مرعوب شدگی مدافعان سرنگونی یا
تلاش برای سترون سازی اپوزیسیون انقلابی، کدامیک؟
- اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : حسن نکونام

عنوان : نقش آیت الله بی بی سی،
باور به ضرورت سرنگونی حکومت اسلامی، امروزه نه تنها باور انقلابیون چپ و رادیکال و کمونیست، بلکه میبایستی باور یک لیبرال واقعی هم باشد. میگویم «لیبرال واقعی»، زیرا که یک لیبرال اگر بخواهد به اصول لیبرالیسم خود باورمند باشد، ابتدائی ترین اصل آن ،آزادی و رهائی «فرد انسان» از اصول مذهبی است، که به دست و پایش بسته شده است. امروز فاشیسم شیعه حاکم بر کشور، جان و مال و زندگی و حتی زیررختخواب فرد انسانی را نیز به زیر مهمیز اشتران اطلاعاتی و امنیتی خود کشانده و سرکوب میکند. میگویم لیبرال واقعی، و نه «چلغوزهای» سیاسی و وطنی عقب مانده ای، که همواره روزگار ،دین خو و دین جو بوده، و درسی از روزگار نگرفته، و هیچ چیزی از رنسانس و عصر روشنگری، در پایان دادن به انگیزاسیون قرون وسطا و دخالت دین و مذهب در زندگی انسان و جدائی دین و دولت، نیاموخته است. میگویم لیبرال واقعی، و نه ره گم کردگانی که آخوند را «اصلاح طلب» مینامند. آخوندی که تمامی محتویات مغزش را، خون حیض و نفاس و امور مربوط به پائین تنه و شکم و زیر شکم تشکیل داده است، و تنها مشغولیاتش تولید خرافه، و خدمت به بیگانگی انسان از انسان است. بگذریم.
در نوشته روزبه، علیرغم نثر کمی غامض و ناروان آن، استدلالات محکمی ارائه داده شده است. بحث من در اینجا، ادامه این موضوع نیست، بلکه میخواهم کمی به گذشته بر گردم.

۱- سال ها پیش فیلمی در باره سفارت انگلیس در ایران دیدم. در این فیلم تمامی اطاقها و راهروها و زیر زمین و آرایش آنها به نمایش در آمده بود. در راهروها و زیر زمین سفارت، ردیف های مختلفی از آرایش عبا و ردا و عمامه در سراسر اطاقها به دیوارها آویزان بودند. همه آنها با پارچه های بسیار نفیس و گرانبها ساخته شده، و عمامه های سیاه (که گویا مخصوص آخوندهای«سید» که از اخلاف پیامبر اسلامند) و عمامه های سفید، که گویا برای آخوندهای معمولی هستند، جدا بوده و در ردیف های جداگانه ای آویزان بودند.
پرسش این است که کاربرد این همه عبا و ردا و عمامه آخوندی بچه منظوری بوده است؟

۲- در تمامی دوران جنبش معروف به مشروطیت و پس از آن، انگلیسی ها و سازمان جاسوسی و اینتلیجنت سرویس انگلیس در ایران، مشغول به شغل «شریف» خود بودند. در آن دوران بدبختانه هنوز سیستم عشیره ای و قبیله ای بر ایران حاکم بود، و بیشترین جمعیت ایران بیسواد، ناآگاه و سرشار از خرافات بودند. از همین زمان، آن عباها و رداها و عمامه ها، کار برد خودشان را پیدا کردند. همین انگلیسی ها ، که زبان فارسی را هم یاد میگفتند،با پوشیدن لباس آخوندی، به سراسر ایران، و بویژه به روستاها، سفر کرده تا مبلغ اسلام برای ایرانیان شوند. آنها برای مردم بیسواد و خرافاتی ایران، دست به آفریدن «معجزه» هم میزدند. حکایاتی از آفرینش این «معجزات» هم در ایران فراوان بودند. یکی از آنها حاکی از آن است که، آخوند انگلیسی به روستاها رفته و در تجمع مردم، «معجزه» خود را به آنها نشان میداد. این آخوند انگلیس ساخته، یک باطری الکتریکی را در زیر عبا و ردای خود پنهان کرده، و بگونه ای مرموزانه جریان الکترکی را بسوی دست خود میرساند، و با دست دادن با مردم، و ایجاد شوک الکتریکی به دست مردم، خود را خالق «معجزه» به مردم می شناساند. معجزه ای از این بهتر؟ هم علمی است و هم در آن دوران سرشار از خرافات، کاربرد سیاسی خوبی دارد.

