسان نیست، زمانی که سخن از شرایط بد توده های کار باشد، منظور در کلیت است، طبقه کارگر در کل در شرایط تعرض به حقوق خود، در بی قانونی و وابستگی به اراده و روحیه طبقه حاکم قرار دارد، و از لحاظ مادی پیوسته و به کرات بدتر از کارفرمایان بسر می برند. در نگاه مشخص تر می بینیم که زحمتکشان در برخی کشورها در بعُد مادی دارای زندگی نسبتن بهتری نسبت به سایر کشورها قرار دارند، بطور مثال؛ در چنین کشورهایی نرخ بیکاری پائین تر، مزایای اجتماعی بالاتر و برخی حمایت های قانونی نیز وجود دارد. این امر قبل از هرچیز شامل کشورهای به اصطلاح "مرکز سرمایه داری" می گردد، که اندوختن ثروت نجومی بر اساس استثمار شدید طبقه کارگر خود نبوده، بلکه بر اساس طفیلی و غارت سایر ملل بنا گشته است. از ثروت اندوخته شده بر پایه غارت منابع مادی و انسانی سایر کشورها، کشورهای "مرکز سرمایه داری" [کشورهای امپریالیستی مرکز] جهت مهار خواسته های طبقه کارگر خود هزینه هایی در بخش پرداخت دستمزد نسبتن بالا و برخی مزایای اجتماعی را متحمل می گردند. روشن است که این حاتم بخشی اصولیت وضعیت کارگران را دگرگون نمی کند، ولی زندگی را کمی آسانتر می نماید. هزینه های متحمل شده از سوی بورژوازی امپریالیستی با میل و علاقه نمی باشد، چنین امری با ماهیت سرمایه داری بیگانه است. در واقع، طبقه حاکم جهت حفظ حاکمیت خود و مهار اعتراضات و رشد شرایط انقلابی بهایی است که در "مرکز سرمایه داری" متحمل شده است.
برایند این رفاه نسبی کارگران کشورهای "مرکز سرمایه داری" از یک منبع سرچشمه می گیرد، بر غارت سایر ملل ، تصرف ثروت مادی آنان و استثمار بی رحمانه کارگران، (همان وعده ای که آقای حسن روحانی در داووس به اربابان جهان داد) و اکثر اوقات با جنگ، خونریزی، مرگ هزاران انسان همراه می گردد، جنبش های ازادیبخش با شلاق ملی گرایی و تحقیر بشدت سرکوب می گردند. امپریالیسم نیز با چپاول و مصرف همه منابع کره زمین منجمله، منابع انسانی معنی حقیقی خود را می یابد.
از کشورهای "امپریالیستی مرکز" می توان آمریکا ، انگلستان، فرانسه و آلمان را نام برد، که از طریق دستگاه چاپ اسکناس به استثمار و دوشیدن جهان پرداخته اند. گذشته از این، خودخواهانه کشورهای خاورمیانه را، با برافروختن جنگ و خریدن حاکمان که فرمانبردارآنان گشته اند، به غارت منابع مادی و انسانی سرگرمند. انگلستان، آلمان و فرانسه اتحادیه اروپا[ کشورهای همسایه ضعیف تر از خود] را به ابزار اسارت مالی و چپاول اقتصادی تبدیل نموده اند.
با اینهمه، کشورهای دیگری نیز وجود دارند که رسمن با سرمایه داری مرکز مرتبط نمی باشند، اما در این "سطح متوسط" بدنام دارای زندگی بالاتری می باشند. این کشورها خدمات شایانی به انحصارات دولت های امپریالیستی کرده، همراه آنان به تقسیم سودهای افسانه ای انحصارات امپریالیستی بابت استثمار شدید کارگران وابسته و کشورهای درحال توسعه مشغولند. بطور نمونه، سویس یکی از مراکز مالی جهانی و یا از لوکزامبورگ و سنگاپور - منطقه افشور و برخی کشورهای اسکاندیناوی می توان نامبرد. "سطح زندگی متوسط" در این کشورها نیز بالا بوده، که بر همان پایه غارت کشورهای جهان سوم استوار شده است.
چه چیزی میتوان از گفته فوق برداشت نمود؟، مگر غیر این است که رفاه حقیقی تنها در تبلیغات دروغین سرمایه داری برای توده های کار، که اکثریت جهان سرمایه داری را تشکیل می دهند، موجودیت دارد!، رفاه حقیقی – چه از نظر مادی و چه از نظر اخلاقی ، معنوی به توده های کار و به طبقه کارگر از مسیر یک جامعه سوسیالیستی بدون هر گونه پسوند و پیشوند میسر است. تنها از طریق حاکمیت پرولتاریا، و مالکیت عمومی بر ابزار تولید، رفاه واقعی و شکوفایی اقتصادی – اجتماعی امکان پذیر است. پس پیکار برای سوسیالیسم وظیفه اصلی هر زحمتکش است، که درپی جامعه ای بهتر می باشد.

اردشیر قلندری ۱۰ ژوئن ۲۰۱۵