متاستاز داعش درافغانستان و
هشدار«امارت» به «خلافت»!


شهاب شباهنگ


• گسترش داعش در افغانستان همزمان به معنای آن است که جمهوری اسلامی از این پس باید از دو سو نگران نزدیک‌شدن جهادگرایان به مرزهای خود باشد؛ هم از طریق مرزهای مشترک غربی با عراق و هم از طریق مرزهای مشترک شرقی با افغانستان و پاکستان. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۷ خرداد ۱٣۹۴ -  ۱۷ ژوئن ۲۰۱۵



تحرکات جریان موسوم به «دولت اسلامی» (داعش) در افغانستان موضوع تازه‌ای نیست. در ماه‌های گذشته نه تنها سرویس‌های اطلاعاتی غرب، بلکه همچنین شماری از «کارشناسان منطقه» و برخی از سیاستمداران بارها نسبت به خطر گسترش نفوذ داعش در افغانستان هشدار داده‌اند. گزارش‌های گوناگونی در رسانه‌ها نیز حاکی از آن است که داعش در افغانستان و نیز کل آسیای میانه حضور فعالی دارد و نیروهای این جریان مشغول یارگیری در میان اسلامگرایان افراطی در کشورهای یاد شده و بویژه در میان نیروهای طالبان در افغانستان هستند.

رسانه‌ها از قول شاهدان عینی از حضور نیروهای داعش در مناطق گوناگون افغانستان خبر می‌دهند. مردم این مناطق بارها مردان مسلح سیاه‌پوشی را دیده‌اند که به زبان‌های غیرمحلی صحبت می‌کرده‌اند و به جنگ‌افزارهای سنگین و خودروهای مدرن و موتورسیکلت‌های تندرو مجهز بوده‌اند. البته به گفته‌ی شاهدان عینی این افراد فعلا با مردم عادی کاری ندارند و به نظر می‌رسد هدف آنان بیشتر جذب نیرو و اقدامات تدارکاتی برای آینده است. با این همه مردمی که با این افراد روبرو شده‌اند به شدت نگران‌اند که ممکن است افغانستان بزودی صحنه‌ی فعالیت‌های مرگبار دیگر گروه‌های جهادی شود.

عراقیزه کردن افغانستان؟

موضوع کشته‌شدن شخصی به نام ملاعبدالرئوف که از فرماندهان طالبان در افغانستان بوده و به داعش پیوسته بود، تنها نمونه‌ی کوچکی برای فعالیت‌های داعش در افغانستان است. او که اخیرا در حمله‌ی یک هواپیمای بی‌سرنشین آمریکایی در ولایت هلمند افغانستان کشته شد، در جنوب غربی این کشور به جذب نیرو برای داعش مشغول بوده است.

نمونه‌ی دیگر، عملیات انتحاری اخیر در جلال‌آباد بود که به مرگ ده‌ها غیرنظامی و زخمی‌شدن صدها تن انجامید. برای نخستین بار نیروهای طالبان مسئولیت این عملیات را برعهده نگرفتند و حتی آن را به عنوان «اقدامی شیطانی» محکوم کردند. در پی آن، داعش اعلام کرد که مسئول این انفجار انتحاری بوده است.

به این رویدادها باید هشدار ولادیمیر پوتین درباره نفوذ داعش در افغانستان را نیز افزود. حامد کرزی رئیس‌جمهوری پیشین افغانستان نیز برای اینکه از قافله عقب نیفتد و به خود روسیه هم هشداری داده باشد، خاطرنشان ساخت که نفوذ داعش در افغانستان می‌تواند حتی ثبات روسیه و چین را تهدید کند. برخی مقامات و رسانه‌های جمهوری اسلامی نیز اخیرا سازهای خود را با این ارکستر هماهنگ کرده و درباره‌ی خطر گسترش نفوذ داعش در افغانستان و پاکستان هشدار می‌دهند.