۳- همین آخوندهای انگلیسی ،در دوران معروف به ملی شدن صنعت نفت ایران، که جنبش و مطالبه ملی شدن صنعت نفت بسیار قوی بود، به میان مردم رفته، و آنها را «ارشاد اسلامی» میکردند. از جمله شعارهائی که تبلیغ میکردند، بویژه در جنوب ایران و استان خوزستان که تمرکز صنعت نفت در آنجا قرار داشت، با زبان لری و بصورت زیر بود:

تو که مهر علی، منه دلته
نفت ملی، سی چنته؟

ترجمه فارسی این شعار بصورت زیر است:

تو که مهر علی را در دل داری
نفت ملی را برای چه میخواهی؟

پیوند سرمایه داری انگلیس (و بی بی سیخ، بعنوان سخنگوی فارسی زبان آن) و مذهب ، و بویژه اسلام ،پیوندی سیمبیوتیک است. پیوند سیمبیوتیک، رابطه ارگانیک و حیاتی دو موجود به همدیگر است. مانند رابطه نوزاد در رحم مادر با خود مادر.symbiotic
۶٨٨٣٣ - تاریخ انتشار : ۲٨ خرداد ۱٣۹۴       

    از : تقی روزبه

عنوان : در پاسخ به بیژن حکمت
صحبت من از انسجام استدلال بود و نه فقدان استدلال . در آن بخش از میزگرد شما از شکست انقلاب و ترس مردم از هرج و مرج طلبی نتیجه گرفته اید که مردم "خواهان رفتن آقای خامنه ای ولایت فقیه نیستند". من با ارجاع به جنبش ۸۸ که سرکوب شد اشاره کرده ام که پس مرگ براصل ولایت فقیه را اجنه ها فریادمی زدند؟. یا شما انتظاردارید که مردم هرساعت و هرروز انقلاب کنند و شعارسرنگون باد بدهند؟ به موردمجاهدین و انسجام استدلال آن هم اشاره کرده ام. جنبه های بقول خودتان اثباتی بی اعتبار شدن هم که توسل به عملکردجنبش های جدید و از جمله آمریکای لاتین است هم به تفصیل پرداخته ام و گفته ام که مقایسه نظام ولایت فقیه با آنها مقایسه دوغ و دوشاب است. در اینجا شکاف عظیمی بین حاکمیت و مردم و دو قلمرو کاملا جدا با ارزشهای متفاوت وجود دارد. و ...پس می بینید که من از قضا دقیقا به استدلال های شما و کنه آن ها پرداخته ام... و نهایتا من برتجربه سی و شش سال شکست اصلاح نظام و انحطاط کامل پارادایم جنبش اسلامی پرداخته ام.... شما براستی در برابر این شکست و این پارادایم چه استدلالی دارید؟. واقعیت آن است که موضوع شیوه تغییر دررویکردشما خودتغییر و موضوع اصلی را بزیرسابه برده است.
۶٨٨۱۴ - تاریخ انتشار : ۲۶ خرداد ۱٣۹۴       

