سخنی با میانمایگان سبز و بنفش - شفایی
کثافت هایی که بالا میاوریم و باز -از سر ناچاری!- قورت میدهیم!



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲٨ خرداد ۱٣۹۴ -  ۱٨ ژوئن ۲۰۱۵


یک. اول کلی درباره حواشی عملیات کربلای چهار اطلاع رسانی می کنید، که "آقا این یک فاجعه بود که از طرف سپاه رقم خورد و در واقع، نه در راستای سیاست دفاع از مرزهای کشور، بلکه یک تجاوز به خاک عراق بود" (آنچه که باعث شد حتی گروه هایی مثل حزب توده و اکثریت هم که به اصطلاح جنگ را نه امپریالیستی [به معنای محکومیت کلیت جنگ و هر دو طرف درگیر: آنچنان که موضع گروه های خط سه بود]، بلکه میهنی -یعنی حق ایران در دفاع از مرزهایش در برابر تجاوز عراق- می دانستند، از سیاست حمایت از جنگ دست بکشند)؛ بعد چطور میایید دیگران را دعوت به شرکت در یکی از ایدئولوژیک ترین مراسم های حکومتی (آن هم به گواه گزارش میدانی خودتان -و الا اینکه در این برنامه های از پیش برنامه ریزی شده چه اتفاقی می افتد، که برای همه ی ما روشن است) می کنید؟!
دو. اگر فاکتور متجاوزانه بودن عملیات کربلای چهار را در نظر بگیریم، و نیز در نظر داشته باشیم که بسیاری از رزمنده هایی که نیستند و نیز آنها که امروز در قید حیات هستند، از هنگام وارد شدن به جنگ، به آنچه می پنداشتند (برخلاف سیاست شرعی و ملی "دفاع از میهن و دین" است) از جبهه ها خارج شدند یا از مشارکت در عملیات هایی از این دست سر باز زدند، آن وقت چطور باید حضور این کشته شده ها را در عملیات مذکور توضیح داد؟ به عبارتی بهتر آیا ایشان متجاوز به حساب نمی آیند؟
سه. در خصوص شیوه ی وحشیانه بودن کشته شدن آنها هم باید گفت ببخشید، در جنگ که حلوا پخش نمی کنند! این جفنگیات مربوط به قوانین جنگ هم که واقعاً شوخی تر از آنی است که بخواهیم روی آنها تمرکز کنیم؛ کلیت چیزی به نام جنگ کثافت است؛ حالا وسط این منجلابِ خشونت و ویرانی می خواهید نرخ هم تعیین کنید که "خواهشاً اون طوری نکشید: نامردیه؛ اینطوری بکشید: انسانی تره"؟! در مورد شیوه های کشته شدن نیروهای بعثی و عراقی توسط رزمندگان اسلام چه نظری دارید؟! لابد عراقی ها با روشهای "تارانتینویی" ما را می کشتند و ما به روش انسانی "شلیک یک گلوله اتفاقی که ناخواسته شلیک شده بود و آنها هم خود را جلوی این تیرها می انداختند"؟!
چهار. این کشته شده ها قربانی ناآگاهی خودشان از یک سو و سواستفاده حکومت از این ناآگاهی، از سوی دیگر هستند. آنها با دلایلی در این جنگ شرکت کردند که شما حتی در این دوره هم آنها را رد می کنید؛ حال چطور به حال ایشان افسوس می خورید؟! و حتی برای افسوس خوردن به حال ایشان، چه دلیلی برای شرکت در مراسم حکومتی ای مثل این هست؟! راههای دیگری برای افسوس خوردن وجود ندارد؟!
پنج. باقی بحث های احساسی نظیر اینکه "هدف ما دادن این پیغام به خانواده شهداست که شما تنها نیستید و ما مدیون فرزندان شماییم" هم که جنبه شعاری و هویت نمایی و خودارضایی رسانه ی جمعی (فیسبوک) دارد. می خواهید ارادتان را نشان دهید؟ یک گروه بیست نفری درست کنید، بروید دوره بچرخید منزل شهدا و جانبازان. چطور میشود از موضع ضد جنگ برای این کشته شده ها سوگواری کرد؟!
شش. بعد از شرکت نصفه نیمه با شمایلی که مورد پذیرش حاضران در این مراسم نیست (بنا به گزارشات خودتان)، حالا نوبت تعریف از افتخارات و رشادتهایتان در این مراسم است که نهایتاً یکساعت بیشتر در آن نبودید: چه حرفها شنیدید و دم نزدید، چه توهین ها کردند و چیزی نگفتید، چه رفتارها شد و چشم بستید، چرا؟ "بخاطر خون شهیدان و نیز برای اینکه محتملاً آنها خانواده ی یکی از این شهدا بودند: رعایتشان را کردیم"! روایت است که شرکت در مراسم سوگواری کسی که صاحب عزایش شما را قبول نداشته باشد مستحب نیست (کراهت دارد). حالا این محبت زورکی تان را چطور باید فهمید، الله اعلم!
هفت. چطور می شود در مراسمی شرکت کرد که سخنرانانش علیه دولت محبوب تان سنگ پرانی کنند و آن را به «آمریکایی» و «ضد رهبری» بنامند؟! این تناقض شبیه همان رأی مخفی سید محبوبتان در آبسرد دماوند نیست که بعد از اینکه لو رفت که شرکت کرده، همه تان به دفاع کردن از وی پرداختید و سر آخر معلوم شد که کل آرای مأخوذه از آن صندق باطل اعلام شده است؟!