روال رویدادها به گونه‌ای است که سرانجام جان مک‌کین، سناتور پرنفوذ آمریکایی در یک کنفرانس امنیتی در سنگاپور صریحا هشدار داد، چنانچه نیروهای آمریکایی به طور کامل از افغانستان خارج شوند، داعش موفق خواهد شد این کشور را به یک «عراق دیگر» تبدیل کند. اینکه مک‌کین با چنین سخنانی، تمایل محافظه‌کاران آمریکایی برای حضور نظامی فعال‌تر آمریکا در افغانستان را بازمی‌تاباند البته روشن است، ولی در اصل ماجرا تغییری نمی‌دهد. گفتنی است که هنوز حدود ده هزار نیروی نظامی آمریکا و حدود سه هزار نیروی نظامی از دیگر کشورهای غربی در افغانستان مستقرند.

نامه‌‌ای گله‌آمیز به خلیفه!

ولی ماجرای یادشده فقط به این اظهار نظرها یا شواهد و قرائنی که ذکر آنها رفت محدود نبود و چند روز پیش خبر رسید که نیروهای داعش و طالبان در ولایت ننگرهار به درگیری‌های شدید نظامی پرداخته‌اند که برای هر دو طرف تلفات سنگینی دربرداشته است. شمار زیادی از غیرنظامیان این منطقه از بیم این درگیری‌ها آواره شده‌اند. مقامات امنیتی افغانستان تایید کرده‌اند که درگیری‌های نظامی میان داعش و طالبان از حدود یک ماه پیش آغاز شده‌ است. این درگیری‌ها یادآور درگیری‌های نظامی داعش با دیگر جریان‌های جهادی مانند «جبهه‌ی النصره» یعنی بازوی القاعده در سوریه است و از آن نشان دارد که داعش پس از عراق و سوریه، افغانستان را به عنوان صحنه‌ی زورآزمایی تازه‌ی خود برگزیده است.

به‌رغم سکوت اولیه‌ی هر دو گروه درباره‌ی این درگیری‌ها، این فرآروند با نامه‌ای که طالبان افغانستان در روزهای گذشته برای ابوبکر البغدادی، رهبر داعش نوشت ابعاد تازه‌ای به خود گرفت. طالبان در این نامه صریحا به «خلیفه‌ی داعش» گفت که به حضور نیروهای او در افغانستان نیازی ندارد و بقول معروف: «مرا به خیر تو امیدی نیست شر مرسان»!

اگر چه لحن طالبان در این نامه هنوز دوستانه است و از داعشی‌ها به عنوان «مجاهدین» یاد می‌کند، اما آشکار است که این گروه از تحرکات داعش در افغانستان نه تنها ناخشنود بلکه حتی بیمناک است. بیهوده نیست که طالبان در این نامه به البغدادی هشدار می‌دهد که مبادا «خدای ناکرده» از راه دور تصمیمی بگیرد که مایه‌ی ناراحتی و ناخشنودی «بزرگان مجاهدین و علمای دین» شود.

روح پیام طالبان به البغدادی را می‌توان چنین خلاصه کرد که: تو «خلافت» خودت را در عراق و سوریه داشته باش ولی کار «امارت اسلامی» طالبان در افغانستان را به ما واگذار و در آن دخالت نکن، چرا که «تعدد گروه‌های جهادی» نه به سود جهاد است و نه مسلمانان و نه افغانستان! اتمام حجت طالبان به رهبر داعش که در پایان لحنی تهدیدکننده به خود می‌گیرد این است که: «اگر بخواهید از صفوف طالبان یارگیری کنید و دردسر و جنجال بیافرینید، تمام مسلمانان جهان از شما ناخشنود خواهند شد. و اگر بخواهید جبهه‌ی دیگری در افغانستان بگشایید، با واکنش طالبان روبرو خواهید شد».

