مسئله‌ی گذار از سرمایه‌داری - ۶ - اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : فریدا آفاری

عنوان : کتاب هیودیس درباره ی درک مارکس از بدیل
هیودیس به این مسئله واقف است که یک انقلاب سوسیالیستی در کشوری توسعه نیافته نمی تواند بدون کمک انقلابات سوسیالیستی در کشورهای سرمایه داری پیشرفته موفق شود. او با استناد بر ادبیات اقتصاد سیاسی، آثار مارکس و پژوهش خود در مورد ماهیت نظام سرمایه داری می گوید که بدون گسست از شیوه تولید ارزش یا بدون فراروی از حاکمیت "زمان کار لازم از لحاظ اجتماعی" بر فرایند تولید در سطح جهانی نمی توان از سرمایه داری گسست. سرمایه داری خود مرحله ی گذار به سوسیالیسم است به این معنی که شرایط را برای پایان دادن به تولید ارزش امکان پذیر می کند. اما گسست از این شیوه ی تولید به هیچ وجه فرایندی خودکار نیست. متاسفانه آنچه که بسیاری مارکسیست ها و سوسیالیست ها "مرحله ی گذار" می نامند همان ادامه ی تولید ارزش به شکل سرمایه داری دولتی یا "سوسیالیسم بازار" است. لطفا کتاب جدید هیودیس را بخوانید: " درک مارکس از بدیل سرمایه داری". تهران: انتشارات روزبهان (در آستانه ی چاپ)
۶٨۹۵۰ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣۹۴       

    از : سعید رهنما

عنوان : حق با شماست
آقا یا خانم یاواره عزیز حق با شماست. ایشان معتقد است که گذار از سرمایه داری چه برای کشورهای بسیار پیشرفته صنعتی و چه کشورهای کمتر توسعه یافته باید بطور مستقیم و بی مرحله صورت گیرد. از نقطه نظر تیوریک توجه ایشان عمدتا بر تبیین جامعه پسا سرمایه داری است (و در این زمینه کارهای بسیار با ارزشی ارایه داده اند) اما نحوه گذار را ثانوی می دانند (همانطور که در مصاحبه می بینید ). بحث ایشان در این خصوص بنوعی نقطه افراطیِ مقابلِ ادوارد برنشتاین است که معتقد بود “هدف (نهایی سوسیالیسم) هر چه که می خواهد باشد، برای من هیچ است و جنبش همه چیز” ومعتقد بود که پیشرفت های اجتماعی در دوران سرمایه داری گامهای پیشرفت به سوی سوسیالیسم اند. تردیدی نیست که هم شناسایی و تبیین هدف مهم است و هم نحوه رسیدن به آن، و یکی بدون دیگری بی معنی است. نحوه گذار مشکل تر و پیش شرط های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و سازمانی دارد که طی مراحلی طولانی مبارزهِ جمعی در عرصه جهانی می تواند بدست آید. سعید رهنما
۶٨٨۲۰ - تاریخ انتشار : ۲۷ خرداد ۱٣۹۴       

    از : عجبا تا کی

عنوان : جهان سومی های بنجل خرید
من در این تعجم که این نظریه پردازان جرا نتونستن نظریات خودشونو تو کشورهای خوشون جا بندازن و ما جهان سومی ها خریدارشون می شیم تا یمن جنوبی سوسیالیستی، مقولستان سوسیالیستی، آلبانی و اینا را درست کنیم
ما یه بار موش آزمایشگاهی آخوندا شدیم و تا هفت پشتومن کافیه. ولمون کنید.
۶٨٨۱۹ - تاریخ انتشار : ۲۶ خرداد ۱٣۹۴       