همه این نقدها از موضع خودتان بود؛ بماند تناقض هایی مثل اینکه بسیاری از همین به قول شما شهدا و رزمندگان در حین به جا آوردن مسئولیت هایشان در جبهه ی نبرد با دشمن خارجی، سرگرم قصابی به قول خودشان ضد انقلاب در جبهه های زندان ها بودند. صرفاً برای اینکه سندی ارائه کنم به زندگی نامه و وصیت نامه سید کاظم کاظمی، قائم مقام اطلاعات سپاه و طراح اصلی عملیات دستگیری سران حزب توده ارجاعتان میدهم:
fa.m.wikipedia.org
www.irajmesdaghi.com
www.farsnews.com


خوب حالا بعد از دیدن این لینک ها، چیکار کنیم؟ برویم منزل شهید را پیدا کنیم برای عرض ارادت؟!

می بخشید اگه زنده زنده کشتن ۱۷۵ غواص با دست های بسته را نمی توانید تحمل کنید، راجع به قصابی شدن چهار-پنج هزار نفر در زندان های جمهوری اسلامی در دهه شصت توسط همین برادران رزمنده نظرتان چیست؟ لابد از سر ناآگاهی بوده؟! سلاخی و قصابی سیاسیون و نویسندگان و روشنفکران در دهه هفتاد را می توانید تحمل کنید؟! کشتار کارگران خاتون آباد را چطور؟! شکنجه هایی که همین نیروهای ارزشی و رزمنده از دانشجویان در ماجرای کوی دانشگاه کردند را چطور؟! شاید هم بخواهید از این موضع های قشنگ حقوق بشری بگیرید که "ما همه را محکوم می کنیم"؟! تا حالا محکوم کرده اید؟ کجا؟ کی؟

این شرح، یک نمونه از خروارها موضع گیری های میان مایگانه ی طبقه متوسطی تان است. می توانید این خط پرسشی را در خصوص دیگر مواضع تان هم پی بگیرید: دفاع از خاتمی، حمایت از موسوی، گریان بودن برای کشته های دهه شصت، علی مطهری، هاشمی رفسنجانی: از عالیجناب بودن تا نماد جنبش سبز شدن، لزوم شرکت در انتخابات، حق شهروندی و ... .

ننگ با رنگ (از سبز تا قهوه ای) پاک نمی شود!