البته عملکرد داعش در سال‌های گذشته نشان می‌دهد که گوش‌ این گروه به این‌گونه سخنان و تهدیدها بدهکار نیست وگرنه با سازمان مادر خود (القاعده) درنمی‌افتاد و صفوف «جهادگرایان» در سوریه را چندپاره نمی‌کرد. داعش هدف خود را بارها اعلام کرده و خواهان گسترش مرزهای «خلافت» از دریای مدیترانه تا هندوستان است و هیچ‌یک از مرزهای ملی کنونی را به رسمیت نمی‌شناسد، همان‌گونه که مرزهای میان عراق و سوریه را به رسمیت نشناخت. در راستای چنین هدف بلندپروازانه‌ای نه تنها قرار است «کمان شیعی» برکشیده از تهران به جنوب لبنان در هم شکسته شود و کارایی خود را از دست بدهد، بلکه آسیای میانه و از جمله جمهوری‌های سابق شوروی نیز باید برای تاخت و تاز نیروهای داعش شخم زده شود. پس تردید نباید داشت که داعش مدتهاست افغانستان را هدف گرفته و بسوی آن خیز برداشته است و احتمالا باید منتظر بلعیده شدن بخش‌های قابل‌توجهی از نیروهای «امارت اسلامی» توسط «خلافت اسلامی» شد. البته بعید به نظر می‌رسد که این پایان ماجرا باشد.

تا کنون به نظر می‌رسید که به محض خروج کامل نیروهای آمریکایی از افغانستان، این کشور مانند «سیب رسیده‌ای» به دامن طالبان می‌افتد. البته طالبان چیزی جز سازمان امنیت ارتش پاکستان و ابزاری در خدمت به کرسی نشاندن منافع نظامیان این کشور در افغانستان نیست. به دیگر سخن، پاکستان همواره تلاش کرده افغانستان را به حیاط خلوت خود تبدیل کند. اما طالبان به عنوان دست دراز پاکستان در افغانستان، اکنون با چالش کاملا تازه‌ای روبروست. جهادگرایان داعش که در عراق و سوریه پیروزی‌های چشمگیری داشته‌اند، برای نیروهای طالبان که موفقیت‌هایشان در افغانستان در سال‌های گذشته محدود بوده است، از گیرایی زیادی برخوردارند. بر این پایه می‌توان گفت که زمینه‌ی رشد و گسترش داعش در افغانستان فراهم است و حال باید منتظر شد و دید که شاید این بار خود طالبان یا دست‌کم بخش‌های عمده‌ای از آن به «سیب رسیده‌ای» تبدیل شوند که به دامن داعش می‌افتد؛ یعنی همان که پیش‌تر بر القاعده و شماری از دیگر گروه‌های جهادی رفت! پس چالش تازه‌ای که طالبان افغانستان با آن روبروست، همزمان چالشی برای پاکستان است. و چه بسا داعش در راستای بلندپروازی‌ها و گسترش نفوذ خود در افغانستان، نیم‌نگاهی هم به ایستگاه بعدی یعنی پاکستان و بمب‌های اتمی آن داشته باشد؟!

دایناسوری برای تمام فصول؟

ولی گسترش داعش در افغانستان همزمان به معنای آن است که جمهوری اسلامی از این پس باید از دو سو نگران نزدیک‌شدن جهادگرایان به مرزهای خود باشد؛ هم از طریق مرزهای مشترک غربی با عراق و هم از طریق مرزهای مشترک شرقی با افغانستان و پاکستان. هنوز زود است که بتوان از تنگ‌تر شدن «کمربند سیاه داعش» به دور ایران سخن گفت، ولی در صورت تداوم روند کنونی، می‌توان از نخستین گام‌‌ها در این راستا سخن گفت و ایران را آبستن ماجراجویی‌ها و رویارویی‌های خونینی در آینده دانست.

