اصول گرایان چپ و انتخابات نیگاراگوئه (۱)


تهمورث کیانی


• تغییرات مسالمت آمیز سالهای اخیر در بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین پیش و بیش از هر چیز بر دگرگونی جهان بعد از جنگ سرد حکایت دارد. در سایه این دگرگونی است که برخلاف آنچه سی و اندی سال پیش در شیلی رخ داد اکنون رئیس جمهور کنونی شیلی- از همان حزب و گرایشی که در آن دوره با پشتیبانی ایالات متحده با خشونت سرکوب گشت- به دنبال استحکام رابطه با همسایه بزرگ شمالی است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ٣۰ آبان ۱٣٨۵ -  ۲۱ نوامبر ۲۰۰۶


 
tahmoures_kiani@yahoo.com  
 
در پنجم نوامبر گذشته مردم نیکاراگوئه با رأی خود  آقای دانیل اورتگا را به ریاست جمهوری کشورشان برگزیدند. دانیل اورتگا یکبار دیگر این فرصت را به دست آورد تا بتواند به آرمان های دیرپا ی خود برای پایان دادن به فقر و فاقه در کشورش جامه عمل بپوشد. این بار , اما -  برخلاف پیش - او نه با انقلاب قهر آمیز بلکه با رأی آزاد مردم این فرصت را به چنگ آورده است. رقیب آو , ادواردو مونتلگر , بانکدار و نامزد ائتلاف لیبرال نیکاراگوئه نیز توانست با به دست آوردن نزدیک به سی درصد آراء مردم در جایگاه دوم قرار گیرد. پیروزی اورتگا در حالی صورت گرفت که ایالات متحده برخلاف سیاست سالهای اخیر خود که از دخالت آشکار در انتخابات کشورهای آمریکای جنوبی خوداری می کرد , این بار دست به تلاشی جدی برای اعمل نفوذ در انتخابات این کشور زد. سفیر ایالات متحده , پاول تریویلی , برخلاف پروتکل های دیپلماتیک , عملأ در مصاحبه های خود از رقیب اورتگا پشتیبانی کرد وهماهنگ با برخی از دیگر مسئولین اقتصادی ایالات متحده بر" خطر" بازگشت اورتگا به قدرت برای اقتصاد نیکاراگوئه و قطع کمک های اقتصادی آمریکا به آن کشور تأکید کرد .  بازگشت دانیل اورتگا به قدرت بیانگر دو تغییر عمده در صحنه سیاسی آمریکای لاتین است. نخست اینکه با توجه به تلاش دولت پرزیدنت بوش برای تخریب اورتگا و ترساندن مردم نیکاراگوئه از او واز این رهگذر اعمال نفوذ بر نتیجه انتخابات , مردم نیکاراگوئه راه دیگری را در پیش گرفتند و نشان دادند که دیگر با چنین سیاست هایی نمی توان مردم را در آمریکای لاتین از رأی دادن به سیاستمدارانی که قصد مقاومت در برابر برنامه های اقتصادی نئولیبرالی ایالات متحده دارند بازداشت. در سالهای پیش این سیاست بسیار موثر بود.  دوم اینکه به رغم همه چون و چراهایی که درباره اورتگا به مثابه یک چهره سیاسی معامله گر وجود دارد , انتخاب او این امید را باز آورد که بسا راهی بهتر و سیاستی کارآمدتراز سیاست های نولیبرالی دودهه گذشته  برای کاستن از فقر و فاقه گسترده درپیش گرفته شود. برخلاف تصویری که کاخ سفید از اورتگا به مثابه یک کمونیست تندرو و خطرناک ارائه میدهد , اکنون اما نگرانی واقعی ا ین است که آیا او به همه آنچه به مردم وعده داده است وفادار می ماند؟ اورتگا پیش از این بارها از سوی دوستان و هم حزبی هایش درباره روش رهبری بر حزب و مقاومت دربرابر اصلاحات دموکراتیک درون حزبی مورد انتقاد قرار گرفته است. برخی از رهبران برجسته ساندنیست چون لویتز , شهردار پیشین پایتخت , ارنستو کاردنال شاعر و از رهبران جنبش , گیوکاندا بِلی , نویسنده , و رامیرز معاون پیشین اورتگا  حتی با خروج خود از حزب و تلاش برای ایجاد " جنبش نوین ساندنیست" اعتراض خود را به شیوه رهبری بوروکتراتیک او  نمایان ساختند . از نظر شخصی نیز برخی رسوایی ها نظیر ادعای دختر خوانده اش در باره بدرفتاری  جنسی اورتگا با او و سازش اورتگا با رئیس جمهور پیشین کشور درباره قراردادی برای مصون نگاه داشتن هر دونفر از هر نوع پیگرد قانونی بوسیله دادگاه , بر ابها مات درباره او افزوده است. به رغم همه ضعف های شخصی , اکنون , اما , بازگشت ساندیست ها به قدرت می تواند نوید بخش مبارزه با فقر در این کشور باشد. اورتگا در برنامه اش از " سرمایه داری وحشی" انتقاد کرده است. آنچه در بسیاری دیگر از کشورها , حتی در ایالات متحده , اکنون موجب اوج گیری مخالفت ها و انتقادات گشته است. پس از شانزده سال  حاکمیت سیاست های نو لیبرالی اقتصادی بر نیکارگوئه -  ره آورد سیاست های دوره رئیس جمهور ریگان و نخست وزیر تاچر -  نصیب   نیکاراگوئه   این بوده است که همراه با هائیتی و بولیوی جایگاه فقیرترین کشورهای نیمکره غربی را به دست آورند. از دیگر سو , اما , نه مخالفت شدید اخیر دولت ایالات متحده با انتخاب اورتگا , و نه سالها پشتیبانی آن کشور از "کنترا" که به کناره گیری اورتگا از قدرت در شانزده سال پیش منجر گشت , هیچکدام موجب آن نگشت تا اورتگا چشم بر واقعیات دنیای جدید و فهم مناسبات قدرت در جهان کنونی و بهترین روش برای مقابله با فقر و فاقه در کشورش ببندد. بنابراین او در همه سخنانش بر تغییر نگرش های خود در مسائل بین الملل  به سمت اعتدال, تلاش برای جلب سرمایه گذاران خارجی , تفکیک بین سرمایه داری وحشی با انواع دیگر سرمایه داری و سرمایه گذاری , و تلاش جدی برای جلب دوستی ایالات متحده و بهبود رابطه با آن کشور و انعقاد پیمان های دوجانبه تجاری تأکید کرد.
تغییرات مسالمت آمیز سالهای اخیر در بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین پیش و بیش از هر چیز بر دگرگونی جهان بعد از جنگ سرد حکایت دارد. در سایه این دگرگونی است که برخلاف آنچه سی و اندی سال پیش در شیلی رخ داد اکنون رئیس جمهور کنونی شیلی- از همان حزب و گرایشی که در آن دوره با پشتیبانی ایالات متحده با خشونت سرکوب گشت- به دنبال استحکام رابطه با همسایه بزرگ شمالی است و دولت ایالات متحده نیز به رغم کمی ناخرسندی , اما به سبب طبیعت نوی جهان کنونی از در مسالمت و همکاری اقتصادی با دولت های نو پا در آمده است. اکنون دیگر اختلاف نظر در مسائل سیاسی به کودتا های خونین منجر نمی گردد. در عصر کنونی مذاکره و حل مسالمت آمیز اختلافات به رویه غالب سیاست بین المللی تبدیل گشته است.
با زگشت اورتگا به قدرت از رهگذر یک انتخابات باالنسبه دموکراتیک  زیر نظر ناظران بی طرف بین المللی , اما , یک بار دیگر نشان داد که تنها در پرتو نظام لیبرال دموکراسی است که مردم از این توانایی برخوردارند تا گاه به گاه و آن زمان که از رهبران سیاسی و حکومت خود ناراضی اند , آنان را در انتخاباتی آزاد برکنار کنند. این توانایی و حق از مردم در انقلاباتی که در سده گذشته  - و اغلب با پشتیبانی بخش مهمی از مردم و با خشونت – رخ داده اند بوسیله رهبران انقلاب از مردم ستانده شد. رهبرانی که پس از به قدرت رسیدن با درپیش گرفتن حکومت تک جزبی و برقراری انواع دیکتاتوری ها راه را بر انتخاب آزاد مردم و حق آنان برای قضاوت درباره کارنامه حکومتگرانشان بسته اند. پایان جنگ سرد و محو جهان دو قطبی با خود نسیم  دگرگونی را در اغلب کشورهای در حال توسعه  خاصه در آمریکای لاتین به همراه آورد.  