    از : ئاواره

عنوان : یک سوال از آقای رهنما
در ابتدا ممنون از کارهای مفید و پیگیریتان در انتشار چنین مباحثی.
من درقسمتی از سخنان آقای هیودیس در مورد لنین ابراز داشته است، ابهام و ناروشنی می بینم. در اینجا او لنین را بخاطر ابتکارش که " برخلاف بخش اعظم مارکسیست‌های ارتدکس، درکی مرحله‌بندی شده یا تک‌خطی از تاریخ نداشت" آشکارا می ستاید. و نیز می افزاید که " وی از امکان گذار مستقیم یک کشور کم‌توسعه‌یافته بدون گذر از مرحله‌ی تکامل سرمایه‌داری، به طور مستقیم نه تنها به سوسیالیسم بلکه به کمونیسم بحث می‌کرد." و نیز زمانی بود که "او با دیدگاه پلخانف هم‌نظر بود که روسیه پیش از آن که مهیای سوسیالیسم شود باید یک دوره‌ی طولانی سرمایه‌داری را از سر بگذراند" بدین ترتیب من نویسنده را با لنین همنظر میابم که انقلاب در یک کشوری که نیروهای مولده بحد عالی به تکامل نرسیده اند و سرمایه داری تمام تواناییها و ظرفیتهایش را هنوز به منصه ظهور نرسانیده است، و وفور کامل مادی در جامعه حکمفرما نیست، میتوان سرمایه داری را دور زد و کارگران ( در حالیکه هنوز در نبردهای طبقاتی طولانی با جامعه سرمایه داری ابدیده و متشکل نشده اند) میتوانند از عهده کنترل اجتماعی بر تولید و توزیع برایند ( بدون اعطای حق وکالت به نخبه گان و الیته سیاسی همچون حزب)
تمام تجارب تاکنون این ایده را مردود نشان داده است.
در اینجا این سوال مطرح میشود که با توجه به این که اقای هیودیس اکیدا بر عدم موفقیت برپایی کمونیسم در یک کشور تاکید دارد و میدانیم که از جمله عوامل شکست سوسیالیسم روسی و چینی ، هم و غم ناگزیر انها برای تصاحب ارزان کار کارگران و انباشت ان برای جبران عقب ماندگی صنعتی در مقابل سرمایه داری پیشرفته و صنعتی ترغرب بود، این دو باور را چگونه بهم گره میزند و به لنین حق می دهد که فکر می کرد میتوان در یک کشور غیر پیشرفته هم سوسیالیسم بر پا کرد؟
یا اینکه شما مطلب را خوب نرسانده اید یا اینکه من بد برداشت کرده ام.
لطفا کمی در اینباره توضیح دهید
با سپاس فراوان
کامنت در ارسال اول چاپ نشده، احتمالا یا نرسیده، یا در صف انتظار است.:)یا؟؟؟
۶٨٨۰۵ - تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱٣۹۴       

    از : شباهنگ

عنوان : قانونمندی برآمد هیولا
این جناب نظریه‌پرداز درباره‌ی لنین کمی تعارف می‌کند. لنین در واقع استالین «جوانمرگ» شده بود و اگر چند سالی بیشتر عمر می‌کرد، امروز در مقایسه با او از استالین به عنوان «فرشته‌ای معصوم» یاد می‌شد. به بحث‌های مربوط به سرکوب خونین اعتراضات کارگران کرونشتات به دست بلشویک‌ها مراجعه کنید تا ببینید لنین با خونسردی آدمی که انگشتش را در سوراخ بینی‌اش کرده، راجع به لزوم کشتار کارگران معترض استدلال می‌کند. استالین در واقع به راهی رفت که لنین برایش کوبیده و هموار کرده بود. مشکل بزرگ نخستین «انقلاب سوسیالیستی» جهان فقط این نبود که در عقب‌مانده‌ترین کشور اروپا با بافتی دهقانی و فاقد سنن دمکراتیک روی داد، بلکه این هم بود که با انقلاب همزمان در دیگر کشورها همراه نشد؛ چیزی که مارکس پیروزی آن را ناممکن و بلاموضوع می‌دانست. بنابراین از بطن آن انقلاب، فقط هیولا می‌توانست سربرآورد که نهایتا سربرآورد! مقایسه‌ی نظری لنین و استالین با آدمی در اندازه‌ی فکری مارکس، به این می‌ماند که معلم‌های کلاس اکابر در روستایی را با یک پروفسور دانشگاه مقایسه کنیم! حتی همین بحث‌های رزا لوکزامبورگ با لنین تفاوت یک انقلابی مدرن شهری شده را با یک «موژیک» روسی به خوبی نشان می‌دهد.
۶٨۷۹٨ - تاریخ انتشار : ۲۴ خرداد ۱٣۹۴