تکه ای از رمان «از کوچه باغ های نشابور»


علی اصغر راشدان


• «تو میدونی،منم میدونم. یه بایگان دون پایه بودم. از بال او پائین اداره خرده فرمون واسه م صادرمیکردن: این پرونده رو بیار، اون یکی رو ببر، واسه چی کلی مدرک از این پرونده گم و گور شده؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۵ تير ۱٣۹۴ -  ۶ ژوئيه ۲۰۱۵


     «تومیدونی،منم میدونم.یه بایگان دون پایه بودم.ازبالاوپائین اداره خرده فرمون واسه م صادرمیکردن:این پرونده روبیار،اون یکی روببر،واسه چی کلی مدرک ازاین پرونده گم وگور شده؟پرونده سفارشیه روبازتوهفت سوراخ گمش کردی؟نمیخوای تاحق حساب وباج سبیلشو نگرفتی آفتا بیش کنی امروز سه اکیپ بازدید محلی کمیسیون تشخیص اراضی موات داری،میباس سی تاپرونده تایه ساعته دیگه رومیز باشه.چن مرتبه تامرحله منتظرخدمت کشوند نم.سالای آزگارعذاب کشم میکردن،دیوونم میکردن.انقلاب که شدخاک بوس درگاه آل علی شدم.سالای آزگاره دهه عاشوراروتوهمین خیابون رودرروی خونه تووخونه خودم وهمسایه هاچادرعلم میکن و هیات راه میندازم.سگ درگاهش شده م.وصیت کرده م بچه هامم سگ درگاهش باشن،وگرنه عاقشون میکنم.درخونه آل علی پدروفرزندی ورنمیداره.چشمم اگه از درگاهش رو برگردونه درش میارم ومیندازمش پیش سگ!هرچی دارم ازدولتی سرآل علی دارم.یه بایگانچیه دون پایه توسری خوربودم،حالاچی هستم؟واسه خودم یه ستون بازارم.عطای اداره روباتموم اهن وتلوپش به لقاش بخشیدم،ولش کردم بره لای دست ننه ش!امروزه ده تااداره رومیخرم وآزادش میکنم.وزیرومدیرعامل وبزرگترازاونش میباس بیان کفشای بچه ها موکهنه بکشن!ستون فقرات تجارت مملکتم!کشتی کشتی جنس ازشیرمرغ تاجون آدمیزادازچین وماچین وارد می کنم.این روزاخیلی ازگردن کلفتای دولتی بی اجازه حاج حجت آب نمیخورن!اگه باتو حرف میزنم واسه اینه که دوستت میدارم.فکرنکنی نمک به حرومم.خوبیها توتواداره واونوقتی که بایگا نچی و تیپاخوربودم هیچوقت یادم نمیره.امروزکم آدمی نیستم.خودتم خوب میدونی!ده شب دهه عاشوراوسط این خیابون چادرمیزنم وازاول غروب تا خروسخون خودم وزن بچه هام گل روسرمون میمالیم وپابرهنه ازمحبان آل علی پذیرائی میکنیم.اصلا می فهمی کیها توخونه من واین مجلس حضور دارن؟ازنزدیکترین اهالی بیت خودآقاگرفته تاسران دولت وسپاه،ازلشگری بگیرتادولتی توخونه م جاخوش میکنن.نگو حاج حجت چاخان میکنه.بایه اشاره م هرکی روبخوام دودمانشوازروزمین ورمیدارن.طرف وتموم ایل وتبارش میره اونجاکه عرب نی انداخت!چه کنم،دست خودم که نیست،همه ش تقصیراین دل صاب مرده مه.یادم نمیره چندبارتاپای منتظرخدمتی کشوندنم. توبه دادخودم وزن و بچه م رسیدی،پادرمیونی کردی،ریش گرو گذاشتی وجلو شونوگرفتی.خیلیاوبارهااومدن وگفتن توازاین چپ مپیا هستی ومی باس ریشه کن شی!باصدتاسگ وگربه واسه ت درافتاده م.خودموصددفه باشاخ گاوواسه خاطرتودرانداخته م!سگ مصباول کنم نیستن که،ازاین ورباهزار بامبول قانع وراهیشون میکنم برن دنبال کارشون،ازاون ورسروکله شون پیدا میشه.