داعش هم‌اکنون از پشتیبانی مالی و نظامی برخی کشورهای منطقه برخوردار است. اراده‌ای جهانی نیز برای مقابله‌ی قاطع با این جریان به چشم نمی‌خورد، زیرا به نقش آن در توازن «جنگ‌های نیابتی» و شخم‌زدن منطقه امید بسته شده است. همین امر امکان مانوورهای داعش و تبدیل شدن آن به یک بازیگر قدرتمند منطقه‌ای را فراهم می‌کند، بازیگری که دست کم هدف فعلی آن بسنده کردن به مرزهای سرزمین‌های تسخیرکرده برای گسیل لابیگرانی با کت و شلوار و احتمالا کراوات به راهروهای سازمان ملل نیست و برای خود رسالت‌های دیگری قائل است.

درباره‌ی پدیده‌ی زوال دایناسورها فرضیه‌های گوناگونی وجود دارد که محتمل‌ترین آن اصابت اجرام آسمانی عظیم به کره‌ی زمین است که به نابودی همه‌ی آنها انجامید. ولی در کنار آن فرضیه‌ی دیگری نیز مدعی است که دایناسور عظیم گوشتخواری به نام «تیرانوسور» (تی‌رکس) که بزرگ‌ترین و قوی‌ترین جانور درنده‌ی زمین بود، همه‌ی دایناسورهای دیگر را به مرور زمان دریده و بلعیده و سرانجام خود نیز به دلیل نیافتن طعمه بطور طبیعی زوال یافته است. شاید برای برخی از قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای، داعش باید نقش همان هیولای درنده‌ای را بازی کند که یکی یکی دیگر هیولاهای کوچک‌تر منطقه را می‌بلعد تا خود نیز سرانجام به مرگ طبیعی بمیرد. اما در این زمینه نمی‌توان مصادره‌ی به مطلوب کرد و منتظر «مرگ طبیعی» داعش نشست. باید این احتمال را هم در نظر گرفت که داعش آنقدر بزرگ و قدرتمند شود که حتی به پشتیبانان خود نیز رحم نکند!

در مجموع می‌توان گفت که در کل جهان هیچ منطقه‌ای چون خاورمیانه چنین روزگار خونین و ملتهب و پرتنشی را از سرنمی‌گذراند. بومرانگی که رهبران جمهوری اسلامی ۳۷ سال پیش به نام «صدور انقلاب اسلامی به کشورهای منطقه» پرتاب کردند، پس از ویرانی‌های مصیبت‌بار و خونریزی‌های فراوان، با شتابی ویرانگر بسوی ایران بازمی‌گردد. سردمداران جمهوری اسلامی برای نخستین بار در دوره‌ی زمامداری خود با نیرویی در منطقه روبرو هستند که از خودشان رادیکال‌تر، وحشی‌تر و خونریزتر است و تازه در «مسلمانی» هم دست آنان را از پشت بسته است! بیش از ۱۴۰۰ سال پس از ظهور اسلام، پیروان گوناگون و رنگارنگ محمدبن عبدالله کل منطقه را به صحنه‌ی تاخت‌وتازهای خونین خود تبدیل کرده‌اند تا از نو یکدیگر را مسلمان کنند! هدف همه‌ی آنان دستیابی به قدرت سیاسی و پیاده کردن قوانین شرعی است و در این راستا همه‌ی گلوله‌ها، توپ‌ها و موشک‌هایی را که بسوی هم شلیک می‌کنند، با شعار «الله اکبر» متبرک می‌‌کنند!

در همین زمینه:
چند نکته‌ای که باید درباره‌ی «دولت اسلامی» دانست
www.akhbar-rooz.com
------------------------------------
*متاستاز به انتقال سلول‌‌های سرطانی از راه خون و یا سیستم لنفاوی به بافت‌های دیگر بدن اطلاق می‌شود که در مراحل خیلی پیشرفته سرطان‌ها ایجاد می‌شود. ادامه روند متاستازباعث درگیری اعضای بیشتری شده و درمان را بسیار دشوارتر یا بعضا غیرممکن می‌سازد.