پروژه وحدت چپ و زمان نتیجه گیری رفیق شیدان وثیق


برزویه طبیب


• پروژه وحدت چپ را میتوان تمام شده اعلام کرد، به این دلیل که امکان وحدت بین جناح رفرمیست و جناح رادیکال وجود ندارد. ولی ما در تاریخ جنبش کارگری تجربه جبهه متحد کارگری بین کمونیست های رادیکال و سوسیال دموکراتهای رفورمیست، در برابر فاشیسم، را از یکسو، وتجربه سیریزا در یونان را در زمان حال، داریم که دو جناح رادیکال و رفورمیست با یکدیگر همکاری سازمانی دارند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ٣۰ خرداد ۱٣۹۴ -  ۲۰ ژوئن ۲۰۱۵


انچه که بیش از هر چیزی در اندیشه های مطرح شده از طرف شیدان وثیق تازه و متفاوت با نظرات دیگر اندیشه ورزان چپگرا به نظر میرسد برخورد او با مسٔله تسخیر قدرت دولتی است
نویسنده به رابطه چپ رهایی خواه و مسٔله تصرف قدرت سیاسی، یعنی ماشین دولتی میپردازد، و به درستی عنوان میکند که «چپ رهایی خواه، خواهان تصرف قدرت برای اعمال حاکمیت و سلطه بر جامعه و مردم نیست» البته بهتر میبود که شیدان وثیق مینوشت که چپ رهایی خواه ، خواهان تصرف قدرت، چه برای سلطه بر مردم و چه برای رهایی انها از سلطه نیست.مگر نه اینست که «تصرف قدرت برای اعمال سلطه بر مردم» با اصل رهایی خواهی این چپ سازگار نیست و «تصرف قدرت برای رها ساختن مردم» با این اصل که رها شدن مردم، فقط توسط خود همان مردم امکان پذیر است، متناقض است. میتوان استدلالات پیچیده و نقل قول های فراوانی در برابر این ویژگی پیشنهادی، برای چپ رهایی خواه عنوان کرد، ولی همه کسانی که از هر موضع و دیدگاهی، علیه نظر شیدان وثیق بوده و میخواهند با قدرت سیاسی تماس پیدا کنند، و یا قدرت سیاسی را تصرف کنند، و یا هر ترفند دیگری بکار برند، باید به این سوال ساده جواب بدهند که ایا «اینکه انها در اینده میخواهند وزیر و یا وکیل ویا فرماندار و یا استاندار شوند، بخشی از اهداف انها هست یا نیست؟» بعید میدانم که حتی یک نفر از انها به سوال فوق جواب مثبت بدهد، بنابراین اگر هیچکدام نمیخواهند در اینده وزیر و یا وکیل و یا استاندار، در به فرض دولت مترقی و انقلابی بشوند، پس این همه گرد و خاک در برابر نظر شیدان وثیق، چرا برپا میکنند؟ المعنا فی بطن این شاعران.
ولی مشکل شیدان وثیق در استحکام استدلال او نیست بلکه در این حقیقت نهفته است که اندیشه خود را از عرصه نظری به میدانگاه عمل اجتماعی وارد نمیکند. او مینویسد ««چپ رادیکال دیوار چینی میان مبارزه برای دموکراسی و مبارزه برای سوسیالیسم در ایرانِ امروز نمی کشد. مبارزه علیه سرمایه داری برای سوسیالیسم در ایران را به آینده ای موهوم نمی سپارد. از هم اکنون آن را موضوع و میدان تلاش نظری و عملی خود قرار می دهد. ویژگی های این مبارزه را – که در ضمن جهانی است - در فرایند پراتیک و با توجه به شرایط مشخص جامعه ایران یعنی حاکمیت رژیم سرمایه داری هم راه با خودکامگی دین سالاری از یک سو و سطح رشد نیروی مادی و آمادگی ذهنی جنبش های تغییر دهنده اجتماعی و عوامل (سوژه های) آن ها از سوی دیگر در نظر می گیرد.» این سخنان جای هیچ گونه اعتراضی ندارد. ولی انگاه که از اسمان ایده ها به زمین عمل اجتماعی وارد میشویم، شیدان وثیق، سطح رشد نیروی مادی و امادگی ذهنی جنبش های تغییر دهنده اجتماعی را، برخلاف توصیه خویش، فراموش میکند. او در مقایسه فعالیت