حرف وحسابشونم اینه که توچپ مپی هستی،صلاح نیست روبه رواین هیات عزاداری آل علی دایم سیخ چشم بزرگا باشی.میگن میباس یه جوری کلکت کنده شه وگریبونشونوازشرت خلاص کنن!ازبیت آقا،ازسران سپاه؛از رئیسای دولت خدمتکار،ازامام جماعات محترم وغیروده شب عاشورا اینجان.میگن اگه این چپ مپی اینجاروباهمه زعمای قوم منفجرکنه چی خاکی روسرمون بریزیم؟میگن هرچی زود ترمیباس کلکت کنده شه!به خرجشون که نمیره.میگم بابااگه یه آدم درست تواین محله باشه،همین باباست.ازسالای پیش ازانقلاب میشناسمش.نه دزدوکلاشه.نه زیرکاردرروه. زن ودختراش پاک ترازگلن.زنش به فرهنگ مملکت خدمت میکنه،اونم چی خد متی.واسه خودش یه مدیرکامله.بچه های خودم شاگرداشن.ازمادرشون بهش بیشترعلاقه دارن واحترام میگذارن.تموم وجودشو گذاشته توطبق وداره ازدل وجون به فرهنگ مملکت خدمت میکنه وازاونهمه تنگدستی خم به ابروش نمیاره.همیشه م هشت شون گرونوهشونه!تاحالاندیده ونشنفتم یه نفرازشون گله وشکایت داشته باشه.خودشوچرانمیگی،توهمین محل همه به سرش قسم میخوردن.سالای آزگارخدمت صادقانه کرده وصورتشو باسیلی سرخ نگاداشته وجلودروهمسایه آبروداری کرده،خودم باهاش همکاربوده م ومیدونم اگه یه کم کوتا میومدامروزتولوس آنجلس واسه خودش برج داست وواسه خودش تراستی بود.دختراش مث گل توجماعت پیداشون میشه.یه نفرتاحالانگفته بالای چش شون ابروست.تموم خونواده ش تموم وقت سرشون توکتابه واهل هیچ فرقه ای نیستن.مگه به خرجشون میره؟ میگم شوماواسه چی قسم خوردین ریشه هرچی آدم درستیه ازاین مملکت وربندازین!مگه به خرجشون میره؟مرغ یه پا داره،فقط میگن اینجامملکت اسلام محمدیه.جای این چپ مپیانیست.انگارهمین یه کلمه روتومخشون حک کردن!هرچی میگم ازگوشام التزوم میدم،این بابا ازخیلی ازشوما مسلومون نماهاایمانش محکم تره.مگه تومخ پوکشون فرومیره!راستش ازخداکه پنهون نیست،ازتوچه پنهون،چن مرتبه تصمیم گرفتم بلاخره تصمیم شونوعملی کنم.زن وبچه هام جلوم وایستادن.بچه هام میگن اگه به خونواده مدیرمون لطمه ای بخوره این خونه وزندگی وچادرهیاتتو آتیش میزنیم!زنیم. وابسته تخم وترکه هاشه،میگه بابچه هام ول میکنیم میریم دنبال کارمون ودیگم حق نداری اسمی ازما ببری!اینم ازاوضاع داخلیم،که هزارون نفر حسرت یه لحظه شو دارن!هرکی دربه دریای خودشوداره.همه که همه چیزآدمونمیدونن!خیال میکنن من ستون مملکت وشاه بی جغه م.من اراده دارم ومقاومت میکنم وتسلیم نمیشم،بچه هام که من نیستن.اوناراه خودشونومیرن وبه من وعقایدم محل سگم نمیگذارن.ازایناگذشته،من دیگه اون بایگانچیه دون پایه نیستمکه کسی واسه حرفم تره خرد نکنه.میتونم بالاترین پایه های ممکلتوبایه اشاره جابه جاکنم!هرکدومشون حرفموگوش ند ن سبیلشو دودمیدم.خیلی هاشون بی اشاره واجازه من حق ندارن آب بخورن.اگه غیرازاین بودتاحالاصددفه گذاشته بودنت زیرتریلی!ازطرف دیگه؛ من سالای آزگارباتو همکاربوده م ونون نمکتو خورده م.