اما – متأسفانه – آن هنگام که نسیم پایان جنگ سرد به مردم آن کشورها این فرصت را داد تا  -  در پرتو محو رقابت دو ابرقدرت شرق و غرب در پشتیبانی از یاران خود -  با انتخابات آزاد راه نویی را تجربه کنند , مردم کوبا از این فرصت بی بهره ماندند.  ای کاش مردم کوبا نیز در همه این نیم قرن گذشته از این توانایی برخوردار می بودند تا در انتخابات ازاد در باره رهبران کشورشان  - که زمانی با غریو شادی همه مردم نسل گذشته کوبا - به قدرت رسیدند قضاوت می کردند. شک نیست که حکومت کوبا در همه این سالها کارنامه ای به مراتب بهتر از حکومت های نیکاراگوئه و بولیوی و برخی دیگر از دیکتاتوری های دست راستی آن قاره در مسائلی نظیر آموزش همگانی و بیمه و بهداشت  داشته است , اما آزادی و دموکراسی را نمی توان با هیچ چیز دیگر طاق زد. نادرستی این افسانه که بدون دموکراسی می توان عدالت برقرار کرد اکنون بسیار بهتر از گذشته نمایان گشته است. کمی آن سوتر , در مکزیک نامزد چپگرای ریاست جمهوری که به نتیجه انتخابات چندی پیش آن کشور معترض است , در پرتو نظام لیبرال دموکراسی نوپای کشور آزادانه با پشتیبانی انبوه هوادارانش به اعترا ض خود ادامه داده و حتی امروز خود را ریاست جمهور منتخب اعلام کرده است. این گونه آزادی از نان شب نیز برای یک ملت واجب تر است. زیرا تنها در پرتو دموکراسی است که می توان بدون هزینه گزاف برای معیشت نیز چاره جست.
از دیگر سو , اما , تجربه نیکاراگوئه درس دیگری نیز برای ما ایرانیان دارد که با انقلاب قهر آمیز و خشونت نمی توان ره به دموکراسی و عدالت گشود.  ساندنیست ها سالها پیش در پی فشار طاقت فرسای ایالات متحده به درستی و با درایت ره دیگری غیر از  دیگر انقلابیون چپگرای حاکم بر برخی کشورها در پیش گرفتند. آنان  با شجاعت مثال زدنی  خود را در معر ض رأی آزاد مردم گذاشتند و قدرت را به سبب مخالفت بخش غالب مردم با خود کنار گذاشتند. عمل استثنایی ساندیست ها به مثابه انقلابیونی که با قهر به قدرت رسیده بودند , همچنان یک استثناء باقی مانده است. بنابراین قاعده هم چنان همان است که تاریخ به ما آموخته است : قدرتی که با قهر و خشونت بدست آید با دموکراسی  , همزیستی ,  و مدارا سازگاری ندارد و دیر یا زود قهر ِ خود را به دوستان و همراهان دیروز و سپس به سراسر جامعه گسترش خواهد داد. این همه نه به سبب قصد عامدانه و آگاهانه انقلابیون دیروز و دیکتاتورهای بعدی است. این همه بدان سبب است که دموکراسی از پایین به بالا می روید. دموکراسی قاعده تأ از دل یک جنبش اصلاح طلب و مسالمت آمیز برآمده و به تدریج نضج گرفته و شکوفا می گردد. در کج فهمی منطق دموکراسی اصول گرایان چپ و نومحافظه کاران با هم مشترک اند. یک گروه از راه انقلاب قهر آمیز و خشن قصد برقراری عدالت و نوعی دموکراسی خود خوانده دارد و دیگر گروه در صدد است تا با کاربرد زور در مناسبات بین الملل و تکیه بر قدرت یک ارتش قوی دست به صدور دموکراسی دلخواه خود زند.
 
(۱)    – مراد ِ نگارنده از اصطلاح " اصول گرایان چپ " همه گرایشات و نحله های گونه گون چپ رادیکال  است. در این تعریف هم جپ مذهبی و جزب الهی و هم چپ غیر مذهبی می گنجد.  
 تهمورس کیانی
سیاتل , بیستم نوامبر ۲۰۰۶