چپ رادیکال و چپ رفرمیست، عنوان میکند که «از یکسو، گذر انقلابی از طریق انحلال (سرنگونی) نظام جمهوری اسلامی ایران در تمامیت آن، از سوی دیگر، تحول رژیم از طریق اصلاحات و استحاله ی آن. این دو نگاه نسبت به گذر از جمهوری اسلامی، دو راه کار یا استراتژی، دو شیوه ی عمل و دو سیاست در ناسازگاری اگر نه در تقابل با هم را به هم راه می آورند. یکی، چپ رادیکال، جنبش مردمی را برای انحلال کلیت نظام و نهادهای آن فرا می خواند و دیگری از «اصلاحات در هر سطحی استقبال می کند» و از «دموکراتیزاسیونِ نهادها» در نظام استبدادی کنونی سخن می راند... یکی بر افشا و تحریم مضحکه های انتخاباتی در رژیم دین سالاری پای می فشارد و دیگری بر «شرکت در کارزارهای انتخاباتی و بهره گیری از فرصت های ممکن». یکی بر شکل ها و شیوه های مختلف جنبش های اجتماعی از جمله قیام و انقلاب تأکید می ورزد و دیگری به تقدیس تنها شکل «مسالمت آمیز و خشونت پرهیز» مبارزه می پردازد.»
این درست است که قیام و انقلاب شکلی از اشکال ظهور جنبش های اجتماعی هستند، ولی ایا شرکت در کارزار های انتخاباتی، هرچند که این کارزار ها مضحک باشند، شکل دیگری از ظهورفعالیت جنبش های اجتماعی نیست؟
بیایید اول به مضحک بودن این کارزار های انتخاباتی بپردازیم. این کارزار ها چیزی جز رقابت جناح های مختلف حکومتیان نیست، این حقیقتی غیر قابل انکار است. این کارزارها در عین حال توسط سیستم های محافظی از قبیل نظارت استصوابی و در نهایت، امکانپذیر بودن تقلب انتخاباتی، و سرکوب هرگونه اعتراض به این تقلب، حمایت میشوند، تا مبادا از شکل رقابت انحصاری جناح های حکومتی خارج شوند. ولی سوال اینجاست که در کجا و در چه مقطع تاریخی، انتخابات بورژوایی، مضحکه رقابت انحصاری جناح های مختلف بورژوازی نبوده است ،که انتظار چنین انتخاباتی واقعی و غیر مضحک را از عقب مانده ترین جامعه بورژوایی ، یعنی جامعه ایران تحت لوای اسلام، داشته باشیم؟ ایا مضحک بودن انتخابات، میتوانددلیل کافی برای تحریم ان باشد؟ اگر چنین است که باید تمام انتخابات را در تمام جوامع بورژوایی تحریم کرد!چرا که همگی انها مضحک هستند، و گرنه دلیلی نداشتیم که دموکراسی !! نقد غیرمستقیم را رها کرده و در پی دموکراسی نسیهٔ مستقیم باشیم. کجای این تحریم ازلی و ابدی با پراتیک انقلابی سازگاراست ؟ مگر نه اینست که هر چهار و چند سال یکبار جناح های مختلف بورژوایی در تمام کشورها، توده هایی را که از نظر سیاسی منفعل میخواهند، به فعالیت سیاسی فرا میخوانند تا سیادت این یا ان جناح طبقه حاکم را تثبیت کنند؟(رجوع کنید به مانیفست) این ان فرصتی است که باید از ان بهره برد. مشکل جناح رفرمیست چپ، در تحریم نکردن انتخابات نیست، بلکه شرکت در این انتخابات برای تعویض این جناح با ان جناح بورژوایی است. مشکل جناح غیر رفرمیستی نیز، در تثبیت حاکمیت جناح حاکم، از طریق فراخوان مردم برای منفعل باقی ماندن است. برخلاف امال و ارزو های چپ غیر رفرمیست، تحریم کنندگان انتخابات به شکل فعالی به تحریم اقدام نمیکنند، انها در خانه میمانند و به ور رفتن با اینترنت مشغول میشوند و رای نمیدهند، که عین انفعالی است که جناح حاکم در ارزوی انست تا بتواند، مردم را از صحنه انتخابات دور نگهداشته، و از طرف دیگر با حقه های سینمایی و اجیر مزدوران، صحنه انتخابات را پرشور نشان دهد.