درسته که آدم کثیفی شده م؛نه اون اندازه که تووخونواده فرهنگی توبگذارم بگذارن زیرتریلی. دست خودمم نیست.چن دفه باخودم گفته م گورپدرش،بگذاربره لای دست باباش؛شباتوخوابم اومدی ونسلموکف دستم گذاشتی.ازخواب که بیدارشدم توتب وعرق غرقه بوده م.خودمم موندمحیرون که چی حکمتی تواین کاره که ازپس تویکی ورنمیام!ازاول انقلاب هردهه عاشورای آل علی توخیابون، درست روبه روی خونه ت،ازاول غروب تانزدیک خروسخون هیات سینه وزنجیرزنی آل علی برپاست.تواینهمه سال واسه خالی نبودن عریضه یه شب ناقابل پاتوچادرهیات گذاشتی؟آخه یه کم فکرکن!منم بایس جوابگو باشم!تاحالا ازاداره امنیت،ازفرقه مصباحیه،ازخوش رقصای دستگاه دولت وازکاسه لیسای بیت آقا،حتی ازخبرچینای همین اداره زپرتیت صددفه پیغوم وپسغوم فرستادن که باباکی میخوای تکلیف این چپ مپی روکه ۲۴ساعته ازپنجره طبقه دوم خونه ش ریزودرشت هیاتوزیر نگاهش داره معلوم کنی؟ چراحالیت نیست!منم تاعهددقیانوس نمیتونم هی تفره برم!راستش ازخداکه پنهون نیست،ازتوچه پنهون،چندی پیش چن تامامورعملیاتی ازفرقه مصباحیه باهمون کاردشون که اسمش «مکافاته»اومده بودن خونه م که اجازه بگیرن و شبونه کارتویه سره کنن.تابوق سگ باهاشون کلنجارداشتم.زبونم مودرآوردو نتونستم قانعشون کنم.تنها تونستم چن وقت عقب بندازم وبفرستمشون د نبال کارشون.بازگیرحاجیه خانوم وبچه هاش افتادم.دردم یکی دوتاکه نیست. پیش ازانقلاب سالای آزگارخواستم الکلی ودراگیت کنم وبندازمت تودام د لگی وعیاشی.یادته چیقد باهم عرق سگی ریختیم توهندق بلا!چیقددنبال دلگی وعیش وعشرت بودیم ؟
   زهره بابلی رویادته؟ قرص ماه!یه وخت جائی چیزی ازدهن لقت نپره بیرون! به گوش اهل بیت آقاواون بالائیها برسه با« مکافات»میان سراغم!حاجیه خانوم بوببره پشم وپیلموبادمیده!داشتم توالکل ودودم غرق میشدم،توخوب اراده داشتی،اصلاازحداعتدال خارج نمی شدی.آخرشم نتونستم بندازمت توگودی که نتونی ازش خارج شی!خودم تاکله فرورفته بودم.انقلاب به دادم نرسیده بودتاحالاهفتا کفن پوسونده بودم.این حاجیه خانوم فعلی،اون روزا هرشب سربی شوم میخوابیدبیچاره.چندرغازمواجبم میرفت پای الکل ودود ودمم.بیچاره مث سگ نفس سوخته بچه شوبه دندون میکشیدو درخونه های مردم کارمیکردکه بچه ش ازگشنگی نمیره.اون وقتا هنوزیه بچه بیشتر نداشتیم.چارتای دیگه بعدازانقلاب کاشته شدن.قدرت خداروبرم،امروزکشتی هام ۲۴ساعته ازچین وماچین بارمیزنن وتواسکله ها تونوبت تخلیه خوابیدن. هرچی دارم ازآل علی دارم.اگه آل علی به دادم نرسیده بودمعلوم نبودتو کدوم گودزنبورک خونه ریغ رحمتوسرکشیده بودم.واسه چی اینقده به خودوگلوی زن بچه هات فشارمیاری؟آخه توهم بلانسبت آدمی،بیامثل حضرت حربن ریاحی توبه کن.چکمه های یاغی گریتوبه گردنت آویزون کن وبیا.هیچ جونداری ازدرخونه آل علی ناامیدبرنمیگرده.توازحربن ریاحی زندیق کمترنیستی که!یه کم همت کن!درتوبه همیشه بازه!یه دهه عاشورابیائی توهیات آل علی دهن تموم نوچه های فرقه مصباحیه روگل میگیرم!امروزه دیگه کم عددی نیستم.