    از : تقی روزبه

عنوان : دوست دانشجو
در پاسخ به پرسش های دوست دانشجو
قبل از آن که به پاسخ به پردازم یادآوری سه نکته را لازم می دانم: نوشته من در اساس نقدی است به ادعای برنامه پخش شده بی بی سی در موردمرعوب شدگی سرنگون طلبان و فرادستی مدافعان اصلاح پذیری سیستم و بی اعتباری استدلال های ارائه شده . با این همه دوست دانشجو بدون آن که نظرمثبت یا منفی خود را نسبت به آن ادعاها و دو فضای کاملا جدا و واگرای حاکمان که درنوشته من آمده ابراز بدارد، سوالاتی را مطرح کرده است که معلوم نیست از کدام منظر است و رابطه اش با آن نوشته چیست؟.
نکته دوم آن که پاسخ های من به آن سوالات درهمان نوشته یعنی نقد رویکرد مدافعان اصلاح سیستم آمده است. که در این جا باردیگر به ان اشاره می کنم.
نکته سوم آن که نظرمن و هرکس دیگر به این نوع پاسخ ها چندان مهم نیستند. مسأله مهم ترتوضیح و چگونگی حرکت جنبش های مردمی و مختصات آن یعنی مهمترین نیروی تغییر و دگرگونی است. عامل تعیین کننده همین جنبش های اعراضی ضداستبدادی، ضدسیستم و چگونگی آنها است. اینکه من و امثال من چه گونه با این رویکرد ارتباط برقرارمی کنیم و هم چون بخشی فعال از آن تقویت اش کنیم و یا درمقابلش سنگ اندازی کنیم در قیاس با مسأله اصلی امری فرعی است. چه باید کرد در برابرحاکمیت مطلق العنانی چون حکومت اسلامی را از متن کتاب ها و یا برنامه های این یا آن گروه و فرقه ها نمی توان استخراج کرد. توضیح المسائلی هم وجود ندارد که پاسخ های روشن و منجز به این نوع سوال داده باشد. کورسوی پاسخ ها را می توان در متن جنبش های اجتماعی و جهت گیری آن و با تکیه بر پتانسیل های نهفته در آن کاوید و پیشرفت و به آزمون نشست. با اراده و ابرازنظرکسی گره این مهم گشوده شدنی نیست و گرنه گرهی وجود نداشت تا چه رسد به انبوه گره ها و کلاف سردرگمی که با آن مواجهیم. کما اینکه سالهاست که پاسخ های مشخص و منجز به این نوع سوالها در ویترین انواع اپوزیسیون ها دارند وجود دارند و خاک می خورند.
به گمان من پاسخ اکثراین سوالات در بخش های مختلف نوشته من آمده است. در اینجا تنها برای اجتناب از تطویل مطلب از پاراگراف آخرنوشته نقل قول می کنم:
" سرنگونی حکمرانان و قدرت های بیگانه از مردم، از پائین و تنها بدست خوداستثمارشدگان و حکومت شوندگان ممکن است. گروه ها و نیروهای سرنگون طلب رادیکال نیز بخشی از جامعه و مردم هستند که از گفتمان تغییرنظام از طریق انقلاب دفاع می کنند. آن چه که انقلاب خوانده می شود، قبل از هر چیز ناظربر محتوای تحول و اقدام است و نه شکل آن. به معنای نفس مشارکت آگاهانه و فعالانه وسیع ترین توده های مردم در درهم شکستن و برافکندن ماشین قدرت از یکسو و اهداف ساختارشکنانه و معطوف به تغییررادیکال و همه جانبه مناسبات اجتماعی از سوی دیگراست. متأسفانه هنوز هم بشر به آن قله درخشان و پرشکوهی که هر زمان بخواهد از طریق مسالمت آمیز نظام را تغییر بدهد- البته نه فقط جابجائی مهره هائی از آن- نرسیده است. گو این که جنبش های رهائی بخش و مدافعان گفتمان آزادی و برابری اجتماعی، همواره پرشورترین نیروی محرکه این راه پیمائی را تشکیل می دهند."
چننانکه ملاحظه می شود این پاراگراف می گوید سرنگونی آری و ثانیا بوسیله مردم و از پائین و بدست آنان ثالثا نقش نیروها و گروه های رادیکال و سرنگونی طلب به عنوان بخشی از مردم و جنبش تقویت آن است و رابعا انقلاب را در خشونت و آن هم در شکل خلاصه کردن اشتباه است. شکل در برابرمحتوا امری ثانوی و محصول کشاکش شرایط پیچیده ای است که کسی از قبل نمی تواند به آن مهر خود را بزند. رابعا ترجیح و اولویت نیروهای آزادیخواه و برابری طلب حتی الامکان بکارگیری کمترین خشونت و تحولات مسالمت آمیز بسوی دوران پساحکومت اسلامی است و لی چنین راهی تضمین شده نیست بلکه به عملکردحاکمیت و توازن نیرو و این گونه عوامل مشروط است. معنی این سخن آن است که خشونت که ذاتی وابزاراساسی جریانت سلطه طلب و استثمارکننده است جائی در استراتژی نیروهای مدافع آزادی و برابری و انسان محور ندارد و جزئی ذاتی آن نیست . باصطلاح امری عرضی است و نه ذاتی و لاجرم می شود تحت شرایطی آن را حذف یا تقلیل داد. اما هیچ گاه به معنی نفی دفاع از حق حیات و زندگی نیست. چرا که تغییر و مناسبات بخشی از ذات زندگی است. دفاع از موجودیت خود در برابرتجاوز دیگران امردیگری است که حتی در مفادحقوق بشرهم گنجانده شده است. متأسفانه نوع دفاع از موجودیت و حق حیات و آزادی فقط به اراده و خواست و آرزوی یک طرف و ما بستگی ندارد. مثلا درمورد جنبش کردهای سوریه-رژوا- سالها تلاش کردند که خود را از فروافتادن به گرداب جنگ نکبت بار دورنگهدارند. اما آدم خواران داعش با هحوم و پیش آمدن خطرکشتار و اسارت و غارت و تجاوز و کنیزی گرفتن و...، زنان و مردان جوان و غیرجوان را وادارساخت برای دفاع از جان و زیستگاه خود به دفاع از حق زندگی آزاد برخاسته و حتی وادار به جنگ تن به تن کرد. اما این در ذات خود یک مفاومت و دفاع برای غلبه برخشونت ورزی انسان است و تنها برای دفع خشونت و نه روی آوردن به خشونت متقابل و انتقام و ...از این رو به گمان من نمی تواند و نبایداعمال خشونت هیچ گاه بخشی از استراتزی و بخش ذاتی جنبش های رهائی بخش باشد.