بیایید به سطح رشد نیروی مادی و امادگی ذهنی نیروی تغییردر شرایط مشخص ایران بپردازیم.شرایط ایران چیست؟ ما در ایران میلیونها رای دهنده الزامی داریم! این رای دهندگان از هزاران هزار طلبه مدارس مذهبی گرفته و تا افراد پشت کنکور و سرباز وظیفه و غیره و دلواپسان قطع رایانه در صورت رای ندادن، ودر بسیاری موارد خانواده های انها تشکیل میشوند. کسانی که به صندوق رای نه به عنوان صندوقی برای رای دادن، بلکه بعنوان صندوقی برای امرار معاش مینگرند. در چنین شرایطی چگونه میتوان انتظار داشت که تحریم انتخابات همه گیر شود؟ در شرایط به قول لنین، اعتلای انقلابی، این رویگردانی از این صندوق، ممکن است، ولی ایا سطح رشد مادی و ذهنی نیروی تغییر، به چنین مرحله ای ارتقا یافته است؟ به مبارزات کارگران بنگرید که از اعتصابات صنفی، طومار نویسی، تحصن کردن، شکایت کردن، و غیره و غیره حاکی است. ایا کارگران ایران از مبارزه در چارچوب قانون و مسالمت فراتر رفته اند، تا ما بر قیام و انقلاب تاکید کنیم؟ در یکی از نوشته های قبلی، سیاست ورزی عنصر انقلابی اگاه، و بقول گرامشی پرنس نوین را توضیح داده ام. اگر پرنس دوران ماکیاولی، در زمینهٔ توازن قوای درباریان و صاحبان قدرت، سیاست های خویش را پیش میبرد، سیاست ورزی چپ رهایی خواه باید بر اساس، سطح مبارزه واقعا موجود توده های فرودست، تنظیم شود. ولی شیدان وثیق، علیرغم پذیرش این اصل، بطور عام، در عرصه خاص کنشگری اجتماعی، به ایدهٔ وجود مثلا «انتخابات واقعی و غیر مضحک» میپردازد، و از این اصل عدول میکند. مشکل چپ رفرمیست در تنظیم سیاست های خویش، اینست که این سیاست ورزی،نه بر پایه اصول اعتقادی، و نه بر پایه سطح دایما ارتقا یابندهٔ مبارزه توده های فرودست، بلکه بر پایه توازن قوای جناح های نیروی حاکم قرار دارد. بنابراین به شرکت ازلی و ابدی در مضحکه انتخاباتی میرسد. چپ غیر رفرمیست نیز، سیاست خویش را بدون توجه به سطح مبارزه توده های فرودست، بلکه بر اساس ارمان های خویش از انتخابات ایده ال، تنظیم کرده و به تحریم ازلی و ابدی پایبند میشود، که هر دو مانعی در ارتقای سطح مبارزه توده ها میباشند. مثلا اعتصاب برای اضافه حقوق را در نظر بگیرید، چنین اقدامی، درنهایت و فی نفسه، اقدامی برای انحلال سیستم سرمایه داری نیست، ولی از انجا که موجب سازمانیابی کارگران میشود، پله ای برای رسیدن به امحای کارمزدی است. شرکت در مضحکه انتخاباتی نیز، عملی برای انحلال جمهوری اسلامی نیست، ولی از انجا که جمهوری اسلامی برپایه اتمیزه بودن توده ها، و نامتشکل بودن انها استوار است، شرکت در انتخابات نیز اگر وسیله ای برای سازمانیابی مردم باشد، در خدمت انحلال جمهوری اسلامی است
این درست است که «چپ رادیکال دیوار چینی بین مبارزه برای دموکراسی و مبارزه برای سوسیالیسم در ایران امروز نمیکشد،واین مبارزه علیه سرمایه داری و برای سوسیالیسم در ایران را به اینده موهوم نمی سپارد» ولی در عین حال این نیز درست است که چپ رادیکال دیوار چینی میان مبارزه برای رفرم و مبارزه برای انقلاب در ایران امروز نباید کشیده و مبارزه برای بهبود زندگی امروزه ایرانیان را به اینده نسپرده و باید از هم اکنون این بهبودی را، موضوع و میدان تلاش نظری و عملی خود قرار دهد