هرکدوم ازبالاتاپائینشون کج بره وحرفمو گوش نده، سبیلوش میدم دودبدن!مرداون روزائی که توگودزنبودک خونه پینکی میرفتم وتیپامی خوردم.ایناروهیج احدالناسی نمیدونه.فقط توکه پیش ازانقلاب سالای آزگاررفیق مسجدومیخونه م بودی میدونی.میدونم که شل چونه م نیستی.تازه میدونی اگه جا ئی لب ترکنی میسپرمت دست فرقه مصباحیه تابا«مکافات» معروف بیان سراغت.بفهمن،کی واسه شون تره خرد میکنه؟ ستون فقرات مملکتم.بایه فوت جابه جاشون میکنم.حرف،حرف میاره.پاک ازمرحله پرت شدم.چی می گفتم؟آره،چارتا زپرتی فرستاده بودن شبونه کارهمسایه روبه روئی وهمکارچن ساله پیش ازانقلابمویه سره کنن.اروای ننه شون،نمیدونن من تواین قضیه کاره ای نیستم.قدم کج وردارم حاجیه خانم وپسراش دود مانموباد میدن.پسره پدرنامردبعدازرفتن اونااومدوسیخ جلوم وایستاد،توچشام خیره شد،نه بردونه آورد،صاف گفت«خانم همسایه روبه روئی ازاول مدرسه م تاآخرراهنمائی بهترین مدیرم بوده،اگه کسی به خونواده ش نگاه چپ کنه،این خونه وچادرهیاتتو آتیش میزنم!پسره جعلق تازه کلک پشت لبش دراومده وهنوزشاشش کف نکرده،واسم شاخ وشونه میکشه.اون سه تاتوله دیگه م همین حرفاروتحویلم میدن!ببین ازچن طرف تومنگه م گذاشتن!ماروباش که خیالات ورمون داشته اسلام ناب محمدی روپیاده کردیم!اروای ننه مون!غافل ازاینکه خانه ازبیخ وبن ویرانه!چارتابچه من شده ن مریدوسینه چاک همسایه چپی مپی روبه روی خونه وهیات آل علی من!خیال میکردیم شومارودقمرگ میکنیم وروکله بچه هاتونم اونقده کارمی کنیم که همفکرمون شن!حالامی بینم چارتاتوله مم شدن مریدوسینه چاک اونا!حاج حجت!هرچی خاک وگل روسرت ریختی وپابرهنه دنبال علم وکتل سگ پرسه زدی وگردآوردی وکشتی راهی چین وماچین کردی گیراین چپی مپی ها میاد!بروسرتوبگذاریه گوشه ای وزودتربمیرکه احداقل این توله ها نفس راحتی بکشن.عجله نکن.همین روزاخودشون سرتو میکنن زیرآب!آبم ازآب تکون نمییخوره!هیچ کجای عالم وآدمم ککش نمیگزه!فدای تخم اسب حضرت عباس میشی!حالا بشین وهی الدرم-بلدرم کن!بااینهمه کشتی ها، به دردلای جرزم نمیخوری!کسی که تخم ترکه خودش مشتاق مرگش باشه میباس بره یه گوشه ای سرشوبگذاره ومث یه سگ گری گرفته سقط شه! بلانسبت آدم،حاج حجت!توهم اسم خودتومیگذاری آدم مثلا!بچه تخم صلبی خودآدم بگه اگه چپ به همسایه نیگاکنی آتیشت میزنم!حالاگیرم تموم چین وماچینم مال توباشه،یه تاپاله نمیارزی حاجی!برو هرچی زودترتوفکرکفن ود فن خودت بادست خودت باش!...بازسررشته کلام ازدستم دررفت!بابابه کی بگم؟ها؟دیوونگی شاخ ودم نداره که!شب وروزخواب ندارم.یه چس مثقالم که چرتم میبره اونقده توکابوسای عجیب الخلقه غرق میشم که هفت پشتمو ازخوابیدن بیزارمیکنه!خوش به حال روزائی که یه بخورونمیری داشتیم وباهم میرفیتم آقارضاسهیلا!کیف اپیکوری میکردیم!تاخودخروسخون که میخوردیم ومی نوشیدیم میشد۲۰تومن ناقابل!کسی باورمیکنه؟با۲۰تومن یه شب تا صب کیف اپیکوری کنی؟جوجه کباب،ماهیچه،عرق ۵۵،کنیاک میکده وهزار کوفت وزهرماردیگه تاخرخره میزدیم ومیشدحداکثر۲۰تومن!