درمورد این سوال که چه کسی در رأس حکومت قرار بگیرد بدیهی است که از دیدرویکردی که من دفاع می کنم قرارنیست کسی برمردم حکومت کند جز خودحکومتی خود مردم و کارگران و زحمتکشان و شهروندان. بنابراین همانطور که در نوشته اماده است خودگردانی و تنظیم زندگی و جامعه براساس رفع نیازها و نه سودمحوری خطوط اصلی نظام جایگزین است. چندسوال بعدی نیز طبق همین اصلی از منظر رویکردی که من دفاع می کنم بلاموضوع هستند و پاسخ آنها بدیهی و روشن است. بدیهی است که آزادی بیان و احزاب و ... و یا تن دادن به خواست مردم از اصول بدیهی چنین رویکردی بشمار رود.
مسأله مهم طرز نگاه به جامعه و انسان ها و اصول رهائی بخش است. شما ممکن است از نگاه خود این پاسخ ها را مبهم و بی اعتباربدانید در حالی که برای اعتبارنسبی دارند و معیارهم آزمون پراتیک اجتماعی که چه بسا تدقیق شود و یا حتی بالکل تغییرپیداکنند. فاقدعلم غیب هم هستم و برای هرسوالی هم بدون مداخله خودجامعه و آزمون اجتماعی جواب حاضر و آماده ای ندارم!
۶٨٨۱٣ - تاریخ انتشار : ۲۶ خرداد ۱٣۹۴       

    از : کیا

عنوان : لزومی به بر اندازی نیست!
حکومت اگر لاشه متعفن روی داستانمان نباشد , حد اقل در حال مرگ طبیعی است .

آنچه کم داریم یک اتحاد همه جانبه برای جانشینی آن است "الترناتیو مناسب" و این وقت میبرد و یا شاید ما دیر بجنبیم و قدرتهای بزرگ این نقش را اجرای کنند!.
۶٨٨۱۲ - تاریخ انتشار : ۲۶ خرداد ۱٣۹۴       

    از : آسو

عنوان : همه برن کنار
شباهنگ جان! حالا این اپوزیسیون ناکارامد استعفا میده یا نمیده زیاد به دل نگیر.فرض کن استعفا دادن.شما خودت سریع دست بده جلو با یک نقد جانانه از دین، چون کم داریم،یک اپوزیسیون ناب بی دین درست کن، که زود کلک اینارو بکنه.ببینم چکار می کنی شیر مرد.مردم ایران منتظرت هستن ها.نکنه تو هم یک صد سالی صبر کنی.
۶٨٨۰۹ - تاریخ انتشار : ۲۶ خرداد ۱٣۹۴       

    از : بیژن حکمت

عنوان : پاسخ به روزبه
تقی روزبه می نگارد که " اما دریغ از شنیدن یک استدلال منسجم و قابل تأمل از سوی گرداننده و شرکت کننده مدعی اقبال عمومی و مدافع این گفتمان." خوب من در ابتدای گفتگو دستکم چهار پنج دلیل برای عدم اسنقبال عمومی از شعار سرنگونی آوردم. حال اگر بنظر دوستمان اینها مسجم و قابل تامل نیست، باید دستکم انها را نقل و استدلال کند که چرا)
۶٨٨۰۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱٣۹۴       