مسٔله استقبال از اصلاحات در هر سطحی را در نظر بگیرید. ایا اصولا امکان اصلاحاتی در شرایط حکومت اسلام ولایی وجود دارد؟ جواب چپ رفرمیست، مثبت است، زیرا معتقد است که جناحی از جناح های حکومت، پتانسیل اجرای این اصلاحات را دارد، و کافی است که این جناح تقویت و حمایت شده و به قدرت مسلط حکومتی تبدیل شود. از طرف دیگر چپ رادیکال که در پراتیک انقلابی خود، از مثلا اعتصاب کارگران و یا حرکات اعتراضی معلمان حمایت میکند، نمیتواند اعتقاد داشته باشد که رفرم در جامعه کنونی ایران امکان ناپذیر است، زیرا در این صورت این حمایت از اعتصابیون و معترضین، حمایت از اب در هاون کوفتن بوده و حماقتی بیش نخواهد بود. تفاوت چپ رادیکال با چپ رفرمیست در مسٔله حمایت از اصلاحات در هر سطحی نیست. این تفاوت، در امید معقول چپ رادیکال، برای وادار کردن حکومت به عقب نشینی از طریق فشار اعتراضی توده های مردم، و امید واهی چپ رفرمیست برای اعمال این اصلاحات از طریق تقویت جناحی از حکومتیان، و در عین دعوت رفورمیست ها، از مردم، برای پایین کشیدن فتیله ها و دادن فرصت برای این یا ان جناح، برای به انجام رساندن این اصلاحات است
این درست است که شیدان وثیق همسویی و همکاری با اصلاح طلبان را بطور مطلق، رد نمیکند، و معتقد است که با انها میتوان همسو بود و همکاری کرد. ولی روشن نمیکند که نمود عملی این همسویی و همکاری چیست؟
بیایید برای یک لحظه اصلاح طلبان حکومتی را ول کرده و به جناح های اصلاح طلبی که در درون پروژه وحدت چپ وجود دارند، بپردازیم. پروژه وحدت چپ را میتوان تمام شده اعلام کرد، به این دلیل که امکان وحدت بین جناح رفرمیست و جناح رادیکال وجود ندارد. ولی ما در تاریخ جنبش کارگری تجربه جبهه متحد کارگری بین کمونیست های رادیکال و سوسیال دموکراتهای رفورمیست، در برابر فاشیسم، را از یکسو، وتجربه سیریزا در یونان را در زمان حال، داریم که دو جناح رادیکال و رفورمیست با یکدیگر همکاری سازمانی دارند. اگر رفیق شیدان وثیق و همفکران وی،معتقد به موضع اپوزیسیونی دایمی برای چپ رهایی خواه و رادیکال هستند،میتواند این نقش انتقاد مداوم در کنار همکاری سازمانی را در پروژه وحدت چپ نیز اتخاذ کنند. به هر حال بر اساس تجربه این چند سال و تحلیل طبقاتی حکومت و اصلاح طلبان حکومتی و غیر حکومتی، اینکه موضع رادیکال، از این همکاری توام با انتقاد، سربلند بیرون خواهد امد، قریب الوقوع است
شق دیگری نیز ممکن است. چپ رادیکال میتواند بر اساس فلان منشور راه خویش را جدا کند. در انصورت رابطه این چپ رادیکال با چپ رفورمیستی که برپایه منشوری دیگر هویت می یابد، چه خواهد بود؟ ایا هرچند نه مبارزه با انها، بلکه فقط همسویی و همکاری ،بین ایندو جناح برقرار خواهد بود؟ اصلی که شیدان وثیق معتقد است رابطه چپ رهایی خواه را با اصلاح طلبان تنظیم میکند؟ از طرف دیگر رابطه این چپ با نیروهای رادیکالی چون راه کارگر، چگونه خواهد بود؟ این جدا کردن راه، بویژه اگر اصل به رسمیت شناختن فراکسیون های مستقل، در پروژه وحدت چپ، پذیرفته شود، چیزی جز درس. نیاموختن از تجارب. یونان و چپ اسپانیا و امریکای لاتین نیست.