لعنت الله علی قوم الظامین!زهره بابلی!عینهوماه شب چارده!عینهوپروانه دورمون می پلکید!کیف دنیارومیکردیم وحالیمون نبود!حالاکشتیام ازاینجاتاچین وماچین قطارن وبه دردلای جرزم نمیخورم!ازیه تاپاله م نمیتونم استفاده کنم!شاخ وشانه بچه ازیه طرف،توسری خوردن ازحاجیه خانوم ازیه طرف،فرقه مصباحیه ازیه طرف،خرده فرمایشای بیت آقاازاون طرف،دستورای مقامات امنیتی ازاین طرف،گرفتاری این چپ مپی ها م شده قوزبلاقوز!تازه همه ایناروکه بگذاریم تویه کپه ترازووقضیه این آق جمال دیواربه دیوارتورو بگذاریم توکپه دیگه،کپه آق جمال وزن وسه تادخترای پاچه ورمالیده ش سنگینتره!زنش وسه تا دخترپاچه ورمالیده ش چادروهیات عزاداری آل علی راانگشت نمای خاص وعام کرده ن.چارنفرشون چارستون شهروتودستشون دارن.یکی میره دروازه غار،یکی جوادیه وراه آهن،یکی تهرانپارس واون یکیم منطقه ده ونک وفرحزادو بسیج میکنه.این چارتا اعجوبه دودمان چارمثقال آبروی نداشته من واین هیات آل علی روریشه کن کردن!این مرتیکه دبنگ سلاطونیم شده یه تیکه تاپاله! اگه سیب زمینی رگ داره،اینم یه جورگ داره.رحمت به سیب زمینی!وصف سردسته فاحشه هاشدن زن ودختراش به کره مریخ رسیده،اون خودشوبه کوری وکری زده وعین خیالش نیست.همیشه تکیه شومیده به دیوارکلوخی حیاطش وعینهوپیره زنازرناله میزنه واشک میریزه.آخه بلانسبت مردی گفتن، غیرتی گفتن.چادردهه عاشوراروکه راه میندازم انگارماموریت این چارتاخانم رئیسم شروع میشه.هرکدومشون دخترای فاحشه یه گوشه شهروجمع میکنن توچادرهیات آل علی!هرکدوم ازاین دخترام چن تاپسرلندهور رودنبال شون میکشن توچادرهیات آل علی!عینهوماده سگای مل اومده انگاراز خودشون بوی مخصوصی ول میدن.اینا پیداشون که میشه تموم پسرای مافنگی دودودمی منطقه هجوم میارن اینجا.بعدازختم روضه آل علی هیات راه میافته که چارتاخیابونودوربزنه.نوددرصدمثلا عزادارااین فاحشه ها وما فنگیای ازرده خارج شدن.نعلت به تخم وترکه حروم لقمه تون!یاروداره نوحه ال علی رومی خونه،این تخم وترکه های یزددستاشون تولنگ وپاچه همه!هیات شده میعادگاه این حرومزاده ها!ازسراسرشهرمحل قرار-مداروشونوتوهیات میگذارن پدرخرا!یه عده سینه وزنجیرآل علی میزنن،اینام خودشونومیکشن گوشه وکنارای تاریک،ازشلوغی جماعت استفاده میکنن ومث کرم توهمدیگه می پیچن تخم حروما!یه عده این جووونای زنازاده چادرسرشون میندازن ورو بنده روصورتشون میکشن وقاطی زناودخترای اون کاره میشن وبه بهانه گریه وتوبغل گرفتن همدیگه وبه بهانه اهل بیت آل علی؛اززیرچادرتولنگ وپاچه همدیگه می پیچن،سروسینه وکپلای همدیگه روآش ولاش وکبودمیکنن،لب لوچه هاشونوخونین ومالین میکنن!دورآخرالزمون شاخ که نداره!همینه دیگه! بابالامصبای تخم شمر!حیاکنین!مجلس آل علی روبافاحشه خونه قوم لوط اشتباه گرفتن یزیدیها!توچادرجلوآشیخ که بالامنبرموعظه میکنه حیانمیکنن، دخترای فاحشه همین آق جمال باقروقمیشاونیگاههای تهوع آورشون پسرای نرخررووادارمیکنن پستونا شونو بمالن!ده ده!تومجلس آل علی وجلوچشم آخوندرومنبرکم مونده عملیات سکس راه بندازن!تف به لقمه حرومی که شوما خوردین!چن وقت پیش توهوای گرگ ومیش ازبازاربرگشته بودم،ازپاترول پیاده شدم که شوفره ماشینوببره توپارکنینگ،باهمین جفت چشای خودم دیدم یکی از دخترای همسایه دیواربه دیوارت آق جمال لخت وپتی روکول یه لندهورنشسته داره می بردش تودرختای پائین مجتمع که کارشون صورت بده!تف به لقمه حرومی که توخوردی!ازبیت خودآقابرام اخطاریه فرستادن که جمع کن این چادروهیات رو،آبروی هرچی هیات ودسته وعزاداری روبردی تواین محله وشهر.چادروهیات آل علی روکردی محل قرار- مداردختروزنای فاحشه سراسرشهر.اومده بودن جمعش کنن وامسال اجازه برگزاری مجلس آل علی تواین محله وسهمیه هیاتم بهم ندن دیگه،قول دادم وریش گروگذاشتم که امسال به هر قیمتی شده ریشه این هرزه هارو باکمک دارودسته مصباحیه بزنم.همه چی ازخوروندن لقمه حروم به زن بچه سرچشمه میگیره.همین آق جمال رومی بینی که گوشه خونه کزمیکنه ومث موش زرناله میزنه،اینجور نبینش.اول انقلاب جلادی بودکه توتاریخ پیدا نمیشه.خودش باچندتابرادراوپسرخواهراش کامیون کامیون اسلحه ازپادگانا غارت وتوسوراخ-سمبه های دروازه غارجاسازی کرد.رفتن توکاخ وهرچی گرون قیمت وسبک وزن بودغارت کردن.ماشین مخصوص تشریفاتوورداشته بودن وچن وقت باهاش توخیابوناجولون میدادن ناکسا.ازشون گرفتن. جواهرات قیمتی واسلحه هارو هیچ کس نفهمیدچی جوری سربه نیست کردن.تودروازه غاربابرادراوپسرخواهراش واسه خودش حکومت درست کرده بود.یه کمیته تشکیل داده بودوخودشم شده بودرئیس کمیته!هرچی جوون انقلابی واقعی گیرمیاوردن به اسم کمونیست شبونه توسوراخ- سمبه های دروازه غارسربه نیست میکردن!ایناروازخودم درنمیارم.یکی ازپسرخواهراش میونه ش باهاش به هم خورده وباهاش چپ افتاده.توپاساژم توبازارواسم کارمیکنه وواسم جنس ردوبدل میکنه.جیک وپوکشوواسم تعریف کرد.نتیجه اونجورلقمه ها توگلوی زن وبچه ریختن همین میشه دیگه.سه تادختراش شدن بسیج کننده فاحشه های سه منطقه شهر.زنشم که قربونش برم گفتن نداره.صالح،همین لوله کش چن خونه اونورترچن روزپیش میره لوله سوراخ شده خونه آق جمالوعوض کنه،زنه پدرندارروزروشن یخه شومیگیره ومکشوندش تواطاق خوابش!خودصالح بهم گفت تونمیری!ایناهمه ش نتیجه لقمه حرومه!دختراوزنش جلوچشش فاحشگی میکنن،خودشم زخم سلا طونیه معده گرفته وگوشه حیاطش یه ریز زرناله میزنه که واسه چی امروز- فرداریغ رحمتوسرمیکشه!خون اون همه جوونای مث دسته گل بالاخره ازیه جائی سرمیزنه دیگه!بازرشته کلوم ازد ستم دررفت.حرف حرف میاره.من بااین سگ کثیف هم کلوم نمیشم.اومدم بهت بگم این پیغوم صریح و مستقیموبهش بدی.واسه گروه عملیاتیه فرقه مصباحیه فتوا صادرشده.اگه یه باردیگه پای زن ودختراش به چادرهیات آل علی برسه،یازن ودختراش یه قدم کج توشهرومحله وردارن،یا شبا توخیرخونه ش بساط عیش ونوش وعیاشی راه بندازن،همه شونوتوخونه جمع میکنن،درو روشون می بندن وبابنزین آتیش شون میزنن،خلاص!....»