    از : شباهنگ

عنوان : نعشی که روی دستمان مانده است
اصلاح‌طلبان به براندازان سرکوفت می‌زنند که نیرو و ابزار سرنگونی رژیم را ندارند، پس بهتر است حرف‌های گنده گنده و غیرعملی نزنند. این انتقاد کاملا درستی است. ولی خود اصلاح‌طلبان هم که خواهان اصلاح کردن این نظام هستند، عملا نیرو و ابزار لازم برای رفرم را ندارند و دنباله‌رو قدرت و حوادث هستند و فقط حرف‌های گنده گنده و بی‌نتیجه می‌زنند و فرصت‌سوزی می‌کنند! در نتیجه می‌توان گفت که جمهوری اسلامی به نعش عفنی می‌ماند که روی دست همه‌ی ما مانده است. نه کسی می‌تواند آن را به خاک بسپارد و نه از بوی تعفن و پوسیدگی آزاردهنده‌ی آن جلوگیری و دست‌کم آن را مومیایی کند. وقتش رسیده است که اپوزیسیون ـ اعم از رفرمیست و انقلابی ـ پس از نزدیک به چهار دهه که از حیات جمهوری اسلامی می‌گذرد، به افلاس و ورشکستگی خود اعتراف و دسته‌جمعی استعفا کند. مضافا اینکه این اپوزیسیون خودش در به قدرت رساندن و تحکیم این نظام نقش اساسی داشته است. اصلاح‌طلبان ما چه در داخل و چه در خارج می‌خواهند همین نظام را حفظ کنند و فقط آن را کمی بهبود بخشند و چهره‌ی بهیمی‌اش را اندکی بزک کنند تا «رحمانی‌تر» به نظر برسد. آنان نه با اسلام مشکلی دارند و نه بطور فی‌نفسه با اسلامگرایی. آنان فقط با روایت خاصی از اسلامگرایی که بر ایران مسلط است یا نوع داعشی و طالبانی آن مشکل دارند و تمام آرزویشان اینست که فرضا رفسنجانی به جای خامنه‌ای ولی‌فقیه می‌شد تا شاید ما هم پنجاه سال دیگر سیاستمداری چون «رجب طیب اردوغان» می‌داشتیم. انقلابیون هم اگر چه یک گام جلوترند و نظام ولایت فقیه و حکومتی اسلامگرا را نمی‌خواهند، ولی نهایتا با خود اسلام هیچ مشکلی ندارند و حاضر نیستند خطر کنند و خود را با آن دربیندازند. و وای به حال جامعه‌ای که حتی «انقلابیون سکولار» و «آته‌ایست‌هایش» هم نخواهند به رویارویی با دین بپردازند. از صبح تا شب می‌توان درباره‌ی مارکس بحث کرد و صد جور نقد درباره‌ی «نئولیبرالیسم» یا نسخه‌ برای «گذار به سوسیالیسم در جهان» و غیره نوشت (انگار که ما مشکلی جز این‌ها نداریم!)؛ ولی این سخن مارکس را تعمدا به دست فراموشی سپرد که: «همه‌ی نقدها با نقد دین می‌آغازد».
۶٨٨۰٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱٣۹۴       

    از : کیا

عنوان : برانداز شکست نخورده پا بر جا‌, تاریخی می‌شود !
-اکثریت مردم به این حاکمیت خیلی‌ وقت است که نه‌ گفته اند و در شرایط سختی به مباره به طرق متفاوت ادامه می‌دهند.
به زبانی دیگر هر کس در توانش علیه ولایت می‌جنگد .

-بی‌ قانونی - چپاول ثروت ملی‌- بی‌ عدالتی - تقلبی و دروغ - تبعیض و توطئه - قتل و تجاوز و ... قابل لمس و شنیدن است"برای کوران و کران هم".

- حاکمیت ولایی در اقلیّت محض قرار گرفته است و سر نگونی خود را پیشبینی‌ کرده است.

با همه اینها اپوزیسیون دارد شیر وخت می‌کند که آیا سرنگونی درست است؟

من به شما حق می‌دهم که ترس اپوزیسیون واقیعت دارد و چه بسا مشکل ساز شود.
۶٨۷۹۷ - تاریخ انتشار : ۲۴ خرداد ۱٣۹۴       

    از : دانشجوازایران -

عنوان : تقاضا
از آقای روزبه تقاضامیکنم به پرسشهای من درسایت روشنگری پاسخ دهند. بی اعتنائی به نطر خواننده بی احترامی به او است.آقای روزبه حرف شما وحی منزل نیست که نتوان آنرازیر سوآل برد.
۶٨۷۹۴ - تاریخ انتشار : ۲۴ خرداد ۱٣۹۴