نگاه جنسیتی در علم
از اسطوره ماری کوری تا زنانی که در سایه ماندند!
فیلیپ بال . ترجمه: فرانک مجیدی


• تبعیض جنسیتی هنوز در جامعه‌ علمی پابرجاست، اما تنها تفاوتش این است که به‌ شیوه‌ای هوشمندانه‌تر اعمال می‌شود، بنابراین مقابله با آن‌هم دشوارتر است. به‌تازگی داور یکی از مقاله‌های مجله «PLoS One» به نویسندگان زن یکی از مقالات، پیشنهاد کرده ‌است با نویسندگان مرد همکاری کنند تا نوشته‌شان رنگ‌وبوی اید‌ئولوژیک نداشته ‌باشد! چنین رویدادی بیانگر چیزی است که از قبل هم می‌دانستیم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۰ تير ۱٣۹۴ -  ۱ ژوئيه ۲۰۱۵



 این حقیقت که در تاریخ، تعداد زنان دانشمند تأثیرگذار بسیار کم‌شمارتر از مردان هم‌رده‌شان بوده، حقیقتی آزاردهنده است. چنین اختلاف فاحشی در سابقه‌ تاریخی، بسیار باعث تأسف است و برای جبران مافات، باید به‌فکر چاره باشیم و در آینده نیز مانند گذشته، با بی‌تفاوتی با این موضوع برخورد نکنیم.

حقیقت دیگر که آن را هم نمی‌توان نادیده گرفت، این است که این تبعیض جنسیتی هنوز در جامعه‌ علمی پابرجاست، اما تنها تفاوتش این است که به‌ شیوه‌ای هوشمندانه‌تر اعمال می‌شود، بنابراین مقابله با آن‌هم دشوارتر است. (به‌تازگی در اتفاقی که البته خیلی هم رایج نیست، داور یکی از مقاله‌های مجله «PLoS One» به نویسندگان زن یکی از مقالات، پیشنهاد کرده ‌است با نویسندگان مرد همکاری کنند تا نوشته‌شان رنگ‌وبوی اید‌ئولوژیک نداشته ‌باشد! چنین رویدادی بیانگر چیزی است که از قبل هم می‌دانستیم: احمق‌بودن مانع این نیست که کسی دانشمند شود! وقتی ویراستار یک مقاله علمی به خود اجازه می‌دهد چنین نظر توهین‌آمیزی برای نویسندگان یک مقاله بفرستد، یعنی با سطحی بالاتر و نگران‌کننده‌تر از تبعیض جنسیتی روبه‌رو هستیم). در طول تاریخ، عملکرد قاطع و موفقیت‌آمیزی برای مقابله با نبود تعادل و تبعیض جنسیتی، وجود نداشته‌ است. فردی مانند «ماری کوری»، دستاوردهای درخشانی در رویارویی با چالش‌های علمی و اجتماعی دارد، اما مثال‌زدن همیشگی او به‌عنوان الگویی موفق، اندک‌اندک به مرحله‌ای رسیده که نقشی معکوس می‌یابد. درحالی‌که تعصبات جنسیتی منجر به نفی نقش زنان در جوامع علمی می‌شود، اغراق درباره عملکرد تعداد معدودی از آنها، راه مناسبی برای برگرداندن تعادل به جامعه آکادمیک جنسیت‌زده‌ نیست. تعصب‌ورزیدن درباره آنکه «آدا لاولِیس»، مخترع کالایی خاص است یا «چارلز بابیج»، یا اینکه نظریه نسبیت محصول نبوغ «میلوا ماریچ» است یا «اینشتین»، پاسخی درخور برای مقابله با نگاه جنسیتی و اثبات مظلومیت زنان در جوامع علمی نیست. گاه دلیل ناکامی زنان دانشور در کسب شهرت، داشتن نبوغ فراوان در جامعه سختگیری است که نبوغ را سرکوب می‌کند. این سخن تا حدودی در مورد «روزالیند فرانکلین» مصداق دارد. «برندا مدوکس»، که نویسنده بیوگرافی «روزالیند فرانکلین» است، او را با لقب «سیلویا پلاتِ علم بیولوژی مولکولی» توصیف می‌کند. مرگ زودهنگام «فرانکلین»، داستان رمانتیک «بانوی تیره‌بخت» را کامل کرد. او حقیقتا سزاوار دریافت جایزه نوبل مشترک با «فرانسیس کریک»، «جیمز واتسون» و «مائوریس ویلکینز» بود. اما در کتاب «مارپیچ دوگانه» دکتر «واتسون»، تصویری ظاهرا مخدوش و ناعادلانه از «رُزی» ناکام ارائه شده ‌است. «واتسون» نوشته بود مرگ او در جوانی و تصویری اساطیری که دوستان او ارائه می‌دهند، همه چیز را برای ارائه بانوی دانشمندی که به‌دلیل مردسالاری همکارانش به حقش نرسید، فراهم کرد. اما شاید امروز و با انتشار کتاب بیوگرافی او توسط خانم «مدوکس»، بشود گفت که شاید تصویری که «واتسون» از «رزی» ساخته، تا حدودی درست بوده ‌است. حتی خانم «مدوکس» که نگاهی بسیار ستایشگر نسبت به خانم «فرانکلین» دارد، در کتاب خود می‌نویسد تربیت سختگیرانه «روزالیند» تحت قوانین مذهبی یهودی، از او فردی دور از دسترس برای همکارانش ساخته بود که برقراری ارتباط با او بسیار دشوار بود.
شانس زنان دانشمند دیگر، برای آنکه روایات معروف و سوزناکی از آنها ارائه شود، به مراتب کمتر است. «تونی کریستی» که یک تاریخ‌نگار علمی است، در وبلاگ خود می‌گوید برای مثال، داستان «لیزه مایتنِر» به‌مراتب ناگفته‌تر باقی مانده است. البته حقیقت این است که خانم «مایتنر» زمانی تحصیلات آکادمیک خود را آغاز کرد که کسب علم برای زنان پوچ و بی‌فایده تلقی می‌شد. جامعه آکادمیک آن روزگار می‌پنداشت که حضور زنان در دانشگاه، وجهه‌ اجتماعی و علمی دانشگاه‌ها را تضعیف می‌کند. «ماکس پلانک» معروف که جامعه‌ علمی تا حدود زیادی به خوش‌فکری او در زمینه‌ کاری‌اش مدیون است، نظر خوبی درباره زنان ندارد. او می‌گوید: «اهالی آمازون به‌هرحال غیرطبیعی هستند، حتی در زمینه‌های فکری... طبیعت، خود مقرر داشته که زنان به حرفه مادری و خانه‌داری مشغول باشند!». در برلین، ورود بانوان به انستیتوی شیمی ممنوع بود، چراکه «امیل فیشر»، مدیر موسسه، آنها را متقاعد کرده ‌بود که به محض ورود به آزمایشگاه، آنها حتما اشتباهی می‌کنند و موهای خود را می‌سوزانند! با این وجود، انستیتو موافقت کرد که اتاقی در زیرزمین به خانم «مایتنر» بدهد، البته به شرط ممنوعیت مراجعه به طبقات بالا برای صحبت با همکارش، «اتو هان»! با تمام این مشکلات، نقش خانم «مایتنر» در علم هسته‌ای بسیار قابل تقدیر است و مطالعاتش در زمینه شکافت هسته‌ای، غیرقابل چشم‌پوشی. «رادرفورد» تا زمانی که او را ملاقات نکرده ‌بود، باور نمی‌کرد که او مرد نباشد. او همواره احترام همکارانش خود را برمی‌انگیخت و هیچ عذری درباره محق‌نبودنش برای دریافت جایزه نوبل پذیرفته نیست. با این حال جایزه به «اتو فریش» و «فریتز اشتراسمان» رسید و در آن زمان هیچ‌کس ذره‌ای هم افسوس نخورد که جایزه نوبل را صرفا به‌دلیل زن‌بودن، به «مایتنر» ندادند. «افسوس‌خوردن برای فرانکلین»، درست مانند «اسطوره‌سازی از کوری» باعث شده که زنان دانشمند دیگر، در سایه قرار گیرند. اسطوره‌سازی از «فرانکلین»، برای مثال تا حدود زیادی حق «کاتلین لانس‌دِیل» را که هیچ داستان غم‌انگیزی درباره‌اش وجود ندارد و در مراسم نامگذاری سال گذشته به نام سال کریستالوگرافی مورد تقدیر قرار گرفته، تضییع کرده است. «کوری»، «لانس‌دیل» و دوست او، «دوروتی هاجکین»، همگی می‌خواستند آنها را برای علم فراوان‌شان به یاد بیاوریم، نه با نگاه جنسیتی «زن دانشمند»! «میلدرد درِسِل‌هاوس» که نخستین زنی است که موفق به کسب مدال افتخار IEE شد، هم مسلما چنین آرزویی دارد. البته رویکرد منطقی هم همین است: تنها بگویید که علم‌شان چگونه بوده است! باید تعصبات جنسیتی در علم را همچون دیگر زمینه‌های تعصب کور نسبت به زنان در جامعه افشا کرد، اما نباید نگاهی افسانه‌ای و غم‌انگیز از آن ساخت که این خود، بر جداسازی جنسیتی بیشتر دامن خواهد زد!

www.rsc.org
منبع